ديدگاه
به مناسبت ميلاد حضرت ابوالفضل(ع)
عباس(ع) به مثابه خودش
سيد باقر ميرعبداللهي
عباس بن علي بن ابي طالب، نه معصوم بود كه بر اساس خواست الهي و برخورداري از ملكه دروني، گرد گناه نگردد و خواستار فضيلت باشد و نه خليفه رسول الله(ص) بود تا دست كم به اين دليل، جانب اسلام و ايمان را پاس بدارد. مردان زيبا رو، برومند و جنگاور عرب نيز چون او در قلمرو اسلامي كم نبودند تا باعث شود از اين جهت هم عباس، تافته جدا بافته باشد. از سوي ديگر، اصل و نسب و پيوندهاي خوني هم- عقلاً و شرعاً- نمي تواند في نفسه و به خودي خود، فضيلتي به حساب بيايد و به كسي تشخص وجودي ببخشد. بنابراين فرزند علي(ع) و برادر حسين(ع) بودن هم شرط كافي و لازم براي والا بودن نيست. چه بسا انسان هاي پاك و متعالي كه از خانه و خانواده اي عاري از معنويت سر برآورده اند و يا انسان هاي پست كه داراي دودماني والا بوده اند.عباس(ع) اگرچه تمام اين ويژگي ها- به جز عصمت- را دارا بود، اما تاريخ او را كه مي كاويم، مي بينيم آنچه به او هويتي منحصر و يگانه بخشيده است، هيچ يك از اينها نيست. به عبارت ديگر وجودي چون عباس(ع)- و يا عباس هاي ديگر كه در مرتبه از او پايين ترند- هيچ حالت پيوندي و ربطي با خاندان خود ندارند، به گونه اي كه اگر حسين(ع) و عاشورايي در كار نباشد، آن حماسه شگفت از عباس(ع) سر نزند. اتفاقاً ارزش ماهوي و- به تعبير فلسفي- وجودي حضرت ابوالفضل(ع) ريشه در «خود» او دارد نه بيرون از او. اشتباه فهم نشود؛ منظور اين است كه اگر عباس(ع) ارزشي دارد، اين ارزش در هر كجا مي تواند نمود بيابد؛ در كربلا نشد، در جاي ديگر. بلاتشبيه مثل قوه عصمت در امامان معصوم(ع). اگر عصمت را فقط داده اي خدايي بدانيم و براي «خود» ائمه هدي هيچ شأ ن غير اكتسابي در آن قائل نباشيم، در اين صورت، پس چه فرقي مي ماند ميان ابوجهل و سلمان؟ به قول حافظ:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بكنند آنچه مسيحا مي كرد
پس عباس بن علي ابي طالب(ع) شدن و آن گونه تاريخ بشري را به كرنش وادار كردن، نتيجه مجاهده اي در خود و سير در انفس است، والا پسر نوح هم مي تواند با بدان همنشيني كند و خاندان نبوت خود را از دست بدهد. اگرچه بي ذره اي ترديد، زيستن و نفس كشيدن در هواي آسماني اهل بيت(ع) روح و روان را تربيتي الهي مي بخشد، اما فقط اين كافي نيست. پرتوهاي وجودي امامان معصوم(ع) چندان پرفروغ است كه گويا نيكان به واسطه قرار گرفتن در اين شعاع هاي الهي، روشنايي گيرند و به يمن نام آنان، نامبردار مي شوند. اما فضايل و جبروت بي مثال معصومان(ع) نبايد چشم ما را بر ديدن ديگران كور كند.
با اين ديدگاه اينك مي توانيم حماسه عباس(ع) را در كربلا نه فقط برخاسته از روحيه سلحشوري و حماسي وي، بلكه در اخلاص، آگاهي، معرفت و بصيرت «خود» او دانست. و چنين است كه در آوردگاه كربلا، هريك از آن هفتاد و دو بزرگ، كاري كردند ويژه خود كه ديگري نكرد.
حالا در اين دوران تقلب و تزوير كه هيچ كس خودش نيست و همه داريم به اصل و نسب و ايل و تبار و شغل و مدرك خود مي نازيم، يادآوري ميلاد فرخنده اين عزيز عزيزان خدا، بهانه اي است تا قدري در «خود» درنگ كنيم.
|