سه شنبه ۷ شهريور ۱۳۸۵
نگاهي به جشنواره شانزدهم ذكروذاكرين
طعم خوش موسيقي
003300.jpg
هوشنگ ساماني
شانزدهمين جشنواره موسيقي آئيني ذكروذاكرين هفته گذشته در كاخ نياوران برگزار شد. براي نخستين بار است كه اين جشنواره در تهران برگزار مي شود.
فلسفه وجودي اين جشنواره برمي گردد به بازخواني روايت خنياگران نواحي ايران از پيامبر و ائمه معصومين كه در سالهاي ابتدايي در هفته وحدت و در يكي از استانهاي موسيقي خيز اهل سنت برگزار مي شد. نوشته زير گزارشي تحليلي است از اين جشنواره و نيز طرح اين پرسش كه اگر قرار است در تمامي اين جشنواره ها (آئيني، نواحي، حماسي و...) افرادي ثابت نغماتي واحد را عرضه كنند، پس چرا آنها را در يك جشنواره جمع نكنيم؟

همزمان با سالروز بعثت پيامبر گرامي اسلام(ص)، شانزدهمين جشنواره موسيقي آئيني ذكروذاكرين طي روزهاي ۳۰ مرداد تا ۲ شهريور در مجموعه تاريخي كاخ نياوران برگزار شد. گروه هاي مختلفي از استانهاي آذربايجان، گلستان، كردستان، هرمزگان، خراسان رضوي، گيلان، مازندران، لرستان و چهارمحال و بختياري در اين گردهمايي، به اجراي موسيقي بومي مناطق خود پرداختند. ضمن اين كه يك گروه خارجي هم از كشور پاكستان هر چهار شب جشنواره به اجراي موسيقي قوالي پرداخت.
در اين نوشتار برخي از ويژگيهاي جشنواره را مرور مي كنيم:
۱- از راهيابي نخستين گروه هاي موسيقي محلي ايران به صحنه اجراهاي جشنواره اي پس از انقلاب، بيست سالي مي گذرد. در اين دو دهه سال به سال شاهد حضور پررنگ تر گروه ها و تكنوازان و خوانندگان برجسته نواحي كشورمان در تالارهاي شهر تهران و برخي مراكز استانها بوده ايم. استقبال از موسيقي هاي يادشده تا آنجا پيش رفت كه علاوه  بر جشنواره سالانه موسيقي فجر، جشنواره هاي مخصوصي هم براي نماياندن موسيقي محلي ايران شكل گرفت. از نمونه هاي آن مي توان به جشنواره ني نوازان (۱۳۷۰)، هفت اورنگ (۱۳۷۱)، آئينه و آواز (۱۳۷۳)، جشنواره ادواري موسيقي نواحي كرمان (۱۳۷۸)، جشنواره موسيقي آئيني (۱۳۸۰) و جشنواره هميشه برپاي ذكروذاكرين كه از سال ۱۳۷۰ آغاز شده است، اشاره كرد. وجه مشترك همه اين جشنواره ها، حضور چهره هاي مشخصي از نقاط مختلف ايران براي اجراي موسيقي محلي خود با عناويني چون حماسي، آئيني، عرفاني،  مذهبي و غيره بوده است.
در اين سال ها، بسياري از واژه هاي مورد استفاده متوليان فرهنگي، استقلال معاني خود را از دست دادند و كار به جايي رسيد كه هريك را به جاي ديگري و گاه به جاي همه واژه ها مي شد مورد استفاده قرار داد. موسيقي آئيني، عرفاني قلمداد شد و عرفاني هم مذهبي. موسيقي حماسي هم نوعي آئيني به حساب آمد كه البته مي توانست مذهبي هم باشد و تركيب هاي عجيب و غريب ديگري كه محصول مشتركشان سردرگمي مخاطبان بود.
اينك شايد بد نباشد بعد از دو دهه تجربه كار در حوزه موسيقي محلي ايران و جوانب آن، برخي پرسش ها را بار ديگر در ذهن مرور كنيم. آيا موسيقي عاشيق هاي آذري در اين جشنواره آئيني بود؟ دوتار و آواز تركمن ها چه طور؟ آيا دف نوازان كردستان كه ضمن نوازندگي، مدح پيامبر(ص) مي گويند موسيقي آئيني اجرا مي كنند؟ در اين صورت اجراي بخشي از مراسم زار توسط استاد غلام مارگيري، چه عنواني مي تواند به خود بگيرد؟ اجراي موسيقي سرنا و دهل و حركات زيباي هنروران تربت جام و لرستان در چه مقوله اي از موسيقي نواحي ايران مي گنجد؟ آيا مراسم «دستمال بازي» بختياري ها كه با ساز باستاني كرنا و دهل همراهي مي شود، بخشي از موسيقي آئيني ماست؟ اجراي ترانه هاي شاد مازندران توسط محمدرضا اسحاقي چگونه مي تواند آئيني قلمداد شود؟ از سويي ديگر به راستي آئين چيست؟ حال اگر پيشوند موسيقي به آن اضافه كنيم تا بشود موسيقي آئيني، آنگاه چه معني خواهد داد؟ آيا هر نوع موسيقي به صرف اين كه مجري آن يك نوازنده يا خواننده ملبس به لباس محلي باشد، موسيقي آئيني قلمداد مي شود؟ آيا لحاظ كردن نام بزرگان ديني در اشعار آوازي موجب آئيني شدن موسيقي مربوطه خواهد شد؟ و...
تجربه اخير جشنواره ذكروذاكرين با شكل و محتوايي شبيه به جشنواره هاي پيشين نشان داد كه مردان موسيقي و دولتمردان موسيقي ما بعد از سال ها كار پژوهشي و جشنواره اي، هنوز به جمع بندي روشني از مقوله هايي چون موسيقي محلي، آئيني، حماسي، عرفاني، مذهبي، رزمي، بزمي و غيره نرسيده اند و با روند فعلي هم نمي توان خوش بين بود در آينده نزديك، دسته بندي موضوعي موسيقي محلي ايران و ارائه آن به سامان برسد.
۲- در بخشي از پيام وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي به مناسبت برگزاري شانزدهمين جشنواره ذكروذاكرين آمده بود «متأسفانه خيل عظيمي از هنرمندان و پيشكسوتان عرصه موسيقي و فرهنگ و سنت شفاهي در دو دهه گذشته بدون آن كه فرصت آن را يافته باشند تا داشته ها و اندوخته هاي خود را ضبط و ثبت نمايند، از بين ما رفتند.»
اين اظهار تأسف جناب وزير به عنوان عالي ترين مقام فرهنگي و هنري كشور، براي اهل فرهنگ و نغمه موجب خرسندي است تا شايد در افق جديد سياستمداران، پيكر تكيده فرهنگ راستين ايراني، جاني تازه بگيرد. بنابراين حداقل خاصيت جشنواره اخير اين بود تا بخشي از حاكميت، به ضايعه از دست رفتن نخبگان موسيقي نواحي ايران اعتراف كند و در عين حال نويد بهره گيري از باقي مانده فرهنگ مداران را به اهالي فرهنگ بدهد.
۳- حضور قوالان پاكستاني به عنوان تنها گروه خارجي در جشنواره فرصت مغتنمي براي شنوندگان ايراني بود تا جلوه هاي بديعي از بداهه پردازي و ايجاد هيجان را شاهد باشند. تسلط قوالان پاكستاني به موسيقي خود و قدرت بالا در جذب مخاطب، تنها با نمونه هايي از اجراهاي موسيقيدانان نواحي جنوب و جنوب شرق ايران قابل مقايسه است. اجراهاي استاد غلام مارگيري از هرمزگان و غلام قادر رحماني از سيستان و بلوچستان از نظر قدرت اجرا و تأثيرگذاري بر مخاطب، از معدود نمونه هايي هستند كه مي توان با قوالان پاكستاني مقايسه كرد. ويژگي ياد شده از آن جهت اهميت دارد كه موسيقي دستگاهي عصر حاضر ايران به شدت قاعده مند و به اصطلاح «اتوكشيده» شده است چنان كه حتي قادر به جذب شنوندگان حرفه اي خود نيست. ديدن و شنيدن موسيقي قوالان پاكستاني و نظاير آن كه بي تكلف و در عين حال با قدرت به اجراي برنامه مي پردازند، براي مجريان موسيقي دستگاهي ايران مي تواند الگويي باشد تا سردي اجراهاي خود را گرمايي دوباره ببخشند.
۴- طبق معمول جاي دوربين هاي صداوسيما در جشنواره اخير خالي بود. تهيه كنندگان تلويزيوني حتي اگر از منظر سرگرمي سازي، سري به اين جشنواره مي زدند، دست خالي برنمي گشتند. نوازندگي با كوچكترين ساز جهان توسط محمد ايري از تركمن صحرا كه صدادهي آن بسيار شبيه صداي نوزاد است، در شب مبعث مي توانست برنامه مورد علاقه ميليون ها ايراني باشد و خنده اي را بر لب ايشان بنشاند. عجيب آن كه موسيقي هاي بي هويتي موسوم به پاپ در شب هاي جشن مذهبي و غيرمذهبي، شش شبكه تلويزيون را به تسخير خود درمي آورند ولي مجالي براي نماياندن گوشه اي از فرهنگ هاي سنتي كه زيبايي خاصي هم دارند، نيست.
۵- استقبال خوب تماشاگران و شنوندگان جشنواره يكي از نقاط مثبت و اميدواركننده بود. انتخاب مكان فضاي باز كاخ نياوران در اواخر تابستان كه هوايي دلپذير دارد، در اين توفيق بي تأثير نبود. علاوه  بر اين بليت هاي دو هزار توماني به توده شهروندان امكان داده بود تا از نزديك با بخشي از زيرساخت هاي فرهنگي خود آشنا شوند و اين نتيجه عبرت آموزي از خبط بزرگ دفتر امور موسيقي در زمستان سال گذشته به هنگام برپايي بيست و يكمين جشنواره موسيقي فجر بود كه با عرضه بليت هاي هشت هزار توماني، جمعيتي كمتر از پنجاه نفر را روبه روي گروه هاي ايراني و خارجي قرار داد و طرفين را شرمنده كرد!
۶- اعطاي سفر مكه به چهار تن از پيشكسوتان موسيقي نواحي ايران به عنوان تجليل در نوع خود جالب توجه بود. اساتيد نامي، رسول بخش زنگشاهي از بلوچستان، نورمحمد درپور از خراسان، دردي اسماعيل زاده از گلستان و محمدرضا اسحاقي از مازندران فيش سفر حج خود را از دست وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي گرفتند. شايد يكي از تفاوت هاي اين جشنواره با جشنواره هاي پيشين، همين نكته باشد.

نگاه به بهانه چهارمين سال درگذشت زنده ياد فرهاد مهراد
خواندني از جنس حماسه
003297.jpg
اسدالله اشرفي
اشاره: هشت شهريور امسال با چهارمين سال درگذشت زنده ياد فرهاد مهراد همزمان است. نوشته زير گذري كوتاه است بر زندگي و سبك آن زنده ياد در موسيقي پاپ. فرهاد را بسياري با كار جاودانه اش كه درباره پيامبر اكرم(ص) ساخته و اجرا كرده بود به ياد دارند. كار متفاوت، با صلابت و محكم كه روح حماسه و معنا در آن موج مي زند.
در عرصه هنر موسيقي هنرمند همواره سه عنصر انتخاب شعر مناسب، موسيقي هماهنگ و اجراي خوب اثري زيبا خلق نموده، اما فرهاد از اين نيز فراتر رفته بود. عامل ارزشمندي كار ايشان در اين بود كه خود في نفسه انساني والا و ارجمند و جايگاهي به مراتب بالاتر از هنرش داشت.
آري فرهاد اين گونه بود و ماند چه در دوران فعاليتش قبل از انقلاب و عدم تمايل به ورود به جريانات سياسي و چه در سال هاي سكوت و ركود موسيقي بعد از انقلاب و تا شروع مجدد و فعاليت در سال هاي اخير و عدم مهاجرت به آن سوي مرزها.
هنر فرهاد عاري از تقليد، تكرار و روزمرگي بود. خود و هنرش از ابتذالي كه در بطن هنر دوران قبل از انقلاب بود، مصون ماند. او به موسيقي در مقابل و سبك هاي متداول آن روز كه از راديو و تلويزيون ارايه مي شد ارزش و حيات دوباره اي داد. بي شك سنگ بناي فرهنگ و هنر هر كشور راهنرمندان مبارز تشكيل مي دهند و موجب دوام و استواري آن نيز هستند. سؤال اينجاست چرا بعد از انقلاب از هنر او استقبال نشده و به انزوا فرو رفت؟
او روايتگر تاريخ سياه عصر پهلوي بود، مانند هفته خاكستري:
شنبه روز بدي بود
روز بي حوصلگي
وقت خوبي كه مي شد
غزلي تازه بگي...
از انسان بي هويت شده آن روزگار سخن مي گفت:
غروب سه شنبه خاكستري بود
همه انگار نوك كوه رفته بودن
به خودم هي زدم از اينجا برو
اما موش خورده شناسنامه من
و خوشبختي كاذب زندگي در آن دوران را به نقد مي كشيد و در جايي تداعي گر مراسم جشن برندگان بليت هاي بخت آزمايي بود.
عصر چهارشنبه من
عصر خوشبختي ما
فصل گنديدن من
فصل جون سختي ما
...
فرهاد در آثار خود هميشه شعر و موسيقي را به دنبال خود مي كشيد، قوام مي بخشيد و ارزش مي داد و جاودانه مي ساخت. حتي پس از مرگ هم در گوشه گورستان پرلاشز با بزرگاني چون مارسل روست- جيمز موريسون- ساعدي و هدايت در دل سرد خاك آرام گرفت.
يكي از مشخصه هاي هنر آرماني حركت كردن در فراسوي پيشي گرفتن از زمان خلق خود است و اين خود راز ماندگاري هنر است و ترانه هاي فرهاد داراي چنين ويژگي است. چه ترانه هايي كه او در دهه هاي ۴۰ و ۵۰ اجرا كرده و هنوز مورد علاقه نسل هاي بعد از خود است (حتي نسل حاضر) خصوصاً جوانان با توجه به فاصله زماني كه با خالق اثر داشته و خالي بودن ذهن آنان از اين هنرمند و نداشتن خاطره اي از او، كه خود عامل تعلق خاطر و پيوستگي است، با علاقه به كارهاي او گوش فرا مي دهند، زمزمه اش مي كنند و به خاطر مي سپارند و اين خود يعني هنري بدون تاريخ مصرف، ناب، كه فضا و زمان را درنورديده و آوانگارد و پيشرو است.
در بحبوحه انقلاب بر خلاف ديگر هنرمندان عرصه موسيقي از هجرت به ديار غربت و ترك وطن دوري جست، در ايران ماند و حتي به نشانه همراهي با مردم و انقلاب ترانه وحدت را خواند:
الملك يبقي مع الكفر/ ولا يبقي مع الظلم
والا پيام دار محمد
گفتي كه يك ديار هرگز به ظلم و جور نمي ماند بر پا و استوار
هرگز، هرگز
...
و در ادامه اثر ماندگار ديگري به نام شهيدان شهر را خواند كه خود نوعي وفاداري به جامعه و انقلاب بود. ترانه وحدت را شايد بتوان جزء بهترين آثاري كه ريشه در مسايل اعتقادي و ديني دارد به شمار آورد كه بسان سرودي انقلابي بر سر زبان ها مي گشت و رواج يافت و باز اين سؤال مطرح است كه چرا با بي مهري از سوي ارباب هنر مواجه شد؟
وي در سال هاي پاياني حكومت پهلوي به خاطر همين ترانه ها از فعاليت هنري منع شد و به همين سبب به كشور انگليس مهاجرت نمود و برنامه هايي را اجرا نمود اما در آستانه انقلاب به ايران بازگشت و بعد از جمعه خونين هفده شهريور ترانه- جمعه- را با تنظيم دوباره منفردزاده بازخواني كرد.
فرهاد علاوه بر آواز در عرصه نوازندگي هنرمندي چيره دست بود و سازهاي گيتار و پيانو را به خوبي مي نواخت. او حتي زندان را به جان خريد اما تن و جان را به ابتذال نداد. عصيان موجود در آثارش نفس آدمي را بند مي آورد. چه در آثار قبل از انقلاب و يا بعد از آن متفاوت از ديگران ظاهر شد حتي اگر عاشقانه مي خواند در انتخاب موسيقي، ساختار شعر و محتوا و اجراي تاثيرش بر مخاطب، متفاوت از ديگران ظاهر شد، مبدع بود نه مقلد و آثاري را ساخت كه قبلاً ارايه نشده بود و دور از تكرار بود.
به گفته پوران گلفام همسر فرهاد (روزنامه اعتماد) در مصاحبه اي: .......... فرهاد داراي حالتي جدي، محكم و خشم آلود بود. تلخ مي خواند اما ذليل نمي خواند. ضجه نمي زد،  فرياد مي زد و از كسي تقليد نمي كرد. يادش گرامي باد.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |