گردآوري و ترجمه: نيلوفر قديري
گروه بين الملل - وقتي جورج بوش در اول ژوئن سال ۲۰۰۲ در سخنراني براي اولين بار از« دكترين بوش » سخن گفت ، چنين به نظر مي رسيد كه اين سخنراني چارچوبي است براي سياست خارجي آمريكا در سالهاي آينده. سايت مرجع ويكيپديا در اين باره نوشت : دكترين بوش مرحله جديدي را در سياست آمريكا رقم زد كه در آن تاكيد زيادي بر برتري نظامي ، اقدام پيشگيرانه نظامي، اقدام يكجانبه و تعهد به گسترش دمكراسي ، آزادي و امنيت در همه مناطق دنيا شده است.
اكنون كه بيش از ۴ سال از آن روز مي گذرد. بسياري از تحليلگران از طيف هاي مختلف سياسي بر اين باورند كه اين دكترين شكست خورده است. جنگ افغانستان و به ويژه عراق در شكست اين دكترين نقش محوري داشته است.
روزنامه آمريكايي سانفرانسيسكو كرونيكل در گزارشي در اين باره نوشت: در شرايط كنوني و با توجه به شكستهاي پي در پي آمريكا تا سالها بعد به سختي مي تواند رژيمي را سرنگون كند. توان نظامي آمريكا پراكنده شده و موقعيت اخلاقي آن كاملا تخريب شده است. حتي دمكراسي هم در ميان اخبار روزانه انفجار و آشوب مخدوش شده است. همان كارهايي كه مقامات دولت بوش به آن افتخار مي كردند مانند استفاده از زور، درست همان كارهايي هستند كه هيچ كارايي نداشته و اثري به جا نگذاشته است.
اين روزنامه در ادامه مي نويسد، در اين ميان نه دمكرات ها و نه هيچ يك از نخبگان سياست خارجي آمريكا نتوانسته اند راه ديگري براي آمريكاي ۱۱ سپتامبر ارائه كنند، بنابراين نتيجه همين سياست خارجي طوفان زده شده است.
ماكس بوت از كارشناسان شوراي سياست خارجي آمريكا كه از حاميان جنگ عراق بوده است مي گويد: ما در حال باختن جنگ عراق هستيم . كشور عراق در آستانه جنگ داخلي قرار دارد و رئيس جمهوري هم به نظر نمي رسد كه كار چنداني انجام بدهد. اين شرايط پيامدهاي بسيار تكان دهنده و خطرناكي براي كل منطقه و دنيا دارد.
در شماره ماه گذشته نشريه فارين افيرز نيز فيليپ گوردون از كارشناسان سياست خارجي موسسه بروكينگز در مقاله اي نوشت: اگرچه لحن كلام دولت بوش در زمينه سياست خارجي تغييري نكرده است، اما اقدامات آن دچار تغييراتي شده است. به نوشته اين كارشناس موسسه بروكينگز، دكترين بوش با واقعيت جور در نيامد و قابل دوام نيست. به همين دليل بازگشت به سياست واقعگرايانه تر اكنون در دستور كار قرار گرفته است. به نوشته اين روزنامه، آمريكا هم اكنون با دسته اي از گزينه هاي بد مواجه است.
به گفته كارشناسان، از بسياري جهات آمريكا نسبت به پيش از آغاز تهاجم به عراق در سال ۲۰۰۳ضعيف تر و دشمنان آن قدرتمندتر شده اند به گونه اي كه شايد از نظر آمريكا اگر غيرممكن نباشد، سرنگون كردن يك رژيم دشمن در آينده نزديك بسيار دشوار خواهد بود، زيرا ارتش آن تحليل رفته و موقعيت اخلاقي آن نيز كاهش يافته است باعث تضعيف توان واشنگتن شده زيرا تاكيد بوش بر استفاده از نيروي نظامي در هيچ كجاي جهان بيش از كشورهاي اسلامي باعث از بين رفتن حسن نيت آمريكا و از بين رفتن احساس همدردي هايي كه پس از حملات ۱۱سپتامبر بوجود آمده بود، نشده است.
«جوزف ناي»، استاد روابط بين الملل در دانشگاه هاروارد مي گويد: حمايت افكار عمومي جهان از آمريكا بخاطر مقامات ارشد دولت بوش كاهش يافته و اين مسئله باعث تضعيف توان واشنگتن شده زيرا تاكيد بوش بر استفاده از نيروي نظامي در هيچ كجاي جهان بيش از كشورهاي اسلامي باعث از بين رفتن حسن نيت آمريكا و از بين رفتن احساس همدردي هايي كه پس از حملات ۱۱سپتامبر بوجود آمده بود، نشده است.
به گفته وي، رئيس جمهوري بايد توانايي داشته باشد قدرت قوي نظامي را با قدرت نرم جلب رضايت ديگران تركيب كند بخصوص در مبارزه با تروريسم كه همه چيز به توانايي در جلب افكار و قلوب ميانه روها بستگي دارد. كليد موفقيت در ديپلماسي اين است كه بتوان ميان دشمنان اختلاف انداخت ولي بوش باعث متحد شدن آنها شده است.
ناي گفته است :استفاده از انتخابات نيز آن نوشدارويي كه بوش قول آن را داده بود، نبوده است، زيرا در انتخاباتي كه در سرزمين هاي فلسطيني، مصر و لبنان برگزار شد، گروه هاي حماس، حزب الله و اخوان المسلمين كه همگي از نظر آمريكا گروه هاي تروريستي هستند به قدرت رسيدند. جهش لبنان به سمت يك دولت دمكراتيك جديد نيز بخاطر حمله اسرائيل خسارت ديد و باعث افزايش حمايت ها از حزب الله شد.
«راند بيرز» از مقامات شوراي امنيت ملي آمريكا كه بخاطر جنگ عراق از سمت خود استعفا كرد با اشاره به اينكه ناتواني آمريكا در جلب حمايت بين المللي يكي از پرهزينه ترين اشتباهات جنگ عراق بوده است گفت: در پايان، ما بخاطر اينكه تعداد اندكي از كشورها از ما حمايت مي كنند و نمي توانيم همه كار را به خودي خود انجام دهيم، ضعيف تر شده ايم. وي تصريح كرد من هيچ شكي ندارم كه هر رييس جمهوري كه در آمريكا وجود داشت قطعا به افغانستان حمله مي كرد، زيرا آمريكا در آن زمان از حمايت كامل سازمان ملل متحد برخوردار بود.
به گفته بيرز، آمريكا در آن زمان از يك فرصت واقعي برخوردار بود كه چگونگي برخورد جهان با مسئله تروريسم را تغيير دهد، ولي آمريكا از اين فرصت استفاده نكرد. اين درحالي است كه هم اكنون عراق به محلي براي جذب و آموزش تروريست ها تبديل شده و افغانستان نيز بار ديگر بخاطر قدرت گرفتن طالبان در جنوب اين كشور از كنترل خارج شده است.
بيرز گفته است: ايران و كره شمالي نيز كه به همراه صدام بخشي از محور شرارت هستند، همچنان به تلاش خود براي دستيابي به تسليحات هسته اي ادامه مي دهند و علنا به مقابله با غرب پرداخته اند به گونه اي كه بسياري معتقدند اشغال عراق باعث قدرت يافتن ايران و تضعيف آمريكا شده است. روزنامه سانفرانسيسكو كرونيكل مي نويسد: هرچند نومحافظه كاران خواستار حمله نظامي هوايي پيشگيرانه عليه ايران هستند ولي بسياري معتقدند چنين مسئله اي باعث خشم جهان اسلام خواهد شد.
به نوشته اين روزنامه ، آنها همچنين معتقدند اين افراد به توانايي هاي ايران در حمله متقابل و محدوديت هاي موجود در حمله نظامي كه اخيرا در جنگ اسرائيل عليه لبنان شاهد آن بوديم، توجه نمي كنند.
«مايك مك فال» استاد علوم سياسي در موسسه «هوور» در دانشگاه استندفورد مي گويد: ترويج دمكراسي كه كليد بوش براي تغيير خاورميانه بود براي چندين دهه به عقب رانده شده است، زيرا آمريكا زماني به عنوان الگوي دمكراسي در جهان بود و براي بسياري از فعالان دمكراسي در جهان به عنوان يك مشوق تلقي مي شد ولي امروزه شرايط تغيير كرده و قطعا در ارتباط بودن با آمريكا يك عامل مثبت براي فعالان دمكراتيك تلقي نمي شود، بخصوص كه ما در مصر و ايران شاهد اين مسئله هستيم.
«لري دايموند» مشاور سابق دولت انتقالي آمريكا در عراق نيز كه هم اكنون در موسسه هوور فعاليت مي كند با اين مسئله موافق است.
به گفته او، در حال حاضر يك وجهه بسيار گسترده و بد از آمريكا و رژيم هاي طرفدار آمريكا همچون رژيم اردن، مراكش، مصر، عربستان، قطر و كويت و نيروهاي دمكراتيك سكولار در منطقه وجود دارد و اين مسئله باعث روي كار آمدن و قدرت گرفتن نيروهاي اسلام گرا و تقويت غريزه بسياري از اين رژيم ها براي مقاومت شده است.
«مايكل ماندبام»، رئيس دانشكده سياست خارجي مطالعات پيشرفته بين المللي در دانشگاه «جان هاپكينز» نيز معتقد است مخرب ترين نتيجه جنگ عراق از بين رفتن حمايت افكار عمومي در داخل آمريكا بوده است.
به گفته او، وقتي ما در كاري موفق باشيم مي توانيم مردم را به خود جذب كنيم ولي وقتي موفق نيستيم عكس آن رخ مي دهد و در عراق نيز ما هم اكنون موفق نيستيم.
سانفرانسيسكو كرانيكل مي نويسد: البته اين درحالي است كه متحدان بوش مدعي هستند آمريكا هنوز مي تواند در عراق پيروز شود ولي اين اجماع كلي نيز وجود دارد كه ادامه شرايط به شكل كنوني جوابگو نخواهد بود زيرا ميزان كشتارهايي كه طي دو ماه اخير در عراق صورت گرفته بيانگر كشته شدن سالانه ۴۰هزار نفر است كه به گفته دايموند، اين تنها حاكي از جنگ داخلي است. وي افزود: «من همچنين كساني را مي شناسم كه فكر مي كنند ما بايد كم كم به فكر خروج از عراق باشيم ولي مشكل اينجا است كه هيچ كس نمي داند آمريكا چگونه بايد از عراق خارج شود.»
سانفرانسيسكو كرانيكل به نقل از «چارلز كوپچان» از مقامات پيشين شوراي امنيت ملي آمريكا در دولت بيل كلينتون نوشت: هم اكنون سناريوي مشخصي وجود ندارد و اين يكي از دلايلي است كه جامعه سياست خارجي آمريكا به يك موضع مشترك دست نيافته است زيرا فقط گزينه هاي بد زيادي وجود دارد.