چهارشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۵
نگاهي به زندگي و شعر عبدالله پشيو ، شاعر معاصر كرد
فرياد بي صدا
003672.jpg
مختار شكري پور
اگر بخواهيم چهار ركن اساسي براي شعر معاصر كردي تعيين كنيم؛ بي گمان نام عبدالله پشيو يكي از چهار چهره شعري كردها است كه در كنار نام هاي ديگري شامل: شيركوبي كس، لطيف هلمت و رفيق صابر بر پيشاني شعر معاصر كردي مي درخشد و جايگاه بسيار قابل توجهي را به خود اختصاص داده و تأثير منحصر به فرد و خاص خودش را هم بر جريان شعر كردي و حتي جريانات سياسي و اجتماعي كردستان گذاشته است.
دكتر عبدالله پشيو در سال 1946 در شهر كوچك بيركوت از توابع استان اربيل كردستان عراق پا به دنيايي گذاشت كه بعدها در شعرهايش آن را مكان رنج، بي عدالتي و جرم عنوان كرد. پشيو دوران ابتدايي و متوسطه را در همان شهر به پايان رساند.
پدر پشيو از پيشمرگان مبارز كردستان عراق بود و به همين خاطر او را در راه مبارزه با حكومت ديكتاتور و فاشيست وقت عراق از دست داد. خود پشيو هم، كه به سان ساير هموطنانش از زماني كه به ياد مي آورد در فضاهاي جنگ، ناآرامي و اختناق و ناامني و ترس زيسته بود؛ در دوران نوجواني اش و همزمان با شروع مبارزات خودجوش توده هاي مردم كردستان عراق عليه نظام حاكم بر عراق در هيأت پيشمرگه  اي مبارز با كوله باري از عشق و فرياد به صفوف مبارزين كرد پيوست.
جنگ كردستان عراق در سال 1975 ميلادي فروكش كرد و بعد از اين اتفاق، پشيو براي ادامه فعاليت هاي سياسي و علمي خود به مسكو رفت و در دانشگاه پاتريس لومومباي آنجا به تحصيل پرداخت. اين دانشگاه در آن زمان براي دانشجويان معترض و انقلابي ملت هاي جهان در مسكو داير شده بود و به همين خاطر رشته زبان و ادبيات كردي هم در آنجا تدريس مي شد. پشيو بعدها در اين دانشگاه موفق به كسب مدرك دكترا در رشته ادبيات كردي گرديد.
عبدالله پشيو بعد از آزادي كردستان عراق در سال 1992 ميلادي از يوغ حكومت ديكتاتور صدام به وطنش بازگشت اما اقامت او در كردستان عراق چندان طول نكشيد زيرا به خاطر اختلافات و درگيريهاي خونين مسلحانه اي كه ميان هواداران احزاب سياسي كردستان عراق به وقوع پيوست؛ كردستان عراق را به نشانه  اعتراض به اين درگيريهاي خونين و ناجوانمردانه ترك و دوباره عازم خارج شد.
عبدالله پشيو بعد از ترك دوباره كردستان عراق، مدتي در كشورهاي متعدد به ارائه ديدگاهها و مواضع خود در كنگره هاي ادبي و اجتماعي و سياسي پرداخت. وي در اين همايش ها و سمينارها به مسائل متعددي از قبيل: عدالت، برابري و رفع تبعيض ها پرداخت. همان ديدگاهها و مواضعي كه آنها را با زباني گويا و تأثيرگذارتر در اشعارش منتقل مي نمايد. عبدالله پشيو  بعد از مدتي ديگر، دوباره عازم مسكو شد ولي هم اكنون در كشور سوئد مقيم است و همچنان به فعاليت هاي ادبي و اجتماعي خود در اين كشور ادامه مي دهد.
از عبدالله پشيو تاكنون مجموعه شعرهايي شامل: به سوي غروب، روزي نيست كه از دست شما عصباني نباشم، شبي نيست كه خواب شما را نبينم، شب نامه شاعري تشنه، سرطان برادر كشي(1) و (2)، بت شكسته، اشك و زخم، دوازده درس براي كودكان، كاشتن پرتوها و يك ديوان كامل از تمامي شعرهايش منتشر شده است. وي علاوه بر سرودن شعر، مقالات و سخنراني هايش را نيز در قالب كتاب منتشر كرده است.
عبدالله پشيو در اوايل دهه هفتاد ميلادي به همراه ديگر شاعران معروف كرد از جمله: شيركوبي كس، لطيف هلمت و رفيق صابر به تحولاتي در شعر كردي پرداختند. اين شاعران با توجه به آشنايي كه با شعر معاصر جهان پيدا كرده بودند به ركود شعر نو كردي پي برده بودند و به همين خاطر بر مبناي تحقيقات و مطالعاتشان دست به ابتكارات و نوآوري هايي در شعر نو كردي زده و به خلق فضاهاي جديدي در شعر روي آوردند. اين شاعران در دو گروه روانگه و كفري به ارائه بيانيه هايي پرداختند، ولي پشيو مستقل عمل كرد.
جالب آن جاست كه آنها به هنگام مبارزه و نبرد، جلسات ادبي شان را در غارهاي كوهستاني برپا مي كردند.
شعر پشيو را مي توان يكي از نمونه هاي بارز و قدرتمند و كمال يافته گونه  شعر مقاومت و پايداري جهان دانست، زيرا اين شاعر در شعرهايش به ترسيم دقيق فضاهايي اختناق آميز، رعب انگيز و سرسام آور پرداخته است كه زمان زيادي كردهاي عراق درگير آن فضاها بودند و جالب آن جاست كه خود پشيو هم به عنوان يك شاعر لحظه لحظه اين فضاها را تجربه كرده است و از اين رو فجايع زيادي را با چشمان خود نگريسته است. اين تجربه شاعر دست مايه  سرودن اشعاري آهنگين و حماسي و پرشور شد.
شور و آهنگ موجود در شعر وي نشأت گرفته از روحيه انقلابي اين شاعر است؛ روحيه اي كه مدام به فرياد زدن دردهايش مي انديشد و به قول خودش شعرش، شعر فرياد است و از اين رو بايستي بلند و از پشت ميكروفن بر سر جنايتكاران و مخاطبين بي دردش آوار گردد. وي در شعرش به تضييع حقوق كردها و ملت هاي ستمديده و پايين دست توجهي عمده نشان داده است. شعر او شعري تند و تيز و سراسر نيشخند است كه در آن به تراژدي هاي هولناكي كه كردها در طول مبارزاتشان با آنها برخورد كردند؛ پرداخته شده است. شعر او به نوعي حاوي ديدگاهها و مواضع سياسي و اجتماعي اش در خصوص مسائل قومي، منطقه اي و جهاني است.
عشق نهان
در شعر پشيو همواره به معشوقي برمي خوريم كه به منزله سنگ صبوري براي شاعر است. او همه دردها، دغدغه ها،  آرمانها، رؤياها،  آرزوها، تصميم ها و چشم اندازهاي زندگي اش را با او در ميان مي نهد و هنگامي كه به تجسم موقعيت هاي عيني و ذهني خود و ملتش مي پردازد، سعي مي كند كه او را نيز با خود در اين راه همراه كند، ولي او را در دايره انتخابش محدود نمي كند.
معشوق شعر عبدالله پشيو اغلب زيبارويي معصوم است كه همواره سعي شاعر بر آن است كه ترديدها را از ذهن مشوش و نگران او دور گرداند. به او اعتماد و اميد مي بخشد تا جهاني زيباتر را در ذهن او متصور گرداند؛ ضمن اين كه از خارهاي سر راه نيز او را برحذر مي دارد.
گاه اين معشوق، معشوقي به ناچار از دست رفته است كه داستاني بلند و خدايي دارد اما شاعر ناچار از پايان دادن به اين داستان است تا خود را آسوده گرداند و از اين روست كه اين معشوق را در ذهنش مي ميراند؛ معشوقي كه در شعر پشيو بسيار زميني و ملموس است و بر ذهن سرشار از عاطفه شاعر سايه و سيطره انداخته است.
با اين كه عشق در شعر وي در هيئت يك معشوق زميني متجلي مي شود، اما شاعر در برخورد با اين معشوق از آزادي و عزت نفس و كرامت انساني سخن به ميان مي آورد و در نهايت حضور قوي انسان را در اين وادي مي طلبد. عبدالله پشيو در عاشقانه هايش لايه هاي بسيار ظريف و عميق از روابط و مناسبات ميان عاشق كه خودش است و معشوقي كه اين عاشق به تمامي در او حل شده است، هويدا مي نمايد ولي در اين زمينه بسيار كم از دايره و محدوده زمين خارج مي شود و همواره سعيش بر آن است كه ردپاي معشوق را در دنياي پيرامونش بجويد. پشيو بسيار كم در وادي عشق به فضاهاي سوررئال و آسماني راه پيدا كرده و بيشتر حضور و جلوه هاي معشوق را در پديده هاي پيراموني مي بيند.
پشيو گاهي خود را به ناچار از معشوق دور مي گرداند و خود را دچار شلاق هاي وجدان ناآرام خويش مي كند. اين گريختن هاي خودخواسته شاعر از معشوق و ناكام گردانيدن خود از او به خاطر شرايط ناگوار و صعب شاعر در زندگي اش برمي گردد. يعني اگر فضايي آرام تر براي وي فراهم مي شد؛ فضايي كه شاعر كمتر در دام تنگناهاي سخت اجتماعي، چون تبعيد، جنگ، ناامني و خفقان مي شد؛ اينچنين ناچار به گريختن از معشوق و پاك كردن ردپاي عشق در ذهنش نمي شد همانطور كه در يكي از شعرهايش با عنوان براي دختري بلوند معشوقش را به دور شدن از دنياي سراسر اندوهش تشويق مي كند.
عبدالله پشيو در شعرش توجهي ويژه و از سر درد به كودكان دارد. دنيا و مشكلات كودكان، دستمايه قابل توجهي براي سرودن نزد وي بوده اند و چه بسا كه اكثر جاها، مواضع، ديدگاه ها، رؤياها و آرزوهاي خود را از زبان كودكان و يا در پرداخت به دنيا و مسائل آنان بيان مي كند.
عبدالله پشيو و شيركوبي كس ملي ترين شاعران كردها هستند زيرا شعر اين دو شاعر تاريخ نوستالژيك و پرفراز و نشيب كردهاست. در اين تاريخ سرگشتگي هاي تراژيك، حماسه هاي عظيم و واقعيات تلخ و شيرين كردها در قالب تلميحات و اشارات سمبليك و حتي اساطيري طرح شده اند. شعر پشيو بند جغرافيايي محدود نيست چون نگاهي سيال با گستره اي جهاني دارد. اين نگاه در شعر اين شاعر چنان برجسته است كه قهرمان هايي جهاني از ساير ملت ها در آن حضوري بسيار برجسته دارند و از مبارزات و انديشه هاي آنها مدام الهام گرفته است، به آنها عشق ورزيده و مي ستايد. او شعري براي مارتين لوتركينگ مبارز سياهپوست آمريكايي سروده و از او در آن شعر به عنوان مارتين انسان ياد مي كند. با اين حال پشيو تعلق خاطر زيادي به ملتش دارد و در جايي مي گويد: اگر وطن پرستي به من اجازه مي داد؛ در شعرهايم با خيال آسوده از زن و زيبايي مي گفتم ولي واقعيت اين است كه من فرزند بدبخت ترين ملت جهانم.
پشيو از قابليت هاي نامكشوف زبان و ادبيات كردي با وجود گستره وسيع گويش ها و لحن هاي متفاوت آن بهره بسياري برده و از تعبيرات، اصطلاحات، ضرب المثل ها، متل ها و افسانه هاي عاميانه كردي استفاده هاي زيادي كرده است.
پشيو از شعر جهان الهام گرفت اما از پشتوانه فرهنگي كرد غافل نشد بلكه با تحول و ايجاد ابداعاتي كه پديد آورد، شعر كردي معاصر را پربارتر و شكوفاتر كرد تا به شعر جهان نزديكتر گردد.
روايت
باز روايي اشعار پشيو گاه  چنان برجسته است كه گويي شعرهايش داستان هايي هستند كه با لحن، زبان و فرمي شاعرانه روايت شده اند.
روايت در شعر پشيو مختص فضاي شعري است و روايت از آن وجوه صرف كه در ادبيات داستاني دارد درآمده و با تكنيك ها و فرم هاي شاعرانه آميزش پيدا كرده و صورت و مختصات شعري يافته است. يعني روايت در قالب تصاوير تاب شاعرانه، سمبل ها، تمثيل ها، استعارات، كنايات، تلميحات، تشبيهات و اصول معاني، بياني و بديعي ادبي مجال بروز پيدا كرده است. گاه اين روايت در سيرهاي شاعر در عالم خيال خود شكل مي گيرد و داستان هايي در نتيجه اين سير دروني بازگو مي شوند.
پشيو در بسياري از شعرهايش نيز به درج موقعيت هاي نمايشي روي آورده و رويدادها، فضاها و موقعيت هاي ذهني و عيني شعرهايش را در وجوهي نمايش گونه ترسيم و تجسم كرده است به طوري كه با خواندن اين شعرها انگار كه پرده نمايش را كنار زده ايم و انگار كارگردان تئاتري است كه با كلمات نمايش روي صحنه مي برد. صحنه اي كه ذهن خواننده است. ديالوگ، حجم زيادي از شعرهاي پشيو را به خود اختصاص داده است. او علاقه زيادي به ارائه و طرح انديشه ها و درونياتش از طريق ديالوگ با ديگران دارد.
شعر پشيو گاهي هم زباني سينمايي پيدا مي كنند و شاعر چون فيلمسازي وقايع را به هم كات كرده و در يك نوار از مقابل چشمان بيننده اي كه خواننده است به نمايش مي گذارد. شعرهاي وي نماهايي در دل خود دارند كه وقتي خواننده آنها را مي خواند؛ آن نماها را چون پلان هايي سينمايي در ذهن خود تجسم بخشيده و به هم مونتاژ مي كند.
به عنوان مثال در شعري با عنوان هنگامه بمباران به صورت دقيقي و به مانند يك فيلمساز صحنه اي از يك بمباران را به تصوير مي كشد. اينكه آدمي سرگردان ميان بمباران واقع شده و نمي داند كه چه كسي از عزيزانش را در اين هياهو نجات دهد.يكي ديگر از وجوه سينمايي شعرهاي اين شاعر توجه بيش از حد شاعر به پرداخت وقايع عيني است كه البته اين عينيت گرايي بيشتر به سينماي مستند پهلو مي زند. در واقع اين شاعر هم بسان يك مستندساز، بسياري از مشاهدات عيني خود را در فضاهاي رئال تلخي كه با آنها مواجه بوده است با يك زبان و بيان تصويري روايت مي كند.

بازتاب
شعر دانش آموزي؛ يك پيشنهاد
جاي خالي نشريه اي براي شاعران دانش آموز
003675.jpg
عباس تربن
حتماً به ياد داريد كه ظرف سه ماه اخير، سه يادداشت در آسيب شناسي شعر نوجوان يا بهتر است بگوييم اردوهاي كشوري شعر دانش آموزي با عناوين ستاره يا سنگپاره در كف كودك، دليل واقعي جوانمرگي و يك دهه شعر دانش آموزي در همين صفحه به چاپ رسيد. از آن جا كه سال هاست براي نوجوانان كار مي كنم و در مطبوعات، آموزش و پرورش، كانون پرورش فكري و... به طور مستقيم با آنها ارتباط داشته ام، سه مطلب مذكور و حرف هاي گفته شده را چندين بار مطالعه كردم، اما در آنها كمتر اثري از يك نگاه آسيب شناسانه علمي يا يك راهكار عملي براي تصحيح ضعف هاي موجود و گشودن درهاي تازه به روي شعر دانش آموزي يافتم. آنچه توسط دوستان مختلف گفته و نوشته شده بود، تنها موجي از گله و گلايه و نگراني بود: نگراني از تغييراتي كه در اين سال ها در شعر دانش آموزي به وجود آمده، نگراني از گرايش هاي نوگرايانه افراطي، نگراني از كمرنگ شدن حضور و فعاليت دانش آموزان برگزيده اردوهاي دانش آموزي و... .
بخشي از همه اتفاقاتي كه امروز موجب نگراني دوستان شده (همان طور كه عباس ثابتي راد در يادداشت دليل واقعي جوانمرگي به آن اشاره كرد) چيزي جز نتيجه نگاه هاي غيركارشناسي و برخوردهاي جزم طلبانه، غيرمنطقي و كاناليزه ديروز نمي تواند باشد. در سال هايي كه استادان حاضر در اردوهاي دانش آموزي، اتفاقات و نگاه هاي تازه دانش آموزان در شعر را ناديده مي گرفتند و ميداني به تجربه هاي نوگرايانه نمي دادند بايد در خواب هايشان جايي براي چنين روزي خالي مي گذاشتند! به جز آن برخوردهاي بسته و استادمأبانه كه فقط به شاگردان مطيع راه استاد، ميدان حركت مي داد، چه عاملي مي توانست موجب شكل گيري جريان زيرزميني شعر دانش آموزي در آن سال ها ودهان به دهان گشتن شعرهاي محمد سعيد ميرزايي و امثال او بر سر زبان ها شود و در نهايت جريان افراطي شعر دهه هفتاد را رقم بزند (البته صرف نظر از برخي كارهاي معتدل و درخشان در غزل اين دهه مثل برخي از غزل هاي همين محمد سعيد ميرزايي) شعرهايي كه البته از منظر استادان و كارشناسان، مطرود و غيرشاعرانه خوانده مي شدند و حتي به آنها اجازه خوانده شدن نمي دادند. از ياد نمي برم دوره اي را كه دانش آموزي درست وسط خواندن شعرش- تنها به خاطر مصراعي كه مضمونش مورد پسند يكي از داوران قرار نگرفت- چنان جلوي بقيه دانش آموزان حاضر در سالن مؤاخذه شد كه منجر به موجي از اعتراض و عدم حضور بخش قابل توجهي از دانش آموزان در مراسم روزهاي آينده گرديد.
آيا همين ترس از ديدگاه هاي تازه و نوآوري در عرصه هاي مختلف و برخوردهاي جزم طلبانه نبوده كه به جاي نضج جريانات و اتفاقات در بسترهاي رسمي و تعيين شده و بررسي، نقد و مشخص ساختن جايگاه حقيقي آنها، ما را به عرصه هاي غيررسمي و پنهان فراخوانده و عوارض آن، چنان كه در شعر دانش آموزي از آن با عنوان لبريز شدن از آثار نوگراي افراطي نام برده اند پس از سال ها ناگهان خود را در سطحي وسيع نشان داده است؟
با اين حساب محو شدن چهره هاي برگزيده شعر دانش آموزي ديروز چندان هم نگران كننده نيست، چرا كه اولاً: نتايج مسابقات شعر دانش آموزي به خاطر دلبستگي داوران و كارشناسان آن سال ها به دسته خاصي از شعرها از لحاظ قالب، مضمون، زبان و... نمي تواند چندان مورد اعتماد و استناد باشد. و ثانياً: توقع تبديل شدن شاعران موفق دانش آموز به چهره هاي شاخص شعري آينده نيز صددرصد منطقي نيست. دلايل بسياري براي محو شدن برگزيدگان شعر دانش آموزي پس از پايان دوره دبيرستان مي توان يافت: از سرمايه گذاري بر ساير استعدادها و توانايي ها و ترجيح آنها بر استعداد سرودن گرفته تا پا گذاشتن به جامعه و به دست آوردن ديدگاهي واقع بينانه در خصوص زندگي، مشكلات مادي و فقدان فرصت، جايگاه و شرايط شغلي مناسب و مرتبط براي امرار معاش شاعران حرفه اي؛ مسأله اي كه البته تنها محدود به جريان شعر دانش آموزي نبوده و نخواهد بود. دست اندركاران و مخاطبان حرفه اي شعر، حتماً به خاطر دارند كه بهزاد زرين پور پس از انتشار مجموعه شعر موفق اي كاش آفتاب از چهار سو بتابد (كه سال هاست ناياب است) ساليان سال از شعر فاصله گرفت تا به گفته خودش به دغدغه امرار معاش بپردازد يا آنها كه بيژن ارژن، رباعي سراي موفق كرمانشاهي را مي شناسند حتماً مي دانند كه او سال ها در شغلي نامتناسب با جايگاه شعري و عرصه حرفه اي خودبه عسرت روز گار مي گذراند .
***
همان طور كه در ابتدا نوشتم، شايد بهتر باشد به جاي همه اين حرف و حديث ها به راهكارهاي عملي براي بهبود شعر دانش آموزي بينديشيم. براي اين كار قطعاً بايد شعر دانش آموزي را فراتر از چارچوب محدود يك اردوي چند روزه بررسي كنيم. به نظر مي رسد ما از اردوهاي دانش آموزي شعر، شمايل مشخص و قابل لمسي ساخته ايم تا با بررسي آن، دلمان را خوش كنيم كه جريان شعر دانش آموزي را بررسي و آسيب شناسي كرده ايم. برخلاف گفته هاي اغراق آميز بعضي دوستان كه اظهار كرده اند اردوهاي چند روزه دانش آموزي بيشترين تأثير را بر ذهن و زبان دانش آموزان دارد من فكر نمي كنم كه تأثير اين اردوها چنان باشد كه آن را به بزرگترين عامل مؤثر بر شعر دانش آموزي تبديل كند. من كه خود پنج سال در اين اردوها شركت داشته ام شاهد بوده ام كه بخش غالب اردوها به ناگزير صرف رفت وآمد و ساعات ناهار و شام و استراحت شده كه البته چندان هم غيرطبيعي نيست. گذشته از اين، چطور مي توان از كلاس هاي چند ساعته اردوها توقع متحول كردن دانش آموزان را داشت؛ دانش آموزاني كه سيصد و شصت روز از سال يعني صدها برابر ساعات كلاس هاي اردوهاي دانش آموزي را با گفته ها، شنيده ها، ديدگاه ها، مناظر، اتفاقات و تجربه هاي بي شمار و گونه گون مواجه اند. نبايد فراموش كنيم كه كسي يك روزه شاعر نمي شود و از اردوهاي كشوري شعر دانش آموزي (كه در جاي خود بسيار هم مفيد و لازمند و هر چه هم كه نباشد، محلي براي آشنايي و آغاز ارتباط گيري دانش آموزان شاعر از سراسر كشور با يكديگر است) نيز نمي توان اين توقع را داشت.
براي اين كه شاهد چهره هاي تازه و خلاق در شعر دانش آموزي باشيم بايد به راه هايي فراتر از برگزاري اردوهاي چند روزه بينديشيم. راه هايي كه كمتر جنبه آماري دارند و در گزارشات چندان به چشم نمي آيند، اما موجب تربيت و پرورش نسل جديدي از شاعران حرفه اي مي شوند.
يك پيشنهاد عملي در اين زمينه انتشار مجله ويژه شعر دانش آموزي است. چرا شعر دانش آموزي با همه اهميتي كه دارد (و دوستان مختلف كارشناس به آن اذعان داشته اند) از يك تريبون و امكان خاص براي ديده شدن و انتشار محروم مانده است؟ آيا چاپ نشريه تخصصي شعر دانش آموزي و ارسال آن به تمام مدارس كشور زمينه اي براي كشف نام هاي تازه و آثار خلاق نخواهد بود؟ چهره هاي تازه اي كه به هر دليل به اردوهاي كشوري شعر راه نيافته اند، اما استعداد تبديل شدن به يك شاعر موفق را دارند. و آيا همين مجله، امكاني براي ارائه مطالب آموزشي مدون و نقد و بررسي كارشناسانه آثار نوگرا و كلاسيك نخواهد بود؟

گوشه
يادي از شيون فومني
003669.jpg
عباس ثابتي راد
سخن گفتن از شاعري كه هشت سال پيش در روزي مثل امروز چشم از جهان فرو بست، سخت ساده است و پيچيده نيز هم.هنگامي كه ميراحمد فخرايي نژاد كه همگان شيون فومني مي شناختندش، در يكي از بيمارستان هاي تهران درگذشت، ناگهان صدايش از تمام خانه هاي شهرهاي گيلان شنيده شد. او در واقع نمرده بود. شيون فومني شاعر بزرگ گيلكي زبان، چنان در ذهن تمام مردم سرزمينش حضور داشت كه تا به امروز حتي نامش همچنان بر زبان ها جاري است.
او در سال 1325 در فومن(يكي از شهرهاي گيلان) به دنيا آمد و خيلي زود، در روزگار نوجواني زبان به سرودن گشود. شيون در سال 1347 تا 1376 به عنوان معلم در شهرهاي ساري و رشت و ديگر شهرهاي گيلان مشغول به كار شد. پس از چندي در شهريور سال 1377 پس از يك دوره بيماري مزمن كليوي و عمل پيوند كليه در يكي از بيمارستان هاي تهران فوت كرد.
بنا بر وصيتش، او را در سليمانداراب رشت و در جوار آرامگاه سردار بزرگ جنگل- ميرزاكوچك خان- به خاك سپردند.
از شيون علاوه بر شعرها و منظومه هاي متعدد به گويش گيلكي، مجموعه هاي فارسي نيز به جا مانده است؛ مجموعه هايي چون يك آسمان ستاره ، پيش پاي برگ ، از تو براي تو ، رودخانه در بهار و كوچه باغ حرف به چاپ رسيده است.
به مناسبت هشتمين سالروز وفاتش شعري از او را مرور مي كنيم:
به لب نيامده، هر ناله در گلويم مُرد
نگفته راز دلي، شوق گفت وگويم مرد
كجاست گريه سبز نوازش ابري
كه پونه پونه صحراي آرزويم مرد
مرا به بازي پروانه ها چه مي خواني؟
به سينه كودك قلب بهانه جويم مرد
چراغ سوخته ام بر مزار لاله دشت
كه در غبار ره باد، كورسويم مرد
تو در فضاي من از مرگ من مشو دلگير
كه نازدانه مهر تو پيش رويم مرد
ني شكسته نيزار حسرتم شيون
به لب نيامده، هر ناله در گلويم مرد

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |