چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۸۵
كدام شعر؟ كدام دفاع مقدس؟
سيد اكبر ميرجعفري
004647.jpg
اما پاسخ: 1 - همان طور كه در آغاز گفتيم، آنچه را شعر دفاع مي خوانيم، عمدتاً همان گونه نخست است و شاهد مثال ما نيز همين كتاب هايي است كه هر ساله كنگره هاي دفاع مقدس منتشر مي كنند. درباره ويژگي هاي شعر دفاع مقدس بسيار گفته اند و شنيده ايم. به اجمال مي توان گفت شعر دفاع مقدس فراز و فرودهاي زيادي داشته است. دوره آغازين اين شعر با زباني صريح و حماسي آغاز مي شود. در اين دوره شعرها بيشتر رجز و شعار است.
در سال هاي پاياني دهه شصت همان زبان صريح و حماسي كم كم رنگ شاعرانه به خود مي گيرد. دهه هفتاد دهه شعرهاي اعتراضي است و در اين سال هاست كه جرياني نوپا در شعر دفاع مقدس را مي توان نظاره كرد. در همه اين دوره ها بهر ه گيري از واژگاني آشنا موضوع شعر را كاملاً اختصاصي كرده است. اگر در شعر دهه شصت كلماتي چون لاله، شهيد، خون و خطر نشانه هاي آشناي شعر دفاع مقدس بود، در اين سال ها استخوان، پلاك و چفيه نشانه هاي رايج اين نوع شعر است و اين كلمات در اغلب شعرها به چشم مي خورد.
مواجهه شاعر با كلمات دو حالت بيشتر ندارد؛ يا شاعر آن قدر قدرتمند شعر مي گويد كه كلمات انتخابي خود را از عرصه جغرافيا و زمان فراتر مي برد و به عنصري عمومي تبديل مي كند. چنان كه كلماتي چون محتسب، صوفي و رند در ديوان حافظ از محدوده زماني و مكاني فراتر مي روند و اين عناصر بومي چنان با قدرت به كار گرفته مي شوند كه تا زمانه ما و در جغرافياي ديگر ملل قابل درك و فهم است. به عبارت ديگر حافظ اين عناصر را از معاني اوليه آن تهي نكرده، بلكه مفاهيم ديگري را به آن افزوده است.
آنچه مسلم است شاعران زمانه ما نه ادعاي حافظ شدن دارند و نه در عمل توانسته اند به كلمات و نشانه هاي شعرشان تشخصي بدهند. از سوي ديگر هر چه شعر به عناصر و نشانه هاي بسته و محدودتري بسنده كند، از مجال پرواز خود كاسته و آينه واري خود را نيز كاهش داده است. دقيق تر اينكه چنين شعري از رسالت خود بازمي ماند. آنچه مسلم است هنوز كه هنوز است، واژگاني چون چفيه، خاكريز، پلاك و... نتوانسته در شعر اين دوره بيش از آنچه كه هستند، نمودي داشته باشند. در واقع اين واژگان براي نمادشدن طبع هاي هنرمندانه تري را طلب مي كنند. البته گويا در سينماي دفاع مقدس چنين اتفاقي رخ داده است. به ويژه براي پلاك در فيلم هاي ابراهيم حاتمي كيا، پلاك در سينماي حاتمي كيا به نماد هويت تبديل شده است، لذا اين نماد بايد حفظ شود.
البته هنگامي كه از تاويل پذيري كه همان خاصيت آينگي است، سخن مي گوييم، بايد توجه داشت كه هر شعري بنابه قدرت و استحكام آن مي تواند يك يا چند حوزه را درنوردد. بازهم حافظ مثال خوبي در اين زمينه است. در شعرهاي حافظ نمونه هايي وجود دارد كه قابليت تاويل در چند حوزه مثلاً عرفاني و اجتماعي را دارند. مثال بارز در اين مورد مي تواند غزل مشهور حافظ با مطلع زير باشد:
ياري اندر كس نمي بينيم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد
در شعر شاعران دهه شصت نمونه هايي از شعرهاي تاويل پذير را مي توان يافت. شعر زير از قيصر امين پور به اشارت خود شاعر براي شهداي فاتح لانه جاسوسي سروده شده است، اما مي توان آن را نمونه اي از شعر دفاع مقدس (يعني شعر جنگ) به حساب آورد:
ناگه رجز هجوم خواندند
برگرده ي گردباد راندند
شستند به خون شب زمين را
شمشير به آسمان رساندند
لرزيد زمين چنان كه گفتي
چندين رمه را ز جا رماندند
تنفس صبح ص 119
اين شعر اگر هم درباره جنگ تاويل شود، باز در همان حوزه اجتماعي باقي مانده است و قطعاً نمي توان از آن قرائتي عاشقانه ارائه كرد.
شعر مقاومت از آنجا كه ذاتاً شعري اجتماعي است، طبيعتاً از عناصر بومي نيز بهره مي برد و اين در شعر مقاومت ديگر ملل نيز ديده مي شود. آنچه مسلم است نمي توان بدون نشانه هاي اجتماعي شعر اجتماعي گفت، اما اينكه شاعر بتواند كلمات و عبارات شعر خود را از بند زمان و مكان رها كند، بحث ديگري است و اين امر جز از شاعران و نويسندگان بزرگ برنمي آيد.
در شعر زير بهره گيري از عناصر بومي كاملاً روشن است:
سياه مثل من، بي نام و نشان اين جا
مرگ من در اليزابت ويل مرگ تو بود
خون ريخته بر شارپ ويل
پيش از اين بر زمين بر ريخته بود
دريولوندي
آلاباما و ممفيس
فرد هامپتون در بستر شيكاگو
خون و شليك تفنگ در تاريكي
چنين پيش بيني كرده بودند آيا
كه پلنگ بايد بي هيچ جست و خيزي
در بسترش بميرد؟
طبل هاي غران ص 133
شاعر هر چقدر هم كه مضامين و مفاهيم بكري را در ذهن خود خلق كند، باز هم ابزاري جز واژه براي بيان آن ندارد. اگر شاعر به هر دليلي خود را در چنبره چند واژه محدود كند، قطعاً خود ابزارهاي خود را محدود كرده است. در عين حال شاعر هر چقدر هم كه قدرتمند باشد، به سختي مي تواند كلماتي كه داراي شناسنامه اي شناخته شده هستند، به خدمت بگيرد ولي هويتي ديگر به آن ببخشد. كدام شاعر قدرتمندي قادر است كلمات مي، ساغر، خال  لب و... را با تعريفي جديد ارايه دهد؟ با اين توضيح شاعر دفاع مقدس مجبور است براي توفيق از واژگان تكراري و كليشه اي عبور كند.
۲ - چرا نبايد شعرهاي تأويل پذير را جزئي از شعر دفاع مقدس بدانيم؟
آينگي مهم ترين خاصيت شعر است و اگر شعر حافظ و سعدي تا اين زمان زنده و پويا مانده است، به همين دليل است.
در شعر دهه هفتاد نمونه هايي يافت مي شود كه به شهادت خود شاعر درباره دفاع مقدس سروده شده است. چند بيت از غزل آن روزهاي سبز محمدرضا روزبه را در اين جا مي آوريم:
با موجي از ترنم آن روزهاي سبز
مي رويم از تلاطم آن روزهاي سبز
گل مي كند دوباره در آيينه خيال
سوسو زنان تبسم آن روزهاي سبز
در قاب چشم شعله ورم نقش مي زند
تصوير پرتلاطم آن روزهاي سبز
يك شب به ميهماني چشمان من بيا
اي از تبار مردم آن روزهاي سبز
نقد و بررسي ادبيات منظوم دفاع مقدس ص 60
اين شعر يادي است از روزهاي دفاع مقدس و خاطرات خوشي كه شاعر از آن دوران دارد اما روشن است كه در آن كمتر نشانه هاي رايج شعر دفاع ديده مي شود. در واقع شاعر نخواسته با چند واژه تكراري فضاي شعر خود را محدود كند. در عين حال اين شعر در فضاهاي ديگر نيز قابل تأويل است. دوبيتي زير از سيدعبدالله حسيني كه اتفاقاً با غزل بالا فضايي مشترك دارند، نيز از همين دست است:
دلا چون صبحدم صادق نبودي
براي پر زدن لايق نبودي
بيا تا فاش گويم جرمت اين است
كه در آن روزها عاشق نبودي
نقد و بررسي ادبيات منظوم دفاع مقدس ص۱۶۶
بعضي از كلمات و تركيبات در گذر زمان حامل مفاهيم مختلفي شده اند. بهره گيري از اين كلمات شعر را در يك حوزه متوقف نمي سازد. به كلمات گل و لاله در بيت زير توجه كنيد:
اگر كه در كف ديوارها گل و لاله است
عجيب نيست كه ديدار يار نزديك است
سهيل محمودي
گل و لاله مي تواند نشاني از آذين بندي باشد اما توجه داشته باشيم كه گل و لاله را مي توان تصاوير شهدا در نظر گرفت.
معمولاً حالت تأويل پذيري (از اين نوع كه مثال زديم) در شعر سنتي بيشتر در غزل، دوبيتي و رباعي اتفاق مي افتد؛ چرا كه در اين قالب ها مجال تفصيل نيست و فقط عرصه هايي براي بيان لحظه هاي ناب شاعرانه  اند اما در قصيده و مثنوي شاعر اگر هم نخواهد كمابيش موضوع واحدي را در شعر پيگيري مي كند و اين از تأويل پذيري شعر مي كاهد.
با توجه به آنچه گفتيم نمي توان اين گونه شعرها را از حوزه دفاع مقدس حذف كرد چرا كه اين شعرها جزء موفق ترين محسوب مي شوند.

شعردفاع مقدس: درآمدي بر دوپرسش ديروز
004650.jpg
تابستان سال 63 بود يا 64، نمي دانم. با چند نفر از هم سالانم قدم مي زديم و مي رفتيم كه بعدازظهر كشدار يكي از روزهاي تابستان را به پايان برسانيم. در راه چند برگي از مجله اي (به اصطلاح امروزي ها زرد!) را پيدا كرديم. اولين چيزي كه در يكي از برگ هاي آن مجله به چشممان خورد، يك شعر بود كه اين گونه آغاز مي شد:
اي يلان صف شكن اسطوره شد ايثارتان
كوه آهن آب شد در عرصه پيكارتان
گونه را در شط خون شوييد رو در روي خصم
تا شود گلگون تر از روي شفق رخسارتان...
وارثان فتح خورشيد شما روح خداست
آن كه كرد از خواب سنگين قرون بيدارتان
آن شعر چنان ذوقمان را برانگيخت كه آن را دست به دست چرخانديم و خوانديم و به خاطر سپرديم .اين ماجرا سرآغاز آشنايي من با شعر جنگ بود. از آن جمع چندنفره نيز به حمد الهي هيچ كدامشان جز من گرفتار شعر نشد. ديروز شعر دفاع مقدس چنين مي بايست بود و بود. شعري صريح، حماسي و برانگيزاننده كه كمابيش عموم خوانندگان را تحت تاثير قرار مي داد. اين شعرها پابه پاي مردم و رزمندگان بود و جنگيد و شهيد شد، اما جاودانه نشد! بسياري از اين دست شعرها به صورت سرود، پارچه نوشته و... در جامعه راه پيدا كرد. اين بخش از شعر دفاع مقدس، شعري كاربردي بود و به خوبي از عهده رسالت دوره خويش برآمد.البته و صد البته كه اين همه شعرهاي آن روزگار نبود. نمونه هاي زيادي را مي توان يافت كه شاعرانه تر در كنار صداهاي رساي حماسي زمزمه اي هنرمندانه داشتند و هنوز هم نه تنها آن صداها به گوش مي رسد، بلكه سرمشق شعر امروز دفاع نيز شده است.
امروز
شعر دفاع مقدس؛ يعني شعري كه موضوع محوري آن دفاع مقدس است. اين نوع شعر يا تأويل ناپذير است يعني از آن جز موضوع دفاع مقدس هيچ برداشت ديگري ممكن نيست و يا شعري است كه يكي از تاويل هاي ممكن آن دفاع مقدس است. اما آنچه از شعر دفاع مقدس توقع داريم، اغلب همان گونه اول است، يعني شعري كه درباره دفاع مقدس سروده شده است. چنان كه وقتي از شعر آييني و يا شعر اجتماعي نيز سخن مي گوييم منظورمان همان گونه اول است، يعني شعري كه موضوع دارد. به عبارت ديگر شعر دفاع مقدس بايد هم شعر باشد و هم به دفاع مقدس پرداخته باشد. در اينجا چند پرسش مطرح است:
۱ - آيا مي توان شعر دفاع مقدس را به همين يك گونه منحصر كرد؟۲- درباره شعرهايي كه يكي از قرائت هاي آن دفاع مقدس است، چگونه قضاوت خواهيم كرد؟ آيا اين شعرها را مي توان شعر دفاع مقدس ناميد؟امروزدر اين مقاله بر آنم كه پاسخ هايي درخور اين مقوله بيابم.

گوشه
فردا
آسياب جنگ تقريباً از آب افتاده بود اما هنوز جبهه هاي جنگ را ترك نكرده بوديم. يكي از آن روزها كه دور هم جمع شده بوديم و از هر دري سخني؛ سخن از تصرف فاو و عمليات والفجر هشت به ميان آمد و سپس بازپس گيري فاو توسط دشمن. يكي از همين بسيجي ها كه هنوز حتي پشت لبش هم سبز نشده بود، در اين باره جمله اي گفت كه هنوز در گوش من است. او گفت: ما فاو را تصرف كرديم و دشمن آن را پس گرفت اما بايد دقت كرد كه چه تصرف كردني و چه پس گرفتني! ما فاو را چگونه و با چه امكاناتي به دست آورديم و عراق آن را چگونه پس گرفت؟
سال هاي دفاع مقدس روزهايي را به خود ديد كه نه قلم شاعر و نويسنده آن را به نگارش آورد و نه دوربين فيلم ساز. كدام قلم توانسته شكوهمندي يك عمليات را به رشته تحرير درآورد و يا كدام دوربين به ثبت چنين لحظه هايي اهتمام ورزيده است.
در اين زمينه مي توان دو پرسش ديگر را مطرح كرد:
۱ - اگرشعرهاي تأويل پذير را نيز شعر دفاع بدانيم چگونه مي توان فرهنگ دفاع مقدس را به دوره هاي بعد منتقل كرد آيا اصولاً اين وظيفه به عهده شعر است؟
۲ - آيا منظور از دفاع مقدس تنها همان دوره جنگ عراق با ايران است؟
و شايد پاسخ:
۱ - براي اين كه يك شعر درباره دفاع مقدس باشد، بايد كليت آن فضاي دفاع را تداعي كند. بي شك فرهنگ دفاع مقدس به چفپه، پلاك، سنگر و... خلاصه نمي شود.
شعر دفاع مقدس راه هاي نرفته زيادي پيش رو دارد. شاعر دفاع مقدس براي توفيق نبايد خود را گرفتار تعدادي به اصطلاح نماد كند كه ديگر حتي تأثير عاطفي آن نيز به شدت كم شده است. پاسخ به سؤالاتي چون چيستي و چرايي جنگ، فرهنگ حاكم بر جبهه ها و دستاوردهاي دفاع مقدس مي تواند موضوع شعر دفاع باشد. توجه به ظواهر جنگ بدون توجه ساخت هاي معنوي آن دير يا زود شاعر دفاع مقدس را به بن بست و تكرار مي كشاند. گلوله مهم است اما از آن مهم تر كسي است كه آن را شليك مي كند و از آن مهم تر نيز انگيزه شليك است. متأسفانه در شعر امروز حتي به شليك كننده هم كمتر پرداخته شده است چه رسد به انگيزه شليك!
از اين نكته غافل نباشيم كه بسياري از آثار ادبي جهان در سايه جنگ تولد يافته اند كه بارزترين آن جنگ و صلح تولستوي و بينوايان ويكتورهوگو است. جنگ ما نه در شكوه از جنگ هاي ديگر چيزي كم داشت و نه در انگيزه اما چرا ما چنين شاهكارهايي خلق نكرده ايم؟ از آنچه گفتيم مي توان نتيجه گرفت كه شعر به عنوان رسانه نه توان انتقال بعضي از لحظه هاي دفاع مقدس را دارد و نه رسالت آن را. بخش مهمي از ميراث دفاع مقدس بايد از طريق هنرهاي ديگر ماندگار شود. شعر معاصر مجال شرح و تفصيل را از شاعر ربوده است و خواننده امروزي نيز از شعر چنين توقعي ندارد. داستان، رمان و فيلم براي ثبت و انتقال صحنه هاي دفاع مقدس رسانه هاي توانمند تري هستند.
۲ - دفاع مقدس به معناي عام نه در ظرف زمان محدود مي شود و نه در ظرف مكان. ادبيات مقاومت مرزهاي ملي و قومي را درمي نوردد و مخاطب آن وجدان عام بشري است. بنابراين اگر بخواهيم بر مبناي تعريف ادبيات مقاومت به اين موضوع بنگريم، جنگ هشت ساله فقط بخشي از آن را به خود اختصاص مي دهد. حتي موضوعات جنگ هشت ساله نيز هنوز در جامعه  ساري و جاري است. به راحتي نمي توان از كنار آن گذشت. از سوي ديگر هر روز در جهان وقايعي رخ مي دهد كه مي تواند موضوع شعر مقاومت باشد. اگر منظور از برگزاري كنگره هاي دفاع مقدس حفظ فرهنگ جهاد و ايثار است، ناديده گرفتن وقايعي در آن حقوق مظلومان ناديده گرفته مي شود نقض غرض است. البته نمي توان به بهانه وقايع روز، دوره جنگ هشت ساله را به فراموشي سپرد اما گويي فصل الخطاب همه اين حرف ها تصميم متوليان كنگره دفاع مقدس است. آنان تصميم مي گيرند كه كدام شعر درباره دفاع مقدس است و دفاع مقدس كدام است.

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |