چهارشنبه ۵ مهر ۱۳۸۵
مقدمه اي بر رفتارشناسي نوجوانان
تحمل بي قراري
ترجمه :شهره شاهمرادي
004626.jpg
مسئله اي كه ممكن است، روزي براي هرپدر و مادري به وجود آيد اين است كه ببينند، فرزندشان ديگر آن كودك شيرين زبان و بازيگوش گذشته نيست. خردسالي نيست كه بتوان دست او را گرفت و قدم به قدم به سوي خوشبختي و آينده اي روشن، هدايت كرد. او اكنون، دوران كودكي را پشت سر گذاشته و قدم به دنياي پر از تشويش و نگراني نوجواني گذاشته است؛ دنيايي كه در آن، احساس استقلال مي كند. او مي خواهد، تنها خودش از پس تمام مسائل و مشكلات برآيد.
اگر مادر، خواهان نظافت و پاكيزگي او باشد، انگار مي خواهد كوهي را از جا بكند. اگر شوق داشته باشد كه فرزندش به موقع تكاليفش را به پايان برساند، نوجوان همه درسهايش را براي آخرين ساعات باقيمانده از شب مي گذارد. اگر از او بخواهيم كه آرام و متين باشد، با همسايه ها دعوا مي كند و بچه هايشان را كتك مي زند و اگر به خوش رفتاري و ادب و نزاكت اهميت بدهيم،  او به عمد راه بي ادبي را انتخاب مي كند.
والدين از اينكه مي بينند فرزندشان ساعتهاي متوالي در رختخواب دراز كشيده و چشم به سقف دوخته است تعجب مي كنند. او كه تا ديروز كودك سرحال و پرانرژي بود، چرا امروز به انساني گيج و مبهوت تبديل شده است؟ نوجواني، يك دوره انتقال است، عبوري است پيوسته از يك مرحله به مرحله ديگر. اين به آن معناست كه آنچه در دوران كودكي واقع شده است، نشانه خود را روي آنچه كه در زمان حال و آينده اتفاق مي افتد، باقي مي گذارد. كودكان در زماني كه از خردسالي به بزرگسالي مي رسند، بايد جنبه هاي كودكانه را كنار بگذارند. آنها بايد سرمشق و الگويي رفتاري داشته باشند تا جانشين آن چيزهايي شود كه ترك كرده اند. آنها بايد الگوي مناسبي براي شكل گيري شخصيت فردي و اجتماعي داشته باشند. با آنها نبايد مانند كودكان رفتار كرد و نيز از آنها نمي توان انتظار داشت كه در مسئله و موضوعي كه مربوط به سنين جواني است، اطلاع داشته باشند. اگر نوجوان ما، درباره مسئله اي فكر و پيشنهادي بدهد، بايد به نظر او احترام گذاشت و نبايد شخصيت او را با كلمات تحقيرآميز، پايين آورد.
در جستجوي هويت
همه نوجوانان در جستجوي هويت هستند. در آينه به خود نگاه مي كنند و مي گويند: «به راستي من كيستم؟» از خويشتن، معناي واقعي خود را مي پرسند. مطمئن نيستند كه چه مي خواهند، خود را سردرگم مي يابند. گاهي احساس پوچي مي كنند. قصد آزار و اذيت پدر و مادر خود را ندارند، اما رفتارهاي ناخودآگاهي كه از خود بروز مي دهند، موجبات آزار ديگران را فراهم مي كنند. با اين همه، واقعيتي است كه نوجوان چه بخواهد، چه نخواهد به كمك ما احتياج دارد. به كمكي قطعي و عاقلانه. اريكسون در همين زمينه مي گويد: «سئوالي كه نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود اين است كه من كيستم؟ نقشي را كه بايد در جامعه ايفا نمايم چيست؟ آيا من يك كودك هستم يا بزرگسال؟ آيا من توانايي آن را دارم كه روزي به عنوان همسر يا پدر باشم؟ آيا جدا از زمينه اجتماعي، احساس اعتماد به نفس دارم؟
يكي از راههايي كه نوجوان ها تلاش مي كنند تا خود را به مانند افراد بزرگسال نشان دهند اين است كه از موقعيتهاي ظاهري نظير ماشينها، لباسها و ساير وضعيتهاي قابل مشاهده بهره گيرند. آنها اميدوارند در اين راه افراد قابل توجه و جذابي به نظر برسند.
خيال پردازي
نوجوانان تمايل دارند به خود و سايرين آنچنان بنگرند كه دوست دارند. اين مطلب به ويژه در مورد آرزوهاي نوجوان صادق است. اين آرزوهاي غيرواقعي نه فقط درباره خودشان،  بلكه همچنين در مورد بستگان و دوستان آنها نيز وجود دارد. اين آرزوها در اوايل نوجواني با توسعه عواطف همراه هستند.
با پيشرفت تجربه هاي شخصي و اجتماعي و افزايش قدرت تعقل،  نوجوانان رشديافته تر، به خود،  خانواده، دوستان و زندگي به طور كلي واقع بينانه تر مي نگرند. درنتيجه،  آنها كمتر از نااميدي و خيال پردازي نامعقول رنج مي برند و نسبت به سالهايي كه كوچكتر بوده اند، با دنياي واقعي سازگاري بيشتري پيدا مي كنند. اين، يكي از موقعيتهايي است كه آنها را در شاديهاي بيشتري كه خاص نوجوانان رشديافته تر است، مشاركت مي دهد.
با ادامه دوره نوجواني، دختران و پسران به طور يكسان، دچار آرزوهاي طولاني  مي شوند. آرمان گرايي كه از زندگي سبكبار، بي خيال و مجرد ناشي مي شود و نوجوانان به تدريج خود را از آرمان گرايي رها نموده و به موقعيت بزرگسالان نايل مي شوند. احساس اينكه دوره نوجواني از دوره بزرگسالي و مسائل مربوط به آن از قبيل نيازمنديها و مسئوليت هايش، شادتر و بانشاط تر است، تمايلي را به وجود مي آورد كه نوجواني را به يك دوره فريبنده، شاد و سبكبار مبدل نمايد.
تحمل بي قراري
دوران نوجواني زمان مشكلي است. سالهاي در خود به ديده ترديد و شك نگريستن. دوران رنج كشيدن، سختي ديدن و دلسرد بودن از خود. نوجوان در اين سن احساسات ضد و نقيض دارد. جرج شانزده ساله مي گويد: «مي خواهم كاري انجام دهم، عضلاتم را بيازمايم و قدرتم را احساس كنم. بايد شخصاً و نه به صرف حرف ديگران، تلخي را از شيريني تميز دهم. تشنه تجربه ام، تا جواب پرسشهاي زياد خود را بيابم». از زبان يك دختر شانزده ساله مي شنويم: «هر روز از خودم مي پرسم: چرا شخصي كه مي خواهم نيستم، آتشي مزاج و تندخو هستم، با خودم هم ميانه خوبي ندارم. از نظر خودم فردي منطقي، گرم و پرحرارت هستم، اما از نظر معلمانم، چيز ديگري هستم. به عقيده آنها من سرد و نجوش هستم، با كساني كه با من خوب رفتار مي كنند،  مشكلي ندارم، اما با كساني كه فكر مي كنند من متوجه هيچ چيز نيستم، اصلاً ميانه خوبي ندارم.»
تظاهر به دانايي نكنيد
اظهار فضل كردن و خود را از نوجوانان داناتر دانستن؛ اين بدترين زجري است كه نوجوان آن را با تمام وجود حس مي كند. نوجوانان بر اين گمانند كه احساساتشان منحصر به فرد است. نوجوانان دوست دارند كه اطرافيانشان آنها را موجوداتي استثنايي و خارق العاده بدانند. وقتي كسي به آنها بگويد: «كاملاً احساساتت را درك مي كنم» يا اينكه بگويد: «مي فهمم كه چه مي گويي»، انگار بدترين توهين ها را به آنها كرده است. وقتي آنها خودشان را موجوداتي منحصر به فرد و عجيب بدانند، چه ناراحتي از اين بيشتر كه ديگران مدعي درك حال و روزشان شوند و آنها را ساده و بي آلايش توصيف كنند.
فهميدن اينكه نوجوان چه موقع انتظار درك شدن و چه زمان انتظار درك نشدن دارد، وظيفه ظريفي است. واقعيت تلخي است كه عليرغم همه دانايي ها نمي توانيم براي هميشه در نظر نوجوانان مدير و همه چيز دان باشيم.
تفاوت تحمل كردن با پذيرفتن
پدري از وضع ظاهر پسر نوجوانش انتقاد مي كند،  مادري مي گويد: «دخترم به اندازه يك ملكه،  لباس دارد و بسيار هم زيبا هستند،  اما وقتي كه آنها را مي پوشد، تحمل ديدنش را ندارم.» سركشي نوجوانان انواع و اقسامي دارد. مثلاً وقتي كه دختر نوجواني، به جاي پوشيدن يك روپوش مناسب، هوس پوشيدن شلوار وصله دار به سرش مي زند يا وقتي كه پسر نوجوانمان به جاي پوشيدن كفش راحت، دلش صندل مي خواهد؛ اين به جز سركشي چه مي تواند باشد؟
هر پدر و مادر خردمندي بايد بداند كه جنگ و جدل با نوجوان، مانند دست و پا زدن در درياي خروشان و طوفاني است. شناگر ماهر در برخورد با امواج متلاطم دريا،  به جاي تقلاي بي حاصل، با حفظ آرامش، خود را روي امواج شناور مي كند و آنقدر پايداري مي كند،  تا به نقطه امني برسد و به همين شكل، والدين هم بايد در زندگي در كمين جاي پاي محكم باشند.
چرا عيب جويي
بسياري از پدران و مادران براي سرپوش گذاشتن بر عيوب خويش، به اصطلاح دست پيش مي گيرند و براي آنكه جاي حرفي نماند،  از كامل بودن و بي عيب و نقص بودن خود دم مي زنند و به طور دائم به مورد و بي مورد از رفتار نوجوانشان انتقاد مي كنند و در مقام راهنمايي و نصيحت او حرف مي زنند. اين دسته از والدين، وظيفه خود مي دانند كه به صلاح فرزند، نقائص او را گوشزد كنند. متأسفانه اين كار، هر چند صادقانه هم باشد، باز رابطه ميان پدر و مادر و نوجوان را خراب مي كند. كمتر كسي را پيدا مي كنيد كه از ايراد و انتقاد، خوشش بيايد. برخورد نوجوان با حقيقت عريان عيوب شخصي اش،  مهيب و ترساننده است. توجه بيش از حد، معادل زير ذره بين گذاشتن اوست.
جدل بر سر عيب و ايراد و بر آن نامي گذاشتن بي فايده است. نوجواني كه اجباراً به قبول عيب و نقص خويش رضايت مي دهد، علاقه اي به اصلاح خود پيدا نمي كند. وقتي عيب و نقص، ظاهر و مشخص است، وظيفه فوري ما اين است كه نوجوان را در برخورد با بحران موجود ياري دهيم. آنگاه در بلندمدت به اتكاي تجربه و با اخلاق نيك، رفتارش را اصلح كنيم و شخصيت تازه اي را در او به جود آوريم. هدف اصلي ما اين است كه او را در رسيدن به امكانات بالقوه انساني اش كمك كنيم و براي رسيدن به اين مقصود،  برخورد متين و عاقلانه، بهتر از پرخاش و داد و فرياد، نتيجه مي دهد.
استقلال بدهيد
نوجوان وابستگي را دوست ندارد. پدر و مادرهايي كه وابستگي فرزندان نوجوان خود را مي خواهند، خواسته و ناخواسته،  اسباب رنجش آنها را فراهم مي كنند. نوجوان استقلال مي خواهد. هر چه احساس خودكفايي او را بيشتر تقويت كنيم،  از مخالفت او با خود مي كاهيم. پدر و مادر با تدبير، هر روز كه مي گذرد بيشتر به فرزند نوجوانشان استقلال مي دهند، با دلسوزي و صميميت به تماشاي بزرگ شدن فرزند خود مي نشينند و از دخالت بيش از حد در كارهاي او خودداري مي كنند. پدر و مادر عاقل كسي است كه با محبت و احترام به فرزند خود،  امكان انتخاب و اعمال سليقه مي دهد. به زباني صحبت مي كند كه استقلال فرزندش را تقويت كند: «انتخاب به عهده توست»، «خودت در باره اش تصميم بگير»، «هر كدام را كه تو انتخاب كني، من قبول دارم».
كلمه «بله»ي پدر و مادر براي كودك راضي كننده است. اما نوجوان مي خواهد، در شئونات زندگي و در آنچه بر زندگي اش اثر مي گذارد، حرفي براي گفتن داشته باشد.
ضد و نقيض نگوييد
صحبتهاي ضد و نقيض پدر و مادر، نوجوان را گيج مي  كند. مادري به دختر پانزده ساله اش مي گويد: «بله، مي تواني به ميهماني بروي، حتماً خوش خواهد گذشت. اما مرا مي شناسي؛ وقتي بيرون هستي خوابم نمي برد، تا آمدنت بيدار مي مانم.»
صحبت مادر، دخترش را در موقعيت غيرممكن قرار مي دهد. به ميهماني برود يا نرود، اگر برود، نگران مادر است و درنتيجه، به او خوش نخواهد گذشت. در اصل گفته دوپهلوي مادر، دختر را گيج مي كند. براي دوري كردن از اين موقعيت پيام پدر و مادر بايد تنها يك مفهوم را انتقال دهد. در ارتباط با صحبت فوق، مادر مي تواند با صراحت از به ميهماني رفتن دخترش جلوگيري كند يا اينكه به او اجازه رفتن بدهد،  يا انتخاب را برعهده خودش بگذارد.
وقتي «برنادا»ي چهارده ساله براي رفتن به ميهماني اجازه گرفت، مادرش به او گفت: «بايد درباره اش فكر كنم. فردا صبح جواب قطعي ام را به تو مي دهم. ساعت ۹ از من بپرس.» مادر به درخواست دختر خود فكر كرد. درباره ميهماني مورد اشاره اش اطلاعاتي به دست آورد و با اطمينان خاطر اجازه داد كه دخترش به ميهماني برود. به او گفت: «ظاهراً كه ميهماني خوبي است، اگر بخواهي مي تواني بروي.» بعد در انتخاب لباس هم به او كمك كرد و سرانجام برنادا، شاد و راضي روانه ميهماني شد.»
پيش بيني نكنيد
بسياري از والدين، از آن مي ترسند كه فرزند نوجوانشان، بالغ و عاقل نشود و دانسته و ندانسته بر سر هر بهانه، موضوع را با او در ميان مي گذارند: «تا صبح سر وقت از خواب بيدار نشوي، شغلي پيدا نمي كني.» «اگر كلمات را درست ننويسي، كسي استخدامت نمي كند، عملاً نشان مي دهي كه بي سواد هستي.»
اما با كمال تأسف، پدر و مادر با اين پيش بيني ها به جايي نمي رسند. با اين سياست نمي توانيم نوجوانهايمان را براي آينده آماده كنيم. به جاي پيش بيني هاي حساب نشده، چه بهتر كه آنها را براي برخورد با مشكلات موجود، مسلح كنيم. نظر به اينكه نوجوان ما در سالهاي آينده با انواع و اقسام مشكلات روبرو مي شود، بسيج او براي مقابله با مشكلاتي از قبيل بي مهري همسر، بي معرفتي دوست، خيانت، بدرفتاري معلم، مرگ اقوام يا دوستان و غيره كار دشواري است.
برنامه ريزي براي برخورد با اين قبيل مشكلات، كار بي مفهومي است. از صحبتهايي مثل: «ببين پسرم،  مواظب باش، گاهي اوقات ممكن است در عشق شكست بخوري. بهتر است از همين حالا خودت را آماده كني.» و يا «تنها به يك دوست اكتفا كردن كار درستي نيست. ممكن است تنهايت بگذارد و دوست ديگري انتخاب كند. بايد دوستان متعددي داشته باشي تا هرگز تنها نماني»، بايد پرهيز كرد.
هر نوجوان بايد در برخورد با بحرانهاي زندگي، راهي از آن خود بيابد. سكوت محبت آميز ما بهترين حمايتي است كه از او مي كنيم. از پند و اندرز در اينجا كاري ساخته نيست. منطق و استدلال هم خريداري ندارد. گاه گوشزدهاي ملايم را به حساب توهين شخصي مي گذارند. قاعده اي است كه هر نوجوان در سايه محبت و احترام والدين راهش را به تنهايي پيدا مي كند. بالغهاي با تدبير مطمئن و خاطرجمع، شكيبايي بيشتري مي كنند. به توصيف يك دختر ۱۷ساله از اين نوع رفتار پدر و مادر توجه كنيد:
«وقتي به گذشته فكر مي كنم. مي بينم با آنكه حضور داشتيد، كار به خصوصي نمي كرديد. مثل لنگرگاه كه ساكت و خاموش در جايش ثابت ايستاده و آغوش هميشه بازش، انتظار مسافرين را مي كشد.»

نگاه
تربيت ، تنبيه نيست
لادن نصيري
به زبان آوردن كلمه «انضباط»، در بسياري از افراد حالت انقباض ايجاد مي كند زيرا براي بسياري،  انضباط يعني كتك خوردن، در اتاق حبس شدن و مورد ناسزا قرارگرفتن.
متأسفانه اغلب ما انضباط را با تنبيه اشتباه مي گيريم؛ با وجود اينكه اين كلمات، معاني كاملاً  متفاوتي دارند. اگر چه يك روش كامل و معين براي منضبط كردن بچه ها وجود ندارد و فقط آنچه ما مي توانيم انجام دهيم اين است كه خودمان را به رويكرد مثبتي در ارتباط با انضباط متعهد سازيم؛ رويكردي كه دربرگيرنده احترام، انتظارات روشن، محدوديت ها و پيام هاي منطقي و اختيار باشد.
نكته حائز اهميت در اين ارتباط آن است كه ما نبايد اعتماد به نفس بچه ها را خدشه دار كنيم بلكه بايد با رفتاري جدي توأم با عشق و محبت، انضباط شخصي را پرورش دهيم.
بعضي مواقع موقعيت هايي پيش مي آيد كه آن را پيش بيني نكرده ايم. به طور مثال، با فرزندمان به خريد مي رويم و در راه خريد، دختر يا پسرمان شروع به غرزدن مي كنند كه ما فلان چيز را مي خواهيم و اين موضوع باعث مي شود كه او در تمام طول مسير، قيل و قال و گريه و زاري كند و شما هم مجبور شويد دست او را بكشيد تا يك قدم بردارد ولي اگر قبل از خروج از منزل مي توانستيد اين موقعيت را پيش بيني كنيد، اين مشكل هرگز پيش نمي آمد. مثلاً به فرزندتان بگوييد كه ما الان مي خواهيم براي خريد بيرون برويم و من مي دانم كه ما هر وقت خريد مي رويم، تو دوست داري يك خوراكي برايت بخرم ولي امروز از شكلات خبري نيست. در عوض در راه بازگشت، مي تواني يك كتاب براي خودت بخري و با اين روش مي توانيم از وخامت وضعيتي كه ممكن است رخ دهد، از قبل بكاهيم و براي اين كار كافي است كه به آنها بگوييم چه انتظاري از ما مي توانند داشته باشند و براي ما مقدور است چه كاري را انجام دهيم و چه كاري را انجام ندهيم.
هر مسأله اي نياز به دخالت ندارد. بسياري از موارد را مي توان ناديده گرفت، چون بچه ها به محض آنكه شما توجه تان را از روي آن موضوع برداريد، خودبه خود آن را رها مي كنند. فرض كنيد فرزندتان وارد مي شود و يك مشت شيريني برمي دارد و شما مي گوييد: «مي تواني دو تا برداري» و پسرتان مي گويد: «من سه تا مي خواهم». بايد تصميم بگيريد آيا ارزش دارد براي يك شيريني انرژي مصرف كنيد يا نه. با اين راهكار مي توانيم ۹۵درصد موارد جزئي كه ناراحتمان مي كند را ناديده بگيريم. به همين دليل است كه گاهي ارزش دارد رفتاري را كه ضرري به شما نمي رساند، ناديده بگيريد و انرژي تان را صرف مسائل مهم تر كنيد.
بچه ها هميشه توقع دارند كه وقتي سوألي مي كنند، فوراً  به آن پاسخي داده شود. در نتيجه ما هميشه خود را تحت فشار قرار مي دهيم تا به بچه ها فوراً  پاسخ دهيم ولي هنگامي كه ما فوري و تحت فشار وارده جوابي مي دهيم، اغلب چيزهايي مي گوييم كه بعداً  پشيمان خواهيم شد. به عنوان مثال چند بار تاكنون به طور خودبه خود به بچه ها «نه» گفته ايد و بعد از چند لحظه متوجه شده ايد اگر يك لحظه فكر كرده بوديد، شايد جواب ديگري مي داديد.
پس كمي به خودتان فرصت دهيد و كمتر واكنش فوري نشان دهيد. در اين رابطه لازم است هر روز بهترين انگيزه را در بچه هايمان بيدار سازيم تا آنها بدانند كه مي توانند از خود، بهترين ها را بسازند. شما هميشه مي توانيد چيزي براي ستايش  بچه هايتان در رابطه با نقاط قوت و استعدادهاي آنها بيابيد؛ «آفرين! چقدر وقت و انرژي براي تست زبان صرف مي كني!»، «آفرين به تو كه خواهرت را هم در بازي شركت دادي!»، «با چه دقت و نظمي اسباب بازي هايت را سر جايشان گذاشتي!» اين گونه كيفيت ها را در بچه هايتان تقويت كنيد؛ خواهيد ديد آنها چگونه رشد مي كنند و با شما ميل به همكاري نشان مي دهند.
چند دقيقه فكر كنيد و ببينيد چه ديدي نسبت به بچه هاي خود داريد؛ مسئول، تنبل، اهل همكاري يا... ؟
بچه هاي ما نسبت به نگرشي كه ما به آنها داريم، بسيار حساس هستند. آيا تاكنون متوجه شده ايد مادر و پدرهايي كه بچه هاي خود را مسئول مي بينند، ظاهراً  بچه هاي مسئولي هم دارند؟ اگر شما بچه خود را فرد مسئول و مددكاري ببينيد-بدون آنكه خودتان آگاه باشيد- به او فرصت بيشتري مي دهيد تا كفايت و شايستگي اش را نشان دهد و حس مسئوليت خود را بالا ببرد. هر چه شما بيشتر به فرزند خود اعتماد و اطمينان كنيد، او بيشتر ياد مي گيرد كه قابليت اعتمادكردن را دارد و در نتيجه، بيشتر قابل اعتماد و امين بار مي آيد.
آيا تا به حال مثل نواري كه گير كرده باشد، شده ايد؟
«اين بازار سمساري را جمع كن!  مي گم اين بازار سمساري را جمع كن!» و هيچ وقت هم نتيجه اي عايدتان نمي شود. يك والد معمولي، بچه پنج،شش ساله خود را روزي پنجاه وپنج بار سرزنش مي كند و اين موضوع، شوخي نيست، بلكه يك آمار واقعي است و هيچ فكر كرده ايد اين نق زدن ها چقدر انرژي مي برد؟ و بدتر از همه، نق زدن هيچ فايده اي هم ندارد.
بچه ها ياد مي گيرند كه ما را از رو ببرند. آيا تا به حال اتفاق افتاده وقتي فرزندتان مشغول تماشاي تلويزيون است با او حرف بزنيد؟ آيا از اينكه سرش را بالا نمي كند تا جواب شما را بدهد تعجب نمي كنيد؟ يا تا به حال اتفاق افتاده بدون هيچ نتيجه اي خود را مشغول تكرار جمله اي ببينيد؟ اينها همه نشانه هاي گفت وگوي غيرموثر است.
وقتي به بچه هايمان اجازه انتخاب مي دهيم، به آنها مي آموزيم به گونه اي صريح فكر كنند. ما قدرت و ضمناً انعطاف پذيري خود را در رعايت كردن نيازها و نگراني هايشان نشان مي دهيم. با دادن اجازه انتخاب به بچه ها ما به آنها كمك مي كنيم درباره مسئوليت پذيري، چيزهايي بياموزند و آنها را براي استقلال بيشتر آماده مي كنيم ولي بايد توجه داشت كه انتخاب بچه را بايد با دقت،  انرژي و بودجه خودتان محدود كنيد.
ما بايد مطئمن، جدي و بااطمينان صحبت كنيم. وقتي ضعيف النفس هستيم يا چون عرصه را تنگ مي بينيم، فرياد مي كشيم، براي بچه هايمان مشكل است باور كنند كه ما پدر و مادر صميمي و مهرباني هستيم. هر چه بيشتر و بلندتر فرياد بكشيم، تاثير خود را بيشتر از دست مي دهيم. ما نياز داريم مطمئن و آرام باشيم و اجازه دهيم نگرش ما اين را برساند كه از آنها انتظار داريم به ما گوش دهند زيرا وقتي ما پيامي را به طور مستقيم و قاطعانه ابلاغ مي كنيم، شكي در ذهن بچه ها در مورد آنچه از آنها مي خواهيم انجام دهند، باقي نمي گذاريم؛ «همين الان اسباب بازي هايت را جمع كن! وقت آن رسيده كه تكاليف شبت را انجام دهي».
بسياري از بچه ها در پاسخ به اين سوال كه چرا به والدين خود گوش نمي دهند، بدون مكث پاسخ مي دهند: «چون آنها به آنچه مي گويند، پايبند نيستند. آنها چيزي مي گويند و بعد، يا فراموش مي كنند يا مرا وادار به انجام آن كار نمي كنند؛ بنابراين چه دليلي دارد كه آنها را جدي بگيرم؟»
وقتي مي خواهيد رفتار فرزندان خود را تغيير دهيد، بايد آن را جزو اولويت ها قرار دهيد. وقتي به دخترتان مي گوييد اگر به ناله و زاري ادامه دهد، رستوران را ترك مي كنيد، نمي توانيد معطل شويد غذايتان تمام شود و بعد به قول تان عمل كنيد بلكه بايد همان موقع رستوران را ترك كنيد.
در گرماگرم دعوا، وقت آموختن به بچه ها نيست. اگر بچه شما ليواني را شكست، الان وقت پند و اندرز نيست. در آن لحظه او حال بدي دارد و اگر شما سرش فرياد بكشيد، فقط، احساس تحقير بيشتري مي كند. او در آن لحظه نمي تواند چيزي بياموزد، چون صرفاً مشغول دفاع از خود است. با بچه هنگام خواب يا زماني كه زمان كافي از قضيه گذشته و او از احساساتي بودن درآمده، صحبت كنيد.  در آن هنگام، هر دو شما ديد بهتري نسبت به قضيه پيدا كرده ايد و بچه در وضعيت بهتري براي تلقين پذيري قرار دارد.

جدول اعداد (سودوكو)
004659.jpg

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |