شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۵
درآمدي بر انديشه غزالي
از بغداد به نيشابور
فاطمه هاشمي
005070.jpg
ابوحامد محمدبن احمد غزالي در سال ۴۵۰ هـ .ق در شهر طوس خراسان متولد شد. عصر غزالي، عصر اوج منازعات و تعارضات عقيدتي، اجتماعي و سياسي در جهان اسلام بوده است، يعني نيمه دوم قرن پنجم هجري قمري كه جهان اسلام شاهد لشكركشي هاي تركان سلجوقي و ضعف مفرط خلفاي عباسي بغداد و نيز يك نوع واكنش شديد و افراطي نسبت به عقلگرايي ابن سينا و كلام معتزلي بوده است. همچنين در اين عصر، جنگ هاي صليبي با مسيحيان نيز آغاز مي شود كه اين وقايع به حدي تأثيرگذار بوده اند كه شايد قرون بعدي و تحولات آن به نوعي ريشه در همين نيم قرن سرنوشت ساز داشته است.
در اين عصر بود كه نظام الملك- وزير مشهور سلجوقي- مدارس نظاميه بغداد را تأسيس نمود و ابوحامد محمد غزالي به همراه يگانه برادرش، احمد غزالي و پس از مرگ استاد نامدارشان- امام الحرمين جويني- در سال ۴۷۸ هـ .ق به بغداد رفت و با موفقيت به كار فكري اشتغال ورزيد و سخت مورد توجه و اقبال دانش پژوهان واقع شد. غزالي در سال ۴۸۴ هـ .ق در مدرسه نظاميه بغداد به درجه استادي نائل شد و در بغداد محيط بسيار مناسبي براي شكوفايي خود يافت و در آنجا دانش فلسفي و فقهي خود را به كمال رسانيد و حلقه درس او هر روز بيشتر گسترش يافت و فتاوي شرعي او مشهور شد. از اين دوره حيات غزالي دو اثر مهم به جا مانده است: نخست كتاب «مقاصد الفلاسفه» است كه غزالي با استادي؛ آراء حكماي مشاء مانند ابونصر فارابي و ابن سينا را در اين كتاب تشريح كرده است اما هدف او از اين كار اين بود كه بعدها آراء آنها را مورد ترديد و انكار جدي قرار دهد. كتاب مقاصد الفلاسفه در سال ۱۱۴۵ ميلادي در شهر طليطله توسط «گوندي سالينوس» به زبان لاتين نيز ترجمه شد.
غزالي در مدت اقامت در بغداد ناگهان در تمام معتقدات ديني و همه معارف حسي و عقلي خود به شك افتاد ولي اين شك تنها دو ماه طول كشيد و پس از آن بود كه غزالي به تحقيقي گسترده در فقه و كلام و فلسفه پرداخت و در اين علوم يگانه زمان خود شد. اما آنچه سبب شهرت غزالي در طول تاريخ گشته است، عقايد فلسفي و كتاب «مقاصد الفلاسفه» او نيست. او عقايد فيلسوفان را مايه بدعت در دين و گمراهي انسان و انحراف او از صراط مستقيم مي دانست و پس از سه سال مطالعه شبانه روزي فلسفه و آگاهي از عقايد فيلسوفان- به ويژه مشائيان- دست به نوشتن كتابي زد كه بي ترديد يكي از مؤثرترين آثار در روند جريان فكري و عقيدتي عالم اسلام به شمار مي آيد: «تهافت الفلاسفه» يا «تناقض گويي هاي فيلسوفان». غزالي در اين كتاب، آشكارا به خصومت و عناد با عقل محض فلسفي پرداخته است و نوك پيكان حملات خود را بيشتر متوجه فيلسوفان بزرگ عالم اسلام- ابن سينا- كرده است. البته قابل ذكر است كه مخالفت و مقابله با فلسفه قبل از غزالي نيز سابقه داشته و شماري از متكلمان- به ويژه اشاعره- و فقها و اصحاب شريعت نيز مخالفت خود را با عقل فلسفي ابراز نموده اند. «يحيي نحوي اسكندراني»- كه در ابتدا يك اسقف مسيحي بود و سپس به خاطر تفكر در عقيده تثليث از مسيحيت برگشت و به دين مبين اسلام مشرف شد- همان كسي است كه در دشمني با فلاسفه بيشترين تأثير را در انديشه غزالي داشته است. اما كتاب تهافت الفلاسفه غزالي در تاريخ فكري اسلام بيشترين تأثير را در تحديد و مبارزه با فلسفه داشته است.
در تكوين روحيه ضدفلسفي غزالي مي توان به اعتقادات جزمي و تعصب آميز خواجه نظام الملك- باني نظاميه بغداد- نيز اشاره كرد. خواجه نظام، فقيهي شافعي و متكلمي اشعري بود و اساساً هدف او از تأسيس مدارس نظاميه، تحكيم مذهب فقهي شافعي و ترويج كلام اشعري بوده است كه در رسيدن به اين اهداف نيز كاملاً موفق بود و ثمره فوري اين اقدامات را مي توان در كتاب «تهافت الفلاسفه» غزالي شاهد بود. تأثير اين كتاب در جهان اسلام- به ويژه اهل سنت- بسيار بسيار چشمگير بوده است. غزالي در اين كتاب بيست مسأله مهم را طرح كرده و نظرات فلاسفه را در آن موارد مردود دانسته است. در مورد هفده مساله از آن بيست مساله موضعي نسبتاً ملايم در پيش گرفته و اعتقاد فيلسوفان را در اين موارد بيشتر شبيه به عقايد معتزله و يا ساير فرق دانسته است، اما او در سه مسأله موضع بسيار شديد و سخت اتخاذ نموده و فيلسوفان را به علت اعتقاداتشان در اين سه مورد تكفير نموده است. اين سه مسأله عبارتند از:
۱- اعتقاد به قدم زماني عالم ۲- انكار علم خداوند به جزئيات ۳- انكار معاد جسماني.
غزالي مصرانه معتقد است كه نظر فيلسوفان در اين سه مساله بر خلاف شرع و آئين مقدس اسلام است و قائل به آن، محكوم به كفر است.
بايد ذكر كرد كه غزالي پيش از هر چيز يك فقيه و يك متكلم اشعري است و شايد مخالفت او با عقل فلسفي از اين امر نيز ناشي شده باشد.
پس از اين تأليفات، ناگهان غزالي دچار يك تحول روحي بسيار شديد شد و در سال ۴۸۸ هـ .ق، مدرسه و بغداد و زن و فرزند را رها كرد و سالك طريقت تصوف شد. او در جست وجوي يك يقين كامل- براي رهايي از شك- به عنوان ضامن حقيقت بود. غزالي به مدت ده سال به دمشق و بيت المقدس، اسكندريه، قاهره، مكه و مدينه رفت و تمام اوقات خود را صرف تأمل و مراقبه و رياضت هاي صوفيانه كرد.
او در اين ده سال دست به تأليف مشهورترين كتاب هاي خود زد كه مي توان از آنها به كتاب «احياء علوم دين»، «المنقذمن الضلال» و «كيمياي سعادت» اشاره نمود. غزالي در بين انديشمندان اسلامي بيش از همه تأليف و تصنيف داشته است كه در رشته هاي منطق، فلسفه، مواعظ، تصوف، تفسير اخلاق، ادب و كلام و فقه، صاحب آثاري چند است.
آنچه در وهله اول در حيات غزالي نظر ما را به خود جلب مي نمايد شيفتگي و كوشش او براي وصول به يقين است. معرفت در نظر او تنها در حسّيات و بديهيات و ضروريات است اما او همين بديهيات و حسيات و ضروريات را نيز به محك نقد مي زند تا ببيند كه آيا آنها نيز مي توانند مورد شك و ترديد واقع شوند يا نه. او در كتاب «المنقذمن الضلال» از اين شك بسيار سخن گفته است تا جايي كه بعضي اين كتاب را با «تأملات» دكارت مقايسه مي كنند. او در اين كتاب مي نويسد: «عطش ادراك حقايق امور عادت من بود و از آغاز جواني چنان كه گويي غريزه و فطرت من است و به اختيار من نيست در وجود من نهاده شده بود، تا رشته تقليد گسست و عقايد موروث از همان سن كودكي درهم شكست.» (المنقذمن الضلال، ص۹)
البته بايد توجه داشت كه شك غزالي مثل شك دكارت نيست؛ زيرا غزالي در همه چيز شك كرده اما دكارت در همه چيز «فرض شك» كرده است. دكارت در شك خود به حقيقتي رسيد كه ديگر در آن نمي توان شك كرد و آن وجود خودش بود، زيرا او «فكر مي كرد» و فكر كردن از كسي كه موجود نباشد ساخته نيست. دكارت معارف خود را بر اين بنيان ترديدناپذير بنا مي كند ولي نجات غزالي از شك شديد خود به واسطه اقامه دليل و برهان نيست، بلكه به خاطر نوري است كه خداي تعالي در دل او افكنده است. نوري كه خداوند در دل او افكنده بود موهبتي است خدايي كه جز كسي كه آينه قلبش صفا يافته بدان دست نخواهد يافت. غزالي در كتاب «احياءالعلوم الدين» كسي را شايسته اين تجلي مي داند كه به راه زيباي تصوف گام نهاده باشد. او در «المنقذمن الضلال» مي نويسد: «طي راه تصوف فقط به علم و عمل ميسر مي شود. حامل علم گذشتن از هواهاي نفس و پاك شدن آدمي از صفات ناپسند و اخلاق نكوهيده است تا به درجه تخليه قلب از غير خدا نائل آيد و به ذكر خدا متجلي گردد.» (المنقذمن الضلال، ص ۱۲)
همچنين در «جواهرالقرآن» مي گويد: «خدا ما را از لغزش هاي نفس دور داشت و از ورطه هاي آن نجات بخشيد.» (جواهرالقرآن، ص ۴۴)
غزالي پس از اين كه از مرض شك رهايي يافت- كه اين رهايي را از فضل خدا مي داند- به تفحص در مذاهب گوناگون پرداخت و جويندگان حقيقت را در چهار قسم منحصر كرد: متكلمان، باطنيه، فلاسفه، صوفيه.
نتيجه علومي كه تحصيل كرده و راه هايي كه در تحقيق علوم شرعي و عقلي پيموده بود، يافتن ايماني يقيني به ذات يگانه باري تعالي و نبوت و روز رستاخيز بود. او در مدت ده سال تصوف و سفرهاي مختلف، مسايل بسياري را كشف كرد و به رموز بي شماري آگاه شد. او در «المنقذمن الضلال» مي نويسد: «صوفيه اختصاصاً سالكان راه خدايند و سيرتشان بهترين سيرتهاست و طريقت آنها درست ترين طريقت ها و اخلاقشان پاك ترين اخلاق ها. اگر عقل عقلا و حكمت حكما و علم علمايي كه بر اسرار شرع واقفند گرد آيد تا چيزي از سرّ و اخلاق ايشان را به صورت ديگري درآورد كه نيكوتر از آن باشد كه آنها درآورده اند، نتواند. زيرا همه حركات و سكنات و ظاهر و باطنشان از پرتو مشكات نبوت مقتبس است و در همه روي زمين نوري كه بتوان از آن روشني گرفت جز نور نبوت نيست.» (المنقذمن الضلال، ص ۳۸)
مسلم است كه بحران روحي غزالي در بغداد پايان يك مرحله از مراحل حيات و آغاز مرحله تازه اي است و اين مرحله را در تاريخ فكر اسلامي اثري عميق است؛ بدين معني كه تصوف و حيات روحي و باطني را در اسلام به محلي شامخ برد و در كنار فقه كه متمسك به حرف و سخن و مستند به احكام عقلي بود براي تصوف نيز جايي گشود، تا آنجا كه بايد گفت به جاي فقه و كلام دو علم ديگر آورد ارجمندتر از آنها و نزديك تر به حق و آن دو يكي علم معاملت بود و ديگري مكاشفت. غزالي مشاهده كرد كه در عهد او دين در جدال فقها و كشمكش هاي متكلمان غرقه گشته و خطري كه آن را تهديد مي كند دو چيز است؛ يكي جدل كلامي و ديگري تعريفات پيچيده فقهي و اين دو از دشمنان سرسخت ديانت قلبي و نفسي به شمارند. غزالي خواست كه به دفاع از دين برخيزد و از آن براي نفوس غذايي گوارا بسازد و اين كار جز به پرورش شعور ديني ميسر نيست؛ بدين طريق كه به جاي پرداختن به روش هاي جدلي و كلامي ميان آدمي و قلبش رابطه اي برقرار كند. هرچند بايد ذكر شود كه غزالي با پاره اي از صوفيه كه اعمال و آداب ديني را نفي مي كردند مخالفت ورزيده است و معتقد است كه آداب ديني را براي رسيدن به كمال بايد انجام داد و اين آداب تنها به ظاهر نيست. او در اين باره در «احياء علوم دين» مي گويد: «آداب دين به فهم دقايق معاني حقه آنها در خشوع و اخلاص و نيت است» (احياء علوم دين ص ۱۱۱).
او درباره طهارت نيز مي نويسد: «طهارت تنها نظافت بدن نيست بدين طريق كه آب بر بدن ريزند در حالي كه اندرون آكنده از ناپاكي ها باشد، بلكه طهارت را چهار مرحله است: تطهير ظاهر از خبائث و كثافات، تطهير جوارح از جرائم و آنام، تطهير قلب از اخلاق مذمومه و رذايل و تطهير سرّ از ماسوي الله» (همانجا، ص ۱۱۱)
او معتقد است كه نماز آن نيست كه زبان چيزهايي بگويد و جسم به ركوع و سجود و قيام خم و راست شود، بلكه نماز فهم معاني و صيقل يافتن دل و تجديد ذكر خدا و رسوخ ايمان و حضور قلب است.
نظريه اي كه غزالي درباره عبادات ابراز داشته او را «زنده كننده علوم دين» گردانيده، تا آنجا كه گفته اند: «كاد الاحياء ان يكون قرآناً»

منابع و مآخذ:
۱- الفاخوري، حنا/ الجر، خليل، «تاريخ فلسفه در جهان اسلامي» ترجمه: عبدالمحمد آيتي، تهران، علمي فرهنگي، چ ۵ ، ۱۳۷۷.
۲- ابراهيمي ديناني، غلامحسين/ «ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام» ۳ جلد تهران، طرح نو، چ ،۲ ۱۳۷۹
۳- كوربن، هانري «تاريخ فلسفه اسلامي»/ ترجمه: سيدجواد طباطبايي. تهران، كوير، چ ۳ ، ۱۳۸۰
۴- ابوحامد غزالي، «الاقتصاد في الاعتقاد»، آنكارا، ۱۹۸۵.
۵- عبدالرزاق، مصطفي، «تمهيد لتاريخ الفلسفه الاسلاميه» قاهره، چ ۲ ، ۱۴۱۲ هـ .ق/ ۱۴۱۲
۶- دبور، ت.ج، «تاريخ فلسفه در اسلام»، ترجمه عباس شوقي، تهران، عطايي، ۱۳۶۲.
۷- غزالي، محمد، «مقاصد الفلاسفه» ترجمه محمد خزائلي، اميركبير ۱۳۶۲.

رويداد انديشه
نخستين همايش سلمان فارسي
گروه انديشه- نخستين همايش بين المللي سلمان فارسي اسفندماه امسال در تهران همزمان به سه زبان فارسي،  عربي و انگليسي برگزار مي شود.
محورهاي اصلي همايش عبارتند از: بررسي ابعاد مديريتي شخصيت سلمان فارسي، بررسي ابعاد حاكميتي سلمان، بررسي ابعاد سياسي شخصيت سلمان، بررسي ابعاد فرماندهي و فرمانبري نظامي سلمان، بررسي ابعاد معرفتي شخصيت سلمان، بررسي ابعاد اجتماعي شخصيت سلمان، بررسي ابعاد فرهنگي شخصيت سلمان، بررسي تعامل سلمان با پيامبر اسلام(ص)، بررسي تعاملات بين المللي سلمان در زمان حاكميت و نقش سلمان فارسي در غزوه هاي پيامبر اعظم(ص).
در ضمن، آخرين مهلت ارسال اصل مقالات به ستاد برگزاري همايش،  پايان آذر ماه ۱۳۸۵ است.
بازشدن خوشه هاي انگور
005067.jpg
تاثير انتفاضه بر رژيم صهيونيستي، دكتر عبدالوهاب المسيري، ترجمه احمد كريميان، انتشارات مؤسسه بوستان كتاب، چاپ اول ،۱۳۸۵ بها: ۱۹۵۰۰ ريال .
گروه انديشه - در فرهنگ سياسي امروز،  «انتفاضه» به نبرد نابرابر فلسطينيان با نيروهاي مسلح رژيم صهيونيستي گفته مي شود كه با اتكاء به خداوند متعال و عزم و اراده پولادين خويش وبا دستان خالي و پرتاب سنگ، ماشين جنگي رژيم صهيونيستي را زمين گير كرده است. مرحله نخست انتفاضه درسال ۱۹۸۷م از غزه سربرآورد و مرحله دوم آن كه موسوم به «انتفاضه مسجدالاقصي » است در سال ۲۰۰۰ م آغازشد.بي ترديد اين خيزش عظيم ، جنبه هاي مختلفي دارد كه پژوهش درباره آن ، نتايج اش را بيشتر آشكار مي كند ودرتاريخ جاودانه مي سازد.
اثر حاضر يكي ازآن پژوهش هاي عميقي است كه نويسنده ژرف نگرآن كه متخصص درمسائل يهود و صهيونيسم وفلسطين است ، به آن اهتمام ورزيده وابعاد گوناگون انتفاضه را به اختصار اما دقيق نشان داده است.
نويسنده درصفحه ۲۸ كتاب بحث جالبي را درباره نام انتفاضه آغاز مي كندومي گويد: انتفاضه ، مصدرباب افتعال ازريشه «نفض» است.كتاب هاي لغت عرب، معاني متعددي براي واژه «نفض» ذكركرده اند:۱-تكان دادن لباس ، براي زدودن گردوغبارآن ۲-آشكارشدن آخرين خوشه بردرخت ۳- بازشدن خوشه هاي انگور برتاك ۴- بهبود يافتن ازعوارض بيماري ۵- لرزيدن بيمار ازشدت تب۶-پاكسازي جاده از وجود راهزنان. نويسنده مي گويد قيام امروز فلسطينيان با تمام معاني و تعابير بالا هماهنگ است.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |