شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۵
ناتو و بحران افغانستان
مترجم : نيلوفر قديري
005064.jpg
ماه گذشته جمهوري نوپاي مونته نگرو كه فقط چهار ماه از تولد آن مي گذرد، ميزبان اولين مقام بلندپايه خارجي خود بود؛ دونالدرامسفلد، وزير دفاع آمريكا به پودگوريكا -پايتخت مونته نگرو - رفته بود تا از رهبران نه چندان با تجربه اين كشور 630 هزار نفري بخواهد هيأتي نظامي را در چارچوب ائتلاف جنگ با تروريسم به افغانستان بفرستند. در مقابل رامسفلد قول داد كه آمريكا ارتش مونته نگرو را آموزش دهد و آن را به استانداردهاي ناتو برساند.
اما ميلوديوكانويچ، نخست وزير مونته نگرو نمي توانست هيچ تعهدي در اين باره بدهد. پيشنهاد رامسفلد در موقعيت دشواري مطرح مي شد. رهبران جديد مونته نگرو در حال كاهش تعداد نيروي ارتش اين كشور از 4 هزار نفر به 2500 نفر هستند. اين تعامل نادر و عجيب ديپلماتيك ميان قدرتمندترين قدرت نظامي روي زمين و جديدترين عضو جامعه بين المللي تضادهاي موجود در جنگ با ترور را در پنجمين سالگرد شروع اين ماجرا به رخ مي كشد. تنها در يك ماه گذشته وزراي ناتو سه نشست تشكيل داده اند كه محور همه آنها چگونگي كنترل اوضاع در افغانستان و افزايش نيروهاي صلح بان در اين كشور بوده است.
ژنرال جيمز جونز، فرمانده عالي عملياتي ناتو با اذعان به اينكه مقاومت شديد طالبان و ادامه ناآرامي ها و حملات، نيروهاي ائتلاف را حيرت زده كرده گفته است، اكنون يك جنگ تمام عيار در جريان است و اين يك ماموريت ساده صلح باني نيست. به همين دليل ناتو براي نيروهاي خود در افغانستان قوانين كاري جديدي تدوين و اعلام كرده است. اكنون ناتو رفته رفته كنترل سراسر افغانستان را در دست گرفته است.
فرماندهان انگليسي در جنوب افغانستان اجازه يافته اند كه از موشك هاي جنجال برانگيز هيدا استفاده كنند كه مي تواند تجمعات مردمي را به طور دقيق هدف بگيرد. فرماندهان همچنين اجازه يافته اند عليه طالبان به حملات هوايي متوسل شوند و دست به حملات پيش دستانه بزنند و شبيخون تدارك ببينند. يكي از فرماندهان انگليسي مستقر در افغانستان در اين باره به يك خبرنگار گفته است: شدت و قدرت حملات روزانه در افغانستان بسيار فراتر از عراق است.
متوسط مرگ و مير روزانه نيروهاي 18500 نفري ناتو در هفته پنج نفر است كه اين معادل تعداد كشته هاي سربازان شوروي در دهه 1980 در افغانستان است. فرماندهان سابق شوروي در افغانستان اخيراً در گفت وگويي با روزنامه ساندي تلگراف گفتند، نيروهاي ناتو سرانجام مجبور به فرار از افغانستان خواهند شد.
ژنرال بوريس گراموف فرمانده عمل گراي نيروهاي شوروي كه ناظر بر عقب نشيني نيروهاي اين كشور از افغانستان در سال 1989 بوده هشدار داده است كه مقاومت در افغانستان روبه رشد است.
اين فرمانده روس گفته است: مقاومت در افغانستان كاملاً قابل درك و طبيعي است چون قرن ها سنت، جغرافيا، مذهب و شرايط آب و هوايي در پس آن نهفته است. افغان ها همواره در برابر نيروي خارجي اختلافاتشان را كنار گذاشته و متحد شده اند. ائتلاف به رهبري آمريكا در افغانستان هم اكنون تهديدي براي اين ملت به شمار مي آيد.
اكنون شرايط افغانستان تا حد زيادي با وقايع دهه 1980 اين كشور قابل مقايسه است. در آن زمان ارتش صد هزار نفري قدرتمند شوروي در كنار ارتش نيرومند افغانستان با نيروهاي آموزش ديده و با پشتيباني نيروي هوايي مسلح به همه تجهيزات لازم در برابر مقاومت مجاهدين تاب نياورد. اكنون 20 هزار نيروي آمريكايي در افغانستان در كنار همين تعداد نيروي متعلق به ناتو كه شامل 5400نيروي انگليسي، 2500 كانادايي و 2300 هلندي در اين كشور مستقر هستند. ارتش افغانستان هم اكنون 42 هزار نيرو دارد اما از كارايي لازم برخوردار نيست.
ژنرال جونز خواستار 2500 نيروي بيشتر در چارچوب نيروهاي ناتو شده است. اما كشورهاي مهم عضو ناتو مانند تركيه، فرانسه،  آلمان، اسپانيا و ايتاليا از اعزام نيروي بيشتر سرباز زده اند. در واقع معلوم نيست كه اعزام نيروي بيشتر واقعاً تأثيري در شرايط كشور افغانستان دارد يا نه.
سر سيريل تاون سند  نويسنده و سرباز سابق انگليسي اخيراً در روزنامه الحيات نوشت، غلبه بر طالبان و القاعده در جنوب شرق افغانستان به دست كم ده هزار نيروي ديگر كه آموزش ديده و حرفه اي باشند نياز دارد.
بنابراين بحران عظيمي براي ناتو در حال شكل گيري است. اعتبار اين سازمان در خطر است. به همين دليل فرماندهان انگليسي و همچنين فرماندهان ناتو درباره خطر شكست در افغانستان هشدار جدي مي دهند.
اكثر تحليلگران و ناظران بين المللي بحران در حال شكل گيري و روبه رشد در افغانستان را مورد توجه قرار مي دهند. در اين ميان هر يك ديگري را سرزنش مي كند و مقصر مي داند. اين سرزنش ها بيشتر از همه واشنگتن را هدف گرفته كه نيروي كافي به افغانستان اعزام نكرده است.
بعضي مي گويند كه جنگ عراق همه توجه و امكانات دولت آمريكا را معطوف به خود كرده و ديگر هيچ جايي براي به سامان رساندن اوضاع افغانستان باقي نگذاشته است.
بعضي ديگر، اعضاي اروپايي ناتو را مسئول مي دانند كه بيش از حد مرعوب شده اند. دامنه اين انتقادات فقط به كشورها محدود نمي شود. اكثر تحليلگران امور افغانستان مي گويند ترياك همچنان دشمن شماره يك نيروهاي ائتلاف در افغانستان است و عمليات مبارزه با اين محصول شكست خورده است.
محور دسته اي ديگر از انتقادات اين است كه سياست منطقه اي آمريكا در دوران دولت بوش بر محور غفلت از ملت سازي استوار شده و واشنگتن منابع مالي و غيرمالي كافي براي بازسازي افغانستان اختصاص نداده است. اين دسته از منتقدان شرايط كنوني افغانستان بعد از جنگ را با شرايط تي مور و بوسني بعد از جنگ مقايسه مي كنند و مي گويند منابع اختصاص داده شده به آن دو كشور بسيار بيشتر از منابع اختصاص داده شده به بازسازي افغانستان بوده است.
همه اين انتقادات تا حدي حقيقت دارد. اما نكته اصلي اكنون بحراني كه وجود دارد و روزبه روز ابعاد گسترده تري پيدا مي كند. واقعيت آن است كه آمريكا نتوانسته استراتژي سياسي و نظامي روشني در افغانستان تدوين كرده و به اجرا بگذارد.
شرايط كنوني افغانستان با ماموريت هاي موفق صلح باني در بالكان هم مقايسه مي شود. ژنرال
وسلي كلورك؛ فرمانده ارشد سابق ناتو اخيراً در مقاله اي در نشريه نيوزويك نوشت: براي موفقيت در افغانستان بايد به درس هايي كه در بالكان گرفته شد توجه كنيم. ما بايد حجم و اندازه اين ماموريت را مورد توجه قرار دهيم. از اقتدار و توان جامعه بين المللي حداكثر استفاده را بكنيم. ناتو كارهايي بسيار فراتر از تأمين نيرو مي تواند انجام دهد. ما مي توانيم بازسازي و ملت سازي كنيم.
اما مشكل افغانستان با شرايط جمهوري هاي سابق يوگسلاوي متفاوت است. اولين و مهمترين تفاوت ماهيت مداخله نظامي آمريكا در افغانستان است. در روزهاي بعد از 11 سپتامبر و در شرايطي كه همه دنيا با آمريكا ابراز همدردي مي كرد؛ هيچ كس درباره توجيه پذير بودن تصميم واشنگتن براي حمله به افغانستان سؤالي نكرد و جامعه جهاني به راحتي قانع شد.
اما اين قانع شدن زودرس مانع از آن نشد تا اين حقيقت فراموش شود كه واشنگتن مي توانست به جاي مداخله مستقيم نظامي از نيروهاي ضد طالبان حمايت نظامي، ديپلماتيك و سياسي كند. در اين راه آمريكا مي توانست از حمايت نيروهايي استفاده كند كه به رهبري ظاهر شاه نوعي دولت در تبعيد در خارج تشكيل داده بودند. در اين صورت نوعي راه حل افغاني مطابق با فرهنگ و سنت اين كشور براي ريشه كني معضل طالبان به دست مي آمد.
اما دولت بوش از روي عمد اين گزينه را انتخاب نكرد و تصميم به حمله نظامي گرفت. افغانستان براي دولت بوش آزمايشگاهي بود براي آزمودن دكترين حمله نظامي پيش دستانه، سياست يكجانبه گرايي و تشكيل ائتلاف ضدجنگ. واشنگتن مي دانست بدون حضور قدرتمند در افغانستان نمي تواند ژئوپلتيك منطقه را تغيير دهد و سياست جهاني جديد خود را به اجرا بگذارد. ابتدا قرار بود مداخله نظامي آمريكا فقط به عمليات هوايي محدود شود تا به نوعي ائتلاف شمال مورد حمايت قرار گيرد. اما ناگهان نيروهاي زميني ارتش آمريكا در فرودگاه بگرام پياده شدند و اين اعتراض ائتلاف شمال را به دنبال داشت. رهبران غيرپشتون ائتلاف شمال تصور مي كردند با بركناري طالبان آنها به كرسي قدرت بازخواهند گشت. همسايگان افغانستان هم چنين شرايطي را پيش بيني مي كردند. از سوي ديگر واشنگتن به اسلام آباد اطمينان داده بود كه دولت اكثريت پشتون در كابل در حال شكل گيري است و عواملي هم از طالبان در ساختار جديد قدرت افغانستان حضور خواهند داشت.
عبدالحق از رهبران شناخته شده مجاهدين انتخاب اول آمريكا براي رهبري دولت جديد افغانستان بود.
وقتي كنفرانس بن در دسامبر 2001 برگزار شد، واشنگتن برنامه اي دو منظوره در سر داشت، از يك سو مي خواست جانشيني براي حق بيابد و دوم اينكه فكر حكومت كردن در كابل را از سر رهبران ائتلاف شمال خارج كند. وقتي آمريكا نام حامد كرزاي را در بن مطرح كرد با مخالفت گروه هاي افغان روبه رو شد.
كرزاي جايگاه خوبي به عنوان يك رهبري سياسي در افغانستان نداشت چون سال هاي گذشته را در تبعيد به سر برده بود و از آن مهمتر اينكه به قبيله مهمي تعلق نداشت. اما آمريكا بر انتخاب خود پافشاري كرد.
برهان الدين رباني در آن زمان گفت: اميدوار است اين آخرين بار باشد كه مردم با عزت و غرور افغانستان مرعوب و مغلوب خارجي ها شوند.
همه كساني كه با فرهنگ و جامعه افغان آشنا بودند از همان آغاز پيش بيني مي كردند كه كرزاي نمي تواند به طور كامل بر سراسر كشور حكومت كند. تلاش هاي آمريكا هم براي تحكيم جايگاه كرزاي با شكست روبه رو شد.
اكنون در افغانستان مشكل جدي مشروعيت قدرت دولت وجود دارد. فوري ترين نياز كنوني در افغانستان ضرورت برقراري گفت وگو ميان افغان ها و با حضور طالبان است. اين ابتكار عمل بايد تحت نظارت سازمان ملل صورت گيرد. پيش بيني وقايع پيش رو واقعاً دشوار است. حتي با اضافه شدن 2500 نيروي ديگر ناتو به افغانستان، معلوم نيست طالبان واقعاً شكست بخورد. طالبان از حمايت بعضي اعضاي طبقه عوام جامعه افغانستان برخوردار است.اشغال يك كشور استراتژيك و مهم منطقه توسط ائتلاف غرب بدون شك پيامدهاي جدي دارد. بدون شك شكست ناتو در افغانستان به معني فروپاشي طرح آمريكا براي سلطه و غلبه بر آسياي ميانه، جنوب آسيا و خليج فارس است.
منبع :PIR.com

نگاه
سفير امريكا در كابل:
قصد ترك افغانستان را نداريم
رونالد نيومن 61 ساله سفير آمريكا در افغانستان در ابتداي سال جاري ميلادي هشدار داده بود كه ناتو و آمريكا تابستان خونيني پيش رو دارند. اكنون بايد در انتظار يك زمستان خونين هم بود. اشپيگل با نيومن گفت وگويي انجام داده كه خلاصه آن را مي خوانيد.
* از ماه ژانويه تاكنون دو سوء قصد به جان شما شده اما از هر دو نجات پيدا كرده ايد. اين تجربه شخصي برداشت شما را از اوضاع امنيتي افغانستان تغيير نداده است.
- اين چهارمين جنگ در عمر ديپلماتيك من است. شرايط كنوني افغانستان دشوار است اما بهتر از عراق است.
* پس شرايط اضطراري اعلام نمي كنيد؟
- اكنون 20 هزار نيروي آمريكايي در افغانستان مستقر هستند. ما قصد عقب نشيني نداريم. ما هيچ كجا نخواهيم رفت.
* پيش از شروع تابستان شما هشدار داديد كه تابستان خونيني در افغانستان خواهيد داشت، اما به نظر مي رسد زمستان هم به همين صورت باشد. فكر مي كنيد كي بتوان به راحتي و در آرامش از كابل به قندهار رانندگي كرد؟
- نمي دانم. اين مأموريت پيچيده اي است.
* اروپا از اين قدرت نمايي طالبان حيرت  زده شده است؟
- حقايق چندان حيرت كننده نيستند. روند اجرايي مصوبات اجلاس بن به كندي پيش رفت و كمك ها هم دير رسيد. اكنون هم كه تحولات بر محور ناتو پيش مي رود. برنامه ريشه كني ترياك هم در جريان است. مجموعه همه اين حقايق تحولات كنوني افغانستان را موجب شده است.
* طالبان در پاكستان هم در حال سازمان دهي هستند. چه كسي به آنها كمك مي كند؟
- آنچه مي دانم اين است كه پرويز مشرف در هفته هاي اخير مسئوليت را به عهده گرفته و حضور طالبان در پاكستان را هم پذيرفته است.
* گام بعدي شما در افغانستان چيست؟
- بايد سلاح بيشتري در ميدان ها داشته باشيم. افغان ها بايد باور كنند كه مي توانند شب ها در خانه خودشان جان سالم به در ببرند و سر راحت بر بالين بگذارند. نمي توانيد در شرايط ناامني نظر مساعد آنها را جلب كنيد.
* فكر نمي كنيد گره زدن آينده ناتو به شرايط افغانستان كار درستي نباشد؟
- اين يك انتخاب نيست بلكه يك حقيقت است. ناتو تعهدي را داده و بايد آن را اجرا كند. اگر ناتو نتواند از امنيت اروپا دفاع كند پس كاركرد اين سازمان چيست.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سينما
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |