اسرائيل و جرم تبعيض نژادي
دكتر حسين ميرمحمد صادقي
|
|
فرهنگ انگليسي آكسفورد، نژادپرستي را به معني اعتقاد به برتري يك نژاد و نگرش مبتني بر چنين اعتقادي مي داند. اين نگرش، طبعاً وضعيتي دائمي و غيرقابل تغيير را براي نژادهاي مختلف در نظر مي گيرد. دقيقاً به دليل ثابت و لايتغيربودن نژاد انسان هاست كه تبعيض نژادي را بدتر از ساير انواع تبعيض ها دانسته اند.
پيدايش اسرائيل از همان آغاز، يعني از سال 1948 توام با اقداماتي چون تخريب حدود 531 دهكده و مهاجرت اجباري حدود 750هزار فلسطيني بوده است. عليرغم به رسميت شناخته شدن اسرائيل از سوي سازمان ملل متحد در سال 1948 به موجب قطعنامه شماره 181 كه به طرح تقسيم (partition plan) موسوم است و به موجب آن سرزمين فلسطين به دو بخش عرب و يهودي نشين تقسيم مي شود و عليرغم معترض بودن فلسطينيان نسبت به اين قطعنامه كه بخش اعظم و حاصلخيز زمين ها را در اختيار اقليت يهودي قرار مي داد، حتي اين قطعنامه نيز مورد قبول صهيونيست ها نبود، به طوري كه بن گوريون- اولين نخست وزير اسرائيل- به صراحت از لزوم از بين بردن طرح تفكيك و گسترش اسرائيل به كل سرزمين فلسطين سخن گفت كه اخراج هاي بعدي فلسطينيان و تخريب دهكده هاي آنها گامي در راستاي عملي ساختن اين هدف بوده است كه شايد نقطه اوج اين حركت، قتل عام ديرياسين درسال 1948 باشد. به علاوه، ساير مفاد اين قطعنامه كه هرگونه تبعيضي را ممنوع ساخته و حق بازگشت فلسطينيان را به رسميت مي شناخت هم هيچ گاه توسط رژيم اسرائيل مورد احترام واقع نشد تا ويژگي يهودي اسرائيل، همچنان حفظ شود. زماني كه متعاقب جنگ سال 1967، اسرائيل به اشغال غزه و كرانه باختري و قدس شرقي كه از آنها تحت عنوان سرزمين هاي اشغالي فلسطين نام برده مي شود دست زد، تصرف اراضي فلسطينيان و اخراج آنها از سرزمينشان ابعاد گسترده تري به خود گرفت و از آن زمان سياست تبعيض نژادي بيش از پيش تداوم يافته است.
امروز حدود سه چهارم فلسطيني ها (يعني 6ميليون نفر) يا از سرزمين خود اخراج يا جابه جا شده اند و سياست مصادره زمين ها و تخريب اراضي كشاورزي فلسطيني ها همچنان پي گيري و مقررات تحصيل تابعيت براي يهوديان بسيار آسان و براي فلسطيني هاي غيريهودي بسيار سخت شده است كه اين اعمال در راستاي تحقق شعار اسرائيلي ها مبني بر سرزمين بيشتر، فلسطيني كمتر ، كه بايد منتج به حفظ ويژگي يهودي اسرائيل گردد، انجام مي شود. اعمال محدوديت هاي فراوان بر رفت وآمد فلسطينيان و جداسازي اعضاي خانواده ها از يكديگر، در فقر و محروميت نگاه داشتن فلسطينيان، منع مراقبت هاي پزشكي از آنان، حملات نظامي به غيرنظاميان، توقيف هاي خودسرانه، تقسيم غيرعادلانه منابع و خدمات و نظاير آنها كه با نگرش نژادپرستانه انجام مي شود، همگي نشانگر وجود سيستم تبعيض نژادي مبتني بر تفوق يك گروه بر ساير گروه ها است كه در مواردي منتج به پاكسازي هاي نژادي گسترده شده است.
به طور كلي فلسطيني ها به سه دسته تقسيم مي شوند؛ يك دسته كساني كه در سال 1948 در سرزمين اصلي اسرائيل باقي ماندند كه تعداد آنها در حال حاضر حدود 800هزار نفر است. دوم، كساني كه در سرزمين هاي اشغالي سال 1967(يعني كرانه باختري، نوار غزه و اورشليم) زندگي مي كنند كه حدود 8/1ميليون نفر مي باشند و دسته سوم، كساني هستند كه در تبعيد در كشورهايي مثل اردن، لبنان، سوريه و ساير كشورها حضور دارند و تعداد آنها 5/2ميليون نفر تخمين زده مي شود. هر چند هر يك از اين گروه ها به شكلي مورد تبعيض واقع مي شوند ولي شايد بيشترين تبعيض نسبت به اين گروه سوم اعمال مي گردد كه تنها به جرم يهودي نبودن، از بازگشت به سرزمين خود محرومند و بايد در كمپ هاي پناهندگان با كمك هاي گروه ها و موسسات امدادي به زندگي ادامه دهند.
برخوردهاي نژادپرستانه با همه دسته هاي فلسطيني به شرحي كه گذشت، آنچنان گسترده و ناپسند مي باشد كه امي آيالون- رئيس بازنشسته شين بت(اداره امنيت و اطلاعات داخلي اسرائيل)- طي سخناني كه در برخي از روزنامه هاي غربي از جمله روزنامه لوس آنجلس تايمز نيز منعكس شد، سران اين رژيم را صراحتاً به تبعيض نژادي متهم كرد كه اين سخنان وي يادآور همان مثل معروف فارسي است كه عزا چه عزايي است كه مرده شو هم گريه مي كند! .
سخنان موشه دايان- رئيس ستاد مشترك و وزير دفاع و خارجه اسرائيل كه در پست هاي وزارتي ديگري نيز در رژيم اسرائيل خدمت كرده است- هيچ ترديدي در صحت سخنان آيالون باقي نمي گذارد. وي طي سخناني به همكاران دولتي خود توصيه كرده است كه بايد به فلسطيني ها بگويند كه بايد همچنان به زندگي كردن درنازل ترين سطح ادامه دهند و هركس هم كه بخواهد، مي تواند آن سرزمين را ترك كند.
اين سخنان، نشانگر تشابه بين تبعيض نژادي موجود در اسرائيل با آپارتايد در
آفريقاي جنوبي كه شناخته شده ترين نمونه يك رژيم مبتني بر تبعيض نژادي است و تنها مدافع آن نيز رژيم اسرائيل بود، است. جالب آنكه نه تنها عملكرد، بلكه ايجاد اين دو رژيم نيز مشابهت هايي با يكديگر دارد.
درهر دو حالت، نقش امپرياليسم اروپايي در ايجاد رژيمي عليه ساكنان اصلي براي حفظ منافع غرب در مناطق غيراروپايي، برجسته بوده است. در هر دو مورد، ديدگاه نژادپرستانه اروپائيان كه خود را برتر از ساكنان بومي مي دانستند، به خوبي نمايان است. به علاوه، هم در آفريقاي جنوبي و هم در فلسطين، استعمارگران مبناي كار خود را بر جدايي، نه تنها بين نژادي كه آن را نژاد برتر مي دانسته اند با سايرين بلكه حتي در ميان همين گروه هاي اخير قرار داده اند. در هر دو حالت، ساكنان بومي كاملاً ناديده انگاشته شده و از هرگونه فعاليت در اداره امور كشور خود محروم بوده اند. گلداماير كه زماني نخست وزيري اسرائيل را برعهده داشت، در سخنان گستاخانه اي چنين مي گويد: چيزي به نام ملت فلسطين وجود ندارد... اين گونه نيست كه ما آمده و آنها را از كشورشان بيرون رانده باشيم. آنها اصلاً وجود نداشته اند .
قوانين نژادپرستانه در آفريقاي جنوبي و اسرائيل هم كه به ترتيب موجب تبعيض به نفع سفيدپوستان و عليه سياهان در آفريقاي جنوبي يا به نفع يهوديان و عليه غيريهوديان در اسرائيل مي شده است، كاملاً با يكديگر قابل مقايسه مي باشند. در اسرائيل، قوانين مختلف راجع به تابعيت، اقامت، استخدام، تجارت، آموزش و... كاملاً به نفع يهوديان و عليه ساكنان بومي فلسطين تدوين شده اند. به قول يكي از نويسندگان، مشابهت قوانين تبعيض آميزي كه در سال 1913 در آفريقاي جنوبي شروع به تدوين آنها شد با قوانيني كه در سال 1948 در اسرائيل تدوين آنها آغاز شد، بسيار حيرت آور است. جالب اينكه حتي قوانين كيفري نيز بين اسرائيلي ها و فلسطينيان تفاوت مي گذارد، به طوري كه يك فلسطيني به دليل ارتكاب قتل غيرعمدي مي تواند به حداكثر، حبس ابد محكوم شود، در حالي كه مجازات اين جرم براي يك اسرائيلي، حداكثر 20سال حبس است. همين طور تخريب اموال براي فلسطيني ها موجب مجازات حداكثر 5سال حبس و براي اسرائيلي ها حداكثر 3سال حبس مي شود. وضعيت بسيار بد خدمات اجتماعي ارائه شده به فلسطينيان مثل آب و برق و خدمات شهري و نظاير آن، در مقايسه با خدمات ارائه شده به يهوديان، ياد آور همان تبعيض هايي است كه سياهپوستان آفريقاي جنوبي در مقايسه با سفيدپوستان متحمل مي شدند. گفته مي شود 200هزار فلسطيني ساكن در 218دهكده كرانه باختري، فاقد سيستم آب آشاميدني مي باشند. عليرغم همه اين مصائب، متأسفانه هرگونه تلاش در جهت آگاهي بخشيدن به مردم دنيا در اين زمينه، با برچسب هايي چون ضديهود، طرفدار نازيسم، ضدسامي و نظاير آن، در نطفه خفه مي شود ليكن اميد مي رود كه بدون توجه به اين گونه ترفندها، يك نهضت جهاني آگاهي بخشي براي مطلع كردن جهانيان از عمق تبعيض نژادي اعمال شده در سرزمين فلسطين پا بگيرد.
|