شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵
گزارش نشست رسانه اي نمايش قصه تلخ طلا در تئاتر شهر
ضايعات فرهنگي جبران نا پذير است
نسرين بهادرزاده
006837.jpg
نشست خبري نمايش قصه تلخ طلا هفته گذشته با حضور عوامل نمايش در تالار چهارسو مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
در ابتداي اين نشست بهروز غريب پور در معرفي نمايش گفت: قصه تلخ طلا، افسانه اي است كه در همه فرهنگ ها و در ميان ملل هاي گوناگون داراي ريشه و سابقه است. قصه تلخ طلا فوق العاده ساده است و در اجرا سعي كردم روندي را پيش بگيرم كه با تمام سادگي اش با روند زندگي هم تطبيق پيدا كند.
وي با اشاره به مفهوم نمايش گفت: مفهومي كه معمولاً در اغلب نمايش هاي من به چشم مي خورد اما در بعضي از آنها پنهان بوده مفهوم خوشبختي است، اينكه چه تفاوتي ميان رفاه و سعادت بشر وجود داشته است؛ اين در حالي است كه سؤال ديگري نيز در اين نمايش مطرح است كه آيا فقر و رنج ديگري همان رنج ماست؟ من در اين نمايش پاسخ اين سؤال را داده ام و به اين نكته تاكيد كرده ام كه غمخواري براي ديگران يك سعادت است و بي توجهي به درگيري ديگران يك معصيت از لحاظ ديني و يك معصيت از لحاظ اجتماعي است.
غريب پور درباره طراحي صحنه و موسيقي اين اثر نمايشي گفت: سعي كردم اين كار با ساير آثارم متفاوت باشد و با حداقل امكانات صحنه دنيايي از افسانه بيافرينيم. در زمينه موسيقي هم بر اين باورم كه موسيقي جزيي از آيين و مراسم همه فرهنگ هاست، من نمايش هاي ريتميك زيادي براي كودكان نوشتم و در مورد بزرگترها نيز اين تجربه را كسب كرده ام كه موسيقي در نمايش به جذب مخاطب كمك خواهد كرد.
وي در خصوص ريتميك بودن اين اثر نمايشي نيز گفت: اكثر نوشته هاي شكسپير شعر است و ما اگر بتوانيم شعر را در خدمت اثر دراماتيك قرار بدهيم به سرعت در ذهن مخاطب حك و منتقل مي شود. در اين نمايش سعي كردم از ساده ترين واژه ها استفاده كنم.
كارگردان نمايش قصه تلخ طلا در ادامه اين نشست مطبوعاتي گفت: اميدوارم راهي كه در پيش گرفتم، سالم باشد و مخاطباني كه امروز از تئاتر گريزانند و فكر مي كنند انديشه اي كه در آن است ويژه روشنفكران است دوباره به تئاتر روي آورند.
غريب پور گفت: توجه به جوانان در كارهاي من بسيار مهم است برخي از پيشكسوتان وقتي از دوره طلايي تئاتر صحبت مي كنند طوري بيان مي كنند كه انگار گروه جوان هيچ قابليتي ندارد؛ در حالي كه گروه من يك گروه جوان است؛ من معتقدم گاهي اوقات جوانان داراي انديشه و افكاري هستند كه حتي از نسل هاي گذشته هم بهتر نمايان مي شود. در اين نمايش از دو گروه آيرين و آران استفاده كردم گروه آران كه دوستان نمايشگران عروسكي هستند هيچ ابهامي در نحوه برخورد من نداشتند ولي براي گروه دوم زمان لازم بود تا با خصوصيات من آشنا شوند كه گذشت زمان اين مسئله و ابهام را هم حل كرد.
وي افزود: ميان فارغ التحصيلان تئاتر كشور استعدادهاي بي نظيري وجود دارد كه اگر ما به آنها بها بدهيم مراحل رشد و ارتقا را به سرعت پيش خواهند برد و من ايمان دارم كه نسل جوان پر از قابليت هاي هنري است.
بهروز غريب پور در ادامه با اشاره به مشكلات فني تئاتر گفت: مشكلات كيفي يك پديده بسيار ساده است ولي سقوط فرهنگي بي نهايت سخت و غيرقابل جبران است؛ من بر اين باورم روزي خواهد رسيد كه حتي موسيقي قصه و آداب و سنت هم از لحاظ كيفيتي كمرنگ خواهد شد چرا كه مشكل اصلي اين است كه برخي از مسئولان دركي از فرهنگ تئاتر ندارند و اگر روزي مثلاً به نمايندگان مجلس بگويند تئاتر شهر فرو ريخت براي بعضي از آنها اصلاً مهم نخواهد بود.
اين كارگردان تئاتر خاطر نشان كرد مشكل اصلي تئاتر ما اين است كه باوري به نام تئاتر در برايند فرهنگ ملي وجود ندارد. جايگاه تماشاگر نيز در تئاتر بسيار ضعيف و نامشخص است اما سعي ما اين است كه حلقه محفلي تئاتر بشكند و بر دايره مخاطبين تئاتر روز به روز افزوده شود.
در ادامه اين نشست ايرج راد- يكي از بازيگران نمايش قصه تلخ طلا – گفت: قبل از اين كه در اين نمايش، به عنوان بازيگر حضور داشته باشم قرار بود در نمايش ديگري با آقاي غريب پور همكاري كنم ولي به دلايلي اين اتفاق نيفتاد و با پيشنهاد وي اين كار را پذيرفتم.
وي افزود: پس از آن كه نمايش را خواندم، مشخص شد كه خيلي از فضاهاي نمايش به صورت شعر است، ضمن اينكه من احساس كردم كه اين كار بيشتر به يك كار عروسكي شبيه است ولي برايم جذاب بود و تصميم گرفتم اين كار را قبول كنم و تجربه جديدي به تجربه هايم اضافه كنم.
اين بازيگر تئاتر در بخش ديگري از صحبت هاي خود به نظم حاكم در گروه نمايش اشاره كرد و گفت: مهمترين مسئله اي كه در نمايش قصه تلخ طلا برايم ارزشمند بود، نظم و هماهنگي گروه بود چرا كه يك گروه براي اين كه در كار اجرايي موفق باشد نياز به يك نظم گروهي است و از آن جايي كه كار تئاتر يك كار جدي و سخت محسوب مي شود نياز به احساس مسئوليت در ايجاد يك اثر خوب بي تأثير نخواهد بود.
راد با اشاره به مشكلات فني مجموعه تئاتر شهر نيز تصريح كرد: همان طور كه تئاتر شهر بعد از 40 سال فرسوده شده است بنابراين امكاناتش هم فرسوده شده اند و چون سال هاي درازي است كه هيچ نوع اقدامي در جهت نوسازي تئاتر شهر صورت نپذيرفته بنابراين همه مسائل دست به دست هم مي دهد و مشكلات فني را به وجود مي آورد. اما مشكل اساسي تئاتر ما اينها نيستند، بلكه ما مشكلات اساسي ديگري را داريم كه نياز به بحث گسترده تري دارد.
البته امكانات تكنيكي در كارها بسيار مؤثر است ولي تئاتر متكي براساس و اصول ديگري است و بدون نور، دكور و تجهيزات هم مي شود يك اثر ماندگار به جاي گذاشت.
نسيم ادبي بازيگر نقش هانيه در خصوص چهارمين تجربه بازيگري در يك نمايش به كارگرداني غريب پور گفت: ارتباط خوب كارگردان با بازيگران و بازگذاشتن دست بازيگر در نمايش از خصوصيات غريب پور است كه باعث مي شود بازيگر بدون دغدغه خيلي راحت به روي صحنه برود و از آنجا كه غريب پور به زندگي در صحنه اعتقاد دارد باعث مي شود، ما هم در صحنه زندگي كنيم. سياوش چراغي پور يكي ديگر از بازيگران نمايش نيز با ابراز خرسندي از حضور در اين نمايش گفت: چون از قبل با شيوه كاري بهروز غريب پور آشنا شده بودم بدون آنكه متن را بخوانم پذيرفتم در اين كار سهم كوچكي را ايفا مي كنم كه اميدوارم در پيشبرد نمايش مؤثر بوده باشم.

بابك محمدي،كارگردان نمايش كمدي درام هاي زندگي
نمي خواهيم مردم را بخندانيم
006840.jpg
بابك محمدي با نمايش كمدي درام هاي زندگي به صحنه بازگشته است؛ نمايشي كه 20 نمايش كوتاه را در دل خود دارد و بحث اصلي آن هم بر سر اقليت و نژادپرستي است و آنچه كه آدم ها را به ريا مي كشاند. حرفه اي ها نمايش قبلي محمدي بود كه طي روز 3 بار اجرا و چند صد نفر تماشاگر داشت و حالا كمدي درام هاي زندگي با بازي مريم سعادت، افسر اسدي، مائده طهماسبي، محمدرضا جودي و... در فرهنگسراي هنر بر صحنه است. با محمدي نويسنده و كارگردان اين نمايش به گفت وگو نشسته ايم.
* شما كه 30 سال در اروپا زندگي كرديد آيا جايگاه تئاتر را در آنجا مثل كشور خودمان ديده ايد؟
- در اروپا تئاتر يكي از برنامه هاي زندگي مردم است، براي اين كه آنها تئاتر را عاملي جهت بالا بردن سطح سواد، علم، دانش و آگاهي خود مي دانند. بايد هم چنين باشد يعني تئاتر بايد تفكر سياسي، تفكر مذهبي، تفكر فرهنگي و جهان بيني تماشاگر را بالا ببرد. شما در كشورهاي خارجي تئاتر لاله زاري هم مي بينيد كه مردم فقط براي خنديدن مي روند، در صورتي كه تئاتري كه از آن نام مي بريم تئاتري است كه در اتريش مردم وظيفه خود مي دانند كه به تماشاي آن بروند. آنها بچه هاي خود را از كودكي تعليم مي دهند كه تئاتر ببينند و بايد بدانند هملت و شكسپير چه داستاني داشتند.
* در اين نمايش 20 نمايش كوتاه وجود دارد. در اين 20 نمايش بحث اصلي روي نژادپرستي و اقليت است، چرا به اين مقوله مي پردازيد؟
- چون مسأله اقليت هنوز هم در اروپا مطرح است و همه مي توانند اقليت باشند مثلاً اگر ايراني ها به خارج بروند اقليت هستند، يا افغاني ها در كشور ما اقليت هستند در اصل مي گويند هر كشوري سياهپوست خودش را دارد و آن چيزي كه براي من جالب بود اين كه آنها طور ديگري با اين مقوله برخورد مي كنند؛ يعني خيلي ظريف تر، و از طرفي ادعاي فتوت و دوستي و محبت هم دارند، و چه بسا در جايي خودشان را هم لو مي دهند اما ما در كشورمان به هيچ شكلي نژادپرست نيستيم.
* چگونه اين نمايش ها را گردآوري كرديد؟
- هر داستاني ريشه دارد، اين كه از كجا آمده، و چرا مردم اين طوري هستند. بيشتر نمايش ها، داستان مردم كوچه و بازار است. چيزي كه همه مي دانيم و از آنان هم اطلاع داريم. يك مثال بزنم، الان بچه هاي ترك در آلمان مشكل دارند، اين بچه ها از كجا آمدند؟ اينها بعد از جنگ جهاني دوم به عنوان كارگر مشغول كار شدند. اين اتفاق براي مراكشي ها هم در فرانسه افتاد و بدتر از همه اين كه مهاجرين نسل اول و دوم اروپا معتقد هستند كه فرهنگ جامعه آنها براساس نژادپرستي و تنفر از ديگران ساخته شده.
* چه جذابيتي براي شما داشت اين نمايش را كه بعد از سالها در ايران و اروپا روي صحنه رفته است، مجدداً كارگرداني كنيد؟
- مي تواند تأثير خودش را همچنان به همراه داشته باشد، مردم ما اطلاع كمي از آن طرف دارند، البته الان كمي رفت و آمدها بيشتر شده است منتها مطرح كردن آن مي تواند براي اين باشد كه ما اشتباهات آنها را تكرار نكنيم و ياد بگيريم كه مردم را براساس شعور و درك شان دسته بندي كنيم نه با شكل و قواره و سياه و سفيد بودن آنها. براي اين كه مردم ما بدانند هر چيزي كه از آن طرف مي آيد زرق و برق ندارد بلكه در لفافه اي از زرق و برق پوشيده شده است.
* يكي از اين 20 نمايش، نمايش باشگاه سواركاري است كه در آن زن با اسب مقايسه مي شود، آيا اين داستان نيز در آن جا واقعيت داشت؟
- بله، من خودم هم در كار اسب هستم و اسب پرورش مي دهم . استادي داشتم به نام كروس برگر، استادي بود كه در زمان جنگ جهاني دوم اسب پرورش مي داد و براي هيتلر سواركار تربيت مي كرد و مي فرستاد جنگ از طرفي از زنها متنفر بود و از طرفي به آنها علاقه داشت. اين داستان حكايت آن استاد است!
* كمدي درام هاي زندگي، همان طور كه از اسمش مشخص است بايد كمدي بيشتري به همراه داشته باشد، اما فكر نمي كني اين فضاي شاد كمتر در نمايش ها وجود دارد؟
- بيشتر از اين هم قرار نيست شاد باشد، هدف اجراي نمايش است، هدف اين نيست كه كمدي اجرا كنيم و مردم را بخندانيم، اينها تراژدي هايي هستند كه به شكل كمدي اجرا مي شود. منتها ما هزار نوع هم خنده داريم، يكي از آنها خنده دردناك است يعني بعضي وقت ها آدم ها اشتباهي هم مي خندند. مثلاً در نمايش كشتي نوح با اين كه خنده وجود دارد، اما در اصل گريه آور است، يا آن سلماني كه 16 ساعت خودش را در آينه مي بيند و دچار حالات ماليخوليايي مي شود. يا زماني كه زن همسايه با يك نان سنگك مي آيد و تمام وسايل خانه همسايه اش را براي زمان خواستگاري مي خواهد، غم و اندوه زيادي نهفته است.
مريم درستاني

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |