شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵
نگاهي به سمفوني درد كار حسين پاكدل و شاعر و مرگ به كارگرداني كيومرث مرادي
ضيافت پرشكوه ترس
علي شيدفر
عكس ها:ناصر عرفانيان
007929.jpg
007923.jpg
007926.jpg
حسين پاكدل پس از سال ها فعاليت در عرصه فرهنگ و مديريت هنري، نخستين تجربه كارگرداني خود را با نمايش سمفوني درد به صحنه برده و از نظر اجرا يكي از ديدني ترين نمايش هاي فصل را در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر به تماشا گذاشته است.
نمايش كه با نگاهي آزاد به داستان كوتاه مكتب بي خدايي نوشته الكساندر تيشما نوشته شده با بهره گيري از مجموعه اي نماد، نشانه و اسطوره به تقابل خير و شر، ايمان و بي ايماني يا خدا و بي خدايي تأكيد دارد و با بياني فلسفي مي كوشد درد و رنج روح بشري را در امتداد تاريخ، بر صحنه اي نسبتاً تاريك به نمايش بگذارد.
پرداختن به مفاهيم و مضامين جهان شمول و فطرت هاي بشري، يكي از دلمشغولي هاي هر هنرمند است. اين مفاهيم همواره ذهن آدمي را در طول تاريخ متوجه خود ساخته و انسان در هر دوره اي از حيات خويش با آنها روبه رو بوده است. از اين رو هنرمند يا نويسنده  با طرح چنين مضاميني مي كوشد با مخاطبان بسياري ارتباط برقرار كند. در اين ميان نمايشنامه به عنوان عنصر اصلي نمايش با طراحي و تفكر كارگردان و عوامل صحنه درمي آميزد و قصه نمايش را بازآفريني مي كند.
سمفوني درد با پنج شخصيت نيمه اسطوره اي مي كوشد حرفش را با مخاطب در ميان بگذارد. دوليج به عنوان شخصيت محوري نمايش، بي ايماني و بي خدايي را نمايندگي مي كند و دكتر -شخصيت ديگر نمايش- ايمان و خداباوري را. او درد و حتي مرگ را يك امر طبيعي و زيبا مي داند. شخصيت هاي ديگر نمايش، از پرداخت خوبي برخوردار نيستند و علي رغم بازي خوب بازيگرانش در ارتباط با مخاطب، ناتوان مي مانند.
پاكدل در سمفوني درد به عنوان كارگردان چنان درگير مفاهيم كلي نمايش و نمايه هاي اجرايي است كه به عنوان نويسنده از درون شكافت بن مايه هاي اصلي غافل مانده و تماشاگر را به فراموشي سپرده است. با اين همه، دقت در ريزه كاري هاي اجرا، طراحي صحنه و نور، زيبايي در كلام و گفتار و بازي ها به ويژه بازي حسن معجوني در سراسر نمايش از چنان قدرتي برخوردار است كه تماشاگر در پاره اي لحظات، ضعف هاي ساختاري نمايش را از ياد مي برد.معجوني كه نقش دوليج را با بازي تحسين برانگيزي بر صحنه جان مي بخشد، درباره پيچيدگي ها، تغييرات و دگرگوني هاي اين شخصيت مي گويد: تنها دو صحنه نمايش كافي است تا اين كاراكتر به اين تغيير برسد؛ به آن مرحله كه از حالت معصوميت خارج شود و حتي بتواند يك نفر را بكشد. او در طول نمايش به جايي مي رسد كه در دو رنجش سامان زيبايي شناسامه پيدا مي كند. او به دنبال بهانه نيست و شرايط كافي است تا او را دچار دگرگوني كند.نكته جالبي كه در مورد اين شخصيت وجود دارد، اين است كه در انتها دچار آشوبي دروني مي شود. او با چسباندن قطعات بدن ماكتي كه دست و پاي آن را جدا كرده مي خواهد همه آنچه را كه از دست رفته، از نو بسازد.
نمايش سمفوني درد با زيباترين صحنه به پايان مي رسد. همه آدم هاي نمايش پشت ميزي نشسته اند و در حالي نام خدا را بر زبان مي آورند كه گويي مي خواهند جسد يك انسان را تناول كنند. اين صحنه كه آكنده از ترس و درد است تابلوي شام آخر مسيح را يادآوري مي كند؛ تابلويي كه به جاي مسيح دوليج صحنه گردان آن است؛ با ضيافتي پرشكوه كه ترس و وحشت را در آن چيده اند.
مرگ و شاعر
نمايش مرگ و شاعر به كارگرداني كيومرث مرادي در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر بر صحنه است. اين نمايش به نويسندگي نغمه ثميني ماجراي شاعري است كه براي آشنايي بيشتر با مرگ و الهام گيري از اين موضوع براي نزديكي به واقعيت در آثارش، در پي مرگ مي گردد. ورود او به سرسراي مرگ و گم شدن او در زمان و برخوردش با مرگ، او را وارد ماجراي پيچيده اي مي كند كه خط سير نمايش را تشكيل مي دهد.
كيومرث مرادي به عنوان كارگردان و نغمه ثميني به عنوان نويسنده، در آخرين كار مشترك نمايشي خود مي كوشند تجربه تازه اي در عرصه زبان و شيوه اجرا به تماشاگر ارائه دهند و با طرح مرگ به عنوان نيستي و شاعر به نشانه هستي، مبارزه اي را به نمايش بگذارند كه از هر زاويه اي تأويل پذير باشد.
نمايش با دريچه اي بزرگ و سرد و شمايل مرگ آغاز مي شود؛ فضايي كابوس وار، يخ زده و مرگ انديش. اندكي بعد شاعر در هيأتي عجيب وارد مي شود و با شمشيري بزرگ در دست، به مقابله با مرگ برمي خيزد. مرگ، شعر مي گويد و شاعر نعره مي زند و مبارزه مي طلبد.
كيومرث مرادي در فضاسازي شگفتي مي آفريند و درونمايه نوشته نغمه ثميني را در تقابل تخيل زيبا با واقعيت زشت بر صحنه جاري مي سازد. پانته آ بهرام در نقش شاعر، فرهاد قائميان در هيأت مرگ و صحنه پردازي ها به ويژه در لحظه ريزش باران، با موسيقي زيباي حيدر ساجدي به غناي نمايش مي افزايند.
كارگردان در بروشور نمايش كه پيوند دست قرمز زن و مردي بر آن نقش بسته و با طرحي زيبا پوستري بر آن چسبيده مي نويسد: ويژگي هنر تئاتر چيست؟ فكر مي كنم فراموش نكردن اين كه تو هيچ وقت رؤيايت را فراموش نكني؛ آنجا كه تو خود را به رؤياها و احساس هايت مي سپاري. او با تو پرواز مي كند و همه جا با توست. اي كاش مي توانستم تمام احساس خود را در اين چند خط بگويم؛ اين كه چه قدر خوشحال و نگرانم؛ خوشحال براي پاياني كه باز بايد آغازي براي آن بيابي.زندگي مي گذرد. او مي آيد و مي رود. اين تويي در آن اتاق سياه با همه رؤياها و آرزوهايي كه بايد آن را دوباره ازسرگيري. شايد اين جادوي هنر تئاتر است كه هرگز براي آن، پاياني پيدا نمي كني.
مرگ و شاعر همچون يادداشت كارگردان لحني شاعرانه دارد و با ضرباهنگي موزون، زندگي، عشق، مرگ و پديده هاي جهان پيرامون را تغزل وار به نمايش مي گذارد. اما دريغ كه تماشاگر از پس همه زيبايي ها در خوانش مجدد اين شعر نمايشي دچار مشكل مي شود و در فهم اشارات مبهم و لايه هاي معماگونه اثر درمي ماند.

سايه روشن
اختتاميه جشنواره تئاتر كانون ها
گروه ادب و هنر-  مراسم اختتاميه پنجمين جشنواره تئاتر كانون هاي نمايش سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران امروز در تئاتر شهر برگزار مي شود.
به گزارش واحد اطلاع رساني مجموعه تئاتر شهر اين جشنواره كه از روز شنبه در تالار شهيد آويني فرهنگسراي بهمن گشايش يافت پس از يك هفته فعاليت، شنبه 25 آذرماه طي مراسمي به كار خود پايان خواهد داد.در اين مراسم كه با حضور گروهي از هنرمندان و مسئولان هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد و شهرداري تهران برگزار خواهد شد برگزيدگان جشنواره معرفي و هنرمندان برتر جوايز خود را دريافت خواهند كرد.در طول برگزاري جشنواره ،تالار نو تئاتر شهر ميزبان 6 نمايش اين جشنواره بود و نمايش هاي بخش خياباني جشنواره نيز هر روز در فضاي باز تئاتر شهر به اجرا درآمد.
پهلوانان در جشنواره فجر
پهلوانان بازي نامه باستان به نويسندگي و كارگرداني رضا صابري، به دعوت مركز هنرهاي نمايشي كشور بار ديگر روي صحنه مي رود.
رضا صابري، نويسنده و كارگردان نمايش گفت: اين نمايشنامه  امسال به دعوت مركز هنرهاي نمايشي كشور قرار است پس از شركت در جشنواره منطقه اي گرگان به عنوان گروه مهمان در جشنواره تئاتر فجر در سالن اصلي تئاتر شهر روي صحنه برود. نمايش پهلوانان بازي نامه باستان براي اولين بار به سفارش اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان پس از  پنج ماه تمرين در سال 83 همزمان با بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي به مدت  ۳۰ شب در مجتمع فرهنگي هنري شهيد هاشمي نژاد به روي صحنه رفت.
همچنين اين نمايش در سال ۱۳۸۳ به دعوت جشنواره بين المللي ايران زمين كه در اهواز برگزار شد، به مدت  ۱۲شب روي صحنه رفت و در همان سال نيز به جشنواره بين المللي فجر دعوت شد.
در سال  ۱۳۸۴ نيز نمايش به دعوت شهرداري اصفهان براي بزرگداشت فردوسي به آنجا رفت و به مدت  ۱۰ شب در اصفهان اجرا شد.
به گزارش ايسنا، بازيگران اين نمايش تلفيقي از نسل گذشته و نسل جوان تئاتر مشهد مي باشند كه عبارتند از: غلامرضا عارف نژاد، حسين مقدم، محمد جهان پا، زهره مرادي ، صفورا آغاسي زاده، عبدالله برجسته، كريم جشني، حامد يزدي، مهدي سجادپور، آرش تبريزي، احسان ابراهيمي، سعيد صمدي، مرتضي حفار، رضا احمدي، امير حسين غفاري، صحرا رمضانيان، عباس جانفدا و .... همچنين عوامل فني اين نمايش عبارتند از: طراح لباس: سيامك دوراني، موسيقي: مهدي حسيني، مدير صحنه: سيدمحمد نعيمي، طراح نور: عبدالله برجسته، دستيار كارگردان: علي حاتمي نژاد و طراح پوستر و بروشور: احمدرضا آخوندزاده.

گزارش همايش
تعزيه چكيده مناسك مذهبي
گروه ادب و هنر -  همايش هنرهاي نمايشي گردهمايي مكتب اصفهان هفته گذشته آغاز به كار كرد.
در ابتداي اين نشست تاج بخش فنائيان، دبير علمي همايش، گفت: هنرهاي نمايشي ما فراموش نشده است بلكه به دليل بي توجهي به حاشيه رفته است. در حالي كه ظرفيت هاي هنر نمايشي ما سال هاست به شكل سينه به سينه نقل مي شود. بنابراين بايد از حاشيه به متن آورده شود و در حفظ و نگهداري هويت آن كوشش كنيم. متأسفانه ما سال ها در حيطه هنرهاي نمايشي به مضامين و تكنيك هاي غربي در دانشگاه پرداختيم، در حالي كه مي توانستيم در ازاي آن به هويت هنرهاي نمايشي خود بيشتر توجه داشته باشيم.دكتر محمود عزيزي نيز درباره نمايش سنتي ايراني تصريح كرد: ما در سرزميني زندگي مي كنيم كه تئاتر همواره محل گذر فرهنگ هاي مختلط بوده است و به ارزش هاي خودمان كمتر پرداخته ايم. اين كه چرا در طي اين سال ها نتوانسته ايم داراي يك تئاتر ملي شويم بحثي است كه بايد مورد بررسي و چالش قرار گيرد. شايد به اين خاطر كه به شكل مشخص رويكرد ما بيشتر به سمت تئاتر غرب بوده است. با وجود اين وقتي تفحص مي كنيم متوجه مي شويم نخستين ريشه هاي تعزيه در ايران شكل گرفته است كه پشتيباني هاي دوره صفويه و پيش از آن نيز در پا گرفتن آن بي تأثير نبوده است. عزيزي گفت: فرهنگ پرده خواني و نقالي ايران در بستر جامعه و به بيان ساده تر در ميان توده مردم شكل گرفت. اين فرهنگ در واقع روشي براي بيان نيازهاي اجتماعي بود كه در اين اشكال به داخل جامعه رسوخ كرد. در سال 1994 بحث اختلاط فرهنگ ها و اساساً دهكده جهاني پيش آمد. اما من در اين راستا تصور مي كنم هر ملتي بايد در درجه اول بوميت خويش را دريابد و بعد بستر پذيرش فرهنگ هاي ديگر كشور ها باشد.
دكتر فرشيد ابراهيميان ضمن بررسي اجمالي چند نشانه در تعزيه گفت: به راستي چه شورانگيز است سخني كه پيرامون شمع است و تاريكي موج و دريايي چنين حائل و كجا دانند حال ما سبكبالان ساحل ها، سبكبالاني كه هماره در طول تاريخ بر كنار ساحل يا گود ژرف و بيكرانه هستي نشسته اند و بي اشراف و آگاهي و شهود قلبي نظاره گر تكنيك و فنون گاه دل فريب اين منازعه ميان هست و نيست، قدرت و ضعف، ظلمت و نور، راه و بي راه، مسير رونده و راه چراغ بوده اند. بي آن كه از راز و سر اين جدل و ستيزه انديشه كرده باشند.
در ادامه اين نشست دكتر علي بلوك باشي با اشاره به كاركردها و تأثيرات اجتماعي تعزيه تصريح كرد: تعزيه خواني و تعزيه خوانان در بطن جامعه اي سنتي به فعاليت مي پردازند. جامعه اي كه سنت گرا و حماسه ساز است. تعزيه اثري بر اجتماع مذهبي داشته است. هم چنين به لحاظ آموزش تاريخي مذهبي توانسته در مقاطع خاص جامعه را تحت الشعاع خود قرار دهد. ديگر اين كه نقش عمده اي در الگوسازي و فرهنگ سازي مردم اجتماع ايفا مي كند. از اين ها گذشته تعزيه در ادبيات و هنر ايران تأثيرات چشمگيري برجاي مي گذارد.

سينما
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |