دوشنبه ۱۱ دي ۱۳۸۵
بومي گرايي شتابان
008481.jpg
محمد رضا ويژه
در دهه چهل به بعد در برابر موج غرب گرايي كه در ايران به وجود آمده بود و در مقابل كساني كه چاره و علاج دردهاي كشور را تحقق ارزش هاي غربي مي ديدند ( اين گروه حمايت بخش عمده اي از حكومت پهلوي را با خود داشتند) دسته اي از انديشمندان رو به مفهومي آوردند كه بنا بر مشرب فكري و خاستگاه اجتماعي خويش آن را شكل دادند : بومي گرايي.
بومي گرايي يك انديشه و كنش مستقل نبود، بلكه واكنشي بود در مقابل خطري كه اين گروه آن را احساس مي كردند و لاجرم اعتبار نظرشان به هر چه بزرگ جلوه دادن خطر غرب و غربگرايي بود؛ واكنشي كور كه دنباله روان آن بيشتر سر آن داشتند كه سر حريف را به طاق بكوبند تا ارائه نظريه اي منسجم و كارآمد و از اين روي است كه پس از چند دهه هم نمي توان شالوده گفته هاي آنان را جمع و از آن نتيجه گيري كرد. اين گروه طيف وسيعي را در بر مي گرفتند : از احسان نراقي نزديك به دربار گرفته تا آل احمد منتقد رژيم كه هر يك مي كوشيدند تا قطعه هاي پازل بومي گرايي را بر اساس گزاره هاي خويش بچينند. به نظر مي رسد همان طور كه غرب گرايي كور به منزله آفتي براي فرهنگ كشور به شمار مي رفت، بومي گرايي كور نيز همان خطر را به دنبال داشت. بنابراين خوب است كه پيش فرض هاي خود را در اين باره گرد هم آوريم:
نخست اينكه غرب به دلايل عديده و سود خويش، مدرنيته را پديده اي غربي مي داند و سر آن دارد كه مدرنيته را با عيار خود بسنجد. در مقابل، كشورهاي جهان سوم و مسلمان، مزايايي در مدرنيته سراغ دارند كه نمي توانند آن را كنار گذارند يا نسبت بدان بي اعتنا باشند و در عين حال، پذيرش سلطه غرب بر مدرنيته نيز براي آنان دشوار است. نخستين راه حلي كه به نظر مي رسد اخذ رهيافت هاي مدرنيته و طرد مظاهر خاص غربي است به گونه اي كه رهيافت هاي اخذ شده قابل تطبيق با بيشتر فرهنگ ها باشند. بومي گرايان از همين جاست كه به موضوع وارد مي شوند. آنها به جاي رهيافت هاي غربي، رهيافت هاي خويش را قرار مي دهند. توفيق ظاهري آنان از اين روي است كه تجزيه مدرنيته و تشخيص عناصر متشكله آن به غايت دشوار است و از اين روي اين عناصر را با اندكي تعمق در همه جا مي توان يافت. براي مثال دكتر عباس ميلاني زماني در پي آن بود كه مظاهر گفتمان مدرن را در تاريخ بيهقي بيابد! در واقع اين انديشمندان براي حل مسئله تعارض خود با تجليات غربي مدرنيته، يكسره صورت مسئله را پاك كردند و صورتي ديگر به نام بومي گرايي را به جاي آن نهادند؛ مسئله اي كه ديگر آن پرسش پيشين نبود. به نظرم در گفتمان مدرنيته نيز مانند هر گفتمان ديگري پارادايم هاي گوناگون مداخله دارند كه البته مي توان رگه هاي اين پارادايم ها يا خود آنان را در هر جاي ديگر اگرچه در متون كهن يافت، ولي ناگفته پيداست كه مجموعه اين پارادايم ها گفتمان مدرنيته را تشكيل مي دهند نه هر يك به تنهايي. راه حل بي گمان براي ما بومي كردن همه چيز از جمله مدرنيته نيست، بلكه بايد آنچه را كه از مدرنيته مي توان پذيرفت تفكيك نمود و مظاهر خاص غرب را براي همان جوامع وانهاد كه اين خود كاري سترگ است و در عمل سعه صدر مي خواهد و همتي بلند.

ملاحظه اي درباره اسلام وجنگ
اسلام دين شمشير نيست
008469.jpg
دكتر سيد حسين نصر
كتاب آرمان و واقعيت اسلام صورت تحرير شده سخنراني هاي دكتر سيد حسين نصر است كه در دانشگاه آمريكايي بيروت ايراد شد و نخستين بار به زبان انگليسي به چاپ رسيد. اين كتاب تاكنون به زبان هاي ايتاليايي، عربي، فرانسوي، هندي، تركي، لهستاني، آلماني و به تازگي به زبان فارسي نيز ترجمه و منتشر شده است. بخشي از اين كتاب را كه به دلمشغولي هميشه دكتر نصر، يعني اسلام از نگاه اروپاييان، مربوط مي شود، در اين جا مي آوريم. اين قسمت از ترجمه، از نقدي كه دكتر خسرو ناقد بر اين كتاب نوشته است، نقل مي  شود. تيتر و روتيتر از گروه انديشه است. مشخصات كتابشناسي كتاب نيز چنين است:
Ideals and realities of islam. Seyyed Hossein Nasr. (New Revised US Edition) preface by Titus Burckhardt,foreword by Huston Smith.Kazi publication,Chicago
***
بلي، درست است، اسلام حتي براي جنگ نيز احكامي دارد. در مقابل، مسيحيت به انسان  ها امر  مي كند كه اگر كسي به صورتشان سيلي زد، گونه  ديگر خود را نيز پيش آورند. مسيحيت در تعاليم خود نرم و معتدل است. اما آن چه در اين ميان فراموش  مي شود اين است كه: يا ديني براي اوليا ي و پارسايان مقرّر شده است (عيسي مسيح  مي فرمايد: اين جهان قلمرو من نيست )؛ در اين صورت مسايل سياسي و اجتماعي و اقتصادي را به كناري  مي گذارد، پيروان خود را به مثابه  مقدسين بالقوه به شمار  مي آورد و در واقع فقط در جامعه اي متشكل از پارسايان و اوليا ي حق  مي تواند پابرجا بماند و عمل كند. و يا اينكه ديني  مي كوشد تا حيات انسان را در تمام ابعادش دربرگيرد؛ بنابراين ناچار است تا طبيعت و سرشت انساني را با همه  كمبودها و ضعف  ها و كاستي  هايش در نظر داشته باشد. چنين ديني هم بايد قوانيني براي زندگي سياسي و اقتصادي انسان  ها وضع كند و هم احكامي براي جنبه  هاي صرفاً مذهبي حيات آنان. مسيحيت به رغم آن كه تعاليم خود را متوجه  اوليا و مقدسين بالقوه نموده، اما بي ترديد نه قادر بوده است كه وجوه نامنزه سرشت انساني را در ميان پيروان خود از بين بَرد، و نه توانسته است جنگ را از جهان مسيحي دور نگاه دارد.
008466.jpg
واقعيت اين است كه مسيحيت از لحظه اي كه به  دينِ تمدن و امپراتوري بزرگي بدل گرديد، مجبور شد شمشير به دست گيرد، تا بدين وسيله قادر به ادامه  حيات باشد و پابرجا بماند. مسيحيت در يك لحظه  تاريخي بايد تصميم خود را  مي گرفت كه آيا  مي خواهد دين راهبان باقي بماند و يا به دين تمدني عظيم بدل شود. بديهي است كه گزينش راه اخير مسئوليتِ حكمراني و جنگ كردن را نيز با خود داشت. پادشاهان مسيحي چون شارل كبير يا لوئي نهم ـ ملقب به لوئي مقدس ـ يقيناً با همان سرسختي و خشونت به جنگ  مي پرداختند كه اين يا آن حكمران مسلمان. جنگجويان مسيحي در ميدان  هاي كارزار به هيچ وجه نرم دل تر و بلندنظرتر از حريفان مسلمان خود نبودند.
باري، اين اتهام كه اسلام دين شمشير است از بنياد بي اساس است. اسلام با وضع قوانيني براي جنگ، حدّ و مرزي براي آن تعيين نموده است؛ در مقابل، مسيحيت جنگ را خارج از حوزه  اختيارات و تأملات خود گذارد. اتفاقي نيست كه جنگ  هاي فجيع و فراگير قرن حاضر همه در غرب آغاز شد؛ جايي كه مسيحيت نيروي مذهبي مسلط است. دنيوي گرايان (secularists )به كرات گفته اند كه دين موجب وقوع جنگ ميان مسيحيان و مسلمانان شده؛ و اينكه دين علت اصلي بروز جنگ هاست. اينان قادر به تشخيص اين امر نبوده اند كه جهانِ دنيوي شده  مدرن بيش از هر ديني باعث كشتار انسان  ها شده است. جنگ ـ حداقل در مفهومي محدود ـ در طبيعت امور قرار دارد. از اين رو اسلام، به جاي آنكه جنگ را همچون پديده اي كه وجود خارجي ندارد، ناديده گيرد، به آن پرداخته و برايش قوانيني مذهبي وضع نموده است تا به اين طريق حتي الامكان از گسترش و زيان  هاي آن بكاهد.

تازه هاي انديشه
008472.jpg

خطوط اصلي تحول
تفكرنوكانتي ، حلقه مفقوده نظريه انتقادي، اندروآراتو، ترجمه اميد مهرگان ، گام نو، 1385.
هرنوع تاريخ ماركسيسم ، ازماركس تا مكتب فرانكفورت، كه بخواهد با عبور ازبين الملل دوم تا لوكاچ ، گرامشي وكرش ونهايتا صورت بندي ها وبازنگري هاي ماركسيستي متأخر پيش رود، چندان بامعنا نخواهد بود؛ چرا كه امكان برقراري هيچ نوع پيوستگي اي وجود نخواهد داشت. به واقع ، براي فهم هر روايتي ازماركسيسم پس ازلوكاچ ، ودهه 1920 (البته با كنار گذاشتن نسخه هاي مبتذل انبوه اجراهاي ارتدوكس) ، بررسي انتقادي مناقشات نوكانتي دراواخر قرن نوزدهم واوايل قرن بيستم ، بسيار حياتي است. اين همان پس زمينه مناسب براي رديابي معضل فلسفي واجتماعي - تاريخي كتاب تاريخ وآگاهي طبقاتي لوكاچ وهمچنين كل ماركسيسم غربي است. مسير پرپيچ وخم نظريه انتقادي ازماركس تا هابرماس، راه فرعي نوكانتي ها را پيش مي گيرد وبدين سان ازباتلاقهاي پوزيتويستي مواضع مبتذل بين الملل دوم ( دومين كنفرانس بين المللي سوسياليست )، كه بعدا به مثابه بخشي ازمسأله در اين كتاب اجمالا بدان پرداخته خواهد شد، اجتناب مي كند. آن چه دراين كتاب آمده، تلاشي است براي رديابي خطوط اصلي رشد وتحول سنت نوكانتي، سنتي كه ازطريق لوكاچ ، درتكوين نظريه انتقادي مدرن به غايت تأثيرگذاربود. نقطه تمركز اين كتاب همان مساله سوبژكتيويته ومضمون پردازي هاي فراخور آن است.
008475.jpg
حزب توده در مهاجرت
حزب توده ايران در مهاجرت‎/ قاسم نورمحمدي‎/ ناشر: اختران‎/ نوبت و تاريخ چاپ: اول - 1385/ شمارگان: 2000 نسخه‎/ بها: 3500 تومان.
كتاب حاضر از جمله موضوعات مهم تاريخي است كه براساس اسناد موجود در بايگاني هاي آلمان شرقي و به انگيزه شناسايي حزب توده ايران در دوران مهاجرت در آن كشور نوشته شده است.
براين اساس، در اين كتاب 47 سند براي نخستين بار به چاپ مي رسند كه به جز سه سند كه نسخه اصلي آنها به زبان فارسي است، بقيه از آلماني به فارسي برگردانده شده اند.
ماجراي يزدي ها را بايد نقطه عطفي در تاريخ روابط حزب توده و حزب واحد سوسياليست آلمان دانست؛ زيرا از آن پس مقامات آلماني، ديگر به حزب برادر ايراني خود اعتماد چنداني نداشتند و حزب توده تحت مراقبت كامل ارگان هاي امنيتي آن كشور قرار گرفت. به هر روي كتاب حاضر با بررسي اسناد ياد شده، به بررسي اين روابط مي پردازد.
008478.jpg
فيلسوف مقاومت
عروسك وكوتوله ، والتربنيامين، ترجمه مرادفرهادپور و اميد مهرگان، گام نو، 1385 .
والتر بنيامين غالبا به عنوان يك متفكر مرموز با آرايي نبوغ آميز درمورد ادبيات ، به ويژه جريان هاي حاشيه اي وفراموش شده ادبي، معرفي شده است. تفاسير گوناگوني كه ازايده هاي اوصورت گرفته همراه با تأثيرمقطعي چهره هاي برجسته اي همچون گرشوم شولم وتئودور آدورنو وبرتولت برشت ، وهمچنين خصلت قطعه وار وناتمام آثار او ، مجموعا به اين تصور دامن زده است كه تفكر بنيامين فاقد انسجام وپيوستگي دروني است (واحتمالا علت جذابيت هاي اوبراي جريان هاي پست مدرنيستي درنقد ادبي ومطالعات فرهنگي را نيز بايد دركنار ديگر موارد درهمين امر جست) . اما واقعيت آن است كه بنيامين درطول حيات فكري خويش با سماجتي چشم گير به مضامين واحدي پرداخته است ، به نحوي كه حتي گذار او از الاهيات به ماركسيسم نيز بيشتر گوياي تكراراست تا گسست .
دركتاب حاضر ،  سعي شده تا دو مضمون اصلي تفكر بنيامين ، يعني فلسفه زبان وفلسفه تاريخ وحضور اين  دو مضمون درآثار اوليه وفرجامين اوبرجسته شود ؛بنياميني كه همچنان مي تواند درزمانه حاضر چيزي براي گفتن داشته باشد، نه صرفا بنيامين مطالعات فرهنگي ونقد ادبي وفرهنگ پست مدرنيستي ، و نه آن بنياميني است كه نوشته هاي تكه پاره وقطعه وارش كاملا با فضاي سايبر و متون هايپرلينكي خواناست ، بلكه بنيامين درمقام متفكر انقلاب ونظريه پرداز يك سياست راديكال است ؛  همان فيلسوف مقاومت دربرابر وضعيت اضطراري، وضعيتي كه امروزه درسرتاسركره خاك مستقر گشته است.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |