سه شنبه ۱۲ دي ۱۳۸۵
حج؛ تمرين رفتار با امام (ع) است
008526.jpg
سخن زيباي مرحوم دكتر علي شريعتي را همواره در حج در گوش داشتم كه تجسم اسلام در قالب كلمات،  قرآن؛ و در قالب يك انسان، علي(ع)؛ و در قالب حركات، حج است. آنها كه لبيك گفته اند و صهباي حج نوشيده اند و طواف كعبه دل كرده اند و بر گرد خانه اي كه محاذات بيت المعمور و ضراح و عرش در آسمانهاست گشته اند و درك عرفات و مشعر و مني كرده اند و قرباني كرده اند و از يوم ترويه تا عرفه و ايام تشريق را به اشراق نور الهي سپري كرده اند شايد بارها از خود پرسيده اند روح اين اعمال چيست؟  جسم اين اعمال زيبا و خواستني است و انسان را غرق لذت و بهجت مي كند و شيريني آن هرگز از كام جان بيرون نمي رود اما روح آن چه؟  آنچه تقديم مي شود بيانات عارفي دلسوخته معرفت جو و معارف گستر و اهل تجسس در زمانه ماست كه دلها را به سوي ظهور آماده مي كند و در درون همه معارف اسلام امام را محور امور مي بيند و چه زيبا؟  اسلامي كه در علي(ع) و حج و قرآن مجسم شده است. آري اگر خداوند فرمود و آتاكم من كل ماسألتموه در حج كه رفتاري آخرالزماني است همگان مطلوب خويش را كه منجي همه عالم (و نه تنها عالم بشريت) است فرامي خوانند؛  چرا كه هرچه بخواهيم به ما داده شده است و حج نماد اين اتي در برابر آن سؤال است و خواندن و تأمل در اين بيانات به اذن الله ابوابي از معارف زلال قرآني و اسلامي بر خوانندگان خواهد گشود.
دكتر محمدهادي مؤذن

كل حج، تمرين رفتار با امام(ع) است. در احاديث هم داريم كه قالت فاطمه(س) قال رسول الله (صل الله عليه و آله و سلم) مثل الإمام مثل الكعبه او مثل علي(عليه السلام) مَثل امام(ع) مَثل خانه كعبه است، مردم در مناسك حج بايد ياد بگيرند كه چه جور بايد با امام رفتار كنند، وقتي كه مي روند و خانه كعبه را طواف مي كنند ياد بگيرند چه جور دور امام بگردند، دور امام چرخيدن يك جور كنايه است، يعني مدام حواس انسان معطوف به امام(ع) باشد، هفت بار دور خانه كعبه مي چرخند سعي كنند حواسشان جمع باشد، كسي كه مكه مي رود به قصد خانه كعبه باشد، كسي دنيا مي آيد به قصد امام(ع) بايد به دنيا بيايد. بقيه چيزهايي كه در مكه هست، حاشيه بر اصل است؛ اگر مُحرم در يكي از مساجدي كه در مكه هست وقتي مي خواهد داخل برود به قصد خانه كعبه بروند، هر قسمت از ماجرا را كه شما نگاه كنيد تمرين است براي يكي از رفتارهاي با امام(ع).
ـ حج اكبر: ظهور امام زمان(عج) ؛ در سوره توبه آيه۳ داريم ـ سوره توبه با بسم الله شروع نمي شود ـ وَ أَذانُ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَ النّاسِ يوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَري ءُ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ، ما يك حج داريم، يك حج اكبر داريم، حج معمولي آن حجي است كه هر سال مي روند، در حديثي از قول امام صادق(ع) هست كه حج اكبر ظهور امام زمان(عج) است، در حج معمولي مردم بايد تمرين كنند تا در حج اكبر بدانند با خانه كعبه اصلي يعني امام(ع) چگونه بايد رفتار كنند. حج اصلي همان برنامه ظهور است.
ـ ابراهيم(ع) جزو صالحين بود و دنبال ظهور و ياد گرفتن رفتار در قبال امام(ع)؛ اين حجي كه الآن مردم مي روند تمرين رفتار در زمان ظهور است، اين تمرين نمادين كه از زمان پدر ما آدم(ع) آغاز شده و با پدر ملت اسلام ابراهيم(ع) قوام يافته و با پيامبر اعظم اسلام(ص) به كمال رسيده، تمرين چيست؟ ابراهيم(ع) جزو صالحين بود، طالب اين نبود كه بگويد: خدايا، يك خانه ساختم، به من ياد بده چگونه دور خانه بچرخم و رفتارهاي خاصي را انجام دهم! ايشان خانه كعبه را بنا كرد، ايشان دنبال ظهور امام زمان(ع) بود. ايشان جزو صالحين بود. رفتاري كه به اسم مناسك حج از خدا درخواست مي كند و مي فرمايد: رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَينِ لَكَ وَ مِنْ ذُرّيتِنا أُمَّةً مُسْلِمَهً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَينا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوّابُ الرَّحيمُ، منظورشان اين بود كه خدايا، به من رفتار در قبال امام زمان را ياد بده كه در قبال امام زمان مي خواهم چه كار كنم؟ بعد خداوند يك سري رفتارهايي را به ايشان ياد مي دهند.
ـ آخرالزمان تصويري واقعي براي عرفات، مشعر و مني؛ چرا خدا اين قدر براي حج ارزش قائل شده، چرا همه مردم اگر مستطيع باشند برايشان يك بار در همه عمر واجب است كه حج بروند و حج برگزار كنند؟ همه بايد يك رفتار انجام دهند، چرا اين خيل مردم بايد در سه بيابانِ به دنبال هم، يك بيابان به نام عرفات، مشعر و بعد مني جمع شوند، چرا سه مرحله بايد جلو بروند؟ چرا در نهايت در مني بايد به نمادهايي از شيطان سنگ بزنند؟ شما وقتي كه اين موضوع را دنبال مي كنيد، تنها تصوير واقعي كه مي توانيد برايش پيدا كنيد آخرالزمان است؛ چند ميليون حاجي، قيافه ها فرق مي كند، اما لباس ها همه يكي است، همه شان بايد يكرنگ باشند، همه بايد لباس هاي خودشان را دربياورند، به لباس جديدي بايد آراسته شوند. اول در عرفات مناجات مي كنند، در عرفات بايد تزكيه شوند شبي را در مشعر مي گذرانند و صبح از آن عبور مي كنند تا به سرزمين مني وارد شوند، در مني اولين كاري كه انجام مي دهند بايد بروند به نماد شيطان سنگ بزنند، بايد رمي جمره كنند و روز دوم و سوم هم كه در منا هستند آن روز ها هم بايد بروند سنگ بزنند، هر روز بايد بروند به هر سه نماد شيطان (جمرات) سنگ بزنند. اين رفتار كاملاً حاكي از رفتاري آخرالزماني است، يعني مصداق عيني آن را شما در آخرالزمان مي يابيد، مردم از اين وضعيت زندگي معمولي كه دارند هر كسي در هر شغلي هست، هر كسي در هر كسوتي هست، هر كسي در هر نوع خانواده اي دارد زندگي مي كند، هر كسي زندگي براي خودش درست كرده، يكي در تكنولوژي غرق است، يكي در آموزش و پرورش مشغول است، هر كسي در يك كاري مشغول است، همه بايد از آن حالت دربيايند، همه بايد حركت كنند، يك لباس بايد داشته باشند، يعني لباس سربازي امام زمان، لباس براي امام زمان، همه دست براي دعا بلند مي كنند كه خدايا پس امام زمان كي مي آيد؟ آن هم در عرفات و جالب است در عرفات تشريف مي بريد نمي دانيد كه عموم فريادها براي امام زمان است، خدايا پس امام زمان كجاست؟ عمده دعاها در رابطه با امام زمان است، بعد عبور مي كنند مي روند به سرزمين مني كه مي رسند، جالب است از مشعر بايد بيايند پشت مشعر، تا نيمه شب در مشعر بايد جمع شوند، تا آفتاب طلوع كرد حركت مي كنند، به منا مي روند. اولين كاري كه در منا انجام مي دهند اين است كه بايد به نماد شيطان سنگ بزنند، كي؟ وقتي كه خورشيد طلوع كرد، يعني طلوع فجر، اسم ماجراي ظهور يوم الله است، وقتي كه يوم الله طلوع كرد حركت مي كنند مي روند و شيعيان اولين كسي را كه نابودش مي كنند ابليس است، يعني به جاي سنگ شيطان خود شيطان را پيدايش مي كنند و سنگ مي زدند.
ـ علت عظيم شمرده شدن حج (از باب تفكر صالحين)؛ چرا حج اين قدر عظيم شمرده شده، چرا خدا اين قدر دعوت كرده؟ يك حديث در اول حيات القلوب هست، هر پيغمبري مأمور بوده است كه خودش با امام زمان آشنا شود و قومش را نيز آشنا كند، خودش به سمت امام زمان حركت كند، قومش را نيز به آن سمت حركت دهد. ابراهيم(ع) چه كار كرد، چه طور قومش را آشنا كرد و چه طور به سمت امام زمان حركت داد؟ مي گوييم در همين مناسك حج و اين موضوع را باقي گذاشت، هر پيغمبري آمد گفت كه اين مناسك حج را بگيريد و دنبال كنيد؛ حضرت رسول الله(ص) كه تشريف آوردند فرمودند همين مناسك را دنبال مي كنيم، چرا؟ اين مناسك حج همان حديث است كه مردم را دعوت به امام زمان كنند. بله اين خيلي مهم است، مدخل ورود به بحث اگر تفكر صالحين باشد جالب است، انسان با تفكر صالحين آشنا شود، خواست كاري كند اينها را مطرح كند كه يك چنين چيزي هست، تمام اين پيغمبران يا جزو صالحين بودند و يا دوست داشتند مي گفتند كه خدايا ما را جزو صالحين قرار بده، همه پيغمبران دنبال امام زمان بودند، مأمور بودند كه مردم را به امام زمان دعوت كنند، خب عملاً چگونه انجام دادند؟ شما در زندگي تمام پيغمبران به يك نماد مي رسيد و آن مناسك حج است، همه شان دنبال مناسك حج بودند، در حديث داريم كه همه دنبال امام زمان بودند؛ از جنبه ديگر شما پيدا مي كنيد كه همه دنبال مناسك حج بودند، در صورتي كه حديث داريم كه حج الاكبر همان ظهور امام زمان(عج) است. اينها را كنار همديگر بگذاريد نتيجه مي گيريد كه حج بايد در راستاي همان دعوت به امام زمان و رفتار در قبال امام زمان باشد. چه طور ميسر است، آيا امكان دارد؟ از اين منظر كه به حج نگاه كنيم و آن را تفسير كنيم، در اين صورت چيزهايي از مناسك باز مي شود كه واقعاً تعجب مي كنيد.
ـ سنگ عملي به شيطان بزنيم، نه سنگ نمادين؛ براي چه خدا اين همه راه همه را مي برد كه سنگ بزنند؟ مگر سنگ  زدن به شيطان چه قدر اهميت دارد؟ مي بينيد خدا خودش بزرگ شمرده اين همه آدم را از اقصي نقاط جهان اين جا آورده تا به نماد شيطان سنگ بزنند، براي چه؟ چون هنگامي كه سنگ مي زنيد تازه بحث شروع مي شود كه برويم سنگ عملي هم بزنيم، نه اين كه فقط سنگ نمادين بزنيم. مبارزه عملي با شيطان درس اين حركت است. شيطان در دوران ظهور نابود مي شود تا بشر به حيات واقعي و آرماني خود دست يابد.
حج نمادي از ظهور
حج نمادي از ظهور است. در قالب موضوع حج به ما ياد مي دهند كه چگونه با امام زمان رفتار كنيم. رفتارهاي مختلف را به ما نشان مي دهند؛ ظواهر اعمال حج از احرام تا طواف و سعي و وقوف و رمي جمرات و قرباني را شنيده ايد. آن چيزي كه اهميت دارد روح اين صحنه هاست. كل ماجرا نمادي از ظهور است. شما نگاه كنيد درباره قبله آيه قرآن هست كه چهره هايتان را به سمت قبله قرار دهيد. درباره امام زمان هم همين را داريم كه به هر طرف كه چهره تان را قرار دهيد، به هر طرف كه رو مي كنيد، امام زمان را آن سمت مي بينيد، فَأَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ، به هر طرف كه رو كنيد امام زمان را مي بينيد. خانه كعبه كه قبله است نمادي از فَأَينَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ است.
ـ در قبال آخرالزمان اول بايد با مناجات و درخواست ارتقاء شروع كرد؛ خب در قبال امام زمان بايد چه كار كرد؟ دارند به ما ياد مي دهند. آقا! از خانه و زندگي ات دربيا، مال هر محلي در هر كشوري، هر جايي هستي دست از زندگي ات بكش، دست از موقعيت اجتماعي و مالي و خانوادگي و پست و مقام و زن و بچه و اموال دست از همه چيزت بكش، برو آنجا. به آن حوالي كه رسيدي لباست را هم عوض كن، يك لباس سفيد بپوش، نه لباس معمول؛ يك لباس غيرمعمول، يك لباس غيرمعمول با رفتاري غيرمعمول، چون رفتارهاي غيرمعمول نشان از آخرالزمان است. در فضايي كه با فضاي زندگي معمولي بسيار تفاوت دارد، انسان خود اين فضا را تجسم كند خيلي روي آدم اثر مي گذارد. شما آنجا كه مي رسي قبل از اين كه مراسم حج شروع شود مدام مي رويد كنار خانه خدا در مسجدالحرام، انسان مدام نگاه مي كند، ماجرا چيست؟ چرا به ما امر شده از زندگيمان دست بكشيم و به اينجا بياييم، به اين سمت با خدا صحبت كنيم. قبله نماد وجه الله است. خدا مي خواهد چه چيزي به ما ياد دهد. مدام انسان مي نشيند، مناجات مي كند، اخت مي شود تا مراسم شروع مي شود. وقتي كه افراد را در صحراي عرفات مي برند، مي گويند از اينجا يعني از صحراي عرفات شروع كن، خب بايد چه كار كنيم؟ اينجا مناجات كنيد. آنجا با خدا صحبت كنيد. آنجا يك كوهي هست به نام جبل الرحمه ، وسط يك ميدانگاهي است براي چه؟
ـ همه چيز در حج نماد است؛ كعبه نماد امام زمان(عج)، كوه جبل الرحمه نماد رحمت، آن سنگها (جمرات) نماد ابليس؛ خب در عرفات مي بينيد اين كوه سنگي بزرگ كه آن وسط هست و پر از جمعيت هم مي شود به آن مي گويند جبل الرحمه، چرا؟ يكي مي گويد آدم(ع) بر فراز اين تپه پايين آمدند، يكي مي گويد علتش آن است، با اينها كاري نداريم. كل حج نمادي از ظهور است. پس اين جبل الرحمه يعني كوه رحمت، اين هم در ماجراي ظهور به كار مي آيد. جالب است، امام حسين(ع) مناجات معروف شان را ـ دعاي عرفه ـ را جلوي آن كوه خواندند. خود مراسم حج هم از صحراي عرفات شروع مي شود، اول شما در آن فضا مي آيي، شروع مي كني مناجات كردن، انسان اين نتيجه را مي گيرد كه چه جالب است، انسان در قبال آخرالزمان اول بايد با مناجات، با درخواست، با تزكيه، با درخواست توبه، با طلب مغفرت، با دعا و درخواست ارتقاء شروع كند. جالب است كه در آن صحراي عرفات صداها بلند مي شود، همه دارند دعاي فرج مي خوانند، همه دارند براي ظهور دعا مي كنند در حالي كه نمي دانند چرا دارند اين كار را مي كنند. يك گره عجيبي به امام زمان(عج) دارد، اين را ان شاءالله مي بينيد، چرا آن جبل الرحمه در عرفات؟ يعني ابتدا خدا مي خواهد بفرمايد كه ماجرا با رحمت شروع مي شود، نگران نباشيد. كوه رحمت در آن بيابان قرار داده شده، در آن بيابان مسطح وسطش يك كوه هست به نام جبل الرحمه، يعني اگر هيچ چيز نباشد يك كوه رحمت خدا برايتان مي فرستد در آخرالزمان نگران نباشيد.
ـ در طلوع ظهور امام زمان بايد به سمت شيطان حمله كرد؛ تا غروب آنجا مردم دعا مي كنند ضمن اين كه مُحرم شدند و لباسشان را عوض كردند، همه تابع آن صحنه ها هستند، بعد از محرم شدن كه اعمالي انجام مي دهند مي آيند آنجا در صحراي عرفات. بعد مي آيند در مشعر، مي گويند تا طلوع صبح شروع شد حركت كنيد برويد به سمت مني براي اين كه با ابليس دربيافتيد. چه قدر جالب است، در طلوع ظهور امام زمان(عج) بايد به سمت شيطان حمله كرد. اولين كاري كه خيل عظيم، آن دو سه ميليون نفر، كه آنجا مي آيند انجام مي دهند، دنبال اين هستند كه بروند زودتر به نماد ابليس سنگ بزنند. جالب است، همه چيز آنجا نماد است. حالا كعبه نماد امام زمان است، آن سنگ هم نماد ابليس است. اين نمادبودن جالب است، خود آنها في نفسه چيزي نيست، آنها همه شان نماد است. بعد از اين كه انسان سنگ مي زند،
ـ شيعه دنبال باطني پشت اين ظاهر است؛ حجرالاسود ابتدا حجرالابيض بوده، به تدريج شده حجرالاسود. اول سفيد بوده، مشركين و ملحدين كه به آن دست كشيدند به تدريج سياه شده.
برخي به كم قانع مي شوند و مي گويند همين است و جز اين چيز ديگر نيست. شيعه مي گويد: نه، اينها نيست، پشت اين ظاهر يك باطني وجود دارد؛ هرچه مي گردد آن باطن را پيدا نمي  كند، به آن ظاهر هم راضي نيست، به آن ظاهر قانع نمي شود و از طرفي نمي تواند گم شده اش را پيدا كند. يك چنين ماجرايي آنجا هست. از هر منظري كه نگاه كنيد باز احساس مي كنيد كه كم داريد. از منظر زيارت نگاه كنيد در دلتان مي گويي آخر يعني چه، آدم كه بخواهد بلند شود بيايد اينجا، در خانه خدا، دور كعبه بگردد و مدام بخواهد چه كسي را زيارت كند، خدا را؟! خدا كه زيارتگاه نمي خواهد. بگويند برويم زيارت خانه خدا. شيعه مي گويد برويم يا نرويم چه فرقي مي كند اگر بگوييم كه ما مي خواهيم برويم آنجا قبله را ببينيم، قبله ديدن ندارد. اگر بگوييم مي خواهيم برويم با خدا بيعت كنيم. بيعت با خدا مراسم نمي خواهد. اگر بگوييم مي خواهيم يك سري از وظايف ديني انجام دهيم؛ خب اگر بخواهيم واقعيت را ببينيم براي خودمان خاصيت دارد. آدم احساس مي كند براي اين كار توجيه ندارد مگر آن كه حقيقتي و سري وراي اين ظواهر نهفته باشد.
ابراهيم(ع) درخواست مي كند خدايا يك مناسكي براي من قرار بده كه من اينجا در خانه تو با آن مناسك رفتار كنم. شيعيان با مناسك و با آن اعمال نماديني كه به عنوان حج هست نمي توانند ارتباط برقرار كنند، چون با آن اعمال نمي توانند ارتباط برقرار كنند و نمي فهمند يعني چه، چون اگر بخواهند سطحي نگر باشند نمي فهمند همه اش همين است، به سرعت هم ارتباط برقرار مي كنند. شيعيان نمي توانند با آن مناسك ارتباط برقرار كنند، براي همين چيزي كه از قديم ياد گرفتند يعني مناجات، توسل، ارتباط روحي با اهل بيت(ع) برقرار كردن، دلدادگي، دل را روانه كردن، همان چيزهاي قبلي شان را آنجا انجام مي دهند، چيزهايي كه در هيئت ها، مساجد، چيزهايي كه از قبل آموزش ديدند حالا آنجا چون از شهر و ديار خودشان و از كسب و كار فارغ هستند و تمام فكر آنجا هست راحت تر دل را و فكر را روانه مي كنند. در اين جنبه بله موفق هستند، شايد بشود گفت به اندازه دو سه سال تهران بودنشان آنجا بهره مي برند از اين توسلات و دل روانه كردن ها و اينها، اما اسمش بهره مندي از مناسك نيست. البته خداوند متعال به ايشان عطا مي كند، موضوع اين نيست كه اينها چون مناسك نفهميدند پس مثلاً حاجي نشدند و يا اجرشان ضايع شد! همين كه ارتباط روحي برقرار مي كنند خدا بسيار به اينها محبت مي كند. عرض بنده اين است كه به چه ديدي نگاه كنيم كه مناسك برايمان معنا پيدا كند؛ در دور خانه خدا شما نگاه كنيد مردم طواف مي كنند چون نمي فهمند اين طواف يعني چه همانجا هم مي روند در حال و هواي توسل و مناجات، در حال و هواي طواف نيستند، فكرشان در طواف نيست، فكرشان در مناجات است. ما دعوت نشديم به يك سري رفتارهاي بي خودي. مسلماً اينها معنا دارد. حجّي كه اين قدر مهم شمرده شده مسلماً معنايش هم مهم و عظيم است. خداوند كه مي فرمايد دنبال لهو و لعب نباشيد مسلماً خودش لهو و لعب براي مردم قرار نمي دهد. خداوند كه دنبال تبيين آيات است، خداوندي كه دعوت به تعقل و تفكر مي كند مسلماً كار غير عاقلانه انجام نمي دهد. پس در اين مناسك حج خاصيتي هست؛ رمزش چيست؟ از چه رمزي انسان استفاده كند؟
ـ به حج از منظر نماد ظهور بودن نگاه كنيم؛ از يك منظر نگاه كنيم مناسك حج معناي عظيمي پيدا مي كند و آن اين كه مناسك حج نمادي از آخرالزمان است. اين را حديث هم داريم ذيل آيه سوم سوره توبه، وَ أَذانُ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَ النّاسِ يوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَري ءُ مِنَ الْمُشْرِكينَ وَ رَسُولُهُ . ما يك حج داريم يك حج اكبر داريم. حج اكبر چيست؟ برخي  ما با اين آيه خيلي راحت برخورد مي كنند، مي گويند حج هر چهار سال يك بار حج اكبر گفته مي شود، مثل اين كه ما مي گوييم هر چهار سال يك بار يك سالش كبيسه است، به جاي 365 روز 366 روز است، آنها با اين آيه هم خيلي راحت رفتار مي كنند، مي گويند: بله هر چهار سال يكبار حج، حج اكبر است اگر امسال نرسيديم بياييم سالي كه حج اكبر است خودمان را حتماً برسانيم. حالا اهل بيت(ع) مي فرمايند حج اكبر قيام امام زمان(عج) است. اگر حج اكبر قيام امام زمان باشد حج اصغر چيست؟ يك ربطي بايد با اين داشته باشد، يك ربطي بايد با قيام داشته باشد. اگر از منظر نماد ظهور بودن ما به حج نگاه كنيم فكر مي كنم كه حج معنا پيدا مي كند و هر چيزي در جاي خودش قرار مي گيرد. علت ها را آدم مي فهمد.
ـ اول از ظاهر دنيا و از ماديات دربياييد (و محرم شدن)؛ مي گويند كه آقا از شهر و ديارتان دربياييد، همه تان در يك سرزمين به نام مكه جمع شويد، خب اين نمادي از آخرالزمان است. مي گويند كه آقا از هر شهر و دياري كه هستيد بياييد به سمت مكاني كه امام زمان(عج) هست. مي گويند آقا بايد محرم شويد؛ براي چه محرم شدن؟ لباس هايي كه خودتان براي خودتان درست كرديد و جورواجور و رنگارنگ است و نماد قوميت و مليت تان است، نماد موقعيت شغلي و چه و چه هست اينها را دربياوريد. همه تان يك لباس شويد. دو تا پارچه كه ندوخته باشيد. سفيد باشد، يكي را دور كمرتان ببنديد، يكي را روي دوشتان بياندازيد، يعني از ظاهر دنيا و از ماديات دربياييد. در آن زمان ظهور دنيا تمام مي شود. آنجا به ما ياد مي دهند از دنيايتان دربياييد و با اين موضوع وارد ماجراي جديدي مي شويم.
متن كامل اين نوشتار را در همشهري آنلاين بخوانيد.
www.hamshahrionline.ir

جدول اعداد (سودوكو) 254
008547.jpg
اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

زنان معلول؛ تبعيض و پندارهاي كليشه اي
008529.jpg
شهناز عباس نيا
زماني كه افراد معلول با افراد غيرمعلول مقايسه مي شوند، از حقوقي برابر با آنان برخوردار نيستند، زنان معلول تحت تاثير كليشه هاي رايج درباره معلوليت، در قياس با زنان غيرمعلول به ديده تحقير نگريسته مي شوند و آنگاه كه زنان معلول با مردان معلول مقايسه مي شوند، باز هم تحت تاثير تبعيضات جنسيتي از شرايطي نابرابر رنج مي كشند.
***
كليشه هاي تبعيض جنسيتي در زندگي زنان معلول بسيار تاثيرگذار بوده و آنان معلوليت را با ماهيتي متفاوت از مردان تجربه مي كنند. نگرش ها و كليشه هاي اجتماعي در خصوص افراد معلول در جامعه، داراي ماهيت بسيار پيچيده اي است؛ نگاه مردم به آنان همواره با آميزه اي از ترس و دشمني همراه است. از آن جايي كه سلامتي جسماني به عنوان عاملي مثبت در جامعه تلقي مي شود لذا هنوز مردم نسبت به افراد معلول داراي نگرشي ترحم آميز بوده و خواهان دوري از آنان هستند. افراد معلول اغلب نيازمنداني وابسته به نظر مي رسند كه در مراودات اجتماعي روزمره قادر به فعاليت هاي بارآور و ثمربخش در زندگي اقتصادي خود نمي باشند.
در مجموع تلقيات پيچيده نسبت به افراد معلول؛ منجر به جداسازي و انفكاك آنان از نقش فعالشان به عنوان يك كنش گر اجتماعي مي شود. آنان در سطوح مختلف اجتماعي و از سوي افراد غيرمعلول همواره در معرض انگ خوردن بوده و معمولاً برچسب هايي نظير: غيرفعال، ضعيف النفس، وابسته، بي كفايت، كم هوش و ... به آنان زده مي شود. تحقيقات مربوط به برچسب زدن به معلولين نيز مانند تحقيقات در زمينه كليشه هاي اجتماعي مربوط به آنان، نسبت به تفاوت هاي جنسيتي بي تفاوت بوده است. در چارچوب تصورات كليشه اي در مورد ايفاي نقش ها و تقسيم وظايف ميان دو جنس، زنان به عنوان افرادي غيرفعال، كم ارزش و احساساتي به شمار مي آيند، در حالي كه از مردان انتظار مي رود كه افرادي فعال، جسور و مفيد باشند.
كليشه هاي تبعيض جنسيتي نه تنها در مورد زنان معلول بلكه در مورد زنان غيرمعلول نيز اعمال مي شود و زنان به دليل آسيب پذيري، ضعف و وابستگي از سوي گروه مردان سلطه گر كنار گذاشته مي شوند. نتيجه اين تعارضات منجر به نوعي تفوق در معلوليت هاي مردانه است كه مي كوشد مردان معلول را افراد موفقي توصيف كند كه شجاعانه عليه آسيب پذيري و ضعف هايشان مي جنگند، اما در مورد زنان معلول، كليشه هاي مرسوم مربوط به معلوليت همراه با كليشه هاي جنسيتي منجر به انزواي اجتماعي و فرهنگي آنان مي گردد. به راستي چه عواملي باعث مي شود كه علي رغم وجود گروه عظيمي از زنان معلول در جوامع،  آنان به انزوا كشيده شوند؟ براي بررسي و بحث در مورد معلوليت اشاره به تعريف سازمان بهداشت جهاني(1993) در خصوص معلوليت به شناخت بيشتر اين موضوع كمك مي كند.
زنان معلول جسمي به طور ذاتي فاقد توانايي در انجام امور شخصي، فاميلي و يا مسئوليت هاي اجتماعي هستند. به عبارت دقيق تر اين موضوع حاصل كنش متقابل مابين محدوديت هاي جسماني با عوامل محدود كننده اجتماعي، محيطي و فرهنگي است. در واقع اين محدوديت هاي محيطي، تبعيضات و تعصبات اجتماعي است كه معلوليت را ايجاد مي كند.
برخي از زنان معلول نقل مي كنند كه جامعه با زناني كه از صندلي چرخدار استفاده مي كنند بيشتر از زناني كه از بريس استفاده مي كنند احساس راحتي مي كنند چرا كه تصورات كليشه اي در خصوص اين كه آنان موجوداتي وابسته و نيازمند هستند، براي آنها كاملاً جا افتاده است. به هر حال صندلي چرخدار مي تواند مانعي در راه برقراري ارتباط باشد، چرا كه باعث مي شود قد استفاده كنندگان كوتاه تر به نظر آمده و موجب مي شود مردمي كه ايستاده اند به راحتي بتوانند فرد معلول را ناديده بگيرند. بسياري از معابر فيزيكي از جمله طراحي هاي غلط و ناقص در معابر و وسايل حمل ونقل عمومي نتيجه تبعيضاتي است كه عليه افراد معلول در جوامع وجود داشته و دسترسي آنها را به فرصت هاي مناسب و برحقشان محدود مي كند.
بسياري از زنان معلول گرايش بيشتري نسبت به ساير زنان بر ماندن در كنار والدين و زندگي در خانواده دارند. اين موضوع مي تواند برنامه مثبتي باشد، زيرا آنها را از تجربه هاي تلخ دنياي بيروني محافظت مي كند، آنان نقل مي كنند كه اغلب با مادرانشان داراي پيوندهاي قوي عاطفي هستند اما در بعضي موارد نيز دچار درگيري و تضادهاي شديد با آنان هستند.
اين نوع ارتباطات و وابستگي هاي شديد آنان را در چرخه اي انداخته كه اغلب به عنوان افرادي ضعيف كه محتاج به راهنمايي و مساعدت از سوي والدين، خويشاوندان و يا دوستان هستند، نگريسته مي شوند و احساس مي كنند كه فرصت هاي آنان براي داشتن يك زندگي مستقل و توأم با شادابي در جامعه محدود شده است. اين موضوع مي تواند تا حدودي باعث كودك انگاري زنان معلول شود زيرا با آنان به گونه اي رفتار مي شود كه گويي كودكاني ضعيف هستند و همواره نياز به كمك وراهنمايي والدين و يا ديگر افراد دارند. زنان معلول نقل مي كنند كه ما نه تنها به واسطه اين كودك انگاري در زندگي خصوصي و به وسيله افراد فاميل مورد تعرض قرار مي گيريم بلكه اين اتفاق در مؤسسات پزشكي، مراكز بهداشتي، مدارس و ساير مكان هاي عمومي نيز برايمان پيش مي آيد. زندگي با معلوليت يك تلاش پيچيده براي داشتن يك رابطه نسبتاً پايدار است. بستگان، دوستان،  غريبه ها،  همكاران و همه افراد فاميل بايد بتوانند با مفهوم ناتواني و معلوليت رابطه برقرار كنند.
زماني كه افراد معلول و افراد غيرمعلول مي خواهند با يكديگر ارتباط برقرار  كنند هر دو از اينكه چگونه بايد با پديده معلوليت كنار بيايند و يا چگونه با يك فرد معلول و كاملاً وابسته دوستي برقرار كنند، دچار اضطراب مي شوند، در واقع هر دو گروه به خاطر نقش هايي كه بايد در اين ارتباط بپذيرند دچار نوعي ترس مي شوند.
در مصاحبه هايي كه با تعدادي از زنان معلول در مورد چگونگي دوستي هايشان و تاثير معلوليت در اين دوستي ها انجام گرفت، آنان به موضوعات ذيل اشاره كرده اند:
همانطور كه داشتن يك نوع معلوليت در ايجاد دوستي تاثير مي گذارد، بالطبع معلوليت هاي بارزتر مي تواند برقراري روابط دوستانه را دشوارتر نمايد، كه بطور قطع اين موضوع به برخي مفاهيم غلطي كه در خصوص معلوليت زنان وجود دارد، مربوط مي شود و اينكه برخي افراد دچار اين ترس مي شوند كه مبادا معلوليت يك بيماري مسري باشد.
زنان معلول مسئول آموزش مفهوم معلوليت به دوستان غيرمعلول خود هستند و زنان غيرمعلول مسئول آموزش اين مفاهيم به ديگر زنان و در واقع به مثابه يك ميانجي بين دوستان معلول خود و بقيه جامعه عمل مي كنند، دوستي بين اينان در نهايت مي تواند به يك تغيير نگرش اجتماعي منجر گردد، به خصوص وقتي كه زنان و دوستان غيرمعلول در جايگاه نمايندگان دوستان معلول خود و مسائل آنها در جامعه قرار مي گيرند و به آنان كمك مي كنند تا توانايي ها و كارايي هايشان را بطور كامل در جامعه بروز دهند.
در واقع اين ساختارهاي محيطي و اجتماعي سازمان يافته هستند كه زنان داراي نقص هاي فيزيكي را در كليه جنبه هاي زندگي اعم از: پذيرش اجتماعي، رابطه دوستانه، آموزش، اشتغال، ثبات اقتصادي، روابط عاطفي، مسائل جنسي، مشاركت و نقش هاي همسري و مادري ناتوان نشان مي دهند. اين موضوع باعث مي شود كه آنها حتي در زندگي عادي خودشان هم نتوانند جايگاهي داشته باشند. در واقع زنان معلول در برابر عدم حضور اجتماعي شان تسليم شده اند، آنها نسبت به ساير افراد كمتر در انظار عمومي ظاهر مي شوند، حتي وقتي كه نقص جسماني آنها چندان بارز نيست باز هم ترجيح مي دهند دور از ديد افرادي باشند كه همواره از آنان دوري مي كنند. چرا كه آنان به عنوان يك گروه اقليت نه تنها هميشه ناديده گرفته شده بلكه از سوي اكثريت مردم تحقير مي شوند.
بخشي از اين ناديده گرفته شدن و عدم حضور اجتماعي به اين واقعيت برمي گردد، كه اين زنان از وضع مخاطره آميز دوگانه اي رنج مي برند، آنان همواره با دو ديدگاه منفي نسبت به موقعيت اجتماعي شان زندگي كرده اند: زن بودن و معلول بودن. در صورتي كه مردان معلول حداقل مقام و منزلت مردانه خود را دارند و براي زنان غيرمعلول نيز ايفاي نقش هاي سنتي زنانه امكانپذير است. هر چند زندگي خانوادگي، داشتن همسر و فرزند براي زنان معلول نيز مانند ساير زنان بخشي از موجوديت آنها به شمار مي رود و براي حفظ سلامتي جسمي و روانيشان اهميت دارد. زماني كه آنان اين نياز خود را مطرح مي نمايند، جامعه از اينكه اين زنان چنين حقي را براي خود قائل هستند شگفت زده مي شود. در صورتي كه مردان معلول در اين ميان شانس بيشتري نسبت به زنان معلول براي ازدواج دارند.
ازدواج كردن براي زنان معلول با توجه به الگوهاي اجتماعي‎/ فرهنگي و ذهنيتي كه از نظر جسمي براي زنان وجود دارد مشكل تر از مردان معلول مي باشد. زني كه به خاطر معلوليتش مجرد باقي مي ماند از نقش سنتي و جايگاه اجتماعي خود به عنوان يك همسر و مادر محروم مي گردد. هنگامي كه اين محروميت همراه با عدم كوچك ترين استقلال مالي باشد وي تبديل به موجودي مي شود كه فاقد هر گونه ارزشي در خانواده و جامعه مي باشد. اگر كسي بعد از مادر شدن معلوليت پيدا كند و يا بعد از معلول شدن داراي فرزند شود، اين طرز تلقي وجود دارد كه وي نمي تواند از فرزند يا فرزندانش مراقبت و نگهداري نمايد. در چنين مواردي چون حق مادر بودن از زن معلول سلب مي شود وي اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد و نمي تواند در زندگي از نظر رواني احساس رضايت نمايد.
اشتغال از ديگر موضوعاتي است كه زنان معلول در آن محدود و يا از آن محروم مي گردند زيرا كليشه هاي اجتماعي آنان را نسبت به ساير زنان كم قابليت تر (ناتوان تر) به شمار مي آورد. زنان در اشتغال بطور كلي با تبعيض روبه رو هستند و براي زناني كه معلوليت دارند اين تبعيض خيلي بيشتر است. در شرايطي كه بيكاري زياد است، امكان اشتغال به بسياري از كارها به شدت محدود مي باشد. تخمين زده مي شود كه 65 تا 70 درصد از زنان معلول بيكارند. زنان معلول حتي زماني كه به عنوان يك نيروي كار مطرح مي شوند باز هم در جوامع خود با كليشه هاي مربوط به معلوليت در ارتباط با شغلشان مواجه شده و با افراد غيرمعلول مقايسه مي شوند.
تعريف ناتواني اغلب به انجام وظايف و نقش هاي فرد در يك كار درآمدزا بستگي دارد، در صورتي كه اين تعريف شاخص ناقصي در ارتباط با زنان معلول است، چرا كه مسئوليت انجام كارهاي خانگي كه كار بدون مزد هستند، ناديده گرفته مي شود.
در مورد زنان معلول هنوز اين تلقي وجود دارد كه آنان به عنوان افرادي ناتوان قادر به انجام وظايف يك بزرگسال چه به عنوان مزدبگير و چه زن خانه دار نمي باشند. تاثير اين وضعيت و نتيجه حاصل از اين موقعيت اقتصادي براي زنان معلول با توجه به هزينه هاي گزاف درمان هاي پزشكي و ساير هزينه هاي روزانه آنان مي تواند بسيار زيانبار باشد.
تصورات كليشه اي در خصوص زنان معلول، به عنوان افرادي فاقد ميل جنسي گاه بدين شكل اظهارعلاقه اي به ازدواج ندارند كه اين تصوراشتباه است. ًهر چند با تاكيد به اعلاميه ها و اسناد بين المللي داخلي و خارجي،  رسيدگي به وضعيت معلوليت غيرقابل انكار مي باشند ولي در اين ميان زنان معلول به لحاظ شرايط خاص نيازمند توجه بيشتري مي باشند كه توجه به موارد ذيل مي تواند تا حدودي راهگشاي مسائل مربوط به آنان باشد:
* اجرايي شدن حقوق جامع معلولين كه در مجلس ششم به تصويب نمايندگان محترم رسيده است.
* توجه به آموزش كلاسيك دختران معلول با گسترش آموزش فراگير در كشور، در قالب آموزش اجباري (همانند ساير كودكان)
* لزوم بررسي و ايجاد راهكارهايي در خصوص آموزش هاي حرفه اي با تنوع بيشتر براي دختران و زنان معلول با در نظر گرفتن نوع معلوليت آنها
* حمايت از اشتغال زنان معلول در سطوح شهري و روستايي با تضمين خريد و بازاريابي براي اشتغالات خانگي بخصوص در مناطق روستايي.
* لزوم تحقيق و بررسي در خصوص تغيير نگرش جامعه نسبت به توانمنديهاي زنان معلول و رفع ديدگاههاي منفي جامعه در خصوص انجام وظايف زنانگي آنان از جمله همسري، مادري و... از طريق رسانه هاي عمومي
* بررسي و تحقيق در خصوص مسائل و مشكلات عاطفي و جنسي زنان معلول از طريق برنامه هاي پژوهشي و آموزشي
بررسي و تحقيق در خصوص ايجاد و گسترش تشكل هاي زنان معلول در شهرها و روستاها با هدف توانمندسازي و مشاركت بيشتر آنان در سطح جامعه
* تاكيد بر حفظ و حراست از حقوق زنان معلول با تصويب قوانين تكميلي
* تلاش در جهت تدوين قوانين حمايتي از زنان معلول و زنان معلول سرپرست خانوار
* تلاش در جهت تدوين قوانين بيمه اي مكمل با توجه به نيازهاي گسترده درماني در زنان معلول جسمي.

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |