كساني كه مرگ را مي ميرانند
|
|
عباس محمودعقاد :حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب شدند، ولي دعوتي به جاي گذاشت كه قيام ها و دولت هاي شيعي را پديدار ساخت؛ دعوتي كه ساليان متمادي ملوك و امراي عرب و فارس و هند زير سايه اش رخت كشيدند؛ دعوتي كه پيش چشم مردم در حله اي از نور كه پرتوش ديده ها را خيره مي كند، نمايان است
سهند صادقي بهمني
كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ، هر روزي عاشورا و هر سرزميني كربلا است.
آيا معناي محصلي مي تواني براي اين جمله يافت؟ هر روزي عاشوراست آيا به اين معناست كه تمامي روزها از ويژگي هاي عاشورا برخوردار است؟ اين برخورداري بالفعل است يا بالقوه؟ احتمالا شق دوم صحيح است. در اين صورت اين ويژگي ها چيستند كه اينچنين قابليت انطباق بر ديگر ايام را نيز دارا هستند. چيزي كه مي توانيم از آن با عنوان فراگيري ياد كنيم. اين سئوالات و مشابه اينها را مي توان در مورد شق دوم نيز مطرح ساخت.
اين نگرش به پديده كربلا ما را به اين امر متفطن مي سازد كه عاشورا حادثه اي ذوابعاد است و تاكنون به ابعاد حماسي آن بسيار پرداخته شده است.در اين مقاله به برخي از مظاهر تربيتي، اخلاقي و عرفاني اين حادثه عظيم اشاره خواهد شد.
***
تمامي انبيا و اولياي الهي در سير و سلوك معنوي انسان، به سوي هدايت و كمال - در راستاي توحيد و يكتاپرستي- انسان ها را به هدف مشتركي فرا مي خواندند و در اين مقصد با يكديگر تفاوتي نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق اين آرمان مقدس به رسالت مبعوث شدند. مهمترين هدف عاشورا نيز اعتلاي توحيد و محو آثار هرگونه شرك و نفاق بود. بنابراين نبايد به عاشورا به عنوان حادثه اي صرفا تاريخي نگريست. اخلاق و تربيت و عرفان و معنويت ديني نيز مبتني بر دين است. ديني كه سنگ اساسش توحيد و يگانه پرستي است. عاشورا ، عالي ترين راه و رسم زندگي را براي جهانيان ترسيم مي كند و اين حركت مقدس مثل اعتلاي جهاد اكبر و مبارزه با نفس است و از اين رهگذر درس درست زيستن، رسيدن به حيات معنوي، كسب مقامات عالي عرفان و درجات معنوي را در عرصه عملي، به مشتاقان كمالات ملكوتي آموخته و در اين راستا هيچ ابهامي براي پويندگان طريق حق و عاشقان عدالت باقي نگذاشته است.
عباس محمودعقاد مي نويسد: حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب شدند، ولي دعوتي به جاي گذاشت كه پس از آن قيام ها و دولت هاي شيعي را پديدار ساخت؛ دعوتي كه ساليان متمادي ملوك و امراي عرب و فارس و هند زير سايه اش رخت كشيدند؛ دعوتي كه پيش چشم مردم در حله اي از نور كه پرتوش ديده ها را خيره مي كند، نمايان است.
عبادت يكي از ابعاد حادثه عاشورا است. عشق به عبادت و مقيد بودن به آن در سيره نظري و عملي حضرت امام حسين(ع)، همچون انبيا و اولياي ديگر، به وضوح قابل مشاهده است.
بنابر نقل طبري عصر پنجشنبه (نهم محرم) عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل از سوي حضرت امام حسين مامور شد تا شب عاشورا از جفاكاران مهلت گيرد و جنگ به روز بعد موكول شود. چرا كه سومين فروغ امامت مي خواهد آن شب را تا به صبح به عبادت بپردازد.
امام به ابوالفضل مي گويد: اي برادرم به سوي آنان بازگرد و اگر توانستي همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدايمان بپردازيم زيرا خداوند خودش مي داند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتياقي شديد دارم.
از اين درخواست امام مي توان به اهميت عبادت در زندگي آن حضرت پي برد، زير اين موضوع براي آن حضرت آنقدر با اهميت است كه از دشمن استمهال مي كند تا شبي را به عبادت بگذراند. و البته امام براي احياي عبادت و شعائر توحيدي قيام كرده بود و به همين دليل است كه در زيارتنامه امام حسين مي خوانيم: و اشهد انك قد اقمت الصلوه و... و شهادت مي دهم كه تو نماز را برپا داشته اي.
نماز ظهر عاشوراي امام تجلي حقيقي عشق امام به خداست. آن حضرت بدون توجه به تيرباران دشمن با آن گرفتاري و به رغم اينكه دشمن حاضر نمي شود حتي براي لحظاتي هجوم وحشيانه خود را تعطيل كند، نماز ظهر عاشورا را در حاليكه دو نفر از يارانش به نام هاي زهير بن تين بجلي و سعيد بن عبدالله حنفي پيش روي امام ايستاده بودند و سينه را سپر كرده بودند به جماعت برگزار كرد. وقتي نماز به پايان رسيد سعيد بن عبدالله با بدني خون آلود در حالي كه به خاك غلطيده بود چشمان خويش را به سوي امام نمود و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا (ص)
آيا تكليف و وظيفه خويش را انجام دادم؟! حضرت در پاسخ فرمود: نعم. انت أمامي في الجنه آري. تو در بهشت پيشاپيش من هستي!عنصر ديگري كه در عاشورا حضور تاثيرگذاري دارد و از عناصر معنوي حادثه محسوب مي شود، ايثار است به عشقي ملكوتي كه از رحمت الهي سرچشمه مي گيرد، بر تعلقات وجودي فايق مي آيد و رشادت و فداكاري خلق مي كند.
آدمي هنگامي كه دعاي عرفه را - كه از نمودهاي عالي بندگي روح حسيني است- مي خواند متوجه اين نكته مي شود كه آن حضرت چگونه زمينه فداكاري را در وجود خويش فراهم آورده تا بهنگام ، دست به آن زد. هنگام خروج از مدينه به برخي از خواص بني هاشم نوشت: هر كس در اين مسير به من بپيوندد به شهادت مي رسد و آنكه چنين نكند، پيروزي را در آغوش نخواهد گرفت. اين روحيه در حضرت كاملا ناشي از مقام رضا و مقام توكل ايشان است. مقام رضا از والاترين مراتب اخلاص و عبوديت نسبت به خداوند است، يعني به آنچه او
بپسندد و راضي باشد، راضي بودن، جز رضاي الهي نجستن و رضاي مخلوق را در راه رضاي خالق فدا كردن.
امام هنگام خروج از مكه به عراق در ضمن خطبه اي اشتياق و رضاي خويش را به شهادت اينگونه بيان مي كند: رضاي خدا رضا ما اهل بيت است، به بلا و آزمايش او صبر مي كنيم و او به ما پاداش صابران را كامل عطا مي كند . در سخن ديگري، به آنچه اراده خدا باشد، چه پيروزي، چه شهادت، راضي بود و آن را خير از جانب خدا مي دانست: اميدوارم آنچه خدا براي ما خواسته است، خير باشد، چه كشته شويم، چه پيروز گرديم.
در زيارت آن حضرت نيز مي خوانيم: سلام بر تو كه رضايتش از رضايت حضرت رحمان است و خشمش نيز چنين است .
در وداع آخر روز عاشورا، امام حسين، اهل بيت و خواهر خود را به رضا به قضاي الهي و تسليم در برابر تقدير پروردگار دعوت فرمود و به دخترش سكينه فرمود: بر قضاي الهي صبور باش و زبان به شكايت مگشاي كه دنيا فاني است و آخرت باقي. در نقل ديگر آمده است كه به آنان چنين توصيه كرد: آماده بلا باشيد... خداوند در عوض اين بلا، به شما انواع نعمت ها و كرامت ها را مي بخشد. پس شكايت مكنيد و با زبانتان چيزي مگوييد كه قدر و ارزش شما را كم كند.
انگيزه اخلاص الهي، ارزش دهنده به اعمال است. يكي از مهمترين عوامل بقا و جاودانگي نهضت امام حسين (ع)، اخلاص سيدالشهدا و ياران او بود. ايشان جز رضاي الهي هدف ديگري نداشت. در طول راه وقتي امام از تغيير اوضاع كوفه و وضعيت مسلم بن عقيل باخبر شد ذره اي اثر در ايشان حاصل نشد. حال آنكه عده اي از همراهان ايشان كه با نيت غنايم و كسب قدرت با ايشان مصاحب گشته بودند از گردشان متفرق شدند.
هركس خون خود را در راه ما نثار مي كند و خود را براي شهادت و ديدار خدا آماده كرده است، با ما حركت كند.
در حديثي انگيزه حركت عاشورا را اينگونه بيان مي دارند: خدايا مي داني آنچه كه از ما انجام گرفت، براي كشمكش براي قدرت يا كسب متاع دنيا نبود، بلكه براي آن بود كه معالم دين را نشان دهيم و اصلاح در شهرها را آشكار كنيم.
تكيه داشتن تام و تمام بر خدا و اميد به نصرت و عنايت او، عامل تقويت روحي در مبارزه و ثبات قدم در ميدان جنگ و يكي از نشانه هاي ايمان والاست. از اين خصلت مي توان با عنوان توكل نام برد كه پيشتر از آن ياد شد. امام اگرچه مبناي حركت خويش را بر نامه هاي كوفيان نهاد ولي توكلش بر خدا بود. از اين رو وقتي خبر پيمان شكني و نقض بيعت كوفيان را شنيد در عزمش خللي حاصل نشد. مناجات صبح عاشوراي ابا عبدالله اين نكات را به خوبي بارز مي كند: خدايا، در هر گرفتاري تو تكيه گاه مني، و در هر شدت تو اميد مني و در هر چه پيش آيد، تو تكيه گاه و نيرو و ساز و برگ مني، چه بسا اندوهي كه دل را سست و انسان را درمانده مي سازد. دوست، انسان را وا مي گذارد و دشمن زبان شماتت مي گشايد. من همه را با تو در ميان گذاشته و به تو شكايت كرده ام، به خاطر عشقي كه به تو دارم نه جز تو؛ تو هم آن اندوه را برطرف ساخته اي، پس تو ولي هر نعمت و صاحب هر نيكي و نهايت هر خواسته اي.
توكل حضرت را حتي مي توان از نامه ايشان به امير مكه استشمام كرد. آنگاه كه امام براي پيشگيري از ريختن خونش در حرم الهي تصميم گرفت مكه را ترك كند، از سوي امير مكه عمرو بن سعيد نامه اي به دست او رسيد كه مضمونش نهي حضرت از رفتن و كشته شدن و درخواست ماندن و برخورداري از امان بود. حضرت در پاسخ اين جمله را نوشت: و خيرالامان، امان الله و بهترين امان، امان الهي است.
در باب عنصر نماز به عشق امام نسبت به خدا اشاره شد ولي بحث ذكر به تنهايي مي تواند به نحو ويژه در عناصر معنوي كربلا مورد توجه قرار گيرد. ياد خدا چه در دل و چه بر زبان، عامل تقويت روحي و زاينده يأس و غفلت و غرور است. امام حسين (ع) در طول راه، در شب و روز عاشورا، قبل از جنگ، هنگام جنگ و در آخرين لحظات حيات دنيايي به ياد خدا بود. زبانش دائم به ياد خدا مي چرخيد. حتي در خطابه هاي حماسي هم ياد خدا را محور قرار مي داد.
وقتي، پس از شهادت تمامي ياران و همراهان تنها مانده بود و خيمه هاي اصحاب را خالي مي ديد زياد اين ذكر را بر زبان مبارك جاري مي كرد:
لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم .
در خطبه اي كه در شب عاشورا در جمع اصحاب ايراد فرمود به حمد و ثناي الهي و شكر و ستايش و ياد او پرداخت و حمد را در سراء و ضراء از آن خدا دانست. نامه هاي حضرت به بزرگان كوفه و خواص بني هاشم، اغلب حاوي ذكر خدا و اوصاف پروردگار است. در طول راه، با شنيدن خبرهاي ناگوار از داخل كوفه، باز هم ذكر خدا را مايه سكون نفس خويش قرار مي داد و با ذكر انالله و انااليه راجعون و الحمدلله رب العالمين توجه به معبود داشت.
امام به همراهان نيز مايه آرامش بودن ياد خدا را متذكر مي شدند. شب عاشورا وقتي زينب كبري را دل پريشان و آشفته حال ديد، او را متوجه بقا و جاودانگي خدا ساخت تا بداند جز ذات الهي همگي رفتني هستند .
در روز عاشورا وقتي تير بر قلب آن حضرت نشست و خون جاري شد سر به آسمان بلند كرد و با خدا چنين زمزمه كرد: خدايا تو مي بيني آنچه را كه با فرزند پيامبرت مي كنند!
در قتلگاه هم با مناجاتي عارفانه، ذكر خدا را در واپسين لحظات حيات بر لب داشت: صبراً علي قضائك.... از اين جاست كه مي توان به يكي ديگر از ويژگي هاي عاشورا پي برد. آميختگي عرفان و حماسه يا دليري و فروتني!
عموما مردم اينگونه اند كه اگر اهل عرفان و سير و سلوك معنوي اند، روح حماسه و مبارزه ندارند و اغلب گوشه گير و منزوي اند. و اگر مبارز انقلابي اند، از حالات روحي بالا و از عرفان و معنويت فاصله دارند؛ اما اولياي دين و پيامبر و دودمان او، هم اهل عرفانند، هم سلاح. عرفان و حماسه را با هم دارند و شيران روزند و زاهدان شب زهاد الليل و اسودالنهار ، در سيد الشهدا و ياران او، جمع حالت عرفاني و حماسي را مي توان ديد و اين هم يكي از عناصر معنوي عاشوراست.
اصحاب آن حضرت، چنان دلاور و پرشور و انقلابي بودند كه در هر حمله تعدادي از افراد دشمن را مي كشتند و سپاه دشمن از هماوردي با آنان ناتوان بودند و از جلوي آنان مي گريختند. گاهي عمرسعد به سپاه خويش دستور مي داد تا اصحاب امام را كه سلحشورانه در ميدان مي جنگيدند، دسته جمعي سنگباران كنند. اينها همگي نشان دهنده بعد حماسي عاشوراييان است.در كنار اينها، ايشان عرفان ناب و مجسم هم بودند. بهشت خويش را در چند قدمي خويش مي ديدند، شب عاشورا را با ذكر و دعا و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار سپري مي كردند.
امام بينش ناب عرفاني را به ياران خويش دائما متذكر مي شد. شب عاشورا در يكي از گفتگوهايي كه با اصحاب داشت، فرمود: خداوند منزلگاه هاي والاي بهشتي را به بندگان در مقابل تحمل شدائد مي بخشد. خداوند به من و اهل بيت شهيدم كراماتي عطا كرده كه با وجود آنها، تحمل ناگواري ها برايم آسان مي شود. شما نيز، سهمي از اين كرامات الهي داريد. بدانيد كه تلخ و شيرين دنيا خوابي بيش نيست و بيداري و هوشياري واقعي در آخرت است. رستگار كسي است كه به فوز آخرت برسد و بدبخت كسي است كه در آخرت به شقاوت بيفتد.
اصحاب آن حضرت چون مي بينند كه به زودي شهيد خواهند شد، احساس شادماني مي كنند.
حبيب بن مظاهر نزد همراهان خويش مي خندد و شوخي مي كند. يزيدبن حصين به او اعتراض مي كند كه الان چه وقت خنده است؟ حبيب با ايماني بالا مي گويد: چه موقيعتي بهتر از حالا براي شادماني؟!
چنين گفتگويي ميان برير و عبدالرحمان انصاري نيز انجام مي گيرد. اين ايمان و عرفان والاست كه اصحاب امام را در آستانه شهادت، اينگونه به شعف و شادي مي كشد. در يك كلام مي توان نتيجه گرفت: ياران شهادت طلب امام، مرگ را به بازيچه گرفته بودند.
تلفات سپاه عمرسعد كه زياد شد، عمربن حجاج كه از سران سپاه عمرسعد بود، ديد كه اگر اوضاع اينگونه ادامه يابد همه لشكريان كشته خواهند شد، آنان را از مبارزه تن به تن با ياران امام منع كرد و خطاب به سپاه كوفه گفت: اي بي خردان، مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟ شما با تك سواران و شهادت طلباني مي جنگيد كه مرگ را مي ميرانند! هر كس تن به جنگ با اينان دهد، كشته مي شود. اگر اينها را سنگباران نكنيد همه شما را خواهند كشت.
عناصر معنوي كربلا گرچه محدود به عناصر مذكور نيست ولي شايد مهمترين عناصر معنوي همين عناويني باشد كه از آنها ياد شد. تمامي عناصر ياد شده باعث ايجاد نوعي زندگي مي شوند كه مي توان از آن با عنوان حيات طيبه نام برد.
امام حسين(ع) به خاطر دست يافتن به چنين حيات برتر و جاودانه اي پذيراي شهادت شد و از بيعت با يزيد امتناع ورزيد و چنان مرگي را عزت ناميد. من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوانمرد ننگ نيست، آنگاه كه او معتقد به اسلام و هدفش حق باشد و بخواهد با ايثار جانش از مردان نيك حمايت و با جنايتكاران مخالفت كرده و از دشمن خدا دوري گزيند. (مقتل الحسين، مقرم، ص۱۹۹)
|