|
|
|
|
|
ر از هاي جاودانگي عاشورا
شگفتا عزايي كه نامير است
|
|
جواد خرّميان
۱. درآمد
خدايا! اين كيست؟ اين ايستاده بر كرانه ابديت؛ اين روح شكوهمند آرام؛ اين شب ستيز سراپا نور؛ اين آينه صاف خدايي؛ اين نشسته بر شط خون؛ اين غريب؛ اين تنها امام؟ او كيست كه با طلوع ماه محرمِ هر سال، دل ها به غروب غم او مي نشيند، و اين نه از ديروز و امروز و نه من و تو را به چنين پيچ و تاب مي كشد كه سال ها و قرن هاست كه قصه غصه فرزندان آدم است. اين ماجراي بهت آور، عزاي ناميراي حسين(ع) است.
كم يا بيش همه ما، به گونه اي، تلخي ها و ناگواري هاي روزگار را چشيده ايم؛ تجربه تلخ از دست دادن عزيزان، تجربه اي همگاني است. چه بسيار در اندوه دوستان گريستيم و يا در فراق عزيزان دست به گريبان برديم. اما همه اين سختي ها با گذر روزگار ـ اگرچه كوتاه ـ كم رنگ و كم اثر مي شود و آدمي، خواه ناخواه، در چرخه روزگار به شكلي با دشواري ها سازگار مي شود. سبب اين سازگاري عواملي است: گذر زمان، فراموش كاري انسان، دلمشغولي ها، باور پنهان دروني به ابدي بودن، اميد به جبران كاستي ها، جايگزيني عوامل همسان، ايمان به خداي جاودان و دلبستگي هاي نو و شيرين. برآيند اين عوامل از آدمي موجودي به ظاهر صبور و پايدار مي سازد. در مرگ پدر ـ اگر چه بس بزرگ و جانكاه ـ مي سوزد، ولي ديرزماني نگذشته كه آن التهاب فرومي كاهد. مصيبت اگرچه سهمگين باشد، اما روزي فراموش مي شود و تنها تصويري مبهم در گنجينه خاطرات باقي مي ماند. اين، ويژگي هر مصيبت ميرا است.
اما شگفتا عزايي كه ناميراست! مصيبتي كه آتش آن خاموش نمي شود و دردي كه با گذشت زمان، جانكاه تر مي شود. عاشوراي حسين(ع) هر سال دل سوزتر و اشك ريزان تر از سال پيش است. چرا چنين است؟ اين دلدادگي كه سري در ازل و پايي در ابد دارد، از كجا مايه گرفته است؟ برخي آيات كتاب خداوند و روايات امامان معصوم(ع) و نيز پاره اي گزارش هاي تاريخي، گشاينده اين راز است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.
۲. عاشورا؛ آينه حقيقت مطلق
شب، هنگامي كه شب پرستان حقيقت روز را محاصره كردند و حسين(ع) با تني چند از ياوران يكدل و خاندان پاك خويش در خيمه اي به وسعت بيكران، گرد هم بودند، امام قبيله نور به ياران خود اجازه بازگشت داد و در آن شب چنين گفت: از اين فرصت شبانه استفاده كنيد و هريك به جايگاه امن خود باز گرديد كه اين گروه خون آشام با من سر ستيز دارند، فقط با من .
مسلم فرزند عوسجه، ايستاده در برابر مراد و امام خود، تمامي وفاداري را در كلماتي اين گونه به نمايش گذاشت: آيا تو را، اي حسين، تنها رها كنيم؟ چگونه نزد خداوند عذر ياري نكردن تو را آوريم؟ نه، به خدا سوگند! تا جان خود در پيشگاهت فدا نكنيم از تو جدا نمي شويم و اين مرگ، تنها يك بار است و پس از آن كرامتي است كه پايان پذير نيست .(1)
مسلم چه زيبا رمز جاودانگي امام حسين(ع) و ياران او را بيان مي كند. اينان با شهادت خود به كرامتي دست يافتند كه برتر از آن كرامتي نيست. هر زمان و در هر كجا از شهادت، عدالت، مظلوميت و حقانيت سخن رود، از اين گروه اندك شمار نيز سخن رفته است. مگر شهادت، بدون نام حسين(ع) تفسيرپذير است؟ مگر حق، بي ياد او به خاطر مي نشيند؟ مرگ در راه خدا، كرامتي ارجمند است كه به جاودانگي حق، جاويدان است. تاريخ نيز كه گاه گاه، گنگ و گيج، پاره اي حقايق را پوشانده است، نتوانسته اين حقيقت سترگ را مكتوم سازد. پيوند عاشورا با حقيقت مطلق، راز ماندگاري آن در ذهن انسان است.
۳. عاشورا؛ جلوه اراده الهي بر جاودانگي حق
قافله اسيران عاشورايي به شام مي رسد و دختر اميرمومنان ـ درود خدا بر او باد ـ در برابر شرك مجسم، يزيد، پرده از اسرار كربلا مي گشايد. زينب ـ عليهاالسلام ـ اهداف پوچ و انديشه هاي شيطاني يزيد را آشكار مي كند و در چشم اندازي روشن، هلاكت خاندان اموي و بزرگي و جاودانگي خاندان رسول خدا(ص) را نمايش مي دهد: اي يزيد! هر آنچه مي تواني حيله گري كن و هرچه در توان داري بكوش و تمامي قدرتت را به كار گير، ولي به خدا سوگند نمي تواني ياد و نام ما را محو كني. نخواهي توانست وحي خداوند (كتاب حق) را نابود كني. ياراي آن نداري كه پايان كار ما را رقم زني... .(2)
يزيد بر آن بود كه، به پيروي از معاويه، اسم و رسمي از اسلام باقي نگذارد و هر آنچه را كه سد راه سلطنت خاندان بني اميه است نابود كند؛ اگرچه قرآن و اهل بيت پيامبر(ص) باشد. اما هشدار زينب(س) خواب را از چشمان باطل بينان ربود و دانستند آن كه رفتني است يزيد و يزيديان است و آن كه ماندني است حسين(ع) است و ماجراي كربلاي او. اين همان اراده خداوند بر جاودانگي حق است.
۴. عاشورا؛ جاودانه چنان قرآن
رسول خدا(ص) بارها مي فرمود: من در ميان شما مردم دو چيز گران بها وامي نهم: يكي كتاب خدا و ديگري خاندانم و اين هر دو هرگز از هم جدا نخواهند شد... .(3) اين كلام بلند نبوي نيز رازگشاي جاودانگي حسين(ع) است. او فرزند پيامبر خدا و از عترت پاك اوست كه جانش آكنده از حقايق گران است و قرآن كتاب ماندگار خداوند است و حسين(ع) جلوه گوياي كتاب خداست و هر دو ماندگارند.
۵. حسين(ع)؛ وجه الله
كلام الهي، بيانگر راز ديگري از رازهاي ماندگاري امام حسين(ع) است؛ آن جا كه مي فرمايد: كافران مي خواهند نور خدا را با دهان خويش خاموش كنند، ولي او كامل كننده نور خود است .(4)
و حسين(ع) نور خداست، چراغ هدايت است و كدامين دهان تواناي كشتن اين نور است؟ ياد امام حسين(ع) همواره در دل ها، و نام او هميشه بر زبان هاست تا آن كه حقيقت حق بر جايگاه خويش استوار شود. از ديدگاهي ديگر پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) وجه الله هستند و قرآن همه چيز را فاني و هالك مي داند مگر وجه خود را: كل شيء هالك الا وجهه .(5)
وجه هرچيز، جنبه اي از آن است كه ديگران در مواجهه با او به واسطه آن جنبه، آن را مي شناسند؛ مثلا وجه آدمي همان صورت ظاهري اوست كه شناسايي آدمي با آن امكان پذير است. وجه خداوند نيز حقيقتي از اوست كه او را نمايش مي دهد و راه شناسايي خداوند از طريق آن ممكن است.
برابر روايات فراوان، پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) وجه خداوند هستند. آن كس كه خواهان شناخت خداست، از طريق ايمان به معرفت نائل خواهد شد و حسين(ع) كه از اين قبيله نور و هدايت است، وجه گويا و نماياي خداوند است و همين است كه به بقاي او باقي است و به مانايي حق ماندگار است. و چه زيباست كه سالار شهيدان در شب عاشورا، همين آيه از قرآن را مايه دلارامي زينب(ع) قرار مي دهد و با ترنم كل شيء هالك الاّ وجه الله الذي خلق الخلق... (6) او را به شكيبايي
فرا مي خواند.
۶. حسين(ع) و دوستي اهل ايمان
اما حديث دلدادگي به حسين، حديث غريبي است. ماجراي عشق به او رازي ديگر از بي مرگي داستان حسين(ع) است. اين شورش بي پايان كه در جان آدميان جاي گرفته است از كجاست؟ اين عشق بي زوال از كدام سرچشمه فوران مي كند؟ كدامين شراب هستي سوز، كام دل دادگان حسيني را براي هميشه عطشناك عشق او كرده است؟
سر اين حقيقت پنهان در اين كلام بلند معصوم(ع) نهفته است كه: براي حسين(ع) در دل هاي مومنان حرارتي است كه هيچ گاه سرد نمي شود . اين آتش ناميراي حسيني(ع)، دل هاي مومنان را فروزان مي كند و در هر زمان به گونه اي جلوه گر مي شود. امام سجاد(ع) هنگامي كه خطبه خواند، ابتدا به شناسايي خود و خاندان پيامبر(ص) پرداخت و آن گاه به پاره اي از فضايل خاندان خويش اشاره كرد: خداوند به ما دانش و شكيبايي، شجاعت و سخاوت و دوستي مومنان را اعطا كرده است .(7) از بركت همين اراده و دهش خداوندي است كه دل هاي همه خداپرستان كانون محبت حسين(ع) است و اين محبت، ياد آن امام نور را زنده نگه داشته است.
۷. حسين(ع)؛ مَثل اعلاي الهي
ذات بي همانند خداوندي داراي نام ها و وصفت هاي ارجمندي است كه به اقتضاي ذاتي خود هريك از آن نام ها خواهان مظهر و مجلايي براي نمايش خويشتن هستند؛ آن گونه كه در حديث قدسي كنز مخفي آمده است: من گنجينه اي پنهان بودم و دوست داشتم كه شناخته شوم، پس هستي را آفريدم تا شناخته شوم .(8)
خداوند بر اساس عشق ذاتي خويش دست به آفرينش زد و خلايق را آينه صفات خود ساخت و مثال هايي براي خود برگزيد: ولله المثل الاعلي (9) تا خويش را در آنان به نمايش گذارد.
برابر روايات روشنگر اسلامي، رسول خدا(ص) و امامان(ع) مثال هاي والاي خداوندي هستند؛ اينان، به صورت و سيرت، بيانگر جلوه هاي زيباي خداوند سبحان اند. و در اين ميان حسين(ع) جلوه تام و تمام و مثال شكوهمند خدايي است و اين شكوه پايدار، به ماندگاري ذات حق ـ سبحانه و تعالي ـ هميشگي و جاودان است؛ چرا كه خدا پايدار است.
۸. حسين(ع)؛ جاودانه چنان اسلام
حديث ناميرايي حسين(ع) را ديگر بار از زبان فرزند او، امام سجاد(ع)، بشنويم آن گاه كه خود و خاندان خود را مي شناساند: منم فرزند مكه و منا، منم فرزند زمزم و صفا،... .(10)
آري! فرزند حقيقي اسلام و زاييده از دامان پاك دختر پيامبر اسلام، به جاودانگي اسلام، جاودانه است. مگر مي شود از مكه نام آورد و يا حاجي به طواف كعبه رود و ياد سفر كرده اي را كه از مكه به كربلا هجرت كرد به خاطر نياورد؟ مگر مي توان از چشمه گواراي زمزم آشاميد ولي از عطش جانكاه فرزند زمزم و كودكان او ياد نكرد؟ و در يك كلمه: حسين(ع) با حقيقت اسلام و آداب و احكام آن پيوند ناگسستني دارد و از آن جا كه اسلام ديني پابرجاست، حسين نيز، كه فرزندان راستين آن و منادي حقيقي آن است، هميشگي است.
پي نوشت ها
۱. نفس المهموم، شيخ عباس قمي، ص۱۱۵. 2. همان، ص۲۵۶. 3. بحارالانوار، ج،۲۵ ص۲۱۵. 4. صف.8. 5. قصص.88. 6. نفس المهموم، ص۱۱۸.7. همان، ص۲۶۱.8. جامع الاسرار و منبع الانوار، سيد حيدر آملي، ص۱۰۲.9. نحل/ 10.60. نفس المهموم، ص۲۶۱.
|
|
|
نگاه امروز
ميعاد با عاشورا
جواد محدثي
عاشوراي حسيني جلوه سرخ فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. چگونه مي توان در سايه ايام عزاي حسيني در انجام اين فريضه موفق شد؟ اگر روش درست باشد، راه ما را براي رسيدن به هدف، كوتاه مي كند و تاثيري افزون مي گذارد و عمل به اين فريضه، كه همان پيروي از پيام سيدالشهدا است، در جامعه اسلامي فراگير مي شود. آن چه ابزار كار آمران به معروف و ناهيان از منكر است، عبارت است از: دلسوزي و خيرخواهي، عطوفت و مهرباني، ايثار و فداكاري، پرهيز از خودنمايي و تندخويي و انتقام گيري و شكستن غرور ديگران. امر به معروف دميدن روح تعهد در اندام جامعه و تزريق خون آگاهي و غيرت و خيرخواهي در رگ هاي مردم است تا حيات طيبه قرآني را لمس كنند. نهي از منكر نيز خشكاندن باتلاق حشره خيز گناه و پيشگيري از رشد مفاسد و جرايم است تا فضاي جامعه از آلودگي هاي رذيلت پاك شود.
تذكر زباني يكي از مراتب ساده، همگاني بي خرج و بي خطر اما مؤثر در انجام اين وظيفه عاشورايي است؛ نشانه زنده بودن دين در پيكره امت اسلامي است. يكي از عمده ترين عوامل تاثيرگذار در اين راه عمل است. ما بيش از حرف، از عمل ديگران تاثير مي پذيريم. ديگران نيز بيش از آن كه از سخن ما تاثير بپذيرند، تحت تاثير عمل ما قرار مي گيرند. اين كه امامان فرموده اند: دعوتگر ديگران باشيد ولي با كردارتان توجه دادن به همين نكته مهم است و راهكار توفيق در عمل به اين فرضيه به شمار مي رود.
دعوت عملي اثر گذارتر از دعوت زباني است. آن چه امر به معروف و نهي از منكر را اثر بخش مي سازد، پشتوانه عملي رفتار شخص است. زبان عمل را همه مي فهمند و نيازي به ترجمه و شرح و توضيح هم ندارند. در تذكر هاي لساني هم نمونه هاي موفق و موثر را در مواردي مي توان يافت كه سلوك شايسته و تعهد و عمل آمر به معروف و نهي از منكر و صداقت در گفتار و كردار و هماهنگي ميان قول و فعل او پشتوانه حرف ها و دعوت هايش باشد و مردم صداقت او را در آينه اعمالش تماشا كند. باري، محرم هنگامه حماسه و عزت است و فصل همدلي و همراهي با پاكان كربلا. عاشورا موسم يادآوري درس هاي كربلا و رهنمودهاي فرزند علي است. پيام عاشورا ايمان، ايثار، وفا، شجاعت، توكل، صبر، باطل ستيزي، عدالت خواهي، شهادت طلبي، اخلاص، امر به معروف، نهي از منكر، عزت و ديانت، دعوت مردم به پاكي و نيكي و حضور در صحنه دفاع از حق و حمايت از مظلوم و ستيز با ظالم است. انقلاب اسلامي ايران و نظام ولايي جامعه ما ريشه در آموزه هاي عاشورا دارد. شهيدان ما نيز درس آموختگان دانشگاه كربلا و مكتب جهاد و شهادت بودند و پيامشان به ما تداوم اين راه و حفظ دستاوردهاي خون شهيدان و سپردن اين پرچم ها به دست صاحب اصلي اش حضرت بقيه الله است. خدايا! ما را در سايه ولايت و مرجعيت و در مسير وفاداري به آرمان عاشورائيان شهيد ثابت قدم بدار. هرگز مباد كه مديون شهيدان باشيم و هرگز مباد كه راه امام را فراموش كنيم.
|
|
|
كساني كه مرگ را مي ميرانند
|
|
عباس محمودعقاد :حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب شدند، ولي دعوتي به جاي گذاشت كه قيام ها و دولت هاي شيعي را پديدار ساخت؛ دعوتي كه ساليان متمادي ملوك و امراي عرب و فارس و هند زير سايه اش رخت كشيدند؛ دعوتي كه پيش چشم مردم در حله اي از نور كه پرتوش ديده ها را خيره مي كند، نمايان است
سهند صادقي بهمني
كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ، هر روزي عاشورا و هر سرزميني كربلا است.
آيا معناي محصلي مي تواني براي اين جمله يافت؟ هر روزي عاشوراست آيا به اين معناست كه تمامي روزها از ويژگي هاي عاشورا برخوردار است؟ اين برخورداري بالفعل است يا بالقوه؟ احتمالا شق دوم صحيح است. در اين صورت اين ويژگي ها چيستند كه اينچنين قابليت انطباق بر ديگر ايام را نيز دارا هستند. چيزي كه مي توانيم از آن با عنوان فراگيري ياد كنيم. اين سئوالات و مشابه اينها را مي توان در مورد شق دوم نيز مطرح ساخت.
اين نگرش به پديده كربلا ما را به اين امر متفطن مي سازد كه عاشورا حادثه اي ذوابعاد است و تاكنون به ابعاد حماسي آن بسيار پرداخته شده است.در اين مقاله به برخي از مظاهر تربيتي، اخلاقي و عرفاني اين حادثه عظيم اشاره خواهد شد.
***
تمامي انبيا و اولياي الهي در سير و سلوك معنوي انسان، به سوي هدايت و كمال - در راستاي توحيد و يكتاپرستي- انسان ها را به هدف مشتركي فرا مي خواندند و در اين مقصد با يكديگر تفاوتي نداشتند و آن ستارگان فروزان در جهت تحقق اين آرمان مقدس به رسالت مبعوث شدند. مهمترين هدف عاشورا نيز اعتلاي توحيد و محو آثار هرگونه شرك و نفاق بود. بنابراين نبايد به عاشورا به عنوان حادثه اي صرفا تاريخي نگريست. اخلاق و تربيت و عرفان و معنويت ديني نيز مبتني بر دين است. ديني كه سنگ اساسش توحيد و يگانه پرستي است. عاشورا ، عالي ترين راه و رسم زندگي را براي جهانيان ترسيم مي كند و اين حركت مقدس مثل اعتلاي جهاد اكبر و مبارزه با نفس است و از اين رهگذر درس درست زيستن، رسيدن به حيات معنوي، كسب مقامات عالي عرفان و درجات معنوي را در عرصه عملي، به مشتاقان كمالات ملكوتي آموخته و در اين راستا هيچ ابهامي براي پويندگان طريق حق و عاشقان عدالت باقي نگذاشته است.
عباس محمودعقاد مي نويسد: حسين در روز عاشورا به ظاهر شكست خورد و پيروانش دچار مصائب شدند، ولي دعوتي به جاي گذاشت كه پس از آن قيام ها و دولت هاي شيعي را پديدار ساخت؛ دعوتي كه ساليان متمادي ملوك و امراي عرب و فارس و هند زير سايه اش رخت كشيدند؛ دعوتي كه پيش چشم مردم در حله اي از نور كه پرتوش ديده ها را خيره مي كند، نمايان است.
عبادت يكي از ابعاد حادثه عاشورا است. عشق به عبادت و مقيد بودن به آن در سيره نظري و عملي حضرت امام حسين(ع)، همچون انبيا و اولياي ديگر، به وضوح قابل مشاهده است.
بنابر نقل طبري عصر پنجشنبه (نهم محرم) عمر سعد فرمان حمله داد. حضرت ابوالفضل از سوي حضرت امام حسين مامور شد تا شب عاشورا از جفاكاران مهلت گيرد و جنگ به روز بعد موكول شود. چرا كه سومين فروغ امامت مي خواهد آن شب را تا به صبح به عبادت بپردازد.
امام به ابوالفضل مي گويد: اي برادرم به سوي آنان بازگرد و اگر توانستي همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول كن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با خدايمان بپردازيم زيرا خداوند خودش مي داند كه من به نماز، تلاوت قرآن و طلب مغفرت و مناجات با او اشتياقي شديد دارم.
از اين درخواست امام مي توان به اهميت عبادت در زندگي آن حضرت پي برد، زير اين موضوع براي آن حضرت آنقدر با اهميت است كه از دشمن استمهال مي كند تا شبي را به عبادت بگذراند. و البته امام براي احياي عبادت و شعائر توحيدي قيام كرده بود و به همين دليل است كه در زيارتنامه امام حسين مي خوانيم: و اشهد انك قد اقمت الصلوه و... و شهادت مي دهم كه تو نماز را برپا داشته اي.
نماز ظهر عاشوراي امام تجلي حقيقي عشق امام به خداست. آن حضرت بدون توجه به تيرباران دشمن با آن گرفتاري و به رغم اينكه دشمن حاضر نمي شود حتي براي لحظاتي هجوم وحشيانه خود را تعطيل كند، نماز ظهر عاشورا را در حاليكه دو نفر از يارانش به نام هاي زهير بن تين بجلي و سعيد بن عبدالله حنفي پيش روي امام ايستاده بودند و سينه را سپر كرده بودند به جماعت برگزار كرد. وقتي نماز به پايان رسيد سعيد بن عبدالله با بدني خون آلود در حالي كه به خاك غلطيده بود چشمان خويش را به سوي امام نمود و عرض كرد: اي فرزند رسول خدا (ص)
آيا تكليف و وظيفه خويش را انجام دادم؟! حضرت در پاسخ فرمود: نعم. انت أمامي في الجنه آري. تو در بهشت پيشاپيش من هستي!عنصر ديگري كه در عاشورا حضور تاثيرگذاري دارد و از عناصر معنوي حادثه محسوب مي شود، ايثار است به عشقي ملكوتي كه از رحمت الهي سرچشمه مي گيرد، بر تعلقات وجودي فايق مي آيد و رشادت و فداكاري خلق مي كند.
آدمي هنگامي كه دعاي عرفه را - كه از نمودهاي عالي بندگي روح حسيني است- مي خواند متوجه اين نكته مي شود كه آن حضرت چگونه زمينه فداكاري را در وجود خويش فراهم آورده تا بهنگام ، دست به آن زد. هنگام خروج از مدينه به برخي از خواص بني هاشم نوشت: هر كس در اين مسير به من بپيوندد به شهادت مي رسد و آنكه چنين نكند، پيروزي را در آغوش نخواهد گرفت. اين روحيه در حضرت كاملا ناشي از مقام رضا و مقام توكل ايشان است. مقام رضا از والاترين مراتب اخلاص و عبوديت نسبت به خداوند است، يعني به آنچه او
بپسندد و راضي باشد، راضي بودن، جز رضاي الهي نجستن و رضاي مخلوق را در راه رضاي خالق فدا كردن.
امام هنگام خروج از مكه به عراق در ضمن خطبه اي اشتياق و رضاي خويش را به شهادت اينگونه بيان مي كند: رضاي خدا رضا ما اهل بيت است، به بلا و آزمايش او صبر مي كنيم و او به ما پاداش صابران را كامل عطا مي كند . در سخن ديگري، به آنچه اراده خدا باشد، چه پيروزي، چه شهادت، راضي بود و آن را خير از جانب خدا مي دانست: اميدوارم آنچه خدا براي ما خواسته است، خير باشد، چه كشته شويم، چه پيروز گرديم.
در زيارت آن حضرت نيز مي خوانيم: سلام بر تو كه رضايتش از رضايت حضرت رحمان است و خشمش نيز چنين است .
در وداع آخر روز عاشورا، امام حسين، اهل بيت و خواهر خود را به رضا به قضاي الهي و تسليم در برابر تقدير پروردگار دعوت فرمود و به دخترش سكينه فرمود: بر قضاي الهي صبور باش و زبان به شكايت مگشاي كه دنيا فاني است و آخرت باقي. در نقل ديگر آمده است كه به آنان چنين توصيه كرد: آماده بلا باشيد... خداوند در عوض اين بلا، به شما انواع نعمت ها و كرامت ها را مي بخشد. پس شكايت مكنيد و با زبانتان چيزي مگوييد كه قدر و ارزش شما را كم كند.
انگيزه اخلاص الهي، ارزش دهنده به اعمال است. يكي از مهمترين عوامل بقا و جاودانگي نهضت امام حسين (ع)، اخلاص سيدالشهدا و ياران او بود. ايشان جز رضاي الهي هدف ديگري نداشت. در طول راه وقتي امام از تغيير اوضاع كوفه و وضعيت مسلم بن عقيل باخبر شد ذره اي اثر در ايشان حاصل نشد. حال آنكه عده اي از همراهان ايشان كه با نيت غنايم و كسب قدرت با ايشان مصاحب گشته بودند از گردشان متفرق شدند.
هركس خون خود را در راه ما نثار مي كند و خود را براي شهادت و ديدار خدا آماده كرده است، با ما حركت كند.
در حديثي انگيزه حركت عاشورا را اينگونه بيان مي دارند: خدايا مي داني آنچه كه از ما انجام گرفت، براي كشمكش براي قدرت يا كسب متاع دنيا نبود، بلكه براي آن بود كه معالم دين را نشان دهيم و اصلاح در شهرها را آشكار كنيم.
تكيه داشتن تام و تمام بر خدا و اميد به نصرت و عنايت او، عامل تقويت روحي در مبارزه و ثبات قدم در ميدان جنگ و يكي از نشانه هاي ايمان والاست. از اين خصلت مي توان با عنوان توكل نام برد كه پيشتر از آن ياد شد. امام اگرچه مبناي حركت خويش را بر نامه هاي كوفيان نهاد ولي توكلش بر خدا بود. از اين رو وقتي خبر پيمان شكني و نقض بيعت كوفيان را شنيد در عزمش خللي حاصل نشد. مناجات صبح عاشوراي ابا عبدالله اين نكات را به خوبي بارز مي كند: خدايا، در هر گرفتاري تو تكيه گاه مني، و در هر شدت تو اميد مني و در هر چه پيش آيد، تو تكيه گاه و نيرو و ساز و برگ مني، چه بسا اندوهي كه دل را سست و انسان را درمانده مي سازد. دوست، انسان را وا مي گذارد و دشمن زبان شماتت مي گشايد. من همه را با تو در ميان گذاشته و به تو شكايت كرده ام، به خاطر عشقي كه به تو دارم نه جز تو؛ تو هم آن اندوه را برطرف ساخته اي، پس تو ولي هر نعمت و صاحب هر نيكي و نهايت هر خواسته اي.
توكل حضرت را حتي مي توان از نامه ايشان به امير مكه استشمام كرد. آنگاه كه امام براي پيشگيري از ريختن خونش در حرم الهي تصميم گرفت مكه را ترك كند، از سوي امير مكه عمرو بن سعيد نامه اي به دست او رسيد كه مضمونش نهي حضرت از رفتن و كشته شدن و درخواست ماندن و برخورداري از امان بود. حضرت در پاسخ اين جمله را نوشت: و خيرالامان، امان الله و بهترين امان، امان الهي است.
در باب عنصر نماز به عشق امام نسبت به خدا اشاره شد ولي بحث ذكر به تنهايي مي تواند به نحو ويژه در عناصر معنوي كربلا مورد توجه قرار گيرد. ياد خدا چه در دل و چه بر زبان، عامل تقويت روحي و زاينده يأس و غفلت و غرور است. امام حسين (ع) در طول راه، در شب و روز عاشورا، قبل از جنگ، هنگام جنگ و در آخرين لحظات حيات دنيايي به ياد خدا بود. زبانش دائم به ياد خدا مي چرخيد. حتي در خطابه هاي حماسي هم ياد خدا را محور قرار مي داد.
وقتي، پس از شهادت تمامي ياران و همراهان تنها مانده بود و خيمه هاي اصحاب را خالي مي ديد زياد اين ذكر را بر زبان مبارك جاري مي كرد:
لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم .
در خطبه اي كه در شب عاشورا در جمع اصحاب ايراد فرمود به حمد و ثناي الهي و شكر و ستايش و ياد او پرداخت و حمد را در سراء و ضراء از آن خدا دانست. نامه هاي حضرت به بزرگان كوفه و خواص بني هاشم، اغلب حاوي ذكر خدا و اوصاف پروردگار است. در طول راه، با شنيدن خبرهاي ناگوار از داخل كوفه، باز هم ذكر خدا را مايه سكون نفس خويش قرار مي داد و با ذكر انالله و انااليه راجعون و الحمدلله رب العالمين توجه به معبود داشت.
امام به همراهان نيز مايه آرامش بودن ياد خدا را متذكر مي شدند. شب عاشورا وقتي زينب كبري را دل پريشان و آشفته حال ديد، او را متوجه بقا و جاودانگي خدا ساخت تا بداند جز ذات الهي همگي رفتني هستند .
در روز عاشورا وقتي تير بر قلب آن حضرت نشست و خون جاري شد سر به آسمان بلند كرد و با خدا چنين زمزمه كرد: خدايا تو مي بيني آنچه را كه با فرزند پيامبرت مي كنند!
در قتلگاه هم با مناجاتي عارفانه، ذكر خدا را در واپسين لحظات حيات بر لب داشت: صبراً علي قضائك.... از اين جاست كه مي توان به يكي ديگر از ويژگي هاي عاشورا پي برد. آميختگي عرفان و حماسه يا دليري و فروتني!
عموما مردم اينگونه اند كه اگر اهل عرفان و سير و سلوك معنوي اند، روح حماسه و مبارزه ندارند و اغلب گوشه گير و منزوي اند. و اگر مبارز انقلابي اند، از حالات روحي بالا و از عرفان و معنويت فاصله دارند؛ اما اولياي دين و پيامبر و دودمان او، هم اهل عرفانند، هم سلاح. عرفان و حماسه را با هم دارند و شيران روزند و زاهدان شب زهاد الليل و اسودالنهار ، در سيد الشهدا و ياران او، جمع حالت عرفاني و حماسي را مي توان ديد و اين هم يكي از عناصر معنوي عاشوراست.
اصحاب آن حضرت، چنان دلاور و پرشور و انقلابي بودند كه در هر حمله تعدادي از افراد دشمن را مي كشتند و سپاه دشمن از هماوردي با آنان ناتوان بودند و از جلوي آنان مي گريختند. گاهي عمرسعد به سپاه خويش دستور مي داد تا اصحاب امام را كه سلحشورانه در ميدان مي جنگيدند، دسته جمعي سنگباران كنند. اينها همگي نشان دهنده بعد حماسي عاشوراييان است.در كنار اينها، ايشان عرفان ناب و مجسم هم بودند. بهشت خويش را در چند قدمي خويش مي ديدند، شب عاشورا را با ذكر و دعا و تلاوت قرآن و مناجات با پروردگار سپري مي كردند.
امام بينش ناب عرفاني را به ياران خويش دائما متذكر مي شد. شب عاشورا در يكي از گفتگوهايي كه با اصحاب داشت، فرمود: خداوند منزلگاه هاي والاي بهشتي را به بندگان در مقابل تحمل شدائد مي بخشد. خداوند به من و اهل بيت شهيدم كراماتي عطا كرده كه با وجود آنها، تحمل ناگواري ها برايم آسان مي شود. شما نيز، سهمي از اين كرامات الهي داريد. بدانيد كه تلخ و شيرين دنيا خوابي بيش نيست و بيداري و هوشياري واقعي در آخرت است. رستگار كسي است كه به فوز آخرت برسد و بدبخت كسي است كه در آخرت به شقاوت بيفتد.
اصحاب آن حضرت چون مي بينند كه به زودي شهيد خواهند شد، احساس شادماني مي كنند.
حبيب بن مظاهر نزد همراهان خويش مي خندد و شوخي مي كند. يزيدبن حصين به او اعتراض مي كند كه الان چه وقت خنده است؟ حبيب با ايماني بالا مي گويد: چه موقيعتي بهتر از حالا براي شادماني؟!
چنين گفتگويي ميان برير و عبدالرحمان انصاري نيز انجام مي گيرد. اين ايمان و عرفان والاست كه اصحاب امام را در آستانه شهادت، اينگونه به شعف و شادي مي كشد. در يك كلام مي توان نتيجه گرفت: ياران شهادت طلب امام، مرگ را به بازيچه گرفته بودند.
تلفات سپاه عمرسعد كه زياد شد، عمربن حجاج كه از سران سپاه عمرسعد بود، ديد كه اگر اوضاع اينگونه ادامه يابد همه لشكريان كشته خواهند شد، آنان را از مبارزه تن به تن با ياران امام منع كرد و خطاب به سپاه كوفه گفت: اي بي خردان، مي دانيد با چه كساني مي جنگيد؟ شما با تك سواران و شهادت طلباني مي جنگيد كه مرگ را مي ميرانند! هر كس تن به جنگ با اينان دهد، كشته مي شود. اگر اينها را سنگباران نكنيد همه شما را خواهند كشت.
عناصر معنوي كربلا گرچه محدود به عناصر مذكور نيست ولي شايد مهمترين عناصر معنوي همين عناويني باشد كه از آنها ياد شد. تمامي عناصر ياد شده باعث ايجاد نوعي زندگي مي شوند كه مي توان از آن با عنوان حيات طيبه نام برد.
امام حسين(ع) به خاطر دست يافتن به چنين حيات برتر و جاودانه اي پذيراي شهادت شد و از بيعت با يزيد امتناع ورزيد و چنان مرگي را عزت ناميد. من به سوي مرگ خواهم رفت كه مرگ براي جوانمرد ننگ نيست، آنگاه كه او معتقد به اسلام و هدفش حق باشد و بخواهد با ايثار جانش از مردان نيك حمايت و با جنايتكاران مخالفت كرده و از دشمن خدا دوري گزيند. (مقتل الحسين، مقرم، ص۱۹۹)
|
|
|
نگاه
عاشورا و زندگي
سيدحسن ميرباقري
آناني كه خواستار موفقيت و خوشبختي هستند، مي توانند تكنيك هاي كسب موفقيت و پيروزي را از حماسه عظيم عاشورا بياموزند و در صحنه زندگي خويش براي ايجاد زندگي ايده آل و موفق آن نكات را اعمال كنند.
۱ -توكل به خداي مهربان
يك از مشهودترين نكات آموزنده حادثه عاشورا كه از آفرينندگان اين تابلوي زيباي تاريخ مي توان آموخت اتكاي واقعي به خداي مهربان است.
انسان هايي كه خواهان موفقيت و خوشبختي هستند معمولا از نيروي عظيم خداوند غافل نبوده و در راه رسيدن به اهداف متعالي همواره از آن ياري جسته اند. بي ترديد الگوبرداري رهبران بزرگي چون امام خميني(ره) در ايران و گاندي در هند از آموزه هاي ديني، قيام عاشورا و روزه سياسي از اين دست است.
۲ -بخشيدن ديگران
انسان هاي موفق به راحتي ديگران را مي بخشند و به دنبال بهانه اي مي گردند تا عذر ديگران را در قبال كوتاهي ها و تقصيرها بپذيرند، زيرا بخشش زيباترين هديه آرامش بخش براي آنان تلقي مي شود. هنگامي كه راه بخشش را برمي گزينيم، راه تغيير بر روي ديگران باز مي شود. آنها هم شروع به تغيير رفتار خود كرده و گويي در همان لحظه اي كه تصميم به تغيير زاويه ديد خود مي گيريم، ديگران هم به انتظارات تغيير يافته ما پاسخ مثبت مي دهند. در واقعه كربلا بخشيدن يكي از فرماندهان سپاه دشمن، همان كسي كه آب را بر اهل بيت بسته بود نمونه اي از درس هاي آموختني صحنه كربلا است و آنجايي كه اباعبدالله الحسين(ع) ، حر بن يزيد رياحي را مي بخشد، قلب او را تسخير مي كند تا جايي كه جانش را براي دفاع از اهل بيت تقديم مي كند و به درجه رفيع شهادت نائل مي شود.
۳ -مثبت نگري
لحظه هاي زندگي مجموعه اي از زيبايي ها و ناملايمات است كه اگر نگاه ما به زندگي مثبت باشد، سختي ها را نيز فرصتي براي رشد و كمال مي يابيم و از مشكلات به عنوان نعمات الهي استقبال مي كنيم. از نظر كسي كه مثبت فكر مي كند يك مشكل صرفا موقعيتي تازه براي آموختن است و به قول يكي از بزرگان مشكلات دامنه ذهن ما را وسعت مي بخشد و بدبختي، نبوغ را نمايان مي سازد و خوشبختي آن را مي پوشاند.
در حادثه كربلا وقتي از حضرت زينب(س) مي پرسند كه اين واقعه را چگونه ديدي، با نگاهي سرشار از موفقيت و پيروزي مي فرمايند: ما رايت الا جميلا به جز زيبايي چيزي نديدم. اين در حالي است كه عزيزترين افراد خانواده ايشان در اين واقعه به شهادت رسيده اند ولي به دليل نگاه متعالي آن حضرت، اين حادثه به ظاهر تلخ بسيار زيبا و قابل تحسين است. بنابراين همه چيز بستگي به نگاه و طرز برداشت ما از زندگي دارد. بهتر است در مواجهه با مشكلات و مسائل زندگي اين سئوال طلايي را از خود بپرسيم كه اين رويداد و مسئله چه پيام مثبتي براي من داشته است؟ در اين زمان است كه ما در هر لحظه از زندگي خود درس ها و تجربيات تازه اي مي آموزيم و با اقتدار به سمت اهداف متعالي خود حركت مي كنيم.
۴ -اعتماد به نفس
موفقيت يك انسان بدون داشتن اعتماد به نفس بي معناست. همه انسان هايي كه در طول تاريخ كارهاي بزرگ كردند داراي اعتماد به نفسي بالا بودند. براي كسب اعتماد به نفس بايد انسان در ابتدا خود را بشناسد و وقتي به عظمت وجود خود و جايگاه متعالي خويش پي برد مي تواند استعدادها و قابليت هاي خود را بروز دهد. انسان هاي با ايمان معمولا داراي اعتماد به نفس عالي هستند. چرا كه در هر لحظه وجود خداي مهربان و قدرتمند را در درون خويش احساس مي كنند و در هر صحنه از زندگي با توكل و اعتماد به او قدم برمي دارند و به موفقيت و پيروزي مي رسند. در واقعه عاشورا امام حسين(ع) و يارانش با اعتماد به نفسي بي نظير پا در عرصه ميدان نبرد گذاشتند و با وجودي كه مي دانستند به شهادت مي رسند ولي چون داراي هدفي متعالي بودند در اين راه لحظه اي درنگ نكردند و شايد اين نكته نيز جالب باشد كه خداوند وقتي مي خواهد خطاب كند به بندگان شايسته خويش كه به بهشت زيباي او وارد شوند، اينگونه مي فرمايد:
يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي اي نفس آرام و مطمئن برگرد به سوي پروردگارت در حالي كه هم خدا از تو خشنود است و هم تو از خدا خشنود، پس داخل شو در ميان بندگان خوب من و داخل شو در بهشت من .
۵ - اقدام به تكليف
انسان هاي موفق پس از تدبير و برنامه ريزي براي رسيدن به اهداف خود زمان را از دست نمي دهند و با اقدام به موقع، به سمت موفقيت هاي بزرگ حركت مي كنند.
خداي مهربان در قرآن فرموده اند: دستاورد انسان چيزي جز سعي و تلاش او نيست پس بايد به آنچه كه تدبير و يا تكليف مي شود عمل كرد و از مشكلات و موانع در مسير نهراسيد و اين گونه بود كه اباعبدالله الحسين(ع) نيز وقتي تكليف الهي مشخص شد بدون هيچ درنگي اقدام نمود و براي خلق پيروزي حادثه كربلا و اهتزاز پرچم زيباي اسلام با اقتدار و شهامت وارد صحنه شد.
|
|
|