|
|
|
|
|
|
|
گاندوها هم به كوه پناه مي برند؟!
عباس محمدي
|
|
چندي پيش مطلبي در همشهري چاپ شد با عنوان يوزها به كوه پناه مي برند و در آن با اشاره به يك فيلم مستند و نيز عكس ها و گزارش هاي اخير از يوزپلنگ ايراني، گفته شده بود اين جانور دشت زي و در معرض انقراض، گويي در آخرين تلاش براي بقا به كوهستان پناه برده است، زيرا بيشتر تصويرهاي جديد از اين گونه پرشكوه كه به حق بايد آن را نماد حيات وحش ايران خواند، داراي پس زمينه اي از كوه است. اين موضوع قرينه اي است بر اين نكته كه كوه ها نه تنها سرچشمه آب- و به اين دليل، زمينه ساز حيات- و جايگاه گونه هاي بوم زاد هستند، بلكه در شرايط پايمال شدن دشت ها و تخريب حيات طبيعي آن ها، پناهگاه پاره اي گونه هاي خارجي (exotic) هم هستند.
در چند روز گذشته، فرصتي دست داد تا به بلوچستان بروم و سري بزنم به زيستگاه تنها گونه تمساح كه در ايران مي زيد و به نام تمساح پوزه كوتاه يا به نام بلوچي گاندو معروف است. در كتاب هاي موجود، زيستگاه اين جانور جالب توجه و در خطر انقراض را از مصب رودخانه سرباز در خليج گواته تا باهوكلات و اطراف پيشين كه به فاصله تقريبي 120 كيلومتر در شمال گواتر قرار دارد و نيز شاخه هاي فرعي اين رودخانه (رود كاجو، رود دشتياري) دانسته اند. اما، واقعيت اين است كه خشكسالي هاي پياپي چند دهه اخير، مانند خشكسالي بسيار سخت 82-1376 و عوامل ديگري همچون افزايش جمعيت انساني و مصرف بيش از حد آب رودخانه ها و آلوده سازي و تصرف محيط هاي طبيعي، زيستگاه گاندوها را به شدت محدود ساخته است. امروزه حدس مي زنند كه حداكثر در حدود سيصد گاندو در ايران باقي مانده باشد كه بيشترين تعداد آن در ناحيه كوهستاني شمال باهوكلات و زير سد پيشين به چشم مي خورد. البته منظور از كوهستاني در اين جا، كوه هاي بسيار بلند نيست، بلكه ارتفاعات 400 تا 800 متري است كه به هر حال در مقايسه با دشت هاي پست ناحيه هاي جنوبي تر، كوه به شمار مي آيند.
هنگامي كه از شخص باتجربه و آشنا به منطقه كه راهنمايي ما را به عهده داشت و نيز از محيط بانان منطقه (كه سرجمع در دو پاسگاه، 3 نفر هستند!) پرسيديم بهترين جا براي ديدن گاندوها كجا است، همگي به محدوده زير سد پيشين اشاره كردند. در اين محدوده، رودخانه نه در دشت كه در عمق دره اي محصور در كوهستان جاري است و به اين دليل در اطراف آن زمين هاي مناسبي براي اقامت آدميان وجود ندارد. گو اين كه مردم منطقه، به صورت سنتي دشمني اي با گاندو ندارند و حتي آن را مايه بركت و نگهبان يا نشانگر آب مي دانند، اما به هر حال صرف حضور آدمي سبب تصرف زيستگاه يا اخلال در زيست جانور مي شود و از اين رو در جايي كه آدمي كم تر است، طبيعت وحش دست نخورده تر- و در اين جا- گاندو بيشتر است. بخت با ما هم يار بود و پس از سه ساعت ديد زدن و حفظ سكوت، يك گاندوي نسبتاً بزرگ ديديم كه در ساحل شني آن سوي رودخانه آفتاب گرفته بود؛ زيبايي و شكوه چنين صحنه هايي كه وحشي ترين جلوه هاي حيات را در برابر ديدگان به نمايش مي گذارد، قياس شدني با هيچ سرگرمي تلويزيوني، رايانه اي، و هيچ تفريح شهري ديگري نيست. با ديدن اين صحنه ها در طبيعت است كه انسان نفس عميقي مي كشد و به قول يك نويسنده صداي گنگي از ته گلو درمي آورد و رگ هاي وجودش با حس شيرين تعلق به طبيعت گشوده مي شوند.
تمساح، به طور معمول در كناره هاي پست و منطقه هاي گرمسيري كه تغييرات دماي كمي دارد، مي زيد. به همين دليل گوشه جنوب شرقي ايران، غربي ترين ناحيه زيست اين جانور در آسيا است، چرا كه از اين نقطه به سوي غرب و شمال، تغييرات دماي شب و روز و تغييرات فصلي بيشتر مي شود. بخش هاي شمالي تر رودخانه سرباز يا باهوكلات، به دليل بيشتر شدن عرض جغرافيايي و به ويژه به دليل ارتفاع بيشتر، بيش از مصب رودخانه، دستخوش تغيير آب و هوا است و ساحل هاي شني پهن هم كم تر دارد و نبايد گزينه اول گاندو براي يك زندگي لذت بخش باشد. اما، در اين جا هم روزگار سخت، جبر خود را تحميل كرده و با نامساعد شدن شرايط در زادگاه، راه مهاجرت پيش گرفته شده است؛ سعدياحب وطن گرچه حديثي است شريف/ نتوان مرد به خواري كه من اين جا زادم(!)
گاندوها هميشه با كم شدن آب رودخانه در پايين دست، به بالا مهاجرت كرده اند و گاه در شرايط بسيار خشك، در شكاف هاي كنار رودخانه و لابه لاي گل ها با كم كردن تحرك و توقع به زيست آرام خود ادامه داده اند. در مواردي هم- مانند دوره خشكسالي سخت چند سال پيش- ماموران سازمان حفاظت محيط زيست با منتقل كردن آن ها به بالادست، كمك كرده اند تا اين جانوران كه با وجود قدرت ظاهري و چهره خشن، مانند ديگر جانوران بزرگ بالاي هرم زيستي به شدت در معرض خطرهاي ناشي از دخالت انسان هستند، به بقاي خود ادامه دهند.
مديريت حساب شده محيط زيست، همان گونه كه براي مثال در مورد گاندوها توانسته با انتقال آن ها به نقطه اي نزديك تر به كوه و آب، بقاي جانور را در شرايط اضطراري تضمين كند، مي تواند به شيوه هاي ديگري هم به طبيعت ياري رساند. نوزادان گاندو، طعمه جانوران بسياري- و از جمله گاندوي نر- مي شوند؛ مي توان با پرورش تمساح در محيط هاي مديريت شده، تعداد بيشتري نوزاد را زنده نگه داشت و حتي در درازمدت از آن بهره برداري اقتصادي كرد.
غرض اصلي اين نوشته آن است كه يك بار ديگر بگوييم: حفاظت از كوهستان، نگاهباني زندگي است. تمامي زندگي انساني و طبيعي در سيستان و بلوچستان، وابسته به آب هاي شيريني است كه از كوه ها سرچشمه مي گيرند. حتي در كناره درياي عمان كه با ذخيره ماهيان بسيارش، خوراك اصلي مردم ساحل نشين را تأمين مي كند، اگر آب شيرين رودخانه سرباز كه از كوه پيرآباد و ديگر كوه ها سرچشمه مي گيرد نبود، حيات اين جلوه رنگارنگ را نداشت. تنها قطعه جنگل را در اين استان خشك، مي توانيم در خليج گواتر ببينيم كه جايگاه بكرترين جنگل هاي حراي ايران است. حرا، گونه اي از درختان مانگرو (magrove) است كه در مصب رودخانه ها- جايي كه آب دريا به شكل منظمي به علت جزر و مد بالا و پايين مي رود- مي رويند. درختان مانگرو به بستري مركب از ماسه و گل و لاي نياز دارند و با وجود آن كه با شيوه هاي خلاقانه اي در برابر شوري آب دريا تاب مي آورند، اما نيازمند جريان آب شيرين رودخانه اي هستند. تنوع زيستي در جنگل حرا بسيار بالا است؛ گونه هاي پرشماري از پرندگان مهاجر و بومي روزي خود را در اين زيستگاه شگفت آور مي جويند و ماهيان بسياري در يك يا چند مرحله از زندگي، وابسته به آن هستند. همچنين، جنگل حرا با تامين علوفه و چوب و ماهي نقشي بس مهم در فراهم آوردن معيشت مردم محلي داشته است. اين جنگل، بدون آب رودخانه اي كه از كوه ها جاري مي شود، پديد نمي آيد و باقي نمي ماند؛ اين نكته بايد در مديريت آب رودخانه درنظر گرفته شود.
* از گروه ديده بان كوهستان انجمن كوه نوردان ايران
چشم انداز
مديريت حساب شده محيط زيست، همان گونه كه براي مثال در مورد گاندوها توانسته با انتقال آن ها به نقطه اي نزديك تر به كوه و آب، بقاي جانور را در شرايط اضطراري تضمين كند، مي تواند به شيوه هاي ديگري هم به طبيعت ياري رساند. نوزادان گاندو، طعمه جانوران بسياري- و از جمله گاندوي نر- مي شوند؛ مي توان با پرورش تمساح در محيط هاي مديريت شده، تعداد بيشتري نوزاد را زنده نگه داشت و حتي در درازمدت از آن بهره برداري اقتصادي كرد.
|
|
|
كاهش گوزن هاي كانادايي
ايسنا: بر اساس گفته متخصصان حيات وحش جمعيت گوزن هاي كانادايي در مناطق وسيع شمال غرب كانادا به سرعت در حال كاهش است.
به گزارش ايسنا، به نقل از رويترز، گرماي در حال افزايش هوا، روند افزايش تعداد گوزنها را كاهش مي دهد. طي 10 سال گذشته جمعيت گله هاي گوزن هاي آمريكايي در زمين هاي باير كه مهمترين منبع غذايي بوميان است، حدود 40 تا 86 درصد كاهش يافته است.
جمعيت اين حيوانات از 472 هزار رأس گوزن در سال 1986 به 128 هزار در سال 2006 كاهش يافته است كه اين روند ادامه دارد.
|
|
|
استقرار يك سوم كوره هاي آجرپزي كشور در اصفهان
گروه شهري يك سوم كوره هاي آجرپزي كشور در اصفهان مستقر است.
رجبعلي قاسمي، معاون محيط زيست انساني اداره كل محيط زيست اصفهان، در كارگروه كاهش آلودگي اصفهان با بيان اين مطلب به ايسنا گفت: در كل كشور 1700 كوره فعال آجرپزي وجود دارد كه 650 واحد اين كوره ها در سطح استان اصفهان است. وي گفت: كوره هاي آجرپزي، گچ و آهك از جمله منابع مهم آلودگي هواي شهر اصفهان بشمار مي آيند كه با تخريب بافت خاك و استفاده از سوخت مازوت (نفت كوره) و تكنولوژي نامناسب، هواي شهر اصفهان را تحت تاثير قرارداده و آلوده مي كنند. معاون محيط زيست انساني اداره كل محيط زيست اصفهان با تاكيد بر اين كه ساماندهي اين واحدها ضروري است خاطرنشان كرد: تغيير سوخت اين كوره ها از مازوت به گاز طبيعي مي تواند 6/8 درصد آلودگي هواي اصفهان را كاهش دهد. وي افزود: مجاورت شرق اصفهان با كوير و پراكندگي ذرات شن در استان نيز از دلايل آلودگي هواست.
|
|
|
مشهورترين روستا-موزه ايران در دام زمين لغزه
هشدار؛ ماسوله در مسير ويراني است
آناهيتا اميني علوي
|
|
روستايِ كوهستانيِ ماسوله در غربِ استان گيلان و در فاصله ي حدوداً 60 كيلومتريِ رشت واقع شده است. اين ناحيه از كشورمان با طبيعتِ زيبا و معماريِ منحصر به فردِ پلكاني مي تواند به عنوان يكي از قطب هاي اصلي گردشگري نه تنها در مقياسِ ملي، بلكه در سطحي جهاني مورد بهره برداري قرار گيرد.
متأسفانه چندي پيش اخبار نگران كننده اي از سوي "مركز تحقيقات ساختمان و مسكن" وزارت مسكن درباره جريانهاي آواري به دليل بارش هاي فصلي در ماسوله، منتشر شد كه ما را بر آن داشت اصل قضيه را از مسئول پروژه اين سازمان و همچنين مديرِ پايگاهِ ميراث فرهنگي در ماسوله جويا شويم.
دكتر سعيد هاشمي طباطبايي كه مديريتِ پروژه ماسوله را در مركز تحقيقات وزارت مسكن به عهده دارند، در اين باره مي گويد: "از ابتداي سال 85 مركز تحقيقاتيِ ما اقدامات پژوهشيِ خود را درباره مشكلات خاصّ طبيعي در منطقه ماسوله آغاز كرده است. خطر اصلي متوجه لغزش زمين و وقوع جريانهاي آواري در هنگام بارش هاي فصلي مي باشد. اين خطر بسيار جدي است و نياز به توجه ويژه و همكاري بين نهادهاي مسئولِ مرتبط دارد".
كارِ گروه پژوهش مركز تحقيقاتِ وزارت مسكن هنوز به مراحل اجرايي نرسيده است. پروژه مذكور به علّت شرايط سخت آب و هوايي در منطقه فعلاً متوقّف شده و از بهارِ سالي كه در پيش است تحقيقات از سر خواهد گرفته شد.
طباطبايي اظهار اميدواري مي كنند: "بر اساس برنامه هايي كه در دست داريم تا پايان شهريورماهِ سالِ 86 نتايجِ تحقيقات به مرحله مطلوب و مورد نياز رسيده و كار وارد بخش اجرايي خواهد شد. هدف نهايي آن است كه از داده هاي اين تحقيقات و نتايج بدست آمده براي مرتفع ساختنِ مشكلات طبيعيِ منطقه استفاده گردد".
در 30 سال گذشته منطقه ماسوله با حوادث طبيعي ناگواري دست به گريبان بوده و فاصله زمانيِ اين اتفاقاتِ بدشگون به طور متناوب روز به روز كمتر گشته و منطقه را با بحراني جدي روبرو گردانده است. آنچه ماسوله را اين گونه مساعدِ حوادثِ خطرسازِ طبيعي ساخته، چه مي تواند باشد؟ طباطبايي مي گويد: "من چيزي را به غير از حضور نامناسب انسان ها در اين بين دخيل نمي بينم" .
وي مي افزايد: "ما انسان ها تصور مي كنيم هرچه را كه دل مان بخواهد مي توانيم انجام دهيم. زماني كه درختان را در دامنه كوه ها قطع مي كنيم و بجاي آن ها ويلا هاي مجللِ خود را بنا مي سازيم نبايد فراموش كنيم كه با اين كار در واقع مقاومت خاك را از بين برده ايم و در آينده شاهد سيلاب هاي عظيم و فاجعه ساز بر آوار ساخته هاي خود خواهيم بود. انسان جزئي از طبيعت است و بي شك بازتاب فعاليت هاي مخرب اش نسبت به طبيعت به خود او باز خواهد گشت." وقتي درختان را قطع مي كنيم ميزان فرسايشِ خاك را بالا برده ايم، مصالح وقتي با خاك مخلوط شوند نيروي عظيمي را بوجود مي آورند كه مي توانند براي از بين بردن ساخت و سازهايي كه در مسيرشان وجود دارد بسيار ويران گر باشند. به اين اتفاق از لحاظ فني جريان هاي آواري اطلاق مي شود. جريان هاي آواريِ رسوبات به همراهِ آب حركت مي كنند.
وي مي گويد: "ما بايد تحقيق كنيم و ببينيم در منطقه ي ماسوله چه عواملي در بوجود آمدن اين جريان هاي آواري درگير هستند و مصالح اين جريان هاي آواري از كجا تأمين مي شود؛ اگر بدانيم اين مصالح از كجا مي آيند تا حدّ مطلوبي مي توانيم جلوي خسارات ناشي از جريان هاي آواري را بگيريم. به عنوان مثال بايد لغزش هاي زمين را كه ممكن است سبب ايجاد چنين حركت هايي بشود مورد مطالعه و بررسي قرار گيرند و يا مثلاً بايد تمهيداتي انديشيد تا زمان تمركز را در حوزه هاي آبريز به تأخير انداخت.
زمان تمركز، رابطه اي ميان شدّتِ بارش و خروجِ آب از حوزه هاي آبريز است و اگر ميزان بارش و خروج آب يكسان باشد و همزمان صورت گيرد مي تواند سبب وقوع سيلاب هاي بزرگي گردد". ساخت و سازهاي زير بنايي از جمله جاده سازي و ساختمان سازي بايد بر پايه اصول و ضوابط مشخصي صورت گيرند. سازگاري با طبيعت بايد همواره محور حركت هاي توسعه طلبانه انساني باشد و تنها در اين صورت رشد و توسعه اي پايدار محقّق مي گردد. ما هرگز نخواهيم توانست سازه هاي مدرنِ خود را بر روي خرابه هاي ميراث طبيعيِ سياره عزيزمان بنا كنيم؛ نيروي طبيعت بسيار بزرگ تر از افكار جاه طلبانه ما خواهد بود و اگر بخواهيم به دشمني با آن برخيزيم، لازم نيست زمان زيادي به انتظار بنشينيم تا شاهد قهر طبيعت و ويران شدن قصر آرزوهاي مان باشيم.
دكتر نيكروز مبرهن شفيعي مدير پايگاه ميراث فرهنگي و گردشگري در ماسوله در صحبت هاي شان نقطه نظر مشتركي را با طباطبايي دارد كه حاصل نگاهِ تخصّصي اين دو كارشناسِ ماسوله در دو زمينه كاريِ متفاوت مي باشد. شفيعي ضمن اظهار تأسف از ساخت و سازهايي كه در ماسوله انجام مي گيرد و با مخالفت هاي شديد سازمان ميراث فرهنگي روبرو است، مي گويد: "سازمان ميراث فرهنگي با اجراي برخي از طرح ها از جمله احداثِ پاركينگِ چند طبقه، تله كابين و طرح هايي از اين دست به شدّت مخالف است . ايجاد پاركينگ در ماسوله امري ضروري است ولي بايد با مطالعه و شناسايي مكان هاي مناسب به نحوي كه سيماي شهر را مخدوش نكند و از گنجايش مناسب برخوردار باشد تحقق پذيرد". در اينجا نكته بسيار جالبي وجود دارد. گنجايشِ مناسب! چه گنجايشي؟ ماسوله در سال چند گردشگر دارد؟دكتر شفيعي اعلام مي كند: "اصلاً خوشايند نيست كه ما آمار دقيقي از تعداد گردشگران نداريم. در ايّام نوروز سال گذشته طبق سرشماري كه توسط پايگاه ميراث فرهنگيِ ماسوله صورت گرفت مشخص شد در طول مدّت 15 روز ماسوله پذيراي 141 هزار نفر گردشگر بوده است. اين تعداد گردشگر (ده هزار نفر در روز) به تناوب از ماسوله بازديد نمودند كه آثار تخريبي بازديد اين جمعيت از بافت فرسوده ماسوله و طبيعت پيراموني آن، خود مقوله جداگانه اي است. اين آمارگيري بايد حدّ اقل براي تمام مدّت فصل گردشگري و تمام تعطيلات ميان هفته اي و مناسبت هاي خاص از جمله عاشورا- تاسوعا انجام شود كه متأسفانه اعتبارات كافي براي انجامِ اين مهم وجود ندارد". ماسوله اي ها فرهنگ و مراسم خاصي را براي ايام محرم دارند و در اين زمان بيشترين گردشگران را افراد بومي كه در سال هاي اخير مهاجرت كرده اند و يا گردشگراني از روستا ها و شهر هاي اطراف تشكيل مي دهند. به علت شرايط فرهنگي، طبيعي و همچنين جريان زندگي اي شكوفا در ماسوله ما با طيف گسترده اي از گردشگران روبرو هستيم. براي برنامه ريزي هاي زيرساختي و توسعه امكانات رفاهي اولين نيازِمان اين است كه ظرفيت هاي منطقه را با آمارگيري هاي دقيق شناسايي كنيم؛ تا قبل از انجام چنين محاسباتي هرگونه صحبتي بي سند است. ما نمي توانيم بر اساس حدس و گمان بگوييم كه به عنوان مثال ماسوله به فلان قدر فضا براي احداث پاركينگ نيازمند است.
دكتر شفيعي با ابراز گله مندي از چنين اقداماتي اضافه مي كند: " وقتي آمار دقيقي وجود ندارد ما از كجا بايد بدانيم كه چه هتلي با چه ظرفيتي براي منطقه نياز است؟ رويه اقدامات ما معمولاً به اين شكل برنامه ريزي مي شود كه تشخيص مي دهيم مكاني خاص، پتانسيل ويژه اي را براي جلب گردشگر در اختيار دارد. با كشف اين حقيقت سراسيمه وامي تهيه مي گردد، سرمايه گذاري صورت مي گيرد و امكانات رفاهي و گردشگري تدارك ديده مي شود. عملي كه با ضعف مديريت و فقدان آگاهي هاي پايه اي لازم صورت داده شود، نتيجه اش نه براي سرمايه گذار و نه براي مصرف كننده رضايت بخش نخواهد بود و از همه بدتر اينكه طبيعت والا و تاريخ فرهنگي غنيِ سايت مورد نظر را نيز در معرض تهديد قرار مي دهد".
دكتر شفيعي مي گويد: "مشكل اصليِ ماسوله دخل و تصرف و تجاوزاتي است كه با نام عمران منطقه اي و توسعه شهري صورت مي گيرد. ماسوله شهري تاريخي است و مشكلاتي كه امروز گريبانگير اين مجموعه فاخر گرديده بلايي نيست كه ناگهان بر ما نازل شده باشد، بلكه دست انسان است كه با تخريب طبيعت، قطعِ درختان و ساخت و سازهاي غير اصولي از احداث راه گرفته تا ويلاهاي شخصي، مشكل را بوجود مي آورد و سپس فريادش به آسمان مي رود كه خطر در كمين است، به دادم برسيد!".
ماسوله تنها يك دهكده كوهستاني خوش آب و هوا نيست. تمامي خطه سرسبز شمالي كشور از آب و هواي مطلوبي برخوردار است و اگر موقعيت فرهنگي ماسوله را به دست خود از بين ببريم با توجه به اينكه ماسوله از لحاظ موقعيت جغرافيايي در منتهي اليه بخش غربي فومن قرار دارد و به نوعي مي شود گفت در مسيري بن بست قرار گرفته است، ديگر اين جذابيّت ويژه را براي جلب گردشگر نخواهد داشت. شايد ما به راحتي بتوانيم چون سيلي ويرانگر به ماسوله سرازير شويم، در كوچه پس كوچه هاي تاريخي اش قدم بزنيم، در طبيعت بكرش بساطي به راه اندازيم، آش رشته مان را بپزيم، آشغالِ پفك مان را در رودخانه زيبايش بيندازيم، كوله مان را از سوغات محلي پر كنيم و در حالي ماسوله را ترك گوييم كه كوهي از زباله را از خود به يادگار گذاشته ايم. به راحتي مي توانيم يك موقعيت فرهنگي را به مكاني فاقد فرهنگ و زننده تبديل كنيم اما آيا خواهيم توانست يك ضدّفرهنگ را به ارزشي اجتماعي بدل سازيم؟ شفيعي در اين باره مي گويد: " امر گردشگري از بناها و مجموعه هاي تاريخي ـ فرهنگي بايد با حفظ حرمت اين آثار و رعايت ضوابط و سياست هاي سازمان ميراث فرهنگي كه براساس موازين جهاني تدوين شده است، صورت پذيرد. وي معتقد است اقدامات شان در جهت رونق گردشگري ماسوله بر اين محور قرار ندارد كه با كشاندن مسافران بيشتر منبع درآمد بهتري را بوجود آورند، چرا كه اصولاً خساراتي كه جمعيت غير قابل كنترل و برنامه ريزي نشده ي گردشگران به منطقه وارد مي آورند را نمي توان در برابر درآمد اقتصادي كوتاه مدت قرار داد و آن را رونق صنعت گردشگري به حساب آورد". اگر ما با درنظر گرفتن بازدهي هاي كوتاه مدت اقتصادي ماسوله را در معرض تعدّي قرار دهيم و طبيعت دست نخورده و معماري شگفتِ تاريخي اش را تخريب كنيم، ديگر چگونه خواهيم توانست به جبرانِ اين مافات بر آييم؟ جايي براي برگشت وجود ندارد، بايد به حفظ آنچه امروز در دستان مان است اقدام كنيم.لازم است كه براي ماسوله با توجه به موقعيت خاص فرهنگي و حيات شهريِ فعالي كه دارد هيأت امنايي منتخب در نظر گرفته شود تا علاوه بر زندگي روزانه شهروندان، توجه به ابعاد فرهنگي و حفاظت از بناهاي ارزشمندِ تاريخيِ ماسوله را نيز در دستور كار قرار دهند. ماسوله امروز به دليل اقدامات اشتباهي كه عليه طبيعت آن انجام شده بيش از پيش در معرض خطر قرار گرفته و براي ادامه حياتِ خود نيازمند حمايت است. فعاليت هاي توسعه شهري در موقعيتي تاريخي همچون ماسوله نبايد در تعارض با ضوابط ميراث فرهنگي باشد. ساخت و سازها بايد بر اساس شرايط طبيعي و با در نظر گرفتن سازگاري با طبيعت صورت گيرد و مركز تحقيقات ساختمان و مسكن نيز به عنوان تنها سازمان رسمي و مسئول، وظيفه مهم و خطير تحقيق و بررسي مسائل مربوط به ساخت و ساز را در كشور بر عهده دارد. سازمان ميراث فرهنگي، استانداريِ گيلان، وزارت مسكن و سازمانِ حفاظت محيط زيست با كارشناسان خبره اي كه در اختيار دارند، با توجه به شرايط بحراني ماسوله و بستر هاي كاري مشترك در اين موردِ بخصوص، بايد در حركتي هماهنگ متحد شوند. حركت سازنده هيچ يك از اين نهاد ها بدون همراهي و مساعدت ديگري امكان پذير نمي باشد. بايد از اتلافِ وقت، انرژي و هزينه هاي بيهوده در حركت هاي موازي جلوگيري كرد. براي نجات ماسوله تنها يك راه وجود دارد: با هم يكي شويم تا نتايج مثبتي بدست آوريم.
|
|
|
طرح ارزان سازي سفر با استقبال چنداني مواجه نشده است
|
|
ايسنا: رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قزوين معتقد است: مدل طراحي شده در طرح ارزان سازي سفر منطبق با گردشگري برخي از استان ها از جمله قزوين نيست.
دكتر بهرام زاده با اعلام اين مطلب افزود: اجراي اين طرح در راستاي سياست هاي دولت بسيار خوب و تحسين برانگيز است، اما مشكل عمده اجراي آن در برخي از استان ها به اين دليل است كه مدل طراحي شده براي اين طرح منطبق با برخي از استان ها به ويژه قزوين به عنوان يك مقصد ترانزيتي نيست. وي ادامه داد: استان قزوين به دليل ترانزيتي بودن و جلب درصد قابل توجهي از گردشگران در تمام فصول سال معمولاً از جريان دائم گردشگر و همچنين فعاليت دفاتر خدمات مسافرتي و درصد بالاي اشغال هتل ها و مراكز اقامتي برخوردار است، بنابراين بسياري از دست اندركاران و فعالان اين عرصه معتقدند كه اين طرح برايشان مقرون به صرفه نيست كه خدمات خود را ارزان تر از نرخ معمول خود عرضه كنند. رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري قزوين همچنين يادآور شد: تراز مبادله گردشگري در استان با توجه به اين كه بيشترين گردشگر خروجي استان را گردشگران مذهبي تشكيل مي دهند متفاوت از ساير استان ها است. از طرف ديگر عدم تثبيت جايگاه استان قزوين به عنوان يك استان ايستگاهي نيز موجب شده تا طرح ارزان سازي سفر چندان با استقبال در استان قزوين مواجه نشود.
|
|
|
نگاه دوم
فرودگاه دزفول
چالش توسعه و باقي قضايا
ناصر كرمي
برقراري خط هوايي بين دزفول و تهران مي تواند اقدام مؤثري براي توسعه شمال خوزستان به شمار آيد. شهرهاي دزفول، انديمشك، شوش و هفت تپه و در شعاع اندكي دورتر شوشتر، مسجد سليمان و گتوند بنابه دلايل متعدد از مزيت هاي قابل توجه براي تبديل شدن به يك قطب توسعه منطقه اي برخوردارند و تجهيز فرودگاه پايگاه چهارم شكاري براي ارتباط مستقيم هوايي بين اين منطقه و تهران دست كم مي تواند بيانگر اين باشد كه دولت قصد دارد قدري جدي تر به مزيت هاي شمال خوزستان توجه كند.
اما روز شنبه گذشته در جريان پرواز هواپيما از دزفول به تهران ماجرايي پيش آمد كه به عنوان نمونه اي از ضرورت توجه به ظرفيت سازي هاي محلي در كنار اين گونه طرح هاي پرهزينه مي تواند مورد توجه قرار گيرد. ماجرا اين است كه ساعت پرواز يازده و پانزده دقيقه بود و رأس همين ساعت هم همه مسافران داخل هواپيما نشسته و منتظر پرواز بودند. اما زمان مي گذشت و از پرواز خبري نبود. بعد از نيم ساعت كم كم غرولند مسافران شروع شد. گرماي هوا بد شدن حال 12 نفر از مسافران را در پي داشت و غرولند ها به يك جور شورش پر سر و صدا تغيير كرد. تا اينكه از بلند گوي هواپيما اعلام شد دليل تأخير، دير رسيدن چهار نفر از مسافران است كه از سوي برج مراقبت فرودگاه موقعيت آنها VIP (شخصيت هاي خيلي مهم) تشخيص داده شده و دستور داده اند تا اين چهار نفر نيامده اند هر چقدر هم طول بكشد هواپيما مطلقاً حق پرواز ندارد. آشكار بود كه كاركنان هواپيما هم به شدت از طولاني شدن تأخير و شرايط نامناسب تهويه داخل هواپيما عصباني هستند و گفته مي شد خلبان روسي هواپيما با اشاره به اينكه هواپيما نزديك به يك ساعت بدون دليل روشن بوده و اگر قصد تأخير داشته اند از قبل بايد او را مطلع مي كرده اند، تصميم دارد هواپيما را خاموش كرده و از حالت آماده پرواز خارج كند. اين موضوع مسافران هواپيما را باز هم عصباني تر كرده، گروهي از آنها خواستار بازگشت به سالن پرواز شدند. و سرانجام پس از بيش از يك ساعت انتظار در آفتاب شخصيت هاي خيلي مهم آمدند. آنها عبارت بودند از چهار دختر و پسر جوان كه بازيگوشانه مي خنديدند و ظاهراً خوشحال بودند كه هواپيماي به آن گندگي نتوانسته بدون آنها پرواز كند. بعد اين شايعه در هواپيما پيچيد كه آنها فرزندان و منسوبان يكي از مقامات محلي هستند و البته خودش را ذيحق مي داند كه 180 نفر را مدتها معطل رسيدن عزيزان دلبندش به هواپيما كند. البته نمي شود گفت بروز اين ماجرا نشان دهنده شكل گيري يك طبقه اشرافي جديد و يا لزوماً سوءاستفاده يك مقام محلي از موقعيت شغلي است. مي توان اين گونه انگاشت كه يك مقام خدمتگزار حتماً فردي خانواده دوست و بسيار مهربان هم هست و نتوانسته جا ماندن نوباوگان عزيزش از هواپيما را تحمل كند.اما قطعاً سپردن يك برنامه جامع توسعه به مقاماتي از اين دست قدري تأمل مي خواهد. نه به خاطر اينكه به كفايت اين گونه مديران شك داشته باشيم، فقط به خاطر اينكه بعيد است مديري كه نتوانسته زود رسيدن به پرواز و احترام به حقوق ديگران را به فرزندانش ياد بدهد، بتواند يك برنامه درازمدت و توسعه ساماندهي فضاي كالبدي يك سرزمين را مديريت و راهبري كند.
|
|
|