سه شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۵
به ياد استاد محمدعلي بهارلو نوازنده و آموزگار موسيقي ايراني
هنرمند، معلم و مؤلف
010254.jpg
سيدعليرضا ميرعلي نقي
* بيش از يك هفته از خبر تكان دهنده مرگ پرويز ياحقي نگذشته بود كه خبر درگذشت نوازنده اي ديگر از تبار هنرمندان مطرح در سال هاي 1330-1320، دل هاي آشنايان موسيقي و موسيقيدانان ارزنده را از اندوه انباشت. استاد محمدعلي بهارلو، سحرگاه روز تعطيل 22 بهمن، بعد از كسالت مختصري كه به هيچ وجه بوي مرگ از آن نمي آمد، به آرامي در خانه خود درگذشت. هنگام مرگ، همسر و فرزند كوچكش در كنارش بودند. تا آخرين شب را با انرژي و استواري زيسته بود و قرار داشتيم برنامه تازه اي از او در شبكه فرهنگ صداي جمهوري اسلامي ايران ضبط كنيم. صدابرداران و مجريان برنامه هاي ارغنون و هفت اقليم سراغ استاد را مي گرفتند و در واقع به اصرار آنها بود كه مي خواستيم بار ديگر صداي خسته و مهربان بهارلو از راديو پخش شود.
خود او اصرار نداشت. پنجاه سال مي شد كه از هر رسانه اي كناره گرفته و نيرويش را وقف آموزش كرده بود. در اين مورد از موفق ترين ها در تاريخ موسيقي ايراني است. شايد هم موفق ترين، چرا كه توانست شصت سال تمام، آموزشگاه خصوصي خود را بدون تعطيل، بدون وقفه، بدون افت كيفيت و بدون دريافت هيچ رانت دولتي(چه قبل و چه بعد از انقلاب)، نگه دارد و كار خود را تداوم دهد.
در كلاس استاد بهارلو، از لاله زار تا خيابان حقوقي و از آنجا تا ايستگاه باغ صبا، صدها نفر از چند نسل متوالي، موسيقي را به شيوه صحيح آموختند و نواختند. در تاريخ موسيقي ايران، استاد علي اكبر شهنازي را تنها هنرمندي مي دانند كه در نگه داشتن كلاس آموزش موسيقي خود، براي چند دهه، اهتمام كرده است. ولي استاد شهنازي هم نتوانست شصت سال تمام، چراغ كلامش را روشن نگه دارد و بعد از حدود سي و چند سال، بالاخره به آبسرد دماوند رفت و عمر را در آنجا به سر رساند. مهم تر اينكه او در شرايط دشوار كنوني، در فشار تورم، هرج و مرج فرهنگي، آلودگي صوتي، آلودگي محيط زيست و ده ها مشكل ديگر نمي زيست و زندگاني بسيار آسوده تري داشت. در حالي كه استاد محمد بهارلو تمام اين مسائل را مردانه تحمل مي كرد. غرض، مقايسه بين دو هنرمند نيست، مقايسه شرايطي است كه سهولت ها و دشواري ها را تعيين مي كند. در كشوري كه روي پا نگه داشتن يك موسسه آموزش فنون، يك مغازه چلوكبابي يا سالن سلماني از سي سال بالاتر، يك پديده استثنايي و چشمگير محسوب مي شود، نگه داشتن يك مؤسسه خصوصي- آن هم موسيقي كه هيچ وقت در اين فرهنگ جايگاه مطمئني نداشته- كار كوچك و آساني است؟
* اهميت اين موضوع وقتي معلوم مي شود كه سري به آرشيوهاي قديمي بزنيم و دريابيم كه محمد بهارلو در زمان جواني و فعاليت، يك معلم ساده نبود و از آتيه دارترين هنرمندان عصر خود، يعني سا ل هاي 1335-1325 به شمار مي آمد. ايرج، امين الله رشيدي و احمد ابراهيمي از خوانندگاني هستند كه در اركستر او آثاري را خوانده اند و اگر دلزدگي بهارلو از محيط موسيقي پيش نمي آمد، مي توانست بيش از اينها شناخته شده باشد. انزوا از رسانه و جامعه موسيقيدان هاي بعد از سال هاي 1335، خواست او بود و بي ثمر هم نبود. شش جلد كتاب مهم در آموزش ويولن و تشريح فرم هاي موسيقي ايراني نوشت و به هزينه خود چاپ كرد، باقي مانده آثار استاد ابوالحسن صبا را از نابودي نجات داد و با همكاري دوستانش، داريوش صفوت و فرامرز پايور، آنها را تدوين كرد و باز هم به هزينه خود چاپ كرد، و محضرش براي عاشقان موسيقي هيچ وقت بي استفاده نبود. او در زمان جواني با ايده  آل هاي بلند بالايي در زمينه هنر و زندگي پا به اجتماع گذاشته بود و براي آن آرمان ها همه نيرويش را صرف كرد، ولي وقتي شرايط را ناسازگار با ذهنيت خود ديد، سطح كارش را پايين نياورد و نخواست به هر قيمتي مطرح بماند و همان طور معتقد و موقر بر سر جايش باقي ماند.
* محمد بهارلو دانش آموخته در رشته مهندسي مخابرات بود. زندگي اش از راه موسيقي مي گذشت و در تدريس هم گشاده دست بود. همسرش بانوي فرهنگي شايسته اي بود كه خلاف رسم معمول بعضي همسران هنرمندان، به كار موسيقي بهارلو ارج مي گذاشت و او را ياري فراوان كرد.
سه دخترش در موسيقي ايراني و موسيقي كلاسيك غربي، دوره هاي آموزشي كاملي را ديده اند و وارث روش تدريس پدر هستند. كوچكترين آنها ايليا(متولد 1359) هنر موسيقي را به طور حرفه اي ادامه مي دهد و پدر به او اميد بسيار داشت. محمد بهارلو عمر را به سلامت و خويشتنداري و سخاوت گذراند و در آرامش و رضايت دنيا را ترك كرد، نه تنها روش تدريس او بلكه روش زندگي را هم نمونه و مخصوص به خود طراحي كرد. هنر بزرگ او، نحوه زيستنش بود. در اين زمينه، هم معلم بود و هم مؤلف و هم مثال زنده اي از يگانگي رفتار و گفتار و كردار؛ و اين بزرگترين درسي است كه از استاد محمد بهارلو مي توان آموخت.

كوتاه از اجراي كنسرت ميلاد كيايي در كانادا
استقبال جوانان از موسيقي پدران
گروه ادب و هنر- به دعوت گروهي از تحصيلكردگان ايراني مقيم كانادا، كنسرتي با حضور سيدعلي اكبر گلپايگاني و به سرپرستي ميلاد كيايي (سنتورنواز و آهنگساز) در شرق و غرب كانادا در ژانويه سال 2007 ميلادي برگزار شد. اين كنسرت در دو سالن بزرگ در تورنتو (شرق كانادا) و سالني بزرگ در شهر ونكوور (غرب كانادا و در ساحل اقيانوس آرام) صورت پذيرفت. افراد حاضر در سالن بيشتر از چهره هاي دانشگاهي و تحصيلكردگان ايراني بودند و شخصيت هاي برجسته ايراني و كانادايي نيز در محل حضور داشتند.
ميلاد  كيايي، همنواز سال هاي دور و دراز همراه با خواننده اين كنسرت، اركستر كوچك ولي هماهنگ خود را در مدت كوتاهي از نوازندگان برجسته آنجا تشكيل داد. خود او سنتور نواخت و گروه را سرپرستي كرد: بجز يك نوازنده عود، دكتر علي خانوري نوازنده ويولن و از مقلدان استاد تجويدي و مهندس برديا صادقي نوازنده تنبك اركستر كيايي را همراهي مي كردند. در اين برنامه آثاري از استاد ابوالحسن صبا و استاد تجويدي به عنوان مقدمه برنامه نواخته شد. برنامه در دو بخش بود: اول اجراي تعدادي از آهنگ- ترانه هاي معروف با صداي گلپايگاني در سال هاي گذشته و دوم، رديف خواني به صورت مركب خواني. در خاتمه چند آهنگ- ترانه درخواستي از آثار معروف ايراني هم اجرا شد.
بيشتر حاضران براي ديدن مجدد اين كنسرت از شرق كانادا به غرب كانادا سفر كرده بودند. سالن مملو از جمعيت بود و بليت ها، از قبل فروش رفته بود. جالب اينكه بيشتر شنوندگان از جوانان و يا ميانسالاني بودند كه موسيقي دوره گلپا و ميلاد كيايي را نديده بودند. به گفته روزنامه هاي فارسي زبان كانادا، اين استقبال، دليل تلاش براي هويت يابي است. در كانادا كمتر اتفاق مي افتد كه يك خواننده مسن بتواند چنين جمعيتي را جذب كند و اشك شوق و نشاط را بر چهره هايش جاري نمايد. معمولاً مديران كنسرت ها، چندين خواننده و چندين گروه را در يك برنامه كنسرت شركت مي دهند تا مشكل عدم تنوع اتفاق نيفتد ولي در مورد اين كنسرت چنين اتفاقي نيفتاد.
يكي از حاضران مي گفت اين توانايي هنر است كه حرف آخر را مي زند. اين كنسرت، خاطره اي از ياد نرفتني براي ايرانيان مقيم كانادا بود.

نگـاه
متفاوت ماندن و خواندن
010257.jpg
طبيب دل. آواز سيامك (محمدجواد) شجريان. آهنگسازي و تنظيم: محمدجواد ضرابيان.
اشعار از: سعدي، رهي معيري، سايه، هلالي جغتايي، بهبهاني، جوادي.
تهران، مركز موسيقي حوزه هنري، 1384 و 1385.

استقبال آرام و بي سر و صدايي كه از آلبوم طبيب دل در دو سال گذشته شد و پخش مداوم آهنگ - ترانه هاي اين آلبوم از شبكه هاي راديويي و پخش تصويري از تلويزيون نشان داد كه خواهندگان صداي استاد بي نظير آواز، محمدرضا شجريان، به دنبال رونوشت هاي دست دوم و سوم از صداي استاد نيستند بلكه زنگ صدا و حال و هواي خاص و مخصوص خوانندگان را طالبند. هر خواننده اي توانايي ها و امكانات صداي خود را دارد و اگر قريحه و حس تشخيص او هوشيار باشد، شيوه و شگرد و استعداد اجراي خود را در چارچوب همان توانايي ها نشان مي دهد و به قول معروف، از صدايش تمناي محال ندارد. به عبارت ساده تر، هر كس با مهر و امضاي خود شناخته مي شود.
سيامك (محمدجواد) شجريان، متولد 1331، در سال هايي كه برادر هنرمندش نزد استاد نورعلي خان برومند تعليم مي گرفت، روزي نزد استاد حاضر شد و برومند، با آن شنوايي حساس، گفته بود: عجيب است صداي دو نفر اين قدر به هم شبيه باشد، و امر به خواندن كرده بود، وقتي صداي محمدجواد شجريان رو به اوج آورده بود، با لبخندي گفته بود: آها... فرق همين جاست! اكنون بعد از 30سال، صدا و لحن اين دو برادر، فاصله محسوس و آشكار از يكديگر را دارد و همين است كه آلبوم طبيب دل را متمايز مي كند. محمدجواد شجريان بيشتر سالهاي گذشته را براي تحصيل و كار در خارج كشور به سر برده و در صحنه هاي آواز داخل ايران بسيار كم حاضر شده است. او تا به حال با گروه هاي زيادي همكاري داشته كه از بين آنها بايد به گروه اساتيد (به سرپرستي استاد فرامرز پايور) و گروه عشاق (به سرپرستي اسماعيل تهراني) اشاره كرد.
دو آلبوم كرشمه نرگس (با آهنگسازي و تنظيم استاد فرامرز پايور) و پير مي فروش (با آهنگسازي و تنظيم هنرمند با قريحه، آقاي محمدعلي كياني نژاد) و بالاخره، آلبوم طبيب دل حاصل سالها فعاليت اوست.
طبيب دل مجموعه اي از آهنگ- ترانه هايي است كه براي اركستر مركب از سازهاي ايراني و غيرايراني تنظيم شده است. آرانژمان و اجرا و بسترسازي صوتي موسيقايي اين آثار كه توسط هنرمند ارجمند، آقاي محمدجواد ضرابيان انجام شده از نوعي است كه در موسيقي چهل سال گذشته ما سابقه دارد و به نوعي دنباله منطقي مكتب استاد روح الله خالقي است. در اين حال و هواي اركستري، استادان و هنرمنداني همچون جواد معروفي، فرهاد فخرالديني، حسين يوسف زماني، عباس خوشدل، عماد رام، علي  اكبرپور و... قطعات بسياري ساخته اند و بيشتر آنها از برنامه هاي موسيقي راديو در سال هاي پيش از انقلاب پخش شده است.
طبيب دل از هشت آهنگ - ترانه تشكيل شده است. عنوان تصنيف براي اين قطعات غيردقيق است. چرا كه اثري را مي توان تصنيف ناميد كه سراينده كلام و موسيقي (و حتي خواننده آن) يك نفر باشد، در حالي كه در آلبوم حاضر اين چنين نيست. قطعات، طبق روش نغمه پردازي و تنظيم محمدجواد ضرابيان، با يك مقدمه كوتاه و جذاب شروع مي شود و زمينه را براي شنيدن صداي خواننده حاضر مي كند. زمان هر كدام از قطعات، به طور متوسط شش دقيقه است كه با ظرفيت و حوصله شنيداري مخاطبان اين نوع موسيقي تناسب دارد. پرهيز از شلوغ كردن اركستر، دقت در تنظيم و بخصوص دقت در صدابرداري (كار آقاي ريموند موسسيان)، تنوع در انتخاب سازها (به ويژه در انتخاب سازهايي مثل دو تار، دهلك، دمام و كرب) توجه به حالات مندرج در معناي اشعار و تطبيق دادن حالت نغمات موسيقي با آنها، استفاده از منطقه مطلوب صداي خواننده و نوشتن ملودي هاي زيبا براي آن، فاصله گذاري بين صداي خواننده و صداي اركستر، مدگردي هاي جذاب و كوتاه به طرزي كه از حال وهواي تنال اوليه اثر خارج نشود، و بالاخره آواز گرم و سوخته حال محمدجواد شجريان كه حال و هوايي از صداي نادر گلچين و ناصر مسعودي (بدون هيچ تقليدي از روش آنها) را به خاطر مي آورد، از امتيازات آلبوم طبيب دل است. همكاري هاي سينا جهان آبادي و همايون شجريان در صدابرداري و بالاخره عكس زيباي روي جلد كه اثر استاد محمدرضا شجريان است را نيز نبايد از ياد برد. همچنين مساعي قابل توجه ناشر آن را كه در سرمايه گذاري براي توليد و پخش آثار ماندگار و فاخر، الگوساز و پيشگام بوده است.
اميرحسين ابراهيمي

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |