آسيب شناسي فعاليت هاي صنفي فرهنگيان
پويش معلمان
|
|
امير عباس ميرزا خاني
خانواده بزرگ معلمان با جمعيتي بالغ بر يك ميليون نفر با تمامي اقشار گوناگون جامعه از طريق دانش آموزان تحت تربيت خود در ارتباط بوده و تأثيرگذاران مستقيم بر خانواده ها و جامعه هستند.
پرداختن به وضعيت اين قشر از اين جهت كه مي توانند بانيان فرهنگ ايراني - اسلامي در اين جامعه باشند و بر جوانب گوناگون زندگي افراد و جوامع تأثيرگذار باشند، حايز اهميت خواهد بود.در چند دهه اخير در تاريخ كشورمان، اگر چه شاهد توجهات به فرهنگيان و حركت هايي نيز از سوي آنان بوده ايم، ليكن اين توجهات و حركت ها در همه دوره ها به نحو كامل رضايت بخش و ثمربخش نبوده اند كه ريشه اين امر را مي بايست در ناكافي بودن و ناكارآمد بودن حركت ها دنبال كرد.
چنانچه موضوع پرداخت هماهنگ حقوق در سال 68، اختصاص بن در سال 80 ، افزايش 4 درصدي حقوق نسبت به ساير كاركنان دولت و افزايش 10 درصدي فوق العاده جذب مشاغل به معلمان، رضايت بلندمدت آنها را تأمين ننموده و فقط نقش مسكّن را ايفا كرده است كه شايد علت اين توجه ناقص را در تقسيم فرهنگيان به معلم و عضو هيأت علمي بتوان يافت كه در اين ميان نقش معلم به عنوان يك عضو خانواده فرهنگي جامعه ناديده گرفته شده است.
از آنجا كه حركت معلمان در گذشته فاقد انسجام بوده است، پس از مدتي و شايد با تزريق مسكّن خاموش شده و براي مدتي جز شنيدن صداهاي پراكنده از آنان، حركتي مشاهده نمي شود.
در جريان حركت اعتراضي معلمان در سال هاي اخير نيز چون اين حركت فاقد انسجام بود نتوانست از فرصت هاي ممكن استفاده كند و خانواده فرهنگيان را فعالانه به حركت در آورد. لذا مشاهده مي كنيم كه در جريان اين حركت ها عناصر فرصت طلب وارد صحنه شده و نظام سياسي را رو در روي معلمان قرار داده اند، علاوه بر عوامل فوق الذكر به اعتقاد نگارنده آسيب پذيري حركت معلمان را مي توان در ابعاد زير بررسي كرد:
عدم توجه به امر آموزش در سطح كلان و ملي: در سطح كلان و ملي، پايين بودن اعتبارات آموزشي نسبت به ساير بخش ها و پايين آمدن ارزش علم و دانش در سطح افكار عمومي سبب شده است نيروهاي كار آمد و توانمند جذب مراكز آموزشي و فرهنگي شوند كه پيامد اين امر پايين آمدن سطح فرهنگ جامعه و ضعيف و ناتوان شدن مربيان آموزشي شده است.
عدم رشد سازمان هاي غيررسمي معلمان: وجود جو بي اعتمادي در جامعه فرهنگيان سبب شده است تا معلمان نسبت به يكديگر اعتماد كافي نداشته باشند و نيز بازار شايعه پراكني و هجويات باعث ايجاد نوعي بدبيني و عدم امنيت شغلي شده كه در نهايت مانع اساسي در عدم رشد سازمان هاي غيررسمي در آموزش و پرورش شده است.
مشكلات مالي: بيشتر تشكل هاي صنفي به دليل عدم ارتباط با كانون هاي ثروت و قدرت و نيز عدم پرداخت حق عضويت از سوي اعضا در انتشار و تكثير اطلاعيه ها، انتشار جزوه هاي آموزشي، انتشار نشريه، نداشتن امكانات اوليه داراي مشكلات عديده اي هستند كه از ابتداي شروع فعاليت گريبانگير آنها خواهد بود، در حالي كه برخي ديگر از تشكل ها تحت حمايت دولت بوده و از بودجه عمومي وزارتخانه ارتزاق مي كنند.
ضعف تئوريك و پايين بودن سطح نگرش برخي از فرهنگيان: تمامي تشكل هاي موجود در آموزش و پرورش تاكنون طرحي مدون در باره وضعيت حاكم بر آموزش و پرورش و مشكلات اصولي فرهنگيان ارائه نداده اند و اين موضوع سبب شده است تا همواره اين تشكل ها مطالباتشان به صورت شعارهاي سطحي مطرح شود. تشكل هاي صنفي موجود در آموزش و پرورش براي آن كه در آينده حرفي براي گفتن داشته باشند، بايد ابتدا اقدام به افزايش سطح بينش معلمان كرده در حوزه سازماني خود مباني تئوريك محكم و درستي پيدا كنند تا بتوانند مسايل گوناگون آموزش و پرورش را تبيين كنند.
زير سؤال رفتن منزلت اجتماعي معلمان و نداشتن امنيت شغلي: معمولاً عدم توجه به امر آموزش در سطح كلان و استفاده از فضاهاي آموزشي و تريبون هاي رسمي كشور و... كه موجبات زير سؤال رفتن منزلت اجتماعي معلمان را فراهم ساخته، سبب شده است معلمان باور به اين كه مي توانند تحول و تغيير بيافرينند، را از دست بدهند.
مديران سازمان هاي رسمي: برخي از مديران سازمان هاي رسمي آموزش و پرورش، به دليل اين كه معمولاً خود به صورت غير انتخابي بر سر كار آمده اند، اعتقاد اندكي به تشكل هاي صنفي در آموزش و پرورش دارند و به همين خاطر در بسياري از موارد چون با مسايل حقوق صنفي معلمان روبه رو مي شوند، واكنش نامناسبي نشان داده و با استفاده از اهرم هاي اداري همكاراني را كه علاقه مند به دنبال كردن اين گونه مسايل هستند، از صحنه خارج مي كنند و به همين خاطر مشاهده مي كنيم كه معلمان كمتر حاضر مي شوند در امور صنفي مشاركت كرده و يا فعاليت در تشكل ها را دنبال كنند.
|