دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۰
فرزندكشي
اكرم فقط 10سال داشت 
000780.jpg
مقتوله 10 ساله
اكرم كه بيشتر از 10سال نداشت 
و مادرزاد  كرولال بود، به دست پدر سنگدلش 
توسط چاقو كشته شد.
خواهرمقتوله
مهري 16ساله براي كمك به خواهر كوچكش
فرياد زنان از خانه خارج شد اما پدرش در يك فرصت او را هم زخمي كرد.
قاتل سنگدل
حسين 52 ساله (قاتل) پس از مراجعه به خانه 
در حالي كه در جستجوي همسر خود به شدت عصباني بود با برداشتن چاقوي آشپزخانه به جان دو دختر معصوم و بي گناه خود افتاد.
در اين درگيري اكرم 10ساله كشته و مهري 16ساله راهي بيمارستان شد.

هنوز مدت زيادي از ماجراي قتل يك طفل 10ماهه نگذشته است. هنوز مرگ »مهرداد« چهار ساله در بندرعباس از نظرها دور نشده و هنوز هيچ كس به درستي نفهميد»مريم۱۰ « ماهه در تهران چگونه دچار ضربه مغزي و مرگ شد وهيچ كس نتوانست قتل »مهدي« به دست مادرش را باور كند. هنوز از ماجراي قرباني شدن دختر هفت ساله اهوازي به دست پدرش يكسال نمي گذرد، هنوز قتل »محمد« در كرج به دليل گرفتن نمره 16را به خاطر داريم و همچنان مرگ »مهتاب۱۲ «ساله درآبادان را نمي توانيم از خاطره هايمان حذف كنيم كه اين بار جنايتي ديگرقلب و روح همه  مان را جريحه دار كرد....

قتي شنيدم پدري با سنگدلي تمام دختربچه 10ساله اش را كشته و دختر 16ساله اش را هم زخمي كرده است تلاش كردم و با سختي تمام موفق شدم تا آدرس محل زندگيشان را پيدا كنم.
آژانس گرفتم تا به قتلگاه دخترك 10 ساله بروم.
آسمان خاكستري است. مثل همه آدم هاي اين ديار نه كمي با اغماض.! اما وقتي به اين كوچه  رسيدم آسمان رنگي تيره تر دارد. انگار دل آسمان اين كوچه گرفته تر است. در و ديوار اين كوچه، دست كمي از آسمانش ندارد. از همه غمگين تر، آن خانه آجر سه سانتي و سه طبقه است. از نگاه اين خانه مي شود فهميدكه كمرش زير سنگيني يك بار شكسته. شايد بهانه اش كشته شدن دخترك 10 ساله به دست پدرش باشد.
اين خانه سه سال است كه شاهد بازي كردن و شيطنت اكرم معصوم و بي   گناه بوده است. اكرم اما حالا ديگر از نفس كشيدن هم محروم شده است البته محرومش كردند. پدر سنگدلي كه با دست هاي خودش غنچه وجود دختر بي گناهش را به بهانه بي گناهي پرپر كرد.
پدري كه اگه فرصت داشت دختر 16 ساله اش را هم مي كشت. همان دخترش كه الان در بيمارستان امام حسين بستري شده.«
حسين (قاتل ) كه به شدت عصباني بود پس از اينكه به خانه آمد، به دنبال همسرش گشت. اما او را پيدا نكرد. يك چاقوي آشپزخانه برداشت و به جان دخترهاي بيگناهش افتاد وآنها را زخمي كرد. اما چگونه؟ باور اين موضوع هم سخت وهم تلخ است. اين كه چه طور مردي دخترهاي بي گناهش را كشته و زخمي كرده است آيا مهم است... هر از چند گاهي مي شنويم كه بچه اي به دست يكي از والدينش كشته مي شود اما تا به حال چه كرديم، غير از افسوس خوردن. بعد از يك مدت هم همه چيز را فراموش كرديم و پي روزمرگي خودمان رفته ايم.
يكي از همسايه ها كه شاهد كشته شدن اكرم بي گناه توسط پدر سنگدلش بود گفت: من و دخترم تو خونه تنها نشسته بوديم و برنامه تلويزيون رو تماشا مي كرديم كه صداي داد و فرياد شنيدم. اول اهميتي ندادم اما بعد شنيدم يك نفر درخواست كمك مي كند كنجكاو شدم و از خونه اومدم بيرون. ديدم چند تا خونه اون طرف تر يه مرد دور گردن يه دختر رو گرفته. فكر كردم دعواي زن و شوهري است، اما خودم با چشم هاي خودم ديدم كه با چاقو زد به گردن دختر بيچاره بعد هم ولش كرد و دختر افتاد روي پياده رو. طفلكي خون ازش مي رفت يكي از دستهاش هم توي جوب افتاده بود. جرا‡ت نكردم برم طرفش. وقتي اون مرد اومد طرفم شناختمش. داشت فرياد مي زد هر كي از خونش بياد بيرون مي كشمش. هنوز با خونه ما فاصله داشت كه من رفتم تو و از ترس در رو بستم. وقتي احساس كردم از كوچه رفت بيرون در خونه رو باز كردم و دويدم سمت دخترك بيچاره. دستش رو از جوب بيرون آوردم. اما اون دو بار به اندازه چند ثانيه جدا از هم لرزيد. فكر مي كنم داشت جون مي داد. همون موقع هم بود كه احساس كردم مرده. نمي دونستم چي كار كنم. گيج بودم. بعد پنج، شش دقيقه بلند شدم سمت خونم رفتم تا به پليس زنگ بزنم اما اصلا نتونستم اين كار رو انجام بدم. در خونه يكي از همسايه رو زدم اما كسي جواب نداد. در يكي ديگه رو زدم، اومدند دم در، آقاي همسايه وقتي صحنه اي رو كه دخترك رو زمين افتاده بود ديد رو زمين زانو زد و احساس كردم كه گريه مي كند.
به هر حال با پليس 110 تماس گرفتيم. تازه اون موقع ياد مهري افتادم. من با صداي اون به كوچه اومدم. از چند نفر كه از كوچه ديگه اي به كوچه ما اومدند پرس و جو كردم. يكي گفت مهري بدون روسري تا سر كوچه دويد چند نفر كه سر كوچه بودند وقتي متوجه شدند زخمي شده بردنش بيمارستان. يكي از بيمارستان ها به خاطر حال بدش قبولش نكرده بود، براي همين به بيمارستان امام حسين بردنش و اونجا بستري اش كردند. الان هم شنيدم كه حالش بهتر شده است.
بعد از شنيدن حرف هاي اين خانم رفتم كه سوار آژانس بشم تا برم كلانتري 110 شهدا تا اطلاعاتي هم از دستگير شدن پدر قاتل به دست بيارم كه احساس كردم اين كوچه هم حرفي براي گفتن داره اما زباني براي حرف زدن نداره. پس ايستادم و نگاهش كردم تا با نگاهم حرفهايش را بشنوم و با قلمم به جاي او حرف بزنم....
اين كوچه، اين پياده رو كه يه روز شاهد بازي كردن بچه هاي محل بودند، بچه هايي كه با مهرباني با اكرم معصوم رفتار مي كردند حالا ديگر نمي توانند فقط براي يكبار و شايد هم يك لحظه حتي خيلي اندك دخترك بي گناه را ببينند. اين پياده رو و اين جوب وسط كوچه  آخرين تصويري كه از اكرم دارند، صورت خوني اوست و اين خاطره تلخ را تا آخر دنيا فراموش نمي كنند...
رفتم، چون طاقت ديدن اين همه را نداشتم.
به ميدان چهارصددستگاه رسيدم، كلانتري 110 شهدا آنجا بود سربازي كه جلوي در نگهباني مي داد گفت: من نگهباني مي دادم كه يك پيرمرد آمد و گفت من قاتل هستم، دخترم رو كشتم. اول فكر كردم ديوانه است گفتم پدر جان برو پي كارت اما اون مرد اصرار كرد و دست هاي خونيش رو به من نشون داد و گفت: دستهام رو ببين خوني، خون دخترمه... من هم به مسوول كلانتري اطلاع دادم و او را دستگير كرديم.
حسين پدر اكرم دراولين بازجويي ها مدعي شده است دچار جنون شده بود.
قرار است ماموران تجسس پس از تكميل بازجويي هاي اوليه، پرونده را جهت بررسي به شعبه دوم بازپرسي دادسراي امور جنايي تهران بفرستند.
اينكه با اين پدر سنگدل چه مي كنند، شايد براي خيلي ها مهم باشد اما آيا آنقدر مهم هست كه مانع حوادثي از اين قبيل شود؟!
هر كدام از ما با شنيدن اين قبيل حرف ها آهي از حسرت مي كشيم اما هيچ كاري نمي كنيم... چرا؟! واقعا شما بگوييد، چرا فقط آه حسرت مي كشيم و عكس العملي غير از اين انجام نمي دهيم و حتي بدتر از آن بعد از يك مدت همه چيز را فراموش مي كنيم؟! اين چرا آيا پاسخي خواهد داشت؟!...

بزرگراه پر حادثه
000768.jpg
ديگر تصادف هاي شديد و زنجيره اي چندان هم عجيب نيست. برخورد ده ها دستگاه خودرو در بزرگراه قم - تهران موجب زخمي شدن ده ها تن شد.
اين حوادث در حد فاصل سلفچگان تا كيلومتر 80 بزرگراه قم - تهران روي داد و باعث ايجاد ترافيك شديد شد.بر پايه اين گزارش به علت ترافيك سنگين و مسدود بودن بخشي از مسير بزرگراه، كار امدادرساني به مجروحين اين سوانح از سوي گروه هاي امدادرساني با تاخير همراه بود به طوري كه برخي از مصدومان تا آخرين ساعات بازگشايي اين مسير منتظر امداد از سوي گروه هاي امدادي بوده اند.اين حوادث كه طي چندين سانحه جداگانه در طول مسير بزرگراه قم - تهران رخ داد، خسارات مالي فراواني نيز در پي داشته است.
يكي از ماموران اداره راهنمايي و رانندگي در محور ارتباطي قم - تهران ضمن تاييد اين خبر گفت: تعدادي از سرنشينان خودروهاي سانحه ديده در اين حوادث زخمي شدند كه با تلاش گروه هاي امدادرسان به مراكز درماني انتقال يافتند.
وي اظهار داشت: بسياري از مصدومان اين حوادث كه جراحات سطحي برداشته بودند پس از مداواي سرپايي از مراكز امدادرساني و بيمارستان ها مرخص شده اند.

نوزاد 3 دلاري
000776.jpg
امان از فقر. يك مادر فقير قزاقستاني بچه 5/1 ساله خود را به خاطر فقر مالي و نداشتن سرپناه سه دلار فروخت.
اين زن گفته است كه جايي براي زندگي ندارد و براي فرار از سرما در چاهي كه محل عبور لوله هاي آب گرم است زندگي مي كند.
او بي خانماني و گرسنگي دايمي را علت فروش دخترش عنوان كرد.
كودك اين خانواده را نوجوان 17 ساله اي خريداري كرده و در خانواده خود از وي نگهداري مي كند.
اين مادر صاحب پنج فرزند است كه سه نفر از آنها همراه با پدر خود، در جايي كه مادر از آن بي خبر است، زندگي مي كنند.

ترس از ايدز وخودكشي
000772.jpg
موسسه »ويث« كه خيلي به فكر جوانان فرانسه است چندي قبل اقدام به يك نظرسنجي از جوانان درخصوص خطرات موجود در مسيرزندگي شان كرد. جوانان فرانسوي سه پديده »ايدز«،  »خودكشي« و »اعتياد« را مهمترين خطرات موجود در مسير زندگي خود مي دانند.براساس اين نظرسنجي 48 درصد جوانان فرانسوي بيماري ايدز، 43 درصد خودكشي و 41 درصد اعتياد به مواد مخدر را خطرناكترين پديده هاي موجود در مسير زندگي ارزيابي مي كنند.براساس اين نظرسنجي،  »خشونت« در مدارس و »اعتياد« به مواد مخدر، موجب نگراني بيش از 37 درصد والدين فرانسوي است.اين نظرسنجي همچنين از خلا گفت وگو بين جوانان و والدين خبر داد ؛ به طوري كه 47 درصد جوانان 13 تا 17 ساله ارتباط با والدين را درصورت روبرويي با مشكلات بزرگ، بسيار دشوار مي دانند.
در اين حال، 81 درصد والدين تصور مي كنندكه فرزندانشان تنها درصورت داشتن مشكلات بزرگ با آنان صحبت مي كنند.
براساس اين نظرسنجي، خشونت در مدرسه، رفتارهاي ناشايست عمومي و سقط جنين، خطرناكترين مسائل بعد از ايدز، خودكشي و اعتياد نزد جوانان فرانسوي به شمار مي آيند.

افزايش كشت خشخاش
000774.jpg
دولت نظامي ميانمار از دستگيري شمار زيادي از قاچاقچيان مواد مخدر در اين كشور خبرداد.
به گزارش خبرگزاري تايلند، مقامات دولت نظامي ميانمار در بيانيه اي اعلام كردند كه 298 قاچاقچي مواد مخدر شامل 243 مرد و 55 زن را دستگير كرده اند.
پليس ميانمار همچنين موفق شده است با دستگيري اين شمار از قاچاقچيان، بيش از 20 كيلوگرم ترياك، 50كيلوگرم هروئين، 6كيلوگرم ماري جوانا و 61 هزار عدد قرص روانگردان را كشف و ضبط كند.
ميانمار در سال گذشته نيز بيش از چهار هزار و 291 نفر را در ارتباط با مواد مخدر دستگير وبيش از دو تن مواد مخدر را كشف و ضبط كرده بود.
بر اساس گزارش رسمي اداره جرايم و مواد مخدر سازمان ملل متحد سطح زير كشت خشخاش در ميانمار در سال جاري ميلادي با 24 درصد كاهش نسبت به سال گذشته به 62 هزار هكتار رسيده است. در اين گزارش ميزان توليد ترياك در ميانمار طي سال  جاري 810 تن برآورد شده است.


۶۲ متجاوز مرزي دستگير شدند
000778.jpg
رئيس مركز اطلاع رساني فرماندهي انتظامي آذربايجان غربي گفت: ماموران هنگ هاي مرزي ماكو، خوي و سلماس توانستند طي هفته گذشته 62 نفر از متجاوزين مرزي را دستگير كنند.
شهنام رضايي در جمع خبرنگاران افزود: 18 نفر از اين تعداد، تبعه پاكستاني، 13 نفر تبعه افغانستاني و بقيه اتباع كشورهاي تركيه و بنگلادش هستند.
وي همچنين از كشف 9 قبضه اسلحه شكاري در ايست بازرسي شهيد »دستغيب« اروميه - مياندوآب خبر داد.

زنگ خطر!
000770.jpg
وزارت بهداشت تايلند زنگ خطر در مورد گسترش ايدز در اين كشور را به صدا درآورد و اعلام كرد، هم اكنون 78 هزار جوان تايلندي 15تا۲۴ ساله به اين ويروس آلوده هستند.
دولت تايلند طي ده سال گذشته براي مبارزه با گسترش ايدز، 8 هزار دستگاه وسايل جلوگيري كننده  آلودگي از راه جنسي را در رستوران ها و حتي به تازگي در دانشگاه ها نصب كرده است.
اين اقدام دولت تايلند از سوي دانشگاه ها مورد انتقاد قرارگرفته است، زيرا گفته مي شود اين كار رو آوردن به مسايل جنسي را رواج مي دهد.
اما وزارت بهداشت تايلند برپايه آمار اعلام كرد كه نصب اين دستگاه ها باعث شده است تا ميزان آلودگي به ويروس ايدز از 143 هزار مورد در سال 1991 به 20هزار در سال 2002 كاهش يابد.
وزارت بهداشت تايلند طي 10سال گذشته تبليغات گسترده اي را براي آگاه ساختن نسل جوان نسبت به نحوه گسترش اين ويروس آغاز كرده است.

سارق چاقوكش
جواني كه براي سرقت به پاركينگ آپارتماني رفته بود،  پس از دستگيري توسط صاحبخانه به روي او چاقو كشيد.
اين جوان 25 ساله  بلندقد و سبزه، علت سرقت خود را اعتياد به مواد مخدر عنوان كرد. وي وقتي به پاركينگ مي رود با ايجاد سرو صدا، صاحبخانه را متوجه حضور خود مي كند، صاحبخانه ابتدا فكر مي كند كه گربه در پاركينگ است اما بعد به پاركينگ مي رود و با جوان غريبه اي روبه رو مي شود.
صاحبخانه به سمت سارق مي رود اما او به رويش چاقو مي كشد.
سارق معتاد به بازپرس پرونده علت چاقوكشيدن خود را دفاع از خود عنوان كرده است درصورتي كه صاحبخانه هيچ وسيله اي براي كتك زدن و يا گرفتن سارق همراه خود نداشته.
جاعلان  حرفه اي در دام
اعضاي يك باند حرفه اي جعل كه از مدتي پيش تحت تعقيب ماموران نيروي انتظامي رشت قرار داشتند، به دام افتادند.
مدتي قبل كارآگاهان اداره آگاهي رشت از طريق گزارش هاي مردمي در جريان فعاليت هاي خلاف يك گروه قرار گرفتند و پس از چند روزتحقيق متوجه شدند اعضاي اين باند در كارجعل فعال هستند.
به اين ترتيب تفحص هاي ماموران ادامه يافت و آنان در وهله نخست به جمع آوري شواهد و مدارك عليه اين باند و سرنخ هايي از مخفيگاهشان پرداختند تا اين كه بالاخره با روشن شدن نكات مبهم پرونده،  تصميم گرفتند با تشكيل يك گروه عملياتي، متهمان را به دام بيندازند.
در اين ميان ماموران موفق شدند در يك عمليات ضربتي 3 عضو باند جعل را دستگير و آنها را براي بازجويي و تكميل تحقيقات به اداره آگاهي منتقل كنند.
يكي از متهمان در جريان بازجويي هاي خود گفت: ما با استفاده از دستگاه  هاي پيشرفته گواهينامه پايه دوم راهنمايي و رانندگي، انواع كارت شناسايي و پلاك هاي خودرو جعل مي كرديم و تا به حال از اين راه پول زيادي به دست آورده ايم.
پس از اعترافات اين جاعلان حرفه اي پرونده آنها براي رسيدگي در اختيار مراجع قضايي قرار گرفت.
دختر خاله هاي سارق 
دو دخترخاله كه از فروشگاه هاي تهرانپارس سرقت مي كردند با هوشياري فروشنده دستگير شدند.
شيوه سرقت اين دو به اين صورت بود كه يكي از آنها چادر سر مي كرد و اموال سرقتي را زير چادر خود مي گرفت و آن يكي سر فروشنده را گرم مي كرد.
اين دو دخترخاله كه چند بار پياپي از يك فروشگاه سرقت كرده بودند در هنگام سرقت، فروشنده آنها را شناسايي كرد و با اقدام به موقع تحويل پليس 110 داد.
بازپرس پرونده دخترخاله ها را با قرار بازداشت تحويل ماموران كلانتري داد تا سابقه آنها مورد بررسي قرار بگيرد.
دزدان موتورسيكلت
سه سارق موتورسيكلت از سوي قاضي شعبه 13دادگاه اهواز به مجازات هاي سنگين محكوم شدند.
اين 3 دزد زماني تحت تعقيب قرار گرفتند كه كارآگاهان ويژه مبارزه با سرقت پليس آگاهي اهواز با چند فقره سرقت موتورسيكلت كه همه آنها با يك شيوه انجام شده بود، مواجه شدند.
ماموران پس از مدتي تحقيق و تفحص توانستند متهمان را به دام بيندازند و به اين ترتيب پرونده اتهامي آنها براي رسيدگي در اختيار شعبه 13دادگاه عمومي اهواز قرار گرفت.
سارقان پس از حضور در دادگاه ضمن اعتراف به سرقت گفتند: ما در خيابان  هاي خلوت كمين مي كرديم و هنگامي كه مالكان موتورسيكلت ها براي انجام كارهايشان از وسيله نقليه خود دور مي شدند به سرعت آن را مي ربوديم و با قيمت پايين تر از حد معمول مي فروختيم.
متهمان در ادامه، سرقت 6دستگاه موتورسيكلت را به گردن گرفتند و قاضي دادگاه باتوجه به اين اعترافات، آنها را گناهكار شناخت و هر يك از آنها را به 6ماه اقامت اجباري در شهرستان هاي خرم آباد، پل دختر و كوهدشت محكوم كرد.
همچنين دزدان موتورسيكلت بايد علاوه بر بازگرداندن اموال مسروقه به صاحبانشان، 60ضربه شلاق را نيز تحمل كنند.

اختلافات خانوادگي و جنايت
ناهنجاري ها و اختلافات خانوادگي همواره مشكلاتي براي خانواده ها و جامعه به وجود مي آورد و گاه به فجايعي تكان دهنده منجر مي شود كه روان جامعه را آزار مي دهد.
در مهرماه گذشته مردي به دادگاه عمومي شهرستان رودبار مراجعه كرده و اطلاع مي دهد خواهرش به نام »حوريه« به علت آتش سوزي دچار سوختگي شده و به علت سوختگي وسيع جان سپرده است. اين مرد مدعي شد شوهر خواهرش با حوريه اختلافات شديد داشته و احتمالا او باعث مرگ خواهرش شده است.
پس از اعلام اين شكايت به دستور قاضي نوروزيان رئيس شعبه سوم دادگاه عمومي رودبار اكيپي از ماموران كشف جرم تحقيقات وسيعي را در زمينه چگونگي مرگ حوريه آغاز كردند و متوجه شدند آتش سوزي كه منجر به مرگ زن جوان شده است ناشي از پاشيدن بنزين بر روي حوريه بوده است. همسر مقتوله پس از دستگيري ابتدا منكر قتل همسرش شد ولي عاقبت به قتل او اعتراف كرد و گفت: »از مدت ها قبل تصميم به ازدواج مجدد گرفته بودم و به همين جهت با حوريه اختلاف داشتم. عصر روز حادثه به دنبال مشاجره اي شديد، مقداري بنزين به روي او پاشيدم و آتش زدم.«
پس از اقارير صريح متهم به قتل، پرونده اتهامي او در شعبه سوم دادگاه عمومي شهرستان رودبار مورد بررسي قرار گرفت و رئيس دادگاه با توجه به گذشت اولياي دم و فرزندان مقتوله، متهم را به پنج سال حبس محكوم كرد.
در دومين ماجراي اختلافات خانوادگي كه منجر به مرگ زن ديگري در »بومهن« شد، مردي همسرش را به اختلافات خانوادگي در بيابان هاي بومهن با ضربات متعدد چماق به قتل رساند.
ماجرا از آنجا آغاز مي شود كه مردي به خاطر اختلافاتي كه با همسرش داشت، توطئه اي عليه جان او طراحي مي كند و او را به قتل مي رساند. در تحقيقات ماموران كشف جرم، روشن مي شود كه متهم به قتل ابتدا همسر و دختر دوازده ساله اش را مسموم مي كند و آنگاه همسرش را به بيابان هاي اطراف بومهن مي كشاند و با ضربات كشنده چماق به جان او مي افتد. پس از كشف جسد مقتوله كه شهناز نام داشته است، ماموران كشف جرم درمي يابند كه شوهر شهناز پس از رساندن پيكر نيمه جان دختر دوازده ساله اش به بيمارستان لقمان الدوله، پا به فرار مي گذارد.
پس از تحقيقات اوليه، به دستور »مجيد متين راسخ« بازپرس ويژه شعبه دوم قتل دادسراي امور جنايي تهران، گروهي از ماموران شعبه 10 اداره آگاهي تهران تحقيقات وسيعي را در زمينه چگونگي و انگيزه قتل شهناز و دستگيري شوهر او آغاز كردند.

حوادث
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |