دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۴۰
كيف، پفك، موسيقي و ...
سينما بازارچه 
000784.jpg
وقتي كه وارد سالن انتظار مي شويد جو حاكم بر آن شما را شوكه مي كند. عجيب نيست كه تصور كنيد اشتباه آمده ايد؟ با اين حال اشتباهي در كار نيست. اين سينما سروش است، جايي كه به يك بازارچه شباهت دارد.

صداي موسيقي ميآيد. بلند است اما آزاردهنده نيست. جوانك توي غرفه يك سي دي خام از كنار دستش بر مي دارد و مي گذارد توي رايتر دستگاهش. قرار است براي مشتري هايي كه جلويش ايستاده اند و دارند ليست فيلم هايش را نگاه مي كنند، فيلم رايت كند. توي ويترينش همه جور فيلمي پيدا مي شود. از عتيقه هايي مثل »خرقه« بگير تا »طلسم شده« و »بدنام« هيچكاك و دو برج و حتي دي وي دي »عروس آمريكايي.« البته هم فيلم هاو هم موسيقي هايش مجاز هستند. تقريبا مجاز. آن طرف تر يك غرفه ديگر هست كه كيف و كوله از اين جور چيزها مي فروشد. مدل هاي مختلفي دارد و روي بيشترشان هم اتيكت زده، كيف پاسپورتي، كيف متكايي (جالب است كه لابد براي اطمينان از اين كه مشتري ها كلمه را درست بخوانند نوشته موتكايي) و مدل هاي ديگر. يك طرف ديگر هم غرفه خوردني هاست. چيپس، پفك، شكلات، چاي،شير كاكائو و خيلي چيزهاي ديگر. اما موضوع اين است كه اينجا يك پاساژ يا بازارچه جمع و جور در گوشه اي از يك خيابان اصلي نيست، اينجا سالن انتظار سينما سروش است.
۲- سينما سروش يكي از آن سينماهاي با سابقه تهران است. همين چند سال پيش هم ترميمش كردند و جزو سينماهاي درجه يك تهران شد. جايش خيابان شريعتي است. نرسيده به سه راه طالقاني، يك جايي بين سينما ايران و سينما صحرا. چند سالي است كه فصل رونق اين سينما، روزها و شب هاي جشنواره فيلم فجر است. اين شب ها سالن پرپر مي شود و حتي عده اي ايستاده فيلم ها را تماشا مي كنند، اما در بقيه روزهاي سال كمتر اتفاق مي افتد كسي گذارش به اين سينما بيفتد. بقيه روزهاي سال سينما سروش خلوت و تك افتاده است و رونقي ندارد. شايد مثل وضع فعلي سينماي ما.
۳-ظاهرا ديگر داريم عادت مي كنيم به اين كه زياد از چيزي تعجب نكنيم. خيلي چيزها عوض شده، جابه جا شده و مضحك به نظر مي رسد. اما وقتي به وضعي عادت كردي ديگر هيچ چيز مضحك نيست. اين كه سالن انتظار يك سينماي با سابقه و نسبتا بزرگ تبديل به بازارچه غرفه هاي بي ربط شود لابد خيلي هم طبيعي است. همانقدر طبيعي كه ببيني فقط دو رديف از صندلي هاي سينما در سانس ساعت 18 يك شب تعطيل پر شده و بقيه صندلي ها خالي اند. جالب است كه مردم، تازه آخر شب ميآيند اينجا، نه به خاطر ديدن فيلم شب هاي روشن (كه فعلا در سينما سروش اكران مي شود.) يا نفس عميق يا فيلمهاي ديگري از اين دست كه اكران محدودي دارند، بلكه براي تماشاي شويي كه يك گروه نمايش با مجري گري نصرا... رادش در چند شب گذشته توي اين سينما اجرا مي كردند و تازه اين فقط محدود به سينما سروش نمي شود. سينما فردوسي هم در همين شب ها ميزبان جمعيت زيادي بود كه ميآمدند به برنامه ها و جوك هاي حميد ماهي صفت بخندند.
از زاويه ديد سينمادارها، اين چيزها منطقي است. وقتي فيلم ها نمي فروشند، هزينه هاي سينما بالاخره بايد يك جوري تامين شود. اما از زاويه  ديد ما چطور؟ خنده دار نيست كه ببينيم سينماها به جاي فيلم نشان دادن، تبديل به بازار شده اند يا در حد تماشاخانه پايين آمده اند؟
۴-سينما سروش يكي از دوست داشتني ترين سينماهاي اين شهر است. اين سينماي دوست داشتني دارد سعي مي كند خلوتي اش را با روش هايي كه پيدا كرده يك جوري جبران كند. سينما سروش از طرفي تصويري از سينماي ايران است، سينمايي كه خلوت است و بايد براي رونق اش روش هايي پيدا كند و از طرف ديگر اين روش خيلي پيچيده تر از تبديل سالن هاي سينما به تماشاخانه يا بازارچه است. بياييد برايآنهايي كه دارند سعي مي كنند اين روش ها را پيدا كنند آرزوي موفقيت كنيم.

آفتي كه موسيقي را تحت تاثير قرارداده
قاچاق صدا
000782.jpg
ماجرا خيلي ساده است. شما به يكي از فروشگاه هاي موسيقي يا فروش سي دي مي رويد، موسيقي موردنظر را انتخاب مي كنيد و چند دقيقه بعد آنرا دراختيار داريد. هزينه كپي و سي دي خام در گرانترين نقطه شهر از هزار تومان فراتر نمي رود.
اين هزينه با مبلغي كه براي خريد يك سي دي اصل بايد بپردازيد قابل مقايسه نيست.
بنابراين شما كپي را ترجيح مي دهيد اما اين ماجراي ساده به اين سادگي ها هم نيست.
تا امروز از اينكه زير چتر حقوق بين المللي كپي رايت نبوديم احساس كمبود نمي كرديم، حالا هم نمي كنيم اما مساله هزينه اي است كه عوامل توليد موسيقي براي تهيه و پخش يك اثر مي پردازند. اين نكته كپي رايت را تبديل به آفت جيب عوامل توليد موسيقي كرده است.
هيچكس در امان نيست. براي مردم چه فرقي مي كند كه روي جلد سي دي تصوير گروه يا شخص موردنظر خود يا نام و متن آهنگ و... را ببينند يا نبينند. در ايران تعداد شنونده هاي حرفه اي بسيار محدود است. اينجا هنوز همه در فضاي بسته سال ها پيش زندگي مي كنند كه شنيدن صدا - با هر كيفيتي - نهايت انتظار از يك آلبوم جديد موسيقي بود.
در بازار موسيقي خرده فروش ها از بي توجهي به حق كپي رايت لذت مي بردند.
»قاچاق صوت« به عنوان پديده اي عادي در جامعه رواج يافته. آنها در تنگنا قوانين اسير نيستند و هرگز به سود حاصل از درصد فروش يك سي دي اصل دلخوش نمي كنند. اين بحران در شهرستان ها به اوج مي رسد.
جالب است كه در اغلب شهرستان ها، فروشنده يك آلبوم را مي خرد، آنرا پشت ويترين مي گذارد و پس از مراجعه مشتري يك كپي از اثر را در اختيارش مي گذارد.
در عرصه موسيقي البته اتفاقات جالبتري هم رخ مي دهد. مثلا شركتي كه مدت ها طرح جمع آوري مجموع آثار »شجريان« را دنبال مي كرد ناگهان با يك سي دي 3MP در بازار روبه رو شد كه در آن تمام آثار شجريان گنجانده و به صورت غيرمجاز وارد بازار شده بود يا گلچيني از بهترين هاي موسيقي پاپ ايران كه وارد بازار شد و باعث شد آلبوم هاي اصلي روي دست تهيه كننده ها باد كنند!
البته اين مشكل تنها مربوط به موسيقي ايران نيست. تمام كساني كه با كامپيوتر سروكار دارند آدرس سايت هايي را بلد هستند كه در آنها مي توانند آثار تازه موسيقي جهان را بدون پرداخت هزينه به دست بياورند. بنابراين سرقت موسيقي اتفاق عجيبي نيست اما تفاوت در رعايت حقوق بين المللي كپي رايت است كه در ايران وجود ندارد.
در ساير كشورها عوامل توليدكننده موسيقي درصورت مشاهده تخلف خيلي سريع به حق خود مي رسند. با اين حال آنها اصولاً نيازي به اين كار ندارند! آنها درآمد خود را از ساير روش هاي عرضه موسيقي به دست مي آورند. مثلاً درآمد اصلي آنها از حق پخشهاي راديو و تلويزيوني است. در كشورهايي كه شبكه هاي پرشمار راديو و تلويزيوني دارند و براي هر اثر مبلغ قابل توجهي پرداخت مي شود، تهيه كننده دغدغه اي به نام كپي رايت ندارد.
اين چند خط آخر احتمالاً براي عوامل موسيقي خيلي جذاب است اما حداقل فعلاً در ايران كاربرد ندارد. آنها بايد به همان فروش آلبوم ها دلخوش كنند. با اين حال بدون تغيير سليقه و فرهنگ مردم راه گريزي از اين تنگنا برايشان وجود ندارد.
به نظر مي رسد پيش از مبارزه با خرده فروش ها، بايد فكري براي مبارزه خود جوش مردم با اين سارقان موسيقي كرد. ا گر مردم آثار غيرمجاز - با امكانات و كيفيت پايين - را نپذيرند، خرده فروش ها خود به خود از بازار موسيقي حذف مي شوند. درحال حاضر يكي از مسايلي كه باعث كپي آثار مي شود فاصله بين اتمام يك اثر و پخش مجدد آن است. فروشنده در هيچ شرايطي دوست ندارد به مشتري پاسخ منفي بدهد. زماني كه يك اثر در بازار وجود ندارد او با كپي مشتري اش را راضي نگه مي دارد.در به هدررفتن هزينه توليد موسيقي، تنها فروشنده و خريدار مقصر نيستند، توليدكننده ها بايد به عملكرد خودشان و حس رقابتي كه دارند هم نگاهي دوباره داشته باشند. كيفيت يك اثر اصل و تفاوت آن با كپي بايد قابل لمس باشد.
بدسليقگي مشتري اغلب ناشي از سهل انگاري تهيه كننده است!

مادر موزه هاي ايران چه گنجينه اي در شكم دارد. آنجا هويت يك ملت نهفته است. واردش كه مي شويم به ملت خود افتخار مي كنيم. اين عظمت تنها گوشه اي از تاريخ پرفراز و نشيب ايران است. بايد آنجا قدم بزنيد تا ارزش ريشه هاي تمدن اين خاك را درك كنيد. اين موزه ملي ايران است.
مي گويند مرحوم مرتضي قلي هدايت ملقب به صنيع الدوله، اولين كسي بود كه به فكر تاسيس موزه در ايران افتاد. او قصد داشت اداره اي به نام اداره عتيقات براي ساماندهي به وضع كاوش هاي تجاري ايجاد كند اما هرگز به آرزويش نرسيد.
... سال ها گذشت و گذشت تا اينكه در سال 1295 موزه ملي يا موزه معارف در يكي از اتاق هاي بزرگ وزارت معارف كه در سمت شمال بناي مدرسه دارالفنون قرار داشت تشكيل شد. كارمندان اداره عتيقات موفق شدند با كمك مردم 270 قلم شيء مفرغي، سفالي، شيشه اي، سكه، سلاح هاي قديمي، مهر، اشياي چوبي، مرقعات، كتاب و منسوجات را از گوشه وكنار ايران جمع آوري كنند. در سال 1304 اشياي اين موزه به تالار آيينه كاخ مسعوديه منتقل شد. از طرفي ديگر در اين دوران حفاري باستان شناسان اروپايي، به خصوص باستان شناسان فرانسه به رياست »ژاك دومرگان« در شوش توجه مردم ايران را به اهميت ميراث فرهنگي جلب كرد. سردمداران ايران در اين دوره تصميم گرفتند موزه كتابخانه ملي را هم تاسيس كنند. قراردادي با فرانسه امضا شد و آندره گدار - مهندس فرانسوي - براي تاسيس موزه و كتابخانه به ايران آمد. او طرح ساختمان را ارائه داد و در سال 1314 كار ساخت و عمليات ساختماني آغاز شد.
اين ساختمان طي 2 سال به وسيله حاج عباسعلي معمار و استاد مراد تبريزي تكميل و در سال 1316 رسما گشايش يافت. سردر ورودي موزه به سبك نماي ايوان كسري ساخته شد. رنگ آجرها هم به همين منظور به رنگ سرخ تيره تعيين شد تا نمايانگر معماري عصر ساساني باشد.
بخش ديگري از اين موزه به نام موزه دوران اسلامي با انگيزه انجام فعاليت هاي مختلف فرهنگي در سال 1323 در محوطه موزه ملي ايران آغاز شد. ساخت اين موزه به دلايل مختلف تا سال 1329 طول كشيد اما انجام مراحل تكميلي آن به سال هاي بعد موكول شد. با توجه به اهميت آثار دوره اسلامي طراحي و اجراي معماري داخلي موزه دوران اسلامي از سال 1370 با در نظر گرفتن هنر و فلسفه اسلامي آغاز شد و پلان آن به طرح چليپاي دوران ساساني در نظر گرفته شد. سرانجام اين موزه با حدود 10 هزار متر مربع در چهار طبقه در سال 1375 افتتاح شد.
دو طبقه از اين موزه به نمايش آثار هنر اسلامي اختصاص دارد و دو طبقه ديگر مخصوص فعاليت هاي جنبي است. موزه ملي ايران با دو موزه باستان و دوران اسلامي با زيربناي بيش از بيست هزار متر مربع در زميني به مساحت 18 هزار متر مربع و با آثاري حدود 300 هزار شيء مهم ترين موزه ايران محسوب مي شود.
موزه ملي ايران با قدمتي حدود 60 سال از نظر حجم، تنوع و كيفيت آثار جزو يكي از چند موزه بزرگ جهان است. گرفتاري هاي زندگي را فراموش كنيد و در اولين فرصت سري به اين هويت ملي بزنيد. گاهي تماشاي چند كوزه شكسته هم براي تحول و احترام به تاريخي كه ناديده گرفته مي شود كافيست. برويد و به مليت ايراني خود افتخار كنيد.

اين است هويت ما
مادر موزه هاي ايران چه گنجينه اي در شكم دارد. آنجا هويت يك ملت نهفته است. واردش كه مي شويم به ملت خود افتخار مي كنيم. اين عظمت تنها گوشه اي از تاريخ پرفراز و نشيب ايران است. بايد آنجا قدم بزنيد تا ارزش ريشه هاي تمدن اين خاك را درك كنيد. اين موزه ملي ايران است.
مي گويند مرحوم مرتضي قلي هدايت ملقب به صنيع الدوله، اولين كسي بود كه به فكر تاسيس موزه در ايران افتاد. او قصد داشت اداره اي به نام اداره عتيقات براي ساماندهي به وضع كاوش هاي تجاري ايجاد كند اما هرگز به آرزويش نرسيد.
... سال ها گذشت و گذشت تا اينكه در سال 1295 موزه ملي يا موزه معارف در يكي از اتاق هاي بزرگ وزارت معارف كه در سمت شمال بناي مدرسه دارالفنون قرار داشت تشكيل شد. كارمندان اداره عتيقات موفق شدند با كمك مردم 270 قلم شيء مفرغي، سفالي، شيشه اي، سكه، سلاح هاي قديمي، مهر، اشياي چوبي، مرقعات، كتاب و منسوجات را از گوشه وكنار ايران جمع آوري كنند. در سال 1304 اشياي اين موزه به تالار آيينه كاخ مسعوديه منتقل شد. از طرفي ديگر در اين دوران حفاري باستان شناسان اروپايي، به خصوص باستان شناسان فرانسه به رياست »ژاك دومرگان« در شوش توجه مردم ايران را به اهميت ميراث فرهنگي جلب كرد. سردمداران ايران در اين دوره تصميم گرفتند موزه كتابخانه ملي را هم تاسيس كنند. قراردادي با فرانسه امضا شد و آندره گدار - مهندس فرانسوي - براي تاسيس موزه و كتابخانه به ايران آمد. او طرح ساختمان را ارائه داد و در سال 1314 كار ساخت و عمليات ساختماني آغاز شد.
اين ساختمان طي 2 سال به وسيله حاج عباسعلي معمار و استاد مراد تبريزي تكميل و در سال 1316 رسما گشايش يافت. سردر ورودي موزه به سبك نماي ايوان كسري ساخته شد. رنگ آجرها هم به همين منظور به رنگ سرخ تيره تعيين شد تا نمايانگر معماري عصر ساساني باشد.
بخش ديگري از اين موزه به نام موزه دوران اسلامي با انگيزه انجام فعاليت هاي مختلف فرهنگي در سال 1323 در محوطه موزه ملي ايران آغاز شد. ساخت اين موزه به دلايل مختلف تا سال 1329 طول كشيد اما انجام مراحل تكميلي آن به سال هاي بعد موكول شد. با توجه به اهميت آثار دوره اسلامي طراحي و اجراي معماري داخلي موزه دوران اسلامي از سال 1370 با در نظر گرفتن هنر و فلسفه اسلامي آغاز شد و پلان آن به طرح چليپاي دوران ساساني در نظر گرفته شد. سرانجام اين موزه با حدود 10 هزار متر مربع در چهار طبقه در سال 1375 افتتاح شد.
دو طبقه از اين موزه به نمايش آثار هنر اسلامي اختصاص دارد و دو طبقه ديگر مخصوص فعاليت هاي جنبي است. موزه ملي ايران با دو موزه باستان و دوران اسلامي با زيربناي بيش از بيست هزار متر مربع در زميني به مساحت 18 هزار متر مربع و با آثاري حدود 300 هزار شيء مهم ترين موزه ايران محسوب مي شود.
موزه ملي ايران با قدمتي حدود 60 سال از نظر حجم، تنوع و كيفيت آثار جزو يكي از چند موزه بزرگ جهان است. گرفتاري هاي زندگي را فراموش كنيد و در اولين فرصت سري به اين هويت ملي بزنيد. گاهي تماشاي چند كوزه شكسته هم براي تحول و احترام به تاريخي كه ناديده گرفته مي شود كافيست. برويد و به مليت ايراني خود افتخار كنيد.

وكلاي عصباني
بالاخره كار به جايي خواهد رسيد كه ديگر هيچ كسي درباره هيچ صنفي نتواند بنويسد؛ چون به تريج قباي يك نفر برخواهد خورد و براي ما كه در حال تمرين براي رسيدن به جامعه اي مدني مبتني بر قانون هستيم، اين نقطه ضعف بزرگي است.به هر حال آخرين باري كه اين اتفاق افتاده، مربوط به كانون وكلاي دادگستري مركز است كه نارضايتي خود وكلاي عضو از مخدوش شدن چهره وكالت در سريال »فقط به خاطرتو« را اعلام كرده و حتي وقتي تهيه كننده هاي سريال گفتند كه طرف وكيل نيست و تظاهر به وكالت مي كند، باز راضي نشده اند. اما به هر حال اگر مقصود نويسنده  هاي سريال، خود وكلا باشند، باز عيبي ندارد. گيريم كه وكلاي ما همه آدم هاي بي عيب و نقصي باشند؛ به هر حال شكستن چنين حريم هاي كاذبي به نفع جامعه است. ما بيش از هر چيز بايد ياد بگيريم كه به خودمان بخنديم نه اينكه از همديگر عصباني باشيم.

تيشه بر ريشه موسيقي
قاسم افشار، خواننده پاپ ايراني در گفت وگو با ايسنا ، مسوولان موسيقي كشور را مورد خطاب قرار داده و از آنها خواسته كه جلوي فعاليت جوان ها را نگيرند اما بر كارهاي آنها نظارت كنند. ايشان حتي مقدار افت كيفيتي را كه در سال گذشته در زمينه آثار توليدي موسيقي اتفاق افتاده به دقت تعيين كرده اند و ميزان كاهش آن را 20 تا 30 درصد دانسته اند. او صدور مجوز براي بخشي از آثار موسيقي مبتذل را همچون تيشه اي دانسته كه بر ريشه موسيقي پاپ فرود مي آيد و توصيه اش در باب نظارت بر كارجوان ها نيز از همين جا سرچشمه مي گيرد. او همچنين گله كرده كه چرا هميشه نسبت به كارهاي او مميزي اعمال مي شود و نسبت به كارهاي سطحي جوانان نه. آثار آقاي قاسم افشار كه اين قدر به جوانان تاخته، بيش از سه چهار سال نيست كه به بازار موسيقي پاپ عرضه شده است.

ذهن زيبا
قانون حكاكي در مورد انتقاد هم صادق است. آن چيزي را كه با يك قاشق مي تواني بتراشي هيچ گاه با چاقو نتراش.
چارلز باكستن
در رابطه با پنددادن محتاط باش. زيرا اندرز در نفس خود انتقاد است.
ديويدس گرسون
مرد بزرگ با روي خوش رد مي كند و مرد حقير با روي ترش مي پذيرد.
كنفوسيوس
اگر احيانا شما والديني بي مسووليت، رفقايي ناباب يا همسري بي وفا نيز نداشته باشيد، هنوز توده مردم را به عنوان مقصر اصلي بدبختي ها و ناكامي هاي زندگي تان دم دست داريد.
جي. بي. پريستلي
براي توليد نيم كيلو عسل، زنبورها شهد حدود دو ميليون گل را مي مكند.
پرمودبترا

نتايج
بايد به حرفشان گوش مي داديم.
»هستي مطلق اذهان« نماينده اي به »كاخ امپريالات« فرستاد. بلند، با تابشي ضعيف و متفرعن، خواست كه پرواز بر فراز ستارگان را رها كنيم. به نظر مي رسد ستاره نورد ما كه پس از قرن ها پژوهش پيدايش كرده ايم، غيرقانوني و ناايمن است.
نماينده از پيشنهاد جايگزيني براي آن خودداري كرد: »توزيع فناوري در فرهنگ هاي تازه سر بر آورده، غيرقانوني است.«
با داشتن مستعمراتي در بيش از 40 نقطه دنيا كه كمتر از نيمي از آنها خودكفا بودند، نمي توانستيم توقف كنيم. »اگر به استفاده از ستاره نورد ادامه دهيم، چه كار خواهيد كرد؟«
»هيچ.« انگار همين كافي بود.
خورشيد اولين ستاره اي بود كه به طور غيرمنتظره از مسير اصلي خارج شد. كندوهاي انديشه پاسخ را يافتند: ستاره نورد ما زخم هايي در بدنه »زمان فضايي« به جا گذاشت. زخم ها - جايي كه نيروي جاذبه ثابت بود - فقط كمي فرق مي كرد. با عوض كردن معادله ها،قوانين را عوض مي كنيد. زخم ها، زميني براي تخم پاشي زندگي از انواع ديگر - انواع گرمسيري - بودند.
»سرزمين امپريام« مرده است و آنچه براي بشريت به جاي مانده چند هزار زيستگاه است كه با شتاب براي پرواز نسبيتي آماده شده است. فضاي پيشين ما تحت قرنطينه است و وقتي »هستي مطلق« ما را پيدا كند، نابود شده ايم. وقتي نوارهاي حافظه جلسه را اسكن مي كنم، براي نخوتمان سر تكان مي دهم.

جهان نما
حالا بايد خارجي ها نگران بناهاي تاريخي ما باشند. شهرداري اصفهان مجوز ساخت برجي به نام جهان نما را در نزديكي هاي ميدان امام صادر كرده و سازمان يونسكو در نامه اي به سازمان ميراث فرهنگي، تهديد كرده كه اگر ارتفاع اين برج را كوتاه نكنند، نام اين ميدان را از ليست آثار ملي خارج مي كند و گزارش اين وضعيت را در جلسه سال 2004 ارائه خواهد كرد.
معاون حفظ، احيا و مرمت آثار سازمان ميراث فرهنگي هم گفته كه سازمان، نامه اي براي شهردار اصفهان فرستاده و گفته كه هرچه زودتر كاري در جهت كاهش ارتفاع برج انجام دهند وگرنه آبروي كشور به خطر مي افتد. فكرش را بكنيد اگر خارجي ها گير نمي دادند و آبروي كشور به خطر نمي افتاد، آن وقت تنها چيزي كه اهميتي نداشت...

مجوز
مجوز 16 نشريه ديگر صادر شد. اين كه نشريات فوق كي در مي آيند و وقتي درآمدند، روي پيشخوان شلوغ دكه هاي ما چه سرنوشتي انتظارشان را مي كشد، به ما مربوط نيست.
ولي محض اطلاع شما، اسم چند تا از اين نشريات را (كه اغلب شان هم هفته نامه هستند) برايتان مي آوريم: »فتح نوين«، »پيام وحدت«، »سخت افزار و نرم افزار«، »ساختمان، صنعت، قانون«، »خانواده شرقي« و »شانديز«!

صبح تا شب
سينما
فيلم »رقص در غبار« اولين تجربه كارگرداني اصغر فرهادي است. فرهادي قبل از اين بيشتر به عنوان فيلم نامه نويس در سينماي ايران شناخته شده بود. با اين حال فيلم در چند رشته در جشنواره فيلم فجر و جشن خانه سينما برنده جايزه شد و حالا، به عنوان يكي از فيلم هاي »با مخاطب خاص« در سينماهاي فلسطين 3، ايران و مركزي 3 اكران شده است. در فيلم فرامرز قريبيان در يك نقش خفن و بي سابقه (يك مارگير) بازي كرده و گريم سنگيني دارد. باران كوثري هم جزو بازيگران اصلي رقص در غبار است. فيلم به يك بار ديدنش مي ارزد، هر قدر هم كه تواضع كنيد و خودتان را مخاطب خاص سينما ندانيد.امروز بعدازظهر، ساعت 5/4 و 7 مي توانيد برويد فيلم »پرده پاره« هيچكاك را در سالن كوچك حوزه هنري تماشا كنيد. جولي اندروز و پل نيومن در اين فيلم بازي كرده اند. در كانون فيلم جهاد دانشگاهي دانشگاه تهران هم اين سه فيلم به نمايش در مي آيند، ساعت 2 »بازگشت به آينده«۲ (رابرت زمه كيس 1989)، ساعت 4 »توپكاپي« (ژول دامن 1964) و ساعت 6، »اليور« (كارول ريد 1968).
همايش 
علاقه مندان به چشم پزشكي و دانشجوها و فارغ التحصيلان اين رشته از امروز مي توانند به مدت چهار روز در سيزدهمين كنگره سراسري چشم پزشكي كه در »مركز چشم پزشكي رازي« برگزار مي شود، شركت كنند. در اين همايش كه هدفش ارائه آخرين دستاوردهاي اين رشته است، كارگاه هاي تخصصي درمان آب مرواريد، آب سياه، جراحي عيوب انكساري، جراحي شبكيه و ... هم برگزار مي شود. در محل دائمي نمايشگاه هاي تهران اولين جشنواره »وب« در حال برگزاري است و فردا به كارش پايان مي دهد. بد نيست سري هم به اينجا بزنيد و از غرفه هاي سايت ها و شركت هاي مختلف اينترنتي بازديد كنيد.
نگارخانه 
در گالري ضرابي (شريعتي، بين حسينيه ارشاد و شهرداري منطقه 3، كوچه كاميار پلاك 19) نمايشگاه نقاشي پروين فراهاني و هنرجويانش برقرار است. اين نمايشگاه فقط تا فردا ادامه دارد. در كاخ نياوران خانم ژاله زنده دل يك نمايشگاه از آثار نقاشي اش راه انداخته كه ديدني است. در گالري گلستان (خيابان دروس، شهيد كماسايي، شماره 42) خانم مريم فخيمي نمايشگاهي از عكس هايش برگزار كرده است و اگر هم گذارتان به شهرك غرب افتاد و خواستيد برويد چند تا نقاشي تماشا كنيد سري به نگارخانه دريابيگي بزنيد. اينجا نمايشگاه نقاشي مهرنوش ابراهيمي برپاست. آدرس هم هست (فاز 3، خيابان دوم، شماره 1165).
ويديو
فيلم »بيمار انگليسي« هم وارد شبكه ويديويي كشور شده و همين ثابت مي كند؛ بايد موضوع ويديو را جدي گرفت. اين فيلم محصول سال 97 است و سال بعد برنده 9 تا اسكار شد. كارگردان فيلم »آنتوني مينگلا« است كه همين روزها يك فيلم ديگر از او به نام »كوهستان سرد« در سينماهاي جهان اكران مي شود. »بيمار انگليسي« داستان يك خلبان است كه در آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم، هواپيمايش در شمال آفريقا سقوط مي كند. او در يك صومعه بستري مي شود و خاطراتش را كه مربوط به دل بستن به زني انگليسي است براي پرستارش تعريف مي كند. چنگيز جليلوند در فيلم جاي رالف فاينس حرف زده، مينو غزنوي به جاي ژوليت بينوش و ژاله كاظمي جاي كريستين اسكات تامس. با اين دوبلورهاي حرفه اي، فيلم را اگر هم ديده ايد دوباره امتحان كنيد.
تلويزيون 
ساعت 9 صبح امروز تكرار پزشك دهكده از شبكه 2 پخش مي شود و تكرار مجموعه كيف انگليسي هم شبكه يك ساعت 03 امشب همين شبكه ساعت 15/20 سريال بازرس وركس را پخش مي كند. ساعت 20/23 هم نود را فراموش نكنيد. تحليل بازي جمعه ايران و لبنان مي تواند شنيدني باشد. مجموعه روشن تر از خاموشي هم ساعت 15/22 از شبكه يك پخش مي شود. آخرين نكته هم اين كه امروز ساعت 30/16 مي توانيد سري به شبكه تهران بزنيد و در برنامه »به خانه بر مي گرديم« طرز تهيه كيك شكلاتي با مايكروفر را يادبگيريد.

تهرانشهر
آرمانشهر
ايرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |