جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره۳۵۱۲
index
سربازان هندي هيتلر
ترجمه و تخليص: نيره محمودي
منبع: بي بي سي
006708.jpg
در هفته هاي واپسين جنگ جهاني دوم در زماني كه نيروهاي متفق و مقاومت فرانسه در حال بيرون راندن نازي ها از فرانسه بودند، سه افسر ارشد آلماني دستگير شدند كه اطلاعاتي باورنكردني را در اختيار سرويس  جاسوسي انگليس گذاشتند. اين اطلاعات در آن زمان يعني سال ۱۹۴۵ بسيار حساس تلقي شده و بنابراين پرونده آنها سال ۲۰۲۱ مختومه اعلام شد. اما اكنون كه تا افشاي رسمي اين پرونده مخفي جالب ۱۷ سال باقي مانده اطلاعاتي از آن به بيرون درز يافته است. بر اساس اين اطلاعات هزاران نفر از سربازان هندي كه براي حفظ پادشاهي انگليس قسم خورده و در كنار نيروهاي متفق مي جنگيدند، ترجيح دادند كه اين قسم را فراموش كرده و در كنار آدولف هيتلر قرار گيرند.
داستاني كه اين سه افسر ارشد آلماني به بازجويان خود گفتند سه آوريل ۱۹۴۱ در برلين آغاز مي شد. در اين روز «ساباز چاندرابوس» رهبر چپگرايان هند وارد پايتخت آلمان شد. بوس كه توانسته بود پس از ۱۱ بار بازداشت توسط نيروهاي انگليسي در هند، از اين كشور بگريزد. تنها براي دستيابي به يك هدف جلاي وطن كرده بود: جلب نظر هيتلر براي بيرون راندن انگليس از هند.
شش ماه بعد بوس توانست با كمك وزارت خارجه آلمان مركزي را تحت عنوان «مركز هند آزاد» تاسيس كند و در آن بروشورها و سخنراني هاي مكتوبي را در راستاي آرمان اين مركز منتشر كند. در پايان سال ۱۹۴۱ رژيم هيتلر رسماً دولت در تبعيد هند به رهبري بوس را به رسميت شناخت و حتي براي كمك به وي به منظور ايجاد يك ارتشي كه قرار بود اين ارتش با نام «لژيون هند آزاد» شناخته شود، بوس تلاش هاي خود را براي ايجاد يك ارتش ۱۰۰ هزار نفري از سربازان هندي اي كه در اردوگاه هاي اسراي جنگي در آلمان زنداني بودند، آغاز كرد. نكته جالب آن كه در سوگندنامه سربازان هندي ارتش هند آزاد از همان كلمات و جملاتي كه آنان در سوگندنامه خود براي حفظ پادشاهي انگليس ادا كرده بودند، استفاده شد. در اين سوگندنامه آمده بود: «من به نام خدا سوگند مي خورم كه از رهبر، نژاد و كشور آلمان و آدولف هيتلر به عنوان فرمانده نيروهاي مسلح آلمان در مبارزه براي هند كه رهبري آن را ساباز چاندرابوس برعهده دارد، پيروي كنم.»
سروان «باروات سينگ» كه هنوز ورود انقلابيون هندي را به اردوگاه اسرا به ياد دارد در اين مورد مي گويد: «بوس ۵۰۰ نفر داوطلب كه قرار بود در آلمان آموزش ديده و سپس به هند اعزام شوند، مي خواست. همه دست هايشان را بالا بردند. هزاران تن از ما داوطلب شديم.»
بالاخره سه هزار اسير هندي در خدمت لژيون هند آزاد درآمدند. اما بوس به جاي آن كه از اين وضعيت خشنود باشد نگران بود. بوس نمي توانست قبول كند كه تانك هاي هيتلر مرزهاي روسيه چپگرا را كه او آن را تحسين مي كرد در مي نوردند. نا اميدي بوس زماني به اوج خود رسيد كه وي پس از «استالينگراد» دريافت ارتش شكست خورده آلمان ديگر در وضعيتي نيست كه بتواند نيروهايش را براي بيرون راندن انگليسي ها از هند ياري دهد. هنگامي كه انقلابيون هند در ماه مه ۱۹۴۲ با هيتلر ملاقات كردند، ترديدهاي بوس به يقين تبديل شد و او به عينه فهميد كه رهبر نازي  بيشتر تمايل دارد مردانش را براي مقاصد تبليغاتي خود به كار گيرد تا پيروزي هاي نظامي. بنابراين در فوريه ۱۹۴۳ بوس از لژيونر هاي خود روي برگرداند و سوار بر يك زيردريايي به طور مخفيانه به ژاپن گريخت. در اين كشور وي توانست به كمك ژاپني ها نيرويي ۶۰ هزار نفره را براي برگزاري راهپيمايي در هند بسيج كند.
اما نيروهايي كه وي زماني آنها را در آلمان رهبري مي كرد، بدون رهبر مانده و بسياري از  آنان از مبارزه نااميد شدند. پس از بالاگرفتن اختلافات در ميان آنان و حتي بروز شورش، فرمانده اعظم آلمان تصميم گرفت كه نيروهاي هندي را اول به هلند و سپس به جنوب غربي فرانسه اعزام كند. بالاخره اين نيروها پس از Day -D(روزي كه نيروهاي متفق توانستند با دادن تلفات سنگين سواحل نرماندي فرانسه را فتح كنند) تحت فرماندهي (هيلمر وافن) افسر ssهمراه واحدهاي نظامي ارتش آلمان از فرانسه عقب نشيني كردند. در واقع لژيون هند آزاد دست آخر به جاي آن كه انگليس را از هند بيرون كند زمينه خروج خود را از فرانسه و آلمان فراهم كردند.
يك سال بعد لژيونر هاي هندي به وطن خود بازگشتند و پس از طي يك دوره كوتاه محكوميت، از زندان آزاد شدند. اما هنگامي كه انگليس اقدام به محاكمه كردن سه افسرارشد در لژيون هند آزاد كرد، شورش هايي در ارتش هند به پا خواست و اعتراضاتي نيز در خيابان ها برپا شد. پس از آن كه انگليس دريافت ديگر ارتش هند به فرامين دولت دست نشانده اش در هند توجهي ندارد عقب نشيني كرد و بدين ترتيب زمينه كسب استقلال هند از انگليس فراهم شد. اما ديگر ساباز چاندرابوس زنده نبود تا تحقق آرماني را كه وي برايش مبارزه اي را پايه گذاري كرده بود شاهد باشد. وي در سال ۱۹۴۵ درگذشت.
از آن زمان ديگر كسي چيزي از سروان باروات سينگ و لژيونرهاي همرزمش نشنيد. پس از پايان جنگ جهاني دوم، دولت انگليس از افشاي داستان زندگي اين لژيونرها منع شد و اين مبارزه در پرونده ها بايگاني شد تا اين كه بالاخره در روزهاي اخير اطلاعاتي از اين پرونده به بيرون درز كرد. سروان سينگ و همرزمانش كساني هستند كه مي توانند روزهاي سختي را كه در گذشته پشت سر گذاشته اند به خاطر بياورند. آنان هنوز هم شاهداني زنده از ارتشي هستند كه زماني براي تحقق آرمان هند آزاد به طور مخفيانه در خدمت هيتلر درآمدند.

هيچ آمار رسمي از تلفات غيرنظاميان وجود ندارد
قربانيان خاموش جنگ عراق
ترجمه: رضا كاشاني
006705.jpg
از آغاز حمله به عراق در ماه مارس ۲۰۰۳ تاكنون بيش از هزار سرباز آمريكايي در عراق كشته شده اند. ديگر كشورهاي عضو ائتلاف نيز دهها تن از نيروهاي خود را در اين جنگ از دست  داده اند. هزاران عراقي نيز در جريان حمله و درگيري هاي بعدي كشته شده اند، اما هيچ آماري از تعداد كشته شدگان عراقي وجود ندارد. گروه هاي طرفدار حقوق بشر مي گويند كه آمريكا وظيفه خود را براي سرشماري تلفات بومي ها انجام نداده است و مي توان اينطور تعبير كرد كه از نظر آمريكايي ها جان عراقي ها ارزشي كمتر از سربازان خودشان دارد.آمارهاي غيررسمي زيادي براي تلفات در عراق وجود دارد كه تعداد كشته شدگان را از ۱۰هزار نفر تا ۳۷ هزار نفر ارزيابي مي كنند؛ اما ديدگاهي كه اولين بار توسط ژنرال «آمي  فرنكس» با گفتن اين جمله كه «كار ما شمارش اجساد نيست» ارايه شد، اكنون نيز در محافل دولتي و نظامي جريان دارد.
آمريكا و انگليس ادعا مي كنند كه آشوب ها و درگيري هاي پس از جنگ دادن آمار و ارقام دقيق را غيرممكن ساخته است.
موسسه انگليسي«شمارش اجساد عراق»
(Iraq Body Count) كه توسط ۲۰ تن از چهره هاي دانشگاهي و فعالان صلح راه اندازي شده يكي از منابع اصلي گزارش تلفات جنگ است. به گزارش اين موسسه بين ۱۳ تا ۱۵ هزارنفر از مردم عراق از آغاز حمله به اين كشور كشته شده اند. پروفسور «جان اسلوبودا» يكي از بنيانگذاران موسسه شمارش اجساد عراق مي گويد: «دليل اين كه آمار و ارقام ما كامل نيست، مشخص است. اما آنقدرها كه به نظر مي آيد مسئله پيچيده و نامشخص نيست. آمار كشته شدگان مربوط به پس از اعلام پايان جنگ كاملاً مشخص است.» IBC خواهان آن است كه يك كميسيون مستقل در عراق تشكيل شود تا بتواند بهترين تخمين را از شمار تلفات غيرنظاميان و جزييات كامل از چگونگي قتل آنها ارايه دهد.
اسلوبودا مي گويد: «هيچ كشوري نيست كه پس از كشته شدن هزاران تن از شهروندانش درباره  آن تحقيق يا حداقل آمار و ارقامي از جزييات آن منتشر نكند. مثلاً در نظر بگيريد پس از حادثه ۱۱ سپتامبر دولت آمريكا درباره هويت دقيق كشته شدگان تا نفر آخر تحقيق نمي كرد؛ غيرقابل تصور است.»
منابع ديگري نيز براي ارزيابي آمار تلفات وجود دارد. «موسسه بروكينگ» كه دفتر مركزي آن در واشنگتن است گزارش مي دهد كه از ماه مه سال ۲۰۰۳ تا پايان آگوست ۲۰۰۴ بين ۱۰ تا ۲۷ هزار عراقي در اثر جنگ يا خشونت هاي منطقه اي كشته شده اند. در ماه آگوست يك گروه عراقي با نام «مبارزه مردمي» اعلام كرد كه از ماه مارس تا اكتبر ۲۰۰۳ مرگ بيش از ۳۷۰ هزار غيرنظامي را در عراق ثبت كرده است. اما هيچ تحقيقات مستقلي روي اين آمار انجام نشده و ارتباط با گروه مذكور ميسر نشده است.
پنتاگون همانند وزارت دفاع انگليس ادعا مي كند كه نيروهايش را براي حداقل كردن تلفات غيرنظامي ها در عراق آموزش داده است اما از طرفي مي گويد كه هيچ آمار دقيقي از كشته شدگان در دست ندارد. وزارت خارجه آمريكا نيز مي گويد هيچ برنامه اي براي دخالت در اين زمينه كه «كاملاً در حيطه كاري وزارت دفاع  است» ندارد. «جاناتان اسپنر» سخنگوي وزارت دفاع انگليس نيز در اين باره  مي گويد: «بايد توجه داشت كه هيچ روش قابل اعتمادي براي تخمين تلفات غيرنظاميان در جريان جنگ ها و عمليات بزرگ وجود ندارد. ما نسبت به اعداد و ارقامي كه در رسانه ها يا هرجاي ديگر منتشر مي شود، هشدار مي دهيم هيچ منبعي يا منابعي نمي توانند آمار دقيقي ارايه كنند.»
اما در ماه مه سال جاري ميلادي، «جك استراو» وزيرخارجه انگليس در گفت و گو با راديو بي بي سي اعلام كرد كه سازمان هاي غيردولتي آمار تلفات غيرنظاميان را يك سال پس از شروع جنگ حدود ۱۰ هزار نفر تخمين مي زنند. او گفت: «عجيب است كه نيروهاي ائتلاف آمار دقيقي از تعداد تلفات ندارند.» اكنون وزارت خارجه انگليس مي گويد كه ۱۰ هزار نفر به هيچ وجه آمار رسمي نبوده و شك دارد كه چنين آماري قابل دستيابي باشد.
كانون انتقادات متوجه اين نكته است كه آمريكا و انگليس هيچ كدام به خود زحمت نمي دهند تا آمار دقيق كساني را كه به عنوان «شورشي يا دشمن» كشته مي شوند، اعلام كنند. برخي كارشناسان مسايل حقوقي نيز معتقدند كه بر اساس كنوانسيون ژنو دنبال كردن آمار تلفات غيرنظاميان از وظايف نيروهاي اشغالگر است، اما در بسياري موارد دستيابي به تصويري دقيق از آنچه باعث درگيري مي شود غيرممكن است، چه رسد به تعداد كشته شدگان. «كن راث» رئيس سازمان «ديده بان حقوق بشر» مي گويد كه تصور نمي كند هيچگاه آماري بيشتر از يك حدس و گمان نسبتاً دقيق از آمار نهايي تلفات قابل دسترسي باشد. او مي گويد: «اين جا مثل يوگسلاوي نيست كه صرب ها آمار دقيق تلفات غيرنظاميان را داشته باشند. در عراق، موسساتي كه قابليت اين كار را داشتند از بين رفته اند. در هرج و مرج و آشوب هاي عراق آدم ها مي ميرند، به سرعت دفن مي شوند و ديگر ممكن است هيچ چيز از آنها شنيده نشود. جنگجوها هم لباس مردم عادي را به تن دارند و در بيمارستان از افراد عادي قابل تشخيص نيستند.»
به گفته ديده بان حقوق بشر تعداد بمب هاي خوشه اي كه نيروي هوايي آمريكا در مناطق پرجمعيت عراق استفاده كرد كاهش قابل ملاحظه اي نسبت به جنگ هاي قبلي داشت. اين احتمالاً نتيجه آموخته هاي آنان از جنگ افغانستان است. اما به گفته اين سازمان ارتش آمريكا به استفاده از بمب هاي خطرناك و جنجالي در مقياس بالا ادامه مي دهد. ديده بان حقوق بشر، همچنين در گزارش اخير خود از «هدف گيري غيردقيق» در حمله به سران حكومت صدام حسين انتقاد كرده است. بيش از ۵۰ حمله ناكام انجام شده كه در آن ۴۰ غيرنظامي كشته شده  اند چرا كه طراحان حمله به «سيستم موقعيت يابي جهاني» با استفاده از تلفن همراه اعتماد كرده اند. راث مي گويد: «محاسبه دقيق محل هدف وظيفه نيروهاي مهاجم است. جالب اين جاست كه آمريكا تلاش چنداني در اين جهت نمي كند.»
به هرحال وضعيت خطرناك انسان ها در عراق روزانه باعث كشته شدن دهها نفر مي شود.
«نادا دوياني» عضو كميته جهاني صليب سرخ مي گويد: «هيچ كس نمي تواند از كشيده شدن دامنه خشونت هاي كور به مناطق ديگر كشور جلوگيري كند. در اين ميان غيرنظاميان بيشترين بها را مي پردازند.»

يادداشت
يادداشتي براي كشته شدگان در عراق
قصابي  به نام بوش
006714.jpg
اريك فوتورينو
منبع: لوموند
در پس آمار و ارقام هاي موجود، مرگ هاي بسياري به چشم مي خورد، همه نوع مرگ. از مرگ شهروندان و نظاميان تفنگ به دست گرفته تا كساني كه از اين كشور رد مي شد ه اند و كساني كه ديگر هرگز از هيچ جايي رد نمي شوند.
عراق تبديل به مركزي شده كه بيشترين آمار و ارقام مرگ هاي خشونت آميز را در خود جاي داده است. در اين جا است كه ما شروع به رسم منحني هاي مختلف و سياه كردن نمودارها مي كنيم تا اين وحشت و هراس هر روزه را به نسخه اي متفاوت و دور از خود تبديل كنيم. واي چقدر در اين باره حرف بزنيم و بترسيم.
هفته گذشته يك رهبر مذهبي به خبرنگاري در بغداد گفت: آمريكايي ها شهروندان عادي را ۴۰ برابر بيش از مبارزان تفنگ به دست مي كشند و اين شهروندان پدران، برادران و پسراني دارند كه تا انتقام خون كشته شدگانشان را نگيرند به آرامش نمي رسند.
به اين ترتيب اين كشتارها ادامه پيدا مي كنند. زمان و خون با هم جاري مي شوند. پس از گروگانگيري خبرنگاران فرانسوي و گردن زدن خبرنگار ايتاليايي و اتباع آمريكا و بريتانيا اين حوادث تكرار شده نوبت به كاميون داران ترك مي رسد كه به گروگان گرفته شده و به قتل برسند.
ماشين آدم كشي به راه افتاده و به نظر نمي رسد هيچ كس توان نگه داشتنش را داشته باشد. در آمريكا، انتخابات رياست جمهوري آميخته با ياد اين كشته شدگان در عراق است. اعضاي جنبش «خانواده هاي سربازان حاضر در عراق» در حالي كه تي شرت هايي بر تن دارند كه رويشان نوشته شده: «رئيس جمهور بوش! تو پسرم را كشته اي» رشته كلام را به دست مي گيرند.
از وقتي اين جنگ به رهبري كاخ سفيد آغاز شده در آمريكا هر روز عزاداري است، هر روز گردباد است، هر روز روز پايان جهاني است كه به نظر شكست ناپذير مي رسيد و اين احساس را القا مي كرد كه حق با آن است حقي بي چون و چرا و بسيار قدرتمند.
اما به رغم اين جنگي كه ادعا مي شود به پيروزي انجاميده حدود ۵ هزار سرباز آمريكايي كشته شده اند. كوفي عنان معتقد است كه اين جنگ «نامشروع» بوده و سلاح هاي كشتارجمعي نيز ديگر ابزاري براي خنده شده اند، هرچند بهاي اين خنده را اين همه زندگي هاي برباد رفته پس داده است.
در سر رئيس جمهور آمريكا كه نامزد انتخاب دوباره در سمت رياست جمهوري است چه مي تواند باشد آن هم وقتي همه گفته هايش دروغ از آب درآمد، وقتي كه تمام گزينه هايش اشتباهي بيش نيستند؟
شايد بتوان اينگونه تعبير كرد كه او به دنبال فرصتي است تا دوباره اعتبار خود را خريداري كند و هرطور شده جلوي كشتارها را بگيرد. شايد فردا او از كابوس دردناكش بيدار شود و به يكباره بگويد: «اگر آن جا كس ديگري جانش را از دست داد، من نيروهاي آمريكايي را به كشور برگردانده و همه چيز را به سازمان ملل مي سپارم.»
به محض اين كه كس ديگري جانش را از دست داد... يعني اين كه نمي توان مثل فرشته ها زندگي كرد. بوش همچنان پافشاري مي كند و عراق همچنان غرق در خون است. بوش به خود حق مي دهد و به نظر مي رسد با هر جمله اي كه بر زبان مي آورد اطرافيانش تشويقش مي كنند. مثلاً مثل وقتي كه مي گويد: «آمريكا و تمام جهان از وقتي صدام حسين به زندان افتاد در امنيت بيشتري است.»
ما مي توانيم قسم بخوريم كه عكس اين مطلب صحت دارد. مي توانيم شرط ببنديم كه تروريسم سازماندهي تر و خطرناك تر شده و هر روز افراد بيشتري داوطلب كشتار مي شوند و نشان مي دهند كه غرور «دبليو بوش» در جنگ براي خير تو خالي و حقير بوده است.
اعضاي عالي رتبه حزب جمهوري خواه در نهايت
ناباوري چندي پيش از «اشتباهات و عدم شايستگي» رئيس جمهور در عراق انتقاد كردند. پاول نيز در اظهاراتي متفاوت با ديگران وضعيت را بسيار نااميد كننده توصيف كرده است. واقعاً گوش هاي ما درست شنيده؟ يعني آنها به منطق دسترسي دارند؟
نه اصلاً چنين نيست. به نظر مي رسد كارشناسان استراتژيك دست به حمله اي تازه زده اند. ۷۰ هزار، سرباز تازه نفس و ۲۵ هزار نفر سرباز نيروي دريايي وارد عراق شده اند و اينطور كه بويش مي آيد بوش مي خواهد باز هم قصابي به راه بيندازد.
لهستان در جست وجوي روزي براي مذهب
گروه هاي بسياري از جمله سنديكاي همبستگي كه كليساي كاتوليك، حزب راست ملي و مجامع تجاري كوچك از آن حمايت مي كنند با جديت تمام خواستار تعطيلي مراكز تجاري در روز يك شنبه شده اند. لهستان يكي از معدود كشورهاي اروپايي است كه در آن روزهاي يك شنبه فعاليت هاي تجاري قطع نمي شود و بسياري از فروشگاه هاي لهستان نيز تمام هفته ۲۴ ساعته بازند. مخالفان مي گويند: «يك شنبه بايد مختص كليسا باشد و نمي توان اين روز را به خريد اختصاص داد.» اما به نظر مي رسد فروشگاه ها و مراكز تجاري بزرگ گوششان بدهكار نيست و هر طور شده به دنبال كسب درآمد بيشتر هستند.

خبر
006711.jpg
زنان سفيدپوش در خيابان هاي كوبا
جمعه هفته گذشته روز زندانيان بود و زنان سفيدپوش زندانيان كوبايي تمام وقت در كليساي باكره بخشنده براي آزادي شوهرانشان دست به دعا برداشتند. مدت ها است كه زنان سفيدپوش هاوانا نام و عكس شوهر يا نزديكان اسيرشان را روي قلب ها فشرده و به نشانه اعتراض به خيابان ها مي ريزند. اين كار مشابه حركت «مادران ميدان مه» در بوئنوس آيرس، پايتخت آرژانتين است. در جزيره فيدل كاسترو اين شيوه، نوع جديدي از اعتراض به شمار مي رود.
همسران ۷۵ زنداني مخالف دولت كه سال گذشته به مجازات هاي سنگيني محكوم شدند به رغم مراقبت هاي ماموران و احتمال سركوب، به خيابان ها ريخته و خواهان برقراري عدالت هستند.
آنها همه در كنار هم حركت مي كنند و مراقبند تا آرام و بدون ابراز احساسات راه بروند چون در غيراين صورت ممكن است اسير نيروهاي امنيتي (پليس سياسي) شوند. هفته گذشته آنها تا صبح در كليساي پايتخت دعا كردند تا زندانيان سياسي هرچه زودتر آزاد شوند. گيزلا دلگادو همسر هكتور پالاسيوس روئيز كه به ۲۵ سال زندان محكوم شده نيز در ميان آنها حضور داشت.
آنها هر يك شنبه در حالي كه سر تا پا سفيد پوشيده اند از كليساها خارج مي شوند. تعداد آنها در ابتدا به ۲۰ نفر هم نمي رسيد اما همچنان آرام و معصوم راهپيمايي مي كردند تا اين كه از دور و نزديك افراد ديگري هم به آنها اضافه شدند و هم اكنون زنان سفيدپوش بسياري دست در دست هم خيابان هاي هاوانا را طي مي كنند.
در ميان ۷۵ زنداني سال ۲۰۰۳ زني به نام مارتا بئاتريز روكه ديده مي شد. او به ۲۰ سال حبس محكوم بود اما در ماه ژوئيه به خاطر بيماري آزاد شد و هم اكنون مارتا نيز به گروه زنان سفيدپوش پيوسته است.
حدود يك سال است كه برنامه اي تحت عنوان «چاي ادبي» نيز توسط آنها برگزار مي شود. يك روز در ماه اين معترضان دور هم جمع مي شوند و همسر رائول ريورو يكي از مشهورترين دستگيرشدگان بهار كوبا كه به ۲۰ سال حبس محكوم شده، شعرهاي شوهرش را براي حضار مي خواند.
گفته مي شود هم اكنون بيش از ۳۰۰ زنداني سياسي در زندان هاي كوبا به سر مي برند و برخي از آنها وضعيت جسمي مناسبي ندارند و بايد فوراً آزاد شده و تحت مداوا قرار گيرند.

اسلحه اي جديد به نام تلفن همراه
006717.jpg
گفته مي شود اين روزها تعداد پيام هاي كوتاه كشنده، روز به روز بيشتر مي شود. اين روزها در ميان آدم كش هاي حرفه اي و تروريست ها تلفن همراه و به خصوص گوشي هايي كه مجهز به دوربين عكاسي و سيستم ارسال تصاوير هستند، محبوبيت يافته است. ظرف چند ثانيه تصوير فرد يا محلي كه بايد نابود شود توسط اين دوربين ها گرفته شده و به افراد مورد نظر ارسال مي شود. اين روش براي شناسايي مناطق مختلف سرقت نيز مورد استفاده قرار مي گيرد و در مجموع كار خلافكاران را آسان كرده است.
اما گذشته از اين جريان، تلفن هاي همراه براي افراد زيادي دردسرساز بوده اند. مثلاً ساده ترين مورد مزاحمت، ايجاد آلودگي صوتي است. كليساهاي مكزيك از جمله مراكزي بودند كه به شدت از زنگ اين تلفن ها شكايت داشتند. به همين دليل چندين تن از شخصيت هاي بلندپايه كليساهاي پايتخت مكزيك از محققان درخواست كردند راه حلي براي اين مشكل پيدا كنند. تلاش آنها خيلي زود نتيجه داد و هم اكنون به هنگام مراسم مذهبي هيچ زنگ تلفني به گوش نمي رسد. اين محققان سيستمي ابداع كرده اند كه در نزديكي ميكروفن هاي محراب، جلوي در ورودي و برخي مناطق حساس قرار مي گيرد و صداي زنگ همه تلفن هاي همراه را از كار مي اندازد. مسئولان كليساهاي مكزيك مي گويند پس از اين ابداع از كشورهاي ديگر درخواست هاي بسياري براي خريد اين سيستم مطرح شده است.
در اين شرايط به نظر مي رسد بهترين كار براي مهار جنايتكاران اين باشد كه از كارشناسان مكزيكي بخواهيم روشي براي از كار انداختن تصوير تلفن هاي آنها ابداع كنند و اين سيستم ها را در نزديكي محل زندگي و كار خود و حتي در اتومبيلمان نصب كنيم.

جهان
ايران
هفته
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |