دوشنبه ۱۹ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۳۰ - Jul 10, 2006
سوغات فرنگ انتظاراتي را كه از كارگردان باتجربه اش مي رود برآورده نمي كند
احترام به شعور تماشاگر يا گيشه؟
نيما سيروس كبيري
عكس: احمد احمدي
005493.jpg
محصولي از سينماي عامه پسند ايران
شهاب مهدوي: سوغات فرنگ را بايد به عنوان محصولي از سينماي عامه پسند ايران در نظر گرفت و در همين حد هم از آن توقع داشت؛ فيلمي كه ارتباط چنداني به ساخته هاي ديگر كارگردانش ندارد ولي در عوض دقيقاً در راستاي ديگر فيلم هاي تهيه كننده اش است. محصولات پويا فيلم، المان ها و نشانه هاي آشنايي دارند كه از يك فيلم به ديگري راه مي يابند. فرمولي وجود دارد با اين مضمون كه اگر الگويي يك بار در گيشه جواب داد، باز هم احتمال تكرار موفقيت وجود دارد و بر اين اساس فيلم هايي مقابل دوربين مي روند كه تكرار همان الگوهاي آشنا و امتحان پس داده هستند.تهيه كننده سوغات فرنگ در اين سال ها نشان داده كه علاقه خاصي به فيلم هاي موفق دهه هاي چهل و پنجاه دارد. هر كسي كه در عمرش چند فيلمفارسي هم ديده باشد مي تواند ردپاي اين نوع سينماي فارسي را در محصولات اين دفتر فيلمسازي بيابد. سوغات فرنگ هم از اين قاعده مستثني نيست؛ فيلمي كه با نام روياي آمريكايي مقابل دوربين رفت و حالا سوغات فرنگ ناميده مي شود. فيلم را اگر ببينيد متوجه مي شويد كه سوغاتي كه زن جوان از فرنگ با خود مي آورد، باعث خجالت و آبروريزي است. منتها نكته اينجاست كه اين دسته گل را يك جوان ايراني آب داده است!
نكته مهم فيلم هم فروش قابل قبولش است و كمكي كه از اين راه به اقتصاد سينما مي كند. تبحر سازندگان سوغات فرنگ در جلب اعتناي تماشاگر را نبايد دست كم گرفت و ناديده انگاشت. از سينماي عامه پسند ايران بايد به اندازه توانايي هايش توقع داشت. سوغات فرنگ به عنوان محصولي از اين سينما قرار بوده، خوب بفروشد كه تا امروز به اين هدف غايي و نهايي اش رسيده است.

هنگام خروج از سالن سينما هميشه بايد جملاتي را به عنوان پاسخ در ذهنمان داشته باشيم؛ نه براي ديگراني كه نسبت به سليقه تفريحي و يا حتي هنري مان كنجكاوند، بلكه براي خودمان تا بدانيم آنچه كه ديده ايم چه بوده و اصلاً با چه قصد و هدفي به تماشاي آن نشسته ايم. پس از ديدن فيلم سوغات فرنگ واقعاً براي يافتن آن جملات توجيه كننده مشكل داشتم. ساير تماشاگران اما با خروج از سالن به سراغ زندگي خود مي رفتند، نه تاثير شگرفي در كار بود و نه شكايت و گلايه اي. پس به ناچار به اين فكر كردم كه شايد واقعاً مشكل از امثال من است. به راستي چرا اين همه سينما و فيلم ديدن را جدي مي گيريم؟! چرا بعضي از ما به اين تصور واهي دل بسته ايم كه مثلاً قرار است موضوع مهمي را دريابيم و يا به كشف و شهود برسيم؟! چرا درك نمي كنيم كه فضاي واقعي اطرافمان ديدار با آثاري نظير سوغات فرنگ را مي طلبد؟!. به هر حال هستند كساني كه نگاه كامران قدكچيان را حرفه اي و مسلط ارزيابي مي كنند، چون او به خوبي مي داند كه چه فيلمي ساخته، ابزار مورد نياز را مي شناسد و در عين حال آگاه است كه هيچ كس اعتراضي به كار او نخواهد داشت؛ چه اساساً وقت گذاشتن براي نقد آثار انتقادناپذير اقدام عبث و بيهوده اي است. اما حتماً اين را هم مي دانيد كه نقدنويسي نيز در اغلب اوقات و به لطف بازخوردهاي قطره اي و كم يا بيش در زمره همان كارهاي بيهوده قرار مي گيرد.
پس بهتر است كه سخن كوتاه كنيم و دنباله بيهودگي خويش را در پيش گيريم: تماشاگري كه به ديدن فيلم سوغات فرنگ مي رود با تصاويري مواجه مي شود كه از پيش انتظارش را داشته است. او نه تنها به آشنايي زدايي اهميتي نمي دهد كه حتي به دنبال سوژه هاي آشنا، بازيگران آشنا و تكيه كلام ها و برخوردهاي فرهنگي سابقه دار و تكراري است. مؤلفه هاي فيلم همچون مواد لازم يك غذاي هميشگي يكي پس از ديگري در كنار يكديگر قرار مي گيرند؛ مرد دو زنه و شارلاتان، دختر زخم خورده، تنها و بي پناه، عشق فوري و در يك نگاه، قهرماني كه فردين را تداعي مي كند به همراه نوچه قابل انتظار و انبوه المان هاي رايج ديگر مثل كتك كاري و زد و خوردهاي مضحك، سالن بيليارد و لوكيشن  خانه اشرافي نيز به عنوان چاشني به غذاي مربوطه اضافه مي شوند.
بازيگران نيز همه هماني هستند كه بايد باشند. مجيد صالحي با همان كاراكتر چندين و چند بار تكرار شده قرار است نكته جذاب فيلم باشد، شيلا خداداد شمايل همان مسافري از هند را دارد كه حالا اين بار فرنگي شده و بالطبع كمي ساكت تر است، حسام نواب صفوي همچنان اغفال گر و فريب دهنده است و رامبد جوان نيز بازيگري ا ست كه هيچ دغدغه اي براي خلق شگفتي و يا ايجاد تغيير چشمگير در كار خود ندارد. همه اينها را در كنار خط داستاني مشخص و معلوم و پرداختهاي منطقي در داخل همين چارچوب مي توان پذيرفت اما صرفاً براي ايجاد آشنايي و در راستاي پيگيري مدام تكرار و كليشه.
كامران قدكچيان را با سوغات فرنگ مي شود كارگرداني سرگرمي ساز و در خدمت تماشاگر ناميد؛ همان تماشاگري كه تنها عادت براي او تعيين كننده موقعيت لذت و سرگرمي است. اما آيا اتكا به اين گونه شيوه ها تنها راه سرگرم شدن است؟ براي برآورده كردن نياز اين مخاطب و همچنين ايجاد اوقاتي مفرح براي او راه هاي ديگري هم وجود دارد كه از ضريب اطمينان بسيار بيشتري برخوردارند.
كسي از كامران قدكچيان انتظار شاهكار ندارد، ولي مي توان به عنوان فيلمسازي كه بيش از سه دهه فعاليت حرفه اي دارد، توقع ساخت فيلمي استاندارد را از او داشت؛ فيلمي كه براي سرگرمي تماشاگر و خنداندن او به هر تمهيدي دست نزند.
توقع ساخت فيلم سرگرم كننده خوش ساخت كه قدري هم به شعور مخاطبش احترام بگذارد، چيز زيادي نيست؛فيلمي كه لااقل بيهوده نباشد و براي خنداندن و جذب مخاطب، وردست قهرمانش را وادار به تكرار ترانه هاي لس آنجلسي نكند.
چيزي كه مايه تاسف است، اين ميزان پيش  پاافتادگي و سطحي نگري است. به خصوص وقتي كه فيلم از گيشه جواب مثبت مي گيرد و برخي از منتقدان هم به واسطه همين موضوع آن را اثري حرفه اي و جذاب مي خوانند، در حالي كه معادلات جذب مخاطب در سينماي ايران، گاهي اوقات پيچيده تر از آن است كه الزاماً حرفه اي بودن بتواند تضمين كننده گيشه باشد. در اين زمينه دست كم سوغات فرنگ مثال خوبي است.

پرسوناژ
كامران قدكچيان
تكنيسين قديمي
ياسمن هجري- از معدود فيلمسازان همچنان فعال سينماي ايران كه پيشينه فيلمسازي اش به دهه پنجاه مي رسد و نه در دل سينماي متفاوت و نخبه گرا كه در سينماي متداول و بدنه فعاليت مي كند. او را مي توان از همنسلان مهدي فخيم زاده، سيروس الوند و عليرضا داوودنژاد دانست؛ فيلمسازي كه البته در سال هاي اخير بيشتر پشت ميز تدوين نشسته تا صندلي كارگرداني.
قدكچيان با آن كه هميشه در دل سينماي حرفه اي بوده اما در سال هاي پس از انقلاب فقط 7 فيلم ساخته كه براي اين كارگردان 59 ساله رقم زيادي نيست. قدكچيان در فيلمسازي گونه هاي مختلفي را تجربه كرده، اغلب فيلم هاي او متأثر از شرايط توليد شده اند و با ديدن آنها مي توان نتيجه گرفت قدكچيان فيلمسازي است كه از شرايط اجتماعي فرهنگي اطرافش متأثر مي شود. به همين دليل در اوايل دهه 70 درام اجتماعي آواز تهران را ساخت كه حضور جوان ها در آن پررنگ  بود و در اواسط دهه 80 و پس از سال ها دوري از كارگرداني، سوغات فرنگ را مقابل دوربين  برد؛ فيلمي كه مايه هاي طنز دارد، درباره جوانها است و ردي از عشق هم مي توان در آن ديد.
قدكچيان كار با بازيگر حرفه اي را ترجيح مي دهد. سينماي او، سينماي مخاطب محور است و در چنين سينمايي حضور ستاره ها و چهره هاي محبوب الزامي است. ابوالفضل پورعرب بازيگري است كه قدكچيان چند تجربه مشترك با او دارد. زماني كه پورعرب ستاره اي محبوب بود در فيلمهاي اين كارگردان نقشهاي مختلفي بازي كرد. قدكچيان در اولين فيلمش هم از بازيگر حرفه اي استفاده كرد. خاك و خون (1363) يك فيلم روستايي بود. از آن فيلمهايي كه در دهه 60 ساختشان رواج پيدا كره بود. در دل داستانهاي ارباب و رعيتي اين فيلمهاي روستايي مي شد درباره عدالت، ظلم ارباب، استبداد و... حرف زد. كامران قدكچيان دومين فيلمش را براساس فيلمنامه اي از عليرضا داوودنژاد مقابل دوربين برد. گردباد (1365) داستان پزشكي متعهد است كه متوجه توطئه آمريكايي ها مي شود.6 سال طول كشيد تا قدكچيان سومين فيلم پس از انقلابش را بسازد. به عقيده عده اي آواز تهران (1371) هنوز بهترين فيلم كارنامه اين كارگردان است. آواز تهران براساس فيلمنامه اي از نادر مقدس ساخته شد. فيلمي درباره دو جوان كه درگير كارهاي خلاف مي شوند. سال 1374 قدكچيان دو فيلم ساخت؛دو فيلم با حال و هواي متفاوت. بهشت پنهان   موضوع مهاجرت و غربت را مطرح مي كرد و ديوانه وار يك اكشن خانوادگي! بود. سوغات فرنگ فيلم تازه كامران قدكچيان فيلمي است جوان پسند با مايه هاي طنز. حضور مجيد صالحي و رامبد جوان به عنوان بازيگران نقشهاي اصلي نشان مي دهد قدكچيان اين بار خواسته فيلمي طنز آلود در كارنامه اش ثبت كند.

بازي
Sprintel Cell
سيستم:
PC/ PS2/Xbox
سبك: اكشن
005499.jpg


اولين نسخه از سه گانه اي كه خصوصاً بين PC بازها بسيار محبوب شد. اين بازي يك اكشن مخفي كاري است. داستان نسخه اول ماجراي سام فيشر، مامور فوق سري دولتي است كه براي انجام ماموريت هاي ضد تروريستي به نقاط مختلف دنيا سفر كرده و كاسه كوزه تروريست ها را به هم مي ريزد.سام يك مامور مجهز به پيشرفته ترين تجهيزات تكنولوژيك جاسوسي است و اين تجهيزات در ماموريت هاي مختلف به كمك او مي آيند. مثلاً سام مجهز به ميكروفون راه دور است كه به وسيله آن مي تواند مكالمات را از راه دور بشنود. استفاده از تاريكي هاي محيط (كه در ماموريت هاي شب بسيار زياد هستند) نقطه قوتي است كه سام از آنها به وفور در ماموريت ها براي پناه گرفتن سود مي برد.Sprintel Cell با گرافيك بسيار خوبش به زودي توانست نام خود را در فهرست عناوين مشهور دنيا قرار دهد.

Syphon Filter
سيستم:PS
سبك: اكشن
005496.jpg


بهترين عنوان اكشن ماجرايي مخفي كاري، نخستين عنوان بازي سايفون فيلتر است. اين بازي ماجراي يك مامور مخفي دولتي به نام Gabe logan است كه در موارد ضد تروريستي به تنهايي وارد عمل مي شود. درگيريها در اين بازي يكي از معدود موارد نبرد با اسلحه است كه بسيار عالي و روان طراحي شده و در هر صحنه شما را كاملاً درگير ماجرا مي كند.
مراحل بازي بسيار متنوع و گوناگون كار شده اند به نحوي كه ابداً در طول بازي شما احساس كسالت نخواهيد كرد. Gabe در ابتداي هر مرحله با بي سيم توسط همكارانش از جزئيات مرحله و ماموريتش آگاه مي شود. به جرأت مي توان گفت اين بازي نخستين بازي تيراندازي بود كه در آن تيراندازي به اعضاي مختلف، اثرات متفاوتي نشان مي داد.
هرچند شماره هاي بعد سايفون فيلتر باز هم عناوين موفقي بوده اند اما هرگز تنوع و فضاي عالي نسخه اول تكرار نشد. هرچند كنترل بازي با صفحه كليد كامپيوتر كار چندان ساده اي نيست اما تجربه اين بازي واقعاً يك تجربه استثنايي است.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |