|
|
حق طريقت مرشد
(1) (ع)حسين امام شهادت و كربلا حادثه به اخلاقي رويكردي از فراتر اعتباري و ارزش شيعي فرهنگ در عاشورا و محرم كه - مناسك و مراسم سيطره همچنان گرچه.دارد زمان و روز و عالمانه فهم بر -نيست پوشيده كسي بر آن ضروريبودن رويكردهاي و است افكنده سايه عظيم حماسه اين از عاقلانه در همچنان عظيم حادثه اين در مستتر عرفاني و اخلاقي جمعي اخلاق چه و فردي اخلاق رويكرد چه) ماندهاند ، حاشيه و مطهري مرحومان چون ورزاني دين كوششهاي اما (حكومتي و استاد مرحومان چون اسلامشناساني و مورخان نيز و شريعتي توانسته...و شهيدي جعفر دكتر نيز و راشد استاد و آيتي را تاريخي و ارزشمند قيام اين از تازهاي زاويههاي است امام سلوك و سيره از نويني ابعاد و بازنمايد ذهنها در و علاقهمندان نظر معرض در را گرامياش ياران و حسين تفسيرهاي.بگذارد همام امام آن باره در دانستن تشنگان اسلامي ، حكومت به دستيابي همانند امام حركت از تكساحتي و منكر از نهي و معروف به ، امر شهادت رفيع درجه به رسيدن و قيام در مستتر اهداف از بعضي معرف حدي تا شايد..هكذا به امام كه آنچه تمامي گوياي اما باشد بزرگوار آن حركت جان نهايت در و آغازيد را خويش حركت آن احترام و پاس از سال از 60 پس كه جامعهاينيست گذاشت آن برسر خويش به را محتشم آن آرمانهاي و اخلاقيات (ص)اكرم پيامبر هجرت اصلي مسئله به "دون دنيي سر بر نزاع" و ميگيرند بازي محتاج پوسته اين از بيرونآمدن براي ميشود ، بدل آنها گريبان از سر تا بودند خويش اخلاقيات در انفجاري و تحرك حاكماني و امت.نهند تعامل وادي در پاي و برآورند تغافل و تمدن سراشيبي باشند نداشته اخلاقي مباني به تقيد كه رسالت حسين امام و نشستهاند انتظار به را خود فرهنگ از كه تحريفاتي گرد تا كرد قيام بنياد همين بر و داشت اين سايه در و نشسته دين دامن بر عاملان و غافلان ناحيه متملقان ، و مزوران چاپلوسان ، و رياكاران غبارآلودگي ، حكومتي مناصب صدر تا مردم حقوق ضايعكنندگان و دروغزنان ساخته خود وساوس ملعبه را (ص)محمدي دين و شده بركشيده در به غفلت خواب از نيز را مردم و زند نهيب را بودند افواه در و اسلامي امت تاريخ در امام شخصيت چه گر.آورد مظلوم و مبارز و مجاهد شخصيت يك عنوان به بيشتر عامه بر نيز عزاداري ايام آيينهاي و مراسم در و مطرح آن شجاعتهاي و مبارزات و اهلبيت مظلوميت چون ويژگيهايي عرفه دعاي كسي اگر اما ميشود تاكيد وي ياران و بزرگوار مبارز چهره آن وراي در كه مييابد در بخواند ، را عزيز آن نموده باز عرفاني و نواز روح لطيف ، سيمايي مصمم ، و آن كه است دين به همهجانبه نگاه و ذووجوهي همينميشود تاريخ بزرگ عارفان از فراتر جايگاهي در را بزرگوار و جهاد با را عزلت و گوشهنشيني امام كه چرا مينشاند ، به را كدام هر حق است معتقد و نميبيند منافات در مبارزه محفوظ را يك هر جايگاه و پرداخت بايد خود سهم و اندازه است ، استوار انسانها فطرت بر بزرگوار آن حركتهاي.داشت و شده نهاده آدمي وجود در خداوند سوي از كه فطرتي چيزي آن ناديدهگرفتن واقع در آن از بخشي مغفولنهادن امام سخناست شده نهاده وديعت به آدمي نهاد در كه است است عاليه مقامات به انسان يك روح صعود اوج عرفه دعاي در هستي كسي تو":ميفرمايد خويش خداي با نياز در كه جايي در را تو من و دادهاي نشان من به را خود چيز همه در كه فروتني كمال در كه هنگامي يا و "ديدهام آشكار چيز همه آن به قرب اهل كه را حقايقي آن خدايا" ميفرمايد كه ببر راهي آن به و كن واصل آنها به هم مرا رسيدهاند ، احقاق پاي كه هنگامي روحي چنين اين "رفتهاند جذبه اهل ميدارد بر خروش نيز ميآيد ميان به مردم فروگذارده حقوق (خويش دلخواه و راي به و) سرخود را مملكت":ميگويد و خداي بر جسارت و تبهكاران از پيروي به و كنند زبر و زير دارند هموار خويش دل به را هوسرانيهايشان رسوايي جبار ، و باز زبان سخنراني شهري هر به (.نكنند پروا آنها از و) دفاع بي اسلام ، سرزمين تمام و دارند منبر بر نعرهپرداز و است باز جا همه آن در دستشان و افتاده ، پايشان زير بر كه را ظلمي دست آنانند ، اختيار در بردهوار مردم بر و سرسختند زورگوي برخي.كرد نتوانند دور خورد سرشان هستند فرمانروايي پارهاي و برند ، حمله سختي به ناتوان و !شگفتا.نميشناسند (قيامتي و خدا و) معاد و مبداء كه و پيشه دغل ستمگري آن از زمين كه نباشيم شگفت در چرا نيارد ، رحم موءمنان بر كه است (شرور)حاكمي و ظالم باجگيري در خود حكم به و حاكم داريم ، ما كه كشاكشي در خدا پس ".باد داور ماست ميان كه مشاجرهاي فرزان اتابكي ، پرويز استاد برگردان تحفالعقول ، ترجمه) (ص 239 روز ، |
|