شهادت شعر تا محبت مرثيه از
...نميخوانند كتاب آنها
كتاب معرفي
تصحيح و توضيح
شهادت شعر تا محبت مرثيه از
مرثيه قلمرو در تحقيقي
آذر اميراسماعيل دكتر
خامهاي خونين دست اندر دارم
نامهاي مصيبت بنويسم كه تا
علاقه مورد مضمون گذشتگان اندوه و غم بيان زمان دير از
به را مرثيههايي شعرا تمام "تقريبا.است بوده شاعران
جهان ادبيات بين درسرودهاند موقعيتها و زمان مناسب
مرثيه فارسي زبان وفور به كه يافت ميتوان را زباني كمتر
عواطف و احساس از برانگيخته شعر نوعي مرثيه.باشد داشته
بستگي هم ، موضوعباشد موضوعي هر داراي ميتواند و است
خاصي نوع به نميتواند اثري چنين.دارد شاعر روحيات به
تشكيل را آن محتواي نوحه و مويه "صرفا يا و گردد اطلاق
عايد نتيجهاي همچنين يوناني اشعار مضامين در.دهد
در.است گذشته در شخص براي سوگواري نوعي مرثيه كه ميشود
نداشت (نوحه و مويه) سوگواري به اختصاص "صرفا مرثيه آغاز
.ميشد تلقي مرثيه فلوت ، صداي باستان يونان در و
محبت عشق ، دوستي ، چون مضاميني هم لاتين مرثيههاي در
موضوع دليل همين به.بود توجه قابل كه كرد ايجاد تحولي
.است گسترده و متنوع كهن مرثيههاي در
انواع شايعترين نوحهها و مويهها بگذريم كه اين از
پس.ميآيند حساب به دنيا زبانهاي اكثر در مرثيه
معناي در و است افسردگي بازتاب عام معناي به مرثيهسرايي
از مرثيه جاي به فارسي زبان در.ميباشد سوگواري آن اخص
.ميشود استفاده نيز "رثا" و "غمنامه" ،"مويه" واژههاي
و گذشتگان ماتم در شاعر كه شعرهايي كليه به واژه اين
خويش جامعه و ملت غمبار سرنوشت يا خويشاوندان تعزيت
مرثيه خود كه ميبينيم پس.ميگردد اطلاق ميسرايد
وطني ، مرثيههاي قبيل از باشد داشته انواعي ميتواند
ما ذهن در اما.ديگر بسياري و اجتماعي غيرمذهبي ، مذهبي ،
كه ميشود تصوير شعري ميآيد ميان به سخن مرثيه از وقتي
فارسي ، شعر در.باشد شده سروده عزيزي عزاي يا سوگ در
اينكه نخست.است برخوردار خاصي اهميت از جهت دو به مرثيه
شهادت به منتهي عاشورا روز در آنهم كربلا جانگداز وقايع
هستند مسلمان ايران مردم چون و ميشود (ع)حسين امام حضرت
مينهند ارج را شريفش خاندان و (ص)پيامبر حضرت مقام و
جان از انگيخته و لطيف احساساتي داراي زمينه اين در لذا
در كه است سبب همين به" براون ادوارد گفته به.ميباشند
اهميت از مذهبي شعر در امامان مصائب و مناقب ذكر ايران
عاليترين سراينده كاشاني محتشم و است برخوردار خاصي
".ميباشد مذهبي اشعار نمونه
دربار در مدح به مربوط ابتدا از فارسي شعر كه آنجا از
وظيفه درباري شاعران بوده آنها اطرافيان و پادشاهان
اين از و بسرايند مرثيه اربابانشان مرگ در تا داشتند
سئوال اين اكنون.برسانند اثبات به را خود وفاداري طريق
به مرثيه براي ميتوان دقيقي تعريف چه كه ميشود مطرح
عام ، معناي در باشد؟ داشته جامعيت نسبي بهطور كه داد دست
محاسن و فقدان ، غم آن واسطه به شاعر كه است شعري مرثيه
آدمي كه است شعري خاص معناي در و برميشمرد را متوفي شخص
كربلا به مربوط وقايع و (ع)حسين امام حضرت شهادت به را
شمردن بر شعر نوع اين بارز ويژگي ازمينمايد متذكر
مرثيه كه گفت ميتوان سبب همين به و است متوفي شخص فضايل
قبيل اين با بعضيها شايد ميآيد ، حساب به قصيده نوعي
احساس صوراحساسي ، ميان در ولي باشند نداشته الفتي اشعار
اين در كه قوتي و است نيرومندتر و شاخصتر اندوه و غم
بعلاوه.است دور به تكلف و تصنع از است نهفته بيان شيوه
مرثيه از بهتر باشد افتاده شاعر خود براي اتفاقي اگر
اندوه از تجسمي او خيال.بسرايد ديگري شعر نميتواند
زبان و ذهن بر عميقي تاثير كلامش گداز و سوزميگردد
شعر در نمونههايي چنين.ميگذارد خواننده يا شنونده
:ميپردازيم نمونه چند ذكر به اينجا درنيستند كم فارسي
خود فرزند سوگ در شاهنامه خالق و فارسي بزرگ شاعر فردوسي
سيوهفت سن در وي فرزند هنگاميكه.است سروده مرثيهاي
تا نيست ضرورتي.بود ساله هفت و شصت او گذشت ، در سالگي
توضيح جوانش فرزند مرگ هنگام به را پير پدر يك عكسالعمل
صالح ، پسرش ، مرگ مورد در سلمان سعد مسعود مرثيه.دهيم
مرثيه سالهاش ، بيست پسر مرگ مورد در خاقاني مرثيه
مرثيه فرزندش ، و پدر مرگ مورد در اصفهاني كمالالدين
در فايض مرثيه يا و گوشهاش جگر مرگ پيرامون معزي امير
را انگيز غم گاه آن لحظه يك عمر آخر تا كه پدرش مرگ مورد
.نشست فرو خاطر از
نسبتي شاعر با "حتما متوفي شخص ندارد لزومي اينكه ديگر
به مربوط مرثيههاي فقط كه نيست هم اينطورباشد داشته
.باشند او خوب شعر نمونههاي و جز شاعر نزديكان و متوفي
و قلب در واقعه يك كه است تاثيري است اهميت قابل آنچه
مثال عنوان به.ميگذارد جاي به خود از شاعر فكر
غزنوي ، محمود سلطان مرگ در فرخي توسط شده سروده مرثيههاي
مرگ در خاقاني خواجهنظامالملك ، مورد در معزي امير
حكومت سقوط و قتلعام در سعدي مرثيه و ابوالفوارس
مرثيههاي از.ميباشند توجه قابل نمونههاي از عباسيان
سئوال اين برويم مذهبي مرثيههاي سراغ و بگذريم كه شخصي
كجا از را سوگواري و مرثيه جدي نشانههاي كه ميشود مطرح
از آثاري (چهارم قرن) ديلميان روزگار تا.كنيم دنبال
.است نيامده تواريخ در منسجم بهطور سوگواري و عزاداري
به را مردم هجري سال 352 به ديلمي معزالدوله اما
او.واداشت (ع)سيدالشهدا حضرت تعزيه مراسم راهاندازي
پرچمهاي و بسته را بغداد بازارهاي تمامي تا داد فرمان
.نمايند نصب سياه
مدت اين در.بپردازند عزاداري به و كنند تعطيل را طباخي
ميپرداختند عزاداري به و ميگزيدند عزلت گوشه شيعه زنان
.داشت ادامه سالها رسم اين و
حضرت تعزيه بناي":كه است آورده شامي ابنكثير
احمدبن معزالدوله توسط هجري سال 352 در (ع)سيدالشهدا
كرد امر محرم اول كه گونهاي به شد نهاده بغداد در بويه
عزا سياه لباس مردم تا بسته را بغداد بازارهاي تمامي
اين چونبپردازند (ع)سيدالشهدا حضرت تعزيه به و بپوشند
بدعتي آنرا سنت اهل علماي لهذا بود رسم بغداد در قاعده
چارهاي نداشتند دستي معزالدوله بر چون و دانستند بزرگ
دولت انقراض تا هرسال آن ، از بعد.نديدند تسليم جز
تعزيه رسم بلاد جميع در محرم اول روز در شيعيان ديالمه ،
".بود برقرار سلجوقي طغرل زمان تا بغداد در و آوردند بجاي
شاعران مرثيههاي
.است سمرقندي رودكي مانده ، مرثيه او از كه شاعري نخستين
مانند رودكي معاصر و ماقبل شعراي كه نيست معلوم برما
محمد و گرگاني ابوسليك و مشرقي فيروز و غيسي باد حنظله
و بلخي شهيد و ابوموءيد و بلخي ابوشكور و سيستاني وصيف
از ديواني چه ، .نه يا گفتهاند سخن زمينه اين در ديگران
باقي آنان از شعر معدودي جز و نيست دست در شاعران اين
از باقيمانده آثار در كه است آن مسلم قدر ولي است نمانده
اين گفت بايد پس.ندارد وجود مرثيه از نشانههايي آنها
.ميشود شروع رودكي از "منحصرا فارسي ادبيات در فن
كه سرود مرگش از قبل سال چهار را خود مرثيه دومين رودكي
دوست مرگ در را يادشده مرثيه او.است يافته بيشتري شهرت
.است سروده بلخي شهيد همعصرش شاعر و عزيز
شعر رو اين از.بود طبيعي و ساده كار ابتداي در مرثيهها
.است سادگي و طراوت و احساس از سرشار فرخي و فردوسي
در و گرفت تصنع رنگ رسمي ، واژههاي انواع با مرثيه بعدها
.داد دست از را خود خاص محتواي نتيجه
محمود سلطان مرگ در مرثيهاي فرخي زمان همان در "تقريبا
و شعر تاريخ موءلف شبلي مولانا گفته بهاست سروده غزنوي
".ميگذارد اثر انسان براحساس "عميقا مرثيه" ايران ادبيات
را مهارتي چنين توانستهاند فارسي شاعران معدود واقع در
مرثيه در فرخي ".دهند نشان خود از سرايي مرثيه هنر در
خود خواننده كه ميدهد دست به تصويري آنچنان محمود سلطان
كه ميكند منتقل را حس بگونهاي و ميبيند غزنين در را
فقط اين و ميگيرد قرار تاثير تحت ناخواه و خواه انسان
:ميشود مقدور هنر يك سايه در
پار ديدم من كه همانست نه غزنين شهر
كار شده دگرگون امسال كه فتادست چه
خروش و پربانگ و نوحه پر بينم خانهها
فگار روح كند كه خروشي و بانگ و نوحه
ميان آن از كه شد سروده معدودي مرثيههاي دوره اين از پس
از و ملاحظهاند قابل دهلوي اميرخسرو و سعدي مرثيه دو
احساس از برخورداري علت به و برخوردارند خوبي شعري ارزش
.آيد حساب به مرثيهسرايي از بارزي نمونه ميتواند شخصي
اثري خود از فارسي شعر در نميتوانند دليل دو به اما
آرامش به گرايش بيشتر شعرا كه دليل اين به يكي.بگذارند
با را شادانگيز عوامل كه نبودند مايل و داشتند تسكين و
سرآغاز دوران آن كه آنجا از دومبياميزند گريه و نوحه
با تقابل در عصر آن ديگر ، بيان به و بود غزل شكوفايي
روزگار در شبلي مولانا قول به داشت ، قرار نوحهسرايي
.نميداد گوش مرثيه به كسي بلبلان نغمهسرايي
.كرد پيدا ديگري شكل صفويان و تيموريان عصر در فارسي شعر
زدند هم بر را قديم شعر اساس عرفي و نظيري و غزنوي سنايي
مرثيه سرودن با كاشاني محتشم.نهادند بنا جديد ساختاري و
محتشم.شد خود از بعد و قبل مرثيهسرايان صدرنشين كربلا
صفوي دوره معروف شعراي ميان در (ق.-ه وفات 967) كاشاني
و فضايل شرح وقف را خود عمر كه است بنامي شاعران از
.نمود (ع)حسين امام حضرت ويژه به امامان مصائب
را عمر مابقي ولي كرد عاشقانه اشعار صرف را خود جواني او
ادوارد پرفسور گفته به.پرداخت مذهبي شعرهاي سرودن به
اميد به را خود شيواي مديحه محتشم كه هنگامي براون
صلهاي تنها نه فرستاد ، تهماسب شاه براي صله دريافت
و دروغپردازيها از مملو را او شعر شاه بلكه نكرد دريافت
بند هفت مرثيه محتشم كه بود آن از پس.كرد قلمداد مبالغه
را خود پاداش حق به بار اينسرود امام مدح در را خود
وجود محتشم معروف بند هفت مورد در نظريه دو.كرد دريافت
معروف بند هفت جواب در را بند هفت محتشم اينكه يكي.دارد
.است سروده معروف مرثيهسرايان ديگر از كاشي مولانا
يكي را شاعر دو اين اشتباه به براون ادوارد البته)
آنكه ديگر (نيست بحث قابل و است مشخص موضوع كه دانسته
شده نوشته صريح و ساده فوقالعاده زباني به محتشم مرثيه
قول به.است لفظي استعارات و بديعي تصنع از عاري و
نمايانگر و حساس بسيار محتشم شعر مستشرقين از بسياري
.است واقعي تاثر و مذهبي احساس
كلام اطاله خاطر به محتشم بند هفت تمامي ذكر متاسفانه
نمونه عنوان به را آن بند يك از بيت چند اما نيست ، مقدور
:ميآوريم گرامي خوانندگان براي
بريخت زمين بر او تشنه حلق ز خون چون
رسيد برين عرش ذروه به زمين از جوش
خراب شود ايمان خانه كه شد نزديك
رسيد دين اركان به كه شكستها بس از
زدند زمين بر چوخسان او بلند نخل
رسيد زمين غبار ز آسمان بر طوفان
رساند نبي مزار به چون غبار آن باد
رسيد هفتمين فلك بر مدينه از گرد
زد نيل گردون خم در خامه بار يك
رسيد گردوننشين عيسي به خبر اين چون
.است مثبت تلقي يك حامل "رسيد" رديف بيت ، چند همين در
جوشش و خون ريختن.است عاشورا روز يادآور تشنه حلق و خون
هفتمين فلك بر گرد رسيدن ، آسمان به طوفان آسمان ، بر زمين
و سيلان و رواني مبين نمادها اين همه و باد حركت رسيدن ،
شعر در آسمان و زمين گرفتن خدمت در.است شعر جوش و جنب
.ماتم بار اين كشيدن در كائنات تمام اشتغال از است سمبلي
تشبيه و سيدالشهدا ، حضرت جاي به بلند نخل از استعاره در
بسيار و شده خلق زيبا تضادي "خسان" به دشمنان مضمر
.ديگر صناعات
اكتفا بخش اين در مرثيهسرايان ديگر نام ذكر به فقط ما
ميرزا:سروش (ق.-ه وفات 1276) جندقي ، يغماي:ميكنيم
صبوري ،(ق-ه وفات 1285) شمسالشعرا يا خان محمدعلي
آستان ملكالشعراي محمدكاظم ميرزا حاج او نام كه كاشاني
(ق.-ه وفات 1322) بهار ملكالشعراي پدر و رضوي قدس
(ق.-ه وفات 1318) يزدي جيحون به مشهور بليغالمتكلمين
مدرس يحيي ميرزا ساماني ، عمان عليآبادي ، ميرزاتقي
.ديگر بسياري و اصفهاني
شهادت شعر
شعر گونه اين.ميرود شمار به مرثيه از نوعي شهادت شعر
شعر دراوست شريف ياران و (ع)حسين امام حضرت رثاي در
كه است اين بر فرض بلكه نيست مطرح تاريخي وقايع شهادت
"مستقيما شاعر بنابراين.آشناست موضوع با قبل از خواننده
حزنانگيز و جانسوز وقايع يعني ميرود اصلي موضوع سراغ
شاعر دروني عواطف و احساس از برخاسته شهادت شعر.عاشورا
صله يا پاداش به چشمداشتي هيچگونه كه گونهاي به است
حقيقت و احساس شعر را ، شعر نوع اين بتوانيم شايد.ندارد
.بناميم
عليالدوام كه حقيقتي و است دروني غليان حاصل كه احساسي
شهادت شعرماند خواهد جا به هستي عالم صحيفه بر آن نقش
شاعر شعر گونه اين در كه چرا ويژه ، هنري و است هنر نوعي
از بايد او.ميآزمايد را خود داستانپردازي توانايي
تصوير و تجسم در كه كند استفاده استعاراتي و تشبيهات
در حقيقت در.دهد ياري را خواننده يا شنونده ذهن صحنهها
(Dramatologist) دراماتولوژيست يك نقش در شاعر شهادت ، شعر
شخصيتهاي كه تفاوت اين با ميكند ايفا را خود وظيفه
مجدودالدين حكيم.هستند مذهبي و حقيقي شخصيتهاي او شعر
براساس چهارم قرن شاعر مروزي كسايي به ملقب ابوالحق
بيت اهل مورد در فارسي زبان مديحهسراي اولين مستندات
مقال اين در.ميشود خوانده هم مقتل شعر ;شهادت شعر.است
محمدعليخان ميرزا روضتالاسرار از نمونه عنوان به بيت چند
:ميآوريم گرامي خوانندگان براي را سروش به مشهور
خامهاي خونين دست اندر دارم
مصيبتنامهاي بنويسم كه تا
خامهام سوزد كه ميترسم ليك
نامهام ماند ننوشته همچنان
ميرصادقان عباس آن آمد
عاشقان سپاه علمدار وان
جدا تن از ناگهان بدسرشتي
خدا دست زاده دست كرد
بيفت خوش اوفتادي دست اي گفت
گفت و بگرفت دگر دست در تيغ
چيست؟ دست ببازم ، جان تا آمدم
نيست مست گريزد سيلي كز مست
والسلام
تحقيق منابع
تهران 1927 سنگي چاپ هدايت ، رضاقليخان مجمعالعضما ، -1
صص 82485
مثالب بعض رازي ، قزويني عبدالجليل شاه ناصرالدين -2
النقص ، به مشهور فضائحالروافض بعض نقض في النواصب
بعد به صص 401 تهران 1331 حسيني ، ميرجلالالدين ويرايش
تهران 1333 ايران در ادبي سوگواري كرماني ، كوهي -3
بعد به صفحات 106
محمدجعفر تصحيح ديوان ، سروش ، به ملقب شمسالشعرا -4
صفحات 732 دوم جلد تهران 1339 اميركبير ، انتشارات محجوب ،
بعد به
بيدگلي صباحي ديوان بر بيضايي پرتو حسين ديباچه -5
تهران 1338
ترجمه ايران ، پيشرو بومي هنر تعزيه پترچلكووسكي ، -6
از اول ، 1367 چاپ فرهنگي علمي انتشارات حاتمي ، داوود
.بعد به صفحه 272
شعرا تاريخ يا شعرالعجم هندي ، نعماني شبلي علامه -7
گيلاني ، فخرداعي سيدمحمدتقي ترجمه ايران ، وادبيات
صفحات 25 ، 167 سال 1368 سوم چاپ كتاب دنياي انتشارات
دكتر ترجمه ايران ، ادبيات تاريخ براون ، ادوارد -8
انتشارات سجادي ضياءالدين دكتر استاد تحشيه و مقدادي
بعد به صفحه 252 از تهران 1369 اول چاپ مرواريد
زرين ، انتشارات فارسي ، ادب و شعر موءتمن ، زينالعابدين -9
بعد به صفحه 32 از دوم ، 1364 چاپ
انتشارات فارسي ، شعر تحول موءتمن ، زينالعابدين -10
بعد به و 173 صفحات 155 چهارم 1371 چاپ طهوري ،
در ادبيات تاريخ صفا ، ذبيحالله دكتر استاد شادروان -11
ج 1/5 ، تهران چهارم 1368 چاپ فردوس ، انتشارات ايران
صفحات 625622
سال نويد ، انتشارات ايران ، در تعزيه همايوني ، صادق -12
و 192 صفحات 217280 شيراز 1368
صبح انتشارات حميدي ، مقامات بلخي ، محمود عمروبن -13
تعزيه و ماتم در ص 75 تهران 1362 امروز
تعزيه در آن نمايشي روشهاي و اروپايي تئاتر تاثير -14
از پليكپي صورت به محجوب محمدجعفر دكتر (مقاله)
ماه 1355 مرداد در تعزيه سمينار گفتارهاي
...نميخوانند كتاب آنها
!سوم جهان كشورهاي در كتاب بازار ركود
به يا يافته توسعه كشورهاي مردمان اخير دهه يك طول در
را جهان جمعيت از درصد از 20 كمتر غرب جهان ديگر عبارت
كتاب چاپ و نشر آمار حال عين در ولي دادهاند جاي خود در
كتابهاي از سوم دو حدود در ميدهد نشان جهان سطح در
بيستم قرن پاياني دهه طول در جهان سطح در شده منتشر
.است بوده خاكي كره از بخش همين به متعلق ميلادي
نيافته توسعه كشورهاي و سوم جهان مردم كه اين يعني اين
آماده را خود كه شرايطي در و بيستم قرن روزهاي واپسين در
درصد كه 80 حالي در و ميكنيم ميلادي سوم هزاره به ورود
حدود در تنها و تنها دادهاند جاي خود در را جهان جمعيت
زيور به را دهه اين طول در شده منتشر كتابهاي از سوم يك
موجود فاصله بيانگر خود معكوس رابطه اين.آراستهاند طبع
توسعه كشورهاي در كتابخواني و كتاب انتشار وضعيت ميان
.است ميلادي دوم هزاره روزهاي واپسين در سوم جهان و يافته
تنها 15 و تنها كه حالي در اروپا قاره نمونه عنوان به
رقمي است داده جاي خود دل در را جهان كل جمعيت از درصد
آن از را جهان سطح در كتاب انتشار از درصد با 50 برابر
اين در قارهها ديگر و ملل ساير پيشتاز و است ساخته خود
.است زمينه
و توسعه كه است اين عميق فاصله اين ديگر مفهوم و معنا
و فرهنگي رشد با پاياپاي و مستقيم ارتباطي جانبه همه رشد
بدون جامعه يك جانبه همه توسعه هرگز و داشته جامعه معنوي
و رشد آن مهم شاخصهاي از كه آن فرهنگي توسعه به توجه
.پذيرفت نخواهد تحقق است ، كتاب انتشار افزايش
دولت دستاندركاران و مسئولان اصلي برنامه كه شرايطي در
و جانبه همه توسعه خرداد دوم مردمي حماسه از برخاسته
منتخب جمهوري رئيس و ميباشد سطوح تمامي در و فراگير
توسعه به توجه است ، فشرده پاي مسئله اين بر بارها مردم
گسترش آن به رسيدن اصلي ابزارهاي از يكي كه جامعه فرهنگي
و الزامي است ، جامعه در كتاب روزافزون انتشار و
.ميرسد نظر به گريزناپذير
جهان نيافته توسعه و سوم جهان كشورهاي اغلب در متاسفانه
جامعه فرهنگي رشد و توسعه ميلادي دوم هزاره پايان در
آن از بتوان تا نميشود گرفته جدي وشايد بايد كه آنچنان
به و سطوح ديگر در جامعه پشتوانه و اتكا نقطه عنوان به
.برد سود فني و صنعتي علمي ، زمينههاي در خصوص
فرهنگي رشد و توسعه ستون واقعيترين اصلي شاكله كه كتاب
نه نيافته توسعه كشورهاي در ميشود محسوب جامعهاي هر در
كافي و لازم حد به نه و ميشود منتشر كافي اندازه به
.ميشود خوانده
توسعه قسمت در كتاب بازار در تقاضا و عرضه واقع در
گسترش و رشد مشوق و محرك كه آن جاي به خاكي كره نيافته
بازار در ركود كردن حاكم جهت عاملي به فعاليتباشند
در كتاب نشر بازار كه است چنين اين و شدهاند مبدل كتاب
.است شده بيهوده و باطل دوري اسير سوم جهان
و كتاب به جامعه افراد گرايش ميزان اندازهگيري براي
كتاب ، تيراژ مهم شاخص سه به بايد آن در كتابخواني سنجش
كتاب گرفتن امانت ميزان و كتابخانهها به افراد مراجعه
.كرد اشاره خصوصي يا عمومي كتابخانههاي از
و نيافته توسعه جوامع در كتابخواني و كتاب معضلات از يكي
و كتابخانهها كمبود سوم ، جهان معروف و معمول اصطلاح به
.است جامعه باسواد جمعيت نسبت به آنها تعداد نبودن كافي
قادر هم ناكافي و محدود كتابخانههاي همين ديگر سوي از
جذب خود سمت به را جامعه كتاب به علاقهمند بخش.نيستند
نشان ناتوان عديده مشكلات دليل به زمينه اين در و.كنند
.ميدهند
نقش كتابخانهها كه نيافته توسعه و صنعتي جوامع برخلاف
كتابخواني و كتاب سمت به جوانان گرايش در را مهمي و موءثر
توسعه جوامع در ميكنند ، بازي جامعه فرهنگي توسعه و
واقع در خود اصلي نقش از شدن دور با كتابخانهها نيافته
.ميشوند رانده حاشيه به
نيافته توسعه جوامع در كتابخواني ميزان بودن پايين
آن در كتاب براي تقاضا نازل و پايين ميزان نمايانگر
بازدارنده عامل واقع در تقاضا كاهش و شده محسوب جامعه
محسوب جديد كتابهاي انتشار و عرضه افزايش در مهمي
.ميشود
پاسخ به رسيدن و جريان اين عوامل يا و علت يافتن براي
در كتابخواني و كتاب انتشار ميزان چرا كه سئوال اين
"كاملا نسبتي آنان جمعيت ميزان با نيافته توسعه جوامع
تاثيرگذار عوامل از مجموعهاي به ميتوان دارد معكوس
.كرد اشاره
كالاي يك عنوان به كتاب تلقي عدم عوامل اين جمله از
عمومي سواد سطح بودن پايين خانوادهها ، سوي از ضروري
علل به رسيدن براي كاوش و جستجو روحيه وجود عدم جامعه ،
به كتابخواني و كتاب جانيفتادن جوامع ، اين در قضايا
افراد فراغت اوقات كردن پر در مهم و موءثر عامل يك عنوان
فقر زندگي ، طاقتفرساي فشار قبيل از مسائلي و جامعه
و تجملي كالاي يك عنوان به كتاب شده موجب كه..و عمومي
توسعه جوامع در غريبه پديدهاي عنوان به كتابخواني
.بيايد حساب به نيافته
ميشوند يافت جامعههايي نيافته توسعه جوامع بين در ولي
در پايدار و همهجانبه توسعهاي به رسيدن خواستار كه
.هستند اجتماعي زمينههاي تمام
اشاره ايران عزيزمان كشور به ميتوان جوامع اين جمله از
به رسيدن آن منتخب دولت برنامههاي سرلوحه در كه كرد
قرار شئون تمامي در پايدار و فراگير همهجانبه ، توسعهاي
.دارد
و كتاب بحران مشكل حل مرحله اين به رسيدن براي و
يك عنوان به مطالعه كردن نهادينه و جامعه در كتابخواني
به فرهنگي توسعه به رسيدن براي اجتماعي ضروري فعاليت
ضروري و الزامي اجتماع جانبه همه توسعه زمينه پيش عنوان
.ميرسد نظر به
ارادتمند سهيل
كتاب معرفي
ديگري براي زندگي *
رهام نشر:ناشر *
دارستاني ميرزاجاني علي:نويسنده *
اول1378 چاپ *
تومان بها800 *
بهارهاي به ره تنها نه كه غريب كوچي كرديم ، هجرت ما..
و سرد زمستاني يخبندان در بلكه نبرديم آشنا زود و سبز
سرابي ما براي هجرت.شكستيم فرو غربت سوز مسير در و تلخ
دويديم دنبالش به غايت بدين تا عطشناك و تشنه لب كه بود
يك از ما !نرسيديم هم قطرهاي به حتي تفتيده لبان با و
طاعونزده شهر به اميدوار روشن ، افقهاي نزديك آبادي
و نميشناخت را ديگري كس كسي كه شهري به كرديم كوچ تهران
فساد از بود لبالب كه محيطينميفشرد را دستت دستي ، هيچ
از پذيرايي آماده وقت ، همه در كه سوداگراني با تباهي و
سراب ، اين در استقرار از پس !بودند سادهدل مهاجران
...افيون به بود پدرم اعتياد هديه اولين
تصحيح و توضيح
دوشنبه "دارد باور را بهار كه شاعري" عنوان با مطلبي
اين در.رسيد چاپ به هنر و ادب صفحه در (خرداد 17) گذشته
اشعار مورد در خرمشاهي بهاءالدين آقاي توسط كه مطلب
:بيت در قصيده درآخرين است ، شده نوشته مشيري فريدون
نو شعر دورش به /كرد گل او والاي همت از شعرنو ايران در
را شيري دندانهاي انداخت
است شده چاپ مشيري دندان اشتباه ، به شيري دندانهاي كلمات
.ميشود اصلاح ترتيب اين به كه
|