دادگري آموزگاران و رستگاري پيامآوران
امامان شهادت و (ص)اكرم پيامبر رحلت انگيزه به
شيعه بزرگوار
.ميشويم نزديك روزگاران خزانه در روزها غمانگيزترين به
خاك از (ص)رسول هجرت غمانگيز وصيت يادآور روزي باري ،
حسن امام غربت و شهادت و تنهايي يادآور روزي افلاك ، به
و مقدس مشهد در هشتم امام سوگ در ديگر روزي و (ع)مجتبي
و عاشقان چشم توتياي كه خاكي ايران ، خاك به جسمش سفر
.ماست زائران محبت تربت
ايشان بر همواره خدا درود كه - امامان و نبي روح معراج
باشد ، مرثيهانگيز و سوگناك آنكه از پيش - باد
رثاي در تنها آنكه چهاست عبرتآموز و تاملانگيز
و هاديان هجران در كه نمينشينيم ، سوگ به محبوبان
در انسانها همه عقول و روانها و جانها بزرگ آموزگاران
ژرف سخن اين به ميتوان پس.نشستهايم عصرها همه
محبوبش و مراد و دوست درباره (ع)علي اميرالموءمنين
;است رفته كف از گوهري چه كه انديشيد (ص)محمد
و تكامل ، و رشد او سنت و اعتدال ، و ميانهروي او سيره"
داد به فرمانش و حكم و ،(باطل از حق) كننده جدا او سخن
".است درستكاري و
شده ، فشرده كوتاه سخن اين در كه بلند آرمانهاي اينهمه
"ميانهروي" جز چيز چه راستي به.ماست نيازهاي كل بيانگر
و افراط از انسانها شكسته روح است قادر "اعتدال" و
عرصههاي كه است سليمي عقل كدام و بخشد تسلا را تفريط
از كه را بيچارگي و زخم هنگامههاي و نوردد در را تاريخ
بشر ابناء نصيب بيتفاوتي و تفريط يا و خشونت و افراط
بزرگي مرهم و ناب نوشداروي همان اعتدال ، .نكند درك شده
را آدمي روح رفته ياد از روحانيت ميتواند كه است
و منكسر عقول به را تخطي خط و كند هبه انسان به دوباره
رحمان خداي كه المستقيمي صراط.دهد نشان مردمان رميده
در - اعتدال سنت با جز كرده بيان تاكيد به قرآن ظل در
و جنگ در و زهد در و دنيوي امور در و معنويت در و عقل
.آمد نخواهد دست به -...و فرهنگ در حتي و سياست در
انسان تكامل و رشد بر (ص)رسول تاكيد حسنه ، سنت اين جز
برجسته صفتهاي از.ساخت تفكر محمل دقت به بايد را
و اول مربي او و است "ربالعالمين" قرآن در خداوند
خود رحمانيت از سرشار ربوبيت با كه است هستي مربي اولين
براي را ظلماني جهان اين در صيرورت و بخشيده پناه ما به
خاتم ، پيامبر گسيل بويژه رسل ، ارسال.است ساخته ميسر ما
دست و پايكوب و نباشيم شاكر چگونه و تربيتهاست همه ختم
همه در الهي جاريه تربيت و بيمنتها رحمت اين افشان
خط آن ، واسطه به كه رحمتي نگرديم؟ انسان حيات عرصههاي
و.كرد خواهد روي رستگاري و ميشود آشكار هدايت مستقيم
سخنش كه نباشيم گوهري چنين رفتن كف از سوگناك چگونه
هيهات.بديهاست و خوبيها همه معيار و باطل از حق فرقان
دارند خويش آسمان در درخشاني ستاره چنين كه مردماني بر
گمراهي سوزان بيابانهاي و ضلالت ظلمت در باز و
.سرگردانند
و معايير ميتوان طيبه ، شجره همين بركت از باز و
آن جستجوي كه ميوهاي.يافت را دادگري و عدل نمادهاي
و زخم و فرياد و جنگ چه هر و آكنده را بشر تاريخ همه
همه و داده رخ آن جستجوي در شنيدهايم كه تبعيد و زندان
آن آموزههاي اگر.پاكاند ثمره اين حسرات وامانده عالم
آن ، پاك ثمرات بيگمان مييافتيم ، در نيك را طيبه شجره
تكتك و چشانده بشريت كام به را عدالت شيرين شهد اينك
.بود بخشيده انسانيت عنوان و خورشان در عزتي را ، انسانها
جملگي ايشان ، آخرين و قائم جز كه شيعه ، بزرگوار امامان
همين آموزگاران و مفسران بردند ، نصيب شهادت فيض
تكامل و رشد ايشان هدف و اعتدال ايشان مكتب.مدرسهاند
و باطل از حق جداكننده و فرقان فرمايشاتشان انسانها ،
حالي در.است بوده راستكاري و داد يكسره ايشان فرمانهاي
رابطه زواياي در و داشتند خويش خالق به نظر همواره كه
راههاي بهترين كه جايي تا ميفرمودند تامل خداوند با
خطابههاي يا بياني زلال حكمتهاي يا خموشي با را تربيت
.ميدادند قرار فرارويانسانها برانگيزنده و آتشين
:فرمود جمله از طولاني سخني در (ع)حسين امام
شايسته زيرا بگرويد او به و طلبيد اجابت خدا از..."
پندارد ، بزرگ را خود دريافته ، را خدا بزرگي كه كسي نيست
كه است اين دريافتند ، را خدا قدرت كه آنان بزرگي چه
بهرهمند خدا حلال از كه آنان [بزرگواري] و كنند فروتني
و گيرند پيش زبوني و افتادگي [او براي] كه است اين شدند
سر كه است اين دريافتند را خدا قدرت كه آنان سلامت
را خود ديگر شناخت ، حصول از پس و بسپارند او به تسليم
به و نگردند گمراه (دگرباره) رهيابي از پس و نكنند گم
مگر فهميد نخواهيد را پرهيزگاري شما كه بدانيد يقين علم
چنگ نيك خدا پيمان به هرگز و دريابيد را هدايت وصف آنكه
دست آن از كه را كساني آنكه مگر زد نخواهيد در
چنانكه درستي به را قرآن هرگز و بشناسيد برداشتهاند
تحريفش كه را كساني آنكه مگر خواند نخواهيد سزاست
بدعت دانستيد ، را همه ين ا چون پس.دانيد باز كردهاند
تحريف و خدا بر بستن دروغ و ميدهيد تشخيص را زورگويي و
"....مييابيد در و ميبينيد را
از گوشههايي آموز ، حكمت كلامي در نيز (ع)هشتم امام و
پيروان و ياران به چنين را راستكاري و رستگاري طريق
:آموخت خويش
او در خصلت ده اينكه مگر نيست ، كامل مسلمان مرد خرد"
امان در شرش از [مردم] و اوبرود از خير اميد.باشد
بسيار خير و شمارد زياد كس ديگر از را اندك خير.باشند
ازو كه حاجتهايي از.انگارد اندك خود سوي از را
دانش طلب از عمرش طول در و نيايد ستوه به ميطلبند
توانگري از خوشتر او نزد خدا راه در درويشينشود دلتنگ
او دشمن با همراه عزت از را خدا راه در خواري و باشد
نامداري از دلانگيزتر او براي گمنامي دارد ، دوستتر
"....باشد
شهادت ،(ص)مصطفي محمد مرتبت ختمي حضرت جانگداز رحلت
بن علي امام الائمه ثامن شهادت و (ع)مجتبي حسن امام
.باد تسليت همگان بر (ع)الرضا موسي
|