چمران و شريعتي :خرداد مهاجران از يادكردي
عشق مكتب
آموزگاران
يادآور كه ميوزد خنكي نسيم خرداد ، بيشههاي از
.است بوم و مرز اين در رخدادها و ايام تاريخسازترين
;گرديده متبرك خرداد دوم حماسي فرخندگي به آن ابتداي
دلاوران جانفشانيهاي و (ره)خميني امام جسم عروج آن نيمه
پايان و ميگرداند زنده خاطرهها رادر خرداد 42 پانزده
...ماست جاويد حماسه مرزبانان از بزرگمرد دو رحلت سالروز آن
بزرگمرد دو حيات لحظههاي آخرين خرداد ، روزهاي آخرين
اسلام كوشندگان و بيدارگران از دو هر كه علويست مكتب
عمل و انديشه با كه مرداني.ايرانند پاك اقليم در راستين
سلوك طرق و بازگشودند را(ع) علي و (ص)مصطفي راه خود ،
.كردند روشن سرمايه و سود و پولاد اقتدار عصر در را انسان
و مدرن بردگي و بيگانگي خود از هنگامههاي در كه شريعتي
نثار را خود تاريخي فريادهاي غربزدگي ، و ماشينيسم
سرمايههاي تمام با و ;كرد بوم و مرز اين تشنه جوانان
و بيداري شگفتانگيز درسهاي خويش ، عاطفي و فكري
با پايان در و ;آموخت خود نسل فرزندان به را انقلابيگري
جان تاريخي هجرتي اعماق در تنهايي ، و غربت از كولهباري
عجايب از و ما ، روزگار ناب شرارههاي از بيگمان ;سپرد
.بود مكرر انقلاب و پيوسته نهضت اين
فرديش ، ويژگيهاي و منش و زندگي همچون او ، آموزههاي
در و بود مقدس هيجاني و تازه تفكري كيفيتهاي از سرشار
.برافروخت آتشها منتظر ، و استبدادزده جواناني جان اعماق
مدرسهاي و مكتبي و عالمانه منطق داشت ، نظر در او آنچه
كه بود دگرگوني حال در مردماني براي تازه ادبياتي نبود ،
و اتصال و بودند برده ياد از را عظمت و عزت رمزهاي
آن بنيانگذار خود كه معنويتي لايزال كاخ با ايشان ارتباط
.بود شده سست و كمرنگ سخت بودند ،
به ديگري ، از پس يكي را بيخرد خودكامگاني كه جامعهاي
اين گران بار و ديده خويش سلاطين و رهبران مثابه
شرنگي به ميبايد يا اينك بود ، چشيده را تحميلي حكومتهاي
از و سازد تازه را جان شيرين شهدي به يا و شود درمان تلخ
كه دارويي تلخ شرنگ بود؟ كداميك شريعتي.برخيزد جاي
را آدمي آن حلاوت كه شربتي يا دردهاست درمانگر
بازميآفريند؟ وي در را تداوم اميدهاي و برميانگيزد
خواهند پاسخ فردا و امروز مردمان و تاريخ پرسشها ، اين به
رفته كف از روزگاران تارك بر همواره نكته يك اما داد ،
مدار بر شريعتي همچون مرداني عصيان آن و درخشيد خواهد
تجلي سه كه عظيمي توفيق و است ديني فرهنگ و حقايق احياي
.نهاد جاي بر مهم و گسترده
و بازگويي ;، دوم متفاوت ادبياتي و فرهنگ ايجاد ;اول
به كه جامعهاي ضمير و گوش در ديني انديشههاي بازخواني
چشمانداز ;سوم و داشت آن با طولاني فاصلهاي ظاهر
و تاييد فرهنگ و افراشته گردن كه نمادهايي و نمونهها
رويه اينساختند بدل خودباوري و "نه" به را تقليد
نماد شريعتي كه معاريفي و مشاهير خيزش در انكار غيرقابل
كردند ، ظهور اسلامي انقلاب آستانه و مسير در و بود آنان
.شود زدوده خاطرها از نبايد و نميتواند هيچگاه
چشمهها همان از و بود سلاله همين از مردي نيز چمران
كولهبار آزادي ، -برابري -عرفان جستجوي در شد ، سيراب
كه استوار ، مرديميكشيد دوش به را خود نسل آرمانهاي
قد ستمگران برابر در گردنفرازانه و داشت عارفانه هيبتي
با كرده ، خم قد خويش خداوند مقابل در آنگاه برافراشته ،
بصيرت و فتوت.شتافت معشوق ديدار به غريب نجابتي و سكوت
ما روزگار دلانگيز صحنههاي از نيز دوران رادمرد اين
تالهي و داشت پرهيزگاري و رستگاري به عجيب تعلقي.بود
كه بود اينگونه و...خود نسل روح ناكاويده اعماق در ژرف
آرزوهاي كف ، در صلاح سلاح و رفت بالا حقايق نردبان از
.كوچاند تحقق سرزمين به خداوند مبارك نام با را قوم اين
آشوبهاي كه بودند قدبرافراختگاني و جوانمردان اينگونه
در را خلق عظيم اشتياق و دريافتند را تبار اين روح
.زدند رقم عشق و معنويت ميعادگاه
فروزان همواره موءمنان و عارفان سينههاي در يادشان آتش
.باد
|