اجتماعي عدالت و مشروطه انقلاب
نهضت المللي بين سمينار نخستين برگزاري انگيزه به
(بخش واپسين) ايران مشروطيت
نجم هادي شيخ اجتماعي ، سياسي هاي انديشه به نگاهي با
آبادي
حكم و حقه سياست عدالت ، مشروطه ، حكومت مهم عناصر از *
به محدود و شرايط اين به مشروط حكومت بايد كه است ، عقل
"الهي امر" آن در كه است آن اصلي شرط ولي.باشد حدود اين
نخواهد الهيه حكومت حكومت ، صورت اين غير در.شود رعايت
بود
كه دستوراتي و قوانين اگر كه است معتقد هادي شيخ *
در جامعه امور شود ، پيروي است ، آورده (ص)اسلام پيامبر
و يافته علو و عزت مسلمين و اسلام و افتاده اعتدال جاده
شد خواهد قطع خدا دين از كفار طمع
افكاريچون گسترش و رشد و يافتن راه هادي شيخ ديدگاه در
اين ناشياز جامعه و مردم بين در آن غير و بابيه تفكرات
و داشته توجه اوهام و خرافات به -"عموما -جامعه كه است
در سريع خيلي عقايد و آراء اين لذاميكند عمل بدانها
گرد عامي و عادي مردم و كند پيدا طرفدار ميتواند جامعه
بازاري آشفته جامعه و كنند متابعت شده جمع آن مناديان
:كند غش به معامله را خويش كالاي هركس تا شود
(نفساني هوسهاي و هوي و وهم به توجه كار) رساندي جايي به"
مهدي يا..اناا اني) كنار و گوشه در هركس كه را
اظهار آنها امثال و (...بامرا قائم يا ،...بهدايتا
ايمان از و كرده جا ذهنشان در سابق غلو چون خلق و نمودند
فوج فوج دوخته ظاهري شهود به چشم بوده مايوس غيب به
."شد توحيد صورت به شرك از پر عالم نمودند متابعت
پرستش مردم بين كه فرستاد جهت آن از را پيامبران خداوند
توحيد از گشته مشغول بدان مردم و يافت رواج بتها عبادت و
امراض آنها كه بود اين انبياء بعثت ديگر علت شدند ، غافل
بدانها را نفس سلامت و كرده معالجه را مردم باطنيه
.بازگردانند
است ، عادت خارق چه اگر سبب بدون جسميه امراض دادن شفا"
آن جهت به را انبياء عالماست (تر)مفيد امراض شفاي اما
.مينمايد مبعوث
مردم افكار و تكذيب با مواجه -"عموما -بعثت از پس انبياء
اين به توجه ضمن هادي شيخ شدهاند ، بعد يا خويش زمان
.است كرده آن -علل -علت ذكر در سعي موضوع
(طوايف) بزرگان (مردم)ايشان نظر به را گذشتهها چو"
آنچه بر زايد نمودهاند ، بزرگ خود اغراض جهت به ايشان
را امور آن خود زمان بزرگ (پيامبر) در چون..بودهاند
اول در اغراقات اين و...ميشوند منكر نمينمايند مشاهده
و ميشود مظنون كمكم ميشود مذكور احتمال و وهم به امر
."ميرسد يقين مقام به رفتهرفته
به كمر حتي كرده انكار و تكذيب را انبياء كه است اين
.ميبندند قتلش
امور به را پيامبران انكار و تكذيب ديگر جاي در نويسنده
فوق سطور در كه -وي ديگر مطالب با كه ميدهد نسبت ديگري
.باشد آن مخالف شايد و دارد تفاوت -رفت آنها ذكر
يكي است ، امر دو جهت به (انبياء تكذيب) امور اين تمام"
بزرگي:كه آن ديگر و است مشكلي امر غيب به ايمان:كه آن
زمانش مردم (پيامبر)ميشود مبعوث حق جانب از را كه آن
".نميكنند ادارك
نكتهاي هادي ، شيخ از فوق عبارت دو مقايسه و توجه با
اول عبارت در:نيست فايده از خالي كه است ذكر شايان
در آنها كوچكي را انبياء انكار و تكذيب علت نويسنده
در ولي ميداند ، افراد ذهن در پيشين پيامبران با مقايسه
بزرگي چون كه ميآورد و ميكند ذكر را آن خلاف دوم عبارت
تكذيب نميشد ، ادراك زمانشان مردم توسط پيامبران عظمت و
.ميكردند مخالفت آنها با مردم و ميشدند
گروهي از پيامبران تكذيب پيرامون بحث خلال در هادي شيخ
پيامبر ارتباط و وحي منكر اينان كه ميآورد ميان به سخن
اين بايد "ظاهرا بودند ، -خدا وجود منكر شايد و -خدا با
آنها با وي كه باشند اخيره ملحدين و ماترياليستها گروه
گروه اين او نظر از.است داشته -مباحثه يا و -برخورد
افراط وادي به ميكردند ، تفريط كه سابقين برعكس اخير
.نيست سادهاي چندان كار آنها با گفتن سخن و افتادهاند
بودند ، عاقلي و زيرك مردمان انبياء ميگويند (برخي) گاهي"
اين...و بودن الهي وحي مهبط و داشتن راه خدا با اما
طرف از بيچارهها اين...ندارند قبول "ابدا را حرفها
اشخاص اين با صحبت افتادهاند ، افراط طرف به تفريط
."ملل و مذاهب اهل طوايف آن با صحبت از است سختتر
كتاب در هادي شيخ كه مطالبي اكثر كه است درست
رفتار و انبياء تاريخ به مربوط است آورده تحريرالعقلا ،
آرايش و گزينش از ولي است ، بوده بدانها نسبت گذشته امم
خود زمان به نسبت دارد قصد موءلف كه برميآيد چنين مطالب
را خود مخاطب و نبوده بيتوجه ميگذرد آن در كه مسايلي و
اطراف و زمان در كه كند موضوعاتي پذيرش و شنيدن آماده
و باورها آفات پيرامون بحث از بعد لذا.ميدهد رخ خودش
طرح و باورها اين انحراف نقاط و راهها مردم ، شناخت
و سياست همگامي چون مسايلي به نفساني اغراض و امراض
...و قاضي والي ، حكومت ، سلطان ، الهي ، حكومت ديانت
نوشتارش قبلي مطالب به توجه با دارد سعي و ميپردازد
اين به نسبت را دلش چشم آورد ، خويش زمان به را خواننده
خويش زمان دولت و حكومت مستقيم چه اگر و كند بينا مسايل
سنجش ملاكهاي طرح با ولي نميدهد ، قرار خطاب را
به نقادي حس خود مطالب خواننده تفكر و ذهن در ميتواند
دولت ، ارزيابي باعث ميتواند خود امر همين كه آورد ، وجود
.شود ولا و قضا دولتيان ،
.است پرداخته بدان كه است موضوعاتي از يكي -حكومت -سلطنت
و الهي سلطنت ميداند ، گونه دو بر را سلطنت "ظاهرا
ميان به بحثي غيرالهي سلطنت راجعبه وي البته غيرالهي ،
راجعبه ولي نكرده ، بيان را آن مشخصات و حدود و نياورده
ميتوان اندك همين از و دارد كوتاهي بحث الهي سلطنت
يك در را حكومتها بقيه كه كرد استنباط طور اين حداقل
به نسبت نويسنده كه اين.ميآورد -غيرالهي -ديگر كلي بخش
آنها از و بوده واقف حد چه تا خود زمان حكومتي تقسيمات
سخني آنها از زيرا نيست ، روشن ما بر است ، داشته اطلاع
بسنده كوتاهي عبارت به هم الهي سلطنت مورد در ندارد ،
:ميكند
به و باشد بوده حقه سياست و و عدالت آن در كه سلطنتي"
الهيه سلطنت از باشد ، آن در رفتار عقل حكم و الهي امر
."است
عقل حكم و حقه سياست عدالت ، مشروطه ، حكومت مهم عناصر از
اين به محدود و شرايط اين به مشروط حكومت بايد كه است ،
"الهي امر" آن در كه است آن اصلي شرط ولي.باشد حدود
نخواهد الهيه حكومت حكومت ، صورت اين غير در.شود رعايت
حكومت برداشت و شناخت ميزان است ، مبهم كه موضوعيبود
وي كه ميرسد نظر به.است موءلف ذهن در -اسلامي -الهي
بتواند مجموع در كه خودگرداني و منسجم جانبه ، همه برداشت
.باشد نداشته كند ، اداره را اجتماع
نظر از ميداند ، ديانت همراه و همگام را سياست هادي شيخ
پيامبر و هستند هم با دو هر اخروي و دنيوي امور وي
مردم ديني و اخروي امور هم كه است بوده مامور (ص)اسلام
دنيايي و جامعه امور هم و -نبوت امر به -بخشد انتظام را
(ص)پيامبر كه ميبينيم لذا -سلطنت امر به -بخشد نظم را
در و است مامور هم با را -سلطنت و نبوت -امر دو هر
شخص امر منشا و است مامور (ص)پيامبر كه ، اين خورتوجه
.است -خدا -ديگري
پيامبر كه دستوراتي و قوانين اگر كه است معتقد هادي شيخ
جاده در جامعه امور شود ، پيروي است ، آورده (ص)اسلام
طمع و يافته علو و عزت مسلمين و اسلام و افتاده اعتدال
.شد خواهد قطع خدا دين از كفار
((ص)اسلام پيامبر)بزرگوار آن سياسيه قوانين پيروي هرگاه"
و حال مرفه و آسوده خارجه سكنه و داخله رعيت نماييد را
اگر و.بود خواهند غلو و شوكت و عزت در بزرگان و ثروت با
و دين اصول و نماييد را بزرگوار آن شرعيه قواعد پيروي
آن به سنتش و قرآن و فرموده بيان كه چنان را دين فروع
كرد ، خواهد پيدا علو اسلام دين داريد نگاه است ناطق
."نمود نخواهند شما دين در طمع (كفار) ديگران
كوتاه ، حكومت ، پيرامون هادي شيخ سخنان گذشت كه همانگونه
از بسياري مورد در وي است ، زيادي ابهامات داراي و كلي
كه را چه آن و است كرده سكوت حكومت اساس و اصلي مسايل
مثال طور به.نيست ابهام و اشكال از خالي نيز داشته بيان
(ص)پيامبر "سياسيه قوانين" از منظور كه است نكرده مشخص
طول در (ص)اكرم رسول رفتار است؟ عترت و قرآن آيا چيست؟
است شده تدوين جايي در "سياسيه قوانين" اين است؟ نبوتش
بيان يا ؟...و باشد؟ اجرا قابل موءلف زمان در كه طوري به
چگونه (ص)پيامبر "سياسيه قوانين" از پيروي كه است نكرده
شد؟ خواهد "خارجه سكنه" حال آسودگي و رفاه باعث
و كشيده كليگويي از دست هادي شيخ موارد برخي در اما
به مربوط هم و است روشنتر هم كه دارد سخن مسايلي درباره
پيرامون كه است سخناني موارد اين از يكي خودش ، زمان
از فساد رفع و احسان عدل ، .است آورده وي وظايف و سلطان
.برميشمرد سلطان يك براي وي كه است وظايفي از مردم
زيردستان و ضعفاء حال رعايت و داري مردم و احسان و عدل"
بخصوص...خدا مرضي و محبوب است امري خلق از فساد رفع و
ايشان...دست به رعيت زمام كه حكام و ولاه و سلاطين از
".است
استفاده "سلطنت" و "سلطان" لفظ از نويسنده كه است جالب
معرفي مفسد سلاطين "صريحا قرآن در كه صورتي در است ، كرده
و فساد به را جا آن روند جا هر كه است آمده و شدهاند
دو اين -شيعه "خصوصا -اسلامي فرهنگ در و ميكشند تباهي
و نيست خاطرها در آن از خوشي خاطره و است ناپسند كلمه
كه كسي اولين و دانسته ناپسند سخت بدعتي را سلطنت بلكه
.بود معاويه بن يزيد خواند سلطان را خود
ضمن خود كتاب از فرازي در "تحريرالعقلا" كتاب نويسنده
شخصي نفع فكر به نبايد فقط سلطان ميكند توصيه كه اين
خود زيردستان وضع و حال از بايد كه ميآورد باشد ، خود
.باشد داشته اطلاع
و باشد خود فكر در حكومت و سلطنت در نبايد سلطان و حاكم"
رعيت ضرر و صدمه به راضي خود نفسانيه ملاذ تحصيل جهت به
شوند ، مظلوم او نرسيدن از كه باشد رعيت از غافل يا شود ،
خود رعيت حال از اطلاع سلطان بايد نقل و عقل حكم به بلكه
بيغرض واسطهاشخاص به يا واسطه بدون يا باشد ، داشته
".برسانند او به حالرعايا كهاز صادق و وامين
مقدمهاي را خلق رياست مسند بر تكيه كه والياي و سلطان
فروخته دنيا به را آخرتش بداند خود شخصي نفع ارتفاع جهت
در بايد چه آن زيرا است ، نفرت و غضب مورد خداوند نزد و
حق رضايت جلب و خلق امور اصلاح باشد والي مدنظر حكومت
.است
بايد مينشيند رياست مسند بر كه قاضي و والي و سلطان"
آن بر امر اين جهت به چونباشد خلق امور اصلاح همتش
خلق امر اصلاح جز نظرش در كه باشد چنين اگر نشسته مسند
همتش اگر..است مثاب و ماجور بلكه معذور...عندا نباشد
از (بهانه و) مقدمه را خلق امور اصلاح و باشد خودش (نفع)
.او بر واي پس دهد قرار خود فوايد و مارب تحصيل براي
خالقمقدم رضاي خودرابر نفس هوي دنياو فروختهآخرترابه
.داشته
سلطان ، مسئوليت در "خالق رضاي" و "خلق امور اصلاح" امر دو
در باشد مدنظر بايد همواره و است نهفته قاضي و والي
جامعه مسئولين طمع و خودخواهي فداي مردم هم غيراينصورت
هم و ميدهند دست از را خويش آسايش و رفاه و ميشوند
.ميشوند بزرگي خسران و زيان دچار مسئولين
و كوشيده مردم نيازهاي برآوردن و ظلم رفع در بايد سلطان
در باشد مردمش امور انتظام و كشور اهل آسايش و رفاه هدفش
اما.است نهاده بيرون خويش راه از پاي اينصورت غير
و عزل در بلكه ندارد نظر در را فوق امور سلطان همواره
تا است خود منصوبين منافع فكر به بيشتر ولاه و حكام نصب
.است اسلام صدر خلاف اين و مردم
نفع نظرش ملحوظ حاكم نصب در سلطان كه ميشود گاه"
اسلام صدر در (كه درحالي) خلق آسودگي نه است حاكم رساندن
نمينمودند ملاحظه تا را والي امانت و ديانت و كفايت
".نميدادند والي دست به را ضعفا و فقرا و رعايا زمام
و حاكم پيرامون خود پراكنده و كوتاه سخنان در هادي شيخ
و سلطان از انتقاد به آشكارا و صريح گاه اگرچه حكومت
حكومت ماهيت و انواع مورد در ولي ميپردازد والي و قاضي
-جزء بهطور -وي زمان ايران بر حاكم رژيم و -كل بهطور
مورد در وي "اساسا كه اين تامل قابل نكته ندارد ، بحثي
بحثي ايران حكومت مقبوليت عدم يا (مشروعيت و) مقبوليت
. ندارد
لابد كه است "اسلام صدر" حكومتيان و حكومت سنجش ميزان
(ع)علي حضرت حكومت و مدينه در (ص)اكرم رسول دوران منظور
عنصر دو اسلام صدر در كه دارد اين از گله و است كوفه در
والي نصب هنگام كه بود صلاحيتهايي از "ديانت" و "امانت"
توجه خصوصيت دو اين به وي زمان در ولي ميشد توجه بدان
منصوب كه قضاتي و ولاه موءلف زمان در كه بهطورينميشود
بههمين.نداشتند خود نفس هواي ارضاء جز هدفي ميشوند ،
به خود خصومتهاي و اختلافات فصل و حل جهت كه مردم خاطر
و مايوس سرگرداني مدتها از پس ميكردند رجوع محاكم
ناشيه خسارات تحمل جز حاصلي و ميگشتند باز نااميد
.نميشد حاصلشان
مورد در فرنگيان از يكي با خود مباحثات در شيخهادي
كه دهد نشان تا ميكند ذكر را نمونهاي قضاوت و حكومت
و تعجب باعث شنيدنش حتي كه شده باعث آن ماندن متروك
.شود ناباوري
بيان مينمود ، حكومت و قضا طريقه صحبت فرنگيان از شخصي"
:گفت نمود ، تعجب شد ذكر است شده نوشته ما كتب در كه طريقه
اين (مسلمانان) شما شرع و عرف حكام و قضاه مجالس در
انصاف كجاي از.نميشود و نشد ديده (كرديد ذكر كه) رفتار
وراء بلكه شويم ، ناكب و منحرف صراط از چنان...كه است
و ندانسته...صراطا را آن آشنا و بيگانه كه اندازيم ظهر
راه داريم دست در كه راه اين نمايد حكم عقل بلكه ندانند
".است شيطان
شيوه به دارد اختصاص "تحريرالعقلا" كتاب از صفحه چند
آن و ميآورد "جامعه كلمه" عنوان تحت شيخهادي كه حكومتي
تا دارد سعي و ميكند مقايسه "توحيدي جامعه" با را
ميتواند "توحيدي جامعه" فقط كه كند متقاعد را خواننده
نظر از بياورد ، ارمغان به انسان براي را آخرت و دنيا خير
:وي
محبت اظهار دنيا در نمايد ، آسوده را مردم كه جامعه كلمه"
اجزاء همه درآورده محبت رشته به را مردم كه است مودت و
ديگران از قبل خود فكر به كسي و شوند يكديگر (اعضاء و)
آسوده همه تا نمايند افعال و اموال در مواساه و...نباشد
جامعه كلمه به دخلي كلمه اين باشند ، بوده مرفهالاحوال و
توجه و توحيد حقيقت اگرچه ندارد...شطرا به توجه و توحيد
و دنيا در مردم مودت و محبت) امر اين مستلزم (..بشطرا)
و اخوت ولي.است (توحيدي جامعه تحقق) امر اين (رفاه
."نميشود ملت و طريقت اتحاد موجب امر اين در اتحاد
توحيد براساس جامعه پيريزي است موءلف نظر مورد كه آنچه
آخرت خير دادن قرار اساس و ديانت محور پيرامون اتحاد و
اما.نيست كافي بهتنهايي دنيا آسايش و رفاه تامين و است
براساس كه است اين كرد توجه بدان بايد كه ظريفتر نكته
اسلام بهجز مسلكي و مكتب هيچ اسلامي تعليمات و تفكرات
را بشر اخروي و دنيوي نيازهاي كه بود نخواهد قادر
دنيا محصول آخرت اگر و گويد پاسخ را مشكلاتش و برآورده
و ابداع اجتماع امور اداره در طريقهاي نميشود باشد
"ظاهرا.باشند نداشته مشكلي مردم دنيا در كه كرد اجرا
اعتماد و است نكرده توجه بدينامر خود بحث در هادي شيخ
دارد رواج فرانسه در كه شكلي به جمهوري حكومت كه دارد
حد را آخرت ولي باشد جامعه دنياي تامين ضامن ميتواند
:ندارد نظر
كه چنان شود تدين از اعراض (فرانسه) پاريس اهل چون اگر"
ميباشد خلق آسايش موجب كه جمهوريه طريقه كردهاند نقل
امر همين جهت از نه رسل و انبياء بعثت لكن ميشود ، منعقد
ساحت به را مردم كه داشتهاند درنظر ديگر امر بلكه است
".سازند وارد الهي قدس
دارد اقرار هادي شيخ چه اگر ميشود مشاهده كه همانطور
مبعوث (دنيا در) خلق آسايش تامين جهت به انبياء كه
بوده آنان مسئوليت در نظر حد نيز ديگري امر ولي شدهاند
ميماند ، باقي خود جاي بر بيشتر قوت با فوق اشكال.است
قادر فرانسه جمهوري حكومت ميكند ، تاكيد شيخهادي زيرا
نيمي يعني كند ، تامين را مردم (دنياي) آسايش و رفاه است
كه آنجايي از.بخشد تحقق را پيامبران ماموريت از بخشي و
در هرچه و ندارند جدايي ازهم آخرت و دنيا اسلامي تفكر در
و طريقه هر پس ميشود درو جا آن در شود كشت مزرعه اين
سازد مرتفع را انبياء وظيفه از بخشي باشد قادر كه تفكري
(اخروي آسايش) ديگر بخش تامين در كه ميشود استدلال چگونه
.است عاجز
گمان به كه است اين كرد توجه بدان بايد كه ديگري موضوع
مساوي بلكه مقارن جمهوري حكومت ايجاد و قبول شيخهادي
دين هم نميشود و است كفر به آوردن روي و ديانت از اعراض
تحقق و زمان گذشت.كرد قبول را جمهوري حكومت هم و داشت
ادعاي اين سنجش براي خوبي ملاك ايران در اسلامي جمهوري
آگاهي و اطلاعات نميدانيم كه اين سخن كوتاه.است وي
آن با طريق چه از و بوده چقدر جمهوري حكومت از شيخهادي
.است شده آشنا
بدان خود نوشتار در كرده سعي موءلف كه مواردي از يكي
.است كفار با -مقايسه -ارتباط در مسلمانان وضع بپردازد
:است ناراحت دچارند بدان مسلمين كه وضعي از او
آيات به كفر در) است شده يهود از بدتر ايرانيان ما حال"
ملل اهل و دول نزد در (نفساني خواهشهاي به توجه و خدا
مگر نيست و نمانده باقي اعتباري هيچ داريم ، را ذلت كمال
تفسير و..آياتا از اعراض و ما اعتداء و عصيان از
"...الهيه كلمات نمودن (بهراي)
يا و كند علتيابي و تحليل را موجود وضعيت دارد سعي موءلف
وضع اين دلايل از يكي بنماياند ، را آن علل از برخي حداقل
بهوجود ولياست اجتماع بر حاكم جمود و فكري اختناق
رخ شيخهادي سخنان در روشني به مذكور جو آورنده
.ميشود عنوان "وهم و هوي" گذشته همچون و نمينماياند
كند بيدارت غفلت خواب از بخواهد و زند حقي حرف كسي اگر"
ميكني تكفيرش باشد وهمت و هوي مخالف چون سازد متنبهت و
بلدش نفي به حكم و برميآيي قتلش و ايذاء صدد در و
."مينمايي
آن نويسنده "تحريرالعقلاء" كتاب از ديگري قسمتهاي در
اعمال ، در -مسلمانها -ما كه است رانده گلايه به قلم
مدنظر را آن برنامههاي و اسلام خود خوي و خلق و رفتار
بيان از مناظرات و مباحثات در آن علاوهبر و نداريم
خويش عنان و محروميم كند ، عاجز را رقيب كه استدلالي
نفس هواي دست به سپاريم ، سليم عقل بهدست كه آن بهجاي
:كه بهطوري دادهايم ،
ميشود ، برده وهن و خواري توبه ملت اسم ملل اهل پيش در"
و بگويند آنچه دولت هر نميشمرند ، دولتت دول ، نزد در
و فرمايش تو (دولت يا ملت) اگر هستي مطيع نمايند تحكم
را خود صلاح ملاحظه ايشان نزد باشي داشته حاجتي
.(...فلا والا مينمايند قبول ديدند صلاح اگر مينمايند
علامه حميد -لوءلوئي كيوان
فرهنگ عرصه اخبار
|
نشر آيينهي در عرفان و فلسفه دين ،
سياسي فلسفه و فقه تا ناب عقل از فلسفه آفاق
پژوهش و نشر توسط كه "تمدنها گوي و گفت" مجموعه از *
به كتابزير دو بهزودي رسيد ، خواهد چاپ به روز فرزان
"چيست؟ پژوهي دين" كتاب آمد ، نخست درخواهد كتاب بازار
وگوي گفت و همسخني دين ، فلسفه درباره وگوهايي گفت حاوي
مجتبايي فتحالله دكتر با اديان ووحدت همگرايي و اديان
وي نوشتههاي و انديشهها زندگي ، درباره مقدمهاي با
مرضيه توسط وگوها گفت اينميشود كتاب بازار روانه
.است گرفته انجام رضوي مسعود سيد و سليماني
تا ناب عقل از فلسفه ، آفاق" مجموعه اين از كتاب دومين
مسعود سيد گفتوگوهاي مجموعه عنوان "سياسي فلسفه و فقه
كتاب اين.است يزدي حائري مهدي دكتر آيتالله با رضوي
چاپ به فقيد استاد درگذشت روز چهلمين مناسبت به است قرار
فلسفه فقه ، فلسفه ، هستيشناسي ، گفتوگوها اين در.برسد
قرار تدقيق و پژوهش مورد... و سياست فلسفه اخلاق ،
با وگويي گفت به اختصاص كتاب ، اين پاياني بخش.گرفتهاند
دكتر حضور با كه دارد "اصول علم و تحليلي فلسفه" عنوان
وگو گفت اين در.است رسيده انجام به داماد محقق سيدمصطفي
اصول علم و تحليلي فلسفه نسبت درباره پرسشهايي به استاد
ممتاز احاطهاي با و گفته پاسخ اصول علم مغفول ارزشهاي و
ضمن در تحليلي فلسفه مسائل از بسياري كه ميدهند نشان
الفاظ علم ، مبحث بهويژه اصول علم بديع موضوعات و مباحث
فيلسوفان كه بوده جستارهايي طرح در پيشرو دلالات ، و
.كردهاند مطرح بيستم سده در تحليلي
دكتر فوكو ، توسط اثرميشل "گفتار نظم" برگردان بهزودي *
آگاه انتشارات سوي از معاصر مترجم و نويسنده پرهام باقر
دشوار آثار از كه كتاب اين.شد خواهد كتاب بازار روانه
.است كلژدوفرانس در وي افتتاحيه درس واقع در است ، فوكو
و زبان درباره دقيق فلسفي بحث يك ضمن كتاب اين در وي
ميكند ، تشريح را خود پژوهشي آينده برنامههاي گفتار ،
مجموعه از اول جلد كه " يكتانگري و نگري باهم" كتاب نيز
است ، پرهام دكتر مترجمي و نويسندگي سال سي مقالات جلدي سه
كتاب برگردان.رسيد خواهد چاپ به آگاه انتشارات توسط
توسط نيز ، مترجم اين از(Sennet) سنت نوشته "اقتدار"
پرهام دكتر.آمد خواهد در نشر بازار به شيرازه انتشارات
نوشته "ديني حيات بنيادين صور" كتاب ترجمه هماكنون ،
پديده بررسي به كتاب اين.دارد دست در را دوركهيم اميل
و جنوبي امريكاي استراليا ، در آن شكل بنياديترين در دين
كتاب ، اين نوشتن با دوركهيم واقع ، در.است پرداخته..
.آورد پديد دين شناسي رادرجامعه نويني راههاي
متفكر اين و است آميخته در آلمان فلسفه با هگل نام *
و است داشته عظيم سهمي غرب فلسفه ساختار تجديد در بنام
وجود به فلسفه در انقلابي آثارش ، و آراء با توانسته
تاريخ" كتاب به بايد هگل شاخص نوشتههاي جمله از:بياورد
انديشمند اين بديع نظريات حاوي كه كرد اشاره وي "فلسفه
.است آن تداوم و پيدايي چگونگي و تاريخ درباره شهير
دكتر سوي از گذشته زمستان حدود از هگل فلسفه تاريخ ترجمه
.است راه ميانه در هماكنون و آغاز فولادوند عزتالله
|
معارف كتابخانه
|
عقايد تفتيش تاريخ
صدقياني ابراهيم دكتر :ترجمه / مارتينلي فرانكو :نويسنده
چاپ رايانه ، جهان اطلاعرساني و الكترونيكي نشر :ناشر /
تومان ، 1500:قيمت /شوميز جلد وزيري ، قطع /بهار 1378 اول ،
صفحه 392
عيسويان سپس و مسلمانان سر بر قرن 16 اوايل در كه آنچه
مسلمان سردار "طارق" كه بود شيوهاي و سيره برخلاف آمد
-گرفت پيش در (ميلادي هشتم قرن در) اسپانيا به حمله در
برخورد اسپانيا ، تصرف از پس و حمله آن در وي
سرزمينها آن پيشين حاكمان و مسيحيان با ملاطفتآميزي
در هيتلر نژادپرستي از سهمناكتر و فراتر نيز و -داشت
كه وسطي قرون نژادپرستي كه چرا دوم ، جهاني جنگ زمان
مذهبي دستاويزي برميكشاند نيز خدايي سطح تا را كشيشان
معتقد و غافل توده كه بود دستاويزي چنين سايه در و داشت
مردم بر تفتيش عمال بعضي فتنه با مذهبي ، خرافات بعضي به
شديدترين و ميآوردند يورش مسيحي و مسلمان از اعم مظلوم ،
.ميكردند تحميل آنان بر را مصايب و شكنجهها
تاريخ" فرعي نام با كه "عقايد تفتيش تاريخ" كتاب
در است رسيده چاپ به "ساديسمها و شكنجهها سفاكيها ،
نيز كتاب لابلاي در خواننده و است شده تنظيم فصل چهارده
كه ميكند برخورد شده اعمال خشونتهاي نوع از تصاويري با
مفتشان رفتار چگونگي دريافت و درك در را وي ذهن ميتواند
تفتيش به كتاب مطالب عمده.رساند فراواني ياريهاي عقايد ،
لابلاي در موءلف ، اما دارد اختصاص اسپانيا در عقايد
نيز پرتغال جمله از ديگر كشورهاي به گريزي خود نوشتههاي
.ميزند
شاهان عقايد ، تفتيش دادگاههاي:از عبارتند كتاب فصول
اعظم كشيش كه كشيشاني از يكي دوتوركمادا توماس كاتوليك ،
وي و ميآمد شمار به پارسايان از و روحانيت خبرگان عضو
تفتيش شيوههاي.بودند داده "وفادار مدافع" لقب را
مسلمانان ، و يهوديان بر ستم فتنهانگيزان ، و جادوگران
حركتهاي نخستين آن در كه ميشود تغيير دستخوش زماني
آمده گرد مونزون در كه كرتها از گروهي سوي از منسجم
اوج به بعد فصل در و ادامه در كه است شده آورده بودند ،
مبارزه.ميشود منجر لوتر افكار به خيزش و نهضت اين
كارانزا محاكمه و پروتستان مذهب هواداران با انگيزسيون
به مشهور محاكمات جمله از و بود لوتري گرايش به مظنون كه
تفتيش و مالاسانگر نشان شاه ، عدالت نيز و ميرود شمار
كتاب انتهايي فصلهاي آدمسوزي آخرين و پرتغال در عقايد
.ميبخشند شكل را
|
|