بعثت غايت
است تزكيه
(3) تربيت و برتعليم (ره) امام عرفاني -ديني نگرش تاثير
از و بشري تمدن سير در كه معنايي به تربيت:جستارگشايي
شده تاكيد آن بر الهي پيامبران نيز و فلاسفه و حكما سوي
يا اعلاء خير به رسيدن جهت در جسم و روح تهذيب يعني است ،
از فرازهايي گذشته شماره دو در.نيكبختي و سعادتمندي
و تن تهذيب و تربيت چگونگي بر آن در كه (ره)امام سخنان
آورده شده ، تاكيد روح تعاليبخش و رسيدن روشهاي و جان
چگونگي به گذشته شماره دو مطالب عمده همچنين.است شده
.ميپردازد انقلاب از قبل در(ره)امام سخن و روش و سيره
مسئوليت نيز و مخاطبان وسيع طيف دليل به انقلاب از پس در
خود به عامتر صبغهاي بزرگوار آن سخنان رهبري ، خطير
اسلام و قرآن آسماني تعاليم استوانه و روح اما ميگيرد ،
با.ميشود مشاهده كامل عارف آن سخنان ذره ذره در
بخشي بزرگ روح آن براي خداوند از درجات علو درخواست
.پيميگيريم را نوشته اين از ديگر
معارف گروه
بهچشم امام سخنرانيهاي در كه مهمي و اساسي نكات
:از عبارتند ميخورد
تربيت و تعليم به او نيازمندي و انسان -1
دل تصفيه و تهذيب اهميت -2
است تزكيه بعثت غايت -3
است بيارزش تزكيه بدون تعليم -4
دانشگاه و حوزه در تزكيه نقش -5
در معلمان نقش و دانشآموزان و كودكان روحيه پرورش -6
راستا اين
شهادتطلبي روحيه و تربيت و تعليم -7
صحيح تربيت در عرفان نقش -8
;خدا معرفي نهايي هدف و عدل اقامه براي حكومت -9
;كنيم آغاز كجا از صحيح تربيت به رسيدن براي -10
;است انسان خود اولش نقطه اصلاحي هر -11
;قرآن با داشتن انس -12
;خداست آيت موجودات همه -13
;است شده آفريده نورانيت و پاكي بر انسان فطرت -14
.خداست به عشق مطلق كمال به عشق -15
بحث جاي امام فرمايشات از شده برگرفته عناوين از كدام هر
كلمات از استفاده با آنها از بعضي به كه دارد گستردهاي
.داشت خواهيم اشاره حضرت آن خود
:تربيت و تعليم به او نيازمندي و انسان
غيب عوالم جامع كه الهي است موجودي انسان اسلام ، بينش در
شده نهاده انسان وجود در است آنها در هرچه و است شهادت و
:فرمود عارفان مولاي چنانكه است ،
صغيري جرم همين پنداري تو
است نهان تو نهاد در جهاني
بزرگترين انسان صورت كه بدان":فرمودند (ع)صادق حضرت
را آن كه است كتابي همان او و.است خلقش بر الهي حجتهاي
با را آن كه است هيكل همان او و است نوشته خود دست با
او و جهانيان صورت مجموعه است او و نموده بنايش خود حكمت
او و است شاهد غايبي هر بر او و محفوظ لوح از مختصري است
كه است راهي همان و نيكي و خير هرگونه به راست راه است
".است شده كشيده دوزخ و بهشت ميان در
بر در را خداوندي صفات كه است خدا خليفه انسان بنابراين
از روحش.دارد نفوذ او ملكوت و ملك گنجينههاي در و كرده
و ملك از است نسخهاي ظاهرش شده ، دميده او بر الهيه حضرت
همه جامع چون و لايموت خداي گنجينههاي باطنش و ملكوت
اسم تربيت تحت در رو اين از بود الهيه و كوينه صورتهاي
رسمها همه بر و بود محيط صفات و اسماء همه به كه اعظمي
كامل جامع انسان رب پس.گرفت قرار داشت حكومت تعينها و
به را خداي او كه است سزاوار و است الهيه حضرت همانا
او با كه اموري از را او و دارد تناسب مقامش با كه نامي
كه است رو اين از و بخواند ميكند ، محافظت نيست سازگار
بهنام رجيم شيطان از پناهندگي و استعاذه مقام در بايد
ميخواهد كه آنجا از و نامها ديگر نه شود پناهنده الله
قل":ميفرمايد خدا كه شود پناهنده مردم پروردگار به
شود پناهنده كسي شر از تا شده امر او به "بربالناس اعوذ
آن و دارد تنافر و ضديت او كمالات و او مرتبه با كه
او باطن در كه كسي از برد خدا به پناه و است باطني وسوسه
.است او راهزن معرفت راه در و ميكند ايجاد وسوسه
يخرجهم آمنوا وليالذين الله":ميفرمايد قرآن در چنانكه
"منالظلماتاليالنور
:ميفرمايد ديگر جاي در قرآن كه است مطالب اين به توجه با
"البحر و فيالبر حملناهم و آدم بني كرمنا ولقد"
از خروج و آدم بني و انسان فرق بر كرمنا تاج بنابراين
همه الهي نورانيت مقام به وصول و ظلمتها و تاريكيها
و نفس تهذيب اگر.ميشود انجام صحيح تربيت سايه در اينها
شد حاصل خدا به قلبي باور و ايمان پرتو در دل پاكي
كه كسي و گرفت خواهد بهعهده را او ولايت متعال خداوند
روشن مماتش و حيات سرانجام گردد ، او ولي متعال خداوند
.است
.است نيامده دنيا به فاسد آغاز از انسان":ميفرمايد امام
مولود كل" شده آفريده الهي و خوب فطرت بر آغاز از بلكه
اسلام فطرت و توحيد فطرت همان مقصود كه "عليالفطره يولد
و ميكنند شكوفا را فطرت اين يا كه تربيتهاست اين و است
يك انسان شك بدون.ميگيرند را آن شكوفايي جلوي يا
رشد آزاد بهطور و نشود مهار چنانچه اگر كه است موجودي
هرچه نشود واقع تربيت تحت و باشد هرزهاي علف يك و كند
تنزل روحي جهات آن بيفزايد مقامش بر و بشود بزرگتر
.ميشود واقع نفس شيطان سلطه تحت معنويات و ميكند
دعوتهاي همه و آسماني كتب همه و انبياء زحمتهاي همه
به اگر كه موجودي اين كه بوده اين براي انبياء و اولياء
تمام از و است بدتر حيوانات تمام از بشود واگذاشته خودش
مستقيم صراط به و كنند هدايت را اين است شيطانتر شياطين
(12)".بسازند الهي انساني كنند دعوت
:است تزكيه بعثت غايت و هدف
با كه است فوق عنوان امام حضرت سخنان مهم فرازهاي از يكي
عنايت آن به نسبت مختلف مناسبتهاي در قرآن از استفاده
اسلام پيامبر مهم اهداف از يكي كريم قرآن.داشتند خاصي
:است كرده معرفي تزكيه را
و آياته عليهم يتلوا منهم "رسولا فيالاميين بعث هوالذي"
لفي قبل من كانوا وان الحكمه و يعلمهمالكتاب و يزكيهم
و گمراهي در بعثت از پيش در كه مردمي شما "مبين ضلال
مبعوث را شخصي خودتان ميان از متعال خداوند بوديد جهالت
و كتاب تعليم و تزكيه و آيات تلاوت پرتو در تا فرمود
.يابيد نجات حكمت
نموده معرفي قسط و عدل اقامه را انبياء هدف ديگر جاي در
قسط و عدالت پرتو در بيشك و "بالقسط ليقومالناس" است
گناه از بهدور و پاك نيز جامعه و مهذب انسانها كه است
.ميشود ساخته
و ظلم از بايستي ما جامعه كه بود اين بر امام حضرت تاكيد
تزكيه زمينه تا شود برقرار عدالت و شود پاك گناه و ستم
.آيد بوجود دلها
نشدهايم ، تزكيه ما كه است اين براي ما همه گرفتاري.."
شدهاند ، دانشمند نشدند ، تربيت شدند ، عالم نشديم ، تربيت
نشدهاند تربيت لكن است عميق تفكراتشان نشدهاند ، تربيت
نشده تزكيه و است نشده تربيت كه عالمي از كه خطري آن و
.است بالاتر مغول خطر از خطر آن ميشود وارد بشر بر است
تزكيه اين انبياء آمدن غايت است ، تزكيه اين بعثت غايت
(13)".است تعليم آن دنبالش و است
آمدهاند ، آدمسازي براي انبياء ":ميفرمايد ديگر جاي در"
كه آمدند انبياء همه است ، آدمسازي كتاب يك كريم قرآن
درست بساط همه آدم كردن درست ، با كنند درست را آدمها
(14)".ميشود
انبياء پيش است مطرح كه چيزي آن":ميفرمايد همچنين
كنند ، درست انسان ميخواهند..نيست ديگري چيز است انسان
(15)".ميشود درست چيز همه شد درست كه انسان
آقايان شما چنانچه است موضوعي علمي هر براي اگر
اگر و است انسان موضوعش هم انبياء همه علم ميفرمائيد ،
را (ص)اكرم رسول برنامه است برنامهاي دولتي هر براي
آن است ، شده وارد اول در كه است سورهاي همان گفت ميشود
.خداست رسول برنامه
خلق ، ربكالذي باسم اقرا بسماللهالرحمنالرحيم"
بالقلم ، علم الذي ربكالاكرم و اقرا علق من خلقالانسان
.يعلم مالم علمالانسان
علمشان موضوع تربيتشان ، موضوع بحثشان ، موضوع انبياء تمام
اين آمدهاند كنند ، تربيت را انسان آمدهاند است ، انسان
عالي مرتبه به طبيعت مرتبه از را طبيعي موجود
در انبياء بحث تمام برسانند الجبروت مافوق مافوقالطبيعه
(16)".است انسان
:دانشگاه و حوزه در تزكيه و تهذيب نقش
و مديريت در سرنوشتسازي نقش دانشگاه و حوزه طيف دو
قشر دو اين امام ديد از.دارند و داشته كشور سازندگي
در اينرو از دارند دوش بر را بزرگي بسيار وظيفه
يادآوري را مساله اهميت مختلفي مناسبتهاي به سخنرانيها
:فرمودهاند
دو هر كه قطب دو اين آمدهاند ، آدمسازي براي انبياء"
و هست آدمسازي مامور دانشگاه قطب هستند ، آدمسازي مامور
شريفترين كارشان و هست آدمسازي مامور روحانيت قطب
مسئوليتشان هم و انبياست كار همان اينكه براي و كارهاست
چيز همه اينجا در اينكه براي مسئوليتهاست همه از بالاتر
".ميشود درست
ما كشور براي كه چيزي مهمترين ":ميفرمايند ديگر فراز در
يك اين اگر كه است اسلامي تهذيب و اسلامي تعهد است لازم
اسلامي سنگر يك فيضيه و دانشگاه سنگر و شود صحيح سنگر
گرائيد نخواهند طرف آن يا اينطرف به ملت ساير ديگر باشد
راه اسلاميت ، راه و انسانيت راه مستقيم صراط با و
(17)".ميكنند طي را آزادي راه و استقلال
بگويند درس كه باشد اين همشان فقط دانشگاه اساتيد اگر"
بود اگر نبود ، درست هم درس ما سابق دانشگاههاي در البته)
فرض ما حالا هم ، دانش از بوديم نمانده عقب اينقدر ما
فقط (است خوب انشاءالله هم حالا خوب ، خير ، كه ميكنيم
پهلويش را ، اينها كنند تعليم كه باشد اين بر بنايشان
ميآيد آنها دانشگاه از نباشد معنوي تربيت نباشد ، تربيت
.است همينطور هم علمي حوزههاي ميكنند ، فساد كه بيرون
نباشد ، اخلاق نباشد ، تهذيب قديمي علمي حوزههاي در اگر
كار در علم فقط باشد ، علمي آموزش فقط نباشد ، معنوي آموزش
را دنيا كه آمد خواهند بيرون آن از افرادي هم آنجا باشد ،
ركن با آموزش ركن آن پس ميزنند ، هم به ميكنند ، هلاك
در هم با اگر و هستند هم با اينها كه بگوئيم بايد پرورش
دانشگاهي ، يك در مدرسهاي يك در بنگاهي ، يك در جمعيتي يك
ما كه است وقت آن رفتند ، جلو و رفتند هم همدوش اينها
علمي حوزههاي از استفاده ميكنيم ، دانشگاه از استفاده
.ميكنيم جا همه از استفاده ميكنيم ،
فاسد مغز يك در شد وارد فاسد قلب يك در علم چنانچه اگر
ناداني است ، ناداني از بيشتر ضررش شد وارد اخلاق جهت از
نابود و نيست زدن ضرر ديگر اما است بزرگ امر يك فقدان
بينش بدون باشد دانش اگر اينكه خلاف به.نيست كردن
هلاكت به را بشر كه است اين الهي و نفساني بينش و اخلاقي
...ميرساند
تاي دو با سعادت ، طرف كند پرواز بخواهد ملتي يك اگر
من و نميشود باشد ناقص كه يكياش كند پرواز بايد اينها
حوزهها علماي دانشگاه ، اساتيد آقايان شما كه اميدوارم
".بكنيد حفظ را روابطتان اين
امام حضرت كه ميشود روشن بهخوبي امام آثار مطالعه با
داشتند ، قشر دو اين پاكي و تهذيب به نسبت خاصي حساسيت
و طيف دو اين كردن جدا براي قديم از استعمارگران كه چرا
و دادند انجام را فراواني تلاشهاي آنان كشاندن انحراف به
.بود نخواهند ساكت آينده در كه است روشن
هر در بشوند وارد نشده تربيت و نشده تزكيه نفوسي اگر"
فلسفه ، صحنه در الهي ، معارف صحنه در توحيد ، صحنه در صحنه ،
كه صحنهاي هر در سياست ، صحنه در فقاهت ، و فقه صحنه در
اين از و نشدند تصفيه و نشدند تزكيه كه اشخاصي بشود وارد
(18)"...است بزرگ خطرهاي بشر بر اينها خطر نشدند رها باطن شيطان
و دانشگاهيان به نسبت امام حضرت كه عواملي از يكي
قشر با آنان ارتباط ميدادند نشان خاصي حساسيت حوزويان
:ميفرمايند فرازها از يكي در.بود دانشآموزان و نوجوان
كشور سرتاسر در كه معلمهايي همه و معلمين آقايان شما"
نسبت مسئولند هستند دانشگاهها در كه اساتيدي همه و هستيد
و اطفال اولياء و تعالي و تبارك خداي كه امانتي اين به
گمان هستند مسئول همه.سپردهاند شما به اينها اولياي
شما و هست شما پيش نفر پنجاه نفر ، ده يك ، شما كه نكنيد
و ميدهيد تعليم را نفر پنجاه يا نفر ده يا نفر پنج آن
ديگران نيستند ، چيزي عده اين كه كنيد خيال است ممكن
همين نفر ده همين بين در است ممكن بدهند ، انجام را كارها
كه بشود پيدا شخصي يك ميدهيد تعليم شما كه نفر پنجاه
يك جمهور رئيس باشد ، داشته عالي مقام يك بشود بعدها
معلم نخواسته خداي يا و...بشود نخستوزير بشود ، مملكت
باد به را كشور يك نفر يك همين است ممكن...باشد منحرفي
...بدهد فنا
لكن بود پائين آدم نفر يك بچه كه بود آدمي يك هم رضاخان
كه آدم نفر يك است ، نبوده اسلامي و انساني تربيت چون
فساد به طولاني سالهاي به را كشور يك درآيد كار از فاسد
(19)"...ميكشد
و فطري تربيت سير درباره ديگري فراز در امام حضرت
شما":ميفرمايد دانشگاهيان و معلمان به خطاب آن نگهداري
بعد و هستند دبستان در كه كوچك بچههاي اين كه ميدانيد
منتهي هم بعد و دبيرستان مثل ديگري جاهاي در او از
هستند ، كشور اين سرمايه همينها دانشگاهها ، به ميشوند
و هستند كشور اين علمي سازندگي و علمي سرمايه يعني
محيط در ميشوند وارد كه اولي از كودكان اين كه ميدانيد
هر قبول قابل و بيآلايش و ساده سالم نفوس يك تعليم ،
و هستند ميشود ، القاء آنها به كه چيزي هر و تربيتي
هستند اماناتي ميشوند كودكستان وارد كه اول از اينها
تعليم را آنها كودكستان در كه آنهايي بهدست الهي
جاهاي به ميشوند منتقل آنجا از امانات همين و ميدهند
رشد كه آنجايي به برسد تا ديگر معلمين دست به و ديگر
و عاليه مراتب در شدند وارد و شدند بزرگ و كردند
تربيت نحو يك اول از را اطفال اين چنانچه اگر دانشگاهها
انسان با مناسب تربيتهاي نباشد ، انحراف آن در كه بكنند
كه وقتي اول آن از باشد انسانها پاك فطرت با مناسب باشد ،
واقع تربيت تحت بالاتر بعد كودكستان و دبستان معلمين آن
و "مثلا دبيرستان به ميشوند وارد تربيت همان با ميشوند
همان با..باشد مستقيم بهصراط تربيت همان هم اينجا اگر
خيلي ميانسالها و سالها نو در تربيتي هر پذيرش كه حال
تربيت همانجور هم دانشگاهها در...ميگيرد انجام زود
و ميشوند داده جامعه به تحويل كه بعد اينها باشد
بالمال ، ميشود سپرده اينها دست به "قهرا جامعه مقدورات
بهفطرتالله كشور انساني ، كشور نوراني ، كشور را كشور يك
(20)"....ميبرند جلو به را كشور و ميكنند تربيت
دارد ادامه
|