يكم و بيست قرن در تمدنها
(پاياني بخش) تمدنها؟ برخورد يا هماهنگي ;جديد هزاره
سينگ.پ.د :نوشته
معيني جهانگير :ترجمه
صلح ابتكارهاي :منبع
در ابزاري به گاه قوميت و فرهنگ كه كرد انكار نميتوان
.ميشود تبديل تفرقه ايجاد براي نظامي و سياسي رهبران دست
در او ايدئولوگهاي و هيتلر آدولف اعمال مدعا ، آن شاهد
فرهنگ نقش درباره جالبي نتيجه به هانتينگتون.است آلمان
:مينويسد او.ميرسد
نيرويي هم ميتواند فرهنگ سرد جنگ از پس دنياي در"
مردم ايدئولوژي.باشد وحدتبخش نيرويي هم و تفرقهافكن
جمع گردهم را مردم فرهنگ و ميكند جدا يكديگر از را
وحدت يا كره دو وحدت يا آلمان دو وحدت مسئله.ميكند
به "قبلا كه جوامعي.است آن گواه راه آغاز در چينيها
شدند ، متحد خاص تاريخي شرايط وجود يا ايدئولوژيك دلايل
فرو بوسني و يوگسلاوي شوروي ، اتحاد مانند يا اكنون
و هند سودان ، نيجريه ، اوكراين ، مانند آنكه يا پاشيدهاند
از ديگر بسياري.دارند قرار شديدي فشار زير سريلانكا
يكديگر با فرهنگي قرابتهاي و شباهتها دليل به كشورها
از گروه آن دارند ، سياسي و اقتصادي همكاريهاي
بين كه اروپايي اتحاديه مانند بينالمللي سازمانهاي
از بيش دارد ، وجود فرهنگي مشتركات آنها عضو دولتهاي
فراگذرند ، فرهنگها از ميكوشند كه بينالمللي سازمانهاي
عامل سال پنج و چهل مدت براي آهنين پرده.بودهاند موفق
شرق سمت به مايل صدها خط ، اينبود اروپا تقسيم اصلي
از را غرب در مسيحيان خطي اكنون و است كرده حركت
".ميكند جدا خط ديگر سوي در ارتدوكسها و مسلمانان
نياز اين ضمن در.بود موافق نتايج اين همه با نميتوان
مردم كه فرهنگ از جنبههايي آن درباره كه ميشود احساس
با ارتباط در كه ميسازد قادر را آنها و ميكند متحد را
اغراق چندان نميتوان كنند ، رشد خويش بالقوه تواناييهاي
و ميآيند حكومتها كه داريم راسخ اعتقاد ماكرد
به همچنان آن ارزشهاي مجموعه و فرهنگها اما ميروند ،
جامعه انسجام در پايداري نقش و ميدهند ادامه خود حيات
ولي است ، هند در مسلط نقش داراي حكومت امروزدارند
هند ، دولت ناگهاني سقوط وجود با كه كرد تصور ميتوان
نيست آن معناي به گفته اين.كند پيدا تداوم همچنان جامعه
ايجاد در چنداني اهميت سياسي نظامهاي و حكومت كه
شكوفايي و خلاقيت و فردي نبوغ بروز براي لازم زمينههاي
هند جامعه ذاتي توانايي بر بلكه ندارد جامعه در فرد
را تمدني يافتههاي اعصار از گذر در كه ميكند تاكيد
.است كرده انباشته
دو بين مبارزهاي همواره تاريخ طول در تمدنها برخورد
منازعه ايناست بوده ديگر جهان يا جهان اين درباره بينش
يا زندگي شيوه دو يا فلسفه دو يا مذهب دو بين ميتواند
پيروان بين نزاع هند در.كند بروز مذهب يك درون در حتي
طولاني سابقه "ويشنو" و "شيوا" نامهاي به هند خداي دو
اعتقادي نظامهاي بين نزاع به ميتوان همينطور.دارد
آمده جين و بودايي فلسفههاي در كه آن شورشي روح و هندو
بين اسلام ، و هندوگرايي بين امر همين.كرد اشاره است ،
اين ميشود ، مشاهده نيز غربي تمدن و هندي تمدن
ثابت خوبي به را نكته يك هند در تمدني روياروييهاي
متعارض ارزشهاي قوت نقاط بين ميتوان اينكه.ميكند
همين.داد شكل تبديل فراگردي طي را آن و كرد ايجاد تجانس
.باشند داشته همزيستي يكديگر با ميتوانند مذاهب طور
هندوگرايي مورد در اخير سال هزار از بيش طول در كمااينكه
سال در هند آنكه وجود با.است بوده وضعي چنين اسلام و
بنگلادش و پاكستان ولي شد ، تقسيم مذاهب نام به 1947
طور به يا كنند پيدا دست جديدي تمدن به نتوانستند
"عمدتا امر اين.سازند دگرگون را خود ميراث اساس ريشهاي
ساله صد يا پنجاه مخلوقهاي تمدنها كه بود دليل اين به
نياز زمان طولانيتري مدت به تمدن آفرينش بلكه نيستند
يك ندارند ، مشتركي مرزهاي تمدن و مذهب علاوه ، به.دارد
همينطور ، .ميدهد تغيير را خود تمدن شده مسلمان هندوي
مستقل دولتهاي به يك هر بنگلادش يا پاكستان آنكه با
گرديد ، آنان رسمي مذهب اسلام و شدند تبديل حاكميت داراي
برخورد.ماندند باقي تمدن يك از بخشي صورت به معهذا
.است امكانپذير نيز واحدي مذهبي مرتبه درون در ارزشها
بخش دو بين برخورد يا عراق و ايران بين آن اخير نمونه
.انجاميد سال 1971 در بنگلادش تشكيل به كه است پاكستان
موسيقي ، نقاشي ، معماري ، برانگيز ستايش آثار خاطر به هند
و اسلام مديون هندي همه امپراطوري يك ايجاد و شهري مراكز
در هندوگرايي و اسلام همزيستي.است (هند)مغولان حكومت
.است بوده مقطعي و پراكنده خشونتهاي دستخوش اوقات برخي
اين.داشتهاند اصلاحي جنبشهاي دو هر اسلام و هندوگرايي
از اسلام در و "بكتي" جنبش طريق از هندوگرايي در امر
.شد انجام تصوف طريق
و گيتا بهگود اوپانيشادها ، ،"مهابهارات" ،"رامايانا"
ورگوروگرانت قرآن ، مقدس كتاب ،"سازنات" در بودا موعظه
.داشتهاند نقش تمدنهندي تشكيل در همگي انجيل و صاحب
توليدات و ايدهها شكل تبديل و جذب در هندي فرهنگ قابليت
ياري هند كهن فرهنگ تجديدحيات فراگرد به ديگر فرهنگهاي
و بوداگرايي جانب از داخلي انتقادهاي.است رسانده
استحكام موجب خارج از مسيحيت و اسلام نفوذ و جينگرايي
سطح تا هندي فرهنگ وگرنه ;است شده هندي فرهنگ گرفتن وجان
.مييافت انحطاط اسطورهها و باورها و اوراد رشته يك
...بيستويكم قرن در بينالمللي نظام":كسينجر گفته بنابر
عبارتند قدرتها اين.داشت خواهد عمده قدرت شش كم دست
و ژاپن روسيه ، چين ، اروپا ، متحدهامريكا ، ايالات:از
و كوچك كشورهاي چندگانگي حال عين در و هند "احتمالا
".ميشود حفظ نيز متوسط
عنوان به چين كه است آن بيانگر بيستم قرن آخر دهه تحولات
از تعدادي.است كرده بلند سر اقتصادي بزرگ قدرت يك
نيروهاي از استفاه با چين كه معتقدند چين امور ناظران
ايالات از يكم و بيست قرن اوان در آزاد بازار شده رها
جهان اقتصاد بزرگترين صورت به و گرفت خواهد پيشي متحده
چند هر كه بود گونهاي به چين در تحولات پويش درميآيد
قدرت يك به سابق شوروي مانند كوشيد ابتدا در كشور اين
توسعه رسيدنبه براي بعدها ولي شود تبديل اتمي نظامي
.گرفت پيش در را خارجي سرمايهگذاري جلب روش اقتصادي
و كشور اين سياسي ثبات چينيها ، قدرت از شده ارائه تصوير
از را مهاجر چينيهاي متحده ، ايالات با آن سياسي روابط
به را آنها و كرد جلب چين سمت به بحار ماوراي
اوضاع چين ، از بهغيركرد ترغيب چين در سرمايهگذاري
سنگاپور ، مالزي ، ژاپن ، مانند آسيايي ازكشورهاي تعدادي
سنگيني جديد هزاره در كه است گونهاي به هند و اندونزي
از ميتواند را فرهنگي و سياسي نظامهاي و جهاني اقتصاد
.دهد تغيير آسيا سمت به اروپا و امريكا متحده ايالات
به دستيابي در بيهمتايي تجربه فرهنگي لحاظ از چينيها
كنفوسيوسگرايي ، مذهبي و فلسفي مكتب سه بين همزيستي
هر دانشوران عقيده به.داشتهاند تائوگرايي و بوداگرايي
آموزههاي توانستند ايماني و اعتقادي نظامهاي از كدام
كنار در توانستند آنها سه هر و كنند تبليغ را خود مخصوص
سنت سه اين از كدام هيچ و دهند ادامه خود حيات به يكديگر
انكار را خانوادگي قوي پيوندهاي و نياكان به احترام چيني
تاكنون فرهنگي دستاورد اين وجود با معهذا ، نكردند ،
بروز چين در دموكراتيك مواضع جهت در حركت از نشانهاي
متحده ايالات در دموكراسي به باور نشانههاي.است نكرده
مشهود "كاملا بيستم قرن هند و اروپايي كشورهاي امريكا ،
.نميخورد چشم به چين كشور در نشانههايي چنين اما بود ،
همزمان طور به آن در كه است مدلي تنها هند واقع ، در
روح از ملهم دموكراسي ايجاد كنار در اقتصادي قدرت ايجاد
حال عين در اما است ، بوده كشور آن خاص فرهنگي قريحه و
رشد ميزان بارز مثال جهان بقيه براي تجارت و كار و كسب
عرصه در آن نهادهاي از تعدادي نابهنجار وضعيت و پايين
.است دموكراسي همينطور و بازار
سال در يونسكو معروف اعلاميه كه است يادآوري به لازم
:ميگويد چنين 1945
پس ميشوند ، آغاز انسانها ذهن در جنگها كه جا آن از"
در ".ساخت انسانها ذهن در نيز را صلح از دفاع بايد
:است شده نشان خاطر چنين اعلاميه اين بعدي عبارت
به صلح و آزادي و عدالت آموزش و فرهنگ همهگير اشاعه"
و است اجتنابناپذير انساني شئونات حفظ براي انسانها
همه ميآورد ، پديد ملتها همه براي را مقدس رسالتي
و همكاري روح مبناي بر رسالت اين به بايد ملتها
ترتيبات بر مبتني صلح...بخشند تحقق مشترك علاقهمندي
نميتواند دولتها وسيله به شده اتخاذ اقتصادي و سياسي
جهانيان صادقانه و ديرپا تام ، حمايت كه باشد صلحي همان
ناكامي دستخوش كه آن براي صلحي چنين.است كرده كسب را
استوار بشر نوع اخلاقي و فكري همبستگي بر بايد نگردد ،
".باشد
درباره يونسكو منشور برنامه رسانيدن انجام به اما
صلح بر اخلاقي و فكري محتواي ايجاد و فرهنگها هماهنگي
شرايط پيچيدگي بايد بلكه نيست الوصولي سهل و آسان وظيفه
از تمدن يا فرهنگ يك سطح ، يك در.باشد داشته نظر در را
هر ديگر سطح در اما است ، تشخيص قابل ديگري تمدن يا فرهنگ
بازتاب را پيچيدهاي بهشدت تعاملهاي تمدن يا فرهنگ
و نژادها افراد ، تمدن يا فرهنگ آن فراگرد در و ميكند
هماهنگي كه است آن قضيه ديگر جنبه.درگيرند مختلفي جوامع
براي ضرورتي كثرتگرايي به احترام و مختلف فرهنگهاي بين
به كه آموخت بايد يكديگر از حال درعين.است پيشرفت و صلح
براي تعبيري صورت به هماهنگي فكري ، منازعات تشديد هنگام
هر.شود اسطوره ميتواند و كند جلوه مصالحه به رسيدن
را قبلتر باورهاي نابخرديهاي افشاي توانايي بايد عصري
به بتوان كه ميگردد محقق صورتي در امر اين.باشد داشته
احساس اينداشت عقلي استدلال قدرت و رسيد خود از تحليلي
.س.و" آنچه ظهور به غربي تمدن نفوذ رشد كه داشت وجود
.بينجامد است ، ناميده "شمول جهان تمدن" را آن "نايپال
فرضيهها و ارزشها و غرب سيطره تحت شمول جهان تمدن اين
استعماري نظام كه ميدانيم.دارد قرار غربي آموزههاي و
گسترش زيادي اندازه تا امريكا متحده ايالات ظهور سپس و
قرنهاي طول در جهان نقاط اقصي به را غربي تمدن ارزشهاي
بهعنوان اروپايي تمدن سابقه.كرد تسهيل وبيستم نوزدهم
از بعد سوم قرن تا ميتوان را نظاموار هدفمند فعاليت يك
سهم اروپايي تمدن حال ، هر به.كرد دنبال مسيح ميلاد
در را آن محوري نقش و داشتهاست (جهان تاريخ در) زيادي
بارز مشخصههاي از يكيكرد انكار نميتوان بيستم قرن
اروپايي مختلف ملتهاي نزديكبين واكنش و كنش غربي تمدن
.است بوده امريكايي و
سراسر در تمدن مادي پيشرفت موجب نوينسازي كلي ، بهطور
ابعاد پيشرفت موجب نوينسازي لحاظ برخي از.است جهان
بودن ، استعمار تحت است ، بوده نيز تمدن فرهنگي و اخلاقي
در افراد از شريرانه سوءاستفاده شكنجه ، بودن ، نجس بردگي ،
به ما كه حال همان در.نيستند پذيرفتني اموري امروز جهان
پيدا وقوف نكته اين به ميگذاريم ، گام جديد هزارهاي
از نوين زندگي وسايل از مختلف ميزان به مردم كه ميكنيم
غذاي راهآهن ، هواپيما ، تلويزيون ، تلفن ، رايانهها ، قبيل
غربي پوشيدن لباس طرز و آرايش شيوه و پاپ موسيقي حاضري ،
و آداب قومي يا جامعه هر اين ، وجود با.ميكنند استفاده
پيشهها ، هنري ، سيماي رقص ، موسيقي ، شعر ، محلي ، رسوم
سنتهاي و لهجهها ، زبان ، عبادي ، شيوههاي آئينها ،
غلبه رو اين از.كرد خواهد حفظ همچنان را خويش خانوادگي
زيرا.است دشوار امري جهان بر دست يك و شكل يك فرهنگي
و پاسخگو تنهايي به كه نيست قادر واحدي فرهنگ هيچ
جهان جوامع گوناگون انتظارات و متنوع نيازهاي ارضاكننده
.باشد
هنري محصول.ميداند زنده پويش يك را هنر هند سنتي نگرش
نميخورد ، بازار در فروش يا ديوار بر آويختن درد به تنها
.است جامعه و خالق و طبيعت به تعظيم واقع در هنرمند اثر
به.است افزوده نگرش اين به جديدي بعد "كوماراسوامي"
خود شخص هر بلكه نيست ويژهاي جنس از هنرمند او عقيده
گستردهتر انداز چشم اين در.است هنرمند از ويژهاي نوع
خانه ديوارهاي كه هم هرچقدر كه ميشود معلوم نكته اين
زيبايي به توجه بازهم باشد ، يافته تزيين نقاشي با شخص
به زيبا اشياي آويختن.دارد ضرورت شخص آن خود دروني
در.نيست روا ناپسند و بد انديشههاي در فرورفتن و ديوار
از بالاتر.مقدساند آب و زمين درختان ، انديشه نوع اين
حس ايجاد هنرمند نقش اين بنابر دارد ، تقدس زيست محيط آن ،
خواهد مردم ميان در زيست محيط به نسبت جمال و حرمتگذاري
آنها به باشد ، مردم بخش الهام بايد هنري اثر يك.بود
زيبايي و ببينند را طبيعت زيبايي بتوانند كه رساند ياري
را بشري كوششهاي تمامي بطن در و خويش درون در نهفته
و بيداري حس برانگيختن در خود نوبه به امر اينبشناسند
.دارد بزرگي سهم آدمي اخلاص و شفقت و معنوي آگاهي تعميق
از آموختن درس هند فرهنگي عادات ويژه مشخصههاي از يكي
همواره هندي فرهنگ.است آموزگاران و فلاسفه نياكان ،
هندي نوعي فرد يك اين ، بنابر.است داشته جهاني رويكردي
ميكوشد بلكه ميآموزد را تاگور و گاندي و بودا تعاليم
ديگر و تولستوي بتهوون ، شكسپير ، آثار از چيزهايي
در حال و گذشته در هنديها.گيرد فرا جهان بزرگ هنرمندان
به متعلق را ميراث اين و داشتهاند شركت انسان ميراث كل
.ميدانستهاند خود
رايج گرايشهاي شديد نفوذ زير هند نوين هنر كه ميدانيم
غربي ساله دويست آموزش شامل تاثيرگذاري اين.است غرب در
اين تاثير و امروز دنياي در اطلاعات انفجار همينطور و
تلخ تجربههاي گذشته ، ميراث.است جوانان براذهان حادثه
و زشت امور باره در مشترك اطلاعات وجود و خشونتبار
ياري جديدي ذهنيت شكلگيري به جهان سطح در خشونتبار
به مربوط مسائل از ناشي نگرانيهاي.است رسانده
واسطه به كثرتگرايي و دموكراسي بشر ، حقوق بومشناسي ،
هنرمند.است يافته تشديد اطلاعات اين در اشتراك وجود
با ارتباط ايجاد هنر زندگي ، هنر آموختن به كه قادرست
درون ميتواند و كند كمك زيست محيط و طبيعت و افراد
خشنود زندگي يك به رسيدن براي رضايتبخشي دادههاي
پيچيده مكتبهاي در كه كساني با منآورد فراهم كنندهتر
داشتهام ديدارهايي شدهاند ، تربيت دهه 1940 در هند شهري
اين فرزندان كه ميخورم تاسف موضوع اين از همواره و
تلويزيوني ماهوارههاي و مدرسهاي آموزش طريق از افراد
پيدا دست هند فرهنگي خوي درباره كافي اطلاعات به
بتوانند كه آموختهاند گونهاي به والدين اين نميكنند ،
به را هندي عقيدتي نظام و ارزشها برپايه زندگي هنر
.كنند منتقل خود فرزندان
برنده فرمول همچنان يكم و بيست قرن در بازاري اقتصاد
در و بود فقير ميتوان كه قديمي باور اين و بود خواهد
.ميبازد رنگ تدريج به ماند ، قوي اخلاقي لحاظ از حال عين
اين اگر حتي برميگزينند ، را شدن ثروتمند بسياري امروزه
شيوه اين به گرايش.بگيرد صورت اخلاقي فقر قيمت به كار
.بود خواهد امروز از بيش فردا رفتاري
فقر به تنها اقتصادي توسعه مقابل در موجود عمده چالشهاي
ارزشهاي پاشي هم از بلكه نميشود ، محدود بيسوادي و
.ميشود شامل نيز را معنوي و شناسانه بوم اخلاقي ،
.يابد اشاعه "وسيعا ما فرهنگ در بايد خصوص اين در هوشياري
آنها آگاهي تنها نه فرهنگي ارزشهاي با آموزگاران تربيت
دانش انتقال براي لازم زمينههاي بلكه ميكند تحريك را
به شديد علاقه و پذيرش كه سني در دانشآموزان به فرهنگي
فراهم دارند ، خود فرهنگي ميراث درباره مطلبي يادگيري
كه كرد انكار را موضوع اين نميتوان البته.ميآورد
بعضي نيست ، كننده خجل بيسوادي و ازفقر بيش هيچچيز
به احساساتي و عاطفي صورت به فقر سينمايي آثار در اوقات
كننده خوار پديدهاي فقر حال اين با ميشود ، كشيده تصوير
فقر" بود گفته بارها "اينديراگاندي" كه همانطور و است
تاريخ انديشه ، عالم در اگر حتي ".است آلاينده بزرگترين
نيز تنگدستي شرايط در حتي كه كند قانع را ما هند طولاني
بازهم حال اين با كرد ، حفظ را اخلاقي انسجام ميتوان
پيدا دست اخلاقي تحمل و اقتصادي توسعه از تركيبي به بايد
.كرد
در ها تمدن گوي و الملليگفت بين مركز سوي از فوق مقاله
.گرفت قرار روزنامه اختيار
|