بگوئيم "بازنشسته" ناسازگار كلمه جاي به
"آموختگان كار"
!مشتريان فرار و البرز بيمه
بگوئيم "بازنشسته" ناسازگار كلمه جاي به
"آموختگان كار"
بازنشستگان كانونهاي نمايندگان گردهمايي و همايش در
سازمان كل رئيس و كشور محترم وزير حضور با كشور ، سراسر
و مسائل دولتي ، ديگر مقامات و بازنشستگي و استخدامي امور
.گرفت قرار جانبه همه بررسي و بحث مورد بازنشستگان مشكلات
و سخنرانان ساير و خود بليغ سخنان طي كشور محترم وزير
به توجه كه داشتند تاكيد نكته براين صاحبنظران
و وظيفه يك آنان حرمت پاس و بازنشستگان نيازمنديهاي
براي تنها نه كه است اخلاقي و اجتماعي مهم مصلحت و ضرورت
مقامات چون بلكه گيرد ، قرار مدنظر بايد كنوني بازنشستگان
اين در كه هرگامي ميشوند ، بازنشسته زود يا دير هم شاغل
خواهند برخوردار آن از آينده در هم آنان شود برداشته راه
بازنشستگي كه هستند باور براين مردم از بسياري شايد.شد
بايد كه است ، افراد گذاردن كنار و جامعه از شدن طرد نوعي
زندگي صحنه از دور و انزوا و خاموشي در را عمر بقيت
القاء در كلمات و الفاظ كه تاثيري با.بگذرانند اجتماعي
اين عوامل و علل از يكي دارد ، افراد ذهني تصورات و معاني
كه "است بازنشسته" كلمه همين ناصواب ، تلقي طرز نوع
و كلمه اين پيدايش مبدا است بهتر شده ، انتخاب نامناسب
قرار بررسي و بحث مورد آن لغوي و ادبي بافت و هويت شناخت
.گيرد
"تقاعد" عربي كلمه جاي به كلمه اين پيش ، سال شصت پنجاه ،
كلمه آن خود كه شده ، انتخاب بوده مصطلح زمان آن در كه
آزاد و استراحت به نياز) اجتماعي پديده اين براي عربي
است ، بوده نامناسب و نارسا (خدمت ادامه از افراد بودن
و قصد كلمه آن اصلي ريشه كه تفاعل باب از تقاعد كلمه
برخلاف بودن ، بيحركت يا حركت كم و نشستن يعني است قعود
است تلاش و حركت و جنبش و برخاستن معناي به كه قيام كلمه
با قعود و قيام كلمه دو اين يوميه ، نماز ركعت هفده در و
قوته و بحولالله":ميشود خوانده بار چند متضاد معني دو
برميخيزم خداوند ياري با و الهي نيروي به) "اقعد و اقوم
.(مينشينم و
از كه بودهاند بند و قيد اين در "بازنشسته" واژه واضعين
حالي در نشوند ، خارج "تقاعد" كلمه حدومرز و ترجمه چارچوب
خاص مورد اين در آن كاربرد و عربي كلمه اين خود كه
"قعد" مصدر و ريشه از متحد آن مشتقات بعض و بوده نامناسب
معاني زبانان فارسي عامه و عادي محاورات در قعود و
"تقاعد" كلمه از تبعيت و دارد مناسب ونا ناهنجار
.است كشانده بيراهه به را بازنشسته كلمه برگزيدگان
واژهسازي قواعد لحاظ از "بازنشسته" كلمه تركيبسازي
و قدرت با و نيست اشكال و عيب از خالي هم ، فارسي زبان
از دارد واژهسازي در فارسي زبان كه نامحدودي توانايي
تخلف هم فارسي زبان تركيبسازي و واژهسازي قاعده و رسم
.است شده
معني همهجا "باز" كلمه مركب ، كلمات در كه توضيح اين با
:فرمايد حافظ ميكند افاده را عمل و فعل تكرار
باش جان مونس مرا تنگ دل و آي باز
باش نهان اسرار محرم را سوخته وين
*
برخيز شرطه باد اي نشستگانيم كشتي
را آشنا ديدار بينيم باز كه باشد
*
تنهايي غم از داد خوبان پادشه اي
بازآيي كه است وقت آمد جان به بيتو دل
:كاشاني محتشم از و
است عالم خلق در كه است شورش چه اين باز
است ماتم چه و عزا چه و نوحه چه اين باز
موجب آن بازگويي كه سخن خداوندان از ديگر نمونه صدها و
عرفي و شرعي فراوان نقص و عيب اين با و است كلام اطاله
آدم معناي شده بازنشستگان گريبانگير كه "بازنشسته" كلمه
و گوشهگير و بيخاصيت و ناتوان و بيكاره و نشسته جا يك
.ميدهد خطور اذهان به و ميكند تداعي را افتاده كار از
جاي باشد ، صاحبنظران قبول مورد توضيح و بررسي اين اگر
و شود "بازنشسته" كلمه جايگزين ديگري كلمه كه است آن
سخنشناس و طبع لطيف كاركنان محترم جامعه كه است بهتر
و اديبان و كشور سراسر بازنشستگي كانونهاي و بازنشسته
زبان گوهرنشان خزانه از بهرهگيري با سليم ذوق صاحبان
و محاوره زبان و واژهسازي هنر از استفاده و فارسي فاخر
كلام و واژه اصلي واضعان كه عامي و عادي مردم گفتگوي
ناسازگار و نارسا و بدعاقبت و بديمن كلمه جاي به هستند
و دلپذير و نغز مركب كلمات يا و واژهها "بازنشسته"
"كارآموختگان" "آزمودگان" "كارسازان" نظير عامهپسند
و زيبا كلمه و واژه صدها و "پيشكسوتان" "ورزيدگان"
يا و همايش دفتر به محدود مهلت و مدت و زمان در خوشآهنگ
در و فرمايند اعلام كشوري بازنشستگان كانون دفتر به
استادان از نظرخواهي با ميدارند مقرر كه مهلتي پايان
با بازنشستگي ، كانونهاي نمايندگان فارسي ، ادب و فرهنگ
كشور بازنشستگي و استخدامي و اموراداري كل اداره هماهنگي
به باشد رساتر و فراگيرتر كه را بهتري كلمه و نشان و نام
.برگزينند "بازنشستگان" و "بازنشسته" نامناسب كلمه جاي
شهسواراني حسين
دادگستري وزارت اسبق معاون
!مشتريان فرار و البرز بيمه
يك پذيرفتهاند را يافتگي توسعه مدارهاي كه كشورهايي در
اعم پوشش ، تحت سازمانهاي و نهادها سوي از همهگاه انديشه
ارباب رضايت آن و ميشود رعايت شدت به دولتي يا خصوصي از
وي به كه است مجموعهاي يا سازمان از مشتري ، يا رجوع
رويكردي چنين در اساسي اصل.ميكنند ارائه كالا يا خدمت
كه است بالقوه مشتري چندين واقع در مشتري هر كه است آن
به هم ديگري مشتريان وي ، خاطر رضايت آمدن فراهم صورت در
شخص سوي از موءسسه آن نيكوي خصايل برشمردن و تبليغ مدد
و كسب رواج و رونق و آمده موءسسه سراغ به كننده مراجعه
.ميشوند سبب را آن كار
گيردادن براي روزنهاي دنبال به سازمانها رويكرد اين در
گفته و سخن به بلكه نيستند ، رجوع ارباب كردن سر به دست و
شيوه بهترين به وي حوايج رفع پي در و ورزيده اعتماد وي
.برميآيند
به اگر است ، عكس بر مدار موارداين بسياري در ما كشور در
بايد دهيد ، انجام كاري خواستيد و برويد موءسسهها برخي
نمونه.يابد خوش ساماني كار آن تا برسد لب به جانتان
تصادف قبال در البرز بيمه موءسسه را رفتاري چنين عيني
.داد بروز اينجانب اتومبيل
خودرو با مهرماه روز 13 در كه بود قرار اين از ماجرا
رد رسالت بلوار از شماره 599ط75تهران 11 به مدل 77 پيكان
كه آسيبي از اگرچه.كردم تصادف ديگر خودروي با كه ميشدم
وسيله چون اما شدم ناراحت بسيار بود رسيده خودرو به
حداقل كه شدم خاطر آسوده اندكي بود ، بدنه بيمه نقليهام
چه كارمند يك مگر.نيست انتظارم در آنچناني مالي آسيب
تصادف يك اصلاح هزينه تومان هزار صدها بخواهد كه دارد
خيابان در البرز بيمه شركت به آسودهخاطري همين با كند؟
مسئولان كه شدم بيمه از خسارت اخذ خواستار و رفته خرمشهر
و است وكالتي شما ماشين بيمه" اينكه به استناد با بيمه
و بهت در را بنده "نميپردازيم بابت اين از هزينهاي ما
وكالتي انتقال كه گفتم خود با.بردند فرو نگراني و حيرت
اين استناد و است شده پذيرفته عرفي ما كشور در ماشين يك
بديهي باشد ، منطقي استدلالي نميتواند ، بيمهاي دوستان
انتقال نميتوان دارد ، ساله خودروي 30 كه كشوري در است
ندارد ، بالا به سال ماشين 5 كه كشوري مانند به را اسناد
اقتصاد آن گفته ياد به كه بود اساس برهمين.داشت انتظار
موءسسات اداي كه موءسساتي كه زماني تا":گفت كه افتادم دان
در كه نخواهند ميكنند ، تقليد شكلي لحاظ به را غرب مدرن
صورت اساسي تغييري مشتريان با خود ماهيترفتار و محتوا
خواهد را مدنيت و توسعه رنگ كشور اين اينكه گمان دهند
ماجرا ، اين از جالبتر ".بود نخواهد بيش حبابي و سراب ديد
و فهميدم بعد روز دو كه بود موءسسه اين عملكرد دوگانگي
بيمه شعبه به بنده مشابه شرايطي با دوستي مراجعه آن
آن با پسندشان شهروند و منطقي رفتار و اكباتان البرز
همه وعاقبت آخر خداوند بود ، بيمهشان پول پرداخت و دوست
اندكي بيمهاي دوستان اين به و گرداند خير به را ما
.كند عطا مراجعان با برخورد در درايت
تفضلي مرتضي
|