اصول علم مباني
ائمه سخنان گردآوري چگونگي
(2)"اصول" واعتبار اهميت
سنت اهل حديثي اصطلاح در اصل
اصل با سنت اهل حديثي مصطلحات در اصل ميان نماند ناگفته
اصطلاح در اصل است ، بسيار تفاوت شيعي حديثي مصطلحات در
آن محتواي كه است احاديث از دفتري -شد گفته چنانكه -شيعي
كه صورتي در ميكند ، پيدا نسبت (ع)امام به واسطه بدون
كه است دفتري از عبارت سنت اهل حديثي اصطلاح در اصل
استاد حضور در قرائت و سماع با را آن روايات شاگرد ،
قرار تدريس مبناي را آن خود استادي زمان در و فراگرفته
نظر از -شيعه روايي اصول كه را اصالتي "طبعا و ميدهد ،
واجد است ، برخوردار آن از -حديث صاحبان به انتساب صحت
اين تصفيه و ازپالايش سنت اهل در حديثي جوامع نيز نيست ،
به نسبت جوامع اين و آمده دست به حديثي مستندات يا اصول
(22).برخوردارند بيشتري اهميت از اصول
تصنيف و كتاب و اصل ميان فرق
مشخص روشني به اصل و كتاب ميان مرز متقدمان تعريف در
به نزديك بسيار را اصطلاحات اين طوسي شيخ و نجاشي.نيست
مورد در نجاشي مثال عنوان به بردهاند ، كار به هم
:مينويسد عبدي نعيم ابراهيمبن
يرويه كتاب له الكناني ابوالصباح عبدي ، نعيم ابراهيمبن"
"جماعه عنه
اين با ميكند ، ياد وي براي را اوصاف همين نيز طوسي شيخ
:گويد كه تفاوت
"اسماعيل محمدبن رواه اصل له"
:گويد باب اين در قاموسالرجال صاحب
(23)"والاصل بينالكتاب لاتقابل"
از.ميكنند نقل طوسي شيخ رجال از را نمونههايي آنگاه
:گويد ميثم احمدبن درباره:جمله
كتابالدلاله و الملاحم كتاب زياد حميدبن عنه روي"
"منالاصول وغيرذلك
:گويد مسلمه محمدبن احمدبن مورد در نيز و
زيادبن كتاب منها كثيره "اصولا زياد حميدبن روي"
"مروانالقندي
"اصل" و "كتاب" نمونه ، دو اين در ميشود ملاحظه كه همچنان
در اصل كه گفت بتوان شايد و است رفته كار به معني يك به
نمونهها اين در.است شده استعمال كتاب از اخص معنايي
نهيك ، احمدبن عبداللهبن درباره شيخ كه نماييد توجه نيز
"منالاصول كثيره "كتبا عنه روي":است گفته بزرج عليبن و
عن روي":است گفته العطار علي عليبن يونسبن درباره و
"منالاصول غيرذلك و حمزهلثمالي كتابابي زكريا حميدبن
(24)
اين در روشني به طهراني ، آقابزرگ شيخ مرحوم نحرير استاد
:ميگويد باب
كما خاصه كتبالحديث عليبعض صادق عنوان (ايالاصل) هو"
(25)"جميعها علي يصدق عنوان الكتاب ان
اين ميان مطلق خصوص و عموم نسبت روشني به عبارت اين از
.ميشود استنباط اصطلاح دو
به "اصل" از وسيعتر معنايي در "كتاب" اصطلاح بنابراين
يكديگر مقابل در اصطلاح دو اين اگر اما و ميرود ، كار
بود ، خواهد "اصل" از غير "كتاب" از مراد آنگاه روند ، بكار
له و كتاب له":ميشود گفته گاهي رجالي كتب در چنانكه
(26)."اصل
و تبويب نوعي آن در و است "اصل" مقابل در "تصنيف" اما
قاموسالرجال صاحبدارد وجود نظر و بررسي و فصلبندي
شيخ قول از آنگاه "التصنيف يقابلالاصل وانما":گويد
جميعالاصول روي":ميكند نقل موسي هارونبن درباره طوسي
نعيمالسمرقندي محمدبن حيدربن مورد در نيز و "المصنفات و
از همچنين."اصولهم و مصنفاتالشيعه جميع روي":گويد
كه ميكند نقل غضائري حسين احمدبن از شيخ فهرست ديباچه
"اصول" ديگري در و "مصنفات" يكي در كه پرداخت كتاب دو وي
دو اين تباين نمايانگر كاربردها اين.است كرده ذكر را
:گويد تصنيف ميان در آنگاهاست اصطلاح
فيالحديث او منالعلوم ، فيغيرالحديث ماكان والتصنيف"
من فيفهم الاربعه ، فيالكتب كما والابرام ، معالنقض
(27)."منالمصنفات انها ديباجتها
اصول اعتبار و اهميت
حديث سرچشمه به وثيقشان اتصال به اصول اهميت ترديد بدون
با حداكثر يا و واسطه بدون اصول اين كه چرا ميشود مربوط
.شدهاند نقل (ع)معصوم از واسطه يك
را اصول صاحبان سوي از حديث تلقي و اخذ نحوه بهبودي آقاي
نموده بيان شكل چهار در اهم از مهم اثر اهميت ترتيب به
.است
از معصوم به پيوستگي علت به شيعه آثار ميان در اصول لذا
كه اشتباهاتي و خطاها از و برخوردارند ويژهاي امتياز
قبيل اين از و استنساخ و ناقلين و روات كثرت از ناشي
:گويد مقام اين در صاحبالذريعه.هستند مصون است موارد
در و نسيان و سهو و اشتباه و خطا احتمال كه است روشن"
-شده شنيده امام از راوي از يا امام از "شفاها كه -"اصل"
كمتر است ديگر كتابي از منقول خود كه كتابي به نسبت
استنساخ و نقل در خطا و اشتباه احتمال كه چرا بود ، خواهد
وثوق و اطمينان روي اين از ميشود ، بيشتر ديگر ، كتاب از
(28)".است بيشتر اصل در مندرج عينالفاظ صدور به
كه را اموري جمله از بهايي شيخ مشرقالشمسين از آنگاه
ذكر را موارد اين ميدانستهاند حديث صحت موجبات از قدما
:مينمايد
الاربعماه منالاصول فيكثير وجودالحديث"
منهما فياصلين تكررالحديث...عندهم ، المشهورتالمتداوله
واحد رجل فياصل وجوده...و متعدده و مختلفه باسانيد
(29)."الاجماع اصحاب من معدود
داماد محقق السماويه الرواشح از نهم و بيست راشحه از نيز
:ميكند نقل چنين اربعماه اصول ذكر بعداز
اركان احد المصححتالمعتمده ، منالاصول انالاخذ وليعلم"
"الروايه تصحيح
موجبات از "اصل" در حديث وجود صرف قدما ، نزد بنابراين
كتب ساير مورد در كه حالي در است بوده آن صحت به حكم
به مخل كه مختلف احتمالات دفع و بررسي بدون را حكمي چنين
.نميداشتند روا است ، معصوم از حديث صدور به اطمينان
به حكم و صدور به اطمينان جهت به "اصل" كتاب بنابراين
.است ممتاز كتب ساير به نسبت صحت ،
مزيت است ، گفته الذريعه گرانقدر اثر صاحب همچنانكه
شخصي مزيت به زيادي ميزان به اصل در حديث صحت به اطمينان
روايات صيانت بر تام اهتمام كه ميشود مربوط اصول موءلفان
.بودهاند (ع)ائمه ستايش مورد اينرو از و داشتهاند خود
:گويند كسي ترجمه در رجال ائمه وقتي كه است جهت همين از
.ميشود شمرده تعديل و مدح اسباب از عبارت اين ،"لهاصل"
،"لهاصل" ميشود گفته كسي مورد در وقتي بيان ديگر به
و خطا و نسيان اسباب از دوري و ضبط بيانگر عبارت اين
معادن از كه است عينالفاظي به احاديث تلقي براي آمادگي
.است شده صادر آن اصلي
:گويد مهجالدعوات در طاوس سيدبن
همپيمانان و شيعيان از كه (ع)كاظم امام اصحاب از عدهاي"
كه حالي در ميشدند حاضر حضرت آن مجلس در بودند حضرت آن
جناب آن چون پس.بود صاف و لطيف آبنوس آستينهايشان در
لحظه همان در ميداد حكمي مسالهاي درباره يا ميگفت سخن
(30)".ميكردند ثبت را حضرت فرمايش
بودن ، اصل صاحب كه را نكته اين بهبهاني وحيد مرحوم اما
:ميگويد و دانسته تامل محل باشد ، حسن علامت
(دومره و اول مجلسي) جدم و دايي دارم ، خاطر به كه آنطور"
اما دانستهاند ، حسن اسباب از را راوي بودن اصل صاحب
مصنفان از بسياري كه چرا.است تامل محل من نزد موضوع اين
(31)".دارند گرايش باطل مذاهب به اصول صاحبان و
:گويد فهرست مقدمه در نيز طوسي شيخ
ينتحلون اصحابالاصول و اصحابنا مصنفي من "كثيرا ان"
."معتمده كتبهم كانت ان و الفاسده ، المذاهب
كتب است كرده تصريح طوسي شيخ مرحوم كه همچنان حال اين با
نسبت آنها اعتبار آنكه متيقن قدر و است اعتماد محل ايشان
ويژه موقعيت لذا.است بوده بيشتر مصنفات و كتب ساير به
در ايشان تام اهتمام و عنايت به را شيعه دانشمندان اصول ،
ساير بر ترجيح نيز و آنها تصحيح و حفظ روايت ، قرائت ،
:گويد ثاني شهيد.واداشت مصنفات
"اصول" را آنها كه مصنف چهارصد بر متقدم علماي امر"
(32)"...است بوده كتب آن بر ايشان اعتماد و يافت استقرار ناميدند
و اصل عنوان به اربعماه اصول كه شد موجب بليغ اهتمام اين
اگرچه و گيرد قرار استفاده مورد بعدي تصنيفات و كتب منبع
همه اما نشد ، حفظ خود اوليه شكل به "تماما اصول عين
مبوب و مرتب صورت به قديم جوامع در آن روايات و مطالب
واقع در كه اصول تدوين طبيعت علت به كه چرا شد گردآوري
در را روايتي آن موءلف وهرگاه بوده زمان طول در و "نجوما
و تبويب اصول اين لذا است ، مينگاشته ميشنيده موضوعي هر
با آن احاديث روايي ، مجامع در بعدها و نداشته خاصي ترتيب
مذكور مطلب ذيل در ثاني شهيدگرديد جمع خاصي ترتيب
:فرمايد
تهذيب ، كافي ، :شده گردآوري اصول از كه كتبي بهترين"
(33)".ميباشد الفقيه لايحضره من و استبصار
اصول پيدايش دوران
جوامع بودن اصل مقتضاي شد ، روشن اصول شناخت در همچنانكه
از و باشد ، شده نگاشته (ع)ائمه عهد در كه است آن روايي
:كه است شده نقل مفيد شيخ
عهد تا (ع)اميرالموءمنين زندگي فاصله در اماميه علماي"
ناميده "اصول" كه نگاشتند كتاب چهارصد (ع)عسكري حسن امام
(34)".ميشد
دوران ويژه موقعيت به عنايت با دانشمندان از بسياري اما
آن شاگردان پرسشهاي حاصل را اربعماه اصول ،(ع)صادق امام
اول شهيد و حلي محقق جمله از دانستهاند ، ايشان از جناب
:گفتهاند
سموها مصنف ماه اربع الصادق الامام اجوبه من اوصنف كتب"
(35)""اصولا
بيشتر زمينه اين در دانشمندان اظهارات ميرسد نظر به
و نام از دقيقي اسناد كه چرا است گمان و تخمين برمبناي
سير اما.نميباشد دست در اصول موءلفان حال شرح و نشان
بنياميه حكومت اواخر در كه ميدهد نشان شيعه حديث تاريخ
در ايشان انقراض تا سال 95 در يوسف حجاجبن هلاكت از پس
اوايل تا بنيعباس حكومت اوايل در آن از بعد و سال 113
علت به رسيد حكومت به سال 170 در كه هارونالرشيد دوران
از بهرهگيري براي طلايي فرصت دوران اين در دولت ضعف
اين و آمد پديد (ع)معصومين علوم ناپيداي كران درياي
امام دوران و (ع)باقر امام دوران اوايل با مقارن دوران
و ميباشد (ع)كاظم امام امامت زمان از بخشي و (ع)صادق
يك هيچ عصر با مصنفات و اصول كثرت نظر از حق به عصر اين
.نيست مقايسه قابل امامان از
در جز كه ميدهد نشان نيز باقيمانده اصول ديگر طرف از
تحرير رشته به (ع)هفتم امام تا پنجم امام زندگاني فاصله
شيخ سخن پذيرفتن ضمن آقابزرگ شيخ مرحوم.نيامدهاند در
:ميگويد مفيد
پيدايش عصر كه است آن است مشخص ما براي "اجمالا آنچه"
.ميباشد (ع)صادق امام عصر همان -اندك تعدادي جز به -اصول
(36)"
آنها صاحبان و اصول تعداد
نيز و برميآيد "اربعماه اصول" عنوان از كه همچنان
علماي از متقدمان كار":كه گرديد نقل ثاني شهيد از پيشتر
بود يافته تمركز كتاب چهارصد به منابع به رجوع در شيعه
،"داشتند اعتماد آن مندرجات به و ناميده اصول را آنها كه
متوفاي) طبرسي مرحوم.ميباشد عدد چهارصد اصول اين تعداد
:فرمايد (ق 548
از و كردند روايت مشهور عالم هزار چهار (ع)صادق امام از"
كه -معروف كتاب صد چهار مختلف سوءالات به حضرت آن جوابهاي
و بزرگوار آن اصحاب و شد نگاشته -ميشدند ناميده اصول
(ع)كاظم امام فرزندش اصحاب و (ع)باقر امام پدرش اصحاب
(37)".كردند روايت را آنها
دارد دلالت اماميه علماي ميان قطعي شهرت اين بنابر
اصول تعداد و نفر چهارصد از اصول صاحبان تعداد كه براين
و اصول دقيق عدد اما.است نبوده كمتر عدد چهارصد از
در طوسي شيخ.نيست مشخص يقين ، و قطع بطور آنها صاحبان
:گويد خود فهرست اول
لا اصولهم و اصحابنا تصانيف لان الاستيفاء لااضمن اني و"
(38)"البلدان في اصحابنا انتشار لكثره تضبط تكاد
:گويد كلام اين نقل از پس آقابزرگ شيخ
امكان كه طوسي شيخ چون مشهوري متتبع و محقق كه جايي در"
شاپور كتابخانه همچون -معروفي كتابخانههاي از استفاده
از بيش با) مرتضي سيد استادش بزرگ كتابخانه و اردشير پسر
بسياري روءيت و بود ، فراهم او براي (كتاب جلد هزار هشتاد
و نام كامل احصاي از بوده مقدور وي براي روايي اصول از
شيخ عهد مصادر از كه ما كند ، عجز اظهار اصول اصحاب نشان
(39)."شايستهتريم عجز اظهار به هستيم محروم
در مصنفات و اصول از فهرستنگاري كه است اين حقيقت
نبوده متداول -شيعيان ميان در ويژه به -سوم و دوم قرنهاي
:ميشود متذكر طوسي شيخ چنانچه و است
سطح در -تنها -كتب از نگاري فهرست زمان آن در"
نبود آن فكر به كسي لكن بوده ، متداول شخصي كتابخانههاي
و ورزد اهتمام مصنفات و اصول از جامعي فهرست تهيه به كه
به و شيعيان به نسبت مخالفان طعن پيدايش موجب موضوع همين
از جامع فهرستهاي نگارش در دانشمندان علمي حركت آن دنبال
."گرديد شيعه مصنفات و اصول
دارد ادامه
|