خشونت عدم انديشه و (ص) پيامبر
2 (ص)اكرم پيامبر تبليغي شيوههاي
مخالفان در افكني ترديد -3
و است ناپايدار آب ، روي كف چون باطل عقيده كه آنجا از
(ص)پيامبر ميافتد ، لرزه به افكني ترديد و تشكيك اندك با
تجربه را شيوه اين قرآن راهنمايي با متعدد مواضع در
:است فرموده
انا و الله قل والارض السموات من يرزقكم من قل -
(سبا ، 24) مبين ضلال في او هدي لعلي اواياكم
ميدهد؟ روزي زمين و آسمانها از را شما كه كيست:بگو
يا هدايت بر شما يا و ما يا حقيقت در و خدا ، :بگو
.آشكاريم گمراهي
كفار با مناظره به تهاجم و تحدي با خداوند آيه ، اين در"
وجود اعماق در شك ايجاد براي تلاشي با بلكه نميپردازد ،
را ايشان نهفته سرشت و خفته فطرت تا ميكند سعي آنها
واقف اعتقادشان بطلان به تا كند حقيقت متوجه و بيدار
".گردند مهتدي ايمان نور به و شوند
از مقطعي تنازل نوعي شيوه ، اين اتخاذ در كه است گفتني
با همراهي نوعي ديگر عبارت به و داعي خدشهناپذير مواضع
از پيشگيري جمله از بسياري ، فوايد كه است لازم مخاطب
.دربردارد را مخاطب تندخويي و ورزي تعصب
پيشين رسالتهاي تصديق -4
پيامبر تبليغي نظام و اسلام اعتقادي نظام كمال و جامعيت
پيشين پيامبران دعوتهاي از كلي به كه نيست آن موجب
الهي رهنمود براساس بلكه گزيند ، بياعتنايي و جدايي
حقه تعاليم بر تنها نه تمام ، جديت با (اقتده فبهديهم)
شرايع احكام بسيار ، موارد در بلكه ميگذارد ، صحه آنان
مهر آنها بر اسلام صبغه با و مينمايد تثبيت را پيشين
به اسلامي دعوت بندي پاي از جلوهاي اين.ميزند تاييد
افتخار و ابراهيم آيين تجليل و تاييد در كه است حقيقت
:ميگويد آن التزام به
مل "قيما "دينا مستقيم صراط الي ربي هداني انني قل -
(انعام ، 161) المشركين من كان ما و "حنيفا ابراهيم
است ، كرده هدايت راست راه به مرا پروردگارم آري ، :بگو
مشركان از او كه حقگراي ، ابراهيم آيين پايدار ، ديني
.نبود
آل) ولتنصرنه به لتوءمنن معكم لما مصدق رسول جاءكم ثم -
با را آنچه كه آمد فرستادهاي را شما سپس (عمران ، 81
ياريش و بياوريد ايمان او به البته.كرد تصديق شماست
.كنيد
مركب شيوههاي:دوم محور
تبليغي روشهاي از دسته آن مركب ، شيوههاي از منظور
عمل و رفتار و سو يك از كلام و گفتار كه است (ص)پيامبر
اهميت.دارد دخالت آن به عمل و اتخاذ در ديگر سوي از
قول تلازم بر قرآن تاكيد كه ميشود روشن آنگاه محور اين
مدنظر را اجتماعي و اخلاقي عرصههاي در بهويژه عمل ، و
اين در فعل و قول شدن توام كه نيست شكيباشيم داشته
:است بوده آن كارايي و تاثيرگذاري ضامن شيوهها از دسته
اصول در ناپذيري سازش -1
متوجه پيامبر برابر در لجاجتها و مخالفتها كه آنگاه
عدم و عدالت معاد ، توحيد ، مانند عملي و اعتقادي اصول
حضرت آن سوي از سازشي و نرمش هيچگونه ميگرديد ، تبعيض
.نميشد مشاهده
محمد ، اي:گفتند پيغمبر به مكه اهل روايتي ، براساس"
فقر جز ميدانيم ما كه حالي در گفتي ، ترك را قومت آيين
دارائيهاي از ما تا بيا پس وانداشته ، امر اين به را تو
مردم ثروتمندترين از را تو و گردآوريم تو براي خود
"وليا اتخذ اغيرالله قل:شد نازل آيه اين پس.گردانيم
"(انعام ، 14)..والارض السموات فاطر
آورنده پديد -خدا از غير آيا:بگو":است چنين آيه ترجمه
خوراك كه اوست و برگزينم سرپرستي -زمين و آسمانها
نخستين كه مامورم من:بگو.نميشود داده خوراك و ميدهد
".است آورده اسلام كه باشم كسي
پيش در كه روشني و منطقي اسلوب با حضرت آن ديگر ، طرف از
قبول از زدن سرباز و مساومه برابر در ميگرفت ،
:نميكرد واگذار مشرك مخالفان به را ميدان استدلالها ،
اسلام ، به مشركان گرايش و سازش بر مبني متعددي روايات"
و بتها معايب ترك و گرامي رسول سازش و مداهنه شرط به
در ايشان آبروي حفظ منظور به آنها عقايد بعضي از پيروي
اين چون ولي.است شده ذكر تاريخ در عرب تودههاي برابر
بوده ، بنيادين عقايد و ديانت اصل مورد در درخواستها
".است نداشته درپي (ص)پيامبر سوي از را نرمشي هيچگونه
و اصول بر پيامبر پايبندي خصوص در مطهري استاد همچنين
:ميگويد مشركين برابر در نرمش عدم و ايستادگي
در ;نميداد نشان نرمش هرگز اصولي مسائل در پيامبر"
و بود مهربان و نرم فوقالعاده شخصي مسائل در كه حالي
يكديگر با نبايد اينها.داشت گذشت و عفو فوقالعاده
".شود اشتباه
حضرت آن كه ميدهد نشان پيامبر پرافتخار سيره و تاريخ
تحبيب ، قبيل از دشمن ، رندانه شيوههاي تمام عليرغم
محاصره نهايت در و سوءقصد شكنجه ، تهمت ، تهديد ، تطميع ،
.نگرفت پيش مقطعي هيچ در را مداهنه راه سياسي ، و اقتصادي
شرك از برائت -2
اقناعي شيوههاي كارگيري به و دعوت تعاليم ارائه از پس
نوبت نشد ، مشاهده مخاطبان در پذيرش از نشاني اگر متنوع ،
در كار اين و ميرسد مشركان و شرك از بيزاري اظهار به
اين.ميگيرد صورت ناپذيري سازش شيوه راستاي در واقع
از مراتبي با مخاطبان ، برخورد شدت و نوع فراخور به شيوه
شده ابراز خفيف برائت جايي در ;است شده اعمال ضعف و شدت
:است
كافرون ، ) اعبد ما عابدون انتم ولا تعبدون ما اعبد لا -
نيز شما.نميپرستم من ميپرستيد شما آنچه (و 3 2
اندكي با ديگر جاي در و ميپرستم من آنچه نميپرستيد
براي شما دين (كافرون ، 6) دين ولي دينكم لكم - ;شدت
.خودم براي من دين و خودتان
مع ان لتشهدون ائنكم - ;بيشتر شدت با ديگر شرايط در و
انني و واحد اله هو انما قل اشهد لا قل اخري اله الله
كه ميدهيد گواهي شما آيا (انعام ، 19) تشركون مما بريء
.نميدهم گواهي من بگو است؟ ديگري خدايان خدا ، جنب در
آنچه از من بيترديد و است يگانه معبود تنها او:بگو
.بيزارم ميدهيد ، قرار او شريك
رسوله و الله من اذان و - ;مردم بزرگ اجتماع در گاهي و
و المشركين من بري الله ان الاكبر الحج يوم الناس الي
و خدا جانب از است اعلامي (آيات اين) و (توبه ، 3) رسوله
برابر در رسولش و خدا كه اكبر حج روز در مردم به رسولش
.بيزارند آنان از و ندارند تعهدي مشركان
اخفض و - ;مشركان رفتار از برائت با همراه زماني و
بريء اني فقل عصوك فان الموءمنين من اتبعك لمن جناحك
را تو كه موءمناني آن براي و (شعراء ، 216) تعلمون مما
را تو اگر و گستر فرو را خود بال كردهاند ، پيروي
.بيزارم ميكنيد آنچه از من بگو كردند ، نافرماني
دعوت در فرصتها همه از استفاده و عمل ابتكار -3
پيگير فعاليت پيامبر ، تبليغي اساسي راهكارهاي جمله از
ايجاد و دعوت گسترش براي فرصتها و عرصهها همه در
و شاد روحيه با طرفي از ;بود متنوع تبليغي فرآيندهاي
همدردان و دوستان يافتن و دلها صيد درپي گشاده رويي
قبايل و خانواده افراد ميان در سويي از و بود ، جديد
در ديگران مراجعه اميد به هرگز و مييافت حضور گوناگون
دل جستجوي در همواره بلكه نميگرفت ، آرام گوشهاي
علي.ميگشت هدايت تشنه كام و شنوا گوش و دردآشنا
:فرموده پيامبر صفت اين درباره عليهالسلام
من يضع مواسمه واحمي همه مرا احكم قد بطبه دوار طبيب"
و الغفل مواضع بدوائه متتبع...اليه الحاج حيث ذلك
فراخور به كه بود سياري طبيب (پيامبر) "الحير مواطن
...مينهاد موءثر (داغ) موسم و مناسب مرهم بيماران ، شرايط
مردم سرگرداني و غفلت عوامل جستجوي در خود مداواي با و
.بود
از پيامبر":ميگويد پيامبر انفرادي دعوت درباره طبري
و شهرت و نام داراي كه عرب ، از واردي تازه هيچ ورود
و ميرفت او نزد به كه آن مگر نميشد مطلع بود شرافتي
او جمعي دعوت درباره "ميكرد عرضه او به را خويش دعوت
:است چنين "الكبري الطبقات" موءلف نقل نيز ،
در سال هر كه بود اين علني دعوت آغاز از پيغمبر شيوه"
و مجن عكاظ ، در حجاج منزلگاههاي به حج موسم هنگام
به خويش از حمايت به را آنان و ميشد وارد ذيالمجاز
بهشت وعده برابر ، در و ميخواند الهي رسالت ابلاغ منظور
قبايل از حتي نميشتافت ، ياريش به هيچكس اما ميداد ،
اي:ميداد ندا آنان به خطاب و ميگرفت سراغ گوناگون
عرب و شويد رستگار تا نيست الله جز معبودي بگوييد مردم ،
تسليم برابرتان در عجم و درآوريد خود حاكميت تحت تا را
".بود خواهيد بهشت پادشاهان بياوريد ، ايمان اگرشود
حضرت آن قبيلهاي و فردي دعوت از بسياري موارد سيره كتب
قبايلي بزرگان دعوت مانند كردهاند ، ذكر تفصيل به را
دوسي ، عمرو بن طفيل معاذ ، بن اياس صامت ، بن سويد چون
.ديگران و عوف بن مالك حاتم ، بن عدي
طائف به سفر پيامبر تبليغي ماموريتهاي مهمترين از يكي
پي در چنداني موفقيت البته كه بود اسلام ارائه منظور به
و طوايف نمايندگي هياتهاي همچنين ، راستا اين در.نداشت
قرار استقبال مورد (ص)پيامبر سوي از گرمي به مناطق
بويژه ;ميشد آموخته ايشان به مسلماني اصول و ميگرفتند
بني هياتهاي كه مكه ، فتح از پس (الوفود عام) نهم سال در
از پس اغلب ، و شده شرفياب غيره و بنيحارص ثقيف ، تميم ،
.ميگشتند باز خويش وطن به اسلام قبول
غلط سنتهاي و عوامفريبي با مبارزه -4
پيامبر ، تبليغ برجسته روشهاي و مركب شيوههاي جمله از
داعي اين ديدگاه از.بود غلط و خرافي سنتهاي با مقابله
عربستان ، در ويژه به بشر بزرگ بيماريهاي از يكي اصلاحگر ،
بلكه و بود بيپايه عقايد و پوچ سنتهاي و عوامفريبي
جز منطقه ، آن در نفوذ و گستردگي همه آن با بتپرستي
اين با جدي مبارزه به لذا.نبود بزرگ عوامفريبي نوعي
سلمان چون ابوذر ، روايت براساس.بست همت كمر انحراف
ميبوسد ، را آنها و ميافتد او برپاي (ص)خدا رسول باديدن
:ميكند نهي چنين را او پيامبر
عبد انا بملوكها الاعاجم تصنع ما بي لاتصنع سلمان ، يا
عبيدالله من
برخورد پادشاهانشان با عجم كه آنگونه من با سلمان ، اي
.هستم خدا بندگان از بندهاي من.مكن رفتار ميكنند
را ابراهيم خدا ، رسول محبوب پسر فوت مردم كه هنگامي نيز
فكري خطاي اين با پيامبر ميشمرند ، خورشيد گرفتگي باعث
و ماه":ميپردازد اصلاح و مبارزه به اينچنين عقيدتي و
مرگ براي و هستند خداوند نشانههاي از نشانه دو خورشيد
و باطل عقيده سخن ، اين با و "نميميرند كسي زندگي و
.ميكوبد درهم بود گرفته شكل آنها ذهن در كه را خرافهاي
;ميكند اشارهاي برخورد اين فلسفه به مطهري استاد
آنان هدايت براي مردم ضعف نقاط از نميخواهد پيغمبر"
كند ، استفاده مردم قوت نقاط از ميخواهد.كند استفاده
".بيداري و آگاهي از بلكه ناداني ، و جهالت از نه
و عادات افكار ، برخي با پيامبر اصلاحي برخورد داستان
آداب از آنچه و دختر فرزند به نگرش نحوه مانند غلط آداب
نمونههاي بود ، شده ممزوج ابراهيمي حج مناسك با جاهلي
اصلاح و باطل محو و حقيقت بسط در پيامبر جديت ديگر
.است انحرافات
آرام پاسخ و صميمي ارتباط -5
دعوت ، عرصه در پيامبر چشمگير موفقيت رموز از يكي
دوستي و مهرآميز و مشفقانه برخورد و خوشرويي مهرباني ،
منزله به را مشركان او.بود مخاطبان با خالصانه
محتاج برادراني را موءمنان و مداوا نيازمند بيماراني
از و ميديد شفقتورزي لايق را گروه دو هر و راهنمايي
داشت ، دلسوزي و عاطفه صميميت ، نهايت در برخوردي جهت اين
وپذيرا نرم آسماني پيامهاي پذيرش براي آنان دلهاي تا
در موءمنان امير.بكاهد عنادشان و مقاومت از و گردند
:فرمود اينباره
مردم بزرگوارترين معاشرت در و مردم نرمخوترين پيامبر"
".بود
پيامبر عادت":ميگويد مشهور ، صحابيان از مالك انسبن
جنازه تشييع به و ميكرد عيادت را مريض كه بود چنين
".ميكرد اجابت (ميهماني به) را عبد دعوت و ميرفت
را كسي هرگاه خدا رسول":است آمده روايات در همچنين
ميساخت شادمان را او مزاح ، و خوشرويي با ميديد افسرده
ترش روي برادرانش حضور در كه را كسي خداوند:ميفرمود و
".نميدارد دوست كند ،
و تندخويي با گرامي پيغمبر كه هنگام آن نيكو ، صفات اين
.داشت بارزتري تبلور ميشد مواجه مخالفان تهمتزني
كوردلان دشنام و تهمت تيرهاي آماج حضرت آن شخصيت هرگاه
كرامت روي از پيوسته حضرتش پاسخ ميشد ، واقع ناآگاهان و
سيرهاش در ابنهشام.بود گذشت و اغماض سعهصدر ، نفس ،
:ميگويد
عيبجويانه پرسشهاي پيامبر از بسيار يهود احبار و علماء"
باطل و حق خلط منظور به شبهاتي و ميكردند معاندانه و
كامل بهطور قرآن ، رهنمود با پيامبر و ميكردند مطرح
".ميداد را آنها پاسخ
چون كه ميكند روايت بحارالانوار در مجلسي علامه همچنين
انتقام صدد در (مسد) تبت سوره نزول از پس ابولهب همسر
حضرت آن شعرگونه ، سخني درضمن برآمد ، او هجو و پيامبر از
بردن پناه از پس پيامبر.خواند (محمد بهجاي) "مذمم" را
را (شده مذمت) مذمم اينها:فرمود بزرگوارانه خدا ، به
خطاب يعني) هستم (شده ستوده) محمد من و ميكنند سرزنش
شخص تندي و پرخاش مقابل در نيز گاهي (نيست من به آنها
اصحاب به روانشناسانه ، و عميق برخوردي در تازهوارد ،
.سازيد برآورده را او حاجت كه ميكرد امر
دارد ادامه
|