كجاست ;رفته دست از هنرمند سه ياد به
پادشهي منصورملك رايت
...دورادور هاي شب از مانده
تالار در صديف اجراي به نگاهي
...تنها آوازخواني ;وحدت
كجاست ;رفته دست از هنرمند سه ياد به
پادشهي منصورملك رايت
سنتور نوازنده -مهدوي رضا
از را قديمي ارزنده دوسنتورنواز گذشت ، كه هفتههايي در
اول.را تنبك برجسته نوازنده يك همچنين و داديم دست
از همدانيان حسين سپس و ملكگودار حسين دوم صارمي ، منصور
هواي و حال در و بودند پيشكسوت سه ، هررفتند ما بين
ميروند همه است ، حق مرگميكشيدند نفس ما گذشته موسيقي
نيروي از بخشي ميميرد ، هنرمند كه هنگامي.ميرويم همه و
و ميكند آزاد جسمانياش مرگ از بعد را خود درون معنوي
را هنرمند آن دروني نفوذ ميزان بتوان نقطه همين از شايد
.كرد فهم
ميان و جوان مردم كه ميدانيم همه و نيست توضيح به لازم
را صارمي منصور استاد سنتور صداي نگارنده ، نيز و ما سال
استاد سنتور صداي و نشنيدهاند چندان ساله بيست اين در
تنبك صداي و باشند نشنيده "اصلا شايد را ملك حسين
"بادا مبارك بادابادا" معروف آهنگ خالق همدانيان شادروان
همايونمثنوي نوار انتشار.نميشناسند و نشنيده "يقينا را
مدتي ولو را صارمي سنتور صداي شجريان ، استاد صداي با
حسين براي ولي برد ، خانهها به دوباره ساعت يك از كمتر
زندهياد مشايعان كه اين عجيب.نبود هم قدر همين ملك
منصور روانشاد مشايعان تا بودند بيشتري تعداد ملك ، حسين
در.نيست ملاك بودن كمتر و بيشتر اينجا در كه صارمي
زندهياد.دارد را خودش درخشش ستارهاي هر هنر ، آسمان
و مطالب با و شايسته و ورزيده نوازندهاي صارمي منصور
استفاده بسيار او ، نوارهاي از من.بود دلنشين مضرابهاي
خصوص به امروزي نوازان سنتور از بسياري مطمئنم و كردهام
آوازها جواب در او شگرد و شيوه از آنها مشهورترين از يكي
بهره خيلي او ، دلفريب كوكهاي بويژه و نوازيها ضربي و
و نداشتهام را او مستقيم شاگردي افتخار اما.بردهاند
ببرند قلم به دست دارم استدعا او مانده باقي شاگردان از
اما.كنند ادا را مظلوم و فروتن نواز موسيقي آن حق و
آن از بعد و داشتهام را ملك حسين روانشاد شاگردي افتخار
ما دوستي گرفتم ، ياد مطالبي نيز ديگر هنرمندان از كه
درد به را دل كه آنچه.ماند باقي پايدار و برقرار
بسيار مردي فقدان بلكه نيست او هنر رفتن بين از ميآورد ،
كه است پرسخاوت بس و بيغش بسيار صفت ، انسان نازنين ،
به ملك حسين.ديدهايم كم هنرمندان ميان در را او همانند
.سي و صفحه ايران ، از خارج و داخل در عمرش سالهاي تعداد
روش به كه داشته شاگرد صدها.است كرده پر كاست نوار و دي
و ميزنند ساز خودش ساخت خرك يازده سنتور و مخصوص كوك و
بهتر هم خودم از را شيوه اين آنها از بعضي ميگفت او خود
از يكي نيز خود كه نفر صدها اين بين از آيا ولي.ميزنند
منش و روش كه ميشود پيدا كسي بودهام ، آن كوچك افراد
يافت كسي يا باشد ، داشته زندگيش در را ملك حسين انساني
و بلندنظري و مردمداري و ادب همه آن كه ميشود ،
زمان را اين دهد؟ ادامه سال چند و هفتاد را گشادهدستي
.معلوم آينده و ميكند تعيين
كه گفت بايد نميشناسد ، را ملك حسين استاد كه نسلي براي
با ملك نام و سنتور نام هميشه دور ، چندان نه زماني مدت
بود ايران از سنتور نوازنده تنها او.ميشد برده همديگر
به جواني در.ميشناختند دنيا مهم فستيوالهاي اكثر در كه
"ايران سنتور سفير" لقب و كرد سفر دنيا كشور چهل از بيش
سوي از كه پيش سال چند همين تا.بودند داده او به را
جشنواره به مقامي موسيقي استادان ايران ، موسيقي مركز
تنها دنيا ، هنري مجامع شدند ، فرستاده فرانسه آوينيون
.ميشناختند ايراني نواز موسيقي عنوان به را ملك حسين
:چون برخي خاطرات به و نشست قديميها صحبت پاي بايد
اولين از و ارزنده و قديمي سنتورنواز -ياحقي منصور استاد
كه ملك اسدالله استاد او كوچك برادر و -شاگردان
رونق دوره و سپرد گوش است ، برجسته آهنگسازي و موسيقيدان
اصل به بنا.شنيد آنها زبان از را ملك حسين هنر شكوه و
سطح با كه نوازندگاني هستند امروز "طبعا هنر ، در پيشرفت
ارتباطات و عمومي روابط و ميزنند ، ساز برتري تكنيكي
زبان دو يا يك به "احيانا و دارند بهتري بينالمللي
به نتوانستهاند ولي ميزنند حرف تسلط با نيز خارجه
اين از بخشي.برسند داشت ، ملك حسين كه اعتباري و جايگاه
نوازندگي خصوصيات و سنتور ويژگيهاي خاطر به شايد اعتبار ،
بود تر حجيم امروزي سنتورهاي به نسبت ملك سنتور.بود او
نواخته زياد قوت و شدت با و عريان و بينمد مضراب با
اداي شيوه و ساز صدادهي و جملات لحن هم گاهي و ميشد
قدر همين.ميكرد تداعي را هندي سنتور حالات مطالب ،
از فراتر ملك حسين موسيقي حالتهاي كه گفت ميتوان
مشرق موسيقيهاي كلي حالت و بود ايراني "صرفا اصالتهاي
"ويرتئوزيته" ديداري و صحنهاي جنبههاي.داشت را زميني
اين كنسرتهاي كه ما همه و بود قوي خيلي او كار در هم
شدن رد و بلند مضرابهاي آن ديدهايم ، را او اخير سالهاي
روي راست مضراب واخوان كشيده صداي و همديگر روي از دستها
كارهاي ظريف متن در زرد (او خود ابداع) خرك جفت سيمهاي
.داريم ياد به را بالا اكتاوهاي در چپ دست
با را خود موسيقي كلاس سال ، چند و چهل ملك ، حسين استاد
اداره تهران دولت دروازه در سر در "ملك سنتور مكتب" نام
شاگرد هزار چند.ساخت سنتور هزار چند نزديك.ميكرد
و كاست نوار و دي.سي و صفحه دهها كنسرت ، صدها.كرد تربيت
دست به هم راحتي به كه است مانده جا به او از ويديو فيلم
و زندگي او با سال شصت نزديك كه دوستاني.نميآيند
و خاطره هيچ كه ميگويند سخن مردي از كردهاند ، همكاري
كه جمعيتي.نيست دلها در او از نامطلوبي و آزاردهنده ياد
تالار مقابل تهران خاكستري و ابري آسمان زير پيش روز چند
ميگريست ، آسمان و زمين باران ، همراه زهرا ، بهشت و وحدت
بزرگوار ملك حسين انساني اخلاق عاشقان از كوچك بخشي تنها
انديشه تالار در او صحنهاي اجراي آخرين.بودند نازنين و
پژوهشي كنسرت پنجمين آذر 1371 و 20 در 19 هنري حوزه
موسيقي مركز رئيس همراه به او خارجي سفر آخرين و آموزشي
از مغناطيسي ضبطهاي آخرين و شوروي آذربايجان در ايران
صدا استوديوهاي در سيما و صدا موسيقي واحد وقت رئيس سوي
سوي از گويا نامعلومي ، دلايل به متاسفانه كه بود سيما و
!نيافت پخش توفيق سازمان ، اين موسيقي شوراي
مثل هم آنها و پراكندهاند دنيا سراسر در او دوستداران
وجود بركت و صفا قلبي ، خوش انسانيت ، خاطره هيچوقت ما
صداي و دلنشين چهره و رشيد قامت آن با ملك حسين شريف
مولا طهارت و عصمت خاندان به ارادت و پدرانه و پخته
هنر فقط نه ملك ، حسين.برد نخواهند ياد از را (ع)علي
يك با.ميدانست خوب هم را مردن هنر بلكه كردن ، زندگي
حفظ براي كه را ايران هنرمند سه اين خداوند اندوه ، دنيا
رحمت و لطف شامل نكردند دريغ لحظهاي ايراني هنر اشاعه و
...انشاا.دهد قرار خود
...دورادور هاي شب از مانده
كرمان در مقامي موسيقي جشنواره نخستين انگيزه به
(آذر تا 12 7)
شهر در آذر تا 12 از 7 مقامي موسيقي جشنواره نخستين
موسيقي سال ، چندين از پس كه اين.شد خواهد برگزار كرمان
مستقل جشنواره يك عنوان به و آمده در به حاشيه از مقامي
و شمرد غنيمت بايد را ميگردد مطرح ويژه ، هويت داراي و
تاكيد آن استمرار بر و افشاند آب نوپا ، نهال اين بر
.ورزيد
مركز سيما ، و صدا -كشور موسيقي متولي نهاد سه ميان در
هنري حوزه تنها -هنري حوزه و ارشاد و فرهنگ وزارت موسيقي
بزرگ جشنواره سه پرتداوم ، و شده حساب حركتي در كه بود
آن از هنري حوزه كاركرد برگزار مقامي موسيقي درباره
سراغ به جشنواره ، اين برپايي براي كه بود ارزشمند بابت
درويشي محمدرضا يعني حوزه ، اين شاخص كارشناسان از يكي
و تحقيق مقامي موسيقي زمينه در سال به 25 نزديك كه رفت
دارد وجود ايران در مكاني و منطقه كمتر و ميكند بررسي
برگزاري براي درويشيباشد مانده پنهان وي ، نگاه از كه
ساله چندين و دامنهدار تحقيقي جشنوارهها ، اين از يك هر
.است داده قرار خود برنامه در را
موسيقي شب هفت در كه بود هفتاورنگ برنامهها اين نخستين
و نوازندگان شاخصترين حضور با كشور مهم مناطق مقامي
از برنامه دومين گرفت ، قرار بررسي و بحث مورد خوانندگان
اصلي محور كه داشت نام "آواز و آيينه همايش" مجموعه اين
نزديك كه جشنواره اين در.داشت قرار آوازي موسيقي بر آن
هنرمندان از تن حدود 300 انجاميد ، طول به روز به 20
و آيينه" اجراي از پس.پرداختند برنامه اجراي به مقامي
ميان در برنامه اين از كه كمنظيري استقبال و "آواز
مسئولان آمد ، عمل به مقامي موسيقي علاقهمندان و مشتاقان
تدارك درويشي ، محمدرضا همراهي با هنري حوزه موسيقي واحد
را "ايران حماسي موسيقي" عنوان با گستردهتري برنامه
تالار در آوازخوان و نوازنده حضور 400 با كه ديدند
.گرديد برگزار شب مدت 14 طي و انديشه
جمله از نيز ، موسيقي مركز به وابسته ايران موسيقي انجمن
-صورتمستقل به را زندهاي برنامه چه اگر كه بود مراكزي
مدد به اما نديد ، تدارك جشنواره ، اين از پيش تا
مجموعهاي انجمن ، اين مدير يغمايي ايرج پايمرديهاي
مناطق موسيقي از نوار ساعت به 120 نزديك حاوي ارزشمند
منتشر و گردآوري ساعته مجموعه 6 در 20 را ايران مختلف
كارشناسان بهترين از مجموعه ، اين جمعآوري در.ساخت
گوشههاي و قطعات بهترين سپس و استفاده منطقه هر موسيقي
نوازندگان بهترين از استفاده با محلهاي ، و ناحيه هر
از بعضي كه امروز.است شده خوانده يا نواخته منطقه همان
بنامترين از چندتن ميشنويم ، را مجموعه اين قطعات
اما كشيدهاند ، خاك نقاب در روي مقامي موسيقي چهرههاي
علاقهمندان ذهن روحبخش همچنان آنان ، صداي و ساز نواي
.است مقامي موسيقي به
اين و است درويشي محمدرضا مقامي موسيقي جشنواره دبير
عهده به جشنوارهها دبيري كه سالها از پس كه ميدهد نشان
را مسئوليت بار ، اين ميشد ، نهاده موسيقي غيرمتخصص افراد
جشنواره كه اميد است ، گرفته عهده به موسيقي اهل فردي
.مقامي موسيقي به توجه براي باشد بستري
تالار در صديف اجراي به نگاهي
...تنها آوازخواني ;وحدت
نجوا -الف
صحيح روايتي كه است آوازخواناني معدود از "رامبد صديف"
خواننده اينميدهد ارائه قاجار دوران آوازي موسيقي از
سيامك ،(تار)وزيري ايمان اتفاق به گذشته هفته ساله ، 60
،(سهتار)عبدلي محمد ،(ني)جهانگيري سيامك ،(سنتور)آقايي
در را قطعاتي (تنبك) رحيمي علي و (كمانچه) حبيبي سامر
دو در قطعات.كردند اجرا بداهه شكل به و گاه سه دستگاه
نگاهي با سهگاه درآمد پيش اجراي اول بخش.شد اجرا بخش
از يكي و عمل و كار تصنيف بهاري ، مرحوم آثار از يكي به
مخالف ضربي نيز دوم بخش در.بود وزيري علينقي رنگهاي
برداشتي كه "دل اهل به" تصنيف ،(مختاري خان ركنالدين)
از "رنگي" نيز و بود جاهد امير مرحوم "بشر نوع" تصنيف از
.شد اجرا شهنازي ، خان علياكبر ياد زنده
نه از و شد متولد اردبيل شهرستان در سال 1318 در صديف
و تعزيه از را آواز كه پدرش دوستان از يكي نزد سالگي
معرفي با سپس.پرداخت آواز يادگيري به بود ، آموخته تكايا
سليمان ايران آواز بزرگ استاد مكتب به ياحقي حسين استاد
و رديفها كليه وي از و يافت راه (خان سليم) قاسمي امير
.فراگرفت را خواندن شيوه همچنين و موسيقي معروف گوشههاي
توسط ضربيها و خوانندگان ساير شيوههاي تكميل براي سپس
به و دوامي عبدالله استاد محضر به محمودكريمي شادروان
آذر اقبال استاد حضور به بوذري ابراهيم ياد زنده وسيله
گذراند آنان نزد را دورهاي و يافت راه (السلطان اقبال)
تجربه ، به سال معادل 40 زماني در بعد ، به هنگام آن از و
.پرداخت ايران آوازي موسيقي در تفحص و تحقيق
.است وي شخص به منحصر و ويژه دليل چند به صديف خواندن سبك
صدايي نوع و است وي مختص صديف حنجره اينكه ، ساختار اول
فرد به منحصر و ويژه ميتراود ، بيرون به حنجره اين از كه
امير چون استاداني و پيشينيان شيوه به چه اگر وي است ،
ميخواند ، خوانساري اديب و تاج طاهرزاده ، اقبال ، قاسمي ،
شنيدن با شنونده و ميباشد دارا را خود خاص استقلال اما
را تكراري يا مشابه صدايي كه نميكند حس وي ، صداي
.ميشنود
ذكر قابل نكته چند صديف ، گذشته هفته اجراي درباره اما
"ترجيعبند" برنامه اجراي از پس صديف اينكه نخست.است
سنتور بنام استاد كياني مجيد اتفاق به كه سال 68 در
در نتوانست شد ، منتشر كاست صورت به سپس و اجرا ايران
.كند اجرا آواز آن با سنگ هم آوازي ديگرش ، اجراهاي
زمره در را آن شنيدهاند ، را ترجيعبند آواز كه آنهايي
موسيقي تاريخ در چهارگاه دستگاه از آوازي اجراهاي بهترين
استاد "دستان" كار با حتي و آوردهاند حساب به ايران
سال چهارگاه 100 آواز بهترين عنوان به آن از كه شجريان
.دانستهاند مقايسه قابل يادميشود ، اخير
نوازندهاي به خود ، آواز اجراي در صديف ميرسد ، نظر به
حس بتواند وي ، آوازي ظرافتهاي درك ضمن كه است نيازمند
كند القاء شنونده به را بداههنوازي و بداههخواني مشترك
را صديف لذا است ، نداده روي تاكنون متاسفانه اتفاق اين و
نوازندهاي هنوز كه ناميد تنها خوانندهاي ميتوان
پاسخ به جوهر آن براساس و كشف را وي صداي جوهر نتوانسته ،
نوازندگان از تن دو گذشته ، سال چند دربنشيند وي آواز
سعي -طلايي داريوش و پيرنياكان داريوش -تار دست چيره
كه تلاشي تمامي عليرغم ولي بشكنند ، را حصار اين كه كردند
و تكنوازيها در كه ويژهاي زيباييهاي و دادند خرج به
در بداهه اثر يك مشترك حس ميشد ، ديده آوازها جواب حتي
صديف همراه كه موسيقي گروه همچنانكه.نگشت تداعي ذهنها
گروه در تواناييهايشان عليرغم نواختند ، اجرا ، اين در
همراهي در ميكردند ، عمل دقيق و هماهنگ بسيار كه نوازي
.نشدند نزديك نيز صديف آواز دامنههاي به حتي خواننده ، با
|