بيگانهام مادرم و پدر با من
كنيم؟ تقويت را خود نفس عزت چگونه
بيگانهام مادرم و پدر با من
"كرد فكر جوانتر كمي ميتوان" مقاله درحاشيه
اشاره
"كرد فكر جوانتر كمي ميتوان" باعنوان مقالهاي
اين در.رسيد بهچاپ اجتماعي صفحه در مهرماه چهارشنبه 21
و جامعه فرهنگي و اجتماعي شرايط تغيير بر تاكيد با مقاله
با جوانان ارزشهاي و علائق نگرشها ، تفاوت آن بهتبع
با بود شده خواسته مادرها و پدر از قبل نسل و والدين
تحول و تغيير نمايند سعي و كنند همراهي زمان مقتضيات
.كنند درك را خود فرزندان و جوانان علائق و نگرشها
و والدين ميان در را متفاوت واكنشهايي مقاله اين چاپ
شما نظر از مرور به صفحه همين در كه برانگيخت جوانان
.واكنشهاست اين از نمونه اولين زير مقاله.گذشت خواهد
ميخوانيم هم با
جوانتر كمي ميتوان" تحتعنوان كه را مطلبي !سلام با
چهارشنبه 21 مورخ همشهري روزنامه صفحه 12 در "كرد فكر
شدت به مرا و خواندم بود ، رسيده بهچاپ مهر 1378
ديپلم ساله ، نوزده هستم جواني من.داد قرار تحتتاثير
مطلب.ميكنم تجربه را بودنم كنكور پشت دوم سال كه تجربي
نوشتن با تا داشت آن بر مرا و كرد تازه مرا دل داغ شما
دارند ، فرصت هنوز كه مادرهايي و پدر به خطاب نامه اين
زندگي متوسط خانوادهاي در من.كنم دل درد آنها با كمي
دوستش عالم اين در همه ، از بيشتر كه دارم پدريميكنم
و دارم دوست بسيار هم را او كه كوچكتر برادري و دارم
خودش مادر كه افسوس اما زياد خيلي عزيز عزيز ، مادري
كند كمك من به و بشناسد را موقعيتش و جايگاه نميخواهد
گسسته ، بهقدري مادرم و من ارتباط.بدارم دوستش فراوان كه
تا ميكنم دعا هميشه كه نازيباست و تلخ نابسامان ،
خوب شهر بجز ديگري شهر ;شوم قبول ديگري شهر دانشگاه
كه است دردناك اين و بشويم راحت همديگر دست از تا خودمان
رتبه.كند زندگي مادرش كنار در نتواند ديگر دختر يك
به و ميخواهم بالا رشته يك من اما بود خوب امسالم كنكور
را خودم بيشتر ميگذرد كه روز هر اما نشدم قبول همينجهت
تا نكردم انتخاب هم را ديگر رشتههاي چرا كه ميكنم لعنت
سلام هم به صبحها مادرم و من.نباشم خانه در ديگر امسال
ما.شدهايم خسته همديگر از دو هر ميكنم فكر.نميكنيم
با فقط اما داريم مقبوليت ديگران نزد كه معتقديم دو هر
.بزرگ راستي به است دردي اين و بسازيم نميتوانيم همديگر
ميكنند درك را ديگران كه دختر و مادر يك كه ميشود مگر
بارها و بارها بهخدا.كنند درك را همديگر نتوانند
لعنت خودم بخت به و گريستهام موضوع اين بهخاطر
به چيز همه ميخواهد كه است اين من مادر عيب.فرستادهام
امروزي دنياي در اين و برود پيش خودش زمان سياق و سبك
گو است كرده ازدواج سالگي پانزده در مادرم.است غيرممكن
و است بوده نامزد پدرم با آن از پيش سال دو از اينكه
يك بهعنوان او به هميشه تا است شده باعث مساله همين
و !سالگي سيزده در حتي بنگرند ، فكري و جسمي بالغ انسان
بخواهد كه است نداشته نوجوانياي دوران هرگز علت همين به
مستقل موقعيتهاي كسب و استقلال آوردن بهدست براي آن در
و من بين كم سني فاصله عليرغم كه روست اين از و كند تلاش
كه هستيم بيگانههايي مانند او و من -سال هفده -مادرم
نميكند درك مادرم.نشنيدهايم يكديگر از نامي سالهاست
كنم ، خريد خودم ميتوانم بيستسالگي مرز در من كه
!نزنم خطرناكي كار به دست و بمانم خانه در تنها ميتوانم
حتي يا و بروم كنفرانس و سمينار به بهتنهايي ميتوانم
از او نصيحتهاي به نياز بدون و تنهايي به ميتوانم
در كه كاري هر كار ، همه از مرا هميشه او !بشوم رد خيابان
رفتن از حتي است كرده منع است بوده نياز خودم بهوجود آن
در چقدر كه دادهام شرح برايش بارها.دوستانم خانه به
بودم ساله سيزده يا دوازده كه زمان آن نوجوانيام ، دوران
ميكردم گريه چقدر و ميكردم حقارت احساس دوستانم پيش
همراه به را سينما يا اردو به رفتن اجازه من به چون
متاسف بابت اين از كه ميگويد مادرم.نميداد همكلاسيها
ذرهاي از دريغ اما است كرده اشتباه كه ميداند و است
نزاعهاي ما كه ميشود باعث امر اين و او رفتار در تغيير
مادر رفتار البته.باشيم داشته هم با بيپاياني و شديد
سعي كه مستقلي موجود آن از.است نبوده بيتاثير من در
داشتم هم را بودنش توانايي "احتمالا و باشم ميكردم
همراه به را كسي بايد هرجا كه دختري به شدهام تبديل
ميروم كه است بار اولين براي كه جايي بخصوص -باشد داشته
اينكه از شدت به چون -دوستان خانه خيابان ، مغازه ، از اعم
.دارم هراس است ناشناخته برايم آنجا كه بروم جايي بخواهم
كند صحبت من جاي به ديگري كس بايد "حتما كردن خريد براي
!بگويم اشتباه را كلمهها مبادا دارم هراس خودم چون
و شوم ديگران خنده باعث مبادا بزنم ، بيربطي حرف مبادا
مغازه به من با خواستهام دوستانم از بارها...مبادا
كردهاند خريد و كردهاند صحبت من جاي به آنها بيايند ،
و خجلت با كه بودهام من اين كردن حساب موقع در آنگاه
شما و دادهام را پول و بردهام كيف به دست شرمساري
شده شگفتزده حد چه تا صاحبمغازه هنگام آن در نميدانيد
پولش ديگري كس ميخرد ، ديگري كس كه را چيزي چرا كه است
است بوده كمرنگ چنان پدرم نقش ميان اين در !!ميدهد را
هم او.ببخشم را او نميتوانم خوبيهايش تمام عليرغم كه
هميشه كه هرچند.است داشته من بودن خجول در زيادي سهم
اين به هرگز اما باشد مادر از منطقيتر است كرده سعي
سدي تا است نكرده سعي هرگز و است نكرده اعتراض او رفتار
بهزودي البته.باشد مادرم غيرمنطقي رفتارهاي برابر در
ديگري دانشگاه در من كه روزي يعني شد خواهد تمام همهچيز
را استقلال كنم سعي گاه آن و شوم قبول خودمان شهر بهجز
را مطلب اين نپخته و خام خيلي كه ميدانم.كنم تجربه
در بيتجربگيام و كم سن بهپاي را آن اما نوشتم
تان روزنامه در را حرفهايم كاش اي.بگذاريد نامهنگاري
نوجواناني كه مادراني و پدران به باشد خطابي تا كنيد چاپ
آرزو جوانشان بشود دير اينكه از قبل تا دارند خانه در
بهعبارت يا حمايتها سيطره از و شود جدا آنها از كند
و منش در تغييراتي برهاند ، را خود آنها تعصبهاي ديگر
محلي به را خانه خود ، رفتار تعديل با و دهند خود رفتار
از فرد جايگاهيكه نه كنند تبديل زمانها همه در امن
.است داشته را آن از گريختن آرزوي نوجواني
نوزدهساله -س -زري -احترام و ادب تقديم با
كنيم؟ تقويت را خود نفس عزت چگونه
تصور عدهاي شايد كرد؟ ، تعريف ميتوان چگونه را نفس عزت
تعريف به احتياجي و است بديهي "كاملا امر اين كه كنند
ما و است لازم مدخلي مبحثي هر ورودبه عرصه در اما.ندارد
فكر خود درباره كس هر كه پذيرفتهايم را تكراري مدخل اين
عزتنفس ما را احساس و فكر اين چگونگي.دارد احساسي و
بيشتر را خود كه كسي انديشمندان نظر مطابق.ميناميم
افرادي.داشت خواهد هم بالاتري عزتنفس باشد داشته دوست
خودشان مورد در "معمولا دارند بالايي نفس عزت كه
:ميكنند فكر اينگونه
.هستم قابلي فرد من -
.دارند دوستم مردم -
.دارم را محوله امور انجام توانايي من -
كه دارند قرار افرادي بالا ، عزتنفس با افراد مقابل در
كرده خودخوري حد از بيش افراد اين.دارند پائيني عزتنفس
آيا كه ايناست سوءال.ميباشند شكننده شخصيتي لحاظ از و
سوءال اين پاسخ داد؟ ، تغيير ميتوان را پائين عزتنفس
به ميتوان عزتنفس افزايش و تغيير با.مثبتاست
آن به اشاره كه مطلبي.گرديد نائل نيز بيشتري موفقيتهاي
بالا فرد نفس عزت كه هنگامي كه ايناست دارد زيادي اهميت
ديگر عبارت به است؟ انديشههايي و رفتارها چه داراي باشد
داد؟ تشخيص ميتوان چگونه را دارد بالايي نفس عزت كه فردي
داراي باشد بالايي عزتنفس داراي كه كسي بيترديد
:ميباشد زير خصوصيات
.دارد خوبي احساس هست ، آنچه با رابطه در -الف
.ميرود مسائل حل و چالش بهدنبال -ب
.ميرود ابتكاري راهحلهاي جستجوي به -ج
.ميكند دنبال را صحيحي انتخابهاي -د
.ميكند برقرار ارتباط راحتتر ديگران با - ه
درجا سخت شرايط در تا ميكند كمك افراد به بالا عزتنفس
خود نفس عزت ميتواند كسي هر.(نكنند خالي شانه) نزنند
مسائل ميبايست اينكار براي.كند بازسازي و بازبيني را
:برد بهكار و كرده رعايت را زير
فكر ميشود شما سربلندي باعث كه چيزهايي درباره -الف
كه ويژهاي استعدادهاي يا مهارتها درباره "مثلا كنيد
كسي هر كه ايناست امر اين دليلبپردازيد تفكر به داريد
.كند افتخار آنها به بايد كه دارد خصوصياتي يا تواناييها
.نگيريد دستكم را خود ارزش -ب
.كنيد تقويت را خود شوخطبعي و بذلهگويي احساس -ج
و رسانده ياري ديگران به كه كنيد فكر زمانهايي به -د
.كردهايد كمك
نقاط و محاسن دهيد ، افزايش را خود نفس عزت اينكه براي
قرار خود چشمان جلوي بارزي و برجسته بهصورت را خود قوت
خودتان به كرديد ، شكست و ناتواني احساس كه هنگامي.دهيد
.خواهدشد درست همهچيز كه دهيد نويد
عزتنفس موءثري بهطرق كه باشيد اهدافي تعيين و جستجو در
كسب سريع "احتمالا اهداف از بعضي.دهد افزايش را شما
:مانند ميشوند
.كردن كسب كار و درس در مطلوبتري وضعيت -
از بعضي به كه انجمني يا باشگاه با ارتباط ايجاد -
.دهد معنا رفتارهايتان
.خاص ورزشي در موفقيت براي تلاش -
كسب بالا اهداف از ديرتر كه دارند وجود نيز ديگري اهداف
و دانشگاه به رفتن مناسب ، شغل كسب مانند ميشوند
زندگي در كه متفاوتي اهداف به توجه با.شدن فارغالتحصيل
:كنيد توجه "كاملا زير اخطارهاي به داريد ،
كم خيلي يا زياد خيلي چيزهاي آوردن بهدست براي -الف
.نكنيد تلاش
.كنيد بنا صحيح اصول يكسري براساس را ديدگاههايتان -ب
هستند شما ديدگاههاي از نازلتر كه ديدگاههايي پذيراي -ج
به كه ايناست بكنيد ميتوانيد كه كاري حداقل.باشيد
.بگذاريد احترام ديگران ديدگاههاي
خودتان به و دهيد انجام احسن نحو به را كارهايتان -د
.برآمد محوله كارهاي عهده از ميتوان بگوئيد
.ميباشيد هستيد كه همين شما كه باشيد داشته توجه
و بدتر يا باشيد بهتر كه ندهيد راه خود به بيهوده نگراني
هيچكس.باشيد ديگري شخص كه نباشيد اين آرزوي در حتي يا
انتزاعي مفهوم يك بودن كامل و كمال و نشده آفريده كامل
را شما ديگران بخواهيد كه است خوب اين بيترديداست
بگذاريد آزاد را آنها براياينكار اما باشند داشته دوست
.كنيد كسب تحتفشار ، را دوستداشتن اين كه نخواهيد و
ياارزش ميرساند صدمه ديگران و شما به كه كارهايي
.كنيد دوري كان-حتيالام آنها از كنيد تلاش نداشته
:ازقبيل كارهايي
.مخدر مواد از استفاده يا الكل نوشيدن -
.بزهكار گروههاي با تماس و مخرب ارتباطات -
شما عزتنفس به هم و شما به هم موارد اغلب در بالا اعمال
كنيد انتخاب مناسبي دوستان كنيد سعي.ميكند وارد صدمه
آنها به هميشه رفتارهايتان در ولي.بپذيرند را شما تا
شرط و بيقيد و باشند راضي هستيد آنچه از كه بفهمانيد
به ميشود باعث بالا عزتنفس بيشك.بپذيرند را شما
.گيريد قرار نيز احترامشان مورد و گذاشته احترام ديگران
.ببريد بهكار خود ارتباطات در را مناسبي كلمات بنابراين
احترام حس تا كنيد عملي آوردهايد زبان بر نيز را آنچه
از پائينتر را خودتان هيچگاه.برانگيزيد را ديگران
پائيني عزتنفس كه باشد فردي اگر.نكنيد تصور ديگران
در.كنيد درمانش ميگذاريد وي به كه احترامي با دارد ،
چه كه بدانند ديگران دهيد اجازه درمانكننده ، روند اين
با كرديد خلاء و پوچي احساس كه درصورتي.داريد احساسي
فرد اين كنيد صحبت است شما اطمينان و اعتماد مورد كه كسي
از يكي معلمهايتان ، از يكي ;باشد كسي هر ميتواند
هستند متاهل كه آنها براي و روحاني يك يا و والدينتان
.باشد شان يندهنده-تسك و مـحرم ميتوانـد همسرشان
كلن بتا چنينگ :منبع
آتشپور حميد سيد ترجمه
|