جهاني بزرگ مصلح
غيبت فلسفه
جهاني بزرگ مصلح
حضرت ، بشريت عالم منجي يگانه روز زاد خجسته مناسبت به
(عج) مهدي
زادروز فرخنده با است مقارن شعبان نيمه :جستارگشايي
تباهيها ناراستيها ، بديها ، از بشريت راستين راهاننده
بهمناسبت شادباش ضمن.(عج)مهدي حضرت ;بدكرداريها و
شده ديده تدارك ويژهنامهاي ارجمند ، روز اين فرارسيدن
.ميشود حضرتش واقعي منتظران حضور تقديم كه (و 9 صفحات 8)
معارف گروه
خسروشاهي سيدهادي والمسلمين حجتالاسلام
فوتوريسم
ظهور انتظار و آخرالزمان دوره به اعتقاد يعني فوتوريسم
كه است مسائلي جمله از بزرگ ، و جهاني مصلح و غيبي بسيجي
.است كرده اشغال را مهمي جاي ما ، عقايد اصول در
:آسماني كيشهاي در كه است عقيدهاي فوتوريسم
سه و (يهود مذهب) جودائيسم و (زردشت مذهب) زوراستريانيسم
طور به و ارتودوكس پروتستان ، كاتوليك ، :مسيحيت عمده مذهب
شده قبول مسلم اصل يك مثابه به نبوت ، مدعيان ميان در كلي
...دادهاند را مصلحي همچو ظهور بشارت بالاتفاق همگي و
در هم -تسنن و تشيع -اسلام عمده مذهب دو راستا ، اين در
.دارند نظر اتفاق زمان ، واپسين دوران در "مهدي" يك ظهور
طول در و استعمار نفوذ و تسلط توسعه دوران در متاسفانه
توسعهطلبان جانب از مسلمان ملل استثمار تاريخ
مورد مختلفهاي ، اشكال با "مهدويت" مساله بينالمللي ،
عنوان ، همين تحت ما دشمنان و گرفته قرار سوءاستفاده
استقلال به نتيجه در و عقايد اصول پيكر بر سختي ضربههاي
.آوردهاند وارد ما ، اقتصادي و سياسي
شهوت ارضاي براي مهدويت قلابي مدعيان گذشته قرون در اگر
ميكردهاند ، قيام شهرتخواهي و دنياپرستي جاهطلبي ،
سرانجام كه ما ، قرون در بابيت و مهدويت نواهاي سازندگان
ماوراء" از اول مرحله در سردرآوردهاند ، "جديد نبوت" از
اين ما صدق شاهد و گرفتهاند الهام مرزها پشت از و "بحار
تحت" كه برخاسته سرزمينهايي در بيشتر نواها اين كه است
.است بوده ديگران "قيموميت
مذاهب و (سني و شيعه از اعم) كلي طور به مسلمانان اگر
هستند ، بزرگ و خدايي مصلح يك آمدن به معتقد ديگر ، آسماني
هم كاپيتاليسم كمونيسم ، آليسم ، ايده منحط سازمانهاي
مهدي" ارسال در و نموده سوءاستفاده فرصت از خواستهاند
!آوردند عمل به مساعي تشريك !"موعود
بر علاوه كردهاند كوشش وسيله بدين استعمارگران واقع در
عقيده يك حقايق از آنها بياطلاع ملل نگذارند اينكه
رهبري شايسته كه هم را مللي شوند ، آگاه نجاتبخش و جهاني
ذخيرههاي داراي و بوده انساني جوامع اجتماعي و فكري
و فلاح منابع از هستند ، جامعالاطرافي و عميق فكري
ملي منابع آوردن بدست منظور به و كرده دور خود رستگاري
تزلزلهاي ايجاد با و خود براي اقتصادي بازارهاي و آنها
يك بين در تفرقه و تجزيه همچنين و مردم بين در عقيدهاي
ضدبشري و سوء مقاصد به "اسلام امت" نام به جهاني واحد
.يابند دست خود
ميدانيم فكري طرز صاحب را خود و هستيم مسلمان كه ما ولي
سوم ، اردوگاه تشكيل با را بينالمللي صلح ميتواند حتي كه
با و -(اسلاميزم پان) مسلمين متحد جبهه و ميانه ، بلوك
-وغرب شرق متجاوز قطب دو بين در جبري ، سياسي تعادل ايجاد
كه مسائل گونه اين از بايستي كند ، تامين و آورده وجود به
كنيم دفاع "شديدا دارد ، تام بستگي ما فكر طرز و عقيده با
.بپردازيم مردم روشنگري به و
روز شعبان ، نيمه با تصادف جهت به و منظور همين براي
و مسلمانان همه براي كه روزي ما ، جهاني پيشواي تولد
روزي است ، بزرگي بسيار و تاريخي روز يك شيعيان ، بالخصوص
و اسلام تاريخي رسالت به دادن گسترش براي ما پيشواي كه
روي سراسر در اجتماعي عدالت اجراي و داد و عدل بسط براي
دنيا به حق ، دين همهجانبه و قطعي پيروزي براي و زمين
اين كه اميدواريم و كرديم شروع را اجمالي بحث اين..آمد
كه گردد واقع كساني دقت و توجه مورد مختصر ، مقاله
ما جوانان كه شود موجب و نيستند هوس و هوي پايبند
حقايق درك با و بنمايند خود عقايد در بيشتري تحقيقات
دروغين مدعيان تبليغات فريب ما ، خللناپذير ايدئولوژي
.نخورند را مهدويت
به مينويسيم ، باره اين در "فعلا ما كه آنچه البته و
در كه اميدواريم و است مختصر و كوتاه مقدمه يك مثابه
و كامل طور به جهات ، تمامي از را مبحث اين بتوانيم آينده
.دهيم قرار تحليل و تجزيه و بررسي مورد مشروح
فوتوريسم تاريخ به اجمالي و كلي نظر
تئولوژيك بحثهاي در كه است مسائلي از يكي فوتوريسم
بحث آن درباره (بيبليكال تئولوژي رشته) آسماني مذهب تمام
.است شده گفتگو و
مهدي" ظهور مناسبت به كه كنفرانسهايي طي در "دارمستتر"
مطابق) ميلادي سال 1885 فوريه در سودان در "متمهدي
گرديد برگزار كثيري عده حضور در (هجري جماديالاولي 1302
:ميگويد شد ، چاپ مستقل كتابي شكل به او گفتارهاي سپس و
شريعت چگونه (آله و عليه صليالله) محمد كه ميدانيد"
عربستان در كرد ، ظهور او كه وقتي نهاد؟ بنيان را خود
:بود موجود بيگانه ديانت سه !باستاني ملي شرك بر علاوه
در كه مشتركي نكته...زردشت كيش عيسوي ، ديانت يهود ، آئين
وجود يك به اعتقاد از عبارت ميشد يافت ديانت سه اين
نظم و كند ظهور آخرالزمان در بايستي كه بود فوقالطبيعه
سعادت و خلود مقدمه و بازآرد جهان به را رفته عدالت و
.سازد فراهم را انسان دائم
اين به مربوط كه را بحثي يسوع زندگي كتاب در همگي شما
از پيش ديانت سه اين تعاليم مطابق:خواندهايد است موضوع
".شود حكمفرما جهان بر بد نيروي بايد منجي ظهور
كتب و مقدسه آسماني كتب باره اين در كه بشاراتي البته
:غيراسلامي كتب از كه است بيشمار شده ، وارد نبوت مدعيان
انجيل ،(هند) شاكموني اشعياء ، صفيناه ، حكي ، زند ، زبور ،
دانيال يوحنا ، انجيل جاماسب ، ،(هند) پاتكيل و ديد متي ،
فقط اينجا در ما و برد نام ميتوان نمونه ، عنوان به را
ميكنيم نقل نمونه براي را آنها از آيه چند
(9)":ميگويد عليهالسلام داود زبور (37) مزمور در
زمين ارث و خداوند به متوكلان اما ميشوند ، منقطع شريران
سلامتي كثرت از شده زمين وارث متواضعان (11)...شد خواهند
آنكه تا كشيدند ، را شمشير شريران (14)شد خواهند متلذذ
خواهد شكسته ايشان كمانهاي بيندازند ، را مسكين و مظلوم
ملعونان اما شد خواهند زمين وارث خداوند متبركان (22)شد
عاقبت و مستاصل عاقبت عاصيان (38)شد خواهند منقطع وي
".شد خواهند منقطع شريران
:است آمده باره اين در زردشتيان مذهبي كتاب زند كتاب در
و محاربه خاكدان روي در دائم ايزدان با اهريمنان لشكر"
آنگاه...باشد اهريمنان با پيروزي "غالبا و دارند كشمكش
منقرض را اهريمنان و ميشود ايزدان طرف از بزرگ فيروزي
تبار برانداختن و ايزدان پيروزي از بعد و...ميسازند
بنيآدم رسيده خود اصلي سعادت به كيهان ، عالم اهريمنان ،
".نشست خواهند نيكبختي تخت بر
بيرون مردي":ميگويد زردشت شاگرد نامه جاماسب كتاب در
و سر بزرگ مردي هاشم ، فرزندان از تازيان زمين از آيد
را زمين و بود خويش جد دين به و ساق بزرگ و تن بزرگ
".كند پرداد
به":ميگويد و 7 آيه 6 در فصل 3 نبي ، صفيناي كتاب در
دول سلاطين حق ، دين يك بر بشر طوايف گردآوردن منظور
لب قومها به برگردانيم آنوقت.كنم نابود را مختلفه
ايشان كردن عبادت و خداي نام به همه خواندن براي پاكيزه
".روش يك به
:ميگويد خود مذهبي كتاب در هندوها پيغمبر "شاكموني"
"كشن" جهان دو خلايق سيد فرزند به دنيا دولت پادشاهي"
و مشرق كوههاي بر كه باشد كسي او و شود تمام بزرگوار
يك خدا دين و شود ، سوار ابرها بر و براند حكم دنيا مغرب
".گردد زنده خدا دين و شود دين
برق چون..":است آمده و 30 آيه 27 فصل 24 متي انجيل در
آمدن ميگردد ، ظاهر مغرب تا و ميآيد بيرون مشرق از كه
...بود خواهد چنين نيز انسان فرزند
ميآيد كه آسمان ، برابرهاي را انسان فرزند ديد خواهند
"...عظيم جلال و قدرت با
فرزند چون و":گويد آيه 21 فصل 25 متي انجيل در باز
بر مقدسه ملائكه جمع با آمد خواهد خود جلال در انسان
".گرفت خواهد قرار بزرگ كرسي
وصاياي ضمن پروتستان مسيحيان قبول مورد اناجيل از يكي در
خداي شمعون اي":ميگويد طور اين پطرس شمعون به (ع)مسيح
بزرگ كه انبياء سيد به ميكنم وصيت ترا:فرمود من به
فرج كه ساعتي بيايد و.است عربي امي پيمبر و آدم فرزندان
".كند پر را جهان سيل مانند و شود بسيار نبوت و گردد قوي
جهاني رستاخيز زمان در كه ميدهد نشان ما به فوق بشارت
به زمين روي سراسر در مرتبه يك انبياء هدف ما ، پيشواي
قوي اندازهاي به روحاني انقلاب و درميآيد ، اجرا مرحله
.ميكند پر "سيل همانند" را جهان كه ميشود نيرومند و
يا الهي انبياء بشارات و شهادات از اجماعي بود اين
اديان ، همه البته و شد ، نقل نمونه براي كه نبوت مدعيان
و مذهب هر و نناميدهاند "مهدي" نام به را جهاني مصلح
.است كرده معرفي كيش همان پذيرش مورد نام به را او كيشي
بخوبي كتب ، همان بعدي و قبلي آيات و قرائن از ولي
دودمان از "مهدي" همان آنها همه مقصود كه فهميد ميتوان
.است اسلامي رسالت
اسلام نظر از فوتوريسم
را موضوع اين است ، آسماني كيش كاملترين و آخرين كه اسلام
شريف قرآن در كه آياتياست كرده تشريح كاملتر و بيشتر
تنها ما و است ، زياد است شده تفسير موضوع اين به و آمده
دلالت كيفيت و تفصيل و كرده اكتفا آنها از بعضي نقل به
:ميدهيم حواله تفاسير كتب به را آنها
يرثها انالارض بعدالذكر من الزبور في كتبنا ولقد" -1
"الصالحون عبادي
نوشتهايم (ذكر) تورات از بعد (داود) زبور كتاب در ما"
صالح و برگزيده بندگان آن از جهاني حكومت و وراثت كه
".بود خواهد
ليظهره الحق دين و بالهدي رسوله ارسل هوالذي" -2
"المشركون ولوكره كله عليالدين
فرستاد حق دين و هدايت با را خود رسول كه خدايي آن اوست"
اينكه ولو دهد ، برتري ديني هر بر را خود دين سرانجام تا
".باشند داشته كراهت كفار
فسوف دينه عن منكم يرتد من آمنوا ايهاالذين يا" -3
اعزه عليالموءمنين اذله يحبونه و يحبهم بقوم ياتيالله
لائم لومه لايخافون و فيسبيلالله يجاهدون الكافرين علي
".عليم واسع والله يشاء من يوءتيه فضلالله ذلك
دينش از شما از كه كسي آوردهايد ايمان كه كساني اي"
روي را جمعيتي زودي به و (است بينياز او از خدا) برگردد
آنها هم و ميدارد دوست را آنها خدا هم كه ميآورد كار
كافران برابر در و خاضع موءمنان مقابل در را ، خدا
سرزنش سرزنش از و ميكنند مجاهده خدا راه در سربلندند ،
بخواهد كس هر به كه خداست فضل اين نميترسند كنندگان
".داناست و واسع خدا.ميدهد
ليستخلفنهم عملوالصالحات و منكم آمنوا الذين وعدالله" -4
دينهم لهم ليمكنن و قبلهم من الذين استخلف كما الارض في
يعبدونني امنا ، خوفهم بعد من ليبدلنهم و لهم ارتضي الذي
"بيشيئا يشركون ولا
صالح عمل و آورده ايمان شما از كه آنهايي به خداوند"
زمين روي خلافت آنها به كه ميدهد وعده دادهاند انجام
داده بودهاند آنها از قبل كه كساني به همچنانكه دهد ،
كه ديني همان ميكند ، جايگزين زمين در را آنها دين و است
ميسازد ، مبدل امنيت به را آنها ترس و پسنديده آنها براي
".نميسازند من شريك را چيزي و ميپرستند مرا روز آن
اتفاقي و اجماعي مساله
متحدند ، عقيده اين در مسلمانان همه كه است روشن اينكه با
علماي بزرگترين اقوال از نمونه دو شاهد ، عنوان به ولي
:ميكنيم ذكر زمينه اين در را سنت اهل
:ميگويد باره اين در نهجالبلاغه شارح "الحديد ابي ابن"
متفق عالم انقضاء از قبل منتظر ، موعود مهدي آمدن موضوع"
بزرگ عالم خلدون ابن همچنين و ".است مسلمانان عليه
مسلمانان ميان در كه ميگويد خود مقدمه در جامعهشناسي
با (ص)پيامبر خاندان از مردي كه بوده معروف قرون تمام در
آشكار دنيا در را داد و عدل و كرد خواهد ظهور مهدي نام
.ساخت خواهد
و شيعه تاريخ كتاب در آلماني شهير مستشرق "فلوتن فان"
:ميگويد باره دراين بنياميه سقوط علل
امر بدو در او انتظار و مهدي ظهور به اعتقاد "مسلما"
بين در چنان منتظر ، مهدي فكر.نبوده بيت آل به مختص
مانند را ديگر مهديهاي يادبود كه يافت شيوع سنت اهالي
.زدود آنها خاطر لوح از كلي به ديگران و قحطاني و سفياني
از ايشان ظهور انتظار و اينها به راجع پيشگويي شك بدون
".است نرفته بيرون مسلمانان نفوس
آن تاثير و مهدي به مندي عقيده" درباره بعد مستشرق اين)
تفصيل ، از احتراز براي كه ميكند بحث "اموي دولت سقوط در
.(نميپردازيم آن نقل به
ما ، بحث مورد مساله كه شد معلوم "اجمالا شواهد اين با پس
كه است قطعي و ثابت اندازهاي به ديني نظر نقطه از
از) وارده احاديث و اخبار.نيست شبهه و شك جاي هيچگونه
كه است حدي به مهم ، مساله اين درباره (سني و شيعه طريق
اين ما ، ديني مسائل از هيچيك در كه كرد ادعا ميتوان
غير) تحقيق از كه طوري به و است نشده وارد روايت اندازه
دست به قم علميه حوزه كنوني بزرگان از يكي (استقصايي
دراين حديث و روايت هزار از 3 متجاوز "مجموعا ميآيد ،
است ، شده وارد ما ، ديگر پيشوايان و اسلام پيغمبر از باره
صحت در نميتوان حديث ، علم قواعد و اصول به توجه با كه
.كرد ترديد آنها
غيبت فلسفه
خلجي محمدتقي والمسلمين حجتالاسلام
:گشايي جستار
در فاعل هدف و فعل هدف افتراق وجوه به اشاره با نويسنده
خود كه است اين خداوندي حكمت اقتضاي اينكه و ديني فلسفه
و ميگيرد نظر در هدفي پديدهاي هر براي اما ندارد ، هدف
غيبت مسئله آنها جمله از كه ميكند مقرر آن براي مصالحي
:كه چرا نيست فاش مولاناچندان قول به كه است (ع)مهدي امام
زيروبم اندر است پنهان سر
زنم برهم جهان گويم اگر فاش
جان حفظ خداوندي حكمت مورد پنج در را غيبت فلسفه نويسنده
كردن مهيا و آزمايش عباسي ، خلفاي زمان در حضرت آن
پذيرش براي موءمنان روحي و فكري آمادگي مخلص ، نيروهاي
براي (ع)مهدي حضرت شخصي آمادگي و بزرگوار آن برنامههاي
است نهاده وي دوش بر خداوند كه رسالتي و بزرگ تكليف
زمين عرصه پاكسازي را امام ماموريت پايان در و ميداند
و ميآورد شمار به بيدادگر حكومتهاي و هوسبازان از
.ميكند ذكر فعال انتظار را مخلص نيروهاي ماموريت
"ظاهرا اما بحجه ، لله قائم من لاتخلوالارض بلي اللهم
.بيناته و حججلله لئلاتبطل "مخمورا "خائفا اما و "مشهورا
كس آن از زمين هرگز و هيچگاه كه البته بلي ، خدايا ، بار
برخاستن حال در خداوندي برهان بر تكيه با و خدا براي كه
بيمناك يا و بلندآوازه ، و آشكار يا بود ، نخواهد تهي است ،
برهانهاي كه است جهت بدان اين و -پنهان تقيه ، پرده در و
.نگرايد پوچي به روشنگرش رهنمودهاي و نشانهها و خداوند
-عليهالسلام -عسكري حسن امام حضرت از ما روائي جوامع در
سنن فيه يحري هوالذي":فرمود كه است شده نقل
"الانبياءعليهمالسلام
و صفت كه است شخصيتي -عليهالسلام مهدي امام -او
زندگياش در خدا پيامبران از گريزناپذيري چگونگيهاي
براي مردم از گشتن نهان آنهاست ، جمله از كه دارد جريان
حال به آنان وانهادن و -طولاني گرچه -زمان از برههاي
صورتي در -آن مدت كه صغري يكي است غيبت دو داراي خويشتن
75-بگيريم نظر در نيز را پدرش زمان در زندگي دوره كه
كه 329 است حضرت آن كبري غيبت ديگري و بود ، خواهد سال
.دارد ادامه تعالي ماشاءالله الي و آغاز هجري
غيبت از برهه دو اين از يك هيچ در:اينكه توجه قابل نكته
نخواهد و است نبوده منقطع كلي بطور مردم با امام ، رابطه
.بود
:بنامهاي و ترتيب به بزرگوار آن سفراي صغري غيبت طول در
-عمروي 3 سعيد عثمانبن محمدبن -سعيداسدي 2 عثمانبن -1
.ميباشند سمري محمد عليبن -نوبختي 4 روح حسينبن
و اسلام علماي اعاظم از جملگي شيعه ممتاز شخصيت چهار اين
انظار و آراء براساس جز كه بودند قبول و ايمان اهل
دوره در اما -عليهم رضوانالله.نميكردند عمل (ع)امام
.است ديگري گونه به بزرگوار آن ارتباط شكل كبري غيبت
و اسلامي جامعه فقهي اداره نيز و مردم و امام بين رابطه
برعهده آن عبادي و سياسي و اجتماعي ابعاد در امت هدايت
البته.است شيعه فقهي كتب در مذكور شرايط واجد فقيهان
عامه نيابت احتشام با و مهم مسند در كه است گفتني
به رفتار و دانش عمل ، و علم جهت از كه مينشينند عالماني
اسلام به تعهد در و نزديكترند شيعيان ديگر از امامت افق
امت كيان حفظ در فداكاري و واقعه حوادث به نسبت بصيرت و
باشد اين جز اگر كه چرا.سابق ديگران از و سارعند اسلامي
خواهد اسلام شريعت و دين استخفاف و مسلمانان تباهي مايه
.بود
و حكمتها از برخي به كوتاه مقدمه اين بيان از پس اكنون
ذكر ما ديني معارف در (ع)مهدي امام غيبت براي كه علتهائي
.ميكنم اشاره است ، شده
از 80 بيش و است حكيم -تعالي خداي حسناي اسماء از يكي -1
عزيز انالله":ميخوانيم آن با را خدا مجيد قرآن در بار
-"انعام /وهوالحكيمالخبير ، 18" -"بقره / حكيم ، 22
"انفال /حكيم ، 71 عليم والله"
لاعلم قالواسبحانك":كه ميشنويم فرشتگان زبان از و
..."بقره/32 العليمالحكيم ، انت ماعلمناانك لناالا
انجام بيهدف كار حكيم و است حكيم تعالي خداي چون
او فرمان و امر به كه حوادثي تمام بنابراين نميدهد ،
از هدف و مقصد اگرچه است مقصدي و هدف براي ميشود صادر
.فاعل نه است فعل آن
و فعل هدف بين الهي فلسفه در همچنين و ما ديني معارف در
مقصد خداوند كه معنا بدين.دارد وجود عميقي فرق فاعل هدف
نقص تنها نه.است مطلق كمال و محض غني چون ندارد ، هدف و
او براي نيز ناقص كمال بلكه ندارد راه او قدس ساحت به
مقدسه ناحيه از كه رجب روز هر دعاي در.نيست تصور قابل
رضوانالله -عمروي سعيد بن عثمان محمدبن ابيجعفر توسط
يا":ميخوانيم است ، شده صادر (امام دوم نايب) -عليه
وسيله بدان تا نميدهد انجام را كاري (3)"مفقود فاقدكل
انالله" زيرا:برساند -كمالي -مقصدي و هدفي به را خود
."العالمين عن لغني
هدف براي ميدهد انجام كه كارهائي يعني خداوند ، فعل لكن
.است فعل آن از كه است مقصدي و
:است مطلب دو اينجا در:روشنتر تعبيري با
.عنالعالمين لغني چون ندارد ، هدف خداوند -الف
ميدهد انجام كه را كاري هر ، است اين او حكمت اقتضاي -ب
حكمت اقتضاي به حكيم خداوند و است هدفدار كارش
كرده عنايت زندگي و حيات كه را پديدهاي هر عالمانهاش
هدفش و مقصد بسوي را پديده آن و است بوده هدفي براي
.ميكند هدايت
:سبزواري حكيم بقول
مقتضيالحكمتوالعنايه اذ
لغايه ممكن كل ايصال
امكاني پديده هر كه است اين الهي عنايت و حكمت مقتضاي
.برساند خويش هدف و غايت به را
باز و الهي فرمانهاي تمامي نيز نواهي و اوامر حوزه در
متوجه مصلحتها كه است ، مصلحت و حكمت براساس او داشتنهاي
يا بشناسيم را مصلحتها و حكمتها اين خواه اوست بندگان
او كارهاي تمامي بنابراين است حكيم كه چون.نشناسيم
.است حكيمانه و بوده مصلحت داراي
و نيست روشن ما براي آن ابعاد از بسياري كه مسائلي از
و.ميباشد غيبت مسئله است ، عالم اين اسرار از است سري
تام مظهر كه اعظم وليالله و حكيم خداي بين است رازي اين
پروردگار بالغه حكمت تجليگاه قلبش و اعظم اسم تمام و
.است حكيم و عليم
.خموش داند نمي كس الهي اسرار حافظ ،
در است قبول و ايمان اوج و تسليم نوعي خموشي ، اين و
.حكيم خداي حكيمانه سنت برابر
،...اللهم" خوانيم مي غيبت زمان در حضرت آن دعاي در
لاتاخيرماعجلت و اخرت ما تعجيل لااحب حتي ذلك علي فصبرني
فيتدبيرك لاانازعك و عماكتمت لاالبحث و ماسترت لاكشف و
و لايظهر؟ وليالامر بال ما و كيف و لم:لااقول و
".اليك كلها اموري افوض و منالجور قدامتلاتالارض
حضرت آن غيبت مصيبت عظيم حجم تحمل بر مرا خدايا بار)
تاخير و داشتهاي تاخير را آنچه شتاب تا كن ، عنايت صبوري
من از كه را رازي آشكاري همچنين و كردهاي تعجيل را آنچه
براساس كه آنچه درباره و نكنم طلب تو از نمودهاي پنهان
گفتگو و بحث به توجه با كردهاي كتمان مصلحت و حكمت
سخناني و برنخيزم نزاع توبه تقدير و تدبير در و ننشينم ،
و نرانم زبان بر شد؟ چنين چه براي و چرا:قبيل از
ظاهر خدايي فرمان صاحب و امر ولي چرا كه نگويم معترضانه
بيداد و جور از لبريز زمين عرصه كه صورتي در شود؟ نمي
.است
و باشم تو حكيمانه مشيت و اراده تسليم ده ، توفيقم خدايا
را شيراز حافظ بيت و (واگذارم تو بر را خود امور همه
:كنم زمزمه
كردند ما بيحضور ازلي قسمت چون
مگير خرده رضاست وفق به نه گراندكي
امامان سلسله باقيمانده اينكه تا حضرت آن جان حفظ -2
الهي وعده تحقق براي مناسب شرائط در و بماند زنده
.بپاخيزد
و پيشگوئيها براساس نميداد رخ غيبت حادثه اگر
-عليهمالسلام -شيعه امامان و (ص)اكرم پيامبر بشارتهاي
جور بساط و كرد خواهد قيام مهدي امام":بودند فرموده كه
بر را نفاق و كفر و شرك صناديد و برميچيند را بيداد و
به را بزرگوار آن زمان طاغوتهاي ،"مينشاند ذلت خاك
عمل جامه متعال پروردگار وعده و ميرساندند شهادت
"غيبه من لابدللغلام":(ص)قالرسولالله.نميپوشيد
."يخافالقتل":قال رسولالله؟ يا ولم:له فقيل
سنتي -است مردم از پنهاني و غيبت از ناگزير مهدي فرزندم)
چه؟ براي پرسيدند -است جاري او زندگي در قطع بطور كه است
.(شدن كشته ترس از:فرمود
آن ياوران كردن خالص و موءمن نيروهاي تمحيص و آزمايش -3
.است حضرت
و آگاهي هنگام همان از خدايي هميشگي و جاري سنت اين
تا."الطيب من الخبيث يميز حتي" هست و بوده هميشه ايمان
از زودگذر دنياي به دلبستگان و ماديت جواذب به آلودگان
الهي سنيه سنت اين و كردند مشخص و جدا پاكيزه پيشروان
دارد جريان انسان حيات و جهان آفرينش باطن در كه ميباشد
آن راز از كسي نيفتد برون پرده از و نرسد عنايت به تا و
.ندارد جانبه همه آگاهي
بايد كه خود ياوران همراه به -عليهالسلام -مهدي امام
ملتها از را اسارت زنجيرهاي و كنند واژگون را پست نظامات
و ياران كه است روشن برگردانند ، قبلهها و بردارند
انجام و غيبت تحمل -بزرگ آزمايش چنين به نيازمند پيروانش
ديده آب پولاد بسان تا هستند -برهه اين در مسلماني وظايف
.گردند متمايز و خالص ناپاكان ، از و آيند بيرون
از يكي كريم قرآن مبارك ذكر نوراني ، تعليمات در يقين به
جاري سنت و عمومي قانون و آموزنده و تربيتي و راقي معارف
زندگي در جهان مدبر قواي اراده به كه است تداول شامل ، و
اصلي و آزمايش بر مبتني تداول اين و ميشود اجرا انسانها
در چه و بشري و عمومي سطح در چه است قرآن تعاليم اصول از
.موءمنان زندگي سطح
لا هم و امنا يقولوا ان يتركوا ان الناس احسبب الم"
الذين الله فليعلمن قبلهم من الذين فتنا لقد و يفتنون ،
".الكاذبين ليعلمن و صدقوا
آنان "صدقنا و امنا" گفتن با كه پنداشتهاند مردمان آيا)
آزمون فتنهها در آنكه بي واميگذارند خود حال به را
نهاديم ، آزمون به هم را پيشين امتهاي ما -هرگز -گردند؟
و گفتهاند راست كه را كساني بشناسد بايد رحمان خداوند
.ميكنند تظاهر و گفتهاند دروغ كه را كساني بشناسد بايد
تا شوند محك عمل عرصه در ايمان و عدالت مدعيان بايد
(.گردند شناخته الهي تكاليف به متعهدان و دانان وظيفه
تجربهآيدبهميان خوشبودگرمحك
تاسيهرويشودهركهدراوغشباشد
آن برنامههاي پذيرش براي موءمنان فكري و روحي آمادگي -4
.بزرگوار آن دستورات از آگاهانه تبعيت و حضرت
بلوغ يعني لازم زمينه نيازمند پذيرش اين كه است طبيعي
از يكي معنوي ارزشهاي بر شديد نياز احساس و.انسانهاست
براي مهدي امام و است آدمي عقلي و فكري بلوغ جلوههاي
.كرد خواهد قيام نيازي چنين كردن برطرف
به فجمع العباد روس علي يده الله وضع قائمنا قام اذا"
و لطف دست متعال خداي آري "احلامهم به كملت و عقولهم
اين پرتو در و ميكشد بندگانش دل و ذهن بر را خود رحمت
حضرت آن پذيرش براي يافته كمال ذهنهاي كه است عنايت
.ميگردند تسليم او عظمت و احتشام برابر در دلها و آماده
كه عظيم رسالتي و بزرگ تكليفي براي حضرت خود آمادگي -5
"قسطا الارض يملا " است نهاده او عهده بر الهي تقدير دست
" "وجورا "ظلما ملئت كما "عدلا و
اذا الهدي علي الهوي يعطف":فرمود -عليهالسلام -علي
اذا القرآن علي الراي يعطف و الهوي علي الهدي عطفوا
"الراي علي القرآن عطفوا
بزرگ مصلح كه ميرسد نظر به روايت دو اين در تامل از
.بود خواهد روبهرو مصيبت و بليه دو با عرصه دو در الهي
انسانهاست عموم زندگي گسترده سطح در و جهاني عرصه در يكي
.مسلمانان زندگي گستره و درسطح و عرصه در ديگري و
تباهي به را بشريت زندگي كه جوري و ظلم جهاني سطح در
كه انسانهاست حيواني تمايلات و هوس و هوي است ، كشيده
منحرف الهي پيامبران هدايت نوراني مسير از را آنها
.است آورده فراهم را انساني حيات سقوط مايههاي و ساخته
تمامي كه الهي عبوديت حوزه در يافته تعالي وجود آن و
مواجه ين درا اوست ، مقدم انتظار به بشري ناب وجدانهاي
تمايلات و هوسها و هوي تا دارد دوش بر را هدايت پرچم
زمينه و برهاند جور و ظلم ننگآلود فضاي از را انسانها
ناب و زلال آگاهي و حكمت پرتو در را شخصيتها شكوفايي
.ميآورد فراهم ربوبي قرب مقام به رسيدن براي خويش
علم و ميستاند انسانها دست از را هوس و هوي پرچم آري
اذا عليالهدي الهوي يعطف".مينهد آنان دوش بر را هدايت
"الهوي علي الهدي عطفوا
حيات اعلاي هدف و جهاني عدل و قسط مصاديق از يكي اين و
را آن وعده قرآن كه است ، الهي انبياء رسالت و انساني
هدايت كه معنا بدان."بالقسط الناس ليقوم".است داده
بيفكند انسانها تام زندگي بر رحمت چتر چون را خود سايه
انسان و اولياء ذخيره آن عدالت خيمه در بشري جامعه تا
را خدا بندگي امنيت ، و صداقت و صفا و صلح در قرآني كامل
.سازد عملي
زمين همه و برگشايد چهره " "بيشيئا يشركون لا يعبدونني"
.بنمايد زمين خداي پرستش معبد را
قرآن پيروان زندگي عرصه در و مسلمانان سطح در ببينيم حال
شكل به بيداد و جور و ظلم عرصه ، اين در كرد؟ خواهد چه
كه است بيعدالتي و بيداد و جور آن و ميكند جلوه ديگري
تيزهوش عالمان افكار و آراء ستم است ، رفته الهي كتاب بر
كتاب و ديانت و دين كه دينفروشي دنياطلبان غيرامين ، ولي
به و كردهاند دنياشان محدود و پست زندگي كالاي را الهي
ناآگاهان كه آوردهاي گرد جهل":عليهالسلام علي قول
هر از كه حالي در مينامند ، دانشمند را او مردمنما
چيزهايي اندوختن صرف را استعدادش فرصت و است ، خالي دانشي
.بهتر ، اندك چه هر كه ميكند
است بيبهره علم از اما مينامند ، عالم را او كه كسي آري
.ناسزاوار را لقبي چنين و
جاهلان از را كننده گمراه و جاهلانه اصطلاحاتي تنها او
كه كرده ، فراهم دامي را عامي تودههاي و است گرفته فرا
را قرآن كه كسي.نيست زور و غرور از جزء پودش و تار
با را مردم ميكند ، هوس به تعبير را حق و راي به تفسير
را سنگين جرمهاي و ميكشد بزرگ گناهان به نابجا ايمني
.مينمايد سبك
ميپردازد نابكاري عالمان سركوبي به امام معركه اين در
خود اهواء و آراء را قرآن محتويات واقعيت ملاك كه
دامي معرفت ، و علم قيافه با كه صياداني همان ميدانند
به.سادهلوحانبرخاستهاند صيد به دين بنام و گسترده
به دستيابي وسيله را خدا دين كه برميخيزد كساني جنگ
و بالهوي فيه يعمل".دادهاند قرار خويش دنيايي مطامع
".الدنيا به تطلب
هدف اصيلترين و اصليترين -عليهالسلام -علي روي بدين
در را -آله و عليه صليالله -خاتمانبياء وصي آخرين قيام
كشتاري -بزرگ ملحمههاي از ملحمهاي عنوان به خود كلام
دو صورت به گويا و جامع گونهاي به -بزرگ كشتارهاي از
:كرد مطرح اسلامي و جهاني عرصه در مهم برنامه
بوده آن و اين هوسهاي تابع وحي هدايت كه دوراني پس از (1
-جهاني عرصه در -.ميكند وحي هدايت تابع هوسهارا او است ،
برقرآن گوناگون نظريههاي تفسير ، بنام كه حالي در و (2
عرصه در -.ميكند قرآن تابع را انديشهها است ، شده تحميل
-اسلامي
يكسو از:-كه معركهاي چنين در درگيري كه است طبيعي
شهوترانان و هوسبازان بيداد و جور از زمين عرصه پاكسازي
است حيواني تمايلات و هوسها بر مبتني حكومتهاي بيدادگر ،
آراء و انديشهها اسارت از قرآن رهايي ديگر سوي از و
و بزرگ بس كاريست -طلب دنيا عنصر سست عالمان خطاي سراسر
كرامت و پيامبران هدايت بر مبتني نظام تحقق بينظير
تفسير و تبيين مقام در انديشهها و آراء هدايت و انسان
عليهم صلواتالله -آلمحمد علوم سرچشمههاي به الهي كتاب
عيش هم -بيخبري ، و جهل مرگ و دانشاند زندگي كه -اجمعين
كه است زمينههايي و شرائط نيازمند -الجهل صوت و العلم
.ميباشد حضرت آن كامل آمادگي آنها مهمترين
چيست؟ چراغانيها و جشن فلسفه
درك معناي به اوست مقدم انتظار غيبت ، زمان در ما وظيفه
و نبوت ميراث حفظ و آن صحيح انجام براي اقدام و تكليف
و ابزار آوردن فراهم و -عليهالسلام -معصوم امامان آثار
و جشن ساختن برپا اين بنابر.حضرت آن قيام شرائط
عزت و آزادي و عدالت عيد شعبان عيد مناسبت به شادمانيها
برپاكنندگان ايمان و عشق و ارادت حكايت انساني ، كرامت و
و عدالت دوستدار هر مشام آن ، عطر دلانگيز رائحه كه است
را الهي مصلح نام و ياد و ميسازد معطر را فضيلت و قسط
.ميكند زنده دلها در
نفيسترين از يكي تشخيص قصه شوقها و شور اين آري ،
قرآن انسان كامل ، انسان از گفتگو قصه.خداست دين تعليمات
حيات اعلاي و ناب هدف تحقق براي كه است متعالي انسان و
و انبياء ويژه به بشري تاريخ بزرگ مصلحان هدف انساني ،
-هستيم مكلف و موظف ما و است ، شده ذخيره الهي اولياء
و او ياد كه -است موءمني عاشق هر ايمان و عشق اقتضاي بلكه
ذهن به شاداب و زنده را او پيام ذكر همچنين و انتظار ذكر
.برسانيم جهانيان دل و
|