...بيدل عاشقان شب قدر ، شب
پيشين نسل با نو نسل رابطه
است چيزي آن ديني حس
بزرگسالان نه دارند كودكان كه
...بيدل عاشقان شب قدر ، شب
احيا شبهاي رسيدن فرا مناسبت به
در را زيادي گفتارهاي القدر ، ليله تسميه وجه درباره
به ميتوان جمله از ميكنيم مشاهده قرآن مختلف تفسيرهاي
:كرد اشاره زير موارد
و وقايع همه خداوند يعني است ، تقدير شب معني به قدر شب *
.ميكند حكم برآن و نموده مقدر شب آن در را آينده امورسال
اين كه جهت آن از است ، منزلت و شرف شب معني به قدر شب *
.ميگويند قدر شب آن به كه است منزلتي و شان داراي شب
را كريم قرآن نزول عالم ، خداوند كه شبي معني به قدر شب *
.است نموده تقدير شب آن در
آمده فرود برزمين فرشتگان كه است شبي مفهوم به قدر ، شب *
.ميگيرند قرار مضيقه و تنگنا در و
اما است ، نشده معين قطعي بهطور قدر شب كريم قرآن در
را قرآن ما يعني...فيليلهلقدر "اناانزلنا" آيات وجود
ماه در شبها اين اهميت موءيد كرديم ، نازل قدر شب در
.است رمضان مبارك
:مينويسد اينگونه قدر شب وصف در الغيب لسان
دادند نجاتم غصه از سحر وقت دوش
دادند حياتم آب شب ، ظلمت آن وندر
كردند ذاتم پرتو شعشعه از بيخود
دادند صفاتم تجلي جام از باده
شبي فرخنده چه و بود سحري مبارك چه
دادند براتم تازه اين كه قدر شب آن
خاصي منزلت و قربت از شيعه اعتقادات در احيا شبهاي
و عبادت به سحر تا شيعيان شبها دراين.است برخوردار
برخي ، و هستند مشغول نماز داشتن برپا و دعا و قرآن خواندن
به را احيا مراسم و اعمال مساجد ، در بسياري و خانه در
.ميآورند جا
به شب از پاسي تا و ميمانند بيدار را شب سراسر برخي
قدر شبهاي در ميپردازند ، نيايش و دعا خواندن
شبهاي مانند عشا ، و مغرب نماز خواندن از پس روزهداران
مخصوصي غذاهاي شبها ، اين در آنان.ميكنند افطار ديگر
پس.كنند پيدا را لازم آمادگي عاطفي ازنظر تا ميخورند
زندهداري شب قصد كه آنهايي استراحت ، كمي و افطار صرف از
احيا ، شبهاي داشت پاس براي دارند را خدا با نياز و راز و
و انتخاب را مناسبي جاي هركسي و ميروند مسجد به
.ميكند پهن را جانمازش
شبهاي دعاهاي همانند ميخوانند قدر شبهاي كه دعاهايي
عبارتند احيا شب دعاهاياست قدر شب مخصوص دعاي و رمضان
"....امسيت اني الهم" دعاي مجير ، ائمه ، به توسل دعاي:از
بقيه ميان از امااست "...اسئلك اني اللهم دعاي" و
خوانده كه است دعايي متداولترين كبير جوشن دعاي دعاها ،
نفر يك و ميخوانند دعاها همه از بعد را دعا اين.ميشود
آهسته ديگران و خوانده را دعا دارد ، رسا و خوش صدايي كه
.ميكنند زمزمه را آن
دو دعاها ، براين علاوه رمضان ، مبارك ماه نوزدهم شب در
خواندن قدر شبهاي در.ميشود خوانده هم ديگر دعاي
خاصي منزلت از عنكبوت و روم دخان ، قدر ، سورههاي
.است برخوردار
از شب درهر ميدانند مقيد را خود و دارند وقت كه آنها
.ميكنند قرائت را قدر سوره مرتبه هزار رمضان شبهاي
نمازهاي بر علاوه قدر ، شبهاي در نيز مستحبي نمازهاي
انافتحنا ، نماز نافله ، نماز مانند.ميشود خوانده واجب
قل هفت نماز ركعتي ، هزار نماز سورهاي ، و حمد سه نماز
.قضا نماز و ركعتي صد نماز هواللهي ،
با كه است گذاشتن سر به قرآن احيا ، شبهاي در آداب آخرين
مراسم شروع براي پيشنماز.ميشود انجام خاصي تشريفات
ميدهد دستور و ميايستد محراب در سرگذاشتن به قرآن
سر به قرآن اهميت پيشنماز آنگاه.كنند خاموش را چراغها
كه حالي در ميخواهد حاضران از و ميدهد توضيح را گذاشتن
.بگيرند سر بر را قرآن ميكنند ، استغفار خود گناهان از
نگه را آن راست دست با و گذاشته سر بر را قرآن هركس بعد
.ميكند بلند آسمان سمت به را ديگر دست و ميدارد
نازل قدر شبهاي اين در كه قرآني به را خداوند پيشنماز
.بيامرزد را مجلس در حاضران همه گناهان تا ميدهد قسم شده
صداي با و ميدهند قسم معصوم چهارده به را خداوند آنگاه
."الله يا بك":ميگويند تضرعآميز و بلند
بينصيب حق رحمت از بخوابد احيا شبهاي در هركس ميگويند
شبهاي در اعمالشان كه دارند عقيده احياگزاران ، ميشود ،
مورد است ، معروف مزد شب به كه وسوم بيست شب "خصوصا احيا
گناهانش از خداوند و ميشود واقع الهي درگاه قبول
.ميگذرد
برپا را خاصي مراسم معصومين و اطهار ائمه قدر ، شبهاي در
خود رختخواب رمضان ماه آخر دهه در (ص)خدا رسول ميكردند ،
چون و ميبست محكم عبادت براي را كمرش و ميكرد جمع را
نگه بيدار را خود بيت اهل ميرسيد ، فرا سوم و بيست شب
ميكرد ، غلبه او بر خواب كه كدام هر صورت به و ميداشت
،(س)فاطمه حضرت طور همين.نگيرد خوابش كه ميپاشيد آب
شب آن در كه نميگذاشت را خود خانه اهل از يك هيچ
آنان به كمتري غذاي نبرد ، خوابشان اينكه براي و بخوابند
آماده "شبزندهداري" براي را خود روز ، از و ميداد
شب اين خير از كه كسي است محروم:ميفرمود و ميكرد
.بماند بيبهره
ماه از سوم و بيست شب راستي به:فرمود (ع)صادق امام حضرت
امر هر شب آن در كه است جهني ليله همان رمضان ، مبارك
و مرگ و بلا هر آن ، در و شد خواهد داده فيصله محكمي
حوادث از آنچه تمام و بگذرد بايد كه آنچه و روزي و زندگي
.شد خواهد واقع سال طول در شب آن همانند و شب اين در الهي
سجود و ركوع به را شب اين كه بنده آن بر احسنت و مرحبا
بر و نمايد مجسم خود مقابل در را خويش خطاهاي و كند احيا
نااميد كه اميدوارم كرد ، چنين كه آنگاه پس بگريد ، آن
.نگردد
پيشين نسل با نو نسل رابطه
غدير نوش جرعه رمضان ، سفره بر
معاديخواه عبدالمجيد
پيدرپي نسلها.بشريست كاروان بيوقفه حركت بستر تاريخ
را گذشته نسلهاي خاك و مييابند حضور بستر اين در
ستيز مينمايد ، طبيعي چه آن ميان اين در.ميكنند لگدكوب
اشتياقي چنان را جوان گويي.است پيش نسلهاي با نو نسل
.برنميتابد كهنگيست از نشاني را هرآنچه كه است ، تجدد به
به كه ميشود افراط چنان نوگرايي اين در گاه
.ميشود جفا ارزشمند بس سرمايههايي
در.آموزنده و ژرف سخنيست را موءمنان امير زمينه اين در
هر در -او.نيست جايي را جدايي و ستيز او ، نگاه و انديشه
.آشناييست و آشتي منادي -زمينه
ميشتابيم ، استقبال به را سرنوشت شب او عشق غم با كه اينك
.باشيم نيز تجربهاش و دانش خرمن خوشهچين تا فرصتيست
مينگريسته را نو نسل نشاط و تلاش چشم ، يك با گويي او
نسل تجربههاي و انديشه به نگاه در ديگر چشم از و ;است
از روشنگر و روشن نشانيست او سخن در.است برده سود كهن
:است فرموده كه جا آن همهسونگر ، و جامع نگاهي چنين
(1).الغلام جلد من الي احب الشيخ راي
ارج جوان ارزشمند تكاپوي از فزون را كهن نسل انديشه
.ميگذارم
اين از نبايد -نگارنده باور در -ژرف و كوتاه سخن اين در
است بيشتر جوان تكاپوي و تلاش ارزش كه كنيم نگاه زاويه
تاريخي شرايط و -صدور شان اگر شايد كهن ، نسل انديشه يا
امام مخاطب:كه شويم آگاه نكته اين از بشناسيم ، را -سخن
تكاپوي از مغرور و خام است ، بوده جواني نسل سخن ، اين در
.پيشين نسل انديشه و تجربه به بياعتنا و ;خويش
كه است بايستهاي پيوند علوي ، آموزه اين پيام حال هر به
كهن ، نسل كه فرهنگي.ميسزد را اسلامي فرهنگي و تمدن
ارزش نيز نوگرا و نو نسل و ;بگذارد ارج را نو نسل تلاش
.نكند فراموش -گذشته نسل در -را پخته تجربههاي
آن از -مطبوعات ازجمله -ما مكتوب فرهنگ كه كاستيهايي از
چندان هياهو در شايد كه دوگانگيهاييست ميبرد ، رنج
و ميدانيم ناپسند حق به را خشونت مثل در.نشود ديده
در.كنيم نقد را اسلام از خشونت قرائت نادرستي ميكوشيم
نيستيم ، پايبند چندان خشونت از قلم وارستگي به حال همين
.است منسجم انديشهاي از محروميت گوياي دوگانگي ، چنين
-نشويم دچار كژانديشي به آن فهم در اگر -كريم قرآن امتياز
مرتبهاي در را انسجام اين.بيمانند انسجاميست
;ديد ميتوان وارسته انسانهاي قلم و بيان در نازلتر
پراكندگي رمز شرك و ;است انسجام رمز توحيد گويي كه چنان
.زمينه هر در
مهر بيآن اسلام از علوي قرائت در كه خشونتهايي از
سياه را نسلها روابط كه خشونتيست است ، خورده بطلان
"متقابلا و ;بزرگترها سوي از جوان نسل تحقير:ميكند
بدان نه اين.پدران با پيوند در نو نسل حرمتشكني
و شود توصيه نياكان از كوركورانه تقليد كه معنيست
قرار نوانديشيها و نوآوريها دربرابر دژي چون سنتها
.گيرد
انديشه و تجربه حالي در (ع)علي امام:كه نكنيم فراموش
كه بود فرهنگي قرباني خود كه مينهاد ارج را كهن نسل
.برنميتابيد -ژرفانديش و شايسته چند هر -را جوان رهبري
بيان و قلم واكنش در نهتنها همام امام آن همه ، اين با
ادب و بزرگواري بر فرصت هر در كه ;نيالود بيحرمتي به را
.كرد تاكيد نسل دو پيوند در
.حكمت83 = شماره 651 نهجالبلاغه ، بيغروب خورشيد -1
است چيزي آن ديني حس
بزرگسالان نه دارند كودكان كه
ايراني كهن آثار در يادگيري -ياددهي
يك.فرستاد دبيرستان به فرزندي "وراق ابوبكر" كه است نقل
چه را تو":گفت شده ، زرد رويش و لرزان ديد را او روز
است آموخته من به قرآن از آيتي استاد ، ":گفت "است؟ بوده
.شيبا لولدان يجعل يوما":ميفرمايد -تعالي -خداي كه
آيت ، اين بيم از "گرداند پير را كودكان كه روز آن يعني ،
پدرش.كرد وفات آن ، در هم و شد بيمار كودك پس.شدم چنان
فرزند !ابوبكر اي":ميگفت و ميگريست و كرد سر بر خاك
چندين تو و بداد جان بشنيد كه آيت يك به كه شد چنين تو
"نميكند اثر تو در و كردي ختم و خواندي قرآن سال
اطراف ، پديدههاي و زندگي به كودك نگاه..بعد اما و
عارفان نگاه به بيشتر و است نگاه نابترين و پاكترين
ميشود درك همانگونه چيز هر كودكي ، دوره در.دارد شباهت
معنيدار و جاندار چيز همه كودكان ، نزد در."هست" كه
اوليه دوران ويژگيهاي از يكي كه "پنداري دار جان".است
و بزرگ شاعران كه است عارفانهاي حس همان است ، كودكي
همه شاعران ، نزد در.مييابند دست بدان سلوك اهل عارفان
باد ، و ابر درختان ، برگ باران ، قطرههاي است؟ جاندار چيز
:مولانا قول به آتش و خاك
زندهاند وآتش باد و خاك و آب
زندهاند حق با مرده ، تو و من با
:يا و
هشيم و بصيريم و سميعيم ما
خامشيم ما نامحرمان شما با
جملگي و دانشمندان خلاقيت تمامي و هنرمندان هنر همه
در توانستهاند كه است اين در تنها عارفان ، معرفت
داشته خود كودكي دوره به متواضعانه بازگشتي بزرگسالي
.است جاودانه چيز همه كودكي ، دوره در.باشند
ديگر گونهاي به مكان و زمان.ندارد معنا آينده و گذشته
.ندارد وجود كودك تخيل و تفكر در حصاري هيچ.ميشود درك
...و جاودانگي خودميانبيني ، جانپنداري ، خيالپردازي ،
كودكي قلب كه بزرگاني تنها كه هستند يافتني دست عناصر
.كنند راتجربه آن دوباره ميتوانند كردهاند ، حفظ را خود
آدمي ، كودك كه معتقدند كودك روانشناسان كه است همين براي
حس" اين كه است چگونه اما.اوست بزرگسالي از دينيتر
و آموزش خلال در ويژه به رشد ، بعدي دورههاي در "ديني
بايد كه اينجاست در ميشود؟ كمرنگ "متدرجا رسمي پرورش
.كرد وارد ترديد مدارس تربيت و تعليم شيوههاي در قدري
رسمي ، آموزشهاي موارد از پارهاي در است ممكن كه چرا
تربيتي ، اجبارهاي و فشارها نابجا ، تنبيههاي و تشويقها
به شود ، كودك "ديني حس" گسترش و تقويت موجب كه آن جاي به
گفته اين به خاتمه در و !نمايد كمك ديني حس "كردن خاموش"
به بزرگسالي هيج":فرمود كه بنگريم (ع)مسيح حضرت زيباي
".گردد باز خويش كودكي به كه آن مگر رفت ، نخواهد معراج
بتوانند تا كنند كودكي خويش ، كودكي در كودكان بگذاريد پس
و گيرند بهره خويش كودكي اندوختههاي از بزرگسالي در
و بنگريد كودك به ديد ، اين با اگر كه باشيد مطمئن
نمايند ، رشد خويش فطرت و طبيعت به كودكان كه بگذاريد
.يافت خواهيد دست تربيتي اهداف به عميقتر و سريعتر خيلي
كريمي عبدالعظيم دكتر
|