آريا بچههاي براي
شادترند روستاييان
مديرمسئول حكم مرتضوي حكم صدور بهرغم
نميكند اعلام را كيهان
مطبوعات جشنواره به اثر از 6500 بيش
است شده ارسال
آريا بچههاي براي
.شد متوقف ديروز از آريا روزنامه انتشار
كرده منتشر مناسبت همين به روزنامه اين كه اطلاعيهاي در
پارهاي بر بنا و موقت صورت به توقف ، اين است شده گفته
.است گرفته صورت سازماني اصلاح و بازنگري ، جهت مشكلات
و فرم در هم توانست خود حيات كوتاه دوره در آريا روزنامه
آريا.برساند مطلوب سطح به را خود محتوا در هم
همواره كه بود اطلاعرسان و ، مستقل شاداب روزنامهاي
در "انصافا و كند رعايت را روزنامهنگاري اخلاق ميكوشيد
حقوق از دفاع حوزه در ويژه به آريا.بود موفق كوشش اين
.دارد روشن كارنامهاي مطبوعات
ارجمند كاركنان و مديريت براي توفيق آرزوي ضمن همشهري
است اميدوار تنگناها ، از عبور و مشكلات بر غلبه در آريا
و شود سرگرفته از زودتر چه هر روزنامه اين انتشار
.بازگردند فرهنگي جامعه به خدمت عرصه به آريا خوب قلمزنان
شادترند روستاييان
(دوم بخش)شادي درمورد سروش عبدالكريم وگوبادكتر گفت
شادي ابراز براي مردم و است افزونتر شادي روستاها در *
ميكنند احساس بيشتري آزادي
نميتواند و كند تغذيه شادي از نميتواند خشن روح "اصلا *
.كند توليد را شادي
و فرهنگ همين با "تقريبا كه خودمان كشور روستاهاي در ما *
مناسك.ميبينيم بيشتر را شادماني ميكنند ، زندگي مذهب
آنجا در شادماني ظرفيت هم است ، مفصلتر خيلي هم شادماني
روستا عروسي مراسم در نيز شادي ابراز.است بيشتر خيلي
عمومي تالارهاي در كه شهري عروسي مراسم در ما.است بيشتر
دهيم نمي اجازه خود به لازم صورت آن به ميشود ، برگزار
.كنيم شادماني ابراز نداريم حق يا
مصاحبه طرف بزرگواران از كدام هر از زمينه اين در وقتي
خالي شانه صريح دادن جواب بار زير از ميكنم ، سوءال
شادماني احساس ابراز مردم براي كه است اين مثلميكنند
بزرگاني آنهابراي از كردن صحبت و ميآيد حساب به شان كسر
شان كسر اولي طريق به كردهام مصاحبه آنها با من كه
بحث اين آيا كه نميدانم مقدمه اين با.ميشود محسوب
يانه؟ ميكند ايجاد اشكالي شما براي
ايجاد من براي اشكالي سوءال به جواب نهخير ، :سروش دكتر
خوبي بسيار نكته مقايسه اين كه بگويم "اولا من.نميكند
در كه اين يعني.ميدهيد كه است خوبي بسيار توجه.است
آزادي شادي ابراز براي مردم و است افزونتر شادي روستاها
يا سبك كار كه اين بند در چندان و ميكنند احساس بيشتري
ارتباطات شهر در ولي.نيستند ميدهند ، انجام قبيحي
كه عروسي مجالس در حتي است ، جديتر و عبوستر رسميتر ،
وضع اين براي توضيح چندميشود ساخته كردن شادي براي
و كنم فضولي نميتوانم اينجا در البته من.داد ميتوان
نكتههاي.بنشينم روانكاوها و روانشناسها جاي به
شهري زندگي كه اين يكي.ميكنم عرض را سادهاي ابتدايي
آدمي طبيعي حالت از دورتر يعني است ، غيرطبيعيتري زندگي
دوم.است نزديكتر آدمي طبيعت به روستايي زندگي و است
را يكديگر همه خودمانيترند ، مردم روستاها در كه اين
در "مثلا.نيست اينچنين شهر در كه آن حال و ميشناسند
و اولينبار براي را بسياري افراد شهري ، عروسي مجلس يك
را آنها با تماس مجال هيچوقت.ميبينيد بار آخرين شايد
حالي در.است نبوده آنها با آشنايي امكان و نداشتهايد
;ميشود تشكيل كه مجالسي "معمولا روستاها در كه
همه بيايند ، كه هم روستا اهل تمام و ميآيند خودمانيها
حضوري شرم و رودرواسي يكديگر از و ميشناسند را يكديگر
ميتوانند راحتتر سبب ، همين بهشهر برخلاف ندارند ،
كار اين شايد شهر در.كنند ابراز را خودشان دروني واقعيت
طبيعت از مردم شهر در گفتم كه اين.باشد ممكن كمتر
در كه بود اين منظورم ;نزديكترند روستاها در و دورترند
پوششهاي.روستاها در تا است بيشتر تمدني پوششهاي شهر
و هست جامعه در كه است هنجارهايي و نرمها همين تمدني
روستاها در قيود اين ميگذارد ، افراد پاي و دست به قيدي
شخص كه است اين شهري هنجارهاي از يكي همچنين.است كمتر
و نگهدارد را خودش احترام و باشد سنگين باشد ، موقر بايد
شمرده سبك حركات آن كه نكند ديگران حضور در حركاتي لذا
.شود
طبيعي حركات حركات ، آنگونه روستاها در كه حالي در
يك هم دشت در راه ، در روز ، طول در شايد و است زندگي
او بر كسي و كند ظاهر خودش از را حركات آن شبيه روستايي
.نگيرد عيب
در ما كه ايامي در كنم ، نقل برايتان جالبي داستان يك
اساتيد از گاه به گاه ميكرديم خدمت فرهنگي انقلاب ستاد
مشاوره براي كه ميكرديم دعوت حوزه اساتيد از يا دانشگاه
كه علما از يكي بار يك بيايند ، فرهنگي انقلاب ستاد به
بود ، مطرح مردان رقص بحث و بود آمده نميبرم را نامش
.نيست شايسته چيزي چنين كه بود معتقد و نميپسنديد ايشان
دليل هيچ پرسيدم ، ايشان از و شد جلب توجهم "حقيقتا من
ايشان دارد؟ وجود برقصند نبايد مردان كه اين براي شرعي
گفت همينقدر نگفت ، هم ضعيف روايت يك روايت ، نيم يك حتي
پايين و بپرد بالا كه است زشت عاقل بزرگ مرد براي كه
ما ، اجتماعي نرمهاي اين كه شدم متوجه آنجا از من !!بپرد
كه علما آقايان برخي.كردهاند پيدا شرعي پوشش چقدر حتي
ميكنند ، را شاديها اينگونه نه ميزنند ، سينه نه خود
از غريب و عجيب استدلالات گونه اين با هم را ديگران
.ميشوند حاجب و ميكنند منع بدني شادماني ابراز
.نميكنند منع ناراحتي و غصه ابراز از برخي كه حالي در *
حتي يعني.نميكنند منع هيچ برخي بله:سروش دكتر
.نبودهاند مانع مواردي در علما آقايان بعضي را ، قمهزدن
كردن مجروح حد در زدن زنجير بدن ، از و سر از خونريزي
هم به اغماض چشم و نميشمردهاند شرعي گناه و عيب را بدن
و موانع انواع شادماني براي ولي.مينهادهاند
.ميشدند قائل را محدوديتها
توازن عدم به كرديد خوبي خيلي اشاره صحبتتان اول شما *
دقيقتري اشاره كه هم الان.اندوه و شادي مناسك كليه در
بهطور چه بوده شادماني مبين كه جوانبي از بعضي به كرديد
.دارد شرعي پوشش نحوي به كه دستوراتي بهطور چه و عرفي
اين و ما مذهبي فرهنگ به توجه با توازن عدم اين زمينه در
افتخار خود فرهنگي وجه اين به سالهاست ما ملت كه
زمان مقتضاي با مطابق و نو حرفهاي دنيا در كه ميكنند
را روحيه اين ميخواهد نه و ميتواند نه كس هيچ دارد ،
وجه اين متنسكين و متحجرين از برخي براي اما كند تضعيف
چه وضعيت اين بااست هميشه بودن عزادار معادل امروز
حفظ را خودمان اصيل فرهنگ هم ما كه دارد وجود راهكارهايي
بزدايم آن از را متحجرانه و خرافي پيرايههاي هم و كنيم
باشيم؟ داشته روحيه با و شاداب حال عين در موءمن ملتي و
عزاداري با بودن شيعي كه است اين حقيقتش:سروش دكتر
و عزاداري از سبك اين ما.نيست معادل هيچوجه به دائمي ،
كه اين نه صفويهايم ، ميراثخوار را عزاداري از حجم اين
شرعي منع يا عيبي بودنش كه اين نه و است نبوده "قبلا
به متعلق "حقيقتا درجه ، اين به و حجم اين به اما دارد ،
شيعي مرزهاي با را ايراني و ملي مرزهاي آنهااست صفويان
سعي تشيع ، بر تاكيد طريق از و كردند منطبق برهم بودن
هجوم) عثمانيها هجوم برابر در را كشور اين كه كردند
دو اين ترتيب ، اين به و دارند محفوظ (آنها نظامي -سياسي
منطبق هم بر بيش كمو -ايراني مليت مرز و تشيع مرز -مرز
جهان شيعه كشور تنها ميبينيد امروز شما كه بهطوري.شد
جاهاي در شيعه اقليتهاي و جماعتها اگرچه.است ايران
در خودشان آن از كشور يك بههيچوجه ولي دارند وجود ديگر
.ندارند ديگر جاي
چنانكه من و است كردن متوازن بكنيم بايد ما كه كاري
خود جاي به عزاداري.است فكري رهبران دست به اين گفتم
بسياري از روضهخوانيها پيراستن "اولا خوب ، بسيار
كار است ، نشده ساخته عواطف تحريك قصد به جز كه خرافات
در الان متاسفانه كه نوحهخوانيهايي و است فريضهاي
انقلاب از پس "خصوصا و ;دارد رواج بهشدت ما جامعه
بايد اين ;كردهاند پيدا عظيمي اجتماعي منزلت مداحها
اين در كه تشويقهايي.بنشيند خودش جاي به و شود تعديل
روحانيان برخي ناحيه از كه تشويقهايي ميشود ، زمينه
جوانب همه اينها اما.بنشيند خودش جاي به بايد ;ميشود
.است كار سلبي
از فقط را شادي.هست هم قضيه ايجابي و اثباتي جوانب
اين.دارد مستقلي منابع شادي.آورد بيرون نبايد دين درون
تاكيد دين پيشوايان ميلاد مراسم در شادي بر فقط ما كه
.نيست كافي بورزيم ،
كشف را ديگر منابع آن بايد ما دارد ، بسيار منابع شادي
.كنيم ايجاد را شادي منابع مردم براي بايد.كنيم معرفي و
در عشق ترش ، غليظ تعبير به يا محبت معتقدم من ببينيد
از يكي است ، رقيق بسيار است ، كمرنگ بسيار ما جامعه
محبتورز ، روح.است محبتورزيدن شادي منابع اصليترين
عشق غم به راجع ما عرفاي كه همه اين.خوشخوست عاشق ، روح
غم همين در شادي گفتهاند هم خودشان ولي گفتهاند ، سخن
است ، معشوق به معطوف وجود معناي به آنجا در غم !است عشق
.ماتم و عزا و اندوه معناي به نه
:ميگويد حافظ
شاد دل در مگر يافت نتوان را غمت چون
طلبيم خاطرشادي غمت اميد به ما
مهمترين حافظ.ميشود پيدا شاد دل در عاشقي غم آن "اصلا
و ميآورد عبوسي زهد كه است اين دارد ، زهد بر كه نقدي
و بكند محروم جهان اين نعمتهاي از را خودش كه شخصي
.ميشود بدخويي و عبوسي دچار ببرد ، ناكامي
بو است نشنيده عشق كز تندخو پوش پشمينه
كند هشياري ترك تا بگو رمزي مستياش از
ننشيند خمار وجه به زهد عبوس
خوشخويم كشان دردي دولت غلام
گفتم كه اين و هست حافظ ديوان در ابيات قبيل اين از
.است همين دليلش است ، حافظ ديوان ما شعر ديوان طربناكترين
.ميداند محبتورزي و عاشقي را شادي منبع مهمترين حافظ
در هم شادي باشد ، كمتر محبتورزي از ما نصيب كه هرچه
.است كمتر ما ميان
آن و ميرسم ، شما پاسخ در ديگري نكته به من حالا لذا
اينقدر آن از روزها اين كه است خشونتورزي اين درباره
.است خشونتورزي اندوه منابع مهمترين از يكي ميرود ، سخن
نميتواند و كند تغذيه شادي از نميتواند خشن روح "اصلا
.كند توليد را شادي
و هستند مدارا و محبت اهل كه است روحهايي خوراك شادي
وقتي ما.هستند مدارا و محبت اهل كه است روحهايي محصول
ديني پوشش ميكنيم ، ترويج را خشونت خودمان جامعه در كه
از يكي را آن و ميكنيم تقديس را آن ميافكنيم ، آن بر
و خدا دشمنان با مقابله و دين ترويج ابزارهاي مهمترين
و عزاداري بر داريم ناآگاهانه و آگاهانه ميشماريم ، غيره
تصديق و تاكيد انگشت افسردگي و غم و اندوه و ماتمسرايي
.ميگذاريم
كه كردم توصيه فيلمسازان از پارهاي به پيش سالها من
.بكنيد فيلمسازي عرصه وارد تم يك منزله به را عشق شما
چرا است مفهوم اين از آكنده و مشحون كه ما فارسي ادبيات
مفهوم اين واجد ما تصويري هنرهاي ما ، تصويري ادبيات
مولوي ميخوانيم ، حافظ ميخوانيم ، سعدي وقتي نباشد؟
هنرهاي به نوبت وقتي ولي ميزنيم دم عشق از ميخوانيم ،
ما.موقوف و است ممنوع پاك عشق ميرسد ، سينمايي و تصويري
نحو به يعني.نميرويم پيش نكنيم ، كار آن روي بر تا
به ببارانيم ، جامعه بر را محبت باران بايد ما ايجابي ،
جاي به كه بدهيم ياد خودمان جاهل و عالم به پير ، و جوان
با.بدهند افزايش را محبتورزيشان ظرفيت ورزيدن ، خشونت
آن دنبال به و خوشخويي موقع ، آن.درآيند محبت در از هم
خشن ، روحهاي.گرفت خواهد فرا را جامعه فرح و شادي
از خداوند وقت هيچ و هستند هم غمناكي و افسرده روحهاي
.بدهند نشان حزن شكل به را عبادتشان كه است نخواسته مردم
گريههاي كه بيفزايم بايد جا اين در را نكته يك من
نبايد "اصلا.ندارد اندوه و ماتم با نسبتي هيچ عارفانه
تجلي نوع يك "دقيقا گريهها اين.داد ربط هم به را اين
.ندارند خنده با فرقي هيچ روحاند ، شكوفايي از و سبكي از
ماتم قبيل از كه گريههايي با نبايد را گريهها آن "اصلا
معناي به "اصلا آنها.دانست يكي است ، عزاداري و گرفتگي
طوركه همين.ديگرياند نوع از.نيستند خوردن غصه
و غافلانه خندههاي اين با هم عاشقانه خندههاي
:ميگويد مولوي.نيست يكي سبكسرانه
زادم شادان و خرم ازل روز از گرچه
خنديدن دگر نوع مرا آموخت عشق
گريههاي كه است همچنان.است ديگري نوع عاشقانه خندههاي
شما.بگويم برايتان را نكتهاي يك بگذاريد.عارفانه
.بوداست لب بر مليحي لبخند.ديدهايد را بودا مجسمههاي
رفتهام ، ديگري جاهاي و ژاپن و تايلند كشور به من
يك با بودا جا همه ديدهام ، بودا از زيادي مجسمههاي
دهان لبخند حد در و است نشسته زيادي ، فوقالعاده آرامش
.است فكورانهاي لبخند او ، لبخنداست گشوده او
اين رسيد ، روشني به بودا وقتي ميگويند بودا كيش عالمان
بودا كلمه ميدانيد كه چنان.شد ظاهر او لب بر لبخند
نبود ، بودا نام اين (رسيده روشنايي به) "منور" يعني "اصلا
.است بوده سيندارتاگوتما او اسم.بود او لقب بلكه
رهايي به "نهايتا رياضت ، و كوشش سالها از پس كه وقتي
بودا لبخند.بست نقش او لب بر لبخند اين شد ، روشن و رسيد
در كه گشودگي و شكوفايي آن و شكوفايي سر از بود لبخندي
تبع به بدن.واداشت تبعيت به هم را بدن شد ، حاصل او روح
عارفانه گريههاي.نشست او لب بر لبخند.شد شكوفا روح
شكوفايي به كه وقتي يعنيبوداست لبخند جنس از "دقيقا
در كه است ماده يك اين.ميشود حاصل گريه آن ميرسند ، روح
است ، شادي عين گريه آن.ميشود ظاهر صورت دو در نقش ، دو
.ندارد بودا لبخند با فرقي هيچ
تجلي لبخند با روح شكوفايي فرهنگ يك در چرا كه اين اما
را آن علت ميكند ، تجلي گريه با فرهنگ يك در و ميكند
اين ماهيت.نمود جستوجو تاريخياش جامعهشناسي در بايد
حساب به نبايد را گريهها آن و است يكي گفتم ، چنانكه دو
دو از اينها.گذاشت ماتمسرايانه زاريهاي و گريه اين
.مختلفاند جنس
دارد ادامه
مديرمسئول حكم مرتضوي حكم صدور بهرغم
نميكند اعلام را كيهان
مسئول مدير شريعتمداري حسين دادگاه حكم :اجتماعي گروه
.نميشود اعلام اما است شده صادر كيهان روزنامه
نشدن برگزار از پس ديروز مرتضوي:ما خبرنگار گزارش به
هيات اعضاي نرسيدن حدنصاب به بهدليل نشريه دادگاه 4
ماده 188 تبصره براساس:افزود مطلب اين اعلام با منصفه
آبان 78 از 4 كه انقلاب و عام دادگاههاي قانون
اعلام نشود قطعي حكم كه وقتي تا است شده لازمالاجرا
مهلت تجديدنظرخواهي براي روز كيهان 20:گفت وي.نميشود
.كرد اعلام آنرا ميتوان حكم شدن قطعي از پس و دارد
مرحله در روزنامهها بقيه حكم چرا اينكه مورد در وي
قانون اين زمان آن:گفت ميشد ، اعلام مقدماتي
مدت همين در كه است حالي در اين.است نبوده لازمالاجرا
ماشاءالله و آريا روزنامه مورد در دادگاه احكام
.است شده اعلام شدن قطعي از قبل شمسالواعظين
مطبوعات جشنواره به اثر از 6500 بيش
است شده ارسال
روز تا مطبوعات جشنواره برگزاري ستاد :اجتماعي گروه
روزنامهنگاران از اثر از 6500 بيش اسفند شانزدهم دوشنبه
.است كرده دريافت
از 1702 اثر مطبوعات 6583 جشنواره خبري ستاد گزارش به
است رسيده مطبوعات جشنواره برگزاري ستاد به روزنامهنگار
(اثر 1209) مقاله رشته در دريافتي آثار تعداد بيشترين كه
.ميباشد (اثر 1179) گزارش و
جوان ، قدس ، روزنامههاي روزنامهنگاران گزارش اين به بنا
صدر در بهترتيب نشاط و خرداد امروز ، آفتاب امروز ، صبح
.دارند قرار آثار ارسالكنندگان
در جنوب خبر و نيمنگاه روزنامه محلي نشريات ميان در
.دارند قرار آثار ارسالكنندگان بيشترين فهرست
آثار نشريه روزنامهنگاران 375 تاكنون است ذكر به لازم
مطبوعات جشنواره به مسابقه بخش در شركت براي را خود
.كردهاند ارسال
|