كشور مناطق برخي در خواني نوروز
تاريخي بناي يك شناسنامه
ساله هزار ميراثهاي 5 جستوجوي در

كشور مناطق برخي در خواني نوروز
كه ما روزگار در حتي نوروزي آئينهاي و جشنها شمار
چشمگير هنوز گذاشتهاند روبهفراموشي آنها از بسياري
همه آن ميان از تهران ، مانند بزرگي شهرهاي در اگر.است
نوروزخواني و چهارشنبهسوري مراسم تنها نوروزي آئين
-كوچكتر شهرهاي در اما است ، مانده باقي (حاجيفيروزها)
كهن مراسم از شماري شاهد ميتوان هنوز -روستاها در خاصه
.بود نوروزي
ميرنوروزي ، خواني ، نوبهار مانند آئينهايي جستار ، اين در
.است گرفته قرار توجه مورد فيروزها وحاجي خوانها نوروزي
نوبهارخواني
در مردم سمنان ، سنگسر در جمله از و كشور نواحي برخي در
.هستند نوبهارخوان گروههاي فعاليت شاهد نوروز آستانه
ومحلهها ، كوچهها در كه هستند پيكهايي نوبهارخوانها
.ميدهند بشارت مردم به را بهار زايش و نوروز رسيدن فرا
نوروز نامزد قصه خود بهاريه در "معمولا نوروزي پيكهاي
نامزد قصه ، اين براساس.ميكنند بازگو مردم براي را
ديدار انتظار در نو ، سال تحويل آستانه در سال هر نوروز
چشم است دوخته او براي قبايي سبزه كه حالي در نوروز
نوروز كه لحظهاي در درست اما.ميماند نوروز انتظار
در را قبا سبزه كه درحالي او نامزد ميرسد ، راه از دارد
براي است ناگزير او و ميرود خواب به ميفشرد خود آغوش
دختركي نوروز نامزدكند تحمل ديگر سال يك نوروز ديدار
را سبزي قباي بهاري روزهاي نخستين از كه باوفاست بسيار
تا نوروز انتظار در آزگار سال يك و ميبافد نوروز براي
.نميگذارد برهم پلك هنگام دير
و برميخيزد خواب از نامزدنوروز وقتي روايت ، اين براساس
است ممكن رفته ، و گذشته او كنار از نوروز كه درمييابد
خاك به را خود نوروز فراق در اگر:دهد نشان واكنش چند
خود اگر اما.شد خواهد خاك و گرد پر سال ، سراسر افكند ،
.بود خواهد پيش در خشك و باران كم سالي اندازد ، آتش در را
تا كند غرق آب در را خود تصميمميگيرد او دليل همين به
براي او مرگ كه جا آن از اما.كنند زندگي راحتتر مردم
قباي سبزه ميكنند قانع را او است ، غمبار و يمن بد مردم
نوروز انتظار چشم ديگر سالي يك و ببافد نوروز براي ديگري
.بماند
كوچههاي در كه هستند پسربچههايي گاه خوانها نوبهار
به آنها.ميدهند را بهار نويد و ميافتند راه به سنگسر
آيا ميپرسند صاحبخانه از ميرسند كه خانهاي هر در
در صدايشان طنين سپس و نه يا بخوانند نوروزي برايش
:ميپيچد كوچهها
بارك مو زار ل ل
بو موارك نوبهار
(مباركباد نوبهار باد ، مبارك لالهزار)
و پرآب جويبارهاي از ترانههايشان در خوانها نوبهار
از وسپس ميگويند سخن گلهها افزايش از نيز ، و سبز طبيعت
بعدي خانه در به و ميكنند دريافت هديه صاحبخانهها
.ميروند
اصفهان زفره در ميرنوروزي
نوروزي خاص آئينهاي و مراسم همواره نيز زفره منطقه در
كه است ميرنوروزي آنها ، مهمترين از يكي كه ميشود برپا
شاهد كمتر مردم منطقه ، روستاهاي برخي در جز امروزه البته
مراسمي زفره در (نوروزي مير) "كهشا" مراسم.آنند اجراي
امير عنوان به را فردي مردم آن ، اجراي براي كه است
از و مينشاندند خر يك بر را او و ميكردند انتخاب
حشم و خدم با ميرنوروزي.ميگذراندند ميدانها و كوچهها
اجرا را امير واحكام داشتند دست در چوبي يا تركه كه خود
انتقاد جمله از جالب وكارهاي ميافتادند راه به ميكردند
.ميدادند انجام شوخي و
به دست ميكرد ، صادر كه احكامي در "معمولا امير
ظلمي كه را كسي و ميزد شوخي و انتقاد يا انتقامجويي
افراد از همچنين امير.ميكرد تنبيه بود داده انجام
بود نخورده را نانشان كسي سال طول در كه خسيس و تنگنظر
از جدي ، و شوخي به همچنين ميرنوروزي.ميكرد نان طلب
بودند محلي مسئولان و متمول افراد "معمولا كه ستمگران
.ميگرفت انتقام
در بگيري ، ياغي نام به ديگري بازي مراسم ، اين كنار در
ياغي عنوان به كه كساني ، بازي اين در.ميشد انجام زفره
به اگر و ميشدند پنهان و ميگريختند بودند شده انتخاب
هم هنوز مراسم ، اين.ميشدند تنبيه ميافتادند مردم چنگ
.ميگيرد انجام منطقه روستاهاي برخي در بيش و كم
گيلان نوروزيخوانهاي
گيلان نوروزيخوانهاي ايران ، نوروزي آئينهاي كنار در
خوچكو الكساندر.بودند برخوردار خود خاص جايگاه از نيز
(م-1804-1891) لهستان تبار ايرانشناسليتواني
آورده نيز را نوروزيها اين از يكي خود پژوهشهاي در
:است چنين آن فشرده كه
بچههايي پسر بيشتر گيلان ، نوروزيخوانهاي يا نوروزيها
در حركت به شهرها و روستاها در گروهي صورت به كه هستند
.ميخوانند مردم براي نوروز ميمنت به را اشعاري و ميآيند
آنها.است سال دوازده تا هشت "معمولا خوانها نوروزي سن
آن ازاي ودر ميخوانند اشعاري و ميايستند خانهها جلوي
دريافت آن نظاير و تخممرغ پول ، ميوه ، قبيل از هديههايي
.ميكنند
شعري نوروزيها ، شاد ترانههاي ميان در كه اين جالب
ناشي اندوه كه دارد وجود غريبه يك مرگ درباره غمانگيز
.مياندازد گريه به را شنوندگان بياختيار آن از
چيستا ، )محمدباقري از نقل به شعر اين فارسي ترجمه
جواني درگوشهاي و رفتم مسجد به":است چنين (فروردين66
اهل:گفت كجايي؟ اهل پرسيدمبود افتاده بيمار.ديدم را
نداري؟ كاري و كس جا اين آيا جوان:گفتم.بلغارم ولايت
غريبه آدمبخورند را غمم كه مادر نه و دارم پدر نه:گفت
و همدردي يتيم با كس هيچ سربگذارد ، كه ندارد جايي
بيمار بالين به درمان براي طبيبهانميكند خوشرويي
:ميكنند نجوا سرم بالاي ميرسند ، كه من به ميروند ،
".است غريبه او اما"
.انار نيمي و سيب يك:گفت ميخواهد چه دلت جوان:پرسيدم
مسجد بهخريدم انار نيمي و سيب يك و رفتم بازار به
اورا.نبود زنده ديگر جوان.رفتم گوشه همان به و بازگشتم
را جسدش پدر يك همچون و دادم غسلش.بردم رودخانه كنار به
اين براي گوري گوركن ، زدم صدا آنگاه.پيچيدم كفني در
را گورش و زدم كنار خود دست با را خاك..!كن آماده جوان
صداي.ايستادم جوان گور بالاي.كردم گود سينه ارتفاع تا
...ميكني ناله كه ميبينم جوان:گفتم.شنيدم را نالهاش
سحرگاه نسيم اي.نبردم بهرهاي جوانيم روزگار از:گفت
اي بگو او بهبرسان پيرم مادر به مرا خبر و شو روان
چمن در گلي تازه من.گذشت برمن چه نميداني مهربان ، مادر
شبهاي تو مادر.ريخت فرو برگم و شاخ ناگاه به و بودم
از كه را شيري و بيا.ميدادي شيرم و برميخاستي دراز
".كن حلال من بر مكيدم پرمهرت سينه
فيروز حاجي
برگزار كشور كنار و گوشه در كه نمايشهايي از بسياري
.هستند ماهوي شباهتهاي داراي اختلاف اندكي با ميشوند
شباهتهايي كه است خواني فيروز حاجي نمايشها اين از يكي
از گروهي مراسم ، اين اجراي براي.دارد نوروزخواني به
ميشدند ، جمع هم دور نوروز عيد به مانده روز چند اهالي
سيرت نيك و سيما خوش جواني و ميكردند آماده اسبي يا شتر
سوار نوروز حاجي يا فيروز حاجي عنوان به را طينت پاك و
نيز زندهدل جوان گروهي ميان ، اين درميكردند مركب آن
و تار با و ميآمدند گرد فيروز حاجي ركاب در
خيابانها و كوچهها ترانهخوانان ، شيپور و كرنا و تنبور
:ميخواندند فيروز حاجي همراهان.ميگذاشتند پا زير را
روزه يه نوروزهسالي مير فيروزه حاجي
جايي در اسبشان يا شتر تا ميرفتند قدر آن گروه اين
حاجي مركب كه دكاني يا صاحبخانهبنشيند يا بايستد
سات و سور هزينه بود موظف ميكرد توقف آن كنار در فيروز
.كند تامين را گروه
تاريخي بناي يك شناسنامه
صفوي دوران يادگار ;ستوده قلعه
تاريخي بناهاي ديدنيترين از يكي ستوده ، (خانه)قلعه
تا صفويه دوران از كه است كرد شهر چالشتر روستاي در واقع
.است بوده چهارمحال محلي حكومت مركز قاجار ، اواسط
اين نفيس نقاشيهاي و خورده تراش ارزشمند سنگي ازارههاي
همه ميدهد ، نشان را قلعه حاكمنشين معماري كالبد كه بنا
.ميكند جلب خود سوي به را معماري دوستداران
و محال چهار استان فرهنگي ميراث مدير آخوندي ، اردشير
پيشينه درباره تاريخي آثار ازكارشناسان يكي و بختياري
تا صفويه دوران اواخر در چالشتر روستاي:ميگويد بنا
بوده محصور برج با 22 عظيم قلعهاي داخل در قاجار دوران
با بازار و حمام قنات ، انبار ، مسجد ، چندين قلعه اين در و
.است داشته وجود ديدني و زيبا بسيار معماري
آن با مرتبط بناهاي و چالشتر قلعه مفصل شرح كه بهطوري
كشور تبعه رنهدآلماني هانري توسط ميلادي ، سال 1907 در
نوشته "بختياري تا خراسان از سفرنامه" كتاب در فرانسه
.است شده
جا به واقع در ستوده (خانه) قلعه:ميافزايد سپس وي
قلعه زمان مرور طي كه است چالشتر ارگ اعظم بخش از مانده
و همكف طبقات شامل كه قلعه اندروني تنها و شده تخريب
(خانه)قلعه به كه مانده بهجاي است قلعه حمام و فوقاني
.است معروف ستوده
سنگي ازارههاي با ستوده قلعه همكف طبقه بيروني نماي
گياهي نقوش و مرغ و گل گلدان ، و گل انگور ، و تاك به منقش
ايوان داراي نيز ستوده قلعه فوقاني طبقه.است شده پوشيده
زيبا ، بسيار نقاشيهاي با شده آراسته مركزي اتاق ستوندار ،
حمام.است شكر و شير نقوش با اتاقهايي و قرآني كتيبههاي
سربينه ، سنگي حوض سنگي ، ستونهاي با قلعه بزرگ "نسبتا
پوشش و سنگي ونماي ستوتها با سرد و گرم آب خزينههاي
.است قلعه معماري بارز خصوصيات از بدنه فيروزهاي كاشي
چالشتر قلعه:كرد اضافه ادامه در آخوندي اردشير
و محال چهار در خوانين خانه و قلعه ساخت معماري بازمانده
وفرهنگي هنري ويژگيهاي و معماري ازلحاظ كه بوده بختياري
.است بينظير خود درنوع
همشهري خبرنگار -كرد شهر
ساله هزار ميراثهاي 5 جستوجوي در
"مردگان شهر" در باستانشناسي كاوش فصل دومين انجام با
در نوين فصلي كرمان ، استان در جازموريان حوزهفرهنگي در
.شد آغاز ايران پژوهشهايباستانشناسي و سفالگري فرهنگ
حوزه ميلاد از پيش سوم هزاره فرهنگ" نام با فصل اين
عمومي روابط بهگزارش.ميشود عنوان"جازموريان فرهنگي
سوم هزاره به جازموريانكه منطقه فرهنگي ، ميراث سازمان
دارد ، تعلق مفرغ عصر و شهرنشيني دوره آغاز و ميلاد از پيش
.است دورافتاده منطقه اين در توجه قابل جمعيتي زيستگاه
در تدفين گوناگون نمونههاي روي شده انجام بررسيهاي
مترمربع ، هزار از بيش وسعت به تپهاي مكشوفهبر گورهاي
ابزار و سفالينهها درساخت منطقه مردم والاي دانش بيانگر
جازموريان فرهنگي حوزه است حاكي ديگر مطالعات.است مفرغي
همچون خود همزمان تمدنهاي با يكسو هزارههااز طي در
از و فلات شرقي درحاشيه كرمان و فارس خوزستان ، لرستان ،
ارتباطو هند و بلوچستان و سيستان تمدنهاي با شرق سوي
.است داشته بازرگاني -فرهنگي تنگاتنگ پيوند
|