ديني ضد تمدن عصر در ديني نوگرايان شكوفايي
زندهياد درگذشت مناسبت به خاتمي سيدمحمد دكتر خطابه
قرآن مفسر و ، محقق شريعتي محمدتقي استاد
در شمسي هجري سال 1286 در شريعتي محمدتقي استاد :اشاره
در نمود ، رحلت فروردين 1366 در 31 و آمد دنيا به مزينان
همچون صالحات باقيات بهعنوان زيادي آثار وي مدت اين طي
نظر از ولايت و خلافت كرد؟ قيام حسين چرا نوين ، تفسير
جاي به خود از..و نهجالبلاغه در امامت سنت ، و قرآن
اين ترحيم مجلس در خاتمي دكتر ايشان رحلت از پس گذاشت ،
را شريعتي بزرگ كار خاتمي ، نظر از كرد سخنراني بزرگ مرد
مردم آشتي و دين با روشنفكر و دانشگاه آشتي در ميتوان
.كرد ذكر روشنفكران با
انديشه گروه
به مجلس اين و هستيم رمضان مبارك ماه به ورود آستانه در
همه كه قرآن و اسلام مكتب بزرگ شاگردان از يكي نام و ياد
در. است شده برگزار بود الهي تقواي و معرفت او سرمايه
ايران اسلامي جمهوري رياست محترم مقام دستور به كه مجلسي
آن بلند روح كه ميخواهيم خداوند از است ، شده برگزار
.بفرمايد خود واسعه نعمت غريق را فقيد استاد
بدين است ، دين عهد تاريخ ، پاياني عهد اسلامي ، بينش در
نه و مينگرد آينده در را خود طلايي راه دو اسلام ترتيب
خاطر به ميكند نگاه و دارد نگاه گذشته به اگر.گذشته
كه است حق وحي و است وحي نزول زمان ظرف گذشته كه است اين
ومكان زمان تاثير تحت و است شده صادر مطلق ، حق كانون از
زندگي ، در اما.هست هم تازه همواره و هست همواره و نيست
حق اين آن ، سايه در كه مينمايد تلاش و دارد آينده به رو
اراده و وعده اين.شود پياده انسان زندگي و جامعه در
همه بر و زمين سراسر بر او دين كه خداست مشيت و خداست
.گردد حاكم انسانها
عدل استقرار جريان در و خدا دين استقرار جريان در البته
وجود انسان اراده و خواست نام به اساسي ، عامل يك الهي ،
منفعل ابزار يك انسان عظيم ، حركت اين جريان در.دارد
رشد كه ميزان همان به كه است فعال و موءثر عامل يك نيست ،
نهايي عهد آن به بكند ، پيدا بيشتري اراده قدرت و فكري
نزديك خدا دين و الهي عدل حاكميت و استقرار و تاريخ
جريان اين در بايد كه است اصلي عامل خود انسان.ميشود
حاكميت كه آنگاه تا كند تلاش بخواهد ، باشد ، داشته حضور
انسان حركت پايه ، دو بر الهي اديانشود تامين خدا دين
سايه در كه است "وحي" يكي.دادهاند شكل آينده سوي به را
و ميشود مشخص اسلامي و الهي نظام توجه مورد شكل آن وحي
وحي ارزشهاي و معيارها و اصول آن سايه در كه "جهاد" يكي
رسول رحلت با وحي دوران البتهميگردد پياده جامعه در
آن از و ميماند وحي خود ولي ميرسد ، پايان به (ص)اكرم
در و است وحي تبيين و حفظ كننده تضمين "امامت" اصل پس ،
مورد نظم تئوري "اسلامي اصيل جهاد" معصوم ، غيبت زمان
ملاكهايي و معيارها براساس انسان زندگي براي را خدا توجه
ميكند استخراج است ، يافته قوام اسلامي فكر و فقه در كه
طول در.وحي استقرار براي مستمر جهاد آن ، دنبال به و
و عميق مبارزه يك درگير خصوصيتها ، اين با اسلام تاريخ
در همواره.است بوده انسانها بر حاكم جهل و جور با اساسي
و اسلام است ، بوده اسلام تاريخ در جهل و جور كه كجا هر
در و ايستادهاند جهل و جور مقابل در آن واقعي پيروان
.است شده جمع جا يك در اجتهاد و جهاد تاريخ ، لحظات اغلب
و عالمان و مجتهدان اسلامي ، جهادي حركت پيشاپيش يعني
اجتهاد حركت ، اين موءيد داشتهاند ، حضور اسلامي متفكران
مبارزه و فكري مبارزه اين تاريخ طول در و بوده اسلامي
دارد وجود خصوصيتي ما ، زمان در امااست داشته وجود علمي
با اجتهاد و جهاد اين مبارزه ، اين نحوه و كلي شكل به كه
ستم گذشته در.دارد اساسي تفاوت بوده ، گذشته در كه آنچه
مردم بر كه بودهاند دنياپرستان بوده ، جور حاكميت بوده ،
ميكرده مبارزه آنها با هم "دين" و ميكردهاند حكومت
حاكمان حتي يعني.است نبوده بيديني عهد عهد ، اما است ،
نيست ، دين زمان زمان ، كه نميگفتهاند هم بيدادگر و ستمگر
از بلكه ميكردهاند ، حكومت مردم بر دين نام به بلكه
و ميكردهاند سوءاستفاده مردم دنياي بر حكومت براي دين
آن از خود ، حكومت تثبيت و قدرت پايههاي تبيين براي
آن از ميتوانستهاند و بوده دين حوزه در كه افكاري
تصادفي و.ميبردند را بهره حداكثر بكنند ، سوءاستفاده
جبر ، مذهبي عباسي ، و اموي حكومتهاي در ميبينيم اگر نيست
كند توجيه را موجود وضع اينكه براي است ، حكومت رسمي مذهب
خدا اراده و مشيت با مقابله را ، آن با مقابله هرگونه و
.بداند
دوران كه نميشده اعلام اما بوده ، ستم و جور گذشته در
ميكنيم زندگي زماني در ما اما.است رسيده پايان به دين
عصر در بدهيم ، ادامه را خود مبارزه بايد زماني در و
پايان اعلام با آن ، شكلگيري آغاز كه ميبريم بسر جديدي
سخنگويان بزرگترين از يكيبود "دين عهد" و "دين دوران"
فكري دورههاي تقسيم با "كنت اگوست" جديد تفكر و تمدن
را جديد عصر علمي ، و فلسفي و ديني و رباني دوره به بشر
عهد و ميداند آن تجربي معناي به هم آن علم ، حاكميت عصر
.ميداند فلسفي عهد و ربانيت عهد و دين عهد فاسخ را علم
و ميشود شروع دين دوران پايان اعلام با جديد دوران آغاز
ما.هستند ما عصر مظاهر از بيديني يا ضدديني حكومتهاي
مبارزه دين براي و بكنيم دفاع دين از زماني در بايد
دوران پايان پيش ، سال صد چهار -سيصد از دنيا كه بكنيم
اجتماعي و بشري سرنوشت در دين نفوذ پايان لااقل يا دين ،
اساسي مبارزه يك بايد جبهه دو در و است شده اعلام بشري ،
و استكبار و استعمار به وابسته عناصر با يكي.داد انجام
و بيديني سهمگين امواج با يكي و ستم و جهل جور ، حاكمان
و عهد حاصل كه استعمار.آن وجوه و اشكال همه در الحاد ،
تنها آورد ، روي سرزمينها تسخير به وقتي بود ، جديد عصر
بلكه برنيامد ، ملتها طبيعي و مادي منافع به تجاوز درصدد
جوامع ديني و ملي قومي ، هويت ريشههاي خشكانيدن درصدد
منافع بر سيل مانند ميآمد ، كه همانطور استعمار.برآمد
معنوي عوامل همه ميافكند ، چنگ ملتها سياسي و اقتصادي
دنياي در بخصوص ميكرد ، نابود را خود راه سر در موجود
بالقوه كه نيرومند بسيار مكتب يك با وقتي اسلام ،
بيديني رواج درصدد كرد ، برخورد باشد ، او رقيب ميتوانست
كه نيست تصادفي باز و برآمد دين پايههاي نابودي و
حركتي به -تركيه در و ايران در بخصوص -استعمار ميبينيم
دست دين نابودي و بيديني رواج براي خطرناك و زشت و پست
در آتاترك طريق از و ايران در رضاخان طريق از حركتي زد ،
.تركيه
اسلامي كشور دو اين با كه بود خصومتي خاطر به اين و
عثماني چند هر -بود عثماني خلافت پايگاه تركيه.داشتند
بالقوه ولي بود ، منحرف اسلامي اصيل معيارهاي و اصول از
غرب برابر در را اسلام جهان ميتوانست كه بود نيرويي يك
معارف كه رفيعي پايگاه آن خاطر به ايران و كند متحد
براي تلاشداشت ما شيعي حوزههاي در بخصوص اسلامي
در "طبعا و بود استعمار اساسي كارهاي از دين ، نابودي
دو در دين ، استقرار براي تلاش اسم به مبارزه ما زمان
و بگيرد شكل ميبايست علمي جهاد و فكري مبارزه جبهه
بزرگترين از يكي شيعي علمي حوزههاي كه است اين انصاف
چه -بيگانه تجاوز و الحاد و استعمار با مبارزه پايگاههاي
.است بوده -علمي زمينههاي در چه و فكري زمينههاي در
حتي مبارزه ، جريان طول در كه بگويم نميخواهم بنده
سنگر كه پايگاهي ولي نداشتند ، اشتباه هم شيعي حوزههاي
بود ، بيگانه سياسي تجاوز و الحادي فكر با مبارزه اصيل
روح كه بود حوزهها اين متن از و بودند ما علمي حوزههاي
"مكتب" يعني انسان ، با عهدالهي آن ، حفظ و اسلامخواهي
حوزههاي و اسلامي علماي البته.ماند محفوظ و مصون
ويرانگر موج اين با برخورد در گوناگوني شيوههاي اسلامي ،
تواناترين ، كارسازترين ، اما داشتهاند ، استعمار و استكبار
شيوهاي همان مبارزه ، شيوه اسلاميترين و منطقيترين
به وابسته حكومتهاي سرنگوني صدد در بايد ميگفت كه بود
در كه همانگونه.بود اسلامي حكومت استقرار و بيگانه
اين.بود امت بزرگوار امام آن ، پيشواي و منادي ما زمان
همه ناباوري ميان در و شد پيروز هم عاقبت كه اصيل جريان
ايران اسلامي سرزمين در را اسلامي حكومت غرب ، و شرق
ميگفت كه بود بنياديني و عميق اصيل ، جريان كرد ، مستقر
مقابل در سنگر به سنگر عقبنشيني و استكبار نفي با تنها
كرد دفاع اسلام اصالت و كيان و حيثيت از نميشود استكبار
دست با سازش با جور ، بادستگاههاي سازش با آن از بدتر و
در نميشود مصلحتي ، بستانهاي بده و بيگانه نشاندگان
كرد ، ادا را اسلام تاريخي رسالت و ايستاد موج اين مقابل
را اسلامي حكومت و بود حكومتها سرنگوني فكر در بايد بلكه
.كرد مستقر
و فكري جريان اسلاميترين و منطقيترين و اصيلترين اين
و آن راس در امت امام ما ، زمان در كه بود اسلامي جهادي
بخشيدند تحقق را انقلاب اين آن ، متن در مسلمان امت انبوه
تاريخ طول در حال ، هر به.كردند مستقر را اسلامي حكومت و
حوزههاي اسلامي دورههاي اسلام ، تاريخ طول در مبارزه ،
استقرار براي جهاد و اسلام از دفاع پايگاه مهمترين شيعي
موج خود همراه آمد ، استعمار كه هنگامي.بودهاند اسلام
طريق از يكي:آورد طريق دو از را الحاد و ديني فكري
طريق از هم ديگري و نشانده دست وابسته حكومتهاي تحميل
روشنفكر و غربزده فكري جريانات.زده غرب فكري نيروهاي
و "رسما كه آنهايي دسته يك:بودند دسته دو زده غرب نماي
استكباري و استعماري محافل و سازمانها به وابسته "عملا
از فكري ، -سياسي نظر از هم و مادي نظر از هم و بودند
بودند هم عده يك.ميشدند تغذيه جهاني استكباري كانونهاي
و مرعوب ولي نداشتند ، سوءنيت هم شايد نبودند ، وابسته كه
مسحور ابتدا.بودند غرب دنياي پيشرفتهاي برابر در مسحور
به تبديل بعد و ميماندند وا خويش اصل از و ميشدند
كه ارزشهايي برابر در تسليمي و رام بسيار بلندگوهاي
اسلام دنياي در بخصوص سوم دنياي در را غرب و شرق اتحاد
دنياي بخصوص و اسلام دنياي.ميشدند ميكرد ، ترويج آنها
و نشانده دست حكومتهاي يكي.شد روبهرو جريان دو با سوم
در آن سرچشمه كه بيدين الحادي نماي روشنفكر جريانات يكي
.بود غرب
الهي ضد اخلاق آن و ولنگاري و الحاد از پيروي خواهان غرب
رواج با.بود غرب در رايج انساني ضد و بشري ضد و
بودند كفر و الحاد مدعي فلسفي نظر از "علنا كه مكتبهايي
پيدا استقرار دنيا ديگر گوشه در و شدند حاصل غرب در و
آمدند صحنه در روشنفكرها اين.زد دست عمل اين به كردند ،
اما كردند ، دين كردن نابود به شروع حكومتها كنار در و
روشنفكري ، جريانات اين كه بود اين داشت ، وجود كه مسالهاي
در بالاخص و اسلام دنياي در بخصوص مردم بين در جايي
بود ، آنجا در اسلامي فرهنگهاي عميقترين كه ايران
كار نميشد مردم بدون بودند ، بيگانه مردم از و نداشتند
اين از رسيد ، شوم اهداف آن به نميشد پايگاه بدون و كرد
پايگاهها درصدد حكومتها ، كمك با و استعمار كمك با رو
هم پايگاهها اين اندك كه برآمدند خودشان براي نفوذي
اندك اندك هم و بشكند هم در را مردم مقاومت ميتوانست
و مدارس تاسيسبكند جذب آنها سوي به را نيروها
اسلامي ، كشورهاي از بسياري در و ايران در جديد دانشگاههاي
در كه چيزي نبود ، غرب دانش و تكنولوژي و علم اشغال براي
تنها نه فكر و علم با هم اسلام و است ارزشمند خود جاي
بزرگترين پرورنده خود كه ندارد تعارضي و تضاد هيچگونه
و منطقي فكر باز آغوش و سعهصدر با و است عالم دانشمندان
روشنفكري پايگاههاي جديد مدارس بلكه ميپذيرد ، را علمي
تفكر مقابل در دين مقاومتهاي آخرين برداشتن براي الحادي ،
و بوده غرب و شرق و استكبار خدايي ضد و ديني ضد تمدن و
بيدين ، روشنفكران پايگاهها ، و صحنهها اين قهرمان
.بودند ايران بخصوص و اسلام جهان كشورهاي ملحد و غربزده
مثل شخصيتي و والايي مقام ارج ، كه است نقطه همين در درست
.ميشود معلوم شريعتي محمدتقي علامه بزرگوار ، استاد
از "واقعا كه شريعتي ، استاد نظير افرادي عظيم جهاد
نيست ، انكارپذير بودند ، جهاد آن والامرتبه قهرمانان
خود معرفت همه استاد.است علميه حوزههاي پرورده استاد
حوزههاي در اسلام ، و تكوين و انسان و جهان به نسبت را
تقوايي و علم نمونه استاد.است گرفته فرا اخلاقي علمي
و است شده حاصل اسلامي علميه حوزههاي درون در كه است
و افراد اما.است داشته اسلام تاريخ طول در هم شگفتيهايي
اينكه بدون ميگيرند ، تصميم شريعتي استاد نظير جرياناتي
هويت و روحيه همان حفظ با بكنند ، خود مبارزه به پشت
كه پايگاههايي به ميكنند هجوم حوزهاي ، و اسلامي
كرده ايجاد ما كشورهاي نابودي براي استكبار و استعمار
.بود
دارد ادامه
|