اقتصادي انباشت و عدالت دمكراسي كاركرد
(دوم بخش) ندارد معنا دموكرات انسانهاي بدون دموكراسي
اوملي علي دكتر :نوشته
بنيطرف عزيزي يوسف :ترجمه
كه است ، نشسته پس آنقدر مردمان از برخي سياسي انديشه
.ميكنند جدل و بحث دموكراسي بودن حرام يا حلال درباره
پرباري بحثهاي گواه دموكراسي ، مساله كه است حالي در اين
آن درباره انديشهپردازي جهاني ، اخير سترگ تحولات كه است
را دموكراسي مسايل از برخي اينجا در.است كرده تجديد را
گفتگو و بحث آنها درباره هماكنون كه ميكنيم بررسي
دربرابر دموكراسي كه است شده پذيرفته امر اين.ميشود
هنگام همان از.است آن مخالف و ميگيرد قرار استبداد
اين اماداشت وجود قضيه اين دموكراسي ، انديشه پيدايش
از نوعي سوي به دموكراسي خود انحراف از مانع "احيانا امر
استبداد ميتواند استبداد اين حالنميشود استبداد
يا تبليغات با كه تودههايي استبداد يا باشد اكثريت
همان با كه اين يا ميشوند هدايت غيردموكراتيك عقايد
بالا ديكتاتور فردي دموكراسي ، بهنام و انتخابي مكانيسم
سده از مساله اين.كند خلاصه خود شخص در را ملت كه برود
از متفكراني و شد بررسي و مطرح غربي انديشه در گذشته
.كردند انتقاد عمومي حاكميت درباره ژاكروسو ژان نظريه
كه اوست طبيعي آزادي و فرد عزيمت ، نقطه روسو ، نظر از
براساس تا ميكشد دست آن از (تئوريك نظر از) داوطلبانه
آنان.سازد منعقد را اجتماعي قرارداد عمومي ، اراده
ميان از فرد فرديت و آزادي نهايت ، در كه كردند مشاهده
اين نام به مستبد نظام يا سركش فرمانرواي يك زيرا ميرود
از يك هر":ميگويد روسو وقتي.ميكند حكومت عمومي اراده
برتر رهبري تحت و مشترك بهطور را خود قدرت و ذات ما ،
از كه ميبينيم را نويسندگان ،"ميدهد قرار عمومي اراده
درباره نظريههايش و انديشههايش به تاكنون گذشته قرن
اعتراض ملت ، حاكميت و اجتماعي قرارداد عمومي ، اراده
.كردهاند
از كه بود اين روسو اشتباه:ميگويد كنستانت بنجامين
قلمداد آزادي سود به را آن بسا كه اش"اجتماعي قرارداد"
نوع همه براي هراسانگيز ابزاري بهعنوان -كردهاند
جماعتي ، يا گروهي سود به مطلق بردگي و (..) ستمگري
.است كرده استفاده
به ملت ، بر ملت حكومت مبتنيبر دموكراسي سنتي تعريف
.ميشود تبديل خود نقيض به و ميانجامد پوپوليستي انديشه
ملت كه حالي در دارد ، كامل ظن حسن ملت به نسبت پوپوليسم
به ونميتوان است متناقض عواطف و ديدگاهها مصالح ، داراي
سازماندهي يك خود خودي به دموكراسي اما.بست دل آن
روابطي تا ميرود فراتر تناقضها از كه است عقلاني
مرجعي بايد اينرو از.آورد پديد انصاف و توازن براساس
انديشمندان از برخي لذا.باشد داشته وجود دموكراسي براي
قايل تمايز دموكراسيها ديگر و ليبرال دموكراسي ميان
.شدهاند
انتخابات فرايند
انتخابات فرايند به دموكراسي مردم ، از بسياري نظر از
در كه ميبينيم كشورهايي در را امر اين اهميت.ميانجامد
هوادار مجالسي تا ميشود پرداخته و ساخته انتخابات آنجا ،
.ندارند انتخابي مجالس "اصلا كه اين يا شود ايجاد حكومت
جهت در سالم و مستقيم انتخابات مساله كه اينجاست در
.ميشود بدل مردم اساسي خواسته به دموكراتيك نظام استقرار
انتخابات فرايند در را دموكراسي نميتوان همه اين با
بيرون رايگيري صندوقهاي از كه نتايجي زيرا.كرد خلاصه
اكثريت نزد رايج سياست از نوعي برآيند جز چيزي ميآيد
.نيست رايدهندگان
مساله شفاف ، و آزاد عمومي همهپرسي يك در كنيم فرض
.كنيم مطرح عربي كشور يك در را مرد و زن ميان كامل برابري
شيوه به برابري اين هواداران كه نيست معلوم اينجا در
مرجعي بايد بهناچار دموكراسي لذا.شوند پيروز دموكراتيك
اين.است بشر حقوق اصول و ارزشها همانا كه باشد داشته
سالم و عمومي انتخابات خواسته از كه نيست آن معناي به
معنايش بلكه يابد ، رواج بشر حقوق فرهنگ تا برداريم دست
يا.ندارد وجود دموكرات افراد بدون دموكراسي كه است آن
مبارزهاي با مگر نمييابد تحكيم دموكراسي ديگر بهعبارت
كه است آن بهخاطر اين و طولاني و سخت دموكراتيك ،
كه شود پايهريزي دموكراتيك فرهنگي براساس بايد دموكراسي
.است بشر حقوق فرهنگ همانا
نهادها ، تا است انباشت نوعي دموكراسي رو ، اين از
كردارها و خردها به و يابد تحكيم آن فرهنگ و مكانيسمها
هم و خانواده درون روابط درباره هم امر اين.برساند بهره
جامعه سازمانهاي درون يا شهروندان ميان يا مرد و زن بين
.ميكند صدق دولت و جامعه بين يا مدني
سياسي و اقتصادي انباشت
دستيابي چگونگي عربي ، كشورهاي همانند كشورهايي اشكال اما
جهت در اقتصادي انباشت:است يكديگر مكمل انباشت دو به
سياسي انباشت و اقتصادي مبناي بر دموكراسي استقرار
نظام ساختار به دموكراسي تبديل منظور به دموكراتيك
وجود با دموكراسي كه شده گفته بارها.سياسي و اجتماعي
.است ناممكن فقر گستردگي
دستيابي تا را دموكراسي مساله كه نيست معنا آن به اين
كه است آن معنايش بلكه اندازيم عقب به اقتصادي رشد به
جدا دموكراتيك توسعه آماج از نبايد اقتصادي توسعه آماج
به قانون برابر در عدالت نهتنها دموكراسي ، زيرا.شود
.هست هم اجتماعي عدالت بلكه است انتخاباتي رايگيري هنگام
عدالت مساله درباره گفتگو و انديشه اخير ، دوره در
در بازار اقتصاد چيرگي آن علت كه است گرفته جان دوباره
.است جهاني سطح
از را اقتصادي فعاليت منطق نئوليبرال ، اقتصاددانان
اين هدف زيرا ميدانند برتر اجتماعي اقتصاد سياستهاي
و جامعه كماقبال لايههاي با همبستگي اقتصاد ، نوع
دوباره توزيع براي مكانيسمي بهعنوان ماليات به دستيابي
خدمات نظير اجتماعي بخشهاي در سرمايهگذاري و ثروت
آموزش بودن رايگان و شدن فراگير اجتماعي ، تامين بهداشتي ،
.دستمزدهاست نظام و قيمتها كنترل نيز و
بويژه و -وابسته عرب ليبرالهاي نظر از عدالت مساله اما
و فعال قضايي نظام يك براي تقاضا در فقط -كارفرمايان
و مالي كارهاي روند اقتضاي زيرا ميشود ، خلاصه سريع ،
آن اجتماعي مفهوم در عدالت اما.است امر اين در تجاري
دوش بر باري را آن بلكه ندارد اهميت آنان براي نهتنها
وقتي.كند سبك را آن مالي بار بايد كه ميدانند دولت
مفهوم از ميشوند عميقتر عدالت مساله در ليبرالها
در شهروندان برابري همانا كه نميروند فراتر آن حقوقي
آنان.است دادن راي هنگام به آنان برابري يا قانون برابر
بار و است اقتصادي فعاليت برضد اجتماعي عدالت كه معتقدند
نيز.شود سبك بايد كه ميگذارد مدرن دولت دوش بر مالي
جزو كه ميگذارد دولت برعهده كاركردي نقشي عدالت ،
كه دارند تاكيد ليبرالها حال هر به.نيست آن ويژگيهاي
و داشته واقعيت چه حال ;است آمده سر به رفاه دولت دوران
.باشد شعار "صرفا چه
عدالت
عدالت مكتب بر كه آنان تبادلي؟ يا است توزيعي عدالت ، آيا
از دوم مقوله و دارند اعتقاد اول مقوله به هستند اجتماعي
دخالت خواهان اول مقوله پيروان.ليبرالهاست مكتب آن
همبستگي ، بر مبتني اجتماعي بافت استقرار منظور به دولت
براي مكانيسمهايي بهكاربستن و طبقاتي جامعه با مبارزه
خريد قدرت تقويت دستمزدها ، فاصله كردن كم ثروت ، توزيع
اما.هستند ضروري اجتماعي خدمات تامين و كمدرآمد طبقات
و ابتكار و فردي كوششهاي پاداش خواهان دوم ، مقوله اصحاب
ميدهد كاهش را دولت دخالت كه هستند آزادي اصل به احترام
آماده ابتكاري و فردي كوششهاي ميوهچيني براي را عرصه و
جامعهاي در مشكل بلكه نيست منطق در مشكل اما.ميكند
اختلافهاي داراي خود روابط و جايگاهها در كه است
اختلاف هم با افراد عزيمت نقاط كه بهطورياست موروثي
.است دور به فرصتها در برابري از و دارد
از پس بارها كه خود ، "عدالت نظريه" كتاب در رولز جان
است شده بررسي و بحث هفتاد ، دهه آغازهاي در انتشارش
بر -كانت و روسو و جانلاك همانند -را خود نظريه مبناي
را برابري موضع رولز ، .ميگذارد اجتماعي قرارداد انديشه
آزادي از آن طبق كه ميكند تصور افراد از يك هر براي
كه دارند قرار هالهاي در افراد.برخوردارند كامل
سرنوشت از آنان.مينامد "غفلت حجاب" را آن نويسنده
و ثروت در اختلاف همانند سرنوشتي ;غافلند خود جامعه
و نژادي تفاوتهاي و اعتقادات و خانوادگي جايگاه
از ميكند بنا رولز كه تئوريكي نمونه.طبقاتي اختلافات
براي پيشين موانع كه بهطوري ميشود ، آغاز آزادي اصل
اما باشد نداشته وجود افراد اساسي آزاديهاي كردن مقيد
تلاشها و زحمتها شايستگيها ، استعدادها ، تفاوت واقعيت
بدون عدالت ، تضمين همانا مساله بنابراين ، .ميپذيرد را
و طبقاتي اختلافات اما است واقعي تفاوتهاي گرفتن ناديده
و زمان بهمرور نژادها و اعتقادات و خانوادهها جايگاه
.مييابند تحكيم و ميشوند انباشته هم بر عادات ، براثر
يك بهعنوان اجتماعي قرارداد انديشه به بازگشت اينجا در
"صرفا امتيازات به تفاوتها تا ميآيد پيش اجرايي انديشه
رانده حاشيه به جامعه از لايههايي و درنيايد موروثي
فرصتها ، برابري به اعتراف همانا عدالت ، اصل لذا.نشوند
اصل برمبناي جامعه ساختن يعني همبستگي سياست به اعتراف
ليبراليسم با رولز ، عدالت نظريه بنابراين ، .است دموكراسي
.دارد تناقض منفعتطلبان مكتب با بويژه و افراطي
جامعه نظام اساس را اختياراتش و فرد آزادي منفعتطلبان ،
.ميدانند
.است انصاف بلكه نيست برابري نويسنده ، اين نظر از عدالت
آثار كردن محدود و انحصار بدون اقتصادي فعاليت موافق او
.است بازار اقتصاد اجتماعي منفي
اجتماعي سياستهاي
دولت توسط اجتماعي سياستهاي تقبل با ليبرالها مخالفت
بلكه نيست دولت كردن محدود و مالي سنگين بار دليل به فقط
.ميكند جلوگيري پساندازها انباشت از سياستهايي چنين
نشان كينز مينارد جان همانند برجستهاي اقتصاددانان
زيان به تاريخي نظر از پساندازها انباشت كه دادهاند
.است بوده اجتماعي عدالت
ميشد ، توزيع عدالت براساس ثروت اگر كه است داده توضيح وي
نميتوانست اول جهاني جنگ از قبل سرمايهها بزرگ انباشت
ثروتمندان افزوده درآمد نوزدهم ، سده در اگرآيد پديد
و ولخرجي شكل به كارفرمايان و صنايع صاحبان نظير جديد
اين به.نميآمد پديد سرمايهداري ميشد ، خرج ظاهري مصرف
در.بردند بهره پساندازها انباشت از بعدي نسلهاي ترتيب
نسلها ميان عدالت كه پساندازي اصل:ميپرسد رولز اينجا
بلكه نسل يك براساس نبايد عدالت چيست؟ ميكند تضمين را
ناگزير به انباشت زيرا.شود مقايسه نسلها براساس بايد
سرمايهداري انباشت تجربه كه است همراه قربانيهايي با
عدالت به بيتوجه اجتماعي ، تكامل و است آن نشانگر غرب در
.است آمده پديد اجتماعي
اجتماعي پيكارهاي
اجتماعي پيكارهاي با غرب در سرمايهداري برپايي زنجيره
بهبود و كار ساعات كردن محدود دستمزدها ، افزايش منظور به
حق شناختن رسميت به و اجتماعي تامين خاطر به و آن شرايط
همراه اجتماعي حقوق از دفاع جهت در سنديكاها سازماندهي
توسعه) غرب در سرمايه انباشت دستاوردهاي امااست بوده
و دموكراتيك نهادهاي تاسيس قانون ، دولت برپايي اقتصادي ،
آني خواستههاي ديگر ملتهاي نظر از (اجتماعي حقوق تحقق
با را خود اوضاع ملتها اين زيرا ميروند شمار به
چگونه لذاميسنجند پيشرفته ملتهاي كنوني واقعيتهاي
تا ساخت وادار را توسعه حال در كشورهاي ملتهاي ميتوان
و كوتاه را زمان ميتوان آيا و كنند؟ تحمل را انتظار
معتقدان پاسخ:دارد وجود پاسخ دو كرد؟ خلاصه را انباشت
و استثنايي حاكميت با انقلاب ميگويند كه انقلاب به
را عقبماندگي تا ميكند كوتاه را مراحل فراگير ، تدارك
.سربگذارد پشت
توسعه ، الگوي ميگويد كه دارد وجود نيز ديگري پاسخ
به توسعه چارچوبهاي و دروازهها شمار و نيست غربي الگوي
اما.ملتهاست اجتماعي و فرهنگي ويژگيهاي شمار اندازه
غربي نوگرايي و دارد وجود نوگرايي چندين كه كنيم فرض اگر
"واقعا كه آن براي -نوگرايي هر نيست ، ممكن الگوي تنها
برخوردار شرايطي از امروز جهان در بايد -باشد نوگرايي
حتي گيرد قرار دموكراسي و رقابتي اقتصاد براساس و باشد
همانا مقياس زيرا باشد داشته تفاوت مكانيسمهايش اگر
شهروندان حقوق تضمين و عمومي مسائل در مردم واقعي مشاركت
.است آنان اساسي آزاديهاي و
دارد ادامه
|