دادگاه در داماد نقيض و ضد اظهارات
جوان نوعروس گرفتن آتش راز
و نوه كه جنايتكاري زن براي قصاص بار 2
رساند قتل به را پدربزرگ
دادگاه در داماد نقيض و ضد اظهارات
جوان نوعروس گرفتن آتش راز
كه سالهاي جوان 22 پرونده به رسيدگي جلسه :حوادث گروه
خيابان در واقع مغازهاي در را جوانش نوعروس است متهم
دادگاه شعبه 1602 در ديروز صبح بود كشيده آتش به شريعتي
.شد برگزار اسماعيلي جواد قاضي رياست به تهران جنايي
تا خواست متهم از اسماعيلي قاضي ما خبرنگار گزارش به
.دهد شرح را حادثه جريان
رفتيم مغازه به وقتي آنروز گفت حادثه روز تشريح در متهم
به خودم مدتي از پس و بردم بالا طبقه به را او من
فلزي قاب كردن تميز مشغول و رفتم پائين طبقه به دستشويي
بدهم هديه او به ميخواستم كه را تابلويي شدم بنزين با
گفت كه شنيدم را مريم صداي ناگهان كه گذاشتم پاگرد روي
ديدم و رفتم بالا طبقه به "فورا صدا اين با من "سوختم"
خاموش تا انداختم او روي بر را خودم و گرفته آتش او كه
بر را كاپشن و ديدم را او كاپشن كردم نگاه را اطراف شود ،
دادوبيداد به شروع و كردم باز را پنجره و انداختم او روي
.كردم
جواب در متهم بود گرفته آتش وي كجاي پرسيد او از قاضي
.بود شده آتش تكه يك خودش بود كجايش نميدانم من گفت
تن لباس آتش كردن خاموش موقع آيا پرسيد او از سپس قاضي
و بود تنم به آبيرنگ پيراهن زير يك گفت متهم.بود شما
كمك تا رفتم بالكن به وقتي.بود سوخته شكمم و دستها
.درآوردم تن از را لباسم بخواهم
تن و شكم ولي نسوخته شما لباس دليل چه به پس پرسيد قاضي
است؟ سوخته شما
لباسم بالكن در ميدانستم اگر چرا نميدانم من:گفت متهم
.ميزدم آتش را
بلند و افتادم وقتي نكشيد طول بيشتر ثانيه چند:گفت وي
.افتادم كاپشن روي و انداختم او روي را كاپشن سپس و شدم
آيا بود چه حادثه روز در شما جروبحث علت:گفت قاضي
داشتيد؟ اختلاف
.نداشتم اختلافي او با "اصلا من:گفت وي
از قبل روز مورد در باجناقت اظهارات آيا:گفت قاضي سپس
آمدند ما منزل به مريم با وقتي حميد گفته كه حادثه
سر منزلشان از برگشت هنگام و بودند كرده دعوا "ظاهرا
اگر گفتهايد او به و گرفتهايد را مريم گردن چهارراه
.ميكنم زيرت بيايي
ميخواهم گفت او ، .ميكنم زيرش كه نگفتم من :گفت متهم
.كنم خودكشي
ميگوييد حالا و نكرديد جروبحثي ميگوييد شما گفت قاضي
.كند خودكشي ميخواست او
.ميكردم زيرش ماشين با ميخواستم اگر:گفت متهم
كه بودي گفته كلانتري در بازجويي روز در:گفت قاضي سپس
فلزي قاب كردن تميز مشغول من و بوديم بالا طبقه در دو هر
برخورد او به شومينه آتش چگونه نفهميدم ناگهان كه بودم
بودي؟ ساختمان پائين طبقه در كه ميگويي حالا اما كرد
.نيست يادم "اصلا من:گفت متهم
كلانتري در اظهاراتتان در "قبلا شما:گفت او به قاضي
ميگوييد حالا و بود روشن بالا طبقه شومينه بوديد گفته
چرا خاموش ، بالا شومينه و بود روشن هميشه پايين شومينه
ميكنيد؟ كتمان را حقيقت
.گرفت آتش شومينه نگفتم من:گفت متهم
.ميكنم تكذيب را قبليام اظهارات گفت وي
بود بسته مغازه در مراحل تمامي در پرسيد او از سپس قاضي
.نبود قفل ولي بود بسته مغازه در گفت وي باز؟ يا
پنجره از و نيامدي بيرون در از چرا پس:گفت او به قاضي
.خواستي كمك و آمدي بالكن به
نزديكتر پنجره و بود گرفته را جا همه دود چون:گفت متهم
.بود
بالكن در شما شاهدان از يكي گفته براساس:گفت سپس قاضي
ميشد خارج منزل بالاي از دود "ظاهرا و بودي ايستاده
.سوخت زنم ميگفتي و بودي ايستاده خونسردي با وشما
پاهايتان بطوريكه ديده بالكن در را شما كه ديگري شاهد
زندگيم سوخت ، زنم ميگفتيد و بوديد شسته و بوده آويزان
است كرده تمام ديگر گفتهايد شما داشته ، كمك قصد سوخت
.كند كمك او نداديد اجازه
زدهام؟ آتش را او من بگوييد ميخواهيد شما:گفت متهم
چه كردهايد را اينكار شما ميكنيم فكر ما:گفت قاضي
بگوييد؟ داريد
.ميكنم رد را قبليام اظهارات تمامي من:گفت متهم
و كرد ذكر را ايمني خدمات و آتشنشاني نظريه قاضي سپس
بنزين ريختن از ناشي و عمدي را آتشسوزي علت آنان كه گفت
.است كرده اعلام بدن جلوي قسمتهاي روي بر
روانه دادگاه بعدي جلسه تا را متهم دادگاه پايان در قاضي
.كرد زندان
و نوه كه جنايتكاري زن براي قصاص بار 2
رساند قتل
به را پدربزرگ
پدربزرگ و نوه كه جنايتكاري زن قصاص حكم :حوادث گروه
سوي از بود رسانده قتل به خوابآور قرص با را صاحبخانه
صادر تهران جنايي دادگاه شعبه 1602 رئيس اسماعيلي قاضي
.شد
نوزدهم است ، سودابه به معروف زينبالسادات كه زن اين
فضلالله غذاي در خوابآور قرص ريختن با گذشته سال مرداد
و بيهوش ابتدا را آنها ساله شهروز 12 و نيكخواه 70ساله
اطلاع با.ميگريزد حادثه صحنه از و ميرساند قتل به سپس
بود مست حاليكه در ميهماني يك در وي آشنايان از يكي
.ميشود دستگير و شناسايي
درآمده شهروز پدر "محمود" موقت عقد به مدتي كه سودابه
محمود از پيش چندي ميكرد زندگي آنان منزل در و بود
كرده رد را او تقاضاي محمود اما ميكند دائم عقد درخواست
.برميآيد انتقامجويي درصدد و شده او كينه امرباعث همين و
غذاي در سودابه بود رفته كارش محل به محمود كه روز يك
تعدادي (محمود پسر) شهروز نوهاش و فضلالله محمود پدر
در پيرمرد غذا خوردن از بعد ريختهدقايقي سمي قرص
.افتاد زمين روي نيمهجان نوهاش و جانسپرد رختخوابش
را نيمهجانش پيكر و بست را شهروز دهان و پا دست ، سودابه
آنجا از اتاق درب بستن از پس و گذاشت ديواري كمد در
.شد متواري
به تعفن بوي شدن پراكنده علت به همسايگان بعد روز چند
.دادند خبر انتظامي ماموران
بوي شدند متوجه آپارتمان در جو و جست كمي از پس ماموران
از پس آنان ميرسد مشام به ساختمان اول طبقه از تعفن
رختخواب در پيرمرد جسد با و شدند خانه وارد پنجره شكستن
.شدند روبهرو نبود شناسايي قابل كه كمد در ديگري جسد و
موفق تحقيقات جريان در جنايي قاضي و شعبه 10 كارآگاهان
.شدند متهم اين دستگيري به
تقاضاي به باتوجه بود كرده اعتراف قتل به قبل چندي كه وي
قاضي سوي از خود دفاعيات آخرين و اعترافات و دم اولياي
بهخاطر شلاق ضربه و 80 قصاص بار به 2 اسماعيلي
.شد محكوم حبس يكسال و شربالخمر
|