اسلامي رهيافتي جستجوي در
(پاياني بخش)اسلام - عدالت - توسعه
حجاريان سعيد دكتر
اسلام به ميتوان آيا كه است اين سئوال مقدمات ، اين با
داد؟ نسبت توسعه ، و عدالت ميان نسبت درخصوص را رهيافتي
.است ضروري تمهيدي مقدمه چند سئوال ، اين به پاسخ براي
برميگردد ، "عدالت" مفهوم انتزاعي وجوه به كه آنجا تا -1
در را فراواني شواهد ميتوان شرعي متون و نصوص ميان در
اماميه شيعه مورد در امر اين بهخصوص يافت ، عدالت تحسين
.دارد خاصي برجستگي شدهاند ، موصوف هم "عدليه" به كه
:كرد استشهاد زير موارد به ميتوان نمونه بهعنوان
والميزان الكتاب معهم وانزلنا بالبينات رسلنا ارسلنا لقد
.بالقسط الناس ليقوم
.والاحسان بالعدل يامر انالله
.الميزان في لاتطغوا ان الميزان ووضع
.الاحكام حياه العدل
يعدل فلم المسلمين امر ولي من الله علي الخلق اهون ان
.فيهم
.العدل الا لايصلحها الرعيه
.الاغنياء اموال في الفقرا ارزاق جعل الله ان
.لاستغنوا الناس في عدل لو
.جهتها من يخرجها والجور مواضعها الامور يضع العدل
.الدوله وثبات الحكم تحصين العدل
.العدل سنن باقامه الدول ثبات
.القدره لك تدم اعدل
البته.افزود هم ديگري موارد مذكور ، فهرست به ميتوان -2
سيماي و هستيم تجريدي مفهوم يك بيان مقام در كه مادام
برانگيخته مناقشهاي چندان است نشده آشكار آن مشخص
حسن به ميتوانند طبع صرافت به انسانها "مثلا و نميشود
كه ديد بايد اما بدهند ، گواهي ظلم ذاتي قبح و عدل ذاتي
يا توزيعي عدالت مثل) عدالت از خاص نوعي اقتضاي اسلام
سيمائي چه تشخص ، و تعين مقام در و دارد؟ را (مبادلهاي
.ميكنند ترسيم را عدالت از
عملياتي اصلاح به و) تدقيق مقام در (ره)مطهري شهيد مرحوم
اين از مستفاد انضمامي معناي چهار به عدالت مفهوم (كردن
.ميكنند اشاره واژه
ابعاض و اجزاء ميان تناسب رعايت يعني بودن ، موزون:الف
متعادل بتواند مجموعه آن كه گونهاي به هدفدار مجموعه يك
.بماند پايدار و
مساوات رعايت معنا اين در عدالت:تبعيض رفع و تساوي:ب
عدالت ، نقيض بهعنوان تبعيض و است استحقاقها زمينه در
.است همسان استحقاقهاي بين شدن قائل فرق
بودن عادلانه به معني اين در عدالت:حقوق رعايت:ج
عدل ، نقيض بهعنوان اينجا در ظلم و است ناظر بشري قوانين
حقوق در تصرف و تجاوز و حقوق پايمالكردن از است عبارت
.ديگران
به مربوط "عمدتا كه عدل از معني اين:استحقاقها رعايت:د
وجود افاضه در است ، باري ذات خصوصيات از و تكويني عدالت
يا و وجود امكان آنچه به رحمت و افاضه از امتناعنكردن و
.مييابد نمود دارد كمال
چند ذكر مطهري شهيد نظر از مفهومبندي گونه اين درخصوص
كهن تعريف يك از است بسطي و شرح اول مورد است ضروري نكته
و "موضعه في الشي وضع" از است عبارت كه عدالت معني از
كل اعطا" آن و است راجع عدالت از ديگر تعريف به دوم مورد
گذشته مورد دو حقوقي بيان سوم مورد.ميباشد "حقه حق ذي
خارج ما بحث از كه است الهي عدل به ناظر چهارم تعريف و
.است
دو به عدالت معناي تدقيق در بزرگوار آن فرمايشات مال پس
در مقام در چيز هر دادن قرار" برميگردد استاندارد تعريف
."حق صاحب هر حق دادن" و "چيز آن خور
،"حقه حق ذي كل اعطا" عدالت از ديگر استاندارد تعريف اما
مفهوم كه چرا.است شكلگرايانه اول ، تعريف مانند نيز ،
را حق ايجاد منشا و گذاشته اجمال بوته در را "حق ذي"
ميتوان كسي ، براي حقي اثبات از پس باري.نميكند معلوم
.دانست مستحق به حق اعطا را عدالت
كه گانهاي سه گونهشناسي به متناظر و مقدمات اين با
مثل مهمي مقولات از ديني متفاوت قرائت سه كرديم ، "قبلا
براي راه تا ميكنيم ارائه مالكيت حق و منابع تخصيص نحوه
.شود گشوده مقارنهاي و تطبيقي پژوهشهاي
به تمايل اسلام فقهاي اجماع مذاق "ظاهرا:اول قرائت
و منطق به استناد.دارد منابع تخصيص براي قيمتها مكانيزم
"ميشوند نازل آسمان از قيمتها" كه قبيل اين از رواياتي
جايز را دولت توسط (تسعير)نرخگذاري كه است شده موجب
داده اجازه دولت به كه خاص مواردي در حتي و نشمارند
نمايند ، خود كالاي عرضه به الزام را محتكران ميشود
را "سوقيه قيمت" و سلب دولت از را كالا نرخ تعيين اختيار
.ميدهند قرار مبنا
بر كه دارد وجود متعارف فقهي انديشه در كلامي فرض پيش يك
اوليه احكام اجراي در منطوي و مضمر را عدالت آن ، مبناي
مكانيزم شارع ، است معتقد "اساسا و ميپندارد شرع
"عدالت" لذا و است نكرده وضع عدالت ايجاد براي عليحدهاي
احكام اين سنجش به بتواند بيرون از كه نيست شاخصي
احكام اجراي تبع به كه است وضعيتي عدالت بلكه ، بپردازد
.ميشود حادث شرع اوليه
مكتب تئوريسينهاي مفروضات با حدودي تا فرض پيش اين
.گفتيم سخن آنها از يكي درباره "قبلا كه دارد شباهت اطريش
قاعده اسلام فقه در اصل كه است پيشفرض همين مبناي بر
"وي استيذان غير به غير ، مال در تصرف حرمت" و "تسليط"
باز دستمزد ، حداقل تعيين قبيل از كارهايي راه و است
و ثروت انتقال قيمتها ، كنترل كردن ، ملي درآمد ، توزيع
فشارهاي كاهش براي جبراني مكانيزمهايي كه...و درآمد
اينها ازندارد شرعي حجت است ، توسعه فرايند از ناشي
يك "عملا (شيعه فقه خصوص به و) اسلامي فقه چون گذشته ،
امر و است حقيقي اشخاص مصلحت به ناظر و خصوصي حقوق دوره
رسميت به هنوز است ، عامه مصالح مدار داير كه را عمومي
و قرابت كلاسيك ، اقتصاد به جهت ، اين از نميشناسد
.دارد بيشتري همخواني
ميتوان معتقدند ، اسلامي انديشمندان از برخي:دوم قرائت
به پرداخت مساله به ديگري كلامي و فلسفي پيشفرضهاي با
.شود باز اجتماعي عدالت و مواسات براي راه كه گونهاي
خصوص اين در مستوفا بحثي از پس مطهري شهيد مرحوم
:مينويسد
به بنا كه است اين ميگيريم بحث اين از كه بزرگي نتيجه"
واقعي قبح و حسن تابع را اسلام دستورهاي كه -اول نظريه
اسلام كه ميشناسد واقعي اموري را عدالت و حق و ميداند
ميتوانيم ما -است شناخته رسميت به را اينها بودن واقعي
اسلامي حقوقي مباني رشته يك و اسلامي اجتماعي فلسفه يك
اسلام ببينيم كنيم حساب بنشينيم ميتوانيم و باشيم داشته
چه دارد ، زمينه اين در اصولي چه دارد؟ حقوقي مباني چه
مبنايي چه طبق بر و ميداند بودن حق ذي مبناي را چيزي
بسياري در را اينها ميتوانيم وقت آن و كرده؟ وضع قانون
نظريه مبناي بر وليدهيم قرار خودمان راهنماي موارد از
آنچه است معتقد و دانسته عدل فوق را خدا قانون كه -دوم
دين اينكه نه است عدل و حق ميدهد دستور دين در خداوند
اجتماعي فلسفه اسلام -ميدهد دستور است عدل و حق آنچه به
و اصول منكر بلكه ندارد حقوقي مباني و اصول و ندارد
نظر آن از ما برايحكمفرماست محض تعبد است ، حقوقي مباني
اين زيرا ندارد اثبات به احتياج عدل اصل هستيم ، شيعه كه
جمله ايناست تشيع ضروريات از و اوليه اصول از يكي اصل
الجبر و علويان التوحيد و العدل" كه بوده معروف قديم از
."امويان التشبيه و
كه) الاحكام فلسفه از فحص و الهي احكام كلي مناط يافتن
معاصرين بعضي توسط كه است تلاشي (است عدالت آنها از يكي
دستگاه راهنما ، اصول اين پرتو در بتوان تا ميگيرد صورت
بر متكي و زمانه شرايط با متناسبتري حقوقي و فقهي
اين در انديشمندان اين از يكي كرد ، تاسيس پويا ، اجتهاد
:ميگويد باره
احكام و فقهي گرايشهاي با اعتقادي اصول استوار پيوستگي"
است آن اعتقادي اصول از عدل كه ديني زيرا است ، روشن ديني
و حكمي نميشود است عادل متعال ، خداي كه است معتقد و
مانند) باشد ظلم گسترش موجب كه شود يافت آن در قانوني
عدل اصل به معتقد مجتهد اين ، بنابر (فقر و تكاثر
از دين احكام از حكمي هر استنباط هنگام به نميتواند
اجراي موانع و اجتماع در است عدالت يافتن تحقق باعث آنچه
در مجتهدي چنين پس.بپوشد چشم ميسازد برطرف را عدالت
ميان در را قسط و باشد عدالت ضد كه ايستاري دادن ، فتوا
كه مينگريم گونه بدين.داشت نخواهد سازد ، نابود مردم
تاثيري فتوايي و فقهي گرايشهاي در عدل اصل به اعتقاد
اين و ميكند تعيين را فتوا چارچوب و داشت خواهد بزرگ
يعني دين ، جنبه دو كه است جا همين از و است روشن امر
هماهنگ آن (عملي)احكامي جنبه و (نظري)اعتقادي جنبه
و (اكبر فقه -معارف) عقيده در دين پارچگي يك و ميگردد
".نميپذيرد خدشه (اصغر فقه -فقه)احكام
ميتواند كلامي ، فرضهاي پيش بعضي طرح كه ميشود ملاحظه
با بيشتري تطابق قابليت كه شود فقهي رهيافتي به موءدي
بدان پيش بخشهاي در كه مساواتجويانه اقتصادي ديدگاههاي
زبان از را پيشفرضها اين از ، پارهاي دارد كرديم اشاره
:ميكنيم استقرا مطهري شهيد
انسان ، واقعي حقوق شناسايي براي صلاحيتدار مرجع يگانه"
كه آفرينش و خلقت قانون را حقوق اين و است پرارزش كتاب
."است قرارداده است شرع قانون بر مقدم
و بكند فعاليتي بتواند بشر آنكه از قبل كريم قرآن نظر از
وسيله به دين دستورهاي آنكه از قبل و بشود كاري به دست
بين ارتباط و علاقه نوع يك و بشود اعلام مردم به پيامبر
حق و انسان به متعلق مواهب اين و است خلقت مواهب و انسان
""جميعا فيالارض لكم خلق":ميفرمايد اينكه مثل است وي
استفاده خلقت مواهب از دارند حق -هم مثل همه -بشر افراد
در دارند حق هم مثل كنند ، كار دارند حق هم مثل كنند ،
را خود دارند حق هم مثل همه كنند ، شركت زندگي مسابقه
و تحصيل براي و بكنند اجتماعي پستهاي از پست هر نامزد
حق هم مثل همه.كنند كوشش مشروع طريق از آن آوردن دست به
".كنند ظاهر را خود وجود عملي و علمي استعدادهاي دارند
و طبيعي حقوق پذيرش براي را راه كه كلامي فرضهاي پيش اين
باز (است اجتماعي عدالت آنها مهمترين از كه) آن لوازم
نظام به كه ميرساند آنجا به را مطهري مرحوم ميكند ،
اخلاقي سوسياليزم نام فرضها ، پيش اين از منبعث اقتصادي
:مينويسند اينباره در ايشان.بدهد
است ، شده پيدا وسط حد حالت يك به گرايش امروز دنياي در"
دنياي دو كنار در زمينه اين در گفت بتوان تقويب به شايد
كه است تولد شرف در سومي دنياي كاپيتاليزم ، و كمونيزم
تازه گرايش اين ناميد ، سوسياليزم نوعي را آن ميتوان
رو اين از و دارد نگه محفوظ را افراد آزادي ميخواهد
را مالكيتي هر و ميپذيرد معقولي حد در را خصوصي مالكيت
اين شعار ترتيب اين به..نميداند استثمار با مساوي
تا كنيم اتخاذ راهي بياييد كه است اين جديد گرايش
شخصيت ، اينكه بدون بگيريم بكلي را استثمار جلوي بتوانيم
كنيم كوشش.باشيم كرده سركوب را افراد آزادي و اراده
شرافت و معنويت حكم به انسانيت ، رقاي حكم به انسانها
به را خود مخارج مازاد خود داشتن ، انسان درد و روحي
را داراييشان اينكه نه كنند تقديم نيازمندشان برادران
كه انديشه اين.بدهيم ديگران به و بگيريم آنها از زور به
اسلام كه است چيزي است ، اخلاقي سوسياليزم آن غربي تعبير
غربي ، مكاتب برخلاف اما است آن تحقق پي در هميشه
در را آن استقرار شيوه نيز و آن به رسيدن عملي راهحلهاي
".است كرده معلوم و مشخص بهدقت جامعه
با همراه ميتوان كه را دين از ديگري قرائت:سوم قرائت
دولتگرايي به راه كه است منظري برگزيد ، استلزاماتش
فقهي عناوين بر مقدم را اسلامي نظام مصالح و ميبرد
اوجب اسلامي ، نظام حفظ چون ديدگاه اين از.ميشمارد
بايد است اسلام وهن باعث كه چيز هر از و است واجبات
بينجامد هدف اين به كه اقتصادي حل راه هر.كرد پرهيز
مبرر (دولتي مالكيت و متمركز برنامهريزي با اقتصاد ولو)
اين در (سره قدس) خميني امام حضرت.ميكند پيدا شرعي
:ميفرمايند خصوص
يا فعل كه دارد دخالت اسلامي جمهوري نظام حفظ در آنچه"
كه دارد ضرورت آنچه و ميشود نظام اختلال موجب آن ترك
آن ترك يا فعل آنچه و است فساد مستلزم آن فعل يا آن ترك
اكثريت وسيله به موضوع تشخيص از پس است ، حرج مستلزم
مادام آن بودن موقت به تصريح با اسلامي شوراي مجلس وكلاي
لغو خود به خود موضوع رفع از پس و است محقق موضوع كه
".آن اجراي و تصويب در مجازند ميشود ،
بر ملي مصالح تقدم كه شبهات بعضي به پاسخ در ايشان
فقه در شده شناخته عقود تعطيل موجب را شرعي اوليه عناوين
شايع كه است شده گفته آنچه" فرمودهاند ميكردند ، تلقي
از اختيارات اين با آنها امثال و مضاربه و مزارعه است
باشد ، چنين "فرضا كه ميكنم عرض "صريحا رفت خواهد بين
ولايت معناي به حكومت" ".است حكومت اختيارات از اين
شده واگذار (ص)نبياكرم به خدا جانب از كه است مطلقهاي
تقدم الهيه فرعيه احكام جميع بر و است الهي احكام اهم و
".دارد
به پاسخ در و مصلحت تشخيص مجمع تشكيل هنگام به امام حضرت
:مينويسند نگهبان شوراي اعضاي سوي از مطروحه سوءالات بعضي
امور از نظام مصلحت كه باشند داشته توجه آقايان حضرات"
عزيز اسلام شكست موجب ازآن غفلت گاهي كه است مهمهاي
كه است مهمهاي امور از مردم و نظام مصلحت...ميشود
در را زمين پابرهنگان اسلام است ممكن آن مقابل در مقاومت
".برد سوءال زير نزديك و دور زمانهاي
امام سخنان به "تعريضا و حكومتي مصالح اهميت درباب ايشان
:مينويسند تهران جمعه
احكام چهارچوب در حكومت گفتهام اينجانب آنكه به تعبير"
اينجانب گفتههاي برخلاف بكلي است اختيارات داراي الهي
الهيه فرعيه احكام چهارچوب در حكومت اختيارات اگر.است
به مفوضه مطلقه ولايت و الهيه حكومت كنم عرض بايد است
".باشد محتوي و بيمعني پديده يك (ص)اسلام نبي
هر بر حكومت مصالح تقدم با و شده ياد مفروضات برمبناي
در دخالت و مالكيت تحديد براي راه "طبعا ديگر ، مصلحت
بگونهاي ميتواند دولت و ميشود باز بازار مكانيزم
فرماسيون حتي و بپردازد درآمد و ثروت توزيع به راديكال
كه نيست معني بدان اين البته.بيافريند را جديدي اقتصادي
بلكه ميشود منجر دولتي اقتصاد به "الزاما رهيافتي چنين
است بالاتر مصلحتي هر از اسلامي نظام حفظ نظرگاه ، اين از
نيز شرع نظر از شود ، موءدي هدف اين به كه طريقهاي هر و
.دارد وجاهت
(است ملي منافع همان كه) "دولت مصالح" تقدم با لذا
به و كرد دخالت بازار كار و ساز در وسيعي بطور ميتوان
كه را شرعي قراردادهاي ميتواند حكومت" خميني امام تعبير
مخالف قرارداد آن كه موقعي در است بسته مردم با خود
".كند لغو جانبه يك باشد اسلام و كشور مصالح
|