زندگي به نگرش و اسلامي فرهنگ
( دوم بخش) غرب و اسلام ميان تمدن فرهنگ هاي بنياد
خسروناقد :فلاطوريترجمه عبدالجواد دكتر :شادروان نوشته
پرهيز گمانهزني هرگونه از پرسش اين به پاسخگويي براي ما
كمال با و ميكنيم رجوع نيچه آراي به "مستقيما و ميكنيم
گفته پاسخ ما پرسش به مشخص بهطور او كه ميبينيم تعجب
مذهبي بهعنوان مسيحيت نفي راستاي در نيچه.است
فرهنگ و علم و ميسازد نابود را حيات كه نيستانگارانه
از را ما مسيحيت":مينويسد چنين ميكشاند ، تباهي به را
تمدن دستاوردهاي از بعدها و باستان عهد تمدن ثمرات
دوران در اسلامي تمدن و فرهنگ.كرد محروم اسلامي
خويشاوندتر ما با اساس در كه اندلس در مسلمان حكمرانان
سليقه ، و ذوق و مفهوم و معنا در و است روم و يونان از
چه پاي زير كه بماند اين) شد لگدمال آنهاست ، از گوياتر
داشت ، اصالت آنكه براي شد؟ لگدمال تمدن اين چرا.(كساني
براي بود ، مردانه غرايز مديون را خود پيدايش آنكه براي
"...ميگفت آري زندگي به آنكه
مسيحيت در را آن نيچه كه بود چيزي ،"زندگي به گفتن آري"
و مييابد دست آن به اسلام در و نمييابد نيستانگارانه
پيامبر اوميكند تمجيد و تعريف آن از نيز كافي حد به
ناپلئون ، و روم قيصر و مقدوني اسكندر كنار در را اسلام
.ميخواند "دورانها همه در جوشش و جنبش تشنه" چهار از يكي
و فرهنگساز عناصر برمبناي را اسلام و مسيحيت نيچه
مقايسه اين در و ميكند مقايسه هم با فرهنگپذيرشان
حيات ، نفيكننده سامي ، ديني":ميگويد مسيحيت درباره
و "جديد عهد انجيل در متجلي و فرودست و مغلوب طبقه مظهر
آري زندگي به كه ديني سامي ، ديني":ميگويد اسلام درباره
به كه قرآن در متجلي و فرادست و غالب طبقه مظهر ميگويد ،
در و ".ميماند بخشهايش كهنترين در عتيق عهد انجيل
عميق بيزاري با ;مردان براي ديني اسلام":ميگويد ادامه
و مسيحيت در نهفته رياكاري و احساساتيگري به نسبت
."...زنانه ديني مسيحيت
نيچه ، كه شد باعث عللي چه كه ميآيد پيش پرسش اين حال
اين به مثبت نگرشي كه شخصيتي بهعنوان را اسلام پيامبر
رخ به را او تعاليم و دهد قرار تاييد مورد دارد جهان
را اسلام پيامبر او كه شد موجب عواملي چه بكشد؟ مسيحيان
و بخواند تحول و تحرك تشنه و دورانساز شخصيتهاي از يكي
پاسخ ميگويد؟ "آري" حيات به كه بنامد كتابي را قرآن
كه دريافتهاند محمد چون بزرگي مصلحان":است چنين نيچه
و جلوه را انسانها خواستههاي و خو و آداب و عادات چگونه
اين در آنان رسالت و تلاش.بخشند تازهاي جلاي و جلال
"انسانها" آنچه به تنها آنان.ديگري چيز نه و است راه
والاتر چيزي همچون باشند ، داشته ميتوانند و ميخواهند
بيشتري نيكبختي و فرزانگي و خرد چيز ، همه در و مينگرند
به آنان.ميكنند كشف يافتهاند ، حال تا انسانها آنچه از
باشند آنچنان و كنند خويشتنداري كه ميدهند نشان انسانها
."هستند كه
خاطر تعلق در كه اسلام پيامبر سنت و سيرت و اسلام تعاليم
و ارزشها ترفيع حيات ، از حمايت زمين ، روي انسانهاي به
جز و خويشتنداري و سعادت كشف در نيز و ارزشمنديها تعميق
به را نيچه كه بودند عواملي جمله از ميشود ، متجلي اينها
فرهنگ و اسلام پيامبر و اسلام قبال در موضعگيري اين
اسلام پيامبر و اسلام به نيچه نگاه البتهواداشت اسلامي
تعاليم از او كه آنجا اما ;نيست انتقاد و ايراد از خالي
اغلب ميكند ، انتقاد اسلام پيامبر از يا و اسلام
مسيحيت از اسلام پيامبر را اين" كه ميسازد خاطرنشان
كه ميگويد آشكارا بياني چنين با نيچه."است كرده اقتباس
ارج و ميستايد را جهان اين به و حيات به گفتن آري او
.است متنفر و بيزار جهان اين نفي و حيات نفي از و مينهد
معيارهاي از يكي اصل اين كه كرديم تاكيد نيز اين از پيش
ميدهد نشان واكنش آن برطبق نيچه كه است تعيينكنندهاي
از.است استوار آن بر زيادي تاحد نيز او زندگي فلسفه و
اين به "صرفا را نظرمان خود ، بررسي در نيز ما اينرو
اين برمبناي نيچه كه روشني تصوير و توصيف به نيز و معيار
معطوف ميدهد ، دست به شرق و غرب فرهنگهاي از معيار
كه ميكند اعلام "صريحا او كه آنجا يعني ;كرد خواهيم
اصلي انگيزههاي مسيحي ، -غربي آموزههاي برخلاف
.يافت نميتوان اسلام پيامبر تعاليم در را نيستانگاري
كه ديني مثابه به را اسلام ما كه است رسيده آن زمان حال
و دارد جهان به مثبت نگرشي و ميگويد آري زندگي به
و تجزيه مورد فرهنگساز ، و فرهنگزا عاملي بهعنوان
اين به اسلام پيامبر دريافت بررسي به و دهيم قرار تحليل
و جهان به اسلام مثبت نگرش يعني اسلام ، تعاليم از جنبه
نگرش اين اگر كه بپردازيم اساسي نكته اين به همچنين
چهره اسلامي -شرقي فرهنگ به مقياسي چه در مييافت ، توسعه
.ببخشد ميتوانست ديگري ويژگي و
اسلام تعاليم از پيامبر دريافت.4
و يهوديت به را خود اعتقاد اسلام پيامبر اينكه مسلم قدر
و سنت ادامهدهنده را خود و ميدارد ابراز آشكارا مسيحيت
تعاليم در همه ، اين با ولي (1).ايناديانميداند تعاليم
مسيحيت و يهوديت عقايد اصول از مواردي در "عملا خود
آنها تعديل و جرح و اصلاح به واقع در و ميرود فراتر
بود استوار اساسي اصل دو بر او اصلاحات مبناي.ميپردازد
را اسلام تعاليم اصلي هسته و يكديگرند مكمل درواقع كه
و مضمون كه مطلق يكتاپرستي يكسو از:ميدهند تشكيل
سوي از و ميدهد تشكيل را اسلام ديني ايمان اصلي محتواي
.حيات مبناي و اصل بهعنوان جهان به مثبت نگرش ديگر
آنها ، موزون و متناسب پيوند براساس اصل دو اين از حفاظت
دو اين به پايبندي.است اسلام تعاليم برجسته ويژگيهاي از
مسيحيت و يهوديت عليه ايرادات و اعتراضات از بسياري اصل
مورد در -را مسيحيت به نيچه ايرادات همه از پيش و -را
بيان دقيقتر را منظورمان ميكند اساس و بيپايه اسلام
:كنيم
پايههاي نيچه نظر به كه افلاطوني ، -مسيحي پنداشت و بينش
در نيز او و ميدهد تشكيل را مسيحيت تعاليم متافيزيكي
قرار هدف را آن نيستانگاري درباره خود فلسفي تاملات
قرار پذيرش مورد اسلام پيامبر تعاليم در است ، داده
دو نظريه افلاطوني -مسيحي تعبير اسلام پيامبر.نميگيرد
قلمرويي پيامبر براي ديگر ، بيان بهنميپذيرد را جهان
جهان دربرابر كه واقعي و حقيقي قلمرو معناي به الهي ،
وجود است ، گرفته قرار ظاهر جهان مقابل در و غيرواقعي
و هستي جهان و كائنات درون در كه معناست بدان اينندارد
الهي قلمرو كه ذات به قائم جهاني آن ، از جدا و بيرون نيز
يافت شود ، خوانده واقعي جهان بهعنوان و شود تلقي
تشكيل را نيچه نقد اساس كه اصلي همان يعني).نميشود
ما جهان با "ماهيتا ربانيت ، و رب اينكه در قرآن(ميدهد
واقعيت به بيآنكه ;نميدارد روا ترديدي است ، متفاوت
اهميت حايز نيز نيچه براي كه اصلي).كند شك ما جهان
و بود ميان انفصال و جدايي اسلام پيامبر (.است بسيار
.است بودن همان شدن.ندارد باور را شدن و بودن ميان نمود ،
واقعي اندازه همان به است خورده "جهاننمود" مهر آنچه
نيچه كه جهاني نيز و طبيعت پيامبر ، "بود جهان" كه است
.نميشناسد مردود ميخواند ، واقعي جهان بهراستي را آن
نميدهد كسي دست به بهانهاي زمينه اين در او تعاليم لذا
نگرش همين درست عكس ، به.زند نيستانگاري مهر آن به تا
كه است انسان و طبيعت و جهان به نسبت اسلام پيامبر مثبت
ولي ;ميكشاند خدا وحدانيت به راسخ اعتقاد سوي به را او
.است وابسته ما جهان با "عميقا اثرش و عمل حوزه كه خدايي
پيامبر ، حيات فلسفه مبادي كه است اتصال و وابستگي اين در
انعكاس "الله" مفهوم در زندگي ، به او مثبت نگرش يعني
براي كه است خصوصياتي آن تمام داراي "الله".مييابد
كه نتيجهاي.است ضروري فعال همواره و پويا و زنده قدرتي
قدرت كه است اين ميشود حاصل بحث اين از منطقي بهطور
و معني انسان حيات به الهي ، آميخته درهم طبيعت با و ذاتي
خدايي عمل در پيامبر خداي.ميبخشد مطلوب و مثبت محتوايي
يا و موءلفه حكم در فيلسوفان خداي همانند نه كه بيهمتاست
در دين آن و دين اين خداي چون نه و است فكري نظامي لازمه
اسلام پيامبر خداي.دارد قرار مشخص نژادي يا و ملتي خدمت
يا و معين ديني و مشخص مكتبي به آوردن روي در را حق طريق
خداي ،"او".نميكند محدود خاص فردي به جستن توسل در
انسان ارتباط و پيوند اينرو از و است زمان وراي محمد ،
نيز و است زمان خالق او.است زمانمندي از فارغ او با نيز
گذراست ، و فاني آنچه اما.گذراست و فاني و زمانمند آنچه
آنچه اندازه به بلكه نيست ، مجاز و نمود و نماد ناگزير
.دارد تعلق واقع دنياي و واقعيت به است ، جاوداني و باقي
تصورات با نيچه خداشناسي كه نيست ترديدي اين در البته
معهذا.باشد داشته سازگاري نميتواند اسلام اعتقادي
نظريه دست به بهانهاي و موجه عذر اسلام پيامبر خداشناسي
است ، استوار واقعيت نفي بر بنيادش كه نيستانگاري ،
پيش قرنها پيامبر ، خداشناسي عكس ، به درست بلكهنميدهد
از تعيينكننده عناصر از دسته آن بياعتباري نيچه ، از
-امر اين البتهنمود اعلام ميشناخت ، كه را مسيحي تعاليم
و مسيحي تعاليم از برخي به تنها -نيچه استنباط برخلاف
نيچه.دربرنميگيرد را مسيحيت آئين تمام و ميشود محدود
و رد به راي مسيحي ، تعاليم و خداشناسي با ستيزش در بعدها
گناهكاري جمله آن از ;داد نيستانگارانه عناصر اين طرد
بشر گناهان شفاعت براي خدا پسر مسيح عيسي فديه بشر ، جبلي
خدا داشتن پسر اسلام پيامبر.آن از منتج رستگاري نيز و
را آن نيز مسيح عيسي مورد در و ميخواند (الافك) دروغ را
عيسي تصليب همچنين او (2).ميداند مسيحيان ابداعات از
و ايرادات از بسياري نيز و مسيحشناسي اساس كه را ، مسيح
و نميپذيرد است ، وابسته آن به مسيحيت به نيچه اعتراضات
ترتيب اين به.ميخواند نادرستي گمان و فرض را آن
خدانشناس ، نيچه انگاري نيست نظريه و پيامبر خداشناسي
از آنان مشترك نقد آن مبناي كه مييابند مشتركي مخرج
اسلام پيامبر براي هم كه واقعيتي ;است مسيحي دين تعاليم
و حيات به آنان مثبت نگرش با رابطه در نيچه ، براي هم و
در انسان پيامبر ، باور به.است آمده وجود به انسان ذات
عنصر معناي به نقصي وجودش در و (3)است منزه و پاك اساس
كه نيست نمودار (بهشت از حوا و آدم هبوط مثال براي) منفي
نياز نجاتدهندهاي پذيرش و نجات قبول به آن رفع براي
آنها نيچه كه پديدههايي به جستن توسل يعني ;باشد داشته
.ميداند موهوم و خيالي را
بنيادهاي در نه اسلام پيامبر تعاليم منظر ، اين از
ارائه زندگي براي كه شيوهاي در نه و متافيزيكياش
نيچه نيستانگاري نظريه اختيار در كافي دليل ميدهد ،
اسلام تعاليم در پديدههايي همه ، اين با.نميدهد قرار
مفاهيم شمار در نيچه ، نظريه براساس كه ميشوند يافت
واقع تفكر طرز رغم به پيامبر ولي ميشوند محسوب خيالي
،"جزا" ،"گناه" چون مفاهيمي ;ميپذيرد را آنها بينانهاش
پيش پرسش اين حال.اينها جز و "آخرت" ،"موهبت" ،"توبه"
و فرهنگ از متاثر حوزهاي در مفاهيم ، اين آيا كه ميآيد
و رشد براي مساعد زمينهاي ميتوانند اسلامي ، زندگي شيوه
آورند؟ پديد نيستانگاري نمو
فكري نظامي محدوده در پديدهها اين كه گفت بايد پاسخ در
دارد ، واقعيت به منفي نگرشي كه زيستي سامانهاي و
اما.شود نيستانگاري سوي به ذهني گرايش موجب ميتواند
با جهان به كه زندگي از شيوهاي و فكري دستگاهي درون در
اين اخير حالت در كه چرا ;نيست محتمل مينگرد مثبت ديد
ميشوند ، تعديل و جرح شرايط ، با متناسب نيز پديدهها
براي.ميگردد ديگرگونه كاركردشان و ميدهند وظيفه تغيير
زندگي پايان معناي به اسلام پيامبر باور به "مرگ" مثال
زندگي از ديگري شيوه به گذار مرحله معناي به بلكه نيست ،
ادامه بلكه نيست ، حيات آخر آخرت ، ديگر ، بياني به.است
به نيز درستكاري اخروي پاداش (4).است جان و جسم حيات
نيست ، نامعلوم ملكوتي در درستكار روح به دادن منزل معناي
و شاديها تمام با است بهشتي در زندگي معناي به بلكه
.ميشناسد خود دنيوي زندگي از انسان كه تصوري قابل لذتهاي
تعيين دنيوي ، حيات اهميت و جهاني اين زندگي واقع در
(5).برشمرديم پيشتر كه است مفاهيمي معيار و ملاك كننده
چنين از برخورداري از خطاكار انسان محروميت بنابراين ،
كه است مجازاتي از نخست مرحله زندگي ، تداوم در حياتي
ديگر انواع ويژگياست شده گرفته درنظر او براي
شده ، تعيين خطاكاران براي كه نيز جهاني آن مجازاتهاي
خواستههايي زوال و محو و لغو اصل با همواره كه است چنين
جهانياش اين زندگي در را آنها انسان كه است همراه
به.ميكند كوشش و تلاش آنها به دسترسي براي و ميشناسد
و ميخواند پوچ را آنها نيچه كه مفاهيمي تمام ترتيب اين
به مثبت محتواي و معنا است ، برخاسته مبارزه به آنها عليه
نيچه چون خدانشناسي از كه است بديهي البته.ميگيرند خود
را اسلام پيامبر خداشناسي كه داشت انتظار نميتوان
معتبر "كلا را آن به وابسته مفاهيم و موجه "كاملا
تحليل و تجزيه اين در ما منظور كه بگذريمكند ارزيابي
نشان ميخواهيم فقط بلكه نيست ، امر اين اثبات يا نفي
غربي نوع از آنچه برخلاف -پيامبراسلام تعاليم كه دهيم
بنياد در چه -كرد استنباط ميتوان مسيحي تعاليم
پيامدهاي در چه و اساسياش اصول در چه متافيزيكياش ،
قرار نيستانگاري اختيار در موجهاي عذر منطقياش ،
.نميدهد
دارد ادامه
:پاورقيها
نازل است ، روشنايي و هدايت آن در كه را تورات ما -1
براي آن بنابر بودند فرمان تسليم كه پيامبراني كرديم ،
مريم پسر عيسي پيامبران ، آن پي از و..كردند حكم يهود
او از پيش كه بود توراتي تصديقكننده كه فرستاديم را
از پيش تورات تصديقكننده كه را انجيل و بوديم فرستاده
براي و بود روشنايي و هدايت آن در كه داديم او به بود او
راستي به را كتاب اين و...موعظهاي و هدايت پرهيزگاران
است كتابهايي بر حاكم و تصديقكننده كه كرديم نازل تو بر
و 46 آيات 44 مائده ، سوره قرآن ، ).است بوده آن از پيش كه
(تهران 1367 آيتي ، عبدالمحمد ترجمه و 48 ،
عيسي كه گفتند نصاري و خداست پسر عزير كه گفتند يهود" -2
است كساني گفتار همانند ميگويند كه سخن اين.خداست پسر
باز كجا به بكشدشان خدا.بودند كافر اين از پيش كه
به را مريم پسر مسيح و خويش راهبان و حبرها * ميگردند؟
كه بودند مامور كه آن حال و گرفتند خدايي به الله جاي
منزه.نيست او جز خدايي هيچ كه بپرستند را خدا يك تنها
آيات التوبه ، سوره قرآن ، ) ".ميسازند شريكش آنچه از است
(تهران ، 1367 آيتي ، عبدالمحمد ترجمه و 32 ، 31
كه آن حال و كشتيم را مريم پسر مسيح ما گفتند.." -3
ايشان بر امر بلكه نكردند ، دار بر و نكشتند را مسيح آنان
ميكردند اختلاف او باره در كه آنان آينه هر.شد مشتبه
پيرو تنها.نداشتند يقين آن به و بودند ترديد در خود
خدا بلكه *بودند نكشته يقين به را عيسي و بودند خود گمان
".است حكيم و پيروزمند خدا كه برد ، فرا خود نزد به را او
عبدالمحمد ترجمه و 158 ، آيات 157 سورتالنساء ، قرآن ، )
(.تهران ، 1367 آيتي ،
در چه -جهاني آن حيات توصيف در بسياري آيات قرآن در -4
رستاخيز" مبحث همه اين با.دارد وجود -دوزخ در چه و بهشت
اسلامي الاهيات در مسائلي دشوارترين از يكي "جسماني
آدمي آيا".دارد مساله اين به اشارهاي آيات اين استو
نطفهاي از را او كه نميداند است ، آشكار خصمي اكنون كه
است ، برده ياد از را خود آفرينش كه درحالي *آفريدهايم؟
زنده را پوسيده استخوانهاي كسي چه كه ميزند مثل ما براي
آغاز در كه ميكند زنده را آنها كسي:بگو *ميكند؟
سورتيس ، قرآن ، ) ".داناست آفرينشي هر به او و است بيافريده
(.تهران ، 1367 آيتي ، عبدالمحمد ترجمه و 79 ، و 78 آيات 77
اهميت كه شود تفسير و تعبير چنين نبايد سخن اين البته -5
به محدود اسلام پيامبر تعاليم در جهاني اين زندگي
و نفساني اميال به عشق..".است مادي ارزشهاي
... و سيم و زر هميانهاي و فرزندان و زنان دوستداشتن
كه حالي در است ، جهاني اين زندگي متاع اينها همه
را شما آيا:بگو *.خداست نزد خوب (بازگشت جاي) بازگشتگاه
كه آنان براي كنم؟ آگاه اينها از بهتر چيزهايي به
است بهشتهايي پروردگارشان نزد در كنند ، پيشه پرهيزكاري
عين در پاكيزه ، زنان با اينان.است روان آن در نهرها كه
قرآن ، ) "..بود خواهند آنجا در جاودانه خدا ، خشنودي
آيتي ، عبدالمحمد ترجمه و 15 ، آيات 14 عمران ، سورتال
(.تهران ، 1367
|