انديشه در توسعه و دموكراسي مذهب ، آشتي
دوتوكويل
بود ، فرانسه اشراف طبقه از خود دوتوكويل آنكه با :اشاره
او به سريع خيلي جاري مسائل به او تيزبين نگاه ولي
اضمحلال حال در كشور اين در اشرافيت نظام كه فهماند
و 1830 ، دهههاي 1820 در پوسيده اشرافيت است ، وفروپاشي
فرانسه فروپاشي معناي به را خود فروپاشي و اضمحلال
همواره رشدجوامع ، به رو روند آنكه از غافل ميدانست ،
در.ميآورد چنگ به را پيشرفت بنيادين راهحلهاي
بود افراد از دسته آن از دوتوكويل زده ، فرانسهاشرافيت
بلكه و كشور اين مردم براي را دمكراتيك حكومت تئوري كه
دادن آشتي با را روند اين كرد سعي او.كرد تدوين جهانيان
اخلاق ، بود معتقد وي كند ، معنا فردي آزادي با مذهب ميان
و اقتصادي و سياسي مشاركت روند در ديني پاك نيات و تعهد
او.ميآيد پديد خود سرنوشت برابر در مسئوليت پناه در
و اشرافي طبقاتي ، امتيازات از فارغ كه را نويني "انسان"
عرضه فئودالي ، نظام از آفتزده اروپاي به بود ، موروثي
باشد ، آزادي كه را خويش گوهر انسان اگر بود معتقد او.كرد
وي بود ، خواهد امكانپذير توسعهاي و رشد نوع هر دريابد ،
.ميكرد رد را اقتصادي رشد در اجتماعي مهندسي هرگونه
و دموكراسي و آزادي مقوله به رويكرد اين با زير مقاله
.ميپردازد دوتوكويل آلكسي آثار در مذهب
انديشه گروه
اخضري فروغ
سال در و گشود جهان به چشم سال 1805 در دوتوكويل آلكسي
يك به و بوده تحصيلكرده فردي وي.رفت دنيا از 1859
مصادف توكويل زندگي.داشت تعلق فرانسه در اشرافي خانواده
سياسي مختلف جناحهاي بين فراوان درگيريهاي و كشمكشها با
درگيريها اين جريان در وي.بود فرانسه انقلاب طي در
امور وزارت گاه آن مجلس ، نمايندگي به داشت ، فعال حضوري
و امور اصلاح زمان از برهه اين در لذا.شد برگزيده خارجه
يافتن براي خاطر بدين بود ، اصلياو دغدغه جامعه پيشرفت
خويش ملت سربلندي و دموكراسي و آزادي ابقاي جهت راهكاري
كشورهاي به مسافرتنمود فراواني تلاشهاي اروپا ، و
توكويل.گرفت انجام راستا اين در نيز انگليس و امريكا
بررسي در سعي چند ، ومطالعاتي بررسي طي سفرها اين درجريان
بررسي تطبيقي مقايسه به سپس نموده ، جوامع آن تحولات روند
مطالعات آن حاصل.پرداخت فرانسه تحول درگير جامعه با فوق
و "آمريكا در دموكراسي" چهارجلدي كتاب تدوين بررسيها ، و
شرايط كتابها اين در.ميباشد "انقلاب و قديم نظام" كتاب
و قرارگرفته ارزيابي مورد فرانسه و انگليس آمريكا ، جوامع
.است شده مشخص يك هر محاسن و معايب
مذهب ، برابري ، آزادي ، دموكراسي ، مقولههاي حاضر مقاله
داده قرار بررسي مورد توكويل آثار در را وتمركز مشاركت
بستر در فوق مقولههاي جايگاه به نسبت رهگذر اين از تا
.گردد حاصل بيشتري شناخت جامعه ،
.است شرايط كردن برابر همانا دموكراسي توكويل عقيده به
و مسلكها از ناشي تمايزات كه است دموكراتيك جامعهاي آن
اجتماعي لحاظ از افراد تمامي و نداشته وجود آن در طبقات
به برابري اين برابرباشند ، قانون مقابل در يكديگر با
كه نيست اقتصادي لحاظ از يا فكري لحاظ از برابري معناي
معنا ، اين به اجتماعي مساوات يا برابري.است ناممكن امري
شرايط لحاظ از اشرافي و موروثي تفاوتهاي وجود عدم
در افتخارات و مناصب مشاغل ، همه كه طوري به است ، اجتماعي
درمييابيم باشد چنين دموكراسي ذات اگر.است همگان دسترس
كه است حكومتي همان مساواتطلب ، جامعه با منطبق حكومت كه
نام دموكراتيك حكومت براي خود نوشتههاي در توكويل
اجتماع اعضاي اجتماعي شرايط كه صورتي درمينهد
حق كه است طبيعي باشد ، نداشته هم با ذاتي تفاوتهاي
.باشد افراد تمامي دست در حاكميت
و تجاري فعاليت لازمه كه ثروتها نابرابري توكويل نظر از
تناقضي نوين جوامع مساواتطلبانه ، باگرايش است صنعتي
به منقول ، و صنعتي تجارتي ، ثروت اينكه نخستندارد
خانوادههايي دست در ثروت اين.است متحرك ثروتي اصطلاح
.نميگيرد قرار باشند ، امتيازاتي صاحب نسل اندر نسل كه
گونه آن وي كارگران و صنعتي بنگاه رئيس ميان علاوه به
رعاياي و ارباب ميان گذشته در كه سلسلهمراتبي پيوندهاي
نابرابريهاي توكويل نظر بهنميآيد پديد بود ، برقرار وي
كه شرايط بنيادي برابري با باشد ، شديد كه هم قدر هر ثروت
صنعت وي نظر ازندارد منافاتي است ، نوين جوامع خصيصه
نابرابري بلكه نميشود ، اشرافيت پيدايش به منجر نوين
پاي به پا و يافت خواهد تخفيف تدريج به ثروتها
زيرا گذاشت ، خواهد كاهش به رو جوامع ، شدن دموكراتيكتر
بتوانند كه هستند گذرا آن از بيش تجارتي و صنعتي ثروتهاي
.شوند مراتب سلسله پايداري ، شالوده و منشا
تمامي دموكراسي ، بر مبتني جامعه در است معتقد توكويل
تمام اساس زيرادر بود ، خواهند شرافتمندانه حرفهها
كار مزد ازاي در افراد همه و واحددارند طبيعتي حرفهها
دموكراتيك جامعه كه ميكند ابراز تلويحا وي.ميكنند
دارد گرايشي جامعهاي چنين اما.است همگاني مزدوري جامعه
موسوم فعاليتهاي ميان در موجود طبيعيوذاتي تفاوتهاي كه
ميان از را غيرنجيبانه به موسوم فعاليتهاي و نجيبانه به
و خانگي خدمت ميان تمايز رو اين از.بردارد
همه كه چرا رفت ، خواهد بين از تدريج به حرفههايآزاد
.ميشوند دارد ، درآمدي كه "شغل" قسمي به تبديل حرفهها
بهاهميت بسته و نيست يكسان مشاغل همه حيثيت البته
اين از و ميآيد بدست آنها از يك هر از كه است درآمدي
وجود طبيعي تفاوت اما.ميماند باقي نابرابري نوعي جنبه
ماديگرايي و دموكراسي رابطه مورد در توكويل.داشت نخواهد
افراد كه باشد اين ماديگرايي از مقصود اگر:است معتقد
و جهانند اين نعمتهاي حداكثر گردآوردن درغم جامعه
وجه بهترين به ممكن افراد تعداد تابالاترين ميكوشند
تمامي ، به دموكراتيك جامعه كه گفت بايد كنند ، زندگي ممكن
ازاي در كه ميكند اضافه هم را اين.ماديگراست جامعهاي
و روحانيت غليان گاه گاه اجتماع ، بر محيط ماديگرايي
با همزمان روحانيت فوران.ميشود ظاهر مذهبي شوق فوران
جزو متضاد ، نمود دو هر اين.است عادي و معمولي ماديگرايي
.ميباشند دموكراتيك جامعه هر ذات
بيان چنين و نموده بحث آزادي مورد در توكويل ادامه در
با نيز مورد اين در كه بدانند همگان بگذار":ميكند
را تصورش آنان آنچه از بيش خيلي خود مخالفان بيشتر
فرومايهاي طبع چنان مرد كداميندارم تفاوت ميكنند ،
است هنر با قدر آن ملتش ازاينكه آگاهي وجود با كه دارد
هوس و هوي قيد در اسارت كند ، استفاده درست آزادي از كه
در وي خود كه قوانين از تبعيت بر را همنوعانش از يكي
ميكنم گمان!دهد ترجيح است ، بوده سهيم آنها آوردن بوجود
چيز آزادي كه نيستند اين منكر هم جباران خود حتي هيچكس
خود براي فقط را آزادي آنان ليكن.است شكوهي با
آزادي لايق هيچوجه به ديگران كه مدعياند و ميخواهند
آزادي درباره بايد كه عقيدهاي برسر تفاوت پس.نيستند
است بزرگي بيش و كم ارج سر بر تفاوت.نيست باشيم ، داشته
ميتوان كه است چنين.ميگذاريم آدميان به نسبت كه
تحقيري ميزان با مطلق حكومت به هركس تمايل كه گفت دقيقا
".دارد دقيق رابطهاي ميدارد ، ابراز كشورش به نسبت وي كه
و دانسته هم ملزوم و لازم را برابري و آزادي توكويل
باشد ، نابرابري بر نميتواند را آزادي بنياد:است معتقد
برابري دموكراتيك واقعيت براساس بايد را آزادي بنابراين
محافظت آن از ويژه نهادهايي ياري به و كرده بنا شرايط
مردمي و دموكراتيك نظام هر لازمه جامعه ، در برابري.كرد
پيوند همدردي.ميشود مردمي وهمدردي همدلي موجب كه است
صفوف از بيرون و است توانمند و زنده طبقه هر اعضاي دهنده
آن درست اين.يافت را آن ميتوان سختي به اجتماعي طبقه
تغيير مساواتاجتماعي پيشرفت نتيجه در كه است چيزي
از باشد ، برابر تقريبا جامعه صفوف همه وقتي".مييابد
هركدام ميكنند ، حس و فكر يكسان كمابيش همه كه آنجا
سريع نگاهي سپس زده ، حدس را ديگري احساس هرآن ميتوانند
برابرها جامعه در ".است كافي همين و اندازد خود به
اختيار كه چرا.است خويشتن به احترام لازمه خودگرداني
نه است ، بندگان كار سپردن ديگران دست به را خود رفاه
در كه است اين توكويل انديشه بنيادي مايه پس.شهروندان
حكومت خود امور بر خود افراد كه طلب مساوات جامعهاي
يافته رسوخ افراد وجدان در كه اخلاقي انضباطي ميكنند ،
از خويش وجود كنه در بايد جامعه اعضاي.دارد ضرورت است ،
مجازات از آنان ترس از ناشي فقط كه كنند پيروي انضباطي
اين ديگر هرچيز از بهتر كه ايماني آن وي نظر از.نباشد
مذهبي ايمان ميآورد ، پديد افراد در را اخلاقي انضباط
.است
مذهبي اعتقاد به منجر برابري وجود توكويل انديشه در پس
والاو افكار انسانها كه است مذهبي ديد بستر در.ميشود
مفهوم باشند ، برابر و همانند كه آدمياني.مييابند وسيع
تحليل واحد قواعدي آنان از يك برهر كه را يكتا خداي
واحدي بهاي به آنان همگي به را آينده خوشبختي و ميكند
بشر نوع وحدت فكر.ميكنند درك راحتي به ميدارد ، ارزاني
آنكه حالميكشاند آفريدگار وحدت سوي به همواره را آنان
با ناهمانند بسيار و يكديگر از جدا كاملا آدميان برعكس ،
اقوام ، تعداد به كه ميشوند كشيده جايي به آساني به هم ،
گرفته نظر در الوهيت مقام خانوادهها ، و طبقات كاستها ،
.نمايند ترسيم خاصي راه هزاران آسمان به رسيدن براي و
فزاينده ، شكل يك كه مينمايد مطرح را ايده اين فوق تعبير
وحدت و بشر نوع وحدت درك سمت به را نايافته سازمان افراد
.ميدهد سوق "آفريدگار"
قبول به متمايل دموكراتيك جامعه ميكند ، خاطرنشان توكويل
پذيرش به نامحدودي توانايي بشري طبيعت كه است اعتقاد اين
حكمفرماست ، اجتماعي تحرك دموكراتيك ، جامعه در.دارد كمال
را اجتماعي مراتب سلسله در ترقي امكان يا اميد فردي هر
اجتماعي شرايط آن افراد از هريك كه اشرافي جامعهداراست
ميتواند زحمت به داراست ، تولد هنگام به را خود خاص
باوري چنين زيرا كند ، باور را بشريت نامحدود كمالپذيري
فكر برعكس.است متناقض آن مبناي ايدئولوژيكي قاعده با
در.است گوهر يك از تقريبا دموكراتيك جامعه با پيشرفت
ايدئولوژي نوعي به اجتماعي سازمان از تنها نه صورت ، اين
رابطهاي ايدئولوژي و اجتماعي سازمان ميان بلكه ميرويم ،
سازمان بنيادي حكم در ايدئولوژي و است برقرار صميمانه
قطعي درازمدت در را اخلاقي رسوم نيز توكويل.است اجتماعي
گونهاي را اخلاقي رسوم شكلگيري اصلي هسته و دانسته
به.مينمود تلقي "جمهوريخواه و دموكراتيك" مسيحيت
مبانيتي "برابر آزادي" يا مدني برابري با مذهب وي اعتقاد
در خانگي پناهگاهي تنها نه اخلاقي راي اتفاق اين.ندارد
بلكه ميآورد ، فراهم تجاري و سياسي حيات آشوبگران مقابل
تا برده عمومي قلمرو به را اساسي حقوق به افراد احترام
ايمان ترتيب اين به.نمايد مهار را آنها كردار و پندار
.است جمهوري نهادهاي صيانت لازمه
در نظم به با كه است ديني اعتقاد طبيعت توكويل زعم به
بشر اخلاقي ، رسوم حفظ و ايجاد زندگي ، عادي اعمال آوردن
نوپديد برنامههاي يا طبيعي علوم لذا.نمايد هدايت را
.نيستند هنجارگذار نقش اين انجام به قادر "الاجتماع علم"
رسوم همانا آزادي شرط كه است اين توكويل فكر بنيادي مايه
مذهب نيز رسوم كننده تعيين عامل و است آدميان اعتقادات و
و آزادي روح بايستي آزادي بر مبتني جامعه وي نظر از.است
كه است استبداد تنها و نمايد تلفيق هم با را مذهب روح
.ندارد ايمان به احتياجي
كه ميداند متمايز بخش دو داراي را اخلاقيات توكويل
كشيشان ولي است ، خداوند نظر در يكسان اهميت داراي هركدام
موعظه نابرابر بسيار حرارت و شور با را بخش دو اين
وظايف خصوصي ، زندگي به مربوط بخشها از يكي.ميكنند
ميشود...و همسر فرزند ، مادر ، يا پدر مقام در انسان
يا كشورش درقبال شهروند هر وظايف و عمومي زندگي با ديگري
وي.دارد سروكار است ، آن از جزئي هم خود كه بشر ، جامعه
اخلاقيات نگران فراوان ظاهرا ما زمان روحانيون:ميگويد
.ميانديشند دومي به كمتر و اوليهاند قسمت
قرار توكويل بررسي مورد مشاركت مقوله بالا مباحث از بعد
به دادن اخلاقي جنبه است معتقد راستا اين در وي.گرفته
دموكراتيك جامعه تمركز عدم جنبههاي از يكي سياسي مشاركت
حكومت ، در مستقيم مشاركت راه از تنها نيات شكلپذيرياست
نهادهاي.ميشود ميسر تصميمگيريها در و عمومي بحث در
اعتقادات كننده تكميل برميآورند ، را مقصود اين كه آزاد
.ميباشند ديني -اخلاقي
تشكيل انجمن خود فعاليتهاي براي جامعه افراد كه زماني
شناسايي را نيازها نمايند ، مشاركت امور كليه در و داده
در را روشها آن آنگاه.بياموزند را عمل روش و نموده
رسوم دموكراتيك جامعه كه هنگاميمينمايند پياده جامعه
را همبستگي خوي و محلي خودگرداني نيز و آزاد اخلاقي
.ميگيرد خود به سيمايشهروند معمولا فرد داد ، گسترش
تنگنظرانه منافع پيگري جاي به را مردم آزاد نهادهاي
سوق آن از فراتر چيزي سوي به ناخودآگاه بسا چه و شخصي
در و داشته قرار سطح يك در همه كه جامعهاي درميدهند
و بيهوده شخصي ، منافع گرفتن ناديده انتظار بازارند ، چنگ
رفتن خود سود پي در جز چارهاي افراد.است احمقانه حتي
ميآموزد مردم به همكاري خوي و سياسي مشاركت اما.ندارند
ميآموزند آنان.آميزند هم در را ديگران و خود سود تا
روشن توجه" كه آنطور بشناسند ، تازه وجهي به را خود مصالح
همديگر به برميانگيزد را آنها پيوسته خود به بينانه
خود رفاه و وقت از مييابندبخشي گرايش آنان رسانند ، ياري
".كنند همگان بهروزي فداي رغبت با را
اين در و شده بررسي قدرت تمركز مقوله مشاركت ، هدف از بعد
راهكار عنوان به تمركز ، عدم سمت به جامعه دادن سوق راستا
ذهني وضعيت:ميگويد وي.گرفته قرار توكويل مدنظر اساسي
تمركز.بود انقلاب مستعد هم هيجدهم قرن اواخر در فرانسه
امور درباره فرانسويان تفكر نحوه بر را خود اثر اداري
تسلط موجب حكومت در بيتجربگي.بود نهاده همگاني
انتزاعي ، فرمولهاي و شد كلي فوقالعاده انديشههاي
حتي راه در حقيقي بسيار موانع" روي به را آنها چشمهاي
انتزاعي ، فرمولهاي به اعتماد.بست "اصلاحات پسنديدهترين
به.آورد پيش از 1789 پس را دولتي خشونت و قهر امكان
و پرورش در بزرگي نقش دولت ، نامتمركز نوع او اعتقاد
با كه جوامعي در بويژه ميكند ، ايفا مدني روح نگهداري
اشرافي ، مزاياي بردن ميان از منظور به قدرت تمركز
در تنها سياسي آزادي ثبات پس.بودند شده دموكراتيزه
اداري شكلي يك و مركزيت به كه بود خواهد ميسر صورتي
با اداري استبداد و مركزيت اين البته.شود داده خاتمه
.دارد مستقيم بستگي دموكراسي حضور نسبت ميزان
:منابع *
سيدشاپ لري:دوتوكويل -1
شناسي جامعه در انديشه اساسي مراحل آرون ، ريمون -2
دوتوكويل آلكسي.آمريكا در دموكراسي -3
|