زندگي نام به بنبستي
مرگ" فرزندانمشابه بر والدين طلاق آسيب
است "والدين
هكتار هزار خراسان65 استاندار هشدار
است خشخاش كشت زير افغانستان
در زمين
فيليپين جنوب در قوي بمب دو انفجار
ندارد مشكلي كودك حقوق نامه پيمان قانون
تامين اختصاصي درماني مراكز خدمات
رايگان اجباري بيمهشدگان براي اجتماعي
است
زندگي نام به بنبستي
داده دست از مادر كوچولوي دختران تمامي به تقديم
اتفاق يك كه زماني كرد ، ميتوان چهكاري راستي به *
تمام با "زندگي كل"ميشود باعث كوچك و ساده بهظاهر
روي پيش لاينحل معماي يك مثل شگفتانگيزش پيچوخمهاي
بماند باقي انسانها
ليموعماني جوشيدن از حاصل بوي با همراه آبگوشت ، بخار
ساخته پر اشتهابرانگيزي بهطرز را منزل كلا و هال فضاي
آبگوشت وعده يك ما جمعههاي غذايي برنامه معمولا.بود
ترشي ، سبزيخوردن ، سنگك ، نان) مخلفات تمام با خانگيكامل
چيز همه ديگر جمعه هر مثل هم امروز و ميباشد (دوغ
كه تازه و داغ سنگك نان از بهغير است ، آماده مخلفات
.ميباشد دلچسب و سنتي غذاي اين قسمت ترين اصلي شايد
نانوايي از برو داري را حالش اگر منميگويد به همسرم
كه هم من راستش.بگير ظهر غذاي براي نان عدد يك محله
خود موردعلاقه تلويزيوني برنامه كردن نگاه مشغول
رفتن از ندارم ، را حالش اصلا اينكه ديگر و ميباشم
سن 15 به گذاشته پا تازه كه پسرم به و ميكنم امتناع
ميباشد درسي جزوههاي خواندن مشغول من كنار سالگيو
كه ميفهماند من به نگاه با هم او ظاهرا.ميكنم نگاه
را خودمان دلخوري با نفرمان سه هر نهايتا.است معذور
استفاده فريزر داخل يخزده لواش نان از كه ميكنيم راضي
ايثار كه ميگرديم نفري بهدنبال همگيمان گويا ، ولي كنيم
كرد ، ميشود چه ولي كند ، كامل را آبگوشت بساط و كند
سوم كلاس به كهتازه كوچكم دختر.است بددردي هم تنبلي
بازي و آپارتمان حياط داخل رفتن براي و ميآيد جلو رفته
از بعد زنم ميخواهد ، اجازه ما از همسنوسالانش با كردن
سروصدا اينكه و وداع و وصيت و قول گرفتن و سفارش كلي
اجازه او به سرانجام باشد ، نوشته هم را مشقهايش و نكند
.ميدهد
ما جمع از كردن بازي و حياط به رفتن براي كوچولو مرجان
در بهصدا آپارتمان درب زنگ بعد نيمساعت ميشود ، جدا
عدد يك كه حالي در ايستاده در پشت كوچكم دختر ميآيد ،
نگه دستانش در سختي به را تازه و برشتهداغ سنگك نان
فازش سه نوع از هم آن شادي برق يكباره به داشته ،
و ميگيرد مرجان از را نان همسرم.ميگيرد را همگيامان
وصفي غيرقابل اشتياق و شور با و ميكند بوسه غرق را او
آوردي؟ كجا از را پولش رفتي؟ چطوري -چطوري دخترم ميپرسد؟
توضيح مرجان و برم؟ شديقربونت رد چطور خيابان از
يك كمك با هم خيابان از و هفتگياش پول از كه ميدهد
همه اين از كه حالي در و شده رد گرفته را دستش كه آقايي
است ، آمده شور و وجد به سراپا نفر سه ما تكريم و تحسين
گونههايش سرخ گل غنچه يك مثل و مياندازد غبغب به بادي
من ميكند ، داداشش و من به نگاهي ميشود ، باز لبخندي با
آفرين او به هم برادرش و ميكنم آبدار بوسه چهارتا سه هم
دلانگيز و زيبا حركت اين محو همگي لحظاتي ميگويد ،
خرامان بچهاي آهو مثل كه او بالاي و قد به كوچولو مرجان
شده ، تكميل چيز همه حالا.ميكنيم نگاه ميگذرد جلومان از
.تازه سنگك نان نبودن آبگوشت سفره كنار است سخت چقدر
داشت ، عجيبي احساس كوچولو مرجان ما ، خوشحالي از بيشتر
براي. دريافت كاملا حركاتش و نگاه از ميشد را اين
حركت يك با هم آن بود يافته را خودش استقلال بار اولين
چرخ اگر شايد كه حركتي تحسين ، قابل و لازم ايثارگرانه
و زيبا خاطره يك مثل عمرش ، آخر تا ميداد امان زندگي
ميشد چه اما ميبست ، نقش صافش و كوچك ذهن در دلانگيز
بود؟ كي نشد معلوم كه زنگي.نميزد زنگ لعنتي تلفن آن اگر
او كه همين بود ، تلفني مزاحم قبل روزهاي مثل هم شايد و
تكيه مبل روي من سينه روي به ملوس گربه يك مثل را خودش
در بهصدا ناقوسي مثل تلفن يكبارهزنگ به بود ، داده
بيش خيلي امروز ميخواست گويا كه مرجان آن متعاقب آمده
بهطرف و پريد جا از بدهد نشان را خودش ديگر روزهاي از
كه بيسيمي گوشي.بدهد همسرم به را گوشي تا رفت تلفن
قيمت به و اگر ، و اما هزار با را آن بود هفته يك تازه
گوشي خواست كه همين بود ، عزيز خيلي و بوديم خريده زيادي
ظاهرا.داد رخ تاسفباري خيلي اتفاق ناگهان بدهد را
گوشي طرف آن اينكه تصور به لحظه يك بيچاره كوچولوي دختر
اصل هنوز كه كرده فكر لابد هم زنم و است چسبيده خانمم را
يك مثل خلاصه.است برقرار محكم دستمرجان در گوشي بدنه
روي عزيز خيلي و نو تلفن گوشي شود رها دست از كه استكاني
پاره و تيكه چند به دلخراشي صداي با آشپزخانه كف سراميك
.لغزيد گوشهاي به آن از تيكهاي هر و شد تقسيم
و زد مرجان سر گوشخراشي فرياد زنم بياختيار (كنيد تجسم)
پاره دندان و چنگ با را او ميخواهد گويا كه حالتي با
خنگ ، كوري ، مگه) گفتن لعن و طعن به كرد شروع كند پاره
كردي ولش چرا نگرفتهام را تلفن هنوز من كه نديدي
مرجان بيچاره (...انفجاري شليكهاي اين واز بيعرضه
باشد ، افتاده بيرون يخزده آب توي از كه بچهگنجشكي مثل
بغض و شد كبود يكباره به لبانش لرزيدن ، به كرد شروع بدنش
بريده صداي با غمآلود حالت آن با فقط و نداد امانش گريه
كردم فكر شما دست به دادم من كرديد ولش شما:گفت بريده
اتاقش به دوان دوان دهد ادامه نتوانست ديگر و گرفتينش
الفاظي چه كه كردم فكر چه هر.كرد كز گوشهاي در و رفت
.نرسيد جايي به عقلم كنم ادا بايد شيرين و تلخ لحظه آن در
برخورد او با لحن اين با كه بود باري اولين راستشاين
ديگري محبتچيز و صدقه قربون از قبلابهغير بود شده
تند تند او كوچك قلب مثل هم من قلب بود ، نكرده تجربه را
كند ، ادا را كلامي و حرف هيچ نبود قادر گويا زبانم ميزد ،
اينكه از را خود حسرت كلماتي با دائما نبود كن ول زنم
و ميداشت ابراز افتاده روز و حال اين به تازه و نو تلفن
بود زمين روي از آن خردههاي كردن جمع مشغول كه حالي در
چيزي يا عكسالعملي كه ميخواست من از معنيدار نگاهي با
ميشد؟ گفته چيزي لحظه آن ميبايستدر آيا بگويم ،
كوره مثل واقعاداشت دلم گفت؟ چيزي ميشد آيا واقعا
سرانجام بود؟ چه از سوزشش كه نميدانم ولي.ميسوخت آتش
همسرم و من اينكه عليرغم و شد انداخته سفره شد ، ظهر
را چيز همه تا بدهيم دلداري را او كه داشتيم سعي خيلي
بود شده آبگوشت.بيايد سفره سر نشد حاضر ولي كند فراموش
بر غمبار تراژدي يك مثل سفره داخل سنگك نان و گوشت زهر
زمان گذشت فقط كردم فكر بود ، مانده خيره ما روي
فقط اميدم.بدهد ترميم را روح و قلب شكستگي اين ميتواند
است باري اولين اين اما (زمان گذشت بله)بود زمان گذشت به
از بعضي نميتواند هم زمان گذشت حتي كه دريافتم كه
آن از هفته يك كه امروز كند ، ترميم را جان و روح زخمهاي
را چهرهمرجان هم هنوز ميگذرد پرمغز ولي ساده اتفاق
بهسراغش ميبينم ، غمبار و تكيده پژمرده ، گل يك مثل
همه ديگر كه ميخواهم او از و ميزنم بوسه را او ميروم
ناخنهاي با و انداخته پايين را سرش كند ، فراموش را چيز
اصرار نميدهد ، جوابي هيچ ميرود ، ور كوچكش و ظريف
را كار اين زنم هم چندبار حتي بزند حرف من با كه ميكنم
كه ميكنم تقاضا عاجزانه او از نداشت حاصلي ولي بود كرده
غمبار سكوت اين كه بگويد چيزي و كند فراموش و ببخشد
از را خانه فضاي و شود شكسته -حرفي - جملهاي با چندروزه
و ميكند بلند را سرش بالاخره آورد ، در گرفته حالت اين
گونههايش از گل روي شبنم يك مثل اشكي قطره كه حالي در
تنگ مامان براي دلم-دل-د-د:بغضميگويد با است جاري
ميخورد ، جگرم به زهرآلود تيغي گويي بابا ، خيلي..شده
فراوان اندوه با بزند ، حرفي نميكردم اصرار هرگز كاش اي
ميخواهي كنم؟ چكار كه بگو دخترم؟ كنم كار چه ميگويم ،
را معصومانهاش نگاه ميخواهي؟ هان مزارش؟ سر بريم الان
پايين ديگر يكبار را سرش و ميكند قطع نگاهم از
....نه:ميگويد زيرلب كه ميشنوم زحمت به.مياندازد
لبريزم تو از پوچي همه با كه منم اين زندگي اي
تو از كه آنم فكر به نه كنم ، پاره رشته كه آنم فكر به نه
بگريزم
(فروغ)
دست از مادر كه كوچولوهايي دختر تمامي به تقديم*
دادهاند
به ايشان سعي كه مهربان نامادريهاي تمامي به تقديم *
ميرسد بنبست
ميخواهند من همچو كه دلسوخته پدران تمامي به تقديم *
كنند زندگي
دالايي محمود
مرگ" فرزندانمشابه بر والدين طلاق آسيب
است "والدين
ميگسلد ، هم از را خانواده زنجيره طلاق كه هنگامي
كه كسي آن ولي مييابند ، جداگانهاي هويت مادر و پدر
رها اجتماع در متزلزل و بيپناه و ندارد نامي ديگر
.است فرزند شده ،
اجتماعي آثار اجتماعي مسائل كارشناس محبي ، فاطمه سيد
و داد قرار توجه مورد "شناسي آسيب" منظر از را طلاق
و نيست زودگذر و آني اثر يك مادر و پدر جدايي:افزود
خواهد جاي بر منفي اثر فرزندان زندگي مراحل تمام در
.گذاشت
از فرزندان محروميت و خانواده اعضاي شدن پراكنده
انحلال و فروپاشي از پس والدين مشترك سرپرستي
زندگي مزاياي و مواهب داشتن از را آنان خانواده ،
خانوادگي و فردي هويت و ميكند محروم خانوادگي
ساخت ، خاطرنشان وي.مينمايد مختل را "طلاق فرزندان"
مادر ، يا پدر فقدان دليل به والدين ، جدايي از پس
ايجاد فرزندان براي بسياري رواني و روحي مسائل
و ديگر ، والد جنس به بدبيني جمله از ميشود
كه او ، وجودي ساختار و روحيات از بيخبرماندن
آشكار فرزنداني چنين ازدواج در بعدها آسيبهايآن
.ميگردد
تربيتي ، جسماني ، و رواني مشكلات اجتماعي ، شناسان آسيب
و فردي هويت در اختلال سردرگمي ، و گناه احساس
آتي زندگي مشكلات ناتني ، خانوادههاي ايجاد خانوادگي ،
از را بزه و جرم ارتكاب به گرايش احتمال افزايش و
روي بر مادي و معنوي زيانبار و مخرب آثار جمله
آن از حكايت نيز آمارها ، .برميشمارند طلاق فرزندان
نوجوانان و كودكان بزهكاريهاي و جرم بيشتر كه دارد
هم از و طلاق خانوادگي ، مشكلات و مسائل در ريشه
.دارد خانواده گرم كانون پاشيدگي
همچنين طلاق اجتماعي ، آسيبشناس اين گفته به
ساخت بر كيفي و كمي لحاظ به كه است جمعيتي پديدهاي
توليد اساسي و مشروع واحد تنها زيرا مينهد اثر جمعيت
.ميپاشد هم از طلاق وقوع با كه است خانواده مثل ،
دارد ، تاثير نيز جمعيت كيفيت بر طلاق:داد هشدار وي
محروم خانواده نعمت از كه نسلي و فرزندان چون
احراز در لازم شرايط فاقد زياد احتمال به هستند ،
.بود خواهند مسئول شهروند مقام
داشت ، دربرخواهد جامعه براي نيز اقتصادي اثرات طلاق
در را خدمات و توليد انساني نيروي روحي تعادل زيرا
در سهمگيني اثرات بروز به منجر و ميزند برهم جامعه
يك نماد" را طلاق وي ، ميشود جامعه اقتصادي حيات
كه كرد توصيف "افراد بين صحيح و سالم ارتباطي مشكل
در ميتواند (خانواده) كوچك سطح در ارتباطي مشكل اين
ارتباطات و يابد گسترش و شيوع نيز (جامعه)وسيعتر بعد
.نمايد مختل را انساني
را شومي آثار و زده هم بر را انسانها تعادل طلاق ، "
و انسجام كاهش به منجر و ميگذارد جاي بر جامعه در
هم از را اجتماع بناي سنگ و ميشود اجتماعي يكپارچگي
و اجتماعي آسيبشناسي مطالعه هيچگاه."ميگسلد
امكانپذير طلاق به توجه بدون اجتماعي انحرافات
عدم و ضعف دستخوش خانواده نهاد بنيان وقتي.نيست
نظام كل اجتماعي و اخلاقي بنيانهاي گرديد ، استواري
سوق گوناگون جرايم سوي به جامعه آن و شده متزلزل اجتماعي
موجب ميتواند طلاق وي ، گفته به.ميشود داده
و الكليسم اعتياد ، قبيل از اجتماعي آسيبهاي افزايش
موثر عوامل از يكي طلاق ديگر سوي از.شود جنسي انحرافات
.است خودكشي نرخ افزايش در
زنان اجتماعي -فرهنگي شوراي اجتماعي امور كارشناس
مثابه به جامعه يك در طلاق":ساخت نشان خاطر
ميتواند كه است جامعه ثبات عدم و اجتماعي تزلزل
در خانوادگي ارزشهاي و خانواده شدن بها كم به منجر
."شود جامعه آن
آينده ، از ترس اجتماعي ، شناسان آسيب گفته به
جسمي ، و روحي مشكلات تنهايي ، احساس گناه ، احساس
اجتماعي انزواي اقتصادي ، مشكلات نقش ، دوگانگي مشكل
كاهش ازدواج ، فرصتهاي كاهش هويت ، در اختلال و
و جرم به ارتكاب به گرايش و زندگي از رضايت
براي بويژه طلاق زيانبار پيامدهاي زمره در بزهكاري
.است زنان
فرزندان ، خانواده ، اعضاي روحي تعادل طلاق ،
از يكي و ميزند هم بر را نزديكان و وابستگان
بر تنها نه فقدان اين.است زندگي عمده فقدانهاي
وارد خدشه نيز خانواده اعضاي برساير بلكه فرزندان
همسر ، مرگ حادثه از بعد زندگي ، دگرگوني مقياس درميكند
مجدد سازگاري مقتضي زندگي ، رخدادهاي ساير از بيش طلاق
.مبتلاست افراد
هكتار هزار خراسان65 استاندار هشدار
است خشخاش كشت زير درافغانستان زمين
هكتار هزار گفت65 خراسان استاندار:اجتماعي گروه
زيركشت افغانستان جنوب و شمال در كشاورزي زمين
مشكل مرتفعشدن به توجه با كه است ، خشخاش
مواجه ترياك زياد بسيار افزايش با تاحدي خشكسالي
.بود خواهيم
خبرنگاران با گفتوگو در ديروز رسولي سيدحسن
است حد اين به فاجعه عمق:افزود گروهي رسانههاي
را آن جلوي بينالمللي مجامع و جهان كشورهاي اگر كه
نيمه حدود) بهاره زراعي فصل دو گذر از پس نگيرند ،
هزار چهار توليد با جهان (مهرماه) پاييزه و (ارديبهشت
.شد خواهيم مواجه محصول تن
به كرزاي حامد جناب اخير سفر در:گفت همچنين وي
كشت جهت در توافقنامه ايران ، اسلامي جمهوري
متحد ملل مخدر مواد كنترل برنامه همكاري با جايگزين
اين رسيدن امضا به عليرغم اما رسيد ، امضا به
مناطق استانداران از برخي مخالفت بهخاطر توافقنامه
افيوني ماده اين بهكشت هنوز افغانستان مختلف
.ميدهند ادامه
سال در ولي داديم دست از كه را امسال:افزود رسولي
شدن باز و جايگزين كاشت شدن باب كه اميدواريم آتي
و افغانستان زراعي محصولات روي به ايران بازار
مواد ورود افغانستان ، در حكومت شدن ثبات با همچنين
شديدي كاهش جهان به دنبالآن به و ايران به مخدر
اطلاعاتي فعلي شرايط در ما حال عين در:گفت وي.يابد
كمكهاي از استفاده با كه است رسيده دستمان به
در افغاني زارعان به خسارت پرداخت مشغول بينالمللي
مبارزه مسئول زمينه اين در و هستند خشخاش قبالكشت
كه است گفته مخدرافغانستان مواد با
داشتند ، را ترياك تن توليد 90 قابليت كه هايي زمين
.شدهاند تخريب
همكاري ايران اسلامي جمهوري:گفت خراسان استاندار
بيرون به مخدر مواد عرضه و كشت امحاي همهجانبه
از ما راستا اين در البته كه داشت ، خواهد را مرزها
كرد ، نخواهيم غفلت ورودي مبادي در مرزها شديد كنترل
دنبال را مخدر مواد امحاي بحث صرفا امسال ولي
.كرد خواهيم
فيليپين جنوب در قوي بمب دو انفجار
جنوب در مسكوني منطقه يك و فروشگاه يك در قوي انفجار دو
.گذاشت جا به مجروح و 50 كشته فيليپين ، 12
كه داد روي سانتوس ژنرال شهر در ديروز انفجارها اين
جزيره در و است جمعيت نفر هزار با 800 مسيحينشين شهري
شرق كيلومتري در 350 شهر اين.است شده واقع ميندانائو
و آمريكا مشترك نظامي عمليات دارد ، قرار باسيلون جزيره
هفته چند از ابوسياف گروه برداشتن ميان از براي فيليپين
نيروي سربازان از گروه يك.است جريان در منطقه اين در پيش
عمليات اين در فيليپيني نظاميان آموزش براي آمريكا ويژه
.شدهاند فيليپين جنوب وارد پيش ماه چند از
ندارد مشكلي كودك حقوق نامه پيمان قانون
ريشه ايران ، در كودك حقوق پيماننامه اجراي موانع:ايسنا
كليت در و دارد قانون اجراي فرهنگي مشكلات و عرف در
.نيست مشكلي قانونگذاري
مشهد فردوسي دانشگاه علمي هيات عضو گلشيخي ، سلطاني دكتر
موضوعه قوانين و اسلامي حقوق در گفت مطلب اين بيان با
مشاهده كنوانسيون مواد با تعارضي هيچگونه ايران ، جامعه
فرهنگي مشكلات و ما جامعه اقتصادي مسايل بلكه نميشود ،
درآمد ، كسب براي اي وسيله چشم به كودك به ميشود موجب
آگاهسازي و فرهنگسازي بايد اول درجه در پس كنند نگاه
.پذيرد صورت ما جامعه در كودك حقوق قوانين
امر احياي براي خودجوش مردمي نهادهاي:افزود ادامه در وي
تشكلهاي اين داشت ، خواهند بسزايي حيثيت و كودك به توجه
تلقي و دادن آگاهي براي فعاليتهايي ميتوانند مردمي
.بگيرند نظر در را كودك حقوق مسايل عرفي
تامين اختصاصي درماني مراكز خدمات
رايگان اجباري بيمهشدگان
براي اجتماعي
است
براي اجتماعي تامين درماني خدمات:اجتماعي گروه
در آنان تكفل تحت خانواده اعضاي و اجباري بيمهشدگان
دريافت و است رايگان سازمان اين اختصاصي درماني مراكز
.است غيرقانوني بابت اين از وجه هرگونه
سازمان مديرعامل قائممقام و مديره هيات عضو فلاح دكتر
بر ديگر بار بخشنامهاي در درمان امور در اجتماعي تامين
قابل دارويي و تشخيصي درماني ، خدمات كليه بودن رايگان
اين اختصاصي درماني مراكز در اجباري بيمهشدگان به ارائه
.كرد تاكيد سازمان
تامين سازمان اختصاصي درماني واحدهاي بخشنامه اين در
بودن رايگان موضوع شدهاند مكلف كشور سراسر در اجتماعي
نصب طريق از را اجباري بيمهشدگان براي خود خدمات
.برسانند مراجعان اطلاع به تابلوهايي
اجتماعي تامين سازمان اخير بخشنامه در گزارش بنابراين
اين اختصاصي درماني مراكز خدمات كليه كه است شده تاكيد
مصرفي ، لوازم تهيه جراحي ، بستري ، خدمات قبيل از سازمان
براي اورژانس خدمات و عكسبرداري آزمايشها ، انجام
رايگان كاملا آنان خانواده اعضاي و اجباري بيمهشدگان
از دسته اين از مراكز اين در وجهي گونه هر اخذ و است
.است قانوني وجاهت فاقد و ممنوع عنوان هر تحت بيمهشدگان
كارگاههاي شاغلان اجباري ، بيمهشدگان است حاكي گزارش اين
كارفرما قوانين براساس كه اجتماعي تامين قانون مشمول
تحت خانواده اعضاي همچنين و آنهاست بيمهكردن به ملزم
اجتماعي تامين پوشش زير مستمريبگيران نيز و آنان تكلفل
.هستند
و حرف صاحبان و اختياري بيمهشدگان است ، ذكر شايان
اختصاصي درماني مراكز به مراجعه هنگام در آزاد ، مشاغل
به ملزم قرارداد ، طرف مراكز مانند نيز اجتماعي تامين
فرانشيز عنوان تحت درماني هزينههاي از بخشي پرداخت
.هستند
|