نبوي بهزاد رازهاي
اول نگاه
نبوي بهزاد رازهاي
نقش كه سياستمداري.است نبوي بهزاد اكنون ايران روز مرد
تاكنون پيش دودهه از و است ترديدناپذير چپ جناح در او
نبوي بهزاد.است بوده اسلامي جمهوري رجال زمره در همواره
گرفته قرار مالي و اداري فساد اتهام معرض در روزها اين
تنظيم در خويش موقعيت از او ميگويند قضايي مقامات.است
پتروپارس نفتي شركت براي نفتي قراردادهاي برخي
عموم منظر در اكنون او نام آنكه چه.است كرده سوءاستفاده
.است شده مترادف ايران نفت عمومي پيمانكاري شركت اولين با
شركت اين چهارساله تاريخچه نگاه از انگاري يكسان اين
در زنگنه سال 76 ميانه درنيست بيمعنا هم چندان
را مپنا تجربه ميخواهم بود گفته نبوي به خصوصي جلسهاي
شركت _ مپنا.كارتوست فقط اين و كنم تكرار نفت وزارت در
و طراحي شركت اولين _ ايران نيروگاهي پروژههاي مشاور
وزارت در زنگنه مديريت هنگام به كه است نيروگاهي مشاور
شده تاسيس فراهاني صفايي محسن و نبوي بهزاد كمك به نيرو
قانون تصويب با مقارن و الگويي چنين با پتروپارس.بود
از "كونكو" آمريكايي كمپاني كشيدن كنار و داماتو
زنگنه ، ابتكار با جنوبي پارس مشترك ميدان در سرمايهگذاري
نبوي بر علاوه موسس مديره هيات در.شد تاسيس نبوي توسط
عضويت كرباسيان مسعود و تركان اكبر كاشان ، فخريه اصغر
و معادن و صنايع وزارت از او توصيه به همگي كه داشتند
.آمدند نفت صنعت به بازرگاني
يك فاز سپردن شركت اين براي نفت وزارت برنامه نخستين
در جنوبي پارس حوزه از گاز استحصال و پالايشگاه پروژه
پس ترتيبش شماره برخلاف فاز اين.بود بوشهر عسلويه بندر
پروم گاز كنسرسيوم با و 3 فازهاي 2 قرارداد امضاء از
پتروپارس به (فرانسه) توتال و (مالزي) پتروناس ،(روسيه)
به دلاري ميليارد يك طرح اين واگذاري اصلشد داده
كارشناسان توجه مورد كه بود نكتهاي اوليه پتروپارس
قرار _ پتروپارس دفتر در مستقر _ كشور كل بازرسي سازمان
حقوقي جذاب وجه دو دربرگيرنده قرارداد اين انعقاد.گرفت
هيات اعضاي بودن دوشغله.بود پرونده قضايي پيگيران براي
پتروپارس مديران.دولت با آنها شدن قرارداد طرف و مديره
داشتن قرار ابهام جمهور رئيس حقوقي معاونت از استعلام با
در عضويت معاونت اين.زدودند خود از را دولتي پست دو
قرارداد انعقاد.نداد تشخيص شغل را پتروپارس مديره هيات
مديران از شماري توسط پارس گاز و نفت دولتي شركت با
مديرعامل سوي از كه بود پرونده اين ابهام ديگر دولتي ،
حوزههاي شدن مستثني به استناد با شركت اين كنوني
مداخله منع قانون از _ گاز و نفت چون _ دولت انحصاري
.شد داده پاسخ دولتي ، مديران
دستمايه فاز 1 پروژه (مالي تامين) فاينانس نحوه
.بود مالي جرايم دادگاه به پتروپارس پرونده اوليه ارجاع
اول فاز هزينه خود سال 77 مصوبه در اقتصاد شوراي
فروش درآمد از بخشي اختصاص محل از را پارس پالايشگاههاي
رئيس حضور.كرد تامين پتروپارس به سيري حوزه خام نفت
ديگر نمايندگان و آنها معاونين و اقتصادي وزراي جمهور ،
اين به نسبت را پتروپارس امنيت حاشيه شورا اين در قوا
پتروپارس از خاتمي صريح حمايت.برد بالا نامتعارف تصميم
اين از خروج در كرباسيان و كاشان نبوي ، موقع به تاكتيك و
طرح بزرگترين سرنوشت كه است برندهاي برگ ديگر شركت
گره دور آيندهاي تا پتروپارس با را نفت صنعت توسعه
غلامرضا ،(نيرو اسبق سرپرست) خاموشي ابوالحسن.زد خواهد
غيرسياسي جانشينان (نيرو وزارت سابق معاون) منوچهري
را شركت تا دارند سعي تركان مديريت با پيشين هياتمديره
اجرايي فعاليت آرامش به سياسي التهابات آستانه از
.برسانند
شده احضار دادگاه به متهم عنوان به اكنون نبوي بهزاد
كه سالهاست او.نيست تازهاي چيز او ، اتهامات اما است
از كه اتهاماتي.ميكند زندگي اتهام سنگين بار اين با
پيش سال بيست.مييابد تداوم دولت تا و شروع او خانواده
و ساخت آشكار را خود رازهاي گفتوگويي در نبوي بهزاد
به نگاهي.داد توضيح تفصيل به را خود سياسي و شخصي زندگي
است ، گذشته تاريخ از گوشهاي بيانگر خود كه توضيحات اين
.است يافته موضوعيت دوباره
اهل من پدري خانواده.شدم متولد تهران در ماه 1321 تير
و غربي آدم يك كه پدرم برخلاف و هستند سبزوار
بودند ، مقيم سبزوار در كه خانوادهاش بود روشنفكرماب
حاج نبيره من پدري طرف از.بودند متشرع اكثرا و مذهبي
خانواده يك از و تبريز اهل مادرم هستم سبزواري ملاهادي
.بود شرافتمند و كارمند قشر از و غربي تفكر با ولي مسلمان
بوده روزهگير و نمازخوان دو هر مادربزرگم و پدربزرگ
فرايض انجام به كه ليبرالمسلك و دموكراتمنش نوعا ولي
و پدر خوشبختانه.نداشتند توجهي چندان فرزندانشان مذهبي
هم با بودند ، آمده تهران به تحصيل براي دو هر كه مادرم
حدود 2 يكي كه پسر دو آنها ازدواج نتيجه و كردند ازدواج
آمدن دنيا از بعد ماه شش و بوده بزرگتر من از نيم و سال
فرزند تنها من نتيجه در و ميشود خفه و افتاده حوض در من
مادرم و پدر بين من تولد موقع در.ماندم باقي خانواده آن
در كه كردند متاركه غيررسمي طور به و شد ايجاد اختلاف
از دهه 40 اواسط تا و ميدهند رسمي جنبه آن به سال 1327
زندگي هم با مجددا سال ده حدود آن از پس و بودند جدا هم
در و رفت فرانسه به پدرم انقلاب پيروزي از پس.كردند
از 46 سال غير 5) را عمرم تمام من تقريبا.شد مقيم آنجا
زندگي بزرگم پدر و مادربزرگ با و جدا پدرم از (تا 51
.كردهام
تهران در را خود دانشگاهي و متوسطه و ابتدايي تحصيلات
در 22 و رفتم مدرسه به سالگي در 6.رسانيدم پايان به
هيچ يعني رفتم جلو هم سر پشت.شدم فارغالتحصيل سالگي
وضعيت نظر از ما خانواده.نماندم عقب تحصيلات در وقت
پدرم اينكه يعني داشت بدي وضع خيلي سالهاي 34 تا زندگي
مشت يك همه.نبودند سركار هم بقيه بكند نميتوانست كار
نداشتيم جالبي خيلي وضع معيشت نظر از و بودند نانخور
خانه دانشگاه مقابل در يعني.بود كارمندي زندگي ولي
اجاره تومان موقع 180 آن پول به و داشتيم اجارهاي
كه خاصي فرهنگ نوع آن با پدربزرگم و (1330) ميداديم
مدارس در نوههايش و بچهها همه مثلا داشت علاقه داشت
در را آنها و كند قرض پول اينكه ولو كنند تحصيل شهر شمال
دبستان به مرا كه بود حساب اين روي.بگذارد مدرسه آن
.گذاشتند البرز دبيرستان و بود دولتي البته كه فردوسي
مدارس از ولي سال در تومان روزها 180 آن در البرز شهريه
.بود تهران خوب
مادربزرگ اجارهاي منزل در سال حدودا 20 زندگيام محل
.بيامرزدش خدا بود خيري حاجي يك مال منزل.بود پدربزرگم و
از و اجارهاي مختلف منازل در سال مدت 6 به سال 40 از
زندان در تا 57 از 51 و پدرم شخصي منزل در تا 51 46
.بردم بهسر
مسلمان جمع ، اين چهره شدهترين شناخته شعاعيان مصطفي
و نبود هم كلمه امروزي مفهوم به ماركسيست البته نبودو
"مرتد" را او خود تحليلهاي در ماركسيستها از بسياري
مينامند
در مدتي.آمد تهران به بعد و شد سبزوار فرهنگ اداره كفيل
كه عالي دانشسراي كارمند) ميكرد كار عالي دانشسراي
بورس يك سال 43 اينكه تا (باشد امروز معلم تربيت دانشگاه
و رفت آنجا به و برود فرانسه به كه دادند او به دانشسرا
ذهنياش قبلي زمينههاي به توجه با.گرفت تاريخ دكتراي
پدرم.گرفت قرار غربي فرهنگ تاثير تحت شديدا اين از پس
استادياري درجه با توانست بود ، گرفته تاريخ دكتراي چون
به بود آنجا كارمند قبلا كه معلم تربيت دانشگاه همان در
بود لازم دانشياري پست گرفتن براي.شود مشغول تدريس
غرب طرفدار و ليبرالي تفكر داراي چون و بنويسد رسالهاي
عنوان شود ، تاييد زودتر رسالهاش كه استدلال اين با بود ،
در !كرد انتخاب "سفيد انقلاب تا مشروطه انقلاب" را آن
كرد شركت هم رستاخيز روزنامه علمي اصطلاح به ميزگرد چند
پيروزي تا و شد دانشياري پست گرفتن به موفق بالاخره و
معلم تربيت دانشگاه در سمت همين در ايران اسلامي انقلاب
انقلاب پيروزي از پس.داد ادامه ايران تاريخ تدريس به
پاكسازي (بازنشستگي صورت به) كردند پاكسازي را پدرم
و گرفت فرانسه به مهاجرت به تصميم و آمد گران خيلي برايش
غلط برخورد اثر در بنيصدر قول به كه شد نفري جزو 6
پيروزي از پس ماه چند !!كردهاند فرار اسلامي جمهوري
از.گزيد اقامت فرانسه در و گفته ترك را ايران انقلاب
حقوق رجايي ، شهيد برادر دولت تصويب به كه سال 59 ماه مهر
بدي نسبتا مالي وضع در شد قطع كشور از خارج بازنشستگان
!!است شده بدبين انقلاب به نسبت پيش از بيش و برده سر به
در عمدتا و مادري خانواده در من:گفتم كه طور همان
ولي شريف مادرم خانواده ميكردم ، زندگي مادربزرگم كنار
مادربزرگم و پدربزرگ.بودند متجدد روزها آن اصطلاح به
و آموزش جهت در تلاشي ولي بودند روزهگير و نمازخوان
از برخي دليل همين به نميكردند خود فرزندان هدايت
نماز من داييهاي از يكي و مادر مثل فرزندانشان
آنها نخواندن البتهنميخواندند ديگران و ميخواندند
كسي و بوده كاهلي روي از بلكه نداشته الحاد و كفر مفهوم
خاطر به من پدر.نميكرد ايدئولوژيك كار آنها با هم
با هم مادرم و نميخواند نماز غربي نوع روشنفكري گرايشات
من تحصيلي محيط نميكرد كار اعتقادي مسايل زمينه در من
.نداشت نفوذي آن در اسلامي فرهنگ كه بود شهري شمال نيز
من شرايطي ، چنين يك در كه باشد الهي خفيه الطاف از شايد
گرايش و كرده فرايض انجام به شروع سالگي چهارده سن از
بزرگ پيروزيهاي از و افتخار من براي اين.يافتم مذهبي
در.ميكنم شكر را خدا بابت اين از هميشه و بود زندگي
تا و ميشد خلاصه روزه و نماز حد در من ، مسلماني ابتدا ،
خلاصه طور به و مبارزه دين عنوان به را اسلام مدتها
نظير) يافتم شاه رژيم با مقابله براي خوبي "وسيله"
تكامل مرحله.(ميدانند وسيله را اسلام كه خلق مجاهدين
جامع مكتب يك عنوان به را اسلام كه روزيست از من اعتقادي
اين.يافتم اجتماعي و فردي اعمال كليه راهنماي در مانع و
رجايي شهيد برادر كنار در (سال 1354) زندان در را مرحله
و دارد من گردن بر زمينه اين در بزرگي حق واقعا كه
بريده مجاهدين از من و رجايي نظير كه ديگري برادران
و كرده طريق طي مسير اين در تدريج به و كرده آغاز بوديم ،
مكتبي زندگي و مبارزه موانع مرحله به مرحله توانستهام
كه است تذكر به لازم اينجا در.بردارم راه سر از را
با مكتبي مبارزه و زندگي به نيت و تصميم بين زيادي فاصله
انسان ، زندگي بر حاكم فرهنگ اگر خصوصا دارد ، وجود آن عمل
زندگي مسايل كوچكترين بايد فرد نباشد ، مكتبي فرهنگي
منطبق اسلامي معيارهاي بر دقيقا را خود مبارزاتي و شخصي
.است مشكلي بسيار كار كه كند
فعاليتهاي مرحله اولين من سياسي ، فعاليتهاي نظر از
.آمد پيش ماجرايي كه بود دبيرستان ششم سال سياسيام
.بود اقبال دكتر عالي آموزش و فرهنگ وزير عليه ماجرايي
بودند آورده به 12 از 7 را تجديدي نمره كه بود اين بهانه
دي بود200 سياسي حركت آن سر پشت كه بود اين واقعيتش ولي
در يعني داشتيم ، گرايشاتي چون ما موقع آن از سال 1338
شدن ملي طرفدار گرايش ضدشاهي ، گرايش نفت ، شدن ملي زمان
و بود مسئله اين هم خانوادهمان در چون اينها ، و نفت
دانشگاه آنها دو هر كه من خاله يك و دايي يك مثلا
و ميكردند فعاليت زحمتكشان حزب با موقع آن ميرفتند ،
مختصر فعاليت آنها همه وقت آن شد ، مرداد كودتاي 28 وقتي
رژيم ضديت ذهنم در منهم و بودند ضدرژيم و داشتند مخفي
و ضدديكتاتوري و ضدظلم انگيزههاي با بود مانده شاهي
شركت جريانات آن در انگيزهها همين با هم سال 38 و غيره
فاميل بين در البته.نبود پيوسته كار اين ولي داشتم
كار اسلامي انجمنهاي با كه بودند تيپهايي يك من مادري
كه است من دايي دختر شوهر يزدي دكتر جمله از ميكردند ،
آن داشتيم ، علاقه بود بزرگتر ما از سنش كه ايشان به ما
پيدا راه اسلامي انجمنهاي جلسات به ايشان توسط موقع
داشتند اسلامي انجمنهاي موقع آن كه برنامههايي و كردم
از من مستمر سياسي فعاليتهاي.ميرفتند كرج گلشهر به و
وارد ما كه سال 39.رفتم دانشكده به كه شد شروع وقتي
آمريكا در كه كارتر دوران نظير بود دوراني شديم دانشكده
سياسي آزاديهاي يكسري و آمد كار روي كندي.بود آمده پيش
رژيمهاي يا و دستنشانده ، و وابسته رژيمهاي به را
در.كرد تحميل ما روز آن رژيم مثل انگليس دستنشانده
به شروع موقع آن مخالف نيروهاي سياسي ، آزاديهاي آن سايه
:بود بخش دو موقع آن در مخالف عمده نيروهاي.كردند فعاليت
چپ هيچ و ميكرد پيدا تبلور توده حزب در تنها كه چپ يكي
سمبلش ملي جبهه كه ملي نيروهاي ديگر يكي و نبود ديگري
موقع آن ما مسلمان نيروهاي متاسفانه ، واقع در.بود
آن در كه شرايطي دليل به نبود گسترده چندان فعاليتشان
نوع اصولا خميني ، امام حركت از قبل.داشت وجود موقع
اسلام فدائيان چون كوچكي قشرهاي فقط ميشد ، برخورد ديگري
اسلامي حركت برميداشتند ، گام سياسي فعاليتهاي مسير در
روشنفكر قشر سطح در حركت بنابراين نداشت وجود تودهاي
دادند كه دوره آن سياسي آزادي يعني ميشد خلاصه دانشگاهي
از بعضي در.كرد ايجاد حركت دانشگاهي روشنفكر قشر در فقط
عمدتا معلمين ، بعضي بين در و مدارس بعضي و دانشگاهها
در.بود فعال بيش و كم هم بازار بود ، دانشگاه پايگاهش
آن تازه كه توده حزب يكي داشت وجود جريان دو دانشگاه
جبهه هم يكي.بود غيرقانوني چون نميكرد رو را خودش موقع
شدن ملي حركت دنبالهرو و ملي سازمان يك عنوان به كه ملي
هر يعني جناحها ، همه سازمان اين در و ميشد تلقي نفت
جمعوجور روشنفكرها سطح در بود مخالف رژيم آن با كسي
شد تشكيل سال 39 در كه ملي جبهه مركزي شوراي در.ميشد
مسلمانان و سحابي دكتر بازرگان ، مهندس طالقاني ، آيتالله
دكتر كنار در حبيبي مهندس - تختي غلامرضا نظير ديگري
حجازي مسعود و خنجي دكتر نظير سوسياليستها و سنجابي
.بود حجازي مسعود نوچههاي جزو هم سلامتيان.داشتند شركت
مسلمان و ملي نيروهاي از وسيعي طيف دربرگيرنده ملي جبهه
حتي بعدا و روشنفكري ، سطح در يعني ميگوييم وسيع ميشد ،
شركت ملي جبهه در چپيم ، ما كنند عنوان آنكه بدون چپها
را چپيها رسمي طور به ملي جبهه موقع آن البته.ميكردند
من ميكردند ، فعاليت و ميآمدند رسمي غير ولي نميپذيرفت
سال 43 تا و كردم شروع را فعاليتم سال 39 در ملي جبهه در
همان با) شدم ، فارغالتحصيل دانشكده از يعني.دادم ادامه
آن در كسي هر (ضدامپرياليستي و استقلالطلبي ايدههاي
ولي نميدادند ، راه ملي جبهه در را او بود تودهاي زمان
يعني شود وارد ميتوانست داشت هم ماترياليستي افكار اگر
آقاي نميخواني؟ يا ميخواني نماز كه نميپرسيد كسي هيچ
جبهه در شيباني دكتر آقاي ميخواند ، نماز بازرگان مهندس
نماز جبهه همان در بغلدستيشان ولي ميخواند نماز ملي
اين.نميخواني چرا كه نميآمد پيش هم سوال و نميخواند
.ضدشاهي روشنفكر نيروهاي مجموع از بود اتحادي يك
انتقاد ملي جبهه فعاليتهاي به آن از پس و دانشكده در
خوب بدهد ، آزادي آمريكا كه شرايطي در فقط.داشتم
كنج بشود قطع آزاديها آن كه همين و ميكنند دادوبيداد
دكتر بازرگان ، طالقاني ، آقاي البته.ميروند خانههايشان
كميته مسئول كه سال 42 اواخر آنها.بودند مستثني سحابي
كميته از عدهاي همراه به بودم شده پليتكنيك ملي
سال 40 در بودند جوانهايش بيشتر كه ملي جبهه دانشگاه
يك عنوان به عضويت درخواست و دادند تشكيل را آزادي نهضت
به ميگويم كه را اينها واقع در.دادند ملي جبهه در گروه
نظر در را فعلي ملي جبهه بعضيها كه است دليل اين
روز آن ملي جبهه در كس هر كه ميكنند تصور ميگيرند ،
در كه حالي در است ، بوده امروزيها نظير ميكرده فعاليت
دكتر نظير مسلمان دانشگاهي روشنفكران همه تقريبا وقت آن
نظير سياسي روحانيون از برخي حتي و بازرگان شريعتي ،
جوادي ، سيد حاج ضياءالدين ميلاني ، طالقاني ، آيتالله
.داشتند همكاري ملي جبهه با نزديك و دور از انگجي ،
كه كاشاني آيتالله جناح از غير سياسي روحانيون بين در
كه اختلاف دلايل و داشته اختلاف ملي جبهه با ابتدا از
پيروزي تا و بود مليگرايي و مكتبي بينش اختلاف عمدتا
ملي جبهه با بقيه بود ، نشده مشخص دقيقا اسلامي انقلاب
به ايران حزب از جناح يك ايران ، ملت حزب داشتند ، همكاري
اين به اواخر در فرصتطلبانه كه) بختيار شاهپور رهبري
طرفداران) ملي نهضت سوسياليستهاي جامعه و ،(پيوست جناح
رهبري از شدن جدا براي تلاش (احمد آل جلال و ملكي خليل
ملي جبهه" سال 1343 در بالاخره و نموده آغاز را ملي جبهه
داديم ، تشكيل بود ملي جبهه از انشعابي واقع در كه را "سوم
حنيفنژاد محمد مانند كساني فوقالذكر دانشگاه كميته در
توده ، حزب هواداران جزني ، بيژن هواداران آزادي ، نهضت در
من خود نظير مستقل عناصر عدهاي و ايران ملت حزب اعضاي
مورد ملي جبهه رهبري مقابل در سوم ملي جبهه.داشتند حضور
رهبران كه است تذكر به لازم گرفت ، قرار مصدق دكتر تاييد
سينه به را مصدق از طرفداري سنگ امروز كه ملي جبهه
گفتند كرد حمايت سوم ملي جبهه از مصدق وقتي ميزنند ،
."نميفهمد سياست ديگر و شده خرفت و پير"
دلمان بوديم جوان كه ما و شد تشكيل سوم ملي جبهه خلاصه
هر در باشد ، فعال و انقلابي و پرتحرك سازمان يك ميخواست
اين كه شد معلوم ماه از 6 بعد عملا.كند فعاليت شرايطي
جوان نيروهاي همه تقريبا ندارد ، قبلي آن با تفاوتي هم
.شد متلاشي خود به خود سوم ملي جبهه رفتند كنار و شده زده
تكنيك پلي در كه بچههايي از عده يك با ما بعد به آن از
سياسي ارتباطات ميكرديم ، فعاليت هم با ملي جبهه در
گير اعلاميه ميكرديم ، سياسي كارهاي و رفتوآمد.داشتيم
تحليل ميكرديم ، گفتوگو ميكرديم ، بحث ميآورديم ،
در.داشتيم "مخفي" ارتباط روز آن اصطلاح به و ميكرديم
چند و شعاعيان مصطفي چون بودند كساني همكاران اين بين
نفر چند و بودند ماترياليست فكري نظر از كه ديگر نفر
شناخته شعاعيان مصطفي بودند ، مسلمان كه برادرها از ديگر
به ماركسيست البته و نبود مسلمان جمع ، اين چهره شدهترين
در ماركسيستها از بسياري و نبود هم كلمه امروزي مفهوم
شعاعيان مصطفي.مينامند "مرتد" را او خود تحليلهاي
ماركسيست" را خود كه حال عين در و داشت عجيبي خصوصيات
بناي زير ميكرد ، انتقاد هم ماركس خود به ميدانست "ناب
نميگرفت روزه نميخواند ، نماز بود ، ماترياليستي فكريش
عرفان و عرفا زندگي داشت ، فراوان اعتقادي عرفان به ولي
.ميكرد عمل آن به و كرده مطالعه را
را انگلس نظرات كليه و ماركس طبقاتي نظرهاي از برخي
و نظري انحراف گسترش مسئول را انگلس نداشت ، قبول اصلا
ماركسيسم عملي و نظري انحراف شدن بيشتر مسبب را لنين
فعاليتهاي چارچوب همان در عده اين با من.ميدانست
سال 49 به را آن اينكه تا داشتم سياسي ارتباطي جبههاي
و گروهي كار يك به را آن كه گرفتيم تصميم و رسانديم
با افراد اين با گروه يك واقع در.كنيم تبديل مسلحانه
شروع گروه.داديم تشكيل بود ملي جبهه در كه تركيبي همان
مجاهدين با توانست كه سال 49 اواخر در تا كرد فعاليت به
.بكند برقرار ارتباط فدايي چريكهاي با بعدها خلق ،
ارتباط رهبري حبيب و رضايي احمد با من خود مجاهدين از
هم آنها.نبود مسئلهاي ما با همكاري آنها براي و داشتم
همكاري فردي و گروه هر با و داده اصالت مبارزه به تنها
روز آن در مسلمان دانشگاهي روشنفكر جو اصولا.ميكردند
هم به طرفين از كمكهايي رابطه اين در.بود چنين اين
من.ميشد امكانات مبادله ميشد اطلاعات مبادله.ميشد
خلق مجاهدين كه كردم احساس خلق مجاهدين با شدن نزديك با
.ميگردد آن دنبال مسلمان روشنفكر يك كه هستند همانهايي
و ضداستثماري و ضدامپرياليستي اصطلاح به نقطهنظرهاي
مطالعات كه هم ماهايي براي داشت ، وجود كه هم اسلامي پوشش
شناختشان ، جزوه.بود جاذب خيلي نداشت عمق اسلاميمان
را اينها حسينشان ، راه سادهشان ، زبان به اقتصاد جزوه
اگر و سازمان به كردم پيدا سمپاتي ميخواندم از 49 من كه
سازمان به پيوستم ولي ميشدم جدا بسا چه ميماندم بيرون
و شده دستگير ما گروه اعضاي از يكي چون و خلق مجاهدين
عامل يك وجود دليل به هم قبلا و بود شده مشخص ما اسامي
مرداد سوم در بوديم گرفته قرار تعقيب تحت گروه در نفوذي
همان با رابطه در.رفتم زندان به و شدم دستگير 51
جز چيزي من از دستگيري موقع داشتم گروه آن با كه فعاليتي
كه بود هم سيانور قرص و نيامد دست به دستساز نارنجك دو
نتيجه در البتهبود شده فاسد نكرد ، عمل و كردم استفاده
رسيده نتيجه اين به دستگيري از پيش مراقبتهاي و تعقيب
مقدار يك دادن و نارنجك پوسته 3000 تهيه در ما كه بودند
ما پرونده در اينها كه داشتيم نقش گروه آن به پول زيادي
در من البتهكرد سنگينتر بالنسبه مرا اتهامات و آمد
بود جاسازي در هم نارنجكها آن و نداشتم دخالت عملياتي
سال معيارهاي با پروندهام لذا نبود همراهم دستگيري موقع
انفرادي در من ماهي حدود 20.بود ابد حبس حد در دستگيريم
افراد با نفري سه نفري ، دو ماه و 5 تكي ماه بودم 15
اين داشتند نگه انفرادي در زياد اينكه علت.بودم مختلف
شعاعيان مصطفي نظير فراري افراد من ، با ارتباط در كه بود
بلكه ميخواستند اينها.بودند صدري نام به ديگري شخص و
در نميبردند مرا كه بود اين براي و برسند سرنخي به
در.كنم پيدا بيرون با ارتباطي احتمالا كه عمومي زندان
من خانواده زيادي فعاليت.رفتم دادگاه بودم كه سلول همان
يك رييس كه آنجا از و بود كرده دوندگي خيلي مادرم كرد ،
در و بود ديده را آن و اين موقع آن بود پرستاري مدرسه
دادگاه در اينكه وجود با من محكوميت او فعاليتهاي اثر
.يافت تقليل سال ده به دوم دادگاه در بود ، ابد حبس اول
اين از كدام هيچ قطعا داشتم شركت عمليات در من اگر
من به نسبت ساواك البته.نميگذاشت تاثير پارتيبازيها
نگه انفرادي در مرا خيلي دليل همين به و داشت حساسيت
از بسياري.داد ادامه ماه را 20 بازجويي دوره داشته ،
نميآيد دست به آنها از چيزي چون و دستگير مرا اطرافيان
بتواند كه برگهاي حال هر به ولي.ميكرد آزاد را آنها
در.نيامد دست به كند ايجاد من براي بيشتري محكوميت
زندان وارد و درآمده انفرادي از كه اين از بعد زندان
سياسي ، زندانيان همه تقريبا كه شدم متوجه شدم عمومي
قول به و مشترك جيب مشترك ، سفره كرده ، زندگي مشترك
بود ، جناح دو سياسي نظر از ولي دارند "كمون" خودشان
طبيعي طور به ماركسيستها ، مجموعه و بودند خلق مجاهدين
از چون هم آنها.گرفتيم رابطه خلق مجاهدين با بلافاصله
قرار بر رابطه من با داشتند شناخت من از زندان بيرون
بند وارد من كه روزي اولين قصر يك شماره زندان در.كردند
در من كه بود بندي مسئول موقع آن در ذوالانوار كاظم شدم
مثلا گرفت نشاني و داد نشاني.كرد صحبت و آمد بودم آن
در ساواك و بوديم كرده مخفي دولتآباد خرابههاي در پول
گرفتم وي از را پولها نشاني.بود نرسيده آن به بازجويي
كه بود توماني هزار اسكناسهاي يكسري كه داد توضيح او و
جريان در كه شد معلوم بود ، خورده موش هم را گوشههاشان
نايلون پاكت در زمين زير در را اسكناسها ما كه چرا است
مهمات يكسري.ميرفت موشخوردگي احتمال و بوديم كرده چال
كرده مخفي جاهايي را اينها بود ، نارنجك پوستههاي و
كه شد معلوم گرفتم سراغ آنها از.بوديم كرده چال بوديم ،
من كه خواست نشاني تا سه دو هم او و است مطلع كاملا وي
خلق مجاهدين با كردم شروع من.شد برقرار ارتباط و دادم
و فعال كادرهاي از يكي صورت به كمكم كه كردن همكاري
رابطه اوايل 55 حتي و سال 54 تا درآمدم آنها آموزشدهنده
سازمان با من رابط مدتي يك.داشتم خلق مجاهدين با فعال
سال 53 اواخر.بود يعقوبي پرويز هم مدتي و خياباني موسي
مجاهدين سران هم بعد ماه يك و بردند اوين زندان به مرا
رييس شكايت خاطر به اوين به ما اعزام علت.آوردند را خلق
ماركسيست خبر (سال 54) اوين در بود ، ما فعاليت از زندان
موقع آن از تقريبا.شنيديم را خلق مجاهدين سازمان شدن
تا اينكه دليل به شد خراب سازمان با رابطهام من بعد به
آن در كه منميكردم ديگري حساب يك سازمان روي موقع آن
يك نه) بودم مسلمان مبارز يك بيشتر اصطلاح به زمان
رهبران به ،(ميكردم اصل را مبارزه يعني "مبارز مسلمان"
موارد در و داشته انتقاد خيلي ايدئولوژيك نظر از سازمان
مراجعه آنها به رساله به مراجعه جاي به حتي بعضا مختلف
ميكردم تلاش را ايدئولوژيك مشكلات از بسياري و ميكردم
اين موارد از بسياري در البته كه كنيم حل سازمان طريق از
فكر و ميدانستم خودم از را عيب من كه نميشد ، حل مشكلات
مطالعه وقتي من البته.است خودم ضعف از ناشي ميكردم
يك اينها كه ميفهميدم را خلق مجاهدين افكار ميكردم
در شعاعيان با كه چرا است ماركسيستي كه ميزنند حرفهايي
گفتوگو و بحث خيلي ماركسيستي - اجتماعي - سياسي زمينه
خيلي ميفهميدم و ميدانستم را ماركسيسم من خوبداشتم
تصور ولي است ماركسيستي ميزنند مجاهدين كه حرفهايي
ميگويند آنچه و هستند مسلط اسلام به آنها كه ميكردم
است ، اسلامي مفاهيم عين حتي و اسلاميت اصول بر منطبق
را ماركس نظرات هم اميرالمومنين مثلا كه بوديم خوشحال
آن ماركس از زودتر خلق مجاهدين قول به يا و ميكند تاييد
از را مطالب اين آنها ميكرديم فكر !!است زده را حرفها
هم آموزش درسهاي در و درميآورند نهجالبلاغه و قرآن
.درميآوردند نهجالبلاغه خطبه يك از را تضاد لفظ
همين در.است ديالكتيكي تضاد همين "تضاد" آهان ميگفتند
شدن ماركسيست با ولي سازمان به داشتيم اعتقاد ما رابطه
عده و.زندان از خارج در سازمان فعالين همه يعني سازمان
عده و شيراز و مشهد زندانهاي در بالا كادرهاي كثيري
سازمان ، تنها نه كه برديم پي تهران ، زندان در كمتري
كه تصوري آن حتي بلكه ندارد اسلامي ايدئولوژي به تسلطي
و بوده غلط است ، مسلط ماركسيسم بر سازمان كه داشتيم
ميديديم موقع آن ما.است داشته تسلط سازمان بر ماركسيسم
حركت اميد ميكرديم فكر كه سازمان يك در دفعه يك كه
خلق مجاهدين.شدند ماركسيست درصد 70- است ، 80 اسلامي
سازمان ايدئولوژي كه هستند كساني همه اينها آره ميگفتند
ايدئولوژي ميگفتند ندارند ، مطالعه نميشناسند ، را
ولي ميشناسد جامعه كه است اسلامي از غير چيزي يك سازمان
از شده ماركسيست كسي هر بيرون ميديديم ميكرديم نگاه
نشده كسي هر و بوده سازمان به نزديكتر يا و كادرها
.شدند ماركسيست كمتر سازمان هواداران بوده ، دورتر
مثل ، ايدئولوژيكشان گروه اعضاي كادرهاي هم زندان در
بهمن مثل مركزيشان كميته اعضاي زمرديان ، عليرضا
.ميگفتيم اينها به بودند شده ماركسيست بازرگاني
"نبود حاليش چيزي اسلام از بازرگاني بهمن اصلا" ميگفتند
حاليش هيچي و بود شما مركزي كميته عضو چطور" ميگفتيم
.نداشتند سوالات اين براي جوابي و "ميشود؟ مگر نبود ،
مسلمان روشنفكرهاي از خيلي.من براي شد ايجاد شك كمكم
كه شد ايجاد زيادي مسايل.زندان داخل در چه و خارج چه
حالا تا ما ميرفته؟ سمت كدام به بوده؟ چه سازمان ماهيت
تفكر به گرايش گفت ميتوان ميرفتيم؟ داشتيم طرف كدام به
سال) موقع همان از مسلمان دانشگاهي روشنفكران در مكتبي
بهدنبال رفتن ديدند همه ترسيدند ، همه شد ، ايجاد (54
انحراف به را فرد "روشنفكري اسلام" و "سازمان ايدئولوژي"
قول به يا مكتبي اسلام به شديد گرايش لذا.ميكشاند
در هم و زندان در هم.آمد پيش "ارتجاعي" خلق مجاهدين
"ميكردند چپ" فكري بحران اين در هم عده يك البته.خارج
و بودند بينابين كه آنهايي يعني (زندان در ما اصطلاح به)
نقطه اين به ميرسيدند كه آنهايي داشتند ، التقاطي تفكر
و اسلام است ، التقاطي تفكر خلق مجاهدين ايدئولوژي كه
به منجر كه پيوندي دادهاند ، پيوند هم با را ماركسيسم
مذهبي عرق كه اگر شد ، خواهد تفكر كل بر ماركسيسم تسلط
نداشتند اگر ميآمدند ، شدن مكتبي سمت به داشتند ، كافي
پيكاريهاي همينميشدند ماركسيست ميرفتند حتما
نوع مسلمان قبلا همگي خلق ، مجاهدين سابق اعضاي امروزي
من نظر به هستند ، دوم دسته از بودهاند ، مجاهدين
آنها يعني كردند ، برخورد ايدئولوژيشان با صادقانهتر
را جمله اين:ميگفت شهرام خود.كردند قبول را التقاط
هر از را اسلام پوسيده پيراهن":ميگفت و ميكرد مطرح
او واقع در "شد پاره ديگر جاي از زديم علمي وصله كجا
و اسلام نميشود و است التقاطي تفكرشان كه بود فهميده
به تعاليم تاثير تحت چون.داد پيوند هم با را ماركسيسم
همان علم از منظورش) داشتند ، ايمان "ماركسيسم بودن علمي"
(دارند را اعتقاد همين هم خلق مجاهدين كه است ماركسيسم
صحبت خيلي علم فضيلت در ابتدا كه داشت بحثي يك سازمان
كه همين است خوب خيلي علم علم ، علم ، علم ، ميشد ،
و قرآن به مستند ميافتاد ، جا علم به عشق و علمگرايي
"علمي برخورد و تجربه" اعضاء براي و ميشد هم نهجالبلاغه
ديگري فراز سازمان ، آموزش در ميگرفت قرار كار مبناي
و است علم ماركسيسم كه نكته اين اثبات آن و داشت وجود
اسلام كرد قبول بايد را علم گفته قرآن ميشد گرفته نتيجه
علم است ، علم كه هم ماركسيسم و گذاشت گردن بايد گفته ،
خوب آموزشها اين كه اعضا از دسته آن براي.است مبارزه
رها نميشود است علم كه ماركسيسم ميگفتند بود افتاده جا
اين كه عده يككرد رها را "اسلام " بايد پس كرد
قبول را ماركسيسم بودن علمي نپذيرفتند ، را آموزشها
آنها.نكردند قبول را دادن علم به مطلق اصالت يا نكردند
ارتجاعي منافقين قول به يا ميشدند مكتبي و ميآمدند
يا خلق مجاهدين قول به ارتجاعي اسلامي تفكر.ميشدند
مسلمانهاي مسلمانها ، بين درخودمان قول به مكتبي
در حتي از 54 قبل آمد ، پيش سال 54 از غيرروحاني روشنفكر
التقاطي تفكر ما مسلمان و مبارز روحانيون از عدهاي بين
تحت زندان در گنجهاي جلال دارم ياد به.ميگرفت شكل
بود اين بازتابش اولين و شد خلق مجاهد تقوايي مهدي تعليم
.انداخت تيغ را ريشش
فاتحه فدايي چريكهاي براي حتي منبر بالاي روحانيون
را اشتراكي مالكيت ميآمدند كه زندان در يا ميخواندند
.ميپذيرفتند را ماركسيستها با مشترك كمون و كرده تاييد
قديمي برادران و روحانيون بين در از 54 قبل قليلي تعداد
ولي نداشتند قبول را خلق مجاهدين اول از كه بودند زندان
اصلاح قابل خلق مجاهدين ميكردند فكر آنها از بسياري حتي
دوستانه ، رابطه خيلي.نداشتند آنها با برخوردي و هستند
ميكردند ، اعراض فقط ازشان ولي دوستانه خيلي سياسي برخورد
مجاهدين با مخالفت جو سال 54 از پس.نميشدند نزديكشان
.آمد وجود به مسلمانان بين در خلق
تفكر كه شود مشخص كه بود اين خاطر به گفتم كه مطالبي
جزو اصطلاح به كه هم من و بود چگونه سال 54 تا روشنفكري
از 54 پس و بوده تفكراتي چنان داراي بودم ، دسته اين
از خلق مجاهدين هوادار مسلمانان از ديگر بسياري همراه
عين كردم مطرح برايشان سوال يكسري اول.شدم جدا آنها
برادر وي از پس و رجايي ، برادر كه را مراحل همين
عدهاي و بوديم بند يك در من با آنها دو هر كه دوزدوزاني
اول چون كرديم ، طي را خاصي دوره يك همه ديگر برادران از
تفكرشان كه بفهمند اگر دارند ، صداقت هم اينها كرديم فكر
ميكشند دست خوب ميكشد ، ماركسيسم به آخرش و است التقاطي
را آنها فكري اصول مرتب.ميكنيم اصلاح هم با ميآيند و
اينها ميشد زياد كه سوال ميداديم ، قرار سوال مورد
چون است ، شده حاليمان چيزي يك ما آهان كه ميفهميدند
غشي افراد مثل را ما اطراف و دهند ، دور پاسخ نميتوانستند
و ميشد شروع كردن ايزوله و كردن بايكوت ميكشيدند ، خط
با داره اين" و "است ساواكي اين":افترا تهمت ، كمكم بعد
جور اين از و "است عفونويس اين" "ميكنه همكاري پليس
.نيايند ما دوروبر هوادارها كه حرفها ،
بايكوت را ما شديم مسئلهدار ما ميفهميدند كه همين
اتهاماتي كردند ، بايكوت مرا اول ميآيد يادم.ميكردند
است كمونيست فلاني":بود قرار اين از ميزدند ، من به كه
سياسي" ،"دارد مشخصي مسئله" ،"نميداند چيزي اسلام از و
"عفونويس" و "بريده" مارك نميكردند جرات فقط "است كار
محكمتر آنها همه از زندان در من سياسي موضع چون.بزنند
با كه شد بايكوت رجايي بعد.نداشتند بهانهاي هيچ و بود
موسي و رجوي مسعود بوديم ، (اوين بند 2) بند يك توي من
بسياري تلاش و بودند آنجا هم رهبرانشان تمام و خياباني
تلاش].ميكردند پليس دامان به ما انداختن جهت در
و منكنند درست زندان داخل در زندان برايمان [ميكردند
شروع كرديم ، پيدا را همديگر كمكم ديگر ، نفر چند و رجايي
كار فرصت خيلي زندان آخر در متاسفانه و كردن كار كرديم
به موقع آن از و شد كارهايي حال هر به ولي نبود تشكيلاتي
كرديم كار به شروع خالص و اصيل اسلام خط در جديت با بعد
اصيل ستون به روآوردن قبلي ، آموزشهاي تمام كردن رها و
فلسفي ستون نهجالبلاغه ، و قرآن به چسبيدن و اسلامي
كار دستور در نميشد توجه اصلا موقع آن تا كه اسلامي ،
.گرفت قرار خلق مجاهدين از شده جدا مسلمانان همه و ما
دوباره ميخورد خاك و گرد همه كه مطهري آقاي كتابهاي
و من زندان در و گرفت قرار آموزشهايمان اساس و رو آمد
و [كرديم] كادرسازي به شروع ديگر ، برادران كمك به رجايي
را زندان داخل مسلمان گروه متشكلترين و [ترين] منسجم
از شده جدا مسلمانان كه را خطري توانستيم داديم ، تشكيل
در مسلمانان و ببريم بين از ميكرد تهديد را خلق مجاهدين
اين خطر كنيم ، تشكل داشتيم ، قدرت و نفوذ كه زندانهايي
سرخورده خلق مجاهدين از كه برادران از عدهاي كه بود
فشار تحت و داده دست از را خود مبارزاتي انگيزه بودند ،
ميكردند ، ايجاد زندان در برايشان كه جهنمي و منافقين
.شوند كشيده ندامتنويسي به داده دست از را خود استقامت
ادامه قبلي فعاليتهاي به كماكان زندان از آزادي از پس
روزهاي در كميته در نيز انقلاب پيروزي از پس.ميداديم
به رجايي شهيدم برادر البته بودم رجايي آقاي با اول
از پسماندم ماهي شش كميته در من و رفت پرورش و آموزش
نداشتم اجرايي فعاليتهاي ميكردم ، سياسي كار مدتي يك آن
.بودم تلويزيون راديو سرپرستي شوراي در آخر 58 ماه سه
از آزادي از پس ماهي چند يعني سال 58 اوايل در ازدواجم
زودتر من ميكرد تلاش خيلي مادرم.گرفت صورت زندان
دلش هستم ، فرزندش تنها من كه آنجا ازكنم ازدواج
.كنم پيدا سروساماني هم من و شده نوه صاحب زودتر ميخواست
در مادرم شاگرد و است كرده پرستاري تحصيلات خانمم
به تا من ازدواج.است بوده فيروزگر پرستاري عالي انستيتو
مسايل سر بر برداشتي اختلاف تنها و بوده موفق بسيار حال
خوشبختانه كه داشتم همسرم با ازدواج ابتداي در اعتقادي
به زمينه اين در و شد حل دومان هر تلاش اثر بر سرعت به
يكي است پسر تا ازدواجمان 2 ثمره.كردهايم پيشرفت خوبي
.ميثم نام به ديگري و و ياسر نام به
حتي و خود زندگي خرج و من تحصيل خرج و ميكرد كار مادرم
موقعي از البتهميداد نيز را مادريم خانواده مدتي تا
ميكردم خصوصي تدريس خودم بودم دبيرستان آخرين سال در كه
مهندسي رشته در فارغالتحصيل تا ميشد ، خرجي كمك كه
كه شركتي مخابراتي ، شركت يك در سالي يك.شدم الكترونيك
آذربايجان تا زاهدان بين كه تلگراف و پست مايكرويو سيستم
يزد شهر من كار محلشدم كار مشغول است كرده نصب است ،
سياسي سوابق دليل به و رفتم سربازي خدمت به بعد سال.بود
از 9 ماه تا 4 داشتم كه بازداشتهايي و تحصيل دوران در
.نگرفتم درجه را افسري ماه
سوابق ، همان دليل به هم سربازي خدمت پايان از پس
خارج به يا و شده استخدام دولتي ادارات در نتوانستم
در بيفتم زندان به كه سال 51 تا ناچارا.كنم عزيمت
- اي شركت در سال 48 تا.شدم مشغول كار به خصوصي شركتهاي
.ميكردم كار ماشينها نگهداري مهندس عنوان به ام - پي
نفرشان دو كه ديگر نفر كمك 3 به سال 47 اواخر در
سرمايه با مخابراتي شركت يك بودند دانشكده همدورههاي
نقدا آن تومان هزار بيست فقط كه تومان هزار اسمي 200
و داديم تشكيل ،(تومان نفري 5000 يعني) بود شده پرداخت
آن در چون.بودم كار مشغول شركت آن در تا 51 سال 48 از
خصوصا مخابرات زمينه در كه بود شركتي تنها زمان
يافت نسبي توسعه سريع نسبتا كارش ميكرد ، كار مايكرويو
شركت اسدآباد - تهران مايكرويو خط نگهداري و نصب در و
آخر سال يك در هم شركت درآمد طبعا.داشت فعاليت مذبور
فعاليتهاي صرف را آن تمام تقريبا من البته كه نبود بد
هزار دويستوسي.ميكردم مبارز گروههاي به كمك و سياسي
موقع كه بود مانده شركت در من دستگيري از پيش تومان
مقدم سپهبد حساب به و گرفت شركت از را آن ساواك دستگيري ،
بگيرم رفتم كه انقلاب از بعد كه كرد واريز ثابتي پرويز و
شخصيشان حساب به را پول نفر دو آن كه شد معلوم
مستضعفان بنياد توسط آنها اموال كه آنجا از.گذاشتهاند
به درخواستي انقلاب پيروزي اوايل در بود شده مصادره
كه بپردازد بنياد كه داد حكم دادستاني و دادم دادستاني
به تنها نه كه است جالب.است نپرداخته بنياد حال به تا
هم گفتم كه طوري همان فراواني ، شايعات نرسيدم ، پول آن
و مقدم ناصر با من كه شد بنيصدر و خلق مجاهدين توسط
به دادم كه هم پولها از مقداري !!بودهام شريك ثابتي
درآمد تقريبا انقلاب از بعد و زمان آن مبارز گروههاي
راديو و كميته.شدم مادرم نانخور باز و نداشتيم
تقريبا حاضر حال در خوشبختانه !نداد پولي هم تلويزيون
با و شده حقوقبگير شدهام رجايي آقاي دولت وارد وقتي از
.ميكنم زندگي خودم حقوق
اول نگاه
راسپوتينيسم توهم
از پس سالهاي طي روسيه ادبيات و تاريخ در راسپوتين نام
يافته وسعت سرزمين اين سياسي و تاريخي واقعيت از بيش او
چهرهاي به روسيه تزار معنوي پدر اين راسپوتين.است
واقع در كه شده تبديل سياست پرده پشت مردان از نمادين
ميدهند ، ترجيح همواره ولي است ايشان آن از سياسي قدرت
نامرئي دستاني رداييسياه ، مخوف ، چهرهاي با.نشوند ديده
.ميدهد قرار كل داناي مقام در را آنان كه خونسرد صدايي و
كه كساني واقع در.نميشود ديده نبوي بهزاد در صفات اين
مردي سيماي مخوف چهره جاي به ميشناسند نزديك از را او
سياسي نيروهاي همانند كه مييابند را بذلهگو و بشاش
ميكند رها شلوار روي بر را پيراهنش ايران دهه 60 مذهبي
راحت و نرم شلواري دهه 50 سوسياليست چريكهاي چون يا
شلوار و كت تكلفهاي از عاري كاپشني و اتو خط بدون
و مينگرد شما به داوري پيش با.نيست هم خونسرد.ميپوشد
اين وجود با.است مشتاق شنيدن جواب از بيش دادن جواب در
اين.دارند راسپوتين چون رازآلود تصويري او از مخالفانش
اما بود ، حجاريان سعيد آن از البته اين از پيش مقام
رونق بهزاد فوبياي ميگذراند را نقاهت عمر وي كه اكنون
بهزاد سينه كه كرد كتمان نميتوان شك بدون.است گرفته
اسلامي جمهوري صندوقهاي رازترين و پررمز از يكي نبوي
شوراي مجلس نايبرئيس سال 1379 در اگر نبوي بهزاداست
سخنگوي قبل دهه دو او.نشد شگفتزده چندان شد ، اسلامي
اسلامي جمهوري در چپ جناح شاخص آغاز همان از و بود دولت
ارتقا شانس حتي مقطع يك در نبوي بهزاد.ميرفت شمار به
پس كه بود زمزمههايي آن و يافت نيز وزيري نخست مقام تا
مقام به وقت نخستوزير رجايي محمدعلي ارتقاي از
محقق انتخابي چنين صورت هر در اما گرفت در رياستجمهوري
نه كه شد كابينه در وزرايي از دهه 60 در نبوي بهزاد.نشد
چون مهمتري حوزههاي در كه (صنعت) خويش حوزه در تنها
.است ساخته برجسته را او نقش همين و ميكرد مداخله سياست
نبوي بهزاد حكومتي جايگاه سال 1368 از پس اينكه وجود با
.است نشده كم چيزي وي سياسي اهميت از اما يافته كاهش
سال 1371 سهمگين شكست از پس چپ جناح احياي در نبوي بهزاد
مبارزه براي سال 1358 در كه را سازماني.داشت كليدي نقشي
بار اين بود كرده تاسيس سياسي نظام برانداز اپوزيسيون با
چپ جناح آن طريق از و كرد احيا حاكم جناح با رقابت جهت
ابتدا در بازگشت اين نتيجه.كرد ترغيب بازگشت به نيز را
به نبوي بهزاد ورود از پس و خاتمي سيدمحمد رياستجمهوري
.شد ششم مجلس نايبرئيس او كه بدانجا تا بود ، پارلمان
(1379) موقعيت اين و (1376) پيروزي آن ميان فاصله اما
گرفتن قرار براي تعجيلي هرگز نبوي بهزاد كه ميدهد نشان
نشستن از پس سال يك كه چنان.ندارد رسمي موقعيتهاي در
ساده عضو به و گرفت كناره آن از نيز اخير كرسي بر
با كه است آموخته نبوي بهزاد واقع در.شد تبديل پارلمان
بدان كه جناحي سياست ، در رشد براي خود اشتهاي كوركردن
جايگاهي در نيز خود كه سازد قدرتمند چنان را دارد تعلق
معدود از يكي او رفتار ترتيب بدين.گيرد قرار مناسب
سياستمداران رفتارهاي ميان در يافته سازمان رفتارهاي
سطح ابتدا كردهاند عادت ايراني سياستمداران.است ايراني
نزديك بدان كه جناحي سپس و دهند ارتقا را خويش قدرت
عمده كه است دليل همين به.برسانند قدرت به را هستند
او حول فرد ، يك يافتن محبوبيت از پس ايران سياسي احزاب
و كارگزاران حزب قوام ، دموكرات حزب كه چنان ميگيرد ، شكل
برعكس درست نبوي بهزاد اما بودهاند ، چنين مشاركت حزب
يا رئيسجمهور معاونت براي فرصتهايي اوميكند عمل
او رفتار از قدرتطلبي اتهام تا داد دست از را رئيسمجلس
بازتاب واقع در اما نبوي بهزاد رفتار نرسد مشام به
.ميخواند فرا رفتار اين به را او كه است ساختاري
:ميشوند تقسيم گروه سه به اسلامي جمهوري سياستمداران
خود چون و دارند مقبولي سياسي سابقه كه روحانياني _ اول
حوزه به ورود حق دارند ، قرار اجتهاد معرض در يا مجتهدند
يا راست جناحهاي به محدود روحانيان اين.دارند را سياست
گروه دو هر درنيست اصلاحطلب يا محافظهكار چپ ،
يافت مجتهداني چنين مبارز روحانيون و مبارز روحانيت
قلمداد مقلد فقيه ولايت مقام به نسبت تنها كه ميشوند
خاتمي ، هاشمي ، آقايان.مجتهدند جامعه ، به نسبت و ميشوند
گرايشهاي همه با...و كني مهدوي كروبي ، ناطقنوري ،
.زمرهاند اين از سياسي متفاوت
اما نيستند مجتهد الزاما گرچه كه زادگاني روحاني _ دوم
اجتهاد منابع ميتوانند روحانيت بيوت به نزديكي دليل به
روحانيت با سياستمداران اين نسبتبنوشند سرچشمه از را
ديگر پيوندهاي با نسبتها يا باشد نسبي يا سببي ميتواند
را سياست حوزه به ورود صلاحيت حق اينرو از و شود استوار
مرسوم خطكشيهاي به محدود نيز زادگان روحاني اين.دارند
نيز فرزنداني چنين است بديهي اما نيستند ايران در سياست
آيتالله.ميشوند يافت مذهبيتر و سنتي گرايشهاي در
شمار به گروه اين از (لاريجاني برادران) آملي ميرزاهاشم
.ميروند
روحانيزاده يا روحاني گرچه كه سياستمداراني - سوم و
در حاضر سياسي و مبارز روحانيت از بخشي از اما نيستند
دو تعبيه.ميكنند تبعيت و تقليد اسلامي جمهوري حاكميت
را امكان اين نيز مبارز روحانيون و مبارز روحانيت جناح
متكثر نسبتا فضايي در كه ميدهد قرار آنان اختيار در
سياستمداران از گروه اين البته.شوند انتخاب به مخير
به روحانيت از پيروي بر تثبيت يا تاسيس حوادث بر افزون
كوران در بايد سياسي نظام راستين ايدئولوگهاي عنوان
را آن آرمانهاي به خويش وفاداري و صداقت اسلامي ، جمهوري
شده ايجاد كه آزمونهايي از حساس مقاطع در و كرده ثابت
اين مهمترين جمله ازبيايند بيرون سرافراز است
برانداز و مخالف گروههاي با مرزبندي دهه 60 در آزمونها
ياد آنها از ليبرالها و منافقين نام ذيل در كه بوده
.ميشود
نام ميتوان را بيشماري افراد سياستمداران سوم گروه از
نظام كارگزاران عنوان به بيشتر گذشته سالهاي طي كه برد
افتخار با را خويش كه موسوي ميرحسين.كردهاند كار سياسي
ولايتي علياكبر ميدانست ، اسلامي انقلاب فقيد رهبر مقلد
بر را اسلامي جمهوري معظم رهبر مشاوره مقام اكنون كه
آقاي حمايت با مقطعي در كه كرباسچي غلامحسين دارد ، عهده
از زد دست اجتماعي و شهري اصلاحات به رفسنجاني هاشمي
.ميشوند محسوب سياستمداران اين جمله
اين در را خود كه است كرده بسيار كوشش نيز نبوي بهزاد
اجازه او به بهزاد خانوادگي وضعيت.دهد قرار سوم موقعيت
قرار دوم يا اول گروه سياستمداران زمره در كه نميدهد
با مبارزه) انقلاب اول دهه حوادث در او نقش اما گيرد
خط از پيروي بر تاكيدش و (برانداز و ليبرال گروههاي
روحانيون مجمع اقمار در گرفتن قرار سپس و خميني امام
است دليل همين به درست.ميشود محسوب حيث همين از مبارز
قرار از خويش اصلي استراتژي تداوم در نبوي بهزاد كه
اكثريت جناح كه هنگامي.ميكند اجتناب قدرت راس در گرفتن
بپذيرد را پارلمان رياست مقام خواست او از ششم مجلس
خود و ورزيد اجتناب جايگاه اين از شدت به نبوي بهزاد
اينك و شد پارلمان بر كروبي مهدي حجتالاسلام رياست حامي
رياست مقام در علياكبرمحتشمي براي جانشيني معرض در كه
ارتقاء اين از نيز دارد قرار پارلمان اكثريت فراكسيون
و غيرروحاني سياستمداران تجربه.ميكند خودداري مقام
ابوالحسن بازرگان ، مهدي) اسلامي جمهوري در غيرمقلد
كه است كرده ثابت نبوي بهزاد به (رجوي مسعود بنيصدر ،
رفتار.است مشروع سياسي فعاليت تنها روحانيت سر پشت حركت
خويش و بوسيد را خميني امام مبارك دستان كه رجايي شهيد
.است سياستمداران از گروه اين معيار خواند ، ايشان مقلد را
بهزاد كه است سياسي ساخت در قدرت مناسبت اين واقع در
او از كه سايهاي ميكند هدايت سايه به آفتاب از را نبوي
نامرئي دستاني و سياه ردايي مخوف ، چهرهاي:است بزرگتر
.برانگيزد را مخالفانش راسپوتينيسم توهم تا
|