لينچ10 زبان از لينچ
باشد متمايز اثر از نبايد فيلمبرداري
ميكنم حركت فيلمساز نگاه در من
منتقد نگاه
لينچ10 زبان از لينچ
هنر فداي زندگي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير: ترجمه
بود؟ "رفته در كوره از حسابي خودش كه مامان خانه" اسمش كه آن چطور؟ ديگرتان تابلوي &
شكل اين به را پدرها متداول ، طور به.است عظيم خيلي خانه ، با مقايسه در مادر هم اينجا
كردهايد؟ تصوير حالت اين در را مادر اينجا چرا.ميكنند تصور تهديدآميز
يا برميگردد روانشناختي مسائل به نميدانم..(مكث مدتي) چرا نميدانم...ااا
.رسيده ذهنم به جوري همين ايده اين
نظر بهميدهند خبر وحشتزدهاي بچه دنياي از شدت ، به و عموما شما نقاشيهاي &
مثل.آمدهاند دنيا همان از ،"مادربزرگ" و "الفبا" شما ، اوليه كوتاه فيلمهاي كه ميآيد
.نيستند سرحال و شاد كودكي دوران يك يادگارهاي
خيلي كه است اين ميكند ، اذيتم كه چيزي تنها.داشتم بيدردسري كودكي من ولي.است درست
:ميگويم خودم به همين براي.داشتند شادي خيلي كودكي ميگويند هم پريش روان آدمهاي از
بله ، :است ساده خيلي جوابش "داشتم؟ شادي بچگي دوره واقعا من يعني صبركن ، لحظه يك"
درباره خواندم نوشتهاي.ميآورم خاطر به دلپذيري خيلي لحظههاي با را آن.شاد خيلي
دنيا چون بود ، رويا مثل درست.كودكي دوران شده فراموش روياهاي سرخوشي براي ما اشتياق
لبههاي كه سرم بالاي چوب تكه دو از غير كه دارم خاطر به را زماني.بود كوچك خيلي
كه بود اين افتاد ، من بزرگشدن با بعدتر كه اتفاقي.نميديدم ديگري چيز بود ، تختخواب
.عظيماند نظرم در چوب تكه دو آن و ! اصلا نبود ، وجودم از بخشي چوب تكه دو آن ديگر
هر در پرچين ، هر در حياط ، هر در و ;ميآيند ابعاد مسئله دل از ريز ، جزئيات همه بنابراين
از كوچكي گوشه در را ساعتها ميشد.بود نهفته خوشي ميافتاد ، چيزي روي كه نوري باريكه
سرخوشي احساس واقعا و ميشوند سرازير ذهنم توي خاطرات اين وقتها بعضيگذراند حياط
آسمان در هواپيما.ميرسيد نظر به قشنگ و آرام كاملا چيزي هر بچه ، يك ذهن در.ميكنم
سال پنج تا غذاها انگار.ميماند آب سطح روي لاستيكي بازي اسبابميكرد حركت آرامي به
.نداشت تمامي و ميآمد كش مدتها هم چرتزدن زمان و نميشد تمام
گذشتهاش ، مورد در آدم كه داريد اعتقاد اين به آيا.بوده رويا مثل كودكيتان كه گفتيد &
ميكند؟ قصهسرايي و خيالبافي
در كه واميداريم را خودمانداريم مساعد نظر خودمان به نسبت خاطراتمان ، همه در ما
اعتبار و باشيم مهربانتر مردم با و بگيريم بهتري تصميمهاي و كنيم رفتار بهتر گذشته ،
و عيب از پر كه اين تصور ازاست سرزده ما از واقعيت در آنچه از بهتر كنيم ، كسب بيشتري
خاطره اگربكنيم را زندگيمان و برويم پيش بتوانيم تا ميكنيم پرهيز بودهايم ، ايراد
.ميكند اذيتمان قاعدتا بماند ، ذهنمان در گذشته از دقيقي
كند؟ اعتماد حافظهاش به ميتواند چقدر آدم پس &
روش به را چيزها ميدهم ترجيح":ميگويد "گمشده بزرگراه" در مديسون فرد كه طور آن خب ،
.بود رويا روز ، بيشتر ولي.ميكند را كار اين معيني حد تا هركس."بياورم خاطر به خودم
.بلغزد متفاوتي كاملا دنياي به و كند فرار ذهنش به ميتواند هميشه آدم
اوقات بعضي آيا.ميگيريد الهام گذشته از اندازه اين تا كارهايتان در شما كنيم فرض &
كنيد؟ پيدا دست كودكيتان اتفاقات و خاطرات به كه نيست سخت برايتان
روي آدم وقتها بعضي ولي.است سخت چرا ، كند ، پيدا دست آنها به آدم باشد قرار اگر خب ،
يكي يكي چيزها اين بعد انداخته ، چيزي ياد به را او كه ميشود متمركز مشخصي حيطه همان
يك كه داشتم تجربههايي ولي.ميآورد خاطر به را آنها آدم و ميشود پيدا سروكلهشان
ياد به شادماني دلپذير حس با.است خاطره يك مثل درست و مانده ذهنم در جرقه مثل لحظهاش
،"احساس".افتاده اتفاق كجا كه بياورم خاطر به نميتوانم ميكنم كار هر ولي ميآيد ، آدم
به كه كوچكاند قدر آن تكهها اين.بوده زماني چه مال نميآيد يادم ولي است ، واقعي خيلي
.افتادهاند اتفاق طور چه واقعيت ، در بفهمم تا نميدهند كافي سرنخهاي من
ميشود؟ باز برايتان بيشتري خاطرات قفل ميرود ، بالا سنتان كه طور همين &
درگير مسائل با خيلي ذهنش ميرود ، بالا كه آدم سنميآورد ايمني نظرم به اينبله
سر از را تجربهها نوع همان و ببيند را ريز جزئيات آن آدم نميگذارد اين و ميشود
.ميبرد گذشته به را آدم و ميشود پيدا چيزي سروكله بار ، يك وقت چند هر بعد.بگذراند
زير ، از كاملا و بنشيند گوشهاي و برگردد عقب به آدم كه است مهم واقعاكوچك جزء يك
را چيزها جوري اين و كند نگاه بالا به و برود پايينتر آدم كه اين.كند نگاه چيز همه به
حالا كه تفاوت اين با داشته بچگي دوره نگاه در كه تجربههاست نوع همان مثل كند ، وارسي
.ميكند خراب را تجربه آن از زيادي بخش اين ، .ميداند را چيزها خيلي سالش ، و سن خاطر به
باشد متمايز اثر از نبايد فيلمبرداري
"سمي قارچ" فيلمبردار "منصوري تورج" با گفتوگو
فيلمبردار
صرافيزاده حامد تاجيك ، امين
صحنههاي و گرفت قرار دوربين پشت بار اولين براي كه روزي از دهه دو گذشت با منصوري تورج
!است پيموده زيادي راه امروز به تا كرد فيلمبرداري را "ميدانست زياد كه مردي" فيلم
فيلم شانزده فيلمبردار اين.است شده او نصيب بسياري افتخارات و جوايز آن گذر در كه راهي
،"هامون" چون فيلمهايي آنها يادماندنيترين به و مطرحترين كه دارد خود كارنامه در
فيلم دو با فجر فيلم جشنواره بيستمين در منصوري.است...و "نفتكشها جنگ" ،"بانو"
ملاقليپور رسول ساخته "سمي قارچ" و داودي ابوالحسن ساخته "موتور 1000 و عشق و نان"
دليل همين به.است نمايش حال در سينماها پرده بر هماكنون "سمي قارچ" فيلم و داشت حضور
دشوار و پيچيده اثر اين اجراي براي خاصاش و فني تمهيدات درباره فيلمبردار اين با
.است شده تنظيم تيتروار صورت به كه كردهايم گفتوگويي
ناخودآگاه به را شخصيت آن بايد فيلمبردار كند بنا را شخصيت كارگردان آنكه از قبل
دهد انتقال تماشاگر
آن اجراي براي تمهيد و فيلمنامه فيلمبرداربه ذهنيت
شبيه و ميطلبد را ويژهاي كار آن فيلمبرداري كردم احساس خواندم كه را فيلمنامه
فرهاد همكارانم با را فيلمنامه ابتدا همان از من.نيست ما سينماي در مرسوم شيوههاي
بيرون حقيقت در بود دشواري بسيار كار كه كرديم طراحي سكانس به سكانس كريمي حسين و مافي
اين.بود مشكلي كار فني نظر از چه و كارگرداني لحاظ به چه فيلمنامه آن از فيلم يك آوردن
داشته وجود تصميمي نوع هر امكان صحنه سر و رود پيش صاف خط يك مثل كه نبود كارهايي جزء
تلفن پاي زدن حرف حال در بيتا كه سكانسي در فرضا ميدانستيم ابتدا از بايد بلكه باشد
رنگ همچنين و بود مشخص حدي تا كادر بالانس و كادربندي باشد چگونه بايد صحنه نور جنس است
من نظر به.بود معلوم اول روز از حدودا غيرجنگ چه و جنگ بخش در چه كار زمينه و
استخراج را كار زيباييشناسي فيلمنامه خود از كه است اين سينمايي كار يك بخش دشوارترين
پرده بر اكنون كه است چيزي همان تقريبا من اوليه تصور "سمي قارچ" مورد در. كنيم
.ميبينيد
فيلم با تماشاگر ارتباط عدم
نقصي همان دليل به من نظر از نكرده برقرار خوبي ارتباط عادي تماشاگر با مجموعه اين اگر
روزهاي غصه نه بود غصه يكجور ديدم فيلمنامه اين در من چيزيكه.گفتم ابتدا در كه است
نگاهي به حالا و بود معطوف مقدسي بسيار چيز به روزي كه نگاههايي غصه بلكه رفته دست از
در.دهد قرار ملعبه منظوري هر به را ارزشي هر ميتواند كه شده تبديل بيروني و ظاهري
است تعلقاتي حقيقت در اول بخش كردم تقسيم بخش چند به بصري لحاظ از را قصه فيلم اين مورد
تماشاچي بر بهطوريكه جنگ ميدان دادن نشان دارد ، جنگ سالهاي به داستان اصلي قهرمان كه
قسمتها بقيه با فيلم از بخش اين در رنگها منظور اين براي.باشد داشته ناخودآگاه تاثير
رنگ تك يا سفيد و سياه را جنگ جبهه فرضا كه بود اين تصميم ابتداييترين است متفاوت
حقيقت در ميافتاد ديگري اتفاق بايد نبود جوابگو اينها نظرم به ولي دهيم نشان قهوهاي
حالت يك با عامدانه را فيلم و كرديم بيشتر را نور درخشندگي و داديم كاهش را رنگ ميزان
او چشم به خورشيد نور و شده بيدار خواب از تازه كه آدمي مثل كرديم آغاز چشمآزار
به قبل از انسان چيزيكه مثل درست.دو اين بين چيزي بلكه رنگي نه سياهسفيد ، نه ميتابد
قابل كه ميشود روبهرو فيلمي با تماشاچي.است رويت قابل حدي تا ولي گنگ ، ميآورد ، خاطر
حل كار آن جنس و بدنه در كه هستند نوعي از اشتباهات موفق هنري كار دريك.است استناد
بخش.ميرود پيش است اثر صاحب مدنظر كه سمتي به هم تماشاچي ترتيب همين به و ميشوند
آن در كه شركتي خانوادهاش ، خصوصي ، زندگي با دومان است جامعه و دومان ارتباط بخش دوم
كه صميمياش دوست و ميكنند سوءاستفاده او از نحوي به كسانيكه و همكارانش كند ، كارمي
نسبتا فضايي به بخش اين در.دومان براي پناهگاهي و است جنگ يادگار و بازمانده تنها
بههم روياست و واقعيت بين فاصل حد كه فضايي كردم را تلاشم تمام من ميپردازيم رئال
از كه كابوسي هم و باشد كابوس شبيه آدم اين كنوني زندگي هم طوريكه شود ديده نزديك
در.باشند داشته هم تفاوت هم با حال عين در باشد كابوس شبيه مانده باقي ذهنش در گذشته
ارتباط كردن برقرار بود مهم بسيار كه نكتهاي اما نميبينم ضروري را جزئيات ذكر اينجا
و كردم را تلاشم تمام من بود خوبي بسيار تجربه برايم حال هر به.بود موضوع روح با
.نبوده نقص از خالي من كار مسلما
ايران سينماي در فيلم فيلمبرداري مشكلات
تاريخ كه است لوازمي است فرسودهاي بسيار لوازم داريم سروكار آنها با ما كه لوازمي
آمريكا بازارهاي به دسترسي عدم دليل به مثال بهطور است گذشته جهان سينماي در آنها مصرف
كار "فوجي" نگاتيو با اكثرا و هستيم محروم "كداك" يعني موجود نگاتيو بهترين از ما
ترتيب اين به و دارد هم درشتي دانههاي و است زياد خيلي آن نقره ميزان كه ميكنيم
موثر كار كيفيت بر امكانات نبود حقيقت در.ندارد روشنايي و تاريكي براي زيادي قابليت
كنيم عمل پيشرفتهتر بسيار كه داريم را امكان اين ما.آن نشدن يا شدن انجام در نه است
پيشين نگاه ميشد ، وارد نگاتيو دولتي ارز با گندم ورود پابهپاي جنگ زمان در كه شرطي به
و داشتيم دوره آن در كه است درخشاني سينماي مسئولان قبل دوره نگاه حاصل بازگردد مسئولان
.است دوره اين نگاه حاصل هم امروز سينماي كنوني نزول
سمي قارچ فيلمبرداري شاخصهاي
كه نيست فيلم اجزاي اين بگيريد نظر در را كين همشهري مثل سينما تاريخ شاهكار يك اگر
قابل اجزايش كه اثري عنوان به اثر كليت بلكه بماند باقي تماشاگر ذهن در شده باعث
است طور همين هم فيلم اين مورد در.است شده حك ذهنها در و مانده باقي نيست جداكردن
اين خوب فيلمبرداري يك بدوي و خودخواهانه شكل.كرد شاخص را آن اعضاي از يك هيچ نميتوان
ديگر اجزاي كنار در كه است طوري فيلمبرداري جور اين ولي دهد نشان را خودش كه است
را موضوع روح بتواند كه است طوري خوب فيلمبرداري من نظر به ميرسد نظر به نامتعادل
كارگردان آنكه از قبل خيليدهد نمايش را موضوع پشت خصلتهاي حقيقت در يعني كند منتقل
دهد ، انتقال تماشاگر ناخودآگاه به را شخصيت آن بايد فيلمبردار كند بنا را شخصيت
تفكيك قابل تماشاگر براي كه شود حل داستانگويي مجموعه در آنچنان بايد خوب فيلمبرداري
فاصله و كند متمايز اثر كل از را خود اينكه نه كند كمك اثر حركت به بايد حقيقت در نباشد
.ميشود فيلمبرداري طور اين قرباني فيلم باشد چنين اگر كه بگيرد
چيزيكه ميكنم گمان من دارد تازگي فيلم بصري عناصر دارد نامتعارف روايتي سمي قارچ فيلم
ميرسد نظر به برجسته كه است موضوع طراوت و تازگي يعني است فيلم بصري عناصر شده برجسته
به كه كرده تلاش فيلم اين نهايت در ميگيرد بر در هم را تدوين و فيلمبرداري موضوع اين و
به يا است نشده داده عناصر بعضي به امكان اين قسمتها بعضي در حالا شود نزديك اثر يك
يك من اينكه با ميكند فرق موضوع اين.بگيرند خدمت به را امكان اين نتوانستهاند نوعي
كه بود اين من تلاش كلا.كنم عرضه دارد نمايشي جنبه صرفا كه را پرتكلف فيلمبرداري
بصري جنبههاي بهدليل سمي قارچ مورد در ميكنم فكر و كنم عريان را موضوع بصري جنبههاي
فيلمبرداري كه نيست معني بدان اين البته باشد رويت قابل حدي تا فيلمبرداري دارد كه خاصي
.است گرفته فاصله اثر كل از
ميكنم حركت فيلمساز نگاه در من
"سمي قارچ" تدوينگر دهقاني ، بهرام با گفتوگو
سينماي و دارد نامتعارف روايتي و زبان ملاقليپور رسول ساخته تازهترين سمي قارچ فيلم
حرفهاي تدوين يك با خشونت سراسر و عصبي فيلم اين.است بوده فيلمي چنين شاهد كمتر ايران
بهره با سمي قارچ تدوين.كند منتقل نيز تماشاگر به را فيلم هواي و حال و فضا توانسته
بهرام كه است داده انجام ايران سينماي در اي تازه كار متعدد جامپكاتهاي از گرفتن
تدوينگر بهترين سيمرغ توانست دهقاني.است كرده اجرا فيلم اين در بار ، اولين براي دهقاني
.كند خود آن از فجر فيلم جشنواره بيستمين در را
فيلم تدوين روند
در كه چيزي اين از مفصلتر خيلي بود فيلمنامهاي خواندم كه را "سمي قارچ" فيلمنامه
يك كه نيست داستاني فيلم يك متعارف طور به فيلم اين كه كردم احساس.ميبينيد فيلم
.ميشد هم تعريف قصه اين و داشت قصه كه صورتي در كند ، تعريف آخر تا اول از را قصهاي
شكل و فرم نيست ، فيلم محتواي و پيام منظورم دارد ، گفتن براي فيلم كه حرفي كردم فكر اما
با بلافاصله بنابراين.ميكند كه است روايتي نوع از مهمتر خيلي فيلم اين ساختاري
كار جنبه اين ميخواهند هم آنها كه شدم متوجه كردم صحبت كه منصوري تورج و ملاقليپور
ادامه داستانگويي روال يك براساس فيلم اين كه نيست اين بر اصرار خيلي و كنند تقويت را
روال از مهمتر من براي "سمي قارچ" فيلم زبان كه بگويم ميتوانم حقيقت در.كند پيدا
ادامه در.بودم فيلم جريان در فيلمبرداري آغاز لحظه از من خوشبختانه خوب شد داستانياش
اين به شد تدوين فيلمبرداري مراحل در يا فيلمبرداري شروع از قبل فيلمنامه از بخشي كار
.نشد فيلمبرداري اصلا نيست لازم ميكرديم فكر كه صحنههايي كه معنا
نميتواند صحنهها بنابراين دارند عصبي مشكل كه است آدم دو يكي ذهن حاصل سمي قارچ
آنها فكر طرز مشابه ساختار يك با بايد پس بيافتد اتفاق طبيعي خيلي كه باشد صحنههايي
.ميشد فيلمبرداري و ساخته
(هم كنار در فيلمبرداري و تدوين) كارگردان با ارتباط
به بنابراين بودم كرده پيدا شناختي ميكرد كه كاري نوع و پور ملاقلي به نسبت كلا من
همزمان فيلمبرداري و تدوين چون كه اين به توجه با نداريم مشكلي هم با كه رسيد نظرم
را تدوين كار من.نداشت را باشد من كنار در دائم كه اين فرصت ايشان ميگرفت ، صورت
به راجع.ميديد را شده تدوين صحنههاي ميآمد ميان در شب يك گاهي شب هر او و ميكردم
از بعد.ميداديم انجام بود لازم تغيير اگر ميرسيديم نتيجه به ميكرديم گفتوگو آنها
انجام بايد همزمان هم صدا كارهاي كه بود باقيمانده فرصت روزي چند فيلمبرداري پايان
.ميكرديم اضافه ميرسيد نظرمان به نكاتي اگر هم فرصت آن در باز ميشد
كار قبلا او خود كه اين به توجه با نميكند فيلمبرداري كم ملاقليپور اصولا ولي
ناآشنا و طبيعي حد از بيش را فيلمش آشناست تدوين با و داده انجام را فيلم چند تدوين
.كرد بايد چه كه ندانيم تدوين حين در كه نميكند فيلمبرداري
فيلم تدوين كارگرداني
.تدوين ميز سر هم ، بار يك صحنه سر بار يك ميكند كارگرداني بار دو كارگردان حقيقت در
كارگرداني پروسه ديگري ، چه باشد خودش نوشته چه ميگيرد را فيلمنامهاي كه روزي از يعني
.دارد ادامه روند اين درآيد نمايش به فيلم كه زماني تا و ميشود آغاز لحظه همان از
سعي فيلمبرداري حين در مثلا يعني ميكند فكر زمان آن نياز به مقطع هر در كارگردان
اين تدوين لحظه در قطعا كند فيلمبرداري را چيزها كاملترين بهترين ، درستترين ، ميكند
در او شود گنجانده فيلم در بايد حتما پس كشيدم زحمت نماها همه براي من كه ندارد را حس
است ممكن حتي.است تدوين كارگرداني حال در و ميكند فكر تدوين به فقط خاص لحظه آن
كارگرداني حقيقت در نباشد مفيد ديگر است ، ضروري ميكرديم فكر قبل ماه يك كه صحنههايي
.است تكاملي پروسه يك
فيلم مهم سكانسهاي در كلوزآپ
هر بهميگذرد كلوزآپ صورت به فيلم مهم سكانسهاي همه كه نيستم موافق خيلي من البته
اين به اما.صحنهپردازي فيلم تا است آدميزاد فيلم فيلم ، اين چون دارد نزديك نماي حال
.باشد داشته دكوپاژي وحدت كه نيست معني
مثبت نكات جزء اين و بالعكس و معرفي نماي بعد دارد كلوزآپ نماهاي فيلم بگوييم مثلا
دليل به عمدتا است ، حجار به مربوط كه صحنههايي همان طبيعي طور به اينكه يعني است فيلم
صحنههاي گرفت ميشد را نزديكتري نماهاي بالطبع دارد "دومان" با كه رابطهاي و حضور نوع
مداوا را او ميرود بيتا خانه به و شده زخمي دومان كه صحنهاي همان مثل دارد وجود كليدي
هست هم صحنهاي اما.ميافتد اتفاق نزديكتر نماي در كه ميكنند دل درد هم با و ميكند
كه است صحنههايي صحنه دو اين ميكنند خداحافظي هم از كه قطار ريل كنار فيلم اواخر در
در و ميشود پخته و ميگيرد شكل يكي در عاطفي رابطه اينكه دليل به دارد نزديكتر نماهاي
.ميشود منفصل ديگري
دهنده آزار نماهاي و جامپكاتها
صحنه اما بشكنند را اشياء از مقداري بايد كه است دليل اين به سحري منزل در جامپكاتها
عصبي فشار يك كه طوري به است سرهم پشت توالي به نماها.نيست جامپكات ديگر تيراندازي
.ميشود منتقل
را خاص فيلم آن من نميكنم تدوين را خودم فيلم كه من ميكنيم حركت فيلمساز نگاه در ما
نامفهوم آن در وهم و واقعيت بين مرز كه است شخصيتي بيتا خاص فيلم آن در.ميكنم تدوين
يكدفعه اما بشنود ، هم را خودش صداي است ممكن كه است چيزي خواندن حال در بنابراين است
و ميشود آرام طولاني خيلي نماي يك در بعد ميشود ، عصبي ميشنود ، جنگ و تانك صداي
را سازمان اين شما است ممكن كه دارد سازماني يك حال هر به.ميشود نزديك او به دوربين
در ببريم لذت جامپكات از كه گانه بچه ميل اين حقيقت در اما.جداست بحثي اين كه نپسنديد
تكنولوژي و تكنيك به نسبت شيفتگياست كرده ايجاب فيلم ساختار واقع در است نبوده ما
در كارها بعضي اينكه از نترسيديم داشتيم كه فكري هر انجام از فيلم اين در.ندارد وجود
هر به كه نيستم موافق اصلا من.نداشتيم واهمهاي و ترس باشد بديع فيلم اين تدوين
و بگيريم نظر در را فيلم اين مخصوص دنياي كه است اين نظرم.بدهيم گرا واقع آدرس فيلمي
كه فضايي اديسه تكليف مسئله اين به باتوجه. بسنجيم خودش دنياي ضعف و قوت نقاط با
چه هستند هم گرايي واقع نگران كه حال عين در دارند دوستش هم ما منتقدان از بسياري
.ندارد وجود واقعيتي اصلا كه فيلمها گونه اين در ميشود؟
آمريكايي تدوينگران از تاثير
كه باري اولين سال 1959 در.ميگيرد قرار تاثير تحت انسان ناآگاهانه چه آگاهانه چه
به صحنهاي يك اينكه بود غريب و عجيب خيلي بردند كار به را كات جامپ نو موج فيلمسازان
كه كرده پيشرفت طوري سينما امروز اما ميپيوست ديگري صحنه به و ميشد قطع ناگهاني طور
در كه پيشرفتهايي مجموعه به توجه با ميرسد نظر به طبيعي خيلي كاتهايي كاتها ، جامپ
اين قدري به "اوليوراستون" فيلمهاي همين يا هست...و موسيقي كليپهاي در تدوين نوع
كه هست "سمي قارچ" در صحنههايي مثلا ميرسد نظر به طبيعي خيلي كه شده تكرار مسئله
يعني است عادي و طبيعي خيلي نيست طور اين من نظر به كه برسد نظر به بديع خيلي است ممكن
فكر من است كرده عادت وي گوش و چشم چون ميكند برقرار ارتباط راحتي به اينها با تماشاگر
.نوعي هر به حالا ميشود منتقل هم ما به بالاخره سينما زبان رشد اين است طبيعي كه ميكنم
.ندارد وجود جهاني ارتباط قطع امكان زمينه اين در كه است پديدهاي خوشبختانه
تدوينگر روي سمي قارچ تدوين تاثير
تماشاگر به را آن و ميكنيم پيدا شناخت فيلم موضوع و نوع و جنس به نسبت تدوين حين در
بيافتد اتفاقي چنين نبايد قطعا شوم عصبي نشد باعث فيلم اين هيچگاهميدهيم انتقال
باشيم گريان دائم بايد ملودرام فيلم يك تدوين حين در باشد گفتيد شما كه طور اين چنانچه
كه هست حواسمان نه.شود متوقف كار خنده شدت از ميكنيم تدوين را كمدي فيلم يك اگر يا
كارهاي بازيگران كه طور همان ميكنيم كنترل را احساساتمان بالطبع ميگذارد را تاثير اين
.ميكنند بازي فقط خود و ميخندانند را بقيه فقط كمدي
منتقد نگاه
تشويش حكايت اندر
سمي قارچ:بازيگري نقد
پ.الف
و ناقدان برداشت و برخورد فجر ، بيستم جشنواره در "سمي قارچ" فيلم نمايش نخستين هنگام
تعجبآور پراكندگي و آشفتگي از همه:بود يكسان بيش و كم آن ، قبال در عادي تماشاگران
رسول كه آنهايي و بودند شده دلزدگي و سردرگمي دچار درونمايههايش و اتفاقها فيلم ،
"كن كمكم" خصوص به و "خسوف" ياد به ميشناختند اندكي را فيلمهايش يا ملاقليپور
بازتاب لحاظ به اما نداشت ، او آخر فيلم به روشني شباهت شايد كه فيلمهايي.افتادند
در مشابه جايگاهي بود ، شده نمايان كارش در كه هنرمند آشوب پر و پرتشويش روحي شرايط
.مييافت كارنامهاش
منتقدان ، نظرات و تماشاگران آراي در منعكس منفي واكنشهاي اوج در تا بود و بود اينها
و متن موسيقي رشته دو بلورين سيمرغ.شد برنده جشنواره پاياني مراسم در "سمي قارچ" بليت
نامزد واقعياش اندازههاي از دور رشته چند در را فيلم و دادند آن عوامل به را تدوين
كه شرايطي در.(فيلمنامه بهترين همه ، از جالبتر و فيلم بهترين مثل) كردند جايزه دريافت
فريادهايي و اعتراض يا و كنايهها و گوشه ميخواست فقط هذيانآلود ، بسيار شكلي به فيلم
با را خورشيدي هفتاد دهه اوايل و شصت دهه اواخر جسورانه اصطلاح به فيلمهاي نوع از
چنان داوران استقبال اين كند ، تكرار تاخير سال ده با و دمده بياني شگردهاي و روشها
جمله ، از ;كرد محروم توجه ، و بررسي از را فيلم ديگر وجوه از بعضي كه ميرسيد نظر به عجيب
.را بازيگرانش كار
***
در مقدمهاي ذكر ولي ;كرد شروع بازيگري بحث از همينجا ، از را يادداشت اين ميشد شايد
مشكل با آن بازيگري كيفيات تمامي تقريبا كه بود لازم جهت اين از فيلم ، خود به اشاره
جمشيد.دارد تنگاتنگ نسبتي (معناها و ساختار جنونزدگي و بلاتكليفي آشفتگي ، ) فيلم اصلي
و بيابد راهحلي دومان ، شخصيت دوگانه و بيربط وجوه براي نميتواند انتها تا هاشمپور
فيلم بود بنا اگر.ميشود منتقل هم او بازي به فيلمنامه شخصيتپردازي از طبعا وجوه اين
بپردازد ، برش و دور رانتخواران كاسبكارانه و رياكار سيستم دل در شريف مهندس يك مصائب به
و بگيرد كار به خوبي به را "سيستم عليه فرد" نقش ايفاي فرمولهاي ميتوانست هاشمپور
بپردازد حال زمان در جنگ دوران سابق رزمنده يك شديد ذهني تلاطمات به ميخواست فيلم اگر
و لحن در مدام يكديگر ، با اينها ناهمگون تلفيق.ميدانست را نقشش و خودش تكليف هاشمپور
(دومان اقتدار آن با) شركت جلسه در لفظي مشاجره صحنه.ميكند تعارض ايجاد او بازي كلي حس
جلوه تا كنيد مقايسه (دومان زبوني و استيصال با) خودكشي به او همسر تهديد صحنه با را
.ببينيد را تعارض اين
در هم قائميان فرهاد يعني "سوخته نسل" فيلم در ايران سينماي و ملاقليپور يك درجه كشف
با آن ، از بيش و نقشاش با او مشكل حقيقت ، در.روست روبه ديگري دشواري با "سمي قارچ"
مشكل مثل) چندگانگي جاي به دهد ، ارائه نقش اين از دارد اصرار فيلمساز كه برداشتي
و فريادزدنها شكستنها ، ظرف انبوه.برميگردد نقش بودن خطي تك به بيشتر ،(هاشمپور
بر فقط و فقط ميخواسته ملاقليپور كه ميدهد را حس اين ما به دومان ، برادر گريستنهاي
همسر سوي از ويژه به) اطرافيان سوي از نشدن درك اثر در او "رسيدن خط آخر به" موتيف
بالقوهاي توان همه ترتيب ، بدين.كند تاكيد (نصيري فقيه آتنه سطحي و خنثي بازي با سابقش
قالب در بيروني و فيزيكي بروز به است ، موجود پيچيدهاش نقش ايفاي براي قائميان در كه
بازنمايي براي فرصتي هرجا و ميشود محدود خانهها وسايل زدن هم به و هق هق نعره ،
قول به - و فرياد و داد به فيلمساز اصرار ميدهد دست قائميان نگاه و چهره در او درونيات
.ميگيرد بازيگر از را فرصت اين "بزرگ شيشه شكستن" - شخصيت خود
گريبانگير شخصيت ، طبيعي و كلي و عيني ابعاد نمايش بدون ثابت ، موتيف يك روي بر بازي
و شكننده نامتعادل ، زني تصوير فقط هم او از فيلمساز گويا.ميشود هم تيموريان رويا
لحظات يا طبيعي گذشته از جلوهاي كه كردهاند فراموش دو هر و ميخواسته را پرخاشگر
پريشانحالياش لحظههاي تا بيفزايند نقش به هم را عادي زندگي در جاري روزمره
.برسد نظر به باورپذيرتر
اشاره قابل را ديگري بازيگر و نقش اميرجعفري ، و حجار ميترا جز به من پايان ، در و
شخصيتها ، بين در او نقش كه دارد را وضعي همان درست فيلم بازيگران بين در حجار.نمييابم
يا وقايع پيشبرد در كاركردش شده ، ماليخوليايي فضاي اين وارد كجا از نيست معلوم
(!فروش؟ قصد به) را فيلم پلاكارد اصلي تصوير اينكه جز و چيست فيلم دلالتهاي شكلگيري
آن نقش فيلم ، در كه تئاتر آتيه خوش بازيگر) جعفري اما دارد؟ تاثيري و نقش چه دهد ، تشكيل
- جوان دختر با ارتباط برقراري پي در مدام و ميكند بازي را شركت رئيس خط هفت مشاور
ملاقليپور اينكه خاطر به اقبالي خوش و نقش كليدي خصوصيات و نقاط يافتن با (است - حجار
قارچ" بازيگران گروه عضو موفقترين عملا كرده ، ترسيم منطقي و ملموس بيش و كم را او نقش
.است "سمي
|