ميدين نشون كي به رو تئاترها اين
كتاب نقد
نمايشنامه
سيما
ميدين نشون كي به رو تئاترها اين
ايران تلويزيون در تئاتر تله توليد وضعيت
روي اين از و ميآيد وجود به تفكر مبناي بر صحنهاي تئاتر همانند تلهتئاتر
است خاصي تماشاگران داراي
پري نقدي ليلا _ آشفته رضا
شبكه 4 بهخصوص و تلويزيوني مختلف شبكههاي در تلويزيوني تئاترهاي پخش و توليد
فراگير بهطور را انديشه انتقال و بحث زمينه و شد ، خواهد آنان فرهنگي اعتبار باعث
مختلف طبقات و نهادها در آن مثبت آثار شاهد بهتدريج كه كرد خواهد فراهم جامعه در
شبكههاي فرهنگي دستاندركاران براي را خطر زنگ بايد.بود خواهيم اجتماعي
به فرهنگي ارزشمند و مغتنم فرصت اين دادن دست از با كه درآورد صدا به تلويزيوني
در نيز آنان كه شد خواهد وارد جبرانناپذيري ضربات جامعه فرهنگي ساختار به مرور
.بود خواهند آن مسببين شمار
تلويزيون متفاوت مديوم دو شامل پيداست ، تركيبياش عنوان از كه همانطور تئاتر تله
و تلهپلي نامهاي به را تلهتئاتر.شدهاند تلفيق قالب يك در كه است تئاتر و
.ميشناسند هم تلويزيوني تئاتر
از يكي تلهتئاتر خبري ، برنامههاي كنار در تلويزيون پيدايش بدو همان از
پيشرفت بر بنا مرور به و است بوده تلويزيوني پرمخاطب و سرگرمكننده برنامههاي
اين همه حال عين در كه است شده تحولاتي دچار هم آن ساختار تلويزيون رسانه تكنولوژي
تئاتر وامدار را خود ساختار گونهاي به كه دارد تلهتئاتر در ريشه جديد ساختارهاي
و تئاتر دوگانه تخصصهاي به احتياج مقوله اين كه آنجا از اما.است صحنهاي
و تلويزيوني كارگردان دو از برنامهها نوع اين تهيه براي عموما دارند ، تلويزيون
هنري كارگردان.ميشود همكاري به دعوت مشترك و نهايي ساختار به رسيدن براي هنري
و صحنه طراحي نحوه همچنين و بازيگران هدايت و اجرايي شيوه تحليل ، بر كه دارد وظيفه
به تلويزيوني كارگردان و باشد داشته نظارت موسيقي انتخاب و گريم نورپردازي ، لباس ،
...و تصويربرداري و تصوير و صدا تدوين دكوپاژ ، همانند فني و تكنيكي بخشهاي
.ميكند نظارت
شد ، تاسيس ايران ملي تلويزيون سازمان كه سال 1338 از:تلويزيوني تئاتر جايگاه
برنامههاي كنار در تلويزيوني خاص برنامههاي از يكي عنوان به تلويزيوني تئاتر
به تلهتئاتر زمان آن در.بود برخوردار خاصي و عام تماشاگران از و ميشد پخش خبري
اين و ميشد توليد (قسمتي چند تئاتر) سريال و موزيكال نمايش تئاتر ، عمده شكل سه
.شد حفظ بود ، نيامده ايران به (پرتابل) سبك دوربينهاي هنوز كه سال 64 تا ساختار
تلويزيوني استوديوهاي از رفتن بيرون امكان ديگر سبك ، دوربينهاي ورود با اين از پس
همچنان اما آمد ، وجود به نمايشي برنامههاي ساختار در زيادي تنوع و شد فراهم
و ارزش تضمينكننده گونهاي به كه تلويزيوني خاص برنامه نوع يك عنوان به تلهتئاتر
.ماند پابرجا است ، تلويزيوني شبكه هر اعتبار
به نسبت بيشتري فعاليت تلهتئاتر پخش و ساخت زمينه در شبكه 2 هم انقلاب از پس
اين است ، جامعه فرهيختگان مخصوص كه شبكه 4 راهاندازي با اينكه تا داشت شبكه 1
.شد محول شبكه اين به وظيفه
از و ميآيد وجود به تفكر مبناي بر صحنهاي تئاتر همانند تلهتئاتر:تماشاگران
اين براي تلويزيوني تئاتر پخش و توليد البته است ، خاصي تماشاگران داراي روي اين
ايجاد باعث نوعي به دارند ، عهده بر را جامعه كليدي پستهاي كه تماشاگراني از گروه
فرهنگي پشتوانه عنوان به تئاتر تاريخ ، طول در.شد خواهد مدني جامعه در لازم تحولات
از دهه 70 از خصوص به و انقلاب از پس امااست بوده جريانساز گوناگون اجتماعات در
افراد نسبت كه است حالي در اين و است شده كاسته تلهتئاتر تماشاگران تعداد
بنابراين است ، بوده برخوردار درصدي رشد 50 از سابق به نسبت كشور جمعيت و تحصيلكرده
وجود تماشاگران كاهش و ايران تلهتئاترهاي كيفي سطح آمدن پايين در حادي مشكلات
.پرداخت خواهيم آنها به ادامه در كه دارد
به نياز ضرورتا كه است تلويزيوني پيچيده برنامههاي دست آن از تلهتئاتر:مشكلات
تئاتر يك پرداخت و ساخت پس از نميتوان سادگي به وگرنه دارد متخصصي كاملا نيروهاي
تلويزيوني كارگردان و تهيهكننده گروهي اخير سالهاي در متاسفانه.برآمد تلويزيوني
را كافي و لازم توانايي كه آنجايي از و شدهاند ، مهم وظيفه اين عهدهدار غيرمتخصص
نامطلوب كيفيت از آنان توليدي آثار نداشتهاند ، برنامهسازي نوع اين امر در
با شايد.است بوده تماشاگران كاهش و رانش در عامل بهترين همين كه بوده برخوردار
مستمر فعاليتهاي زمينه اين در بتوان جديد نيروهاي آموزشي و متخصص نيروهاي از دعوت
حال عين در و توجه خور در آثار شدن آشكار شاهد مرور به كه كرد ايجاد را پويايي و
كه فعال كارگردانهاي از يكي مودبيان ، داريوشباشيم فرهنگي آثار نوع اين كيفي رشد
كه است معتقد است ، كرده توليد تلهتئاتر زمينه در را شايستهاي بسيار آثار تاكنون
نوع اين اگر كه است تلويزيوني شبكه هر اعتبار مستند برنامههاي همراه به تلهتئاتر
نميتوانند وجه هيچ به شبكهها ديگر باشند ، برخوردار پاييني كيفيت از برنامهها
.باشند تاثيرگذار و بهينه فرهنگي كار يك انجام مدعي
.برنامههاست نوع اين معضلات ديگر از تلهتئاترها پخش نامناسب زمان و تبليغ عدم
پخش شب ساعت 12 شبها جمعه ابتدا در كه عجايب پرده مجموعه پخش به نسبت مودبيان
سر به بايد زود صبح همه فردايش كه شبي درست:ميگويد و ميكند نگراني اظهار ميشد ،
آدم فكر كه شب ساعت 12 هم آن است ، تلهتئاتر ديدن به حاضر كسي چه بروند ، كار
!دارد؟ آرامش و استراحت به احتياج
و تماشاگران دعوت در ميتواند توليدات نوع اين تبليغ و موقع به پخش بنابراين
جذب در ناخواسته اين از پس نيز توليد كيفيت البته باشد موثر آنها تعداد افزودن
توليدات اين مبلغ غيرمستقيم گونه به آنان كه كرد خواهد ايجاد را لازم چالش مخاطبان
.باشند فرهنگي
تلويزيوني شبكههاي مديران شناخت عدم از ظهيرنژاد دكتر و شنگله اسماعيل مودبيان ،
تخصصي كاملا را امر اين و ميكنند انتقاد تلهتئاتر پخش و توليد به نسبت
اين پوياي و دوباره احياي در شبكهها مديران بايد كه ميشوند متذكر و ميپندارند ،
به فرهيخته تماشاگران كاهش با وگرنه بردارند ، را لازم قدمهاي برنامهسازي نوع
و كرد خواهد نزول شادماني بنگاههاي حد در و سرگرمكننده كالايي به تلويزيون مرور
نوع از همچنين كارشناسان.بود نخواهد مطلوب جامعه فكري رشد براي چندان اتفاق اين
براي متقابل احترام به و انتقاد غيرموجه دلايل به بنا شبكهها مديران برخورد
.ميكنند تاكيد مطلوبتر و بيشتر توليد منظور به بهتر ارتباط برقراري
برنامههاي توليد عوامل دستمزدهاي بودن پايين همچنين مودبيان و ظهيرنژاد دكتر
كه است حالي در اين و ميكنند گوشزد تلويزيوني سريالهاي به نسبت را تلهتئاتر
بيشتر وقت به نياز تلويزيوني سريالهاي به نسبت تلهتئاتر برنامه يك توليد و ساخت
بازيگران شدن گسيل باعث دستمزدها بودن پايين همين و دارد ، حرفهايتر گروه و
شدن خالي براي را لازم زمينه و بود ، خواهد سرگرمكننده سريالهاي سوي به تلهتئاتر
توليد راه سد كه عديدهاي مشكلات تمام با حال عين درميكند ايجاد توليد ميدان
اعلام و هستند بهتر و بيشتر توليد خواستار تلويزيوني كارگردانهاي است ، تلهتئاتر
.بود خواهند كار و توليد به حاضر مديران احترام و حمايت صورت در كه كردهاند آمادگي
كتاب نقد
مهاجران نمايشنامه به نگاهي
مروژك اسلاومير نوشته
آزادي به رسيدن براي
.است مودبيان داريوش ترجمه با لهستاني مروژك اسلاومير از نمايشنامهاي مهاجران ،
(فيل) در 1957 مجموعهاش اولين نشر با و داستاننويسي با ابتدا (متولد1930) مروژك
را خود وقت همه در 1958 "پليس" نمايشنامه انتشار از پس اما و گرفت جدي را نوشتن
كرده منتشر بلند و كوتاه نمايشنامه از 50 بيش تاكنون كه كرد نمايشنامه نوشتن صرف
واتسلاو ،(1964) تانگو ،(1961) دريا پهنه بر ،(1959) اوهي پيوتر نثار جان.است
جمله از (2000) آدمها آخرين و (1987) چهره تصوير ،(1981) سفارتخانه ،(1971)
.اوست آثار مشهورترين
در و زيرزمين يك در (دهاتي و كارگر) "ي ي" و (روشنفكر) "آآ" هموطن دو مهاجران ، در
و پژوهش براي خود سوژه را "ي ي" نوعي به "آآ".دارند مشتركي زندگي بيگانه سرزمين
.است داده قرار "بردگي" مضمون با اثري نگارش
آنكه از پس آآ و ميدهد قرار آآ مالي تكلف تحت كلك و حربه با را خود ي ي
(سگ) عروسك يك در را ثروتش و مال تمام و ميكند ، زندگي انگل مثل او درمييابد
از و ميكند ، پاره را پولها ناخواسته هم ي ي.ميكند عصبي را او است ، كرده پنهان
خانوادهاش و خود آرزوهاي تا بازگردد وطنش به خالي دستان با نميتواند ديگر اينكه
منصرف كار اين از او "آآ" مداخله با كه ميكند خودكشي به اقدام سازد ، عملي را
.ميشود
باعث آنچه اما هستند برخوردار مشتركي وجوه از فرهنگي لحاظ به دو هر "ي ي" و "آآ"
ضمن آ آاست فرهنگي و طبقاتي اختلاف ميشود ، همديگر از آنها دورافتادن و جدايي
از را او بدهد ، قرار تحقيقاتي ميكروسكوپ زير حشرهاي همانند را ي ي ميخواهد آنكه
از آنان رابطه تا كند آدم را او ميخواهد نوعي به يعني ;سازد آگاه هست ، كه آنچه
در چه - خود بردگي به نسبت را ي ي كه است درصدد آآ.شود رها ي"گاو - كثافت" حالت
.سازد آگاه - است آز و حرص برده كه اينجا در چه و بوده حكومت برده كه كشورشان
مفهوم و ميگيرد ، شكل رفتهرفته دو اين شخصيت كشمكش از پر موقعيت يك در بنابراين
كه آنجا از.ميشود آشكار (تماشاگر) خواننده براي لايهلايه طور به نمايشنامه
طول در را طنز لايهاي رئاليستي كاملا بستري در است ، (سياه طنز) طنزنويس مروژك
مرد دو نگاه از را مهاجرت قضيه جدي طور به آنكه ضمن تا ميگستراند ، مشترك موقعيت
خنديدن ضمن و بزند قهقهه مضحك موقعيت اين به لحظاتي مخاطب ميكند ، تشريح هموطن
چنين كشورش در چون و است بيان آزادي دنبال به آ آ !كند درك را مهاجرت نوستالژياي
و تلخ شرايط حالا و است شده طرد وقت حكومت طرف از ندارد ، عيني مصداق اصلا مفهومي
نيست ، تامين كشورش در اقتصادي لحاظ به چون نيز ي ي و ميچشد ، را غربتنشيني تند
خواسته خود هجرتي به تن سازد ، مهيا خودش براي را بهتري اقتصادي شرايط آنكه براي
.نيست دلتنگي و ماليخوليا و تحقير از عاري نيز هجرت نوع اين كه چند هر است ، داده
به آخر سر كه است تحميلي و نابسامان موقعيت اين مهياگر مشترك همدردي بنابراين
در كه پولهايي تمام كردن پاره با ناخواسته ي ي چون ميدهد ، رنگ آزادي محتواي
الگويي اين و ميرسد آزادي به است ، كرده جاسازي (عروسك) سگ تن در مهاجرت سالهاي
جهاني فرهنگ به خدمت براي گير پا و دست يادداشتهاي تمام شر از كه آ آ براي ميشود
يادداشتها اين جنونانگيز شرايطي تحت هم او بشود ، خلاص _ بردگي از رهايي براي _
...و ميكند پاره را
كشمكش يك دل در يعني ;است نمايشي موقعيت ايجاد به متكي ساختاري لحاظ به مروژك
متناقض موقعيت يك به مهاجرت در اوميدهد شكل متن شخصيتپردازي و محتوا به فكري
پايان در تحصيلكرده و روشنفكر عنوان به آ آ آنكه جاي به و ميرسد ، (پارادوكس)
مسير غريزي جرياني مبناي بر ;است ساده و بيسواد كه ي ي اما باشد ، موثر نمايش
كه لحظهاي تا كند گوشزد روشنفكران به ميخواهد مروژكميدهد تغيير را آ آ زندگي
براي خوشايندي اتفاق هيچ بدانند ، برتر عوام از را خود يا و باشند جدابافته تافته
به ميشود ، ايجاد ارتباط و كشمكش اينان بين كه زماني اما نميآيد ، وجود به آنان
گروه دو هر براي ميتواند كه رسيد خواهند لمستري قابل حقايق از تازهاي دريافت
كشورهاي ساكن مردمان دامنگير كه باشد احمقانه و پوشالي مسايل از بسياري راهگشاي
.است شده ديكتاتوري
بيست مهاجرت كه است دليل اين به ميشود ، آفريده مروژك تواناي دست به مهاجران اگر
حاكمه قدرت با او ديگر سوي از و است ، گرفته خود سيطره تحت را مروژك زندگي سال
و است ، بوده متمايل (آزادي) خاستگاهش به رسيدن براي آرام جدلي به - لهستان - كشورش
فراهم برايش امكان اين و ميپذيرد تحقق سرزمينش در مروژك خواسته تا ميگذرد سالها
.شود مشغول خاطر فراغ با نوشتن و زندگي به مادري سرزمين در دوباره كه ميشود
آزادي كمال در ميخواهند كه است آدمهايي كمدي - تراژدي "مهاجران" نمايشنامه
.بكشند نفس مستقل و سربلند
نمايشنامه
جعبه
اسمولن ريچ:نوشته
ملكمحمدي نيما فرزانه ، سام
ديوار روي.نيست چيزي صحنه ، جلوي راست گوشه در اتوبوس ايستگاه تابلوي يك جز به
زمين روي ديوار كنار دوربين سهپايه يك است ، سفيد و سياه عكس قاب چند صحنه عقب
اتوبوس ايستگاه سمت به و ميشوند وارد صحنه چپ گوشه از مرد و جوان مرد.افتاده
.است آويخته جوان مرد گردن به دوربيني.ميروند
.رسيديم خب:جوان مرد
.رسيديم:مرد
...ميبينمت بعدا:جوان مرد
...جا همان و وقت همان در:مرد
(.ميشود خاموش صدايش است اتوبوس منتظر كه حال همان در)
.معمول طبق:جوان مرد
طرف به ناگهاناست اتوبوس منتظر همچنان ميدهد ، تكان سر حواسپرتي با):مرد
.اوه اوه ، (.ميكند نگاه تماشاچيان
شده؟ چي:جوان مرد
.اوه اوه ، :مرد
گذاشتي؟ جا چيزي:جوان مرد
هاه اوه ، :مرد
نداري؟ ماشين پول:جوان مرد
.نه:مرد
چي؟ پس:جوان مرد
ميموني؟ منتظر گذاشتم ، جا رو جعبهام:مرد
(.ميشود خارج صحنه از مرد)
گذاشتي؟ جا چي:جوان مرد
(.برميگردد مقوايي جعبه يك با مرد)
هان؟ نيومد؟ كه اتوبوس:مرد
؟...اون.نشد هم ثانيه ده همهاش:جوان مرد
.ميبينمت بعدا خوبه ، :مرد
.بعد تا باشه ، :جوان مرد
به را جعبه مرد كه حالي در است ، كنجكاو جعبه محتويات درباره وضوح به جوان مرد)
اغراق با بعد ديالوگ چند طي.كند نگاه را درونش تا ميشود خم ميكشد خودش دنبال
(.ميكند را كار اين بيشتري
.خوش روز:مرد
...خوش روز آره ، :جوان مرد
.باشي داشته خوبي روز:مرد
.طور همين هم تو متشكرم ، آره ، :جوان مرد
هست؟ هم ديگهاي چيز (مكث):مرد
...فقط من نه ، نه ، :جوان مرد
نداشتي؟ عجله تو:مرد
...عجله...آره خب ، :جوان مرد
نزدند؟ زنگ بهت استوديو از زود صبح امروز مگه:مرد
...ولي چرا ، :جوان مرد
چي؟:مرد
ميخواستم...(.ميكند صاف را گلويش مكث ، )...بدونم ميخواستم فقط:جوان مرد
چيه؟ جعبه اون توي بدونم
چيه؟ من جعبه توي بدوني ميخواي:مرد
؟...بگي من به كه باشي نداشته مخالفتي اگر البته...آره:جوان مرد
تكان سر جوان مرد ميكند ، اشاره جعبه به) چيه تو اين بدوني ميخواي (مكث):مرد
و ميدهد تكان سر ميكند ، اشاره خود سر به) چيه؟ جا اين بدوني ميخواي يا (ميدهد
(ميخندد خود شوخي به
چيه؟ تو اين كه اينه منظورم:جوان مرد
(ميكند اشاره مقوايي جعبه به)
نبود؟ مزه با من شوخي نظرت به:مرد
(...بدونم ميخواستم فقط من نه ، اوه ، ):جوان مرد
چشمانش است ، جدي لحظهاي براي مرد) !نبود شوخي اصلا چون چرا؟ بدوني ميخواي:مرد
!همونه اينم (.ميكند خنديدن به شروع وبعد ميكند گشاد را
چي؟:جوان مرد
سرش به) هست هم اينجا (ميكند اشاره جعبه به) جاست اين كه هموني (شمرده):مرد
(ميكند اشاره
چيه؟ جعبه توي (مكث).نميفهمم (است شده گيج نظر به مكث ، ):جوان مرد
.هيچي:مرد
هيچي؟:جوان مرد
تهديدآميز حتي و جدي است ، بوده شوخي نيمه جدي ، نيمه حالا تا كه مرد لحن):مرد
.هيچي.(ميشود
داري؟ هيچي...از پر جعبه يك تو چرا (مكث):جوان مرد
...جعبه يك من خب ، :مرد
خب؟:جوان مرد
نه؟...هست چيزي يك اين مطمئنا و:مرد
...خب:جوان مرد
!!نيست هيچي (ميكند عكس بر را جعبه)..واقع در اما:مرد
ميكني؟ كار چي هيچي جعبه يك با:جوان مرد
.بذارم توش كه ميكنم پيدا چيزي يك:مرد
.بدم بهت چيزي يه ميتونم من چي؟ مثلا:جوان مرد
يك الان بود آسوني همين به اگر نميكني فكر.دارم رو جعبه اين كه وقته خيلي:مرد
.داشتم توي چيزي
بدم دوربينمو ميتونم ميخواي؟ منو دوربين ميگردي؟ چيزي جور چه دنبال:جوان مرد
!تو به
ميخوره؟ درد چه به دوربين:مرد
اتو اتوفوكوس ، متري ميلي نيكون 35 دوربين يك اين كه اين مثل ببخشيد؟:جوان مرد
...حركت در عكاسي براي سريع ريوايند و تله لنز و اتوماتيك فلاش با و ريواند
كنم؟ كار چي دوربين اين با بايد من:مرد
.بگير عكس:جوان مرد
.كنم پرشون بايد كه دارم خالي جعبه تا دو انوقت جعبهام؟ از چي؟ از:مرد
پا بر را پايهاش سه و ميرود صحنه عقب به جوان مرد.ميماند اتوبوس منتظر مرد)
با و ميبيند را پيرمرد مرد ، .ميشود وارد صحنه جلوي چپ سمت از پيرمرد.ميكند
ميگذارد صحنه وسط را آن آخر در.كند قايم را جعبه كه ميگردد جايي دنبال دستپاچگي
منتظر هم او.ميآيد طرفش به و ميبيند را مرد پيرمرد ، .برميگردد ايستگاه به و
(.ميماند اتوبوس
.دارم جعبه يك من:مرد
نصب سهپايه روي را دوربين صحنه عقب در و نميشنود چيزي آنها مكالمه از جوان مرد)
(ميكند
چي؟:پيرمرد
.دارم جعبه يك من:مرد
.دارم سردرد منم:پيرمرد
ميشوي؟ منو صداي:مرد
.ببينم بده (كوتاه مكث) جعبه؟ يه (مكث).دارم هم كمردرد:پيرمرد
.دارم كه چيزي همه.منه جعبه.دارم كه چيزيه همه اين نه:مرد
هست؟ جعبهاي چهجور اين خب ، (ميزند حرف بچه يك با انگار):پيرمرد
.بزرگ كافي اندازه به.بزرگ جعبه يك:مرد
فلزيه؟...جعبه يك:پيرمرد
.منه مال و مقواييه جعبه يك نه:مرد
ور اون و ور اين خودت با ميتوني (ناراحت كمي اما بچگانه ، لحن با همچنان):پيرمرد
ببريش؟
.منه جعبه اون ميتونم ، كه معلومه:مرد
.دارم چيزي يك منم (طولاني مكث):پيرمرد
آره؟:مرد
.جعبه از بهتر چيزي يكآره (ميآورد در را ادايش):پيرمرد
بهتر؟ چيز يك:مرد
.ميكنم عوض تو جعبه با اونو (ميزند دست جيبش به).جيبمه توي آره ، :پيرمرد
ميكني؟ عوض من جعبه با رو چي:مرد
.جيبمه توي كه هموني:پيرمرد
.بگم چي نميدونم:مرد
.ميكنم عوض تو جعبه با رو جيبمه توي كه ايني.ميگم من كه همين:پيرمرد
چيه؟ جيبت توي:مرد
چيه؟ توي جعبه توي:پيرمرد
چيه؟ جيبت توي پرسيدم ، اول من:مرد
بهت كني عوض بخواي اگر ولي...نيست مربوط تو به كني عوض نميخواي اگر:پيرمرد
.ميگم
هست؟ جيبت تو چيزي اصلا..بدونم بايد من نه:مرد
خب؟ (طولاني مكث).هست آره ، (طعنه با):پيرمرد
.قبوله (مكث):مرد
كرديم؟ توافق پس:پيرمرد
.آره:مرد
.نه (.ميآيد صحنه عقب از):جوان مرد
ببخشيد؟:پيرمرد
.نشده توافقي هنوز (مرد به):جوان مرد
.كردم معامله يك جا اين من اما هستي ، كي تو نميدونم من جوون ، مرد كن گوش:پيرمرد
تورو خوب هم من و ميشناسي منو خوب خيلي معلوم قرار از اما (پيرمرد به):جوان مرد
.پيرمرد ميشناسم
.بدم انجامش بايد و كردم لفظي توافق يك امامن در ، اون به اين پس:پيرمرد
؟ نميكني معامله من با چرا دارم ، چيزي يك منم هي ، (مرد به):جوان مرد
...من:مرد
.كنه معامله من با كه گذاشته قرار اون ديره ، خيلي:پيرمرد
معامله براي تو مال از بهتر چيز يك من بدونه كه بود ايني از قبل اون:جوان مرد
.دارم
...كدومتون كه نميكنه فرقي من براي واقعا..ببينيد:مرد
بزني؟ حرفت زير ميخواي كني؟ وعده خلف ميخواي كرديم ، توافق هم با ما اما:پيرمرد
.دارم معامله براي بهتري چيز من نده ، گوش دلقك اين حرفاي به:جوان مرد
سيما
"خانوادگي رستوران" تلويزيوني مجموعه به نگاهي
شگفتي و بهت
يزداني اصغر
تهيهكنندگي سهيليزاده ، سيامك كارگرداني به "خانوادگي رستوران" تلويزيوني مجموعه
كوروش سلطاني ، شهره خندان ، رضا اسماعيلخاني ، جمشيد مرحوم بازي و شاهسواري سعيد
و پخش پنج شبكه از ساعت 19 هفته هر پنجشنبه روزهاي..و فلاح نيما تهامينژاد ،
.ميشود تكرار ساعت 21 دوشنبه روزهاي قسمتي مجموعه 26 اين
و داستانها به (رستوران يك) مشترك و ثابت موقعيت يك مبناي بر خانوادگي رستوران
كه باشيم تازه ماجراي يك شاهد قسمت هر در تا ميدهد ، سو و سمت متفاوت شخصيتهاي
مجموعه اين موفقيت علت.است باورپذير و محتمل تهران همانند بزرگي شهر در آن وقوع
بيكاري همانند بزرگي معضل حل و كارآفريني ايجاد مبناي بر كه است اصلي موقعيت همين
بزرگ شهرهاي در را خاصي ناهنجاريهاي كه بيكاري معضل به توجه با.است گرفته شكل
با رويارويي و مقابله براي زيادي تاحد خودجوش طور به هم كارآفريني است ، كرده ايجاد
واحد موقعيت اين دل در البته.بود خواهد اجتماعي ناهنجاريهاي درمانگر آن
.ميكند جلوه تازه و بينظير خود نوع در كه ميگيرد شكل هم كوچكتري موقعيتهاي
خود پيرامون به نسبت كه برميگردد تلويزيوني عوامل هوشمندي به اتفاق اين حالا
اين شايد.باشند پيشگام بحرانها رفع در موثر و مثبت نقادي با و نباشند ، بيتفاوت
براي ديگر جمعي رسانههاي كنار در اجتماعي حاد مسائل با ژورناليستي برخورد نوع
.شود تلقي مفيد شهرها كلان در مدرن فرهنگي بافت ايجاد
فوقالعاده _ متنها از برخي انتخاب _ گام اولين در سهيليزاده سيامك بنابراين
پخش بار چند با و كرد گلچين را خوب قسمت ميتوان 12 قسمت اين 26 در و است كرده عمل
ماندگار و خوب كارهاي توليد امكان هم تلويزيون در كه شد يادآور را نكته اين آنها
كرد ، قلمفرسايي نمايشي موقعيتهاي نگارش پيرامون بيشتري حوصله با اگر دارد ، وجود
تا داد ، مناسبي اجرايي شكل متون اين به مجرب متخصص گروههاي گردآوري با آن از پس و
بيشتر تماشاگران جذب همچنين و اعتبار كسب براي تلويزيون عايد بهتري نتيجه پايان در
.دارد ساختاري مناسب الگوهاي به احتياج خود نوع در كه باشد ماهواره با مقابله براي
ارزش آنچه اما است ، برآمده مناسب بازيگران انتخاب پس از بعدي گام در سهيليزاده
از بهرهگيري بدون آنان بازيهاي تكرار ميآورد ، پايين متوسط تاحد را بازيگران كار
شهره تهامينژاد ، كوروشاست تازه شخصيتهاي ايجاد براي آفرينشگري و خلاقه قوه
و نيستند ، برخوردار چشمگيري رشد از قبليشان كارهاي به نسبت خندان رضا و سلطاني
رخ ايران تلويزيوني سريالهاي بازيگران عموم براي هميشه كه است اتفاقي اين البته
كه آمدهاند گرفتار رايج كليشههاي از پيروي و تكرار دام در اجبار به آنها ميدهد ،
فلاح نيما تقليدهاي همچنين.نميآيند بر خود بالقوه پتانسيلهاي از استفاده پس از
چرا كه ميشود ، بيننده تلخمزاجي باعث حدي تا كري جيم شيرينكاريهاي نوع از
رجوع خود دروني نيروي به طنز و كمدي بازيهاي خلق براي ايراني طنز بازيگران
بهرهمند نوآوري و آفرينشگري از ناخودآگاه طور به شهودي جرقه يك با تا نميكنند
.شوند
متوسط تا خوب قسمتهاي گرفتن قرار "خانوادگي رستوران" مجموعه عمده ضعفهاي از يكي
خانوادهاش دنبال به كه مفقودالاثر مرد يك قسمت يك در مثلا.است يكديگر كنار در
نقد به نحو بهترين به كه ميكند جلوه تراژيك و تكاندهنده حضورش آنقدر ميگردد ،
تلويزيون در اتفاق اين و ميپردازد ، نمايش مشترك موقعيت اين در خود اجتماعي موقعيت
قهركردهاش همسر با ميخواهد كه مردي ديگر قسمت در يا.ميكند جلوه غيرممكن تاحدي
ميآورد وجود به را اسرارآميزي و رمزگونه فضاي چنان كند ، آغاز را دوبارهاي پيوند
در.ميشود بهت و شگفتي دچار مرد و زن آن روابط به بردن پي با پايان در تماشاگر كه
.ميرسد خود درجه بالاترين به مجموعه پليسي و معماگونه ساختار قسمت اين
اين در كليشهاي و نازل اتفاقات همچنين فوق ، مطلوب و موفق قسمتهاي به توجه با
اذهان در حاضر حال از شكيلتر ميتوانست مجموعه آنها حذف با كه ميشود ديده مجموعه
كامپيوتر مهندس را خود كه حرفهاي دزد يك حضور قسمت يك در مثلا.بماند باقي عمومي
خواهد مجموعه افت باعث ضمن در و نميكند ، ماجرا كليت به خدمتي چندان است ، زده جا
و بهتر قسمتهاي با بتواند كه نيست اندازهاي و حد در قسمتها اين وجود زيرا شد
انتخاب در كه برميگردد كارگرداني به ضعف اين بنابراينكند برابري تاثيرگذارتر
لطمه حريصانه كاري زياده يا غريب دلبستگي اين با و است شده ترديد دچار متنها
.است كرده وارد اصلي موقعيت پيكره به جبرانناپذيري
كه كرد اشاره مجموعه اين در اسماعيلخاني جمشيد مرحوم حضور به ميتوان پايان در
موفق بازيگر يك حضور آخرين شايد اين و شد ، همراه ناباورانهاش مرگ با آن پخش زمان
.باشد ماندني و موفق مجموعه يك در ايراني
|