ما ميان در ديگر كه رنگهايي از
...نيستند
تيره رنگهاي برعكس ، و ميدهند نشان بزرگتر را محوطهها و اشيا روشن رنگهاي
ميدهند جلوه تنگتر را محوطهها و كوچكتر را اشيا
اينكه مگر بياوريم روي تيره رنگهاي به سن افزايش با كه ندارد وجود الزامي هيچ
مردن براي را خود هماكنون از و شويم نزديك مرگ به زودتر هرچه ميخواهيم بگوييم
كردهايم آماده
شاهرخينژاد محمدرضا:عكس
سامگيس بنفشه
ميشوم خارج مطب از كه زماني از را جمله اين ".نيست ممكن رنگ ، بدون دنياي تصور"
به ناخودآگاه ميگذارم خيابان به قدم آنكه محض به.ميكنم تكرار خود با چندينبار
مدل اتومبيلهاي دارند ، تن بر تيرهرنگ پوشش كه شهرونداني.ميكنم نگاه اطرافم
بر چرك سبز رنگ كه درختاني هستند ، سرمهاي و خاكستري سياه ، رنگ به عموما كه بالا
سرخ ، رنگ ، همه آن كجاست پس است ، نشسته تنهشان بر كدر قهوهاي رنگ و برگهايشان
؟... آسماني ، آبي شيري ، كرم ، ارغواني ، نارنجي ، زرد ، صورتي ،
...بربستهاند رخت ما شهر از رنگها گويي
***
:نشستيم گفتوگو به روانپزشك ، فدايي ، فربد دكتر با رنگها روانشناسي زمينه در
چگونه ما چيست؟ رنگ.درآمدهاند انسان زندگي لاينفك جزء عنوان به رنگها امروزه*
ميبينيم؟ را رنگها
اكثريت.است رنگ تشخيص به قادر كه است زندهاي موجودات معدود زمره در انسان
و سياه فيلم يك صورت به دنيا يعني هستند تاريكي و نور تشخيص به قادر تنها جانوران ،
گيرنده سلولهاي از برخورداري علت به انسان اما.ميشود جلوهگر آنها نظر در سفيد
سيستم در واقع در.است نور درك به قادر ميشود ، گفته مخروطي سلولهاي آنها به كه
و سبز آبي ، رنگهاي از يكي به هركدام كه دارد وجود مخروطي ياخته نوع سه بينايي ،
رنگهاي موجها ، طول اين توسط مخروطي سلولهاي تحريك تركيب از و هستند حساس قرمز
رنگها مشاهده از پس و دارند وجود چشم شبكيه در سلولها اين.ميشود احساس مختلفي
ادراكي نواحي در و ميرود مغز به احساس اين و ميآيد وجود به فيزيولوژيك احساس يك
هستند موجوداتي البتهاست انساني موهبتي رنگ درك.ميشود احساس رنگ صورت به مغز
قوي بسيار ديد از و شده تشكيل مخروطي سلولهاي از آنان چشم شبكيه تمام كه
ديد ظرافت و دقت موجب كه رنگ درك به قادر فقط نه مخروطي سلولهاي زيرا برخوردارند
به قادر كه دارد وجود ميلهاي سلولهاي جانوران از بعضي چشم شبكيه در.ميشوند هم
سرخرنگ پارچه يك گاوباز كه ديدهايد فيلمها در حتما.گاوها مثل هستند نور تشخيص
است اين واقعيتميآورد هجوم گاوباز سمت به و ميبيند را آن گاو و ميدهد حركت را
و ميبيند را پارچه حركت فقط و نميدهد تشخيص را آن و نميبيند را سرخ رنگ گاو كه
.ميآيد آن سمت به
رنگهاي ميان تفاوت وضع و نامگذاري در گوناگون فرهنگهاي پيدايش و تمدنها نقش*
است؟ بوده چه مختلف
_ نشانه بهعنوان هم رنگها.دارند و داشته زيادي اهميت انسان زندگي در رنگها
به سرخ رنگ _ سمبل يك صورت به هم و _ خطر و توقف معناي به راهنمايي قرمز چراغ
اندازه هر.بگيرد قرار استفاده مورد ميتواند _ شديد هيجانات و زندگي حيات معناي
تعدد ميرود كار به رنگها ناميدن براي كه هم واژگاني باشد غنيتر فرهنگ يك كه
ميكنند زندگي گينهنو يا آفريقا در كه بدوي قبايل از بعضيداشت خواهد بيشتري
در.سفيد و روشن تيره ، رنگهاي مثلادارند واژه سه تنها رنگها تمام براي
چندين بر تاكنون و است مختلف رنگ ميليون يك حدود تشخيص به قادر انسان چشم حاليكه
و است مصنوعي محيط يك امروز ، زندگي محيط امااست شده گذاشته اسم هم رنگ هزار
همين و دارد سروكار مصنوعي رنگهاي با بيشتر ميكند زندگي شهرها در كه هم انسان
كوررنگي نوعي دچار و نباشد رنگها بعضي تشخيص به قادر انسان كه ميشود باعث امر
نادر بيماري يك اين ، و نبيند را رنگي هيچ انسان كه يعني واقعي كوررنگي البته.بشود
رنگ افراد بعضي مثلا.دارد وجود رنگها ديدن در اختلالاتي معمول بهطور اما است
نخستين "دالتون" زيرا ميگويند "دالتونيسم" بيماري اين به كه نميبينند را سرخ
قادر بعضي ، و نميبينند را سبز رنگ افراد بعضي.كرد كشف را بيماري اين كه بود فردي
سبز و سرخ رنگ از مايههايي صورت به را دنيا افراد اين.نيستند آبي رنگ ديدن به
چهره به كه هنگامي تا خلقت زمان از انسان زندگي تطور طول در رنگها.ميبينند
هم فرهنگي نظر از و كرده پيدا بسياري معاني انسان ناخودآگاه در درآمده امروزي
.شدهاند كاملتر
ميتوانند سمبل بهعنوان هم و نشانه و نماد بهعنوان هم رنگها كه كرديد اشاره*
.بدهيد توضيح رنگها نمادين كاركرد مورد در.باشند داشته كاركرد
رنگ.است توجه مورد آرامش و باروري زايندگي ، نماد بهعنوان دنيا تمام در سبز رنگ
با زرد رنگ.است الهي و معنوي مفاهيم داراي و ترتيب نظم ، پاكيزگي ، مفهوم به آبي
تركيب از كه هم ديگر رنگهاي.دارد ارتباط زندگي شور و درخشندگي حرارت ، نور ،
نارنجي رنگ مثلا.دارند را خودشان خاص معاني هريك ميآيند وجود به اصلي رنگهاي
هم تركيبي رنگهاي از بعضي.ميبرد بهره زرد و سرخ رنگ دو خصوصيات از نسبي بهطور
اما است زمين مفهوم به نشانه ، يك بهعنوان قهوهاي رنگ مثلا دارند ويژهاي معاني
در ناخودآگاه بهطور و دارد ارتباط بيچارگي و خست و نداري و فقر با سمبليك نظر از
طيف طبيعي رنگهاي زمره در سياه رنگ.ميآورد بهوجود را احساسي چنين انسان ذهن
رنگ بهعنوان آنچه اما.ميكنيم ادراك سياهي صورت به را رنگي هر نبود ما و نيست
كه مفاهيمي و ميكند تداعي را فراموشي و مرگ بيماري ، كدورت ، زوال ، ميشناسيم سياه
از است مجموعهاي سفيد رنگ.است منفي مفاهيم عموما شده داده نسبت سياه رنگ به
از.دارد صميميت و اعتماد و محبت پاكي ، از نشان و است تركيبي يكرنگ و طيف رنگهاي
سفيد رنگ بهوسيله كه است سرخ رنگ نوعي كه است صورتي رنگ تركيبي ، رنگهاي ديگر
رنگ بهوسيله ميكند القا ما به سرخ رنگ كه شديدي هيجانات نتيجه ، در و شده تعديل
.ميكند ابراز پوشيدهتر را هيجانات و ميشود تلطيف حدي تا سفيد ،
براي نمونه بهعنوان.دارند ويژهاي كاركردهاي رنگها بعضي ايراني ، فرهنگ در*
استفاده لاجوردي به نزديك آبي رنگ به كاشيهايي از عموما مذهبي بناهاي تزئين
دارد؟ وجود ايراني فرهنگ در رنگ متفاوت كاركردهاي و معنا براي علتي آيا.ميشود
است ارتباط در جنگاوري و قدرت با سنت ، منظر از تيره آبي و سرمهاي رنگ ما كشور در
سربازان لباس رنگ كه زمان آن به ميرسيم كنيم جستوجو را باور اين ريشه اگر و
مانده ما ذهن در جنگاوري و قدرت مظهر بهعنوان و است بوده آسماني آبي هم هخامنشي
ما فرهنگ در دنيا ، سراسر در يكسان مفهوم همان با روشن و متوسط آبي رنگ.است
من.روحانيات و معنويات نشانه به و الوهيت بهمعناي آبي يعني.است شده پذيرفته
كاربرد به ايران فرهنگ در رنگها معناي شباهت و تفاوت درباره بيشتر توضيح براي
و طراح آنكه بدون ايراني فرشهاي در.ميكنم اشاره ايراني فرشهاي نقش در آنها
قدرت بر دلالت رفته كار به آبي يا سرمهاي رنگ كه قسمت هر در باشند ، آگاه بافنده
سرخ رنگ و ميكند فروتني و تواضع از حكايت زرد يا كرم رنگ از استفاده.دارد نقش آن
.سستي و زوال بيماري ، بهمعناي سياه رنگ و است حيات و زندگي نشاندهنده لاكي يا
ثروت ، از حكايت ايراني فرشهاي در زرين يا نقره تارهاي از استفاده و نقرهاي رنگ
.دارد توانايي و قدرت
.بدهيد توضيح روزمره زندگي در رنگها كاربرد درباره*
روانشناسي ، منظر از.كنيم استفاده مختلفي مقاصد براي رنگها از ميتوانيم ما
اشيا تيره رنگهاي برعكس ، و ميدهند نشان بزرگتر را محوطهها و اشيا روشن رنگهاي
به دارند تيرهتري رنگ كه اشيايي.ميدهند جلوه تنگتر را محوطهها و كوچكتر را
اين از.است سبكتر نظر به شيئي باشد روشنتر رنگ هرچه و ميآيند سنگينتر نظر
يك كارگران نمونه ، عنوان بهاست شده استفاده صنعتي روانشناسي در معمولا ويژگي
سنگين و دشوار آنان براي ابزار محتوي آهني جعبههاي حمل كه داشتند شكايت كارخانه
.بودند سياه رنگ به جعبهها اما.بود كيلوگرم جعبهها 5 اين وزن حاليكه در.است
از پس و شود رنگآميزي پستهاي مغز رنگ به آهني جعبههاي كه كردند توصيه كارشناسان
در.بود نكرده تغيير هم جعبهها وزن حاليكه در نشد شنيده شكايتي ديگر اقدام ، اين
حرارت درجه حاليكه در داشتند شكايت كار محيط سرماي از كارگران ديگري ، كارگاه
بود شده رنگآميزي روشن آبي رنگ به كارگاه ديوارهاي اما.بود معتدل كاملا كارگاه
به ديوارها كه كرد توصيه صنعتي كارشناسميكرد تداعي را سرما احساس ناخودآگاه و
كارگران كند تغيير حرارت درجه آنكه بدون پس آن از و شود رنگآميزي روشن نارنجي رنگ
اهميت حائز هم داروها مصرف و توليد در حتي رنگ.نكردند اعتراض هوا دماي به نسبت
بيمار در را ناخوشايندي احساس هستند آبي يا سبز رنگ به كه شربتهايي مثلا.است
شربت هيچ تقريبا دليل همين به.دارد اكراه آنها خوردن از او و ميآورند بهوجود
شود ، مرتكب را اشتباه اين كارخانهاي چنانچه و نميشود پيدا رنگي آبي خوراكي
يا قرمز نارنجي ، زرد ، رنگ به عموما دارويي شربتهاي.داشت نخواهد خريدار محصولش
اين ميشوند واقع انسان قبول مورد ناخودآگاهي بهطور كه رنگهايي.هستند صورتي
نميكنيد پيدا آبي رنگ به نوشابهاي هيچ شما.است صادق هم نوشابهها مورد در مسئله
خطرناك مضر مواد و سم براي را سبز رنگ حدودي تا و آبي رنگ معمولا انسان طبع زيرا
فروش باشند آبي و سفيد رنگهاي به كه بهداشتي محصولات مقابل ، در اما.است پذيرفته
و ميكنند تداعي را بهداشت و پاكيزگي و تميزي سفيد ، و آبي رنگ زيرا دارند بيشتري
كند توليد قهوهاي يا قرمز رنگ به را خود بهداشتي محصولات كارخانهاي چنانچه
بستهبندي با كه خوراكي مواد مقابل در.باشد داشته را آنها فروش انتظار نميتواند
خواهند برخوردار بالاتري فروش از ميشوند عرضه قرمز و زرد و قهوهاي رنگهاي به
عمل اتاقهاي در معمولا.دارد بسيار اهميت هم پزشكي علم در رنگها به توجه.بود
تضاد در خون رنگ با و ميكند آرامش ايجاد رنگ اين زيرا ميكنند استفاده سبز رنگ از
تحريك باعث كه قرمز رنگ مقابل در است تعادل موجد عمل اتاقهاي در سبز رنگ.است
_ است ارتباط در گريز و جنگ واكنشهاي با كه عصبي دستگاه _ سمپاتيك اعصاب دستگاه
آرامش و استراحت واكنش با كه _ پاراسمپاتيك عصبي دستگاه به سبز و آبي رنگ و ميشود
و سرخ رنگ به آنها دكوراسيون كه مكانهايي.ميدهد فعاليت اجازه _ است ارتباط در
البته.ميدهد كاهش مكانها آن در مدت طولاني حضور به نسبت را افراد تمايل است آبي
دوست همه و شده رنگآميزي آبي و قرمز رنگ به كه ما اسلامي شوراي مجلس از غير به
مكانهايي برعكس !نيستند آنجا از خروج به حاضر و بمانند آنجا بيشتر هرچه كه دارند
بيشتر هرچه ماندن به نسبت را فرد تمايل باشد سبز و زرد رنگ به آنها دكوراسيون كه
بهعنوان سبز رنگ غذاخوري ، مكانهاي و رستورانها در چنانچه.ميكند افزون آنجا در
پيدا مهوعي ظاهر غذاها چون ميشود اشتها شدن كم باعث بگيرد قرار استفاده مورد نور
باعث بگيرد قرار استفاده مورد نور بهعنوان قرمز رنگ اگر حاليكه در ميكنند
من بيماران از يكينيست تصور قابل ما براي رنگ بدون دنياي.ميشود اشتها افزايش
رنگها مشاهده به قادر كوتاه مدتي براي و بود شده مبتلا كوررنگي از ويژهاي نوع به
رنگهاي با غذاها.است شده دشوار بسيار برايش زندگي ادامه كه ميگفت او.نبود
در گوشتها چون.بخورد گوشت نميتوانست مثلا و ميشد جلوهگر وي نظر در تهوعآوري
.بودند درآمده كثيفي خاكستري رنگ به نظرش
از استفاده به نسبت ما هدايت در بعضا كه دارد وجود عوام ميان در باورهايي
نشانه به ميتواند افراد به زرد گل هديه ميگويند مثلا.است موثر خاص رنگهاي
.كند ايجاد تنفر احساس مقابل طرف در و باشد بيمحبتي
دارد؟ صحت علمي نظر از حد چه تا باورها اين*
ليمويي ، زرد رنگ كه بگويم كرديد اشاره شما كه مورد همين در.است اشتباه صدردرصد
ايجاد كه رنگي آن اما است محبت و گرمي عشق ، نشاندهنده روشن زرد و قناري زرد
از يك هيچ نميكنم فكر كه است خاكستري به نزديك و كدر و كثيف زرد ميكند ناراحتي
هم دنيا نقاط ديگر در باورها اين متناسب البته.باشند رنگ اين به طبيعت در گلها
تداعيكننده بنفش به مايل آبي و آبي رنگ دنيا تمام در كه حالي در مثلا.است شايع
و الوهيت نماينده زعفراني زرد رنگ تبت و نپال بودائيان ميان در است ، معنوي مسائل
سفيد رنگ چين در اما است عزاداري نشانه سياه رنگ دنيا سراسر در يا.است روحانيت
.است شده شناخته سوگواري نماد
به آنها نزد سفيد رنگ كه ميكنند تعبير چنين را سفيد رنگ از استفاده چينيها
سفيد ، رنگ با آنان و ميكشد را متوفي انتظار مرگ از پس كه است آسايشي و آرامش منزله
رنگي سياه ، رنگ آنها نظر ازميدهند نمايش را مرگ از پس دنياي از نمادي
و باورها اين اما.است شادي سراسر مرگ از پس دنياي كه حالي در است غمانگيز
در كه فيزيولوژيك مسائل و سمبلها با نبايد و است قاعده از انحراف يك قراردادها
.شود گرفته اشتباه كرده رخنه ما وجود
خصوص به و سن افزايش با كه است اين ما مردم ميان در رايج باورهاي از ديگر يكي*
با رنگها طبيعت آيا.بگيرد قرار استفاده مورد تيرهتر رنگهاي بايد خانمها ،
است؟ ارتباط در افراد سن و جنسيت
جانوران اندازه چه هر.دارد وجود موجودات اندازه و رنگ ميان روابطي طبيعت در
نظر در را آبي اسب و فيل شتر ، .است ملايمتر و سادهتر آنها رنگ باشد بزرگتر
براقي رنگهاي كه ديگري حشرات يا كفشدوزك پروانه ، رنگ با را آنها رنگ و بگيريد
است چشمگيرتر و زيباتر رنگهايشان باشند كوچكتر هرچه پرندگان.كنيد مقايسه دارند
.است شده ايجاد جاذب عامل يا خطر علامت يك عنوان به شايد طبيعت در روابطي چنين اما
بعضي درخشان رنگهايميكند جلب را حشرات گلها ، متنوع و شاد رنگ مثال عنوان به
.كنند حذر آنها از جانوران ديگر و شكارچيان كه ميشود موجب سمي حشرات و مارها از
سن افزايش با كه ندارد لزومي هيچ و است غلط باور و قرارداد يك اين مجموع ، در اما
مرگ به زودتر چه هر ميخواهيم بگوييم كه اين مگر بياوريم روي تيره رنگهاي به
از جالب نكتهاي به من !كردهايم آماده مردن براي را خود اكنون هم از و شويم نزديك
و عشاير جامههاي.ميكنم اشاره ايران روستاييان و عشاير ميان در رنگ استفاده
و روشن رنگارنگ ، هستند شهر محيط از دور و طبيعت در كه زماني در ايران روستاييان
اما.نميكند فرقي جوان ، و پير.است محبوب عشاير عموم نزد رنگها اينزيباست
رنگ تغيير سفيد و سياه و تيره رنگهاي به لباسها ميشوند ، نزديك شهر به كه زماني
آنها به شهرنشينان و شهري محيط طرف از كه است تحميلي نيست آنان خواست اين.ميدهد
.باشد ما همچون ظاهرتان بايد باشيم داشته قبولتان ميخواهيد اگر:كه است شده وارد
محيط و طبيعت رنگها ، كاربردن به در انسان الگوي نخستين كه بگوييم ميتوانيم آيا*
است؟ بوده وي پيرامون
نگاه آسمان يا دريا آبي رنگ به كه زماني.ماست الهامبخش طبيعت.است طور همين بله
آبي رنگاست زندگي معناي به آب و هوا زيرا ميدهد دست ما به آرامش احساس ميكنيم
خون سرخ رنگ و گندمزارها طلايي رنگ كشتزارها ، سبز رنگ رودخانهها ، و درياچهها
اين به رنگها از انسان انتخاب اما.دارند زندگاني و حيات ضروريات از نشان ما براي
كرده زندگي طبيعت با خلقت بدو از هم انسان و بوده طبيعت در رنگها اين كه است دليل
انسان براي را خطر و شب ترس ، حفره ، گودال ، مفهوم طبيعت در سياه رنگ كه همچنان.است
.است ميكرده تداعي
به را روشني معمول طور به انسان.ميكنم اشاره تاريكي و روشني ميان تضاد به من
به است ، ناخودآگاهي مفهوم به تاريكي كه دليل اين به شايد.ميدهد ترجيح تاريكي
در موضوعي كه ميگوييم هم ما.است خودآگاهي مفهوم به روشني و است ناآگاهي مفهوم
آگاه آن از و ميآوريم خودآگاهي روشني به را آن بعد ، و شده گم ذهنم تاريك ضمير
در را حالت اين كه ميكند عنوان شهير روانپزشك "گوستاويونگ كارل".ميشويم
ميمونهاي كه كرده مشاهده داشته آفريقا به كه سفري در وي.است ديده هم ميمونها
و صبحدم بودهاند مشغول بازي و شكار و وخيز جست به جنگل در را روز تمام كه بزرگي
بيحركت بوده ، كردن طلوع حال در خورشيد و رفتن بين از حال در شب تاريكي كه زماني
نگاه را روشنايي به تاريكي تبديل و خورشيد طلوع لحظه و مينشستند صخرهاي روي بر
ناخودآگاهي تاريكي از كه آن براي بوده وجودشان در تمايلي يونگ ، نظر به و ميكردند
يونگ استنباط اين ، البتهبرسند خودآگاهي به كرده احاطه را آنها حيواني زندگي كه
زيبايي تمثيل ولي داشته هم بسياري اشراقي و عرفاني استنباطهاي ميدانيد كه است
.است خودآگاهي مفهوم به آن از بالاتر و زندگي مفهوم به ما براي نور و رنگ.است
|