هنرمند نگاه
زمان گذر در ترجمه آسيبپذيري
25-لينچ زبان از لينچ
وطن غربتنشين ;مروژك
هنرمند نگاه
شبانه مراسم
"رفيعي علي" كار "كلفتها" نمايش به نگاهي
پسياني آتيلا
زده مرگ موسيقياست آماده پيش از و حاضر آئين اجراي براي چيز همه ميشوي ، كه وارد
در تو كودكانه هيجانات و خطرات يادآوري موسيقي.مينوازد كودكانه چه كه ميشنوي را
تو و من.ميچرخد چيز همه.ميچرخند آينهها.است دور سالهاي بازيهاي باشك قايم
صحنه و ميچرخند هم دور به كلفت دو جادوگر ، دو بازيگر ، دوميچرخد جهانميچرخيم
تخت اين كنار كه را آب بطري دو.ميكنند آماده تغزلي اجرايي براي را پاك بلورين
بطري دو و گوشه دو و مبارزه رينگ ! رينگ:ميگويد درونت در چيزي ميگذارند ، بلورين
.خوردن آب
نمايش كلام اولين.تكرار به آگاه ديگري و مصمم يكي.ميكند آرايش را كلر سولانژ
تاتر.است نمايش اين آغاز دروغ.ميكند خطاب كلر را ، سولانژ كلر.است دروغ
رفته لو پيش از تماشاگران حضور در بيگناهي كمال در كه دروغي.است دروغ زيباترين
.شده آغاز دروغ بازي حالاست
***
ذهن چرخان درهاي آينه.ميريزند هم به را صحنه جادوگر دو بازيگر ، دو كلفت ، دو
بفهمي ، را هذيان تا باشي پريشان بايد كه ميداني تو و.ميريزند هم به را تماشاگر
سه.ميبري پي اجرا در تثليث راز به ميشود ، برداشته سرخ مانكن سه روي از كه پارچه
را آن و ديده ژنه در كارگردان كه ميدهد خبر تقدسي از اين.تكرار سه قسمت ، سه بار ،
را نشانهشناسانهاي بازي نيز صحنه درخشان رنگشناسياست كرده اجرا وارد ظرافت با
رنگ و شر و خير.باطل و حق.يكديگر برابر در سپيدي و سياهي.ميكند گوشزد تو به
مانكنهاي.هستيم خطرناكي بازي شاهد كه است نكته اين دهنده هشدار همواره كه سرخ
شعلهور ذهني گويي كه كلفت دو سرخ موهاي و سرخ سر روبان سرخ ، كيمونوي - پارچه سرخ ،
.ميكنند تكرار صحنه كلي شكل در جابهجا را رنگها اين هم آينهها.دارند سر در
كه خانم به نسبت نه كلفتها كينه كه است اين هستيم شاهدش اجرا در كه درستي تحليل
به آنها بازي هيچگاه لذا.ميگيرند انتقام خود زشتي از آنها.است خودشان فقر به
كه خانم به نسبت نه را سولانژ نفرت كلر درواقع.نميرساند آسيب زيبا و پرقدرت خانم
.ميكند تشويق خود به
يك ميتوان را چيز همه.ميبرد پيش را مبارزه - بازي آيين اين هوشمندانه كارگردان
نرينه اين نبود آيا است؟ خيال فقط يا دارد؟ وجود آقايي راستي به آيا.كرد فرض بازي
به.ميكند تقويت را فرض اين تلفن نشدن ديده و تلفن زنگ كرده؟ سترون را آيين اين
بازي اين بازيگران است؟ بازي اين بازيگر هم خانم آيا ميكند؟ تلفن كسي چه راستي
ميريزند اشك قتل شوق از.ميكنند ستايش را جنايت "نداده انجام كارهاي به افتخار"
خودكشي يك مراسم نمايش كل آيا.ميشوند جنايت مذبح اين براي قرباني به تبديل خود و
است؟
***
- بازيگر بيمرده ، گور بر عزاداري نمايش.ميشود آغاز دوم نمايش خانم ورود با
كلفتها و بلورين برصحنه خانم.ميشوند نمايش اين تماشاگران به بدل خود جادوگران
نقش خانم.مذبح بر خانم و صحنه راست سرخ مانكنهاي و صحنه چپ كلفت دوآن از بيرون
خانم.است انحصاري او براي عزادارينميخواهد شريك كه ميكند بازي را قربانياي
جغرافياي.ميآيند پيش و كرده عبور آينهها از كلفتها ميرود ، صحنه پشت به كه
و است آماده زهر جام حال.فكور چقدر و ظريف چقدر ساده ، چقدر.ميكند تغيير صحنه
حادتر لحظه هر دروني طپش يك با صحنه اين ضربآهنگ درستي چه به كه ميبيني تو
".نشه سرد تون جوشونده خانم":ترجيعبند با پنهان موسيقي يكميشود
.شود كلفتها نصيب خانم نخورده ظرف هم باز كه است اين سرنوشت اما
***
به مانكني.است اول صحنه ادامه كه نمايشي.ميشود شروع سوم نمايش خانم رفتن با
.ميكنند ترسيم دوباره را جنايت فضاي چرخان آينههاي.ميشود تنبيه خانم جاي
با همراه بردن رنج.كرد خلق بايد را جنايت.ميكند جنايت به تشويق را كلرسولانژ
دارد سادومازوخيستي تضادي خانم ، نقش در كلر ضجههاي و آينهها كنار در سولانژ لذت
كه ميشوند پابرجا سرخ مانكنهاي.ميسازد آشكار را كلفتها ضعف و بيماري كه
قديس منظري او به ميگيرد قرار كلر شانه بر كه سپيد شال.شوند بازي آيين نظارهگر
را تقدس جنس صحنه ، اين نورپردازيكند تمام را بازي است قرار كه ميدهد مانند
.است كنده پيشاپيش زمين از را وي گويي او زيرپاي مذبح - صحنه بلور و ميكند تشديد
بازيگر ، سه.ديدهاي بارها اجرا طول در را اين تو و است مسيحيت مفهوم پر عدد عدد 3
زيباييشناسي از اجرا تاثير مبين نشانهها اين تمامي...و صحنه سه مانكن ، سه
كه ميشود ديده بازيگران - جادوگر دستان بر دستكشها پايان در زيبا چه.است مسيحي
.شبانه مراسم يك.است مراسم.است تاتر.است بازي اين بداني تو
***
چند ظرافت و سليقه تفكر ، كه ميكند يادآوري گاهي از هر كه هستم رفيعي علي ممنون
.هستند نمايش دنياي در مهمي عناصر
.زدند نقش زيبا صحنه ظريف بوم اين بر كه هستم اجرا اين خوب بازيگران ممنون
.باشد خوب كارهاي حامي همچنان كه نمايشي هنرهاي مركز ممنون
زمان گذر در ترجمه آسيبپذيري
مترجم مودبيان داريوش كارنامه
نمايشي ادبيات
آشفته رضا
از كتاب عنوان از 20 بيش تاكنون نمايشي آثار مترجم مودبيان ، داريوش
.است كرده ترجمه را جهان مطرح نمايشنامههاي
سينما ، زمينههاي در تدريس دانشگاه ، استاد مقام در كه سالهاست ترجمه بر علاوه او
فعاليت مولف و محقق و تلويزيوني نمايشهاي بازيگر و كارگردان تلويزيون ، و تئاتر
.است داشته چشمگيري
در اجرا براي را آثاري بتواند كه هدف اين با اولينبار براي سال 48 در مودبيان
آثار اولين توانست او.كرد خارجي آثار ترجمه به اقدام كند ، ارائه صحنه يا تلويزيون
سال در را _ دخانيات مضرات و شاهراه نامهاي به چخوف از همراه نمايش دو _ ترجمهاش
اختيار در را پرسوناژ كم و كمهزينه متون كه هدف اين با سال 64 در و كند منتشر 51
كه كرد جهان طنزآوران مجموعه نشر و ترجمه به اقدام بدهد ، قرار تئاتري دانشجويان
بر در هم را كمدي كه است مقولهاي طنز وي نظر در.است رسيده هفتم جلد به امروز
نقادي به غيره و فلسفي وحشت ، گروتسك ، سياه ، مختلف گونههاي در ميتواند و ميگيرد ،
غالب محتواي طنز منظور همين به.بپردازد اجتماعي و بشري حاد مسائل بزرگنمايي و
همانند آثاري ترجمه راستا اين در و است ، شده ترجمه مودبيان توسط كه است آثاري
باغوحش داستان ،(رضا ياسمينا) هنر ،(فيلان بريان) سوزنبانان ،(مروژك) سفارتخانه
ادواردو) تئاتر هنر كمدي ،(مروژك اسلاومير) قرارداد و مهاجران ،(آلبي ادوارد)
آنتوان از تكپردهاي نمايشنامههاي و (لكودريش) زمستان براي بالاپوشي ،(دفيليپو
فالنتين ، كارل ترامون ، دو فرانسوا فور ، ميشل پراگا ، آندره سروانتس ، دي ميگوئل چخوف ،
مجموعهاي غيره و چاپك كارل گوگول ، نيكولاي آرابال ، فرناندو يونسكو ، فورتو ، لكود
مافات جبران ميتواند زيادي حد تا كه آورده فراهم علاقهمندان براي اجرايي و جالب
امثال عهده از تنهايي به اين البته كند ، رجوع و رفع را لمس قابل كمبودهاي و كند
اين و برآيند ، حرفهايها و دانشجويان نيازهاي عهده از بتوانند كه برنميآيد او
آثار نشر و ترجمه فكر به گذشته از بيشتر تا دارد متخصص مترجمين توجه به نياز قضيه
.باشند نمايشي
شيوه جهان طنزآوران مجموعه با مودبيان شد ، يادآوري كه همانطور:مجموعهسازي
اكنون شيوه اين كه كرد باب ايران در خارجي آثار ترجمه و نشر زمينه در را تازهاي
نشر در مودبيان كه مجموعههايي جمله از.است شده تبديل نيز ديگري مجموعههاي به
:از عبارتند دهد ، انتشار تاليف و ترجمه شكل دو به را متنهايي كه دارد نظر در قاب
(نمايش 4 و مهاجرت مجموعه (نمايش 3 و كهن ادب مجموعه (نمايش 2 در نمايش مجموعه (1
.جهان طنزآوران مجموعه (نمايشي 6 حرفههاي مجموعه (نمايش 5 و موقعيت مجموعه
نشر براي را ديگري شيوه خود نوع در نيز كوتاه تجربههاي انتشارات كه نماند ناگفته
مودبيان مجموعههاي اما.است بوده هم موفق زياد حد تا كه گرفته نظر در كوتاه آثار
مطالعه براي را خاصي علاقهمندان ميتواند آموزشي واحد سرفصل عنوان به هريك
افزايش و مخاطب جذب در شيوه اين شايد نمايد ، تشويق و ترغيب آثار اينگونه
.باشد موثرتر و مفيدتر نمايشي آثار مطالعه به علاقهمندان
و پيچيدهترين از يكي نمايشنامه كه است معتقد مودبيان:نمايشي آثار مترجم
دارد ويژه تخصص به نياز نمايشي آثار ترجمه بنابراين است ، ترجمه انواع تخصصيترين
.شد خواهد اجرايي اثري به تبديل ترجمه زبان در نمايشي متن كمتر صورت اين غير در كه
علوم در را عاليتر مدارج و است دراماتيك هنرهاي زمينه در او دانشگاهي تحصيلات
زبان بر تسلط با بنابراين است ، كرده طي انگليس و فرانسه در زبانشناسي و فلسفه
تحليل منظر دو از) درام شناخت همچنين و (انگليسي و فرانسه) بيگانه زبان و فارسي
شدن خاص باعث برتريها همين كه ميكند آثاري ترجمه به اقدام (اجرا و متن
حتي و كشور سراسر در متعددي اجراهاي جوابگوي ميتواند و شد خواهد ترجمههايش
تلويزيون و راديو در توليد از پس آثار اين اكثر تاكنون.باشد راديو و تلويزيون
از بار چند (فيلان بريان) سوزنبان چنانكه است ، گرفته قرار مخاطبان توجه مورد
چند در اثر اين و گرفته قرار مسئولان و مردم توجه مورد و پخش تلويزيوني شبكههاي
را نمايشي آثار مترجم مودبيان.است شده هم جوايزي و عناوين صاحب سيما جشنواره
كه ميكند پيدا اجرايي قابليت زماني دوم زبان در اثر يك چون ميداند ، اثر دوم مولف
متن همان دايره در جديد برگردان اين اما.باشد متفاوت اصل زبان با زيادي حد تا
لحاظ به دارد ، خود زبان و جامعه از كه شناختي به بنا مترجم كه ميگيرد شكل اصلي
مقصد جامعه در را اجرا امكان ترجمه آن كه ميكند تصرف و دخل اصل زبان در زباني
بر در را ديگري عايد هيچ خواندن جز نمايشي اثر يك موبهموي ترجمه وگرنه كند ، پيدا
(مامت ديويد) "تئاتر در زندگي" نمايشنامه:ميگويد زمينه اين در او.داشت نخواهد
انگليسي بين زبان اين حتي كه است مشهور اسپيك مامت به كه است خاصي زبان داراي
مامت زبان ترجمه پس از خوبي به هم آن فرانسوي مترجم چنانكه مينمايد خاص زبانها
سردرگم را خواننده آنكه براي آن قسمتهاي از بعضي ترجمه در هم من است ، برنيامده
نوع اين تقدير هر به.دادهام قسمتها اين درباره توضيحاتي پانويس در باشم ، نكرده
.نيست فهم قابل هم انگليسي خود در كه است نمايش هنر مختص گويش
و تعمق قابل نمايشي آثار ترجمه آسيبهاي درباره مودبيان ديدگاه:ترجمه آسيبهاي
هرم سهگوش قاعده يك پايه بر نمايشي آثار مطلوب ترجمه كه است معتقد وي.است تامل
ترجمه پس از تا باشد مسلط هرم قاعده اين راس سه بر بايد مترجم يكميگيرد شكل
نميتواند وجه هيچ به كه شد خواهد آسيبپذير ترجمه دچار وگرنه برآيد ، مطلوب
:ميگيرد قرار عنوان سه اين قاعده اين راسهاي در.باشد اجرا يك جوابگوي
باشد داشته كافي آگاهي متن تحليل به نسبت اول وهله در بايد مترجم:دراماتورژي (1
جدانشدني اصل يك درامشناسي بنابراين.نشود لغزش دچار تا باشد مطلع آن ساختار از و
غافل مقوله اين از نمايشي آثار مترجمين اكثر متاسفانه و است ، نمايشي آثار مترجم از
.برنميآيند اجرايي اثر يك ترجمه پس از شرايطي هيچ تحت و هستند
خود در را توانايي اين اجرايي لحاظ به بايد مترجم يك:تئاتر اجرايي شناخت (2
با خيالي بهطور ترجمه موقع در و برآيد ، متن يك اجراي پس از ذهني بهطور كه ببيند
ترجمه به گريم و نور لباس ، صحنه ، طراحي به توجه و ميزانسن دادن و بازيگر ، چند تصور
.نباشد پاگير و دست كارگردان و بازيگران براي متن اجرا موقع در تا بدهد اجرايي بعد
اهميت از ديگر مقوله دو اندازه به هم شناخت اين:تئاتر رسانهاي ساختار شناخت (3
بدون كشور ، در تئاتر جامعهشناسي شناخت بدون اينكه براي است برخوردار سزايي به
سياستگذاريهاي شناخت بدون تئاتر ، مخاطبين شناخت بدون اجرايي ، سالنهاي شناخت
اجرايي قابليت ايران در كه رسيد برگرداني به نميتوان وجه هيچ به غيره و فرهنگي
منظر چند از ترجمه كه كرد عنوان خلاصه بهطور ميتوان تعابير اين با.باشد داشته
و ميروند ، بين از و كهنه زود خيلي ترجمهها اينكه يكي.است آسيبپذير هم ديگر
و پويا زباني از استفاده با تا كند جدي برخورد آسيب اين با آگاهانه بايد مترجم
كه گذشتهاش ترجمههاي به امروز مودبيان وقتي.كند طولانيتر را ترجمه عمر زنده
در تصرفي و دخل بايد زباني لحاظ به كه ميبيند ميكند مراجعه نشدهاند ، چاپ تاكنون
اينكه دومباشند داشته اجرايي دوباره امكان سال از 10 پس آثار اين تا بشود آنها
راديويي يا تلويزيوني نمايشنامه يك به صحنهاي اثر يك از ترجمه موقع مترجمين
خود اين كه كنند ارائه تلويزيون و راديو به تصويب رابراي آن بتوانند تا ميرسند
و راديو براي نمايشنامه آن ابتدا از اينكه مگر است ، اصلي اثر به مهلكي ضربه
.باشد شده نوشته تلويزيون
ايران در نمايشي آثار ترجمه بار اولين براي كه پيش سال از 150:ترجمه ارزيابي
خواندن قابليت ادبي انواع بهعنوان آثار اين كه بود اين بر رسم ابتدا در شد ، آغاز
هنر يك عنوان به تئاتر ايران در هنوز كه بود زماني اين البته و باشد ، داشته
از كه بود آداپتهاي متنهاي به متكي نيز اجراها اولين و نميشد شناخته اجرايي
را نمايشي آثار ترجمه كمي لحاظ به مودبيان.ميگرفت صورت فرنگي شده شناخته آثار
شده ممكن ناشران و مترجمان همت يمن به اتفاق اين كه ميبيند همراه چشمگيري رشد با
در را حركت اين و ميكند استقبال تخصصي انتشارات آمدن وجود به از همچنين او.است
به نشر براي خاصي شيوههاي امروزه:ميگويد و ميكند ارزيابي مهم ترجمه اعتلاي جهت
.شد خواهد نمايشي آثار كيفيت و كميت رفتن بالا باعث كه است آمده وجود
زيادي حد تا ترجمه انجمن ايجاد نداريم ، متخصص مترجم كشورمان در ما كه آنجا از
ضمن ميتوانند مترجمين انجمن اين در.شود واقع مفيد ميتواند نقيصه اين رفع براي
مثلا كه آثار از برخي ترجمه براي انرژي اتلاف از خود ، آثار بررسي و نقد و تصحيح
ضمن در و نمايند جلوگيري ميشود ، بازار روانه يكدفعه آن از نمونه چند يكسال در
هر به كه ميكند ايجاد مختلف حوزههاي شدن تخصصي براي را لازم زمينه ترجمه انجمن
.بود خواهد آثار ترجمه كيفي و كمي رشد آن نتيجه تقدير
برسد ، نظرش مورد اهداف به سريعتر و بهتر آنكه براي مودبيان داريوش:نشر مشكلات
مسئولان كه دارد انتظار اواست كرده راهاندازي "قاب" عنوان تحت را نوپايي نشر
تخصصي كتابهاي تجهيز و آنان از كتاب خريد با و كنند حمايت جوان ناشران از فرهنگي
نمايشگاههاي ايجاد ضمن درشوند جامعه فرهنگي رشد باعث (نمايشي انجمنهاي) كشور
علاقهمندان نيازهاي رفع و تخصصي نشرهاي ايجاد به ميتواند زيادي حد تا كتاب تخصصي
.باشد داشته دنبال به را توجهي شايان كمك
25-لينچ زبان از لينچ
ترديد پل روي
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
داد؟ سوق سينمايي تجربههاي اولين طرف به نقاشي از را شما اتفاقي چه دقيقا*
تقريبا كه بود تابلويي ولي يكي ، كدام نيست يادم درست.بود نقاشيهايم از يكي
يادم خوببود تصويري زمينهاش مركز در.بود نهفته دلش در تصويري.بود سياه تمامش
پنسيلوانيا زيباي هنرهاي آكادمي ساختمان فوقالعاده اتاق آن در:بودم كجا كه هست
آنجا.بود داده دست من به خوبي خيلي احساس هستم ، ساختمان آن توي كه اين از.بودم
كه اتاقي آن.بودند تويش حسابي آدمهاي و داشت خاصي بوي و عطر.داشت محشري فضاهاي
و بود كرده جدا خودش براي را كوچكي فضاي كس هر و بود بزرگي سالن واقع در ميگويم ،
ولي ميشد ، پخش هم موسيقي و بودند اتاق در هم ديگري آدمهاي يعني.ميكرد را كارش
.كني كار و آنجا بروي شب ، يا روز وقت هر ميتوانستي.ميگذاشتند خودش حال به را آدم
باد وزش صداي ميكردم ، نگاه تابلويم توي تصوير آن به داشتم كه بود شرايط همين در
تابلو آن كه است اين آرزويم ديدم.ديدم تابلو در خفيفي حركت و شنيدم را خفيفي
يادم.بود خودش خب ، .كند حركت شده ، كه هم ذره يك حتي ميداني ، كند ، حركت بتواند
من.بسازيم انيميشن فيلم يك هم با ميخواستيم.كردم صحبت ساموئلسون بروس با كه هست
.ميكشيد آدم بدن از تابلوهايي هم او و بودم كرده كار مكانيكي چيزهاي روي كلي
آن شيب در را كوچكي گلوله وقتي كه كردم درست الكتريكي مجسمه / نقاشي جور يك يكبار
چوب اولش.برميخورد چيزهايي به راهش سر و ميرفت پايين و ميخورد ليز ميانداختي ،
ترقهاي خود ، نوبه به هم آن و ميكرد روشن بود ، خراشنده چيز يك روي كه را كبريتي
را قرمزي حباب و ميكرد باز بودم ، كرده نقاشي كه را زني دهان بعد.ميتركاند را
درست هم مكانيكي زن چند.درميآمد زن جيغ صداي تركيد ، ترقه وقتي و ميكرد روشن
جور يك دوتايي بروس ، و من.ميشدند تبديل ديگر چيزهاي يا تايپيست به كه بودم كرده
داشتم من موقع همان ولي نميكرد ، حركت.كرديم درست آدم بدن با مكانيكي تركيبي چيز
چيز هيچ فيلمبرداري يا سينما از.ميپروراندم سرم در را نقاشي تابلوي آن حركت فكر
قيمت وقتي.است دوربين مارك يك ميليمتري ، دوربين 16 ميكردم فكرنميدانستم
ارزانترين همين ، برايميكردم حيرت زيادشان تفاوت از ميپرسيدم ، را دوربينها
خاصي ايراد دوربين.خريدم فيلادلفيا در فوتوراما اسم به فروشگاهي از را دوربين
.نبود بهترين خودش نوع در خب ، .ديگر بود دوربين فروشگاه يك فقط آنجا ولي نداشت ،
.بودند خوبي آدمهاي چون بگويم ، آنجا به راجع بدي چيز نميخواهم
وطن غربتنشين ;مروژك
اروپا غرب و شرق بلوك ابزورد تئاتر تطبيقي بررسي
اسلين مارتين
نوروزي احسان ترجمه
مروژك
جهاني همايش برگزاري هنگام به وين ، در مارس 1965 در را مروژك اسلاومير بار نخستين
و تارن آدام كات ، يان اكسر ، اروين _ آنجا لهستانيهاي با بلافاصله.ديدم تئاتر ،
اتريشي عنوان به من كه بود خاطر بدان شايد كردم ، پيدا عجيبي نزديكي احساس _ مروژك
مركزي اروپاي روشنفكري هواي و حال آنان در ميكنم زندگي انگلستان در حالا كه سابق
حالا كه هوايي و حال ;مييافتم باز بودم كرده تجربه وين در جوانيام در خودم كه را
و ايدئولوژيك اعظم بار لهستانيها.نميخورد چشم به اتريشي روشنفكران در ديگر
خود ماهيت كه خاطر بدين شايد كشيدند ، دوش به را جنگ از پس و پيش سالهاي روشنفكري
و سادهانگار مواردي ، جز به تقريبا ، اتريشيها كه صورتي در ميديدند ، خطر در را
ورشو در را لهستاني دوستان هم باز سال ، همان پاييز در.جستند خطر از بيخيال
از آكسر اجراي ولي ميكرد زندگي كشور از خارج مروژك موقع آن در گرچه.كردم ملاقات
لهستان ، مورد در مدعايم و كردم تماشا "معاصر تماشاخانه" در را تانگو نمايشنامه
و هنري حيات تيز لبه در قرن ، اين وحشتهاي از تجربهاش نيز و سنت اينكه بر مبني
.شد ثابت دارد ، قرار اروپا روشنفكري
پا:(است اينگونه هم هنوز و) آمد انقلاب ديالكتيك از معمول شرحي نظرم در تانگو
برهم را پيشين نظام قطعيتهاي سنتشكنياش كه _ هنري آوانگارد دل از جنبشي گرفتن
محركهاي كه هنگامي به هنرستيزانه محافظهكاري شكل به آن تدريجي تثبيت - ميزند
صرف قدرت كوركورانه پيروي و فساد سمت به نهايتا و رفتهاند ، دست از انقلاب آرماني
.است كرده سقوط
رو ، اين از ;بود زمانه هنري آوانگارد نشانگر مروژك اثر خود كه اينجاست در تناقض
ميگرفت ، سخره به را (اكسپرسيونيسم داداييسم ، ) پيشين آوانگاردهاي او اينكه عين در
عظيماش ، نمايشنامه اين در نيز و پيشيناش ، استادانه و هجوآلود گروتسك آثار در خودش
يونسكو ، بكت ، تئاتر از) ميگيرد بهره زمانهاش آوانگارد جنبش آرا و روشها از
پرشور اكسپرسيونيسم و سوررئاليسم و داداييسم از كه ابزوردي تئاتر ژنه ، و آداموف
(.بود نهاده افول به رو ويتكيويچ ، آن ، لهستاني مهم نماينده و آرتو ،
و جزميتها:است بسته دوري آغازگر باز مروژك تئاتر نهايت ، در كه ، است گونه بدين
ازوپوار زباني و تصويري تمثيلهاي كارگيري به با را دوره حاكم ايدئولوژي هنرستيزي
ولي بود منفيباور و تخريبگرا كاملا داداييسم كه تفاوت اين با البته.ميزند نقب
همين به.داشت مستحكمتري فكري و فلسفي بنيان شصت و پنجاه دهه تئاتري آوانگارد
به و بود بدبينانه عميقا نيز بكت ، همچون گرايش ، اين اعظم نمايندگان آثار ترتيب ،
را بكت ميپندارم و مخالفم اما من ;بود بدبينانه انگاري هيچ سرحد تا بسياري ، عقيده
با مواجهه لازمه كه است شجاعتي طالب زيرا دانست بين خوش متفكري نهايت ، در بايد ،
بسيار نطفه خود كه متانت و شجاعت با و توهم بدون ;است بشري وضعيت واقعيتهاي
.است معنويت از جديدي نوع مثبتگرايانه
بازتر سياسي لحاظ به كه ابزورد تئاتر آگاه خبرگان از دسته آن مورد در مسئله اين
توتاليتاريسم از نقدشان كه هاول و مروژك يونسكو ، همچون كساني:است صادق نيز بودند
اين ذاتي منطقي لغزشهاي رفتن نشانه با آثارشان و عميق ديدگاههاي از بود سرشار
.ميدانستند انسانيت و خرد به بازگشت را سازنده راه ايدئولوژيها ،
را فانتزي و روياگون تصاوير هنر غربي ابزوردگرايان كه حالي در ;اين بر افزون
هاول لهستان ، در روژويچ مثل) مركزي اروپاي در همتايانش و مروژك تئاتر كردند ، تجربه
سوسياليستي رئاليسم طرد ضمن (مجارستان در اوركني يا چكسلواكي در كليما و
زمان ، آن واقعگرايي نحله تئاتر عرفهاي و برشت ، "روايي" رئاليسم يا استالينوار ،
تماما واقعيت آنان زيرا.يافتند دست رئاليسم اوج به هجوآلود تمثيل فرم وسيله به
از تحليلشان:مينماياندند باز تيزبيني و دقت نهايت با را پيرامونشان ابزورد
موشكافانهاي و مثبت سياسي بحث به پيرامون ، ابزورد خارجي واقعيت سازنده عناصر
.استالينيستي و لنينيستي ماركسيسم اشتباهات بعضي از سازنده نقدي به _ شد منتهي
مسئلهساز ماهيت تنهايي ، بودن ، حلناپذير مسئله به غربي اروپاي ابزورد تئاتر اگر
اروپاي هنرمندان اين دغدغه ميپردازد ، بشر بنيادين وضعيت و انسان خويشتن و جهان
تضادهاي و بود جهانشان سياسي اوضاع شنيع و آشكار بودن ابزورد نخست ، وهله در مركزي
ترسيم توتاليتر حاكمان ايدئولوژيك پيشفرضهاي و وعدهها كه واقعيتي مابين عيان
:بود شده تبديل اصليشان ذكر و فكر به روزمرهشان تجربه و عيني واقعيت و ميكرد
آدمها بيچارهترين حاكمان كه قصه اين ;كرد نابود را خود خودش كه مخفي پليس مثلا ،
نعمتاند و ناز در خشونت كمك به حاكمان اين كه واقعيت اين بر بود شده حجابي هستند
تجاوز مورد معمولي مردم شخصي زندگي (شده تصوير مروژك دريا كنار در كه همچنان)
چيزهايي چنين.(اوهي پيتر آپارتمان همچون) ميگرفت قرار حكومت ابزورد الزامات
به روزمره واقعيت صرف محصول بلكه نبودند روياگون يونسكو شاعرانه تمثيلهاي همچون
.ميآمدند حساب
ميخورد چشم به بشري وضعيت ماهيت دغدغه همان سياسي ، هجو اين پس در حال ، اين با و
متمايز صرف معمول سياسي جنجالهاي از را نمايشنامهها اين كه بود نكته همين و _
و كوتاه هجوآلود متن.ميبخشيد جهانياي وسيعتر اعتبار بدانها و ميكرد
براي معتقدند كه دارند حضور مرد سه.بگيريد نظر در را مهماني همچون شگفتانگيزي
هجو.نيست خبري هيچ حالا و:عزايي يا عروسي شايد ;شدهاند دعوت جشني يا مهماني
ولي است رفته بسيار سخن "مهماني" موعود شاديهاي و ضيافت از.است عيان آن سياسي
.نيست خبري هيچ
كه شده عرضه نمايشنامهاي گودو انتظار در با همگام سال ، همين در ترتيب ، بدين
نفر دو "گودو انتظار در" نمايش در.ميكند ارائه بشري وضعيت از وسيعتر تصويري
در كه همچنان كند ، حل را آنان مشكلات است قرار كه كسي با دارند ملاقاتي قرار
نگاه در حال ، عين در ولي:است جهاني به شدن دعوت سر بر قضيه نيز مروژك نمايشنامه
اين با انسان كه ميشود عرضه جهاني حقيقت اين از قوي تصويري وسيعتر ، و عميق
واقع در ولي است انتظارش در ضيافتي ، خاص ، بسيار چيزي كه شده آورده جهان به انتظار
.شود مواجه راه انتهاي پوچي قطعيت با تا شده رها تنها
|